اعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

خواب و خیال از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خواب به معنای جدا شدن نفس از بدن همان «توفی» و گرفتن تمام نفس از سوی خدا و کارگزاران الهی است. از آن جایی که با خواب رفتن به این معنا ، بدن نمی میرد، و حلقه اتصال نازکی هم چنان برقرار است؛ اما نفس در بیرون بدن، به سیر در عوالم می پردازد که با توجه به سیر و حرکت آن در عوالم، مشاهداتی را دارد که بخش اعظم آن از یاد می رود و تنها گوشه هایی برای برخی پس از بازگشت نفس به تن باقی می ماند که با آن رؤیا یا خواب دیدن می گویند.

هم چنین نفس انسانی در حالت بیداری توانایی هایی دارد که یکی از آن ها بهره مندی از قوت متخیله برای دیدن چیزی است که از آن به عنوان خیال تعریف می شود؛ یعنی همان طوری که نفس در مرتبه قلب با تعقل و تفقه عملیاتی را انجام می دهد که خروجی آن تفکر است؛ هم چنین نفس در مرتبه ای با قوه متخیله به خیال می پردازد که خروجی آن طبق محسوسات شخصی با اموری وهمانی است که خروجی آن ابتکار و اختراع است؛ زیرا نفس انسانی همان طوری که کلیات از جمله مفاهیم کلی مانند کلیات فلسفی و ریاضی را با قوه متوهمه به محسوسات نزدیک می کند تا قابل ادراک و فهم شود و در این میان از مثال بهره می گیرد، هم چنین محسوسات را به سطح عالی تری می برد تا بتواند با قوه متخیله به خیال در آورد و این گونه امکانی دیگری را برای انسان فراهم آورد که برای دیگر موجودات فراهم نیست.

بنابراین، در یک تعریف کلی می بایست گفت که خواب که حقیقت آن «توفی» است، رؤیا و خواب دیدنی را به دنبال دارد که مربوط به عالم دیگری غیر از دنیای محسوس و مشهود است؛ چنان که خیال امری است که در بیداری با بهره گیری از قوه متخلیه ایجاد می شود و ارتباط تنگاتنگی با دنیای محسوس دارد، هر چند که فرقی نیز میان مشهود در بیداری و خیال در بیداری است، ولی هر دو از توانایی و قوای نفس در بیداری نشأت می گیرد.

مرزهای حقیقت و واقعیت

حقیقت همان حق ثابت است که ریشه در حق مطلق یعنی خدا دارد؛ از همین روست که خدا خود را حق مطلق دانسته(فصلت، آیه 53) که خاستگاه همه حقایق هستی نیز هست.(هود، آیه 17؛ یونس، آیه 94؛ سجده، آیه 3)

اما واقعیت هر چیزی است که وقوع یافته است که می تواند حق یا باطل باشد؛ زیرا شرور باطل و عدمی است که وقوع دارد، ولی حق نیست؛ چنان که پدیده های خلاف سنت های تکوینی و تشریعی چون شیطنت، خیانت، زنا، دروغ و مانند آنها واقعیت های انکارناپذیر ولی باطل و غیر حقی است که می بایست ریشه کن شود.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، حق امر ثابت، و باطل هم چون کفی رو آب زائل شدنی(رعد، آیه 17)، بلکه هم اینک زائل است که انسان تصور می کند وجود دارد؛ زیرا «زاهق» هم چون دیگر مشتقات حقیقت در حال و مجاز در آینده است. خدا می فرماید: بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ؛ بلكه حق را بر باطل فرو مى‏ افكنيم. پس آن را در هم مى ‏شكند و بناگاه آن نابود است.(انبیاء، آیه 18) در جایی دیگر می فرماید: وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا ؛ و بگو حق آمد و باطل نابود شد. آرى باطل همواره نابودشدنى است.(اسراء، آیه ۸۱)

باید توجه داشت که شیطان بر آن است تا در امانی و امنیه مردم بلکه حتی پیامبران تصرف کند تا باطلی را حق نشان دهد. هر چند که خدا پیامبران را از این امر مصون نگه می دارد؛ زیرا آنان معصوم هستند؛ اما همین امر فتنه ای برای مردم می شود تا جایی که بیماردلان و سنگدلان به باطل گرایش می یابند و از حق دور می شوند.(حج، آیات 52 و 53)

حقیقت خواب و خواب دیدن از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خواب چیزی جز جدا شدن نفس از تن و بدن نیست؛ بنابراین، خواب همان مرگ است و تنها فرقی که با مرگ دارد، در زمان بندی است که از آن به «اجل» یاد می شود. به این معنا که انسان وقتی می خواهد، خدا و کارگزاران الهی «نفس» را از بدن به تمام کمال جدا می کنند که از آن به «توفی» یاد می شود. پس اگر اجل شخص نرسیده باشد، نفس به تن بازگردانده و «ارسال» می شود، ولی اگر اجل شخص رسیده باشد، دیگر بازگشتی به تن نیست، و خدا و فرشتگان آن را نگه می دارند که از آن به «امساک» یاد می شود. در حالت نخست، بیداری رخ می دهد که از آن به «افاقه و نهض» و مانند آن یاد شود، و در حالت دوم، مرگ اتفاق می افتد که از آن به «وفات و موت» یاد می شود.

خدا به صراحت در قرآن به این حقیقت خواب رفتن و مرگ نفس و روان انسان اشاره دارد و می فرماید: اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ؛ خدا نفس مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى‏ ستاند ؛ و نيز نفسی را كه در موقع خوابش نمرده است، قبض مى ‏كند. پس آن نفسى را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مى دارد؛ و آن ديگر نفسها را تا هنگامى اجل معين بازپس مى‏ فرستد. قطعا در این امر برای مردم متفکر نشانه هایی است.(زمر، آیه 42)

پس حقیقت خواب رفتن، چیزی جز همان مرگ نیست؛ زیرا خواب و مرگ همان «توفی نفس» و گرفتن تمام آن از سوی خدا و کارگزاران اوست.(سجده، آیه 11؛ انفال، آیه 50) تنها تفاوت در زمان بندی است که چون اجل برسد نگه می دارند که مرگ و موت رخ می دهد، و اگر اجل نرسد باز گردانند که بیداری رخ می دهد.(زمر، آیه 42)

اما خواب به معنای رؤیا چیزی جز دیدن حقایق در هنگام توفی نیست؛ زیرا نفس پس از این که از بدن خارج می شود، توانایی دیدن و مشاهده اش را از دست نمی دهد؛ زیرا حقیقت دیدن و شنیدن مربوط به چشم و گوش نیست، بلکه مربوط به نفس است که با ابزارهایی مناسب با هر عالم به مشاهده و رویت می پردازد. بنابراین، این گونه نیست که نفس پس از توفی در خواب یا مرگ ناتوان از دیدن و شنیدن باشد.

براساس آموزه های وحیانی قرآن، هر چند که کشف الغطاء در هنگام مرگ یعنی حالت احتضار نیز پدید می آید، و پرده ها کنار می رود تا جایی که شخص در بیداری نیز حقایق هستی را می بیند که بیرون از توان عادی بشر در هنگام غیر احتضار است(ق، آیات 21 و 22)، اما در هنگام «توفی» چه مرگ و چه خواب، حالت رویت در انسان قوی تر از حالت بیداری در دنیا است.

البته باید توجه داشت که نفس انسانی در یک سطح از ادراک حقایق قرار ندارد، بلکه با توجه به ظرفیت و استعداد از این توانایی برخوردار است؛ از این روست که با نگاهی به تجربیات کسانی که تجربه مرگ موقت داشتند، معلوم می شود که هر کسی تجربه خاص خودش را داشته که مربوط به سطح استعدادی و توان نفسی اوست.

از سوی دیگر، بسیاری از کسانی که پس از توفی به سبب نرسیدن اجل به تن باز می گردند؛ دیده ها و شنیده ها را فراموش می کنند.

به هر حال، انسان ها در حالت خواب و رویا، رویت و دیدن از حقایق دارند. این حقایق شامل اعمال خودشان در دنیا یعنی نسبت به حوزه گذشته و مربوط یا مرتبط با اعمال گذشته است که به شکل تمثلی حقیقت برایش آشکار می شود، یا آن که مربوط و مرتبط با آینده اوست که از آن به پیش بینی یاد می شود، یعنی چیزی را می بیند که مربوط به پیش و آینده خواهد بود نه پس بینی و گذشته.

در حقیقت، هنگام توفی دو سیر برای نفس است که شامل صعود و نزول است؛ در هنگام صعود به مشاهده و دیدن اعمال گذشته خویش یا دیگران می پردازد و هنگام نزول نیز به مشاهده و دیدن و رویت اعمال آینده خود یا دیگران می پردازد.تخ

باید توجه داشت که رویا و خواب ها با همه پیچیدگی خویش هیچ گاه جلوه ای از وهم یا خیال نیست، که سطوح ادراکی انسان در هنگام بیداری است، بلکه تمثلات حقیقت و مرتبه رقیقه ای آن است. بنابراین، همه نوع دیده ها در خواب و رویا بیانگر واقعیتی است که می تواند حق یا باطل باشد؛ زیرا تمثلات در عالم رویا و خواب، جلوه های از نفس انسانی است و هر کسی اعمال خودش را پس از توفی می بیند؛ یعنی همان طوری که قیامت دوزخ و بهشت تجسمات اعمال انسانی و ملکات و مقومات نفس است، هم چنین تمثلات خوب و بد در عالم رویا نیز ملکات و مقومات نفس است که دیده می شود.

از نظر قرآن، حتی پیش بینی هایی که در خواب برای انسان است، مربوط به همان ظرفیت های نفس هر کسی است. هر نفسی چیزی را خواب می بیند که مربوط یا مرتبط به خود اوست. این دیدن و رویت ها در خواب و رویا جلوه های از نفس و مسائل مربوط یا مرتبط به اوست. این گونه است که در خواب وضعیت خویش را نسبت به دیگران می بیند که مربوط به گذشته یا آینده اوست.( یوسف، آیات 3 و 36 و 41 و 100؛ صافات، آیات 102 تا 105؛ اسراء، آیه 60؛ انفال، آیه 43؛ فتح، آیه 27)

به هر حال، رویا و خواب جلوه های تمثلی از واقعیت هایی است که نفس انسانی با آن درگیر است. این واقعیت ها می تواند حق یا باطل و خیر یا شر یا بهشت یا دوزخ باشد.

خیال و تخیل و اختیال از نظر قرآن

نفس انسانی دارای قوایی است. انسان با این قوای خویش زندگی و خلافت می کند. یکی از قوای انسانی قوه متخیله است که به انسان کمک می کند تا چیزهایی را اختراع کند که ابتکاری است.

باید توجه داشت که خیالات واقعیات عینی خارجی نیست، بلکه واقعیات ذهنی است که می تواند مانند هر واقعیتی دیگر حق یا باطل باشد. خیالات باطل خیالات واهی است که می بایست از آن به اختیال یاد کرد؛ چنان که خدا در قرآن بارها از اختیال به عنوان فرد مختال یاد کرده است.(نساء، آیه 36؛ لقمان، آیه 18؛ حدید، آیه 23) پس اختیال یا همان خیالبافی در فارسی، از نظر قرآن، نوعی هذیان و هرج و مرج در ذهن و همراه با تلوّن است و عقل و ادراک در آن راه نداشته و اراده در آن نقش و نفوذی ندارد. چنین حالتی عمل پست و ابتدایی ذهن به حساب می آید و محصول آن مقرون به حقیقت نیست.

اما تخیل به معنای وانمود یابی چیزی به چیزی دیگر، بازی و تردستی است که در عین و چشم انسان انجام گرفته و تاثیرات آن در ذهن و نفس به اشکال گوناگون تحقق می یابد. به عنوان نمونه کاری که ساحران با ریسمان و چوب دستی های خویش انجام می دهند، به عنوان تخیل دانسته شده است که موجب تاثیر در نفوس انسان ها می شود؛ خدا می فرماید: قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ؛ موسی گفت: نه! بلكه شما بيندازيد! پس ناگهان ريسمانها و چوبدستى‏ هايشان بر اثر سحرشان در تخیل و خيال او چنين مى ‏نمود كه آنها به شتاب مى ‏خزند. (طه، آیه ۶۶)

پس تخیل و نوعی خیال سازی است که از نفوس قوی هم چون نفوس ساحران بر می آید و می توانند در اشیاء یا نفوس دیگران تاثیرات مثبت و منفی به جا گذارد.

برخی گفته اند که صورت های خیالی همان صورت هایی است که از ماده بر ذهن نقش می بندد و با آن که دیگر ماده در برابر نیست، ولی صورت آن در ذهن حضور دارد. (لغت نامه دهخدا، ذیل ماده خیال)

برخی نیز گفته اند که خیال حافظ و نگهبان صورت ها است، قوه خیال صورت های تخیل می کند، و صورت های خیالی موجود در ذهن نیست. البته خیال به دو قسم خیال متصل و خیال منفصل تقسیم می شود، خیال متصل در نفس و خیال منفصل در عالم بیرون است که از آن به عالم مثال یا همان عالم برزخ نیز یاد می شود که نه عالم ماده جسمانی است نه عالم ماده اخروی. صورت های خیالی منفصل از نفس انسانی، موجود در اعیان خارجی نیست، از همین رو همگان آن را مشاهده نمی کنند؛ ولی آنها از امور معدوم هم نیستند، چرا که قابل مشاهده برای برخی است. بنابراین صورت های خیالی منفصل، موجوداتی هستند که ظرف آنها نه اذهان است و نه اعیان خارجی و نه در عالم عقول هستند، ولی از آن جهت که صور جسمانی هستند نه عقلی، پس به ناچار در صقع دیگر یعنی عالم مثال موجود هستند که همان عالم برزخ میانه دنیا و آخرت است.

بر اساس اندیشه های فلسفه اسلامی، خیال مرتبه نازله قوه عقل است؛ یعنی کم ترین سطح از سطوح عقلانیت همان خیال است که مرتبه جنیان است. بنابراین، خیال از جنس عقل است و به یک معنا با قلب و نفس انسانی ارتباط دارد؛ خیال هم چنین با امور جزیی در ارتباط است مانند دیدن ریسمان به جای مار جنبده.

بر اساس همین اندیشه مرتبه بالاتر از خیال همان مرتبه وهم است که به نفس انسانی کمک می کند تا امور معقول را به محسوس تنزل داده و متمثل نماید؛ چنان که اکثریت انسان ها خدا را که مجرد است در سایه سار عقلانیت به درجه وهم تنزل می دهند تا قابل ادراک برایشان باشد. البته این همان خدای حقیقی نیست که خالق هستی و رب العالمین است، بلکه خدای مخلوق نفس انسانی است؛ چنان که امام باقر (ع) می فرماید: امام باقر(ع) می فرماید که چنین خدایی خدای مخلوق است نه خدای خالق:امام باقر (ع) می فرماید: «کُلَّما مَیَّزْتُمُوهُ بِأَوْهَامِکُمْ فی أَدَقِّ مَعانِیهِ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مِثْلُکُمْ مَرْدُودٌ إلَیْکُمْ ؛ آنچه را در ذهن خود با دقیق ‌ترین معانی توهم کنید، مخلوق و مصنوعی هم چون خودتان است که به سوی شما بازگردانده و ردّ می شود». (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 69، باب 37، حدیث 22، ص 292)

همچنین حدیث مقارنی از امام صادق (ع) نقل شده است با این عبارت که: « کلما میزتموه باوهامکم فی ادق معانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود الیکم و لعل النمل الصغار تتوهم ان لله تعالی زبانیتین، فان ذلک کمال‌ها و تتوهم ان عدمهما نقصان لمن لا یتصف بهما و هکذا حال العقلاء فیما یصفون الله تعالی به ؛هر آنچه که شما آن را بازشناسی می کنید در اوهام خودتان در دقیقترین معانی اش ، مخلوق و مصنوعی است مثل خودتان ؛ که به خودتان باز می گردد. چه بسا مورچه ی ریز ، خیال می کند که همانا برای خداوند متعال نیز دو تا شاخک است؛ چرا که شاخک داشتن کمال خودش است و خیال می کند که شاخک نداشتن نقصان است برای آنکه شاخک ندارد. حالِ عقلا نیز در توصیف خداوند متعال به همین گونه است. » (بحار الأنوار ، ج‏66، ص293؛ به نقل از توحید صدوق – اربعین شیخ بهایی، ذیل حدیث دوم)

باید توجه داشت، تخیل ادراکی، منجر به اختراع و ادراک و کشف امور می شود تحت هدایت عقل قرار دارد و به عقلانیت نزدیک است، هر چند که همان نیست؛ ذهن تحت قوه ادراکی عقل می تواند ترکیبات شگفت و بدیع پدید آورد و صور و معانی ارزنده ای ایجاد کند. تخیل اختراعی محصول جنبه های عالی ذهن و همراه با تفکر و استدلال بوده که محصول آن سازندگی و اختراعات ابتکاری است. پس همان طوری که وهم کمک می کند تا امور مجرد و معقول به تمثل و مثال ادراک و فهم شود، خیال ادراکی کمک می کند تا انسان از اموری محسوس واقعی به امور ذهنی غیر محسوس غیر واقعی منتقل شود و از ترکیب آن امری را بپردازد و تصور کند که خروجی آن امر واقعی در قالب اختراعات و ابتکارات است؛ زیرا انسان بر خلاف خدا، خالق بدیع نیست؛ بلکه انسان موجودی است که با تفکر در موجودات و بهره گیری از قوای عقلانی، وهمانی و متخیله می تواند به خلقت و اختلاق بپردازد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا