اسلام در ميانمار(2)
مراسم جشن سال نو بودائيان
آغاز سال نو در ميانمار(همچون تايلند)هفده آوريل برابر با 28فروردين مىباشد و به مدت 10 روز تعطيل عمومى است.
روزهاى سيزدهو چهارده و پانزدهم آوريل، ايام آب پاشى است كه زن و مرد دركوچهها و خيابانها به هم آب مىپاشند، دولت هم مكانى را براىجشن آب پاشى توسط شيلنگ و غير آن آماده مىنمايد.
بودائيان ميانمار معتقدند كه گناه يك ساله انسان بدين وسيلهريخته و پاك مىشود، چرا كه فرشتگان «تين جو» (نام بتىاست.)از آسمان جهتشركت در اين جشن فرود آمده پس از سه روزدوباره به آسمان برمىگردند.
همه مردم اعم از بودايى، مسيحى، هندو و مسلمان در اين جشنشركت مىنمايند ولى در سال 1997 ميلادى برابر با 1359 ميانمارى و1376 شمسى است از آنجا كه مساجد زيادى به دستبودائيان آسيبجزيى ويا كلى ديده، مسلمانان در جشن شركت نكردند.
مردم در اين چند روز گروه گروه سوار ماشين مىشوند و درخيابانها به حركت درمىآيند، در خيلى از موارد زنان و مردان بهپايكوبى مىپردازند و به مشروبخوارى و شادى رو مىآورند. پارهاىاز سفارتخانهها هم در اين جشنها شركت كرده و با مردم همراهىمىكنند.
در روز چهارم معبد هرمحلهاى، يك روحانى بودايى را جهت اجراىمراسم ويژه دعوت مىنمايد تا براى پربركتبودن سال آينده دعاكند و پس از آن معابد را با آب شستشو مىدهند.
پس از اين مراسم هركس به منازل همسايگان رفته و جوانها،افراد مسن و پيران سپيدمو(مردها، پيرمردان، زنها و پيرزنان)رابه حمام برده، در امر نظافت و پاكى آنان را يارى مىدهند.
سپس هركسى به اندازه توانايى خود، جانورى مثل ماهى، گوسفند ويا گاو را تزئين و آرايش كرده و آن را آزاد مىنمايد و ديگر درپىآن نمىرود.
همزيستى مسلمانان با بودائيان
مردم ميانمار هرچند كه بودايى هستند ولى مردمان خوب ومهربانىمىباشند. آنها به انسانيتخيلى احترام قايل هستند. مسلمانانعموما مانند ساير مناطق متاثر از فرهنگ منطقه هستند و فرهنگبومى منطقه برنحوه عمل و رفتار آنها تاثيراتى گذاشته و نوعىاسلام بومى را به وجود آورده است. بىشك تسامح مسلمانان اوليه كهدر گروههاى بازرگان به منطقه سفر مىكردند موجب شد تا اسلام باپارهاى از مظاهر بومى در هر منطقه شكل بگيرد. بنابراين در هرزمينهاى مىتوان اختلافات جزئى را مشاهده كرد، اين گوناگونىدرباره شيوه زندگى و خوراك گرفته تا در مورد قرائت قرآن واجراىآيينهاى مذهبى در اعياد و وفيات ديده مىشود و اين امرشباهتهايى را ميان مسلمانان و غير مسلمانان پديد آورد و نوعىهمزيستى و هماهنگى در آداب و رسوم را به وجود آورد. با اين حالمسلمانان پس از انقلاب اسلامى ايران، دگرگونىها را در نحوه زندگىخود پديد آوردهاند و انقلاب اسلامى در اكثر آنها تاثيرات مثبتىرا به جا گذاشته است.
يكى از آداب و رسوم مسلمانان اين است كه هرگاه ميهمانى بريكى از آنها وارد شود، همسايهها را خبر كرده و دسته جمعىدربرنامههاى شام و ناهار شركت مىنمايند.
مسلمانان ميانمار برخلاف عموم مردم آنجا سحر خيز مىباشند ولىمردم ميانمار خيلى دير از خواب بيدار مىشوند و سحرخيزى در ميانكافران رواج ندارد.
مساجد مسلمانان هميشه پراز جمعيت است و در نمازهاى جمعه وجماعتشركت مىكنند و مساجد آنان آباد است. شيعيان در پارهاى ازآيينها و به ويژه آيين عزادارى حسينى(ع)، همان شيوه و آداب ورسوم منطقه سند پاكستان و عموم شبه قاره را دارند و فرهنگشيعيان متاثر از شبه قاره هند است. يكى از چيزهايى كه در ميانميانمار مرسوم است اين است كه بودايىهاهنگام اجراى مراسم مذهبى ويژه خودشان، باساز و ديگر آلاتموسيقى مراسم خود را برپا مىكنند، همين شيوه در روضهخوانىشيعيان هم نفوذ كرده و شيعيان با آلات موسيقى ويژه منطقه بهروضهخوانى و عزادارى مىپردازند.
شيعيان در ميانمار
پراكندگى مسلمانان و شيعيان در ميانمار(برمه):
مساحت: 261789 مايل مربع، يا 676500 كيلومتر مربع.
جمعيت: 45 ميليون درسال 1992 ميلادى.
جمعيت مسلمانان : 5 ميليون (%10)
جمعيتشيعيان: 30 هزار.
شهرهاى شيعهنشين
1- يانگون(رانگون) Yangon
2- ماندلى Mandalay
3- آماراپورا Amamarapura
4- تانگ جى Taunggyi
5- تانگو Taungoo
6- پروم Prome
7- ساندوى Sandowy
8- مالمين Moulmein
9- ميكچىتا Myitkyina
اوضاع اجتماعى و فرهنگى شيعيان
در اين كشور كه حدود 45 ميليون نفر جمعيت دارد، 4 تا 5ميليون نفر آن مسلمانان مىباشند و آمار شيعيان به گفتهخودشان سى هزار نفر مىباشند. (البته آمار صحيح ظاهرا ده تاپانزده هزار نفرشيعه رانشان مىدهد.)مركزيتشيعه در يانگون يارانگون، پايتخت كشور، قرار دارد و مسجد «مغول شيعه» يا«منگول شيعه» (مسجدايرانيان)محل اصلى تجمع شيعيان است.(درآنجا به ايرانيان، مغول يا منگول مىگويند.)هم اكنون رهبرى شيعهبا آقاى «عطا شفيع شيرازى» است كه اشراف نسبتا كاملى برفعاليت تمامى مساجد و مراكز شيعه در ميانمار دارد.
از نظر اقتصادى، وضعيت اكثر شيعيان در حد متوسط و پايين استو به شغلهايى نظير دريانوردى، دورهگردى و رانندگى مشغولند. سطحزندگى مردم در اين كشور ساده است و چندان بالانيست. شيعيان نيزاز اين قاعده مستثنى نيستند. اما در بين آنان افرادى معدودصاحب نفوذ و ثروت، مثل دكتر، وكيل دادگسترى، مهندس و تاجر همپيدا مىشود. البته بايد گفت همين تعداد هم با مساجد و مراسممخصوصا عاشورا و تاسوعا بىارتباط نيستند. اما اهل خمس بسياراندك مىباشد.
مردم از حيث اجتماعى و فرهنگى در سطح نسبتا پايينى قراردارند. اصول اوليه بهداشت و نظافت، به آن شكل كه بايد و شايد،در ميان آنان جايى ندارد; حتى بين شيعيان عدم رعايت مقررات وقوانين بهخصوص قوانين راهنمايى و رانندگى رواج دارد. تعدادبيكاران و كسانى كه شبها در خيابان اطراق مىكنند، كم نيستند.
جوانان ولگرد همه جا هستند و دزدى در اين كشور شيوع فراواندارد. از طرفى صداى موسيقى غربى از هرخانه و كوى وبرزنى به گوشمىرسد. نوع لباس اكثر مردم، محلى و متشكل از يك پيراهن و يكلنگ است و اكثرا يا پابرهنه هستند يا از دمپايى استفادهمىكنند. (وضعيت پوشش از تايلند بهتر است.)ميانمار مردمى صبور،خوش برخورد و با حوصله دارد كه البته خوشگذرانى را فراموشنمىكنند و اوقات فراغتبسيار دارند.
با توجه به جو حاكم و پليسى، روزنامهها و مجلات تحت كنترلهستند. بسيارى از مجلات خارجى و كتب دربازار آزاد موجود است;لذا شيعيان و مسلمانان هم با اين فرهنگ خوگرفتهاند. برنامههاىشيعيان دراين كشور از حيث مطابقتبا دستورات اسلامى دو شكلدارد:
اول آن سرى برنامههايى است كه هيچ پايه و اساس دينى ندارد وآلوده به خرافات يا متاثر از آيينهاى بودايى است و يا به علتناآشنايى با احكام اسلامى رايج است; مثل عبور از آتش و قمهزنىهنگام عزادارى در ماه محرم; پاك دانستن خونى كه در عزادارىريخته مىشود، جلوگيرى از حضور زنان در مسجد و نماز جماعت، عدمرعايتحد و حدود شرعى در مورد رابطه محرم و نامحرم، عدم پوششمناسب اسلامى و حجاب مناسب براى زنان و حتى برخى از مردان، عدمرعايت مسائل طهارت و نجاست و…
قسمت دوم از برنامههاى آنان ريشهدار و زيباست; از جمله،احترام و علاقه شديد به حضرت صاحب الزمان(ع)به طورى كه نمونه آندرجاهاى ديگر كمتر مشاهده مىشود.، اعتقاد شديد به ائمه(عليهمالسلام)، حضور فعال در مراسم بزرگذاشت اعياد، ولادتها، شهادتها ومراثى، شركت مردان در نماز جمعه، علاقه به فراگيرى دستوراتاسلام، آموزش و به كارگيرى كودكان، نوجوانان و جوانان در مراسمو برنامهها كه بسيار قابل توجه است.، احترام و علاقه به علماو روحانيون، اهميت دادن به تعقيبات و مستحبات نماز و…
متاسفانه شيعيان ميانمار به طور محسوس از فقر آموزشهاىاسلامى رنج مىبرند و بسيارى از دستورات و احكام را يا نمىدانندو يا آن را با خرافاتى كه سينه به سينه از گذشتگانشان بهآنان رسيده. درهم آميختهاند. با قرآن آشنايى چندانى ندارند وجلسات قرآنشان فقط در ماه مبارك رمضان برپا مىگردد. ازائمه(عليهم السلام)فقط زمان ولادت و شهادتشان و مقدارى هم ازفضائلشان را مىدانند و بس. حال خود قضاوت كنيد كه تفسير قرآن،بحث اعتقادات، نهج البلاغه، حديث، احكام و.. . چقدر جايش خالىاست و چقدر كار دارد تا سطح آموزش و تعليمات دينى به حد مطلوببرسد!
تاثيرات فرهنگ ايرانى آميخته با اسلام درميان شيعيان كهبيشتر آنها اصل و نسب ايرانى دارند و به آن نيز افتخارمىكنند. به خوبى مشهود است. مواردى چون: استفاده از خط وشعرهاى كهن فارسى كه بيشتر در سنگ نوشتههاست. داشتنفاميلىهاى ايرانى مثل: بهبهانى، اصفهانى، شيرازى، خراسانى وهمچنين استفاده از كلماتى كه ريشه فارسى دارند; مثل: آستانه،عزادارى، خداحافظ، نماز و خواندن مراثى فارسى قديم درعزاداريها، از نشانههاى وابستگى فرهنگى به ايران اسلامى است.
آنان مردمانى هستند كه تمام آرزويشان سفر به ايران اسلامى است.
براى نشان دادن هرچه بيشتر اين علاقه و انس به نمونهاى اشارهمىشود: هرساله در ماه محرم و صفر مسوولين مسجد مغول شيعه اقدامبه دوختن تن پوشهايى آستين كوتاه مىكنند كه روى آن طرح و نقش ونگارهاى الهام گرفته از فرهنگ ناب اسلامى و ايرانى است. بهعنوان مثال سال گذشته پرچم ايران و امسال(1376)نيز كلمه«جمهورى اسلامى» و «لااله الاالله» بر روى لباس مشترك عزادارىتعداد زيادى از اين عزيزان در ايام محرم و صفر چاپ شده بود.
از ديگر صحنههاى جالب توجه قرائت اشعار فارسى در مراسمعزادارى و سينهزنى مردان و زنان شيعه است كه البته معنى ومفهوم لغات را نمىفهمند. در بعضى از موارد سبك سينهزنى آنان بهشكل عزادارى مردم خوزستان است و آن هم به دليل رفت و آمدهايىاست كه دريانوردان آنجا به ايران نمودهاند.
حضور جوانان و نوجوانان در مراسم و تشريك مساعى آنان و ابرازعلاقه آنان به ايران و شكل فعاليتشان طورى بود كه انسان را بهياد بچههاى جنگ و بسيج مىانداخت و شايان توجه بود كه نيروهايىبسيار مستعد هستند كه با برنامهريزى و آموزشهاى صحيح مىتوان ازآنان به نحو احسن استفاده كرد.
مقبره شيعيان در كنار قبرستان مسيحيان يهوديان و روبهروىقبور اهل تسنن قرار دارد كه البته با ديوارى جدا شده است. اينقبرستان در محلى بسيار سرسبز و در حومه شهر رانگون قرار دارد وتاريخ تاسيس آن به سال 1235 هجرى مطابق به 1856 ميلادى مىرسد.
در ابتداى ورود، تابلو حاوى دعاى اهلقبور نصب شده و در سمتراست، سالن تغسيل و تكفين و انتظار مىباشد كه نياز به تعميراساسى دارد و كمىجلوتر دفتر قبرستان مىباشد كه مزين به عكسهاىحضرت امام و آيهالله خويى قدس سرهما است. اين دفتر يك چهارديوارى بزرگى است كه پاركينگ آمبولانس اهدايى جمهورى اسلامى نيزمىباشد كه الان هم راننده مشخصى ندارد، قبور اكثرا شكسته و درميان انبوه علفها قرار دارد. آنچه كه جالب توجه استسنگنبشتههاى قديمى فارسى مىباشد كه البته تابلوهاى قبور جديد هماكثرا به خط انگليسى و يا ميانمارى است و منقش و مزين به پرچمسه رنگ جمهورى اسلامى ايران مىباشد. به عنوان نمونه، به نوشتهاىاز اين سنگها اشاره مىگردد:
هوالحىالذى لا يموت
جهان منزل راحت انديش نيست ازل تا ابد يك نفس بيش نيست فاتحهاى چو آمدى برسرخسته بخوان لب بگشا كه مىدهد لعل لب به مرده جان
وفات مرحمت و غفران پناه، جنت و رضوان آرامگاه، المستغرق فىبحار رحمهالله، ميرزا جعفر، ولد حاجى ميرزا نصرالله الحسينىشيرازى به تاريخ بيست و سوم رمضان المبارك سنه 1295 هجرى.
اين سنگ قبر شايد از قديمترين سنگها و قبور باشد.
در شهر ماندلى سه قبرستان بود كه به وسيله دولتخراب شد.
تخريب قبرستان به بهانه احداث خيابان بود ولى در واقع خيابانبا قبرستان مسلمانان فاصله زيادى داشت. در ضمن يك حسينيهشيعيان نيز تخريب شد.
با توجه به قتل وغارت وکشتاربی رحمانه مسلمانان برمه من به شدت متأثر شده ام لذا میخواستم که از شیعیان این سرزمین اطلاعات کسب کنم تااینکه به این سایت زیبای شما برخوردم که خیل خوب ومطالب ارزنده ی را دراختیارم گذاشتید واستفاده بردم وخداوند خیرت دهد .