اعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

کمین جنیان شیطانی علیه مومنان

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، شیاطین جنی و انسی در کمین مومنان هستند. بسیاری از مومنان با آن که به مخلوقات و آفریده هایی چون جنیان باور دارند، ولی به گونه ای عمل می کنند که گویی اصلا آنان وجود ندارد. مردم با آن که نه تنها خدا از نامرئی بودن و شیطنت برخی از جنیان در زندگی انسان ها تا سقوط در دوزخ سخن به میان آورده، اما این سخنان را توهم دانسته اند.

از نظر قرآن، شیطان سوگند خورده تا برای گمراهی فرزندان آدم(ع) از همه ابزارها و شیوه ها بهره گیرد و نگذارد تا آنان به مقام خلافت الهی دست یابند که اسباب آن برای آنان در کرامت ذاتی فراهم آمده است. بنابراین، همان گونه که دشمنان و شیاطین جنی در کمین هستند تا در موقعیت مناسب با کم ترین هزینه بیش ترین ضربه کاری را بزنند، ابلیس شیطانی و دیگر شیاطین جنی نیز در کمین انسان به ویژه مومنان هستند تا آنان را از عبودیت خدا به عبادت و عبودیت هواهای نفسانی و شیاطین در آورند و در دوزخ اندازند.

حملات غافلگیرانه شیطان

کمین از ریشه «کمن»، به معنای پنهان و نهان با «کنام» شیر در اشتقاق کبیر نزدیک است. وقتی از کمین کردن سخن به میان می آید، مراد مخفی و نهان شدن در مکانی برای حمله کردن ناگهانی و سریع است تا طرف مقابل فرصت واکنشی نداشته باشد.

در فرهنگ فارسی وقتی از کمین سخن به میان می آید، منظور به انتظار نشستن برای به دست آوردن فرصت مناسب برای حمله ناگهانی و غاقلگیرانه است. محل کمین را کمینگاه می گویند.(فرهنگ بزرگ سخن، ج 6، ص 5943)

در فرهنگ قرآنی، از واژه «رصد» به معنای کمین کننده(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 355؛ جن، آیه 9) و مشتقات آن چون «مرصاد»(نباء، آیه 21؛ فجر، آیه 14) و «مرصد»(توبه، آیه 5) برای بیان همین معنا بهره برده شده است. البته برخی از جملات نیز در آیات قرآنی بیانگر همین مفهوم است که می توان به آیات 16 و 17 سوره اعراف درباره کمین ابلیس برای گمراهی انسان اشاره کرد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، دشمنان انسان و مومنان هماره در کمین هستند تا فرصتی برای ضربه پیدا کنند. خدا به صراحت بیان می کند که کمین کردن شیوه ای جنگی است که همگان از مسلمان و غیر مسلمان از آن بهره می گیرند. از نظر قرآن، مومنان باید نه تنها آمادگی برای دفاع داشته باشند، بلکه با کمین نشستن و ضربه زدن ناگهانی و غافلگیرانه اجازه ندهند تا دشمن جنگ افرزو به مقاصد خویش برسد. از این روست که خدا به صراحت برای ایجاد فشار و ضربه زدن به دشمن جنگ افروز می فرماید: اقعدوا لهم کل مرصد؛ برای آن  در هر کمینگاهی به کمین و رصد بنشینید.(توبه، آیه 5)

از نظر قرآن، شیطان به عنوان بزرگ ترین و مهم ترین دشمن انسان پس از هواهای نفسانی که «اعدی عدوک» است(تنبیه الخواطر، ورام بن ابى فراس‏، ج‏ ۱، ص ۵۹؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏۶۷، ص ۶۴)، هماره در کمین انسان نشسته تا فرصتی برای گمراهی او بیابد و او را از صراط مستقیم الهی دور سازد و در ضلالت و گمراهی افکند.

از آن جایی که جنیان و شیاطین جنی اصولا غیر قابل رویت با چشم سر برای آدمی هستند، انسان ها آنان را نمی بینند(اعراف، آیه 27) در حالی که آنان در میان ما هستند و ما را می بینند. آنان اطراف ما طواف می کنند و با توجه به شرایط از جهات چهارگانه پیش و پس و راست و چپ حمله می کنند. در تفسیر تبیینی از معصومان(ع) چهار جهت بیان شده است.

در حدیث آمده است: شیطان که سوگند خورد از چهار طرف در کمین انسان باشد تا او را منحرف یا متوقّف کند، فرشتگان از روى دلسوزى گفتند: پروردگارا! این انسان چگونه رها خواهد شد؟ خداوند فرمود: دو راه از بالاى سر و پایین باز است و هرگاه انسان دستى به دعا بر دارد، یا صورت بر خاک نهد، گناهان هفتاد ساله اش را مى بخشایم. !

همین که حضرت آدم از تسلّط شیطان بر انسان آگاه شد، روبه درگاه خدا آورده و ناله زد. خطاب رسید: ناراحت نباش، زیرا من گناه را یکى و ثواب را ده برابر حساب مى کنم و راه توبه هم باز است.

امام باقر علیه السلام فرمود: ورود ابلیس بر انسان از پیشِ رو بدین شکل است که امر آخرت را براى انسان ساده و سبک جلوه مى دهد، و از پشت سر به این است که ثروت اندوزى و بخل و توجّه به اولاد و وارث را تلقین مى کند و از طرف راست با ایجاد شبهه، دین را متزلزل و تباه مى سازد و از طرف چپ، لذّات و شهوات و منکرات را غالب مى کند.(كنزالدقائق، ج 3‌، ص 32؛ مجمع البیان؛ طبرسی، ج4،  623؛ بحارالانوار، مجلسی، ج60، ص 152)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ابلیس و شیاطین در اطراف انسان در حالت طواف هستند تا فرصت مناسب بیابند و ضربه کاری به انسان بزنند.(اعراف، آیه 201) بنابراین می بایست انسان هوشیار باشد و بداند که دشمنی نادیدنی و نهان در پیرامون ما پرسه می زند و در کمین ما است تا در فرصت مناسب به ما ضربه بزند و بر گرده ما نشنید و هر چه می خواهد بکند.

از نظر قرآن، هدف اصلی شیطان از کمین نشستن این است که انسان از مسیر «شکر» خارج شود و شاکر خدا نباشد؛ زیرا شکر مهم ترین اثر ایمان است و کسی که مومن است، انسانی شاکر است؛ زیرا شکر در قلب و قالب و علم وعلم و زبان و گفتار و رفتار به این است که انسان خدا را به عنوان انعام کننده بشناسد و از نعمت ها در مسیری استفاده کند که خدا برای آن تعریف و تبیین و تقدیر کرده است. استفاده درست و مناسب از هر نعمتی شکر عملی نعمت است. انسان مومن چون خداشناس و آخرت شناس است می داند که چگونه برای دست یابی به کمال و بهره مندی از سعادت ابدی از نعمت ها به ویژه نعمت اسلام و قرآن و ولایت بهره برد. اما شیطان با وسوسه گری اجازه نمی دهد تا انسان شاکر نعمت های الهی باشد و با کفران نعمت در نهایت نسبت به خدا کفر عملی داشته باشد. از همین روست که خدا در قرآن به انسان هشدار می دهد که هدف اصلی ابلیس و شیاطین این است که انسان از شکرگزاری به انسانی ناسپاس تبدیل شود.(اعراف، آیات 16 و 17)

از نظر قرآن، انسان ها تا زمانی که به یقین مرگ(حجر، آیه 77) نرسیده اند هماره در معرض خطر سقوط به دام هواهای نفسانی به ویژه کبر و تکبر و  استکبار و وسوسه های شیطانی عدم شکرگزاری هستند و از صراط مستقیم هدایت دور و گمراه می شوند؛ زیرا افرادی چون بلعم باعورا و سامری با همه بصیرت و مقامات عرفانی عالی به دام ابلیس و شیاطین افتاده و سقوط کرده اند.(اعراف، آیه 175؛ طه، آیات 95 و 96)

خدا و مومنان در کمین شیاطین

از نظر قرآن همان گونه که شیاطین جنی در کمین انسان هستند تا انسان را گمراه کرده و از صراط مستقیم عبودیت دور کرده و به ضلالت اندازند، هم چنین خدا در کمین شیاطین جنی است و اجازه نمی دهد تا به مومنان ضربه بزند. از نظر قرآن، فرشتگان در آسمان در کمینگاه نشسته اند تا اگر شیاطین جنی برای استراق سمع و کسب اخبار غیب به آسمان بروند، آنان را با شهاب سنگ دور سازند یا نابود کنند.

به سخن دیگر، شیاطین جنی به سوی آسمان می روند و در آن جا کمین می کنند تا در کمینگاه خویش اخبار و اطلاعاتی را به دست آورند که فرشتگان به یک دیگر می دهند. آنان در «مقاعد للسمع» برای جاسوسی کمین می کنند، اما فرشتگان به کمینگاه آنان حمله کرده و آنان را از آن جا خارج کرده و به آنان ضربه می زنند.(جن، آیات 1 تا 9)

پس همان گونه که خدا در کمین دشمنان از ظالمان و کافران است(فجر، آیات 6 تا 14)، هم چنین فرشتگان به کمینگاه شیاطین جنی حمله کرده و آنان را نابود می کنند.(جن، آیات 1 تا 9)

از نظر قرآن مومنان نیز می بایست در کمین دشمنان خویش از جن و انس باشند و این گونه نباشد که اجازه دهند تا دشمن به آنان کمین زنند، بلکه خود می بایست کمین کنند و در فرصت مناسب به دشمن ضربه بزنند.

به سخن دیگر، همان گونه که دشمنان در کمین هستند تا به مومنان شبیخون بزنند، می بایست مومنان نیز در کمین دشمنان باشند و به آنان ضربه بزنند. این مقابله به مثل عقلی است.(نساء، آیات101 و 102) از نظر قرآن، هوشیاری لازمه ایمان است؛ زیرا بدون هوشیاری ممکن است دشمن سوء استفاده کند و در هنگامه غفلت به مسلمانان ضربه بزنند.(همان)

عوامل سقوط انسان در کمین شیطان

از نظر قرآن، همه انسان ها تا دم مرگ ممکن است در دام شیطان بیافتند. بنابراین، هیچ کس نمی بایست خود را ایمن از حملات شیطان بداند، بلکه هماره باید با خوف و رجا زیست و هرگز هوشیاری خود را از دست نداد. اصولا هر چه انسان بالاتر و برتر می رود، حملات شیطان از نظر کمیت و کیفیت بیش تر و برتر خواهد بود. این گونه است که بسیاری از اصل عرفان و بصیرت در آخرین دم در دام شیطان گرفتار شده و همانند بعلم باعورا و سامری سقوط کردند.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسانی که دارای آمال و آرزوهای باطل و بلند هستند(حدید، آیه 14)، و آیات الهی و قدرت هایی که خدا به آنان داده به عنوان فتنه و ابتلاء نمی گیرند(اعراف، آیه 175)، از یاد خدا و ذکر الله غفلت می ورزند(اعراف، آیه 201)، و از محبت خدا به سوی گناه گرایش می یابند(اعراف، آیه 175) و در فتنه و وسوسه های شیطان گرفتار می آیند(اعراف، آیه 27)، از کسانی هستند که در کمین شیطان افتاده و سقوط می کنند.

بسیاری از افراد به سبب آن که توانایی و قدرت هایی که خدا به آنان بخشیده را نعمت الهی نمی دانند یا فراموش می کنند که این ها آیات الهی است، چنان که باعورا و سامری چنین بودند، شرایط برای سقوط برای آنان فراهم می آید و آنان ساقط می شوند و از انسانیت خارج می گردند.(اعراف، آیه 175)

عوامل رهایی از کمین شیطان

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، شیاطین جنی و انسی هماره در کمین انسان به ویژه مومنان هستند. هیچ کس تا زمانی که نمرده در امنیت نیست؛ زیرا از نظر قرآن، هر جایی که انسان احساس امنیت می کند در دام مکر و کید الهی گرفتار می شود و بر اساس سنت الهی ابتلاء از همان جایی که احساس امنیت می کند، مورد ابتلا قرار می گیرد. این بدان معناست که انسان هرگز تا زمانی که نمرده نمی بایست احساس امنیت بکند و خوف این را داشته باشد که در دام مکر و کید الهی گرفتار آید و سقوط کند، چنان که بسیاری از عالمان و عارفان سقوط کرده اند که سامری و بلعم باعورا مصداق قرآنی آنان و حکایت بسیاری از زاهدان در کتب مطرح شده که چگونه به سبب احساس امنیت در اوج قدرتی که آیات الهی به آنان داده بود، سقوط کردند و به دوزخ در آمدند.

البته از نظر قرآن، انسان های «مخلص» به فتح لام به معنای کسانی که خدا آنان را خالص گردانیده، هرگز در دام ابلیس و شیاطین نمی افتند؛ زیرا آنان به عصمت ذاتی و تفضل الهی و برهان خدایی از ساحت تصرفات ابلیس و شیاطین در امان هستند. پس این گونه نیست که ابلیس و شیاطین نمی خواهند به آنان اذیت و آزاری برسانند و گمراه نسازند، بلکه به سبب آن است که آنان بیرون از دایره تصرفات ابلیس هستند.(حجر، آیات 39 و 40؛ ص ، آیات 82 و 83)

از نظر آموزه های قرآنی، افزون بر این که معصومان (ع) به ویژه چهارده معصوم از عصمت ذاتی تفضلی برخوردار هستند که آنان را در امنیت از تصرفات شیاطین قرار می دهد و کمین کردن آنان هیچ تاثیری ندارد، بلکه خدا فرشتگانی را برای مراقبت از وحی و حفاظت از آن قرار داده تا از هر گونه دسترسی نا اهلان و دشمنان در امان قرار دهد. از این روست که خدا از «رصد» و کمین فرشتگان سخن گفته که از پیش و پس مراقب وحی هستند تا به درستی به پیامبران و معصومان(ع) برسد.(جن، آیات 26 و 27)

پس از نظر قرآن، غیر از معصومان(ع) یعنی همان مخلصان به فتح لام، انسان هماره می بایست هوشیار و بیدار باشد و برای بیداری ذکر الله داشته باشد؛ زیرا خدا می فرماید هرگاه گروهی شیطان انسان مومن را «مس» کند، با ذکر الله بصیرت می یابد و از شرور شیطان در امان می ماند.(اعراف، آیه 201) بنابراین، برترین و بهترین راهکار برای رهایی از تماس شیطان بهره گیری از یاد خدا و ذکر الله است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اخلاص در گفتار و رفتار و کردار انسان ها برای خدا، موجب نجات و رهایی آنان از کمین گاه شیطان می شود و خدا مومنان مخلص را نجات می دهد؛ این اخلاص را می توان به اعمالی چون سجده، تقوای عملی و شکر علمی به نمایش گذارد.

از نظر قرآن، تقوای الهی همراه با ذکر الله(اعراف، آیه 201)، ذکر و دوری از غفلت(همان) سجده در برابر خدا (اعراف، آیات 11 و 16 و 17) و شکرگزاری نعمت های الهی به ویژه نعمت اسلام (همان) از مهم ترین عوامل رهایی از شیاطین است.

از نظر آموزه های قرآنی، کسانی که تحت ولایت ابلیس و شیاطین هستند، هم چون کافران و مشرکان و منافقین، هماره در صدد هستند تا به مومنان ضربه بزنند. از همین روست که آنان در کمین گاه هستند. آنان برای مقاصد خویش حتی از مقدسات هم چون سوگند دروغ به خدا(اعراف، آیه 21) و مساجد (توبه، آیه 107) بهره می برند تا در کمین گاه مسلمانان و مومنان بنشینند و ضربه کاری در موقعیت مناسب به آنان وارد سازند.(همان)

هم چنین از نظر قرآن توبه و استغفار می تواند در این امر بسیار موثر باشد؛ زیرا انسان در زندگی، خواسته و ناخواسته اشتباهات یا خطاهایی دارد که باید از آنها بازگردد؛ همچنین ممکن است اقدامی کند که دیگران برداشت ناروایی داشته باشند؛ بنابراین لازم است که همواره خود را تحت مغفرت الهی قرار دهد تا پیامدهای عمل‌،‌گریبانگیر او نشود. انسانی که توبه و استغفار می‌کند، راه نفوذ شیطان را می‌بندد و اجازه نمی‌دهد تا دشمن به اقدامات خویش ادامه دهد و نفوذی پیدا کند.(بقره، آیه 37)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، پناهجویی و استعاذه می تواند مفید و سازنده باشد؛ زیرا از آنجایی که شیاطین از راه‌هایی نفوذ می‌کنند که انسان حتی از آن آگاه نیست، بهترین روش آن است که انسان خود را در پناهگاه امن الهی قرار دهد. از همین رو، حتی گفتن معاذالله یا اعوذ بالله نقش مهمی در رهایی از نفوذ شیطان دارد. البته استعاذه واقعی با عمل به آموزه‌های دین اسلام انجام می‌شود که انسان را در پناهگاه امن الهی می‌برد؛ زیرا آنچه مهم است کسب تقوای الهی با انجام تکالیف الهی است.(فلق، آیات 1 تا 5؛ ناس، آیات 1 تا 6؛ مریم، آیه 18؛ یوسف، آیه 23؛ نحل، آیه 98)

دام ابلیس برای عارفان و زاهدان

شاید شما در متون عرفانی و اشعار آنان مواردی را دیده یا شنیده باشید که ابلیس را پاکبازترین و عاشق ترین و خالص ترین بنده خدا دانسته اند؛ زیرا او حاضر نشد تا جز بر خدا سجده برد. در حالی بر اساس آموزه های وحیانی قرآن و شریعت اسلام ، ابلیس معلون و مطرود و رجیم است؛ پس چرا این گونه اینان به دفاع از ابلیس می پردازند؟ از نظر قرآن، آن چه مهم و اساسی است، اطاعت از خدا است؛ اما ابلیس اطاعت خدا نکرد؛ زیرا همان طوری که سجده انسان بر خاک و به سوی کعبه به معنای پرسش خاک و کعبه نیست، وجوب سجده ابلیس بر انسان به معنای سجده بر انسان نیست، بلکه سجده برای خدا است. کسی که اطاعت می کند می بایست در امر و نهی الهی همان طور که خدا سریع می فرماید اطاعت کند  و هر گونه عدم اطاعت به معنای استکبار است.

بنابراین، توجیهاتی که برخی از عارفان و زاهدان انجام می دهند تا وجه وجیه برای ابلیس و عمل استکباری او ببافند خود در دام ابلیس و مکر و کید او افتاده اند. این همان چیزی است که عارفان بزرگی چون عطار نیشابوری، حلاج ، عین القضات همدانی، شیخ احمد غزالی و مانند آنها در دام آن افتند و بر خلاف نص قرآنی و نصوص متواتر روایی از معصومان(ع) به  دفاع از ابلیس شیطانی پرداختند و نشان دادند که همگان در معرض خطر در کمین شیطان هستند و ممکن است سقوط کنند.

در بنی اسرائیل عابدی بود بنام «برصیصا» که مدت درازی از عمر خود را به عبادت و بندگی گذرانیده بود و کار او بجایی رسید که مریضها و دیوانگان به دعای وی بهبودی و شفا پیدا می کردند.

اتفاقاً دختری از خانواده ای بزرگ، دیوانه شد و برادرانش او را به نزد همان عابد نامبرده آوردند و خواهر را درمحل عبادت عابد گذاشتند و خود برگشتند تا شاید بر اثر دعای او خوب شود.

شیطان از این فرصت استفاده کرده و پیوسته برصیصا را وسوسه نموده و جمال زن را در مقابل وی جلوه می داد.

بالاخره عابد نتوانست خود را حفظ کند و با آن زن زنا کرد و زن از آن عابد آبستن شد.

برصیصا بر اثر وسوسه های شیطان از ترس آنکه مبادا رسوا شود او را کشت و دفن کرد.

شیطان بعد از این پیش آمد به نزد یکی از برادران او رفت و داستان عابد را مفصلاً شرح داد و محل دفن خواهر آنها را نیز نشان داد.

وقتی برادرها از این پیش آمد ناگوار اطلاع یافتند نتیجه این شد که مردم شهر نیز تمامی باخبر باشند و شدند و این خبر به سلطان شهر رسید.

سلطان با عده ای نزد عابد رفت و از جریان جویا شد و برصیصا که چاره ای جز اعتراف نداشت به تمام کردار خود اقرار کرد.

پس سلطان دستور اعدام وی را صادر کرد. همین که او را بالای چوبه دار بردند شیطان بصورت مردی بنزدش آمده و گفت: «آن کسی که تو را به این ورطه انداخت من بودم اینک اگر نجات می خواهی باید اطاعت مرا بنمائی.»

عابد پرسید: «چکار باید بکنم؟»

شیطان گفت: «یک مرتبه مرا سجده کن.»

عابد سؤال کرد: «در این حال که من بر بالای دار هستم چگونه تو را سجده کنم.

شیطان گفت: «من به یک اشاره قناعت می کنم.»

عابد فقط با سر اشاره به سجده کرد و در آخرین لحظات زندگی نسبت به پروردگار جهان کافر شد و پس از چند دقیقه به زندگیش خاتمه دادند.

می گویند خداوند در قرآن در آیه زیر به این داستان اشاره ای می کند: «کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال انی بری منک انی اخاف الله رب العالمین.»

یعنی: کار آنها همچون شیطان است که به انسان گفت: کافر شو! (تا مشکلات تو را حل کنم)، اما هنگامی که کافر شد گفت: من از تو بیزارم و از خداوندی که پروردگار عالمیان است بیم دارم.( تفسیر منهج الصادقین)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا