مناسبت ها

مقام ليله القدري فاطمه (س)

در مقاله ذيل نويسنده با اشاره به خلقت نور وجود پيامبر (ص) و علي (ع) پيش از خلقت آدم (ع)، فاطمه (س) را تركيب كننده اين دو نور دانسته و مقام جمع الجمعي و ليله القدري آن بانو را تبيين كرده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

¤¤¤جايگاه عبدالله بن عبدالمطلب در ميان مكيان
در جوامع روايي مسلمين آورده شده كه عبدالله بن عبدالمطلب در ميان مكيان از مقام و منزلت والايي برخوردار بوده است. دختران مكي در آرزوي پيوند زناشويي با او بودند و هر كسي مي خواست به او نزديك شده و عشق و محبت او را بربايد.

هنگامي كه عبدالمطلب خواست بر طبق حكم نذر خويش يكي از فرزندانش را به حكم قرعه براي خداي كعبه قرباني كند قرعه به نام عبدالله افتاد. در اين هنگام بود كه همگان در غم و اندوه رفتند و آه از نهاد دختران مكي برآمد. بسياري واسطه شدند تا از قرباني شدن عبدالله جلوگيري كنند تا اين كه پافشاري مردم، عبدالمطلب را به فكر چاره جويي انداخت و در اين ميان مردي از احبار و كاهنان وي را به انديشه قرعه ميان شتر و عبدالله افكند. پس ده شتر به عنوان فدايي درنظر گرفتند و قرعه انداختند. هنگامي كه قرعه به نام عبدالله افتاد آه از نهاد مردم برخاست. پس ده شتر ديگر افزودند و اين بار نيز قرعه به نام عبدالله شد. اين عمل تا ده بار تكرار شد تا آن كه در بار دهم قرعه به نام شتران شد و عبدالله از قرباني شدن جان به سلامت برد و اين گونه شد كه سنت صد شتر در برابر ديه مرد پديد آمد و در اسلام نيز به حكم امضايي باقي ماند.
دختران مكي شادمان شدند كه عبدالله از چنگال مرگ گريخت و جان به سلامت برد. در اين ميان دختري مكي بيش از ديگران شادماني مي كرد و اميد داشت تا عبدالله با وي پيمان زناشويي بندد. عبدالمطلب نيز چاره جويي كرد تا پسر را داماد كند و اين گونه بود كه او با دختري مدني به نام آمنه بنت وهب از بستگان مادري خويش پيمان زناشويي بست. زماني چند نگذشت تا دختر مكي عبدالله را در كوچه هاي مكه ديد ولي اعتنايي به وي نكرد. دختران مكي كه از حالش نسبت به عبدالله آگاه بودند و از دلباختگي اش خبر داشتند به وي گفتند كه چرا به عبدالله ديگر توجه و نظري نداري؟ دختر مكي كه از هوش و ذكاوت بالايي برخوردار بود به ياران خويش گفت: ديگر آن نور را در پيشاني عبدالله نمي بينم.
نور ولايت و نبوت در پيشاني پيامبر
اين نور كه دختر مكي از آن سخن مي گفت در رواياتي كه از پيامبر (ص) نقل شده، نور ولايت و نبوت بود كه پشت در پشت از آدم(ع) تا خاتم(ص) منتقل شد تا در رحم پاك آمنه قرار گرفت. در روايت است كه پيامبر(ص) فرمود: اول ما خلق الله نوري؛ نخستين چيزي كه خداوند در مقام خلقي (نه امري) آفريد آفرينش نور من بود.
ابن مهران از ابن عباس از تفسير و انا لنحن الصافون و انا لنحن المسبحون سوال كرد. ابن عباس گفت ما نزد رسول خدا بوديم پس به سوي علي بن ابي طالب رو كردند و در صورتشان تبسمي نمودند و فرمودند مرحبا به كسي كه خداوند چهل هزار سال پيش از آدم او را خلق نمود. گفتم يا رسول الله! آيا فرزند قبل از پدر است؟
حضرت فرمودند: آري خداوند تعالي قبل از اين كه آدم را در اين مدت خلق نمايد من و علي را خلق نمود. پيش از همه اشياء، نوري را خلق فرمود و آن را به دو قسمت نمود، مرا از نصف آن و علي را از نصف ديگر آن نور آفريد. سپس اشياء را خلق نمود كه تاريك بودند. پس نور اشياء از نور من و علي است. سپس ما را از سمت راست عرش قرار داد و پس از آن ملائكه را آفريد. پس ما تسبيح گفتيم و سپس ملائكه تسبيح كردند و ما تهليل گفتيم و ملائكه تهليل كردند و ما تكبير گفتيم و ملائكه تكبير گفتند پس آن (رفتارها) از تعليم من و علي است. (بحارالانوار ج 24 ص 88 و نيز تاويل الايات الظاهره ص 488).
از امام باقر (ع) نيز روايت است كه به جابر فرمودند:«اي جابر! خداوند بود و هيچ چيز غير از او نبود و هيچ پيدا و ناپيدايي وجود نداشت. سپس اولين خلقتي را كه آغاز كرد اين بود كه محمد(ص) را خلق نمود و ما اهل بيت را همراه وي از نور و عظمت او آفريد». (بحارالانوار ج 25 ص 17 ح 31)
بنابراين آن چه در چهره عبدالله ديده مي شد و زنان و دختران مكه را به سوي خود مي كشيد نور محمدي(ص) بود كه از صلبي به صلبي منتقل مي شد تا آنكه در عبدالله قرار گرفت و چون زمان بروز و ظهور آن نزديك شد در چهره عبدالله خود را نشان داد و اين گونه است كه دختران شيفته و دلباخته عبدالله شدند. هنگامي كه اين نور در رحم پاك آمنه قرار گرفت آمنه احساسي ديگر يافت و دانست كه چه عظمتي را با خود حمل مي كند. حالات و رفتار وي تغيير كرد و جاذبه نوري محمدي(ص) جان ها و دل هاي مردم را به سمت او كشاند. اين گونه بود كه او نيز همچون عبدالله كه در ميان فرزندان عبدالمطلب محبوب دل ها بود محبوب دل ها شد.
در روايت فوق همواره از انتقال نور محمدي به شكل واحد تا صلب عبدالمطلب سخن رفته است و پس از آن اين نور به دو بخش شد كه بخش اعظم آن در عبدالله و بخش ديگر آن در صلب ابوطالب قرار گرفت. بنابراين همه اين صلب ها و ارحام، پاك و مطهر بودند تا قابليت انتقال آن را داشته باشند. اين همان معنايي است كه در ادعيه از آن به: الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره ياد مي شود.
فاطمه و مقام جمع الجمع
نوري كه در نهايت به نور علي و محمدي ختم مي شود در فاطمه(س) يگانه مي شود و اين گونه است كه فاطمه به عنوان ليله القدر همه امامان و معصومان بعدي خويش دانسته مي شود، زيرا رحمي است كه نور محمدي و علوي را دوباره به مقام جمع الجمعي مي رساند و نتيجه آن وحدت بعد كثرت است. از اين رو فاطمه را مقامي بلند است. آن حضرت رحمي است كه توانسته دو نور عظمت محمدي و علوي را گرد آورد و در هم آميزد تا مقام والاي جمع الجمعي را به دست آورد.
از ديگر مقاماتي كه در روايات براي فاطمه زهرا(س) بيان شده است مقام ليله القدري است. خداوند درباره عظمت ليله القدر در سوره دخان و قدر سخن به ميان آورده است. ليله القدر شبي است كه قرآن با آن عظمت، در آن نازل مي شود. شبي است كه به حكم «تنزل الملائكه و الروح» تا قيامت فرشتگان و روح (جبرئيل و يا فرشته ديگر كروبي و عالي به نام روح القدس) بر خليفه الهي و انسان كامل و امامت انس و جن نازل مي شود، زيرا اين نزول دايمي مي بايست بر كسي باشد و از آن جايي كه هرگز زمين خالي از خليفه و حجت و انسان كامل نيست بر امام معصومي نازل مي شود.
در آن شب، تقديرات جهان و انس و جان رقم زده مي شود. مقام قدر مقام كلي است و مقام قضا مقام جزيي است. هرگاه هر امري به مقام قضا درآيد ديگر نمي توان از آن رست ولي مقام قدري مقام كليات است كه مي توان به ادعيه و صله رحم و توبه و اطاعت و شفاعت از قدر مصيبتي و عذابي گريخت. بنابراين ليله قدر شبي است كه در مقام جمع الجمعي است و كليات همه در آن جا به شكل امر قدري نازل مي شود و در طول يك سال آن چه در شكل امري قدري و كلي درباره هر كس و هر چيز نازل شده است به صورت تدريجي در طول سال تحقق مي يابد.
نسبت ليله القدر به سال همانند نسبت هر شبي با روز آن است؛ زيرا در هر شبي امري كه مي بايست در آن روز قضا و تحقق خارجي يابد نزول مي يابد؛ از اين رو گفته اند در شب مي توان مقدرات روز خويش را تغيير و اصلاح كرد و اين در هنگام نماز شب و نمازهاي صبح و قرآن الفجر اتفاق مي افتد كه مشهود خدا و فرشتگان است و از درخشش بالايي برخوردار مي باشد.
در ليله القدر هر سال، امور امري نازل مي شود و كليات به تقدير كشيده شده و اندازه مي شود. از اين رو هر ليله القدري از هزار ماهي كه در آن ليله القدر نباشد بهتر است. اگرزندگي آدمي را در نسبت هشتاد تا نود سال قرار دهيم، دست يابي انسان به مقام ليله القدري برابر با هزار ماه يعني يك عمر طبيعي آدمي است؛ زيرا چنين كسي ره صدساله را يك شبه مي پيمايد. كسي كه به مقام درك ليله القدر نايل شود، كمال خويش را تضمين كرده است. اين گونه است كه حنظله غسيل الملائكه در يك شب ره صدساله را طي مي كند و با فرشتگان به پرواز در مي آيد و حربن يزيد رياحي در جوار سرور جوانان بهشت مي آرامد.
فاطمه(س) و مقام ليله القدري
نزول جمعي قرآن به شكل انزال دفعي بر قلب محمدي در ليله القدر تحقق مي يابد، از اين رو مقام ليله القدري را مقام جمعي نيز دانسته اند. چنان كه الله كه نخستين ظهور هويت ذات است مقام جمع اسمايي است كه در بردارنده همه اسما و صفات كمالي خداوندي و اسماي حسناي اوست.
فاطمه زهرا(س) كه بضعه الرسول(ص) است در مقام ليله القدري نشسته و نور علوي و محمدي در وي جمع آمده است. او تنها كسي است كه پس از ظهور نور محمدي و علوي، توانسته آن دو را جمع كند و اين امري خطير و سخت است؛ زيرا اين نورها تا عبدالله و آمنه و ابوطالب و فاطمه بنت اسد به شكل خفا بود و به شكل ظهوري و تحقق خارجي وجود نيافته بود. اكنون كه اين نور در مقام عينيت درآمده و همه مراتب كمالي را از بستر خاك تا قاب قوسين و او ادني طي كرده است و مرتبه اي در اين ميان نمانده است، وجودي مي بايست آن دو را از كثرت خود بيرون آورد و به شكل جمعي درآورده و پس از تركيب عناصر، آن را به صورت انوار طيب امامان معصوم بروز و ظهور دهد. بر اين اساس هنگامي كه حضرت پيامبر(ص) با خديجه پيوند برقرار كرد پيش از آن ميوه اي بهشتي خورد تا بتواند قابليت جمع را فراهم آورد و بستر مناسبي براي اتحاد دو نور محمدي و علوي ايجاد كند. اين گونه است كه فاطمه همواره بوي وحدت مي دهد و بوي بهشت از وي مي تراود و حضرت ختمي مرتبت(ص) هرگاه آرزوي بهشت و مقام رضوان وحدت را داشت فاطمه را مي بوييد. هر بامدادان به در خانه فاطمه مي رفت تا او را ببيند و بو كند.
خداوند در فاطمه كه در مقام ليله القدري و وحدت نشسته است نور امامان را با تركيب نور علوي و محمدي در آميخت و آنان در پس حجاب فاطمي بودند تا هر يك در زمان خاص خويش ظهور كنند. امام صادق(ع) از پدرانش از جدش اميرمومنان(ع) روايت مي كند: ان الله خلق نور محمد(ص) قبل المخلوقات باربعه عشر الف سنه و خلق معه اثني عشر حجابا و المراد بالحجب الائمه(ع)؛ «خداوند نور محمد را خلق نمود چهارده هزار سال قبل از مخلوقات و همراه او دوازده حجاب آفريد، و مراد از حجاب ها ائمه(ع) هستند». (بحارالانوار ج 25 ص 21 ح36)
درباره مقام ليله القدري فاطمه(س) در مقام تاويلي قرآن، از امامان معصوم(ع) به ويژه امام صادق(ع) روايات بسياري وجود دارد كه علاقه مندان را به مطالعه كتابهاي روايي و تفسيري ذيل سوره قدر ارجاع مي دهيم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا