اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنی

عقل و اخلاق در آموزه های قرآنی

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، دین چیزی جز مجموعه های احکام الهی نیست که از طریق عقل فطری و نقل معتبر وحیانی کشف می شود؛ بنابراین عقل و نقل، دو چیز همتراز و هموزن و همسنگ در خدمت کشف دین است.

اما پرسش این است که نسبت عقل و اخلاق در ساختار دینی که کاشف آن عقل و نقل است، چیست؟ از آن جایی که بر اساس آموزه های وحیانی قرآن و اسلام، عقل فطری در نهاد آدمی، همان حجت باطنی الهی است که آدم(ع) با انتخاب آن همراهی دین و حیاء را نیز با عقل به دست آورد، شکی نیست که چنین عقلی نمی تواند هرگز بدون اخلاق و دین باشد؛ زیرا هر جا که عقل فطری باشد، به تبع آن دین و اخلاق نیز همراه خواهد شد؛ زیرا بود و بقای دین و اخلاق به عقل فطری است و بدون عقل، هست و بقایی برای آن ها نیست.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، بر آن است تا این حقیقت را تبیین کند که اخلاق و دین هرگز بدون عقل فطری معنایی نخواهد داشت؛ چنان که هرگاه سخن از عقل فطری شد، نمی توان از همراهان آن یعنی دین و اخلاق سخن نگفت. این تلازم و ملازمت میان سه گانه عقل و اخلاق و دین امری است که در آموزه های وحیانی قرآن بر آن تاکید شده است تا جایی که خدا انسان رشید عاقل را کسی می داند که دین و اخلاق دارد و کسی که فاقد دین و اخلاق است، اصولا سفیه است و از رشد عقلی هیچ سودی نبرده است.

تلازم عقل و دین و اخلاق

اصبغ بن نباته از مولی الموحدین امیرالمومنین امام علی(ع) روایت کرد که ایشان فرمود: قَالَ‏: هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى آدَمَ علیه السلام فَقَالَ: يَا آدَمُ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُخَيِّرَكَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا الثَّلَاثُ فَقَالَ الْعَقْلُ وَ الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ فَقَالَ آدَمُ إِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدِّينِ انْصَرِفَا وَ دَعَاهُ فَقَالا يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ قَالَ فَشَأْنَكُمَا وَ عَرَج؛‏ جبرئيل بر آدم نازل شد و گفت: اى آدم! من مأمور شده‌‏ام كه تورا در انتخاب يكى از سه چيز مخير سازم، پس يكى را برگزين و دو تا را واگذار. آدم گفت: آن سه چيز چيست؟ گفت: عقل و حياء و دين آدم گفت عقل را برگزيدم.

جبرئيل به حياء و دين گفت شما بازگرديد و او را واگذاريد، آن دو گفتند: اى جبرئيل! ما مأموريم هرجا كه عقل باشد با او باشيم. گفت: خود دانيد و بالا رفت.(امالی الصدوق، ص672؛ الکافي، ج1 ، ص10)

از این روایت به خوبی  دانسته می شود که عقل فطری با اخلاق فطری و دین فطری همراه است؛ به این معنا که وقتی خدا نفس انسان را آفریده او را از عقلی برخوردار کرده که دین فطری و اخلاق فطری را نیز با خود دارد. پس اگر خدا وقتی هر چیزی را به گونه ای می آفرید که دارای همه امکاناتی باشد که تحقق حکمت الهی را موجب می شود؛ و به سخن دیگر، او را در مسیری هدایت می کند تا با استفاده از داده های الهی به حکمت و غایت مشخص و مقدرش برسد: رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى؛ پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده، سپس آن را هدايت فرموده است.(طه، آیه ۵۰) این امر در باره انسان به این معنا است که خدا عقلی به انسان داده که او را مسیر هدایت به سوی غایت حکیمانه یاری می رساند. این عقل از نظر ساختار وجودی و هویتی، هرگز بدون دین و حیای فطری نخواهد بود؛ زیرا این عقل فطری به گونه است که دین فطری و اخلاق فطری جزو ذاتی و ذاتیات اوست؛ چنان که چربی ذاتی روغن است، دین فطری و حیای فطری نیز این گونه ذاتی عقل فطری است؛ از همین روست که آن دو هرگز نمی توانند از عقل فطری جدا باشند. این بدان معناست که تلازم و ملازمتی که میان سه گانه است، تلازم جدای ناپذیر و تفکیک ناپذیر است، به طوری که اگر بخواهیم آنها را از هم جدا سازیم، ماهیت و هویت آنان را از آنان سلب کرده ایم. فرض بگیریم که آب تشکیلی از اکسیژن و هیدروژن است. اگر بخواهیم هر دو یا یکی از آن دو چیز را از آب بگیریم، دیگر آبی وجود پیدا نمی کند. پس همان طوری که این دو عنصر، عناصر اصلی تشکیل دهنده آب هستند، دین و اخلاق نیز این گونه است؛ زیرا حیا چیزی جز حقیقت اخلاق نیست و کسی که حیا ندارد و بی حیا است، هیچ بهره ای از اخلاق نبرده است؛ چرا که حیا نماد برجسته و آشکار و خروجی برتر اخلاق است.

به هرحال، وقتی از تلازم سه گانه سخن می گوییم، به این معنا است که عقل هرگز بدون دین و اخلاق معنا و مفهومی ندارد؛ از همین روست که در آیات دین با عقل چنان آمیخته است که هرکسی دین نداشته باشد، عقل ندارد؛ و کسی که عقل دارد، حتما دین دارد؛ چنان که خدا سفیه را کسی می داند که از دین اسلام که بازتاب ظاهری همان دین فطری است(روم، آیه 30)، بر می تابد: وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ؛ و چه كسى جز آنكه به سفاهت و بی خردی گرايد، از آيين ابراهيم روى برمى‏ تابد.(بقره، آیه 130)

از نظر قرآن، رشید که به عقل رشدی دست یافته کسی است که بر مدار و محور دین اسلام زندگی می کند: وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ ؛ و بدانيد كه پيامبر خدا در ميان شماست. اگر در بسيارى از كارها از راى و ميل شما پيروى كند قطعا دچار زحمت مى ‏شويد؛ ليكن خدا ايمان را براى شما محبوب و دوست‏ داشتنى گردانيد، و آن را در دلهاى شما بياراست، و كفر و پليدكارى و سركشى را در نظرتان ناخوشايند ساخت. آنان كه چنين‏اند راشدون و ره‏يافتگان هستند.(حجرات، آیه ۷)

از نظر قرآن، جایگاه اخلاق نیز نسبت به عقل فطری هم چنین است؛ زیرا کسی که بر عقل فطری است، دارای اخلاق فطری است که به دور از جهالت نادانی و بی خردی است؛ و کسی که عقل فطری خویش را تغییر داده و دفن و دسیسه کرده ، فاقد رفتار اخلاقی است.

از نظر قرآن، از آن جایی که پیامبر(ص) و یاران تاسی کننده به ایشان عقل فطری خویش را رشد بخشیده و راشدون هستند، دارای «خلق عظیم»(قلم، آیه 4) هستند و از نظر اخلاقی فراتر از عدالت محوری و مداری، برمدار و محور محاسن و مکارم اخلاقی زیست می کنند و فضایل اخلاقی در ایشان به تمام کمال است. از همین روست که اهل ایثار و از خودگذشتگی هستند(انسان، آیات 8 و 9؛ حشر، آیه 9) و با کرامت و اکرام با دیگران برخورد می کنند، حتی اگر دیگران با ایشان به بدی و زشتی برخورد کرده باشند: وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا …  وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا ؛ و بندگان خداى رحمان كسانى‏ اند كه روى زمين به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى‏ دهند … و كسانى‏ اند كه گواهى دروغ نمى‏ دهند؛ و چون بر لغو بگذرند با کرامت و بزرگوارى مى‏ گذرند.(فرقان، آیات 63 و 72)

پس از نظر قرآن، عقل فطری، انسان دین دار اخلاقی را می سازد. بنابراین کسی که فاقد عقل فطری شد، یعنی کسی عقل فطری را تغییر داده و دفن و دسیسه کرده باشد، به جای دین داری اخلاقی که همان تقوای الهی است، دنبال فجور و بی تقوایی می رود.(شمس، آیات 7 تا 10)

به سخن دیگر، مقتضای عقل فطری، همان دین داری اخلاقی است؛ چنان که اخلاق دینی نیز چیزی جز عقل مداری و عقل محوری نیست که در رشید بروز و ظهور می کند.

از نظر آموزه های اسلامی، هدف غایی از عبودیتی که انسان می بایست بر آن باشد(ذاریات، آیه 56) دست یابی به چنان سطح از رشد عقلانی است که انسان دین مدار و دین محور در سطح محاسن و مکارم اخلاقی زندگی کند؛ از این روست که پیامبر(ص)  به عنوان عقل کل کامل و تمام درباره فلسفه بعثت خویش می فرماید: انما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ همانا من فقط مبعوث شدم تا مکارم و خصلت‌هاى پسنديده اخلاقى را به تمامیت برسانم.( سنن كبری، بیهقی، ج ۱۰، ص ۱۹۲؛ مكارم الاخلاق، رضى الدين حسن بن فضل طبرسى‏، ص ۸؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۶۷، ص ۳۷۲)

این مکارم اخلاقی مصادیق بسیاری دارد که برخی از مهم ترین آنها را امام صادق(ع) به داود بن ‌سرحان این گونه بیان کرده است: يَا دَاوُدُ، إِنَّ خِصَالَ الْمَكَارِمِ بَعْضُهَا مُقَيَّدٌ بِبَعْضٍ، يَقْسِمُهَا اللَّهُ حَيْثُ يَشَاءُ، تَكُونُ فِي الرَّجُلِ، وَ لَا تَكُونُ فِي ابْنِهِ، وَ تَكُونُ فِي الْعَبْدِ، وَ لَا تَكُونُ فِي سَيِّدِهِ: صِدْقُ الْحَدِيثِ، وَ صِدْقُ النَّاسِ، وَ إِعْطَاءُ السَّائِلِ، وَ الْمُكَافَأَةُ بِالصَّنَائِعِ، وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ، وَ صِلَةُ الرَّحِمِ، وَ التَّوَدُّدُ إِلَى الْجَارِ وَ الصَّاحِبِ، وَ قِرَى الضَّيْفِ، وَ رَأْسُهُنَّ الْحَيَاءُ؛ ای داود! برخی از مکارم اخلاق به برخی دیگر وابسته است و با هم ارتباط دارد که اینها را خدا تقسیم می کند؛ گاهی این صفات در مردی وجود دارد و در پسرش نیست، یا گاهی در برده‌ای وجود دارد، و در اربابش نیست. از جمله آن مکارم اخلاقی است: راستگویی و صداقت با مردم در عمل، و بخشیدن به فقیری که درخواستی دارد، و نیکی کردن در مقابل خوبی‌های دیگران، اداء امانت،‌ صله‌ی رحم،‌ ابراز محبّت به همسایه، پذیرایی از مهمان و بالاتر از همه‌ی اینها حیا است.(الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۰۱)

البته باید توجه داشت که عقل فطری که مد نظر قرآن است به گونه ای از سوی خدا ساخته شده که کاشف شریعتی است که انسان را به سوی غایت حکیمانه مقدرش هدایت می کند و انسان را در جایگاه خلافت الهی می نشاند و به بهشت اخروی و ابدی می رساند.(روم، آیه 30؛ بقره، آیات 30 و 31؛ فرقان، آیات 63 تا 76)

از نظر آموزه های اسلامی، جایگاه عقل در انسان جایگاه ارزشمندی است؛ زیرا ریشه و خاستگاه دین و اخلاق را می بایست در همان عقل فطری جست؛ چنان که در روایت است: «با عقول، شناخت‌ خدا محکم‌ و پایدار می‌شود.»( التوحید، ص‌ 35) هم چنین ایشان می فرماید: «مؤ‌من‌ به‌ خدا ایمان‌ نمی‌آورد،مگر این‌ که‌ تعقل‌ کند.»( ارشادالقلوب، ص‌ 198)

پس در یک کلمه باید گفت: «دین‌ و ادب‌ نتیجه‌ عقل‌ است.»(جامع‌الاحادیث، ص‌ 136) بر این اساس «دینداری‌ به‌ اندازة‌ عقل‌ است.»(غررالحکم، حدیث 6183) ؛ زیرا که «نخستین‌ پایه‌ اسلام، عقل‌ است.»(تحف‌العقول، ص‌ 196) پس در قیامت نیز حسابرسی نیز بر مدار و محور عقل خواهد بود؛ چنان که امام علی(ع) می فرماید: «خداوند، بندگان‌ را به‌ اندازه‌ عقلی‌ که‌ در دنیا به‌ آنها داده، حساب‌ می‌ رسد.»(الاصول‌الستة‌ عشر، ص‌ 4)

گذشته‌ از این‌ که‌ عقل‌ آدمی‌ را به‌ دین‌ می‌رساند، احکامش‌ جزء دین‌ است؛ زیرا به‌ فرموده‌ امام‌ «عقل، رسول‌ حق‌ – تعالی‌ – است»(غررالحکم، حدیث‌ 272) ؛ زیرا برای خدا دو نوع رسول ظاهری و باطنی است که حجت های ظاهری و باطنی الهی را تشکیل می دهند؛ از همین رو گفته شده که «عقل، شریعت‌ درونی، و شریعت اسلام، عقل‌ بیرونی‌ است.»(مجمع‌البحرین، ج‌ 2، ص‌ 1249) و در برخی‌ از احادیث نیز چنین آمده که «عقل، حجت‌ باطنی‌ و پیامبران‌ و ائمه(ع) حجت‌های‌ ظاهری‌ الهی هستند.(الکافی، ج‌ 1، ص‌ 16)

کارکردهای عقل فطری در ساحت اخلاق

از نظر آموزه های قرآنی، نفس مستوی و قلب سالم و سلیم، بهره مند از عقلانیت است؛ زیرا چنین نفس و قلبی، اهل تعقل و خردورزی است؛ اما نفس غیر مستوی گرفتار فجور و قلب بیمار و مختوم و مطبوع فاقد تعقل و تفقه است.(بقره، آیه 7؛ اعراف، آیه 179)

چنان که گفته شد ارزش انسان به عقل است؛ زیرا این عقل است که انسان را از حیوان جدا می سازد. پس ارزش انسان به عقل اوست؛ چنان که امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: «قیمة‌ کل‌ امریءٍ‌ عقله؛ ارزش‌ هر انسانی، خرد اوست» (غررالحکم، حدیث‌ 6763) و نیز می‌فرمایند: «اغنی‌الغنی‌ العقل؛ برترین‌ بی‌نیازی‌ خرد است.» (نهج‌البلاغة، حکمت‌ 38) براین اساس، انسان می بایست زندگی خویش عقلانی ساماندهی کند که خروجی آن چنان که گفته شد، همان دین داری و اخلاق مداری است. بنابراین، کسی که براساس هواهای نفسانی و شهوت رانی فلسفه زندگی و سبک زندگی خویش را سامان داده، انسانی غیر عاقل و غیر رشید است.

از نظر آموزه های وحیانی اسلام، عاقل فلسفه و سبک زندگی دارد که او را به سمت راستی و درستی سوق می دهد. از این روست که امیرمومنان امام علی(ع) درباره سبک زندگی عاقل می فرماید که او دارای چنین ویژگی هایی است:

  1. برنامه ریز : برترین‌ مردم‌ در عقل، بهترین‌ آنها است‌ در تقدیر و برنامه‌ریزی‌ معاش‌ خود.»(غرر الحکم، حدیث 3340)
  2. اهل تدبیر: «بهترین‌ دلیل‌ بر زیادتی‌ عقل، حُسن‌ تدبیر است.»(همان، ح‌ 3151)
  3. اهل حکم سودمند: «عقل، تو را به‌ سودمندتر فرمان‌ می‌دهد.»(نثرالدر، ج‌ 1، ص‌ 285)
  4. عاقبت اندیش: «مرز عقل، عاقبت‌اندیشی‌ است.»(غررالحکم، ح‌ 4901)
  5. فرصت شناس: «اگر عقل‌ سالم‌ باشد، انسان‌ از فرصت‌هایش‌ بهره‌مند می‌گردد.»(همان، ح‌ 7579)
  6. عبرت پذیر: «عقل، گمانه‌زنی‌ درست‌ و شناخت‌ آینده‌ بر اساس‌ گذشته‌ است.»(شرح‌ نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج‌ 20، ص‌ 331)
  7. بنده خدا: خداوند با چیزی‌ برتر از عقل‌ عبادت‌ نشده‌ است.»(کافی، ج 1، ص 18)
  8. مطیع خدا: «عاقل‌ترین‌ مردم، مطیع‌ترین‌ آنان‌ در برابر خدا و نزدیک‌ترین‌ آنها به‌ خدا است.»(غررالحکم، ح‌ 3147 و 3228)
  9. آخرت گرا: «عاقل‌ کسی‌ است‌ که‌ در دنیای‌ فانی‌ و پست‌ زهد بورزد و در بهشت‌ زیبای‌ جاودان‌ و بلندمرتبه‌ رغبت‌ کند.»(همان، ح‌ 1868)
  10. شهوت گریز: «عاقل‌ کسی‌ است‌ که‌ از شهوت‌ها دوری‌ کرده، دنیا را به‌ آخرت‌ بفروشد.»(همان، ح‌ 1727)
  11. خیر و شرّشناس: «عاقل‌ کسی‌ است‌ که‌ از میان‌ دو شر، بهتر را بشناسد.»(مطالب‌ السؤ‌ول، الشافعی، ص‌ 49)
  12. فکرشناس و کارشناس: «عقل‌ها پیشوایان‌ افکارند، و افکار پیشوایان‌ قلب‌ ها، و قلب‌ ها پیشوایان‌ حواس، و حواس‌ پیشوایان‌ اعضا و جوارح.»(بحارالانوار، ج‌ 1، ص‌ 96)
  13. نیک و زشت شناس: از امام‌ صادق (ع) می فرماید: «بندگان‌ به‌ وسیلة‌ عقل، عمل‌ نیکو را از عمل‌ قبیح‌ می‌شناسند.»(الکافی، ج‌ 1، ص‌ 29)
  14. منفعت شناس: «عقل، تو را به‌ سودمندتر امر می‌کند.»(نثرالدر، ج‌ 1، ص‌ 285)
  15. زشت گریز:«قلوب‌ را خیالاتی‌ زشت‌ است‌ که‌ عقل‌ها از آنها باز می‌دارند.»( غررالحکم، ح‌ 7340)
  16. پلید گریز: «نفوس‌ رهایند؛ اما دست‌های‌ عقول، نفوس‌ را از پلیدی‌ها بازمی‌دارند.»(همان‌ ، ح‌ 2048)
  17. عاقبت اندیش: همانا عقل، دوری‌ جستن‌ از گناه، عاقبت‌اندیشی‌ و احتیاط‌ است.»(همان، ح‌ 3887)
  18. صادق در قول و فعل:«عقل‌ آن‌ است‌ که‌ آنچه‌ را می‌دانی‌ بر زبان‌ آوری‌ و به‌ آنچه‌ می‌گویی‌ عمل‌ کنی.»(همان، ح‌ 214)
  19. تجربه اندوز: «عقل، تجربه‌اندوزی‌ است‌ و بهترین‌ تجربة‌ تو آن‌ است‌ که‌ تو را پند دهد.»(نهج‌البلاغه، کتاب‌ 31)
  20. معتدل، با وفا و بردبار: «عقل‌ آن‌ است‌ که‌ میانه‌روی‌ کرده،اسراف‌ نکنی،به‌ وعده‌هایت‌ عمل‌ کرده، خُلف‌ وعده‌ نکنی، و چون‌ خشمگین‌ شدی، بردبار باشی.»(غررالحکم، ح‌ 2130)

بنابراین با توجه به این دسته از روایات و روایات دیگر باید گفت که عقل فطری مورد تایید اسلام و قرآن، در همه ابعاد زندگی انسان از نظر فلسفه و سبک زندگی تاثیر مستقیم به جا می گذارد.

از نظر آموزه های دینی اسلام، از همین روست که انسان خردمند و عاقل انسانی است که بر دین اسلام و شرایع آن زندگی اخلاقی را سامان می دهد که فراتر از عدالت محوری بر احسان و اکرام سامان یافته است و از هر گونه هواپرستی و شهوت پرستی مبرا و پاک است.

به سخن دیگر، از نسبت عقل و اخلاق می توان فهمید که کسی که غیر اخلاقی است اصولا عاقل نیست. پس دنیا پرستان و هواپرستان که همه چیزشان شهوت و شهوت رانی است، انسان های غیر عاقل هستند.

البته در آموزه های وحیانی قرآن و اسلام، آیات و روایات بسیاری به صراحت مطالبی درباره نسبت عقل و اخلاق بیان شده است. به عنوان نمونه امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید:«ادب در آدمی همچون درختی است که ریشه آن عقل و خرد است».(غررالحکم، آمدی، حدیث 2004)

از آن جایی که رشد عقلی در دین و اخلاق خود را نشان می دهد، امام معصوم(ع) می فرماید:«عاقل ترینِ مردم ، خوش خلق ترین ایشان است».(الکافی ، ج 1 ، ص 27 ، ح 17)

هم چنین از آن جایی که عقل در تضاد آشکار با شهوت رانی و شهوت پرستی است، هرگز عاقل رشید به دنبال شهوت رانی نمی رود که ضد دین و اخلاق است؛ از همین روست که امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: «کسی که خوش گذرانی هایش فزونی یابد، (به تدریج) نور عقل و خردش نیز خاموش می گردد»(خردگرایی در قرآن و حدیث ، ح 7114)

مولوی تقابل شهوت و عقل را به زیبایی تمام این گونه تصویر کشیده است:

عقل ، ضد شهوت است ای پهلوان

آن که شهوت می تند ، عقلش مخوان

وهم خوانش آن که شهوت را گداست

وهم ، قلب نقد زَرّ عقل هاست.

از همین روست که در آموزه های اسلامی ، پیروی از هوای نفس به عنوان «یکی از مهم ترین دشمنان عقل» معرفی می شود و از انسان ها خواسته می شود تا از شهوت رانی دست بکشند و به رشد عقلی دست یابند، و گرنه با شهوت رانی عقل خویش را دفن و دسیسه می کنند.

امیرمومنان امام علی(ع) درباره تضاد عقل و شهوت و دنیاپرستی می فرماید: خداوند در فرشتگان‌ عقلی‌ بدون‌ شهوت‌ نهاد، و در چارپایان‌ شهوتی‌ بدون‌ عقل، و در فرزندان‌ آدم‌ هر دو را قرار داد. پس‌ هر که‌ عقلش‌ بر شهوتش‌ غالب‌ گشت، از فرشتگان‌ برتر است‌ و هر کس‌ شهوتش‌ بر عقلش‌ پیروز شد، از چارپایان‌ بدتر است.»(شیخ‌ صدوق، علل‌ الشرایع‌ ،ص‌ 4 ؛ الطبرسی، علی، مشکاة‌الانوار، ص‌ 251؛ علامه‌ مجلسی، بحارالانوار، ج‌ 60، ص‌ 299)

امیرمومنان امام علی(ع) هم چنین می فرماید: پیروی‌ از هوای‌ نفس، عقل‌ را تباه‌ می‌سازد.»(کنزالفوائد، ج‌ 1، ص‌ 199)

و نیز می فرماید: «عامل‌ فساد عقل، حُب‌ دنیا است.»(غررالحکم، ح‌ 5543)

ایشان درباره آفت عقل نیز می فرماید: «بدترین‌ آفات‌ عقل، کِبر و نَخوت‌ است.»(همان، ح‌ 5752)

اصولا اموری که جزو لشکر و جنود جهل هستند، آفت عقل هستند که از جمله آنها امام علی(ع) غضب را معرفی کرده و می فرماید:  «خشم‌ و غضب، عقل‌ها را تباه‌ می‌کند.»(همان، ح‌ 1356) و از جمله آنها نیز عجب است که ایشان دراین باره نیز فرموده است: «آفت‌ عقل، عُجب‌ و خودپسندی‌ است.»(همان‌ ، ح‌ 3956) به هر حال، انسانی که گرفتار لذات و شهوات است، نمی بایست انتظار داشته باشد به عقلش باقی باشد و به رشد برسد؛ زیرا امام علی(ع) می فرماید: «آن‌ که‌ لهو و خوشگذرانی‌اش‌ فراوان‌ باشد، عقلش‌ کم‌ می‌شود.»(همان، ح‌ 8426) کسی که زیاده خواهی دارد، او نیز نمی بایست انتظار داشته باشد که عقلش باقی باشد؛ چنان که امام می فرماید: «از دست‌ رفتن‌ عقل‌ در زیاده‌طلبی‌ است.»(همان، ح‌ 5901)

از نظر آموزه های قرآنی و اسلامی دنیا گرایی و هواپرستی به جای آخرت گرایی و عقل محوری بسیار زیانبار است. پس انسان می بایست دنبال آخرت گرایی باشد که عقل فطری، دین و اخلاق نیز برآن توجه دارند.

از آن جایی که عقل فطری دنبال آخرت گرایی می رود و دنیا را مزرعه آخرت می شمارد؛ زیرا دنیا را فنا است و نفس و روح آدمی را فنایی نیست، پس حکم عقل فطری آن است تا بر اساس دین و اخلاق دنبال آخرت برود. از همین روست که در روایت آمده که امام علی (ع) می فرماید: «دل کندن از دنیا میوه و ثمره عقل است»(غررالحکم ، ح 6072)؛ زیرا این عقل فطری است که می گوید به جای دلبستگی به دنیا به آخرت دل ببندد تا رستگار شوی.

امام کاظم (ع) به هشام بن حَکَم می فرماید : «ای هشام! همانا عاقل ، به دنیا و اهل آن نگاه کرد و دانست که دنیا جز با سختی به دست نمی آید، و به آخرت نگریست و دانست جز با زحمت و سختی به دست نمی آید؛ از این رو با سختی ، آن چیزی را طلب کرد که پایدارتر است».(الکافی ، ج 1 ، حدیث 12)

هم چنین از نظر آموزه های وحیانی اسلام، عاقل رشید دنبال مهر و محبت کردن به مردم است و بر مهربانی و مهرورزی دینی و اخلاقی پافشاری می کند؛ از همین روست که پیامبر(ص) می فرماید: «مهرورزی و مهربانی با مردم ، نیمی از خردمندی است»( خردگرایی در قرآن و حدیث ، ح 309)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا