اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنی

غنايم پنجگانه در زندگي آدمي

120آنچه درپي مي آيد شرحي است گذرا و كوتاه بر يكي از احاديث كليدي و راهگشاي پيامبراكرم(ص) كه در آن بر لزوم استفاده از پنج چيز قبل از فرا رسيدن پنج چيز تأكيد شده است.

بدون ترديد فهم محتواي اين حديث و عمل به آن مي تواند جبران بسياري از كاستيها و غفلتها باشد. اينك باهم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.

زندگي يعني لحظه ها

زندگي چيزي جز دم ها و لحظه ها نيست كه از آن گاهي به عنوان وقت و فرصت ياد مي شود. دم غنيمت شمردن و وقت نگه داشتن به عنوان فرمول زندگي به همگان توصيه مي شود تا آدمي اين زمان هاي كوتاه و فرصت هاي زودگذر را از دست ندهد و انگشت چه كنم به دندان ندامت نگيرد.

در سخن بزرگان ماست كه «الفرصه تمر مرالسحاب؛ فرصتها همانند ابر زودگذرند» و اين كه «مافات مضي و ما سيأتيك فأين قم فانتهز الفرصه ما بين العدمين؛ گذشته و آينده دو زمان معدودند، پس از زمان حال كه در دست توست به خوبي استفاده كن.» اگر زندگي چيزي جز داشته ها و بهره گيري درست و مناسب از آن براي شدن هاي بي پايان آدمي نيست، پس چرا اين اندازه از احوال دل خويش غافل هستيم و داشته هايمان را پاس نمي داريم و از آن بهره نمي گيريم.

در حديثي معتبر از پيامبرگرامي(ص) روايت شده كه به ابوذر فرمودند: يا اباذر اغتنم خمسا قبل خمس: شبابك قبل هر مك و صحتك قبل سقمك و غناك قبل فقرك و فراغك قبل شغلك و حياتك قبل موتك؛ اي ابوذر! پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت شمار: جواني ات را پيش از پيري؛ و سلامتي و صحت را پيش از بيماري؛ و بي نيازي را پيش از فقر و نداري؛ و فراغت و آسودگي را پيش از گرفتاري و اشتغال؛ و زندگي ات را پيش از مرگ. (بحارالانوار، علامه مجلسي، ج77،ص57)

غنيمت زندگي

هر رزمنده اي در جنگ خويش دو قصد را مي تواند درنظر داشته باشد و جان و مالش را در راه آن فدا و ايثار كند: قصد نخست وي دفاع از آن چيزهايي است كه دارد و دشمن مي كوشد تا آن را از وي بربايد؛ دومين عامل جنگ و مبارزه غنيمت هايي است كه درپي جنگ و چيرگي مي خواهد به دست آورد؛ در حقيقت دومين علت جنگ هاي ميان بشر و بلكه هر جنگجوئي به دست آوردن چيزهايي است كه ندارد و خود را شايسته و سزاوار آن مي داند. اين چيزهايي كه در جنگ از ديگري سلب مي شود و به چنگ مي آيد، به عنوان غنيمت ياد مي شود. در مثل عربي است كه: من عليه الغرم فله الغنم، هركسي كه خسارتي را در جنگ تحمل مي كند، غنيمت از آن اوست. اين غنيمت ها مي تواند مادي و يا معنوي باشد؛ چنان كه هنگام جنگ ناپلئون با روسيه، يك سرباز شجاع روسي پس از تحميل خسارات زياد به لشكر فرانسوي ناپلئون، اسير مي شود و در پاسخ علت رشادت هايش مي گويد: من اين فداكاري و ايثار را در راه شرافت و حفظ ميهن خويش كرده ام. ناپلئون مي گويد: من براي كشورگشايي و فتح سرزمين هاي ديگر اين كار را كرده ام؛ و هر كسي براي چيزي كه ندارد مي جنگد. از اين رو گفته اند: هر كسي براي چيزي مي جنگد كه ندارد و يا از دست مي رود.

ما در زندگي چيزهايي داريم كه مي بايست از آن محافظت كنيم و اجازه ندهيم تا از دستمان برود؛ و هم چنين بسيار چيزهايي هست كه بايد براي به دست آوردن آن با خود (هواهاي نفساني) و يا ديگري بجنگيم.

داشته هاي ما بسيار زياد است ولي قدر آن را نمي دانيم و لذا از آن به درستي محافظت نمي كنيم و يا بهره نمي بريم. سعدي شيرين سخن مي سرايد:

هر دم از عمر مي رود نفسي

چون نگه مي كنم نمانده بسي

اي كه پنجاه رفت و در خوابي

مگر اين پنج روزه دريابي

وي در باب اول و سيرت پادشاهان مي نويسد: پادشاهي با غلامي عجمي در كشتي نشست و غلام هرگز دريا را نديده بود و محنت كشتي نيازموده، گريه و زاري در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد. چندانكه ملاطفت كردند آرام نمي گرفت و عيش ملك ازو منغص شد. چاره ندانستند. حكيمي در آن كشتي بود ملك را گفت: اگر فرمان دهي من او را به طريقي خامش گردانم. گفت: غايت لطف و كرم باشد. بفرمود تا غلام به دريا انداختند. باري چند غوطه خورد. مويش گرفتند و پيش كشتي آوردند. به دو دست سكان كشتي آويخت. چون برآمد به گوشه اي بنشست و قرار يافت. ملك را عجب آمد. پرسيد: درين حكمت چه بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن ناچشيده بود و قدر سلامتي كشتي نمي دانست، همچنين قدر عافيت كسي داند كه به مصيبتي دچار آيد.

اي سير، تو را نان جوين خوش ننمايد

معشوق من است آنكه به نزديك تو زشت است

حوران بهشتي را دوزخ بود اعراف

از دوزخيان پرس كه اعراف بهشت است

فرق است ميان آنكه يارش در بر

تا آنكه دو چشم انتظارش بر در

زندگي ما چيزي جز غنيمت دانستن اين داشته ها نيست. به اين معنا كه آن چه را داريم بايد همانند غنايم جنگي بدانيم كه به سختي به چنگ آورده ايم و در اين راه خون دل ها بسيار خورده ايم. اگر چنين به داشته هايمان نگاه نكنيم، ارزش و قدر آن ندانيم و آنرا به بيهودگي به تباهي مي كشانيم. اين درحالي است كه ما هرگز قدر داشته هايمان چون جواني، سلامت و آسودگي و آسايش را نمي دانيم و از آن به درستي بهره نمي بريم.

بي گمان، خداوند در زندگي چيزهاي بسياري به ما ارزاني داشته است كه بيرون از شمارش و آمار است. اگر اين داشته ها را بخواهيم سبك و سنگين كنيم، اموري كه حضرت پيامبر(ص) به ابوذر به عنوان غنايم با ارزش زندگي گفته است، اساسي ترين و اصلي ترين آن هاست. در اين جا براي شناخت ارزش هر يك نگاهي كوتاه به آن ها مي كنيم.

جواني

شايد يكي از مهم ترين نعمت هايي كه خداوند به آدمي ارزاني داشته، جواني است. انسان در جواني به دليل صفاتي كه در اين زمان از زندگي وجود دارد، مي تواندكارهايي به انجام برساند كه در هيچ دوره و سن ديگر نمي توان آن را انجام داد.

خداوند در آياتي چند درباره صفات جوانان مي فرمايد كه جواني، زمان تهور و شجاعت و زيرپا افكندن مصلحت سنجيهاست، به گونه اي كه كارهاي بسيار شگفتي را به سبب همين شجاعت به انجام مي رساند كه در هيچ دوره سني امكان آن نيست (يونس آيه 83 و نيز كهف آيات 10 و 16 و قصص آيات 14 و 15)؛ زيرا دوره جواني، فرصت شكوفايي قدرت جسماني و توان بدني آدمي است. (كهف آيه 82 وحج آيه 5 و نيز روم آيه 54 و غافر آيه 67)

افزون بر قدرت و شجاعت بايد به جنبه زيبايي اين دوره نيز توجه داشت. انسان درجواني در بهترين حالت و شكل انساني قرار دارد و همه چيز از اندام وي به كمال اعتدال و استوار مي باشد. بطوري كه تناسب اندام، زيبايي خاص به جوان مي بخشد و تاثير كلام و سخن و عملش نيز بيش از ديگر گروه هاي سني مي باشد. (حديد، آيه 20)

خداوند در آيه 5 سوره حج و نيز 67 سوره غافر دوران جواني را زمان نيرومندي عقل و جسم انسان معرفي مي كند و به وي هشدار مي دهد تا از اين دوره به خوبي بهره برد و اين توانايي ها و نيرومندي ها را قدر شناسد؛ زيرا به زودي آن را از دست مي دهد و گرفتار دوران پيري مي شود كه ديگر چنين قدرت و توانايي براي انجام كارهاي عقلاني و جسماني نخواهد داشت؛ زيرا پايان اوج دوران جواني، نقطه آغازين منحني نزول زندگي انسان است. (همان)

جواني از نظر قرآن بهترين دوران زندگي بشر است. از اين رو بهشتي ها همواره جوان بوده و همه كساني كه در خدمت بهشتي ها هستند از لطافت و زيبايي جواني برخوردار مي باشند. (طور آيه 24 و نيز انسان آيه 19)

سلامتي

سلامتي و تندرستي از ديگر نعمت هاي بزرگ الهي است. اين كه هر بخش از اعضا و جوارح بشر به درستي فعاليت كند و تن و روان و جان وي از هر بيماري و درد و رنجي به دور باشد، بهترين حالتي است كه انسان مي تواند دراين شرايط به شدن هاي كمالي خويش ادامه دهد. بي آن كه مانعي او را از رسيدن به هدف، باز دارد.

سلامتي و تندرستي بخشي از آرامش آدمي را فراهم مي آورد، بلكه بايد گفت اصولا ارتباط سلامت و آرامش، ارتباطي درحد علي و معلولي است؛ بنابراين هر جا سلامت به ويژه سلامت رواني باشد، آرامش نيز در آن جا يافت مي شود.

از نظر قرآن، انسان سالم برخوردار از صحت جسمي و روحي، انساني است كه اميد دست يابي به كمالات در وي بسيار قوي تر است. از اين روخداوند بر مساله بهداشت تغذيه و تن و مانند آن تاكيد بسيار مي كند؛ زيرا بهداشت است كه سلامتي انسان را تضمين مي كند.

اگر به مجموعه آموزه هاي اسلامي درحوزه تغذيه و پوشش و مانند آن توجه شود، بخشي بزرگ از آن ارتباط تنگاتنگ با مساله صحت و سلامت و بهداشت دارد. از جمله مي توان به آياتي اشاره كرد و كه براي پاكيزه بودن بدن و غذا و خوراكي ها توجه مي دهد؛ زيرا عدم توجه به سلامت آن ها مي تواند ضرر بسياري بر نفس و جان آدمي وارد سازد و از ادامه رشد وتعالي باز دارد. (بقره آيه 57 و 168و 222 و نيز مائده آيه 90 و 100و بسياري از آيات ديگر) بيماري انسان، يكي از موانع جدي در دست يابي آدمي به كمالات بسيار است كه خداوند براي انسان در نظرگرفته است.

كساني كه از سلامت و تندرستي برخوردار نيستند، نمي توانند مسير شدن هاي كمالي را به درستي بپيمايند.

از اين رو درآيات و روايات از سلامت به عنوان يكي از نعمت هاي بزرگ ياد و تجليل شده است و از انسان ها خواسته شده با بهره مندي از سلامت خويش، در مسير كمالي گام بردارند و شكر نعمت سلامت را با انجام كارهاي نيك و اطاعت از خداوند و پيامبر(ص) به جا آورند.

دارايي و ثروت

از ديگر نعمت هاي بزرگ خداوندي كه لازم است قدر آن را داشت، ثروت و بي نيازي است. اين كه انسان هرچيزي كه بخواهد داشته باشد و نيازمند ديگري نباشد و از فقر و بينوايي در امان باشد، بي گمان فرصت بزرگي براي برداشتن گام هاي بزرگ به سوي كمال دارد.

در ادبيات قرآني ثروت آدمي زماني مفيد و سازنده است كه خير باشد. از اين رو هر نعمتي تا زماني كه به شكل خير تغيير ماهيت ندهد، براي انسان مفيد نيست بلكه بايد از آن به نقمت ياد كرد كه موجبات گرفتاري و رنج آدمي را فراهم مي آورد. بنابراين انسان مي بايست با بهره گيري از نعمت هاي الهي و به كارگيري درست و مناسب از آن، نعمت را به خير تبديل كند.

در هر ثروتي براي گروه هايي از مردم حق و حقوقي است. در قرآن بارها از حق ثابت سائلان و محرومان در اموال مردم سخن به ميان آمده است. بنابراين اگر كسي مال و ثروتي دارد، مي بايست نخست حق ديگران را از مال خويش بپردازد و با پاكسازي حق و حقوق ديگران، باقيمانده مال و ثروت را در مسيري به كار گيرد كه موجبات كمال شخص و يا جامعه را فراهم آورد. اگر اين گونه با مال و ثروت معامله شود آن گاه است كه به عنوان خير تلقي مي شود؛ زيرا خير به چيزي گفته مي شود كه زمينه رشد و سعادت شخص و يا ديگري را موجب شود.

همه نوع دارايي هاي بشر از جمله ثروت و قدرت بايد در مسير شدن هاي كمالي مورد استفاده قرار گيرد. اگر اين گونه بود، انسان مي تواند اميدوار باشد كه از زندگي خويش خوب بهره برده است.

ثروت و دارايي مانند هر امر دنيوي، هرگز پايدار و دايمي نيست و مانند سلامت و جواني، از دست مي رود و دگرگون مي شود. بودند عده زيادي كه از فقر و فلاكت به ثروت رسيده و يا از ثروت و دارايي به فقر و فلاكت افتاده اند. مي گويند به شخصي گفته شد كه تو را دو دوره است: دوره اي كه فقير و بينوايي و دوره اي كه ثروت و دارا هستي. حال كدام دوره را بر تو مقدم داريم؟ مرد گفت: دوره ثروت و دارايي را مقدم دار كه دوره جواني است و مي خواهيم از ثروت و دارايي بهره بريم، چون سر پيري ديگر نياز كم تري به مال و ثروت است و مي توان با فقر و نداري همانند نداري سلامت و جواني ساخت.

خداوند به او، ثروتي هنگفت داد. وي افزون بر اين كه خود از آن استفاده مي كرد به ديگران نيز مي بخشيد. زمان به سرعت گذشت و او پير و افتاده شد ولي از سرمايه و ثروتش كاسته نشد. به خدا عرض كرد چرا دوره فقر و بينوايي را نمي بينم؟ خداوند گفت: چون هنگام دارايي، حق و حقوق ديگران را ادا كردي و ما آن چه را هديه و هبه و انفاق كردي براي امروزت ذخيره كرديم و اين گونه است كه فقر و بينوايي از تو رانده شده است.

فراغت و آسودگي

آدمي بايد از اين كه در آسايش و فراغت است به خوبي بهره برد. بسياري از مردم از اين كه در آسودگي هستند خود را به اين سو و آن سو مي افكنند و خسته و افسرده مي شوند. اينان قدر عافيت آسايش و آسودگي را نمي دانند. اگر انسان در آسودگي نتواند كارهاي مهم را به انجام رساند، در هنگام اشتغال به امور مختلف نمي تواند كاري بزرگ انجام دهد.

بسياري از مردم گرفتار اشتغالات روزمره زندگي هستند و حتي از خداوند نيز غافل مي شوند. يكي از نعمت هاي بزرگ براي انسان آن است كه همه چيز براي او فراهم باشد و كم تر اشتغال به مسايل جزيي و خرد داشته باشد، تا بتواند در آسودگي و فراغ بالي، كارهاي بزرگي را به سامان برساند.

اگر به علل و عوامل غفلت از خدا و يا از ياد خدا در آيات قرآني توجه شود، ديده مي شود كه بيشتر اين عوامل به سبب اشتغال به امور جزيي زندگي چون خورد و خواب و مانند آن است. در ماموريت حضرت موسي(ع) آن چه ايشان را مشغول كرد و از هدف باز مي داشت، همين اشتغالات جزيي بود كه زمينه براي غفلت و حتي نفوذ شيطان مي شود تا اجازه ندهد ياد خدا و ماموريت اصلي در دل ها بماند.

هر كسي در ماموريت اصلي خويش اگر گرفتار مسايل جزيي و خرد شود از ماموريت اصلي غافل مي شود و به جاي آن كه به كارهاي اصلي بپردازد چنان سرگرم مي شود كه از هدف باز مي ماند.

بجرأت مي توان گفت كه اشتغالات آدمي، مهم ترين عامل غفلت وي است. بنابراين كسي كه از اشتغالاتي از اين دست رهاست بايد با بهره گيري از آسودگي و فراغت بال به هدف خود برسد.

زندگي و حيات

بي گمان مهم ترين نعمت الهي، نعمت وجود و زندگي و حيات است كه اگر انسان از آن غافل شود، زماني به خود مي آيد كه ديگر دير شده و اجازه بازگشتي نيست. بنابراين بايد اين دم حيات را غنيمت شمرد و اجازه نداد تا براحتي از دست برود.

در قرآن آمده است كه بسياري از مردم هنگامي كه مرگشان مي رسد و پرده ها از چشمان ايشان فرو مي افتد و حقيقت هستي و ماهيت خود ساخته خويش را مي بينند

(ق آيه 22) تازه يادشان مي آيد كه زندگي خويش را هدر داده اند و آرزوي محال بازگشت را دارند و مي گويند كه خدايا ما را به زندگي دنيا بازگردان تا كارهاي نيك و پسنديده اي انجام دهيم كه پيش از اين ترك كرده بوديم: حتي اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلي اعمل صالحا فيما تركت كلا انها كلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون؛ «تا آن دم كه به يكي از آنان مرگ مي رسد مي گويد: خدايا! مرا به دنيا برگردانيد، شايد كار نيكي كه ترك كردم، انجام دهم، (گفته مي شود) نه! هرگز، بازگشتي در كار نيست. اين سخني است كه او مي گويد و به سخنش گوش داده نمي شود و در پيش شان برزخي است كه تا روز رستاخيز ادامه دارد».به هر حال، انسان در دنيا پنج غنيمت بزرگ جواني، سلامتي، دارايي، فراغت و زندگي دارد كه مي بايست از آن به درستي بهره گيرد و اجازه ندهد كه به هدر رود. انسان مومن و خردمند زيرك كسي است كه دم غنيمت شمارد. دم غنيمت شمردن به اين است كه از هر چيز در جاي خودش و زمان خودش بهره برد و اجازه ندهد كه فرصت ها از دست برود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا