اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیحقوقیروان شناسیفرهنگی

آثار زیانبار خشونت غیر اخلاقی

بسم الله الرحمن الرحیم

خشونت ضد نرمی و لیانت است. از همین روست که در فرهنگ فارسی به زِبر، زمخت، درشت، ناصاف، ناهموار، بي ادب، ناهنجار، بدخلق، ترشرو، تندخو و مانند آنها «خشن» گفته می شود.

شاید برخی گمان کنند که خشونت اصولا اخلاق نادرست و نا بهنجار رفتاری است؛ اما این گونه نیست؛ زیرا خاستگاه خشونت، قوه غضب انسانی است که قوه دافعه برای ایجاد امنیت و دفع هر گونه عامل تهدیدکننده بقای انسان است؛ اما شکی نیست که خشونت می تواند همانند شهوت گام در راه افراط بگذارد و به وادی اسراف در آید که در آن هنگام می بایست آن را رفتاری نابهنجار و رذیلتی پست دانست که به شخص در وهله نخست و به دیگران ضرر و زیان می رساند. از این روست که در روان شناسی رفتار از خشونت غیر اخلاقی سخن به میان می آید؛ چنان که در اصطلاحات حقوقی و سیاسی از خشونت غیر قانونی یاد می شود. این بدان معناست که خشونت برخاسته از قوه دافعه و غضبیه می تواند متعادل باشد که خشونتی اخلاقی و قانونی است، و می تواند خارج از اعتدال و تعادل باشد که ازآن به خشونت غیر اخلاقی و غیر قانونی یاد می شود.

در فرهنگ قرآنی جهاد، اجرای حدود، تعزیرات از جمله طرد اجتماعی، تشر زدن، نهی کردن، عصبانی و غضبناک شدن، قصاص، تازیانه زدن به مجرم و مانند آنها جزو همان خشونت اخلاقی و قانونی دانسته شده که در مقابل خشونت غیر اخلاقی و غیر قانونی قرار می گیرد.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن برآن است تا عوامل خشونت غیر اخلاقی و غیر قانونی و آثار زیانبار آن را در ساحت فردی وعمومی و نیز دنیوی و اخروی و جسمی و روحی بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

عوامل خشونت غیر اخلاقی و غیر قانونی از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، غضب یکی از قوای الهی نفس است؛ زیرا انسان برای زندگی و بقای خویش در دنیا نیازمند قوای است که او را یاری می رساند. قوه غضبیه برای دفاع از حریم و بقای نفس است؛ از همین روست که از آن به عنوان قوه دافعه یاد می شود.

البته از نظر قرآن، قوای دافعه و جاذبه یعنی همان شهوت، زمانی می تواند در چارچوب فطری عمل کند که تحت هدایت فطری الهامی باقی بماند؛ زیرا از نظر قرآن، نفس انسانی در حالتی از استوا و اعتدال آفریده شده است.(انفطار، آیه 7 ؛ شمس، آیه 7) حالت استوا و اعتدال نفس موجب می شود تا انسان بهره مند از همه هدایت های فطری والهامی بتواند حقیقت را از باطل بشناسد و بدان گرایش و بدین گریزش داشته باشد. در حقیقت خدا چنان نفس را در کمال ساخته است که از نظر شناختی و گرایشی هیچ کمبود و عیب و نقصی ندارد.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10) این هدایت درونی الهامی و فطری، موجب می شود تا انسان حق و باطل را بشناسد و گرایش ها و گریزش هایش را مشخص کند؛ زیرا انسان به طور فطری حق جو و حق گرا است. از همین روست که با نرم افزار باطنی نفس هر انسانی به آسانی عدالت، صداقت، امانت، وفا و مانند آنها را می شناسد و بدان گرایش دارد. از این روست که وقتی به کودکان و نوجوانانی که براساس فطرت زندگی کرده و می کنند، توجه می شود معلوم می گردد که چرا آنان این گونه هستند؛ زیرا فطرت و هدایت فطری مقتضی چنین افکار و رفتاری است. بازتاب چنین رفتار فطری را می توان در تقوای فطری و گریزش از فجور در آنان مشاهده کرد. همین تقوای فطری موجب می شود که نسبت به آموزه های وحیانی اسلام که مطابق همان فطرت و تفصیل آن است(روم، آیه 30)، گرایش یابند و بدان ایمان آورند و بخواهند مطابق آن بیاندیشند و عمل کنند و فلسفه و سبک زندگی خویش قرار دهند.(بقره، آیات 2 تا 5) رحمت الهی که در قالب هدایت فطری الهامی و تشریعی وحیانی متوجه انسان می شود، هر کسی را تحت ربوبیت الهی چنان پرورش می دهد که از هر گونه رفتار ضد اخلاقی و ضد قانونی پرهیز کند(آل عمران، آیه 159) تا جایی که اگر خسته و کوفته از کار وعمل به ویژه برای سالمندان و کودکان ناتوان باشد، باز با همه خستگی و کوفتگی تحمل می کند و خم به ابرو نمی آورد و «اف» نمی گوید و نسبت به والدین خویش احسان می کند.(اسراء، آیات 23 و 25)

باید توجه داشت این حرکت در صراط مستقیم فطرت و اسلام هم چنان ادامه می یافت، اگر فطرت تغییر نمی کرد و دفن و دسیسه یا مطبوع و مختوم نمی شد.(رعد، آیه 11؛ شمس، آیات 7 تا 10؛ نساء، آیه 155؛ نحل، آیه 108؛ بقره، آیه 7) پیامبر(ص) در این باره می فرماید: كُلُّ مَولودٍ يُولَدُ على الفِطرَةِ، فما يَزالُ علَيها حتّى يُعْرِبَ عَنها لِسانُهُ، فأبَواهُ يُهَوِّدانِهِ أو يُنَصِّرانِهِ أو يُمَجِّسانِهِ؛ هر مولودى بر اساس فطرت (توحيد) به دنيا مى آيد و پيوسته بر آن است تا آن كه زبانش از آن پرده بر مى دارد، اما پدر و مادرش او را يهودى يا نصرانى و يا مجوسى بار مى آورند.(كنز العمّال، متقی هندی، شماره حدیث 11730)

در حقیقت هنگامی که کودک زبان باز کند، خود دیگر حق انتخاب دارد و می تواند حرکت بر مدار و محور فطرت را ادامه دهد یا می تواند راهی را انتخاب کند که دیگران به ویژه دیگران مهم یعنی والدین و مربیان تربیتی برایش انتخاب و تعیین می کنند. از این زمان است که کودک راهی دیگر غیر از راه فطرت و صراط مستقیم اسلام را بر می گزیند و دیگر تقوای فطری را کنار می گذارد و به فجور می گراید.

از نظر قرآن، فطرت و هدایت الهامی و ذاتی، گرایش به لیانت و نرمی دارد و کم تر به غضب و خشونت گرایش می یابد، مگر به میزانی که لازم تا از خود و جانش و مالش دفاع کند؛ اما وقتی فطرت و نور هدایت فطری دفن و دسیسه می شود، به همان میزان تعقل و تفقه نسبت به حقیقت از دست می رود و گرایش به سوی باطل تشدید می شود. این گونه است که قوای غضب و شهوت از حالت تعادل و استوا بیرون رفته و حتی زمام نفس را به دست می گیرند تا جایی که شخص تنها برمدار و محور غضب و شهوت زندگی خویش را سامان می دهد تا جایی که همه فلسفه و سبک زندگی اش را نیز همین قوای سرکش و طغیانی مدیریت و مهار می کند.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مهم ترین عواملی که موجب می شود تا غضب و خشونت غیر اخلاقی و قانونی جزو روحیه و رویه رفتار شخص شود، اموری از این دست است:

  1. تکذیب آخرت: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، آن چه موجب می شود تا شخص در مسیر و چارچوب هدایت های الهام فطری عمل کند و تقوای فطری داشته باشد، ایمان و باور به آخرت و حسابرسی آن است؛ زیرا اگر شخص آخرت و حسابرسی آن را نپذیرید و خدای شاهد را قاضی قیامت نداند، برای دست یابی به خواهش ها و هواهای نفسانی، هرکاری را انجام می دهد و اگر بتواند شرایط را به گونه ای سامان دهد تا قانون را دور بزند یا از آن بگریزد، حتما این کار را می کند؛ یعنی همان طوری که ترس از مجازات دنیوی، عامل بازدارنده است، مهم تر از آن ترس از مجازات اخروی است که بازدارنده اصلی از مخالفت با اصول اخلاق فطری و هدایت های الهامی است؛ زیرا اگر مجازات دنیوی نیازمند شاهدی بر ارتکاب جرم است – و ممکن است که چنین شاهدی در امور نهان و مخفی نباشد-، اما خدای شاهد همه چیز از آشکار و نهان و سرّ و اخفی است.(طه، آیه 7) پس آن چه موجب می شود تا شخص تابع هواهای نفسانی باشد، فقدان ایمان به آخرت و ترس از مجازات اخروی و حسابرسی آن است. این گونه است که غضب افراطی و اسرافی در قالب خشونت غیر اخلاقی و غیر قانونی بروز و ظهور می کند. این خشونت تا جایی پیش می رود که به یتیم نیز رحم نمی کند و با تندی و خشونتی کلامی و رفتار او را از خود می راند.(ماعون، آیات 1 و 2؛ مجمع البيان، ج 9 ـ 10، ص 833( از نظر قرآن، گرایش به فجور و دریدگی به سبب تکذیب قیامت و حسابرسی آن است.(قیامت، آیات 1 تا 5)
  2. تکذیب اسلام: از نظر قرآن، کسی به تکذیب اسلام می پردازد که فطرت خویش را دفن و دسیسه کرده و نور فطرت و هدایت فطری را در دلش خاموش کرده است؛ از این روست که دنبال فجور و دریدگی می رود و بی تقوایی پیشه می کند و اصول فطری چون حق و عدالت و امانت و صداقت را کنار می گذارد. این بی تقوایی موجب می شود تا نسبت به غیب و عالم غیب ایمان نیاورد و منکر وحی شود حتی اگر حجت های بسیاری از معجزات همراه آن باشد.(شمس، آیات 7 تا 10) بنابراین، هیچ عامل بازدارنده ای نسبت به شهوت رانی و خشونت گرایی نیست؛ زیرا عامل درونی هدایت خاموش شده و نفس لوامه سرکوب گردیده است. این گونه است که حتی نسبت به اصول اخلاق انسانی مانند محبت و عشق به کودکان و یتیمان در دل او می میرد و با آنان با خشونت رفتار و برخورد می کند.( ماعون، آیات 1 و 2؛ وح المعانى، ج 16، جزء 30، ص 435)
  3. عصیان گری: از نظر قرآن، روحیه عصیان گری علیه حق و حقیقت موجب می شود تا انسان حتی با پیامبرانی که مدعای حق را با معجزات دارند، با خشونت برخورد کند و زیر بار حق نرود و درخواست های بی جا داشته باشد و با تندی با پیامبران مواجه شود؛ چنان که یهودیان با موسی(ع) این گونه برخورد خشن داشتند تا جایی که غضب الهی را علیه خود بر انگیختند.(بقره، آیات 61 و 87)
  4. اسراف گری: چنان که گفته شد، نفس در حالت استوا و اعتدال از همه قوای نفسانی به درستی بهره می گیرد، اما وقتی افراط و اسراف در شخص بروز و ظهور کند، حالت فطری اعتدال از میان می رود، و شخص خشونتی غیر اخلاقی و غیر قانونی را به نمایش می گذارد؛ از همین روست که برخوردهای مسرفان قوم با پیامبران در قالب خشونت کلامی و رفتاری بروز می کند.(یس، آیات 13 تا 19؛ اعراف، آیه 81) اصولا قتل و غارت و امور خشونت آمیز دیگر بازتاب همین اسراف گری و روحیه و رویه آن در اشخاص مسرف است.(مائده، آیه 32)
  5. استکبار: روحیه تکبر و رویه استکباری عامل دیگری در تحقق خشونت غیر اخلاقی و غیر قانونی است. از نظر قرآن، روحیه استکباری فرعونی موجب می شود تا فرعون و فرعونیان رفتاری خشونت آمیز علیه مومنان و پیامبران داشته باشند.(اعراف، آیات 123 و 124؛ طه، آیه 71؛ شعراء، آیه 49) فرعون چنان روحیه تکبر و استکباری داشت که ایمان آوری را منوط و متوقف به اذن سابق خویش می دانست؛ پس اگر کسی در برابر معجزات و حق سر تسلیم فرود می آورد به این سبب مجازات می شد که چرا بدون اذن من ایمان آوردی؟(شعراء، آیه 49؛ الميزان، ج 8 ، ص 217)
  6. پیروی از صاحبان قدرت و ثروت: یکی از عوامل تاثیر گذار در ایجاد خشونت غیر اخلاقی و غیر قانونی، پیروی از صاحبات قدرت و ثروت است که تنها خودشان را معیار و ملاک حق می دانند؛ زیرا بر این باورند که قدرت و ثروت آنها نشانه حقانیت آنان است. پس دیگران می بایست از آنان به عنوان میزان حق و معیار عدالت پیروی کنند و هر کسی برخلاف آن باشد، به شدت مجازات شود. این ریشه خشونت فرعونیان نسبت به مومنان است.(اعراف، آیات 127 تا 129)
  7. تجاوزگری: از نظر قرآن کسانی که روحیه تعدی و تجاوزگری دارند، دنبال خشونت غیر اخلاقی و غیر قانونی می روند؛ زیرا عدالت را بر نمی تابند و از آن عبور می کنند.(بقره، آیه 61؛ آل عمران، آیه 112)
  8. حسادت: از دیگر عواملی که موجب خشونت غیر اخلاقی و غیر قانونی می شود، حسادت فعلیت یافته و ظهور یافته است؛ زیرا وقتی حسادت از اندیشه به میدان انگیزه و عمل وارد می شود، به شکل بسیار زشت و زننده ای ظهور می کند که قتل و دیگر آسیب های بدنی و روانی ازجمله آنها است.(یوسف، آیات 8 تا 10)

از نظر قرآن این خشونت های غیر اخلاقی و غیر قانونی می تواند علیه همگان از پیامبران و والدین و کودکان و یتیمان و مانند آنها اعمال شود.

آثار زیانبار خشونت های غیر اخلاقی و غیر قانونی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، فطرت الهی انسان و هدایت الهامی موجب می شود تا انسان بر مدار لیانت در رفتار و کلام باشد و نرمی ورزد و از تندی و تندخویی دور بماند. مومنان به طور فطری بر مدار هدایت فطری الهامی عمل می کنند؛ زیرا تقوای فطری موجب می شود تا انسان به اسلام ایمان بیاورد و دنبال تقوای کاملی باشد که از طریق عمل به هدایت های الهامی فطری و تشریعی وحیانی به دست می آید.(بقره، آیات 2 تا 5 و 21) بنابراین، مومنان به طور فطری و بر مدار آن، اهل لیانت در کلام و رفتار بوده و اصول اخلاق فطری را به کار می گیرند و به دوراز خشونت های غیر اخلاقی و غیر قانونی هستند. بنابراین، وقتی به پیامبران دستور داده می شود تا لیانت و نرمی در کلام و رفتار را در تبلیغ در پیش گیرند، یا مراد ارشاد به امر فطری است یا مراد تشدید لیانت و افزایش آن برای دست یابی به مقاصد ابلاغ و تبلیغ و ایجاد شرایط پذیرش تذکر و خشیت عالمانه از سوی دیگران است.(طه، آیات 43 و 44) از همین روست که علامه طباطبایی در ذیل آیه می نویسد: مقصود از «فقولا له قولا ليّناً» منع از تكلّم با خشونت و زور مى باشد كه از ضرورى ترين آداب تبليغ است. (الميزان، ج 14، ص 154)

به هر حال، اصل فطری همان لیانت و نرمی در گفتار و رفتار است؛ اما چنان که گفته شد، بسیاری از مردم نور فطرت را در دل و نفس خویش با فجور و گناه و امور دیگر دفن و دسیسه می کنند(شمس، آیات 7 تا 10) و این گونه رفتار انسانی بر اساس هدایت فطری نخواهد بود و به خشونت کلامی ورفتاری گرایش می یابد که غیراخلاقی وغیر قانونی است. از نظر قرآن، چنین رفتاری پیامدهای زیانباری دارد که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. غضب و خشم الهی: از نظر قرآن کسی که بر مدار و محور خشونت غیر اخلاقی و غیر قانونی حرکت و زندگی می کند، گرفتار غضب الهی می شود. این غضب الهی موجب می شود تا در زندگی دنیوی واخروی با عذاب ها و بلایا بسیاری مواجه شود که از آن رهایی جز به توبه نخواهد یافت.(آل عمران، آیه 112)
  2. ذلت و خواری: از پیامدهای زیانبار خشونت غیر اخلاقی و غیر قانونی آن است که این افراد گرفتار ذلتی می شودکه خدا برآنان بارخواهد کرد؛ یعنی غضب الهی موجب می شود تا شخص عزت خود را از دست داده و گرفتار خواری وذلت دردنیا و آخرت شود.(همان)
  3. مسکنت: مسکنت از سکن به معنای آرام گرفتن در جایی است. مسکین را از آن رو مسکین می گویند که توانایی حرکتی یا فعالیت اقتصادی به هیچ وجه ندارد؛ بنابراین، مراد در این جا سکونت و آرامش نیست، بلکه ناتوانی رفتاری و حرکتی یا اقتصادی است که به دنبال غضب و خشم الهی نسبت به خشونت های غیر اخلاقی و غیر قانونی پدید می آید. پس کسی که به چنین خشونت های گرفتار است، می بایست بداند که گرفتار چنین مسکنتی در دنیا و آخرت خواهد شد.(همان)
  4. عدم اطاعت : از نظر قرآن، اطاعت ریشه در رفتار نرم و لطیف و رافت و رحمت دارد؛ بنابراین، کسی که اهل خشونت کلامی و رفتاری است، باید بداند که دیگران از او اطاعت نخواهند کرد. پدری که فرزند خویش را با خشونت تنبیه و مجازات می کند در حالی که راهکارهای دیگری برای هدایت و تنبیه اوست، باید بداند که نباید متوقع و منتظر اطاعت فرزند باشد. از نظرقرآن، «عُتلّ» بودن شخص که مرادف با «فظّ و غليظ» یعنی درشت خوى و خشن است(لسان العرب، ج 9، ص 39، «عتل») موجب می شود که دیگران از آن شخص اطاعت نکنند.(قلم، آیات 10 و 13) اگر دیده می شود که مردم از پیامبر(ص) پیروی و اطاعت می کردند به سبب همان اخلاق عظیم ایشان است که سرچشمه رافت و رحمت و دلسوزی و دلنگرانی برای مردم بود. از همین روست که خدا درباره اخلاق پیامبر(ص) می فرماید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ؛ پس به بركت رحمت الهى با آنان نرمخو و پرمهر شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى ‏شدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كارها با آنان مشورت كن.(آل عمران، آیه 159)
  5. پراکندگی مردم: از نظر قرآن، کسی که خشونت کلامی و رفتاری دارد، مردم از اطراف او پراکنده می شوند و هیچ گرایشی به او نخواهد داشت. بنابراین انسجام ووحدت اجتماعی از میان می رود؛ زیرا رهبران می بایست اوج رافت و رحمت باشند و هر گونه خشونت غیر اخلاقی و غیر قانونی مردم را نسبت به آنان زده می کند.(همان)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا