اجتماعیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیسیاسیمعارف قرآنی

وجوب جهاد علیه غاصبان

بسم الله الرحمن الرحیم

غصب گرفتن چیزی با ظلم و ستم است؛ بنابراین، غاصب کسی است که به عنوان ظالم از دایره عدالت خارج شده و می بایست او را به پند و اندرز و اگر نشد با شمشیر به راه راست و عدالت آورد. از همین روست که در آیات قرآنی، جهاد علیه ظالم به عنوان یک واجب و فریضه الهی مطرح شده است، خواه ظالم مسلمانی باشد و خواه کافری. پس هر گاه مسلمانی استطاعت و توان مقابله و جهاد با ظالم را یافت بر او واجب است تا به یاری مظلوم خواه مسلمان و خواه کافر برود؛ زیرا مبارزه با ظلم خود یک اصل اصیل در اسلام برای اقامه حق و عدل است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، غصب می تواند مالی یا معنوی باشد؛ مثل غصب ملکی یا سرزمینی به ظلم یا غصب منصبی چون ولایت و خلافت و امامت به ستم. بنابراین، هرگز غصب موجب نمی شود تا حقی به غاصب منتقل شود حتی اگر ظالم غاصب قدرتمند باشد یا زمانی طولانی بر آن گذشته باشد؛ زیرا تقادم و مرور زمان حق صاحب حق را از میان نمی برد و موجب حقی برای غاصب ظالم نمی شود. پس هماره لعن و عذاب الهی برای غاصب خواهد بود.

حرمت غصب از نظر قرآن

در فقه اسلامی چنان که در جواهر کلام نجفی آمده، استیلا بر مال غیر به غیر حق که با سلطه عدوانی بر حق دیگری انجام می شود، حرام و گناهی بزرگ است و موجب مالکیت و ملکیت غاصب نمی شود.(جواهر الکلام، ج 37، ص 8)

خدا در قرآن هر گونه تصرف در مال و حق دیگری را بدون اذن و اجازه یا رضایت دیگری به معنای تصرف باطل دانسته و احکام حرمت را برآن بار کرده است.(بقره، آیه 188؛ نساء، آیات 29 و 30 و 161؛ توبه، آیه 34)

اصولا فطرت انسانی با هر گونه غصب به عنوان مصداق باطل شناخت داشته و از غصب گریزش دارد و خدا همین گریزش فطری را مبنا قرار داده و فرموده است که چگونه کسی به غصب اقدام می کند در حالی که به فطرت نسبت به باطل بودن آن شناخت و گریزش فطری دارد.(بقره، آیه 188)

از نظر قرآن فرقی نمی کند که غصب از سوی دشمنان باشد یا دوستان و خویشان؛ زیرا گاه هم کیشان نسبت به حقوق و اموال دیگری غصب دارند(بقره، آیات 84 و 85) و گاه بدتر این که نزدیکان و خویشان هم چون همسران حقی را غصب می کنند و به سبب سلطه و استیلایی که دارند در حق دیگری ظلم می کنند. به عنوان نمونه شوهران در مهریه زنان ممکن است تصرف استیلایی غاصبانه داشته باشند در حالی که همسرش هیچ رضایتی نسبت به این تصرفات شوهر ندارد.(نساء، آیه 4) هم چنین ممکن است اولیای یتیم چنین تصرفاتی در ملک یتیم داشته باشد که حرام است.(نساء، آیات 2 و 10؛ انعام، آیه 152؛ اسراء، آیه 34)

از نظر قرآن، کسی که نتواند حق و حقوق غصبی خویش را پس بگیرد ولی به اشکالی می تواند «تقاص» کند، می تواند به همان میزان و سطح، تقاص داشته باشد؛ زیرا اقتضای عدالت مثلی و تقابلی به او این اجازه را می دهد تا در همان سطح و همسان با رفتار غاصب در اموال و حقوق او تصرف داشته باشد و این هرگز غصب شمرده نمی شود بلکه از مصادیق تقاص و مقابله به مثل است.(بقره، آیه 194؛ یونس، آیه 17؛ نحل،آیه 126؛ شوری، آیات 40 تا 43؛ زبده البیان، ص 591؛ جواهر الکلام، ج 37، ص 33)

در حقیقت این حکم الهی برای آن است تا غاصب ظالم احساس امنیت نکند و بداند که اگر غصب کند به هر شکلی شده مجازات و مقابله به مثل می شود. پس غاصب ظالم احساس امنیت نمی کند.

به سخن دیگر، این حکم تقاص، نوعی تضمین و ضمانت برای مظلوم است تا اگر به شکلی نهان می تواند حق خویش را استیفا کند، آن را استیفا کند و خدا این گونه مظلوم را نصرت و یاری می دهد و ظالم غاصب را از کرده خودش پشیمان می سازد؛ زیرا او هماره در این اندیشه است تا از تقاص در امان بماند که از هر جایی و هر شکلی ممکن است اتفاق بیافتد. پس ظالم غاصب نمی بایست احساس امنیت بکند و گمان کند که سلطه استیلایی او بی پاسخ خواهد ماند.

هم چنین از نظر قرآن، غصب اموال مردم و نادیده گرفتن حقوق آنان از نظر گناه در پیشگاه خدا در ردیف قتل و آدمکشی است؛ بنابراین نمی بایست غصب اموال و حقوق را کم ارزش و کم اهمیت شمرد، بلکه این گونه رفتار غاصبانه در مال همانند آن است که جان کسی را گرفته باشید.(نساء،آیه 29؛ زبده البیان، محقق اردبیلی، ص 591)

البته خدا در یک مورد اجازه غصب در مال دیگری را داده است و آن زمانی است که این تصرفات برای دفع مفسدتی بزرگ تر برای شخص یا امت و ملتی باشد.(کهف، آیه 79) بنابراین، مثلا عبور رزمندگان اسلام از میان املاک و خانه های مردم برای دفع و رفع دشمنان و ایجاد امنیت جزو غصب شمرده نمی شود، بلکه دفع افسد و فسادی بزرگ تر به فسادی کم تر است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر گونه تعاون و همکاری و امداد غاصب به هر شکلی امری ناپسند است و می بایست از آن اجتناب کرد.(ممتحنه، آیه 9) بنابراین، اگر کسی غصب مالی یا حقی کرد، هر کسی که با غاصب ارتباط ولایی داشته باشد او نیز در این جرم و گناه شریک خواهد بود؛ زیرا از نظر قرآن چنین رابطه ای موجب تثبیت غصب و ظلم می شود و شخص نیز به عنوان ظالم هم سطح غاصب قرار می گیرد.(همان)

از نظر قرآن، نه تنها نمی بایست با غاصبان هیچ گونه همراهی و همکاری و ارتباطی را بر قرار نکرد، بلکه می بایست با آنان به عنوان ظالم مقابله کرد و به فریاد مظلوم رسید و حتی اگر شده با جنگ و کشتن ظالم غاصب، حق مظلوم را به او بازگرداند.(نساء، آیه 75) بنابراین جهاد علیه غاصبان ظالم نه تنها امری مشروع است، بلکه واجب دینی است که در شرایع دیگر اسلامی حتی یهودی نیز آمده است.(بقر،آیات 246 تا 251) پس بر مسلمان فرض و واجب است تا با جهاد علیه غاضبان ظالم املاک و سرزمین و حقوق غصبی را به صاحبان آنان برگردانند و ظالم غاصب را سرکوب کنند(بقره، آیه 191؛ حج، آیات 39 و 40) ؛ زیرا اگر این اقدامات انجام نمی شود نه تنها ظلم از میان نمی رود، بلکه عدالت و حق به مسلخ می رود، این در حالی است که دعوت همه پیامبران برای اقامه عدالت قسطی و جلوگیری از هر گونه بی عدالتی است و در این میان مسلمانان و مومنان به عنوان «شهداء الله و قوامین بالقسط» و «قوامین بالقسط و شهداء لله» وظیفه و تکلیف دارند که عدالت را به تمام معنا اقامه کرده و قسط و سهم هر کسی را به صاحب آن بازگردانند.(همان؛ نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8؛ حدید، آیه 25)

بر این اساس، هر گونه دوستی و رابطه به ویژه ولایی با غاصبان سرزمین ها از جمله سرزمین های اسلامی چون فلسطین حرام و گناهی بزرگ و افراد مسلمان به عنوان ظالم دانسته شده و عذاب و لعن الهی برای آنان خواهد بود.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اگر شخص استطاعت آن را دارد که بتواند جلوی غصبی را بگیرد و اقدامات پیشگیرانه داشته باشد، می بایست این اقدامات را انجام دهد. ازهمین روست که حضرت خضر(ع) به سبب علم لدنی نسبت به تحقق غصب از سوی شاهی ستمگر و غاصب، اقدامات به تخریب کشتی می کند تا غیر قابل استفاده برای شاه باشد و امکان بازسازی برای صاحبان آن فراهم باشد تا بتوانند از آن امرار معاش کنند.(کهف، آیه 79) در حقیقت اگر جواز زیان رسانی به مال غیر در برخی از موارد داده شده، برای جلوگیری از و دفع غصب از آن است.(همان؛ روح المعانی ج 9، جزء 16، ص 15؛ مجمع البیان، ج 5 و 6؛ ص 751)

عذاب غاصبان به ویژه غاصب خلافت الهی

از نظر قرآن کیفر و مجازات غاصب ظالم می بایست در دستور کار مومنان و قوامین بالقسط باشد که مقابله به مثل و تقاص از جمله آن ها است.(بقره، آیه 194؛ یونس، آیه 37؛ نساء، آیه 75 و 135؛ مائده،آیه 8)

خدا افزون بر مجازات دنیوی و مقابله به مثل به غاصبان هشدار می دهد که دوزخ و آتش الیم و دردناک آن نیز بخشی از عذاب غاصبان است که ابدی گرفتار آن خواهند شد.(بقره، آیات 84 و 85؛ نساء، آیات 10 و 29 و 30) از نظر قرآن، این عذاب غصب در قیامت و دوزخ از نوعی است که دیگران از گناهکاران بدان گرفتار نخواهند شد(فجر، آیات 19 تا 25)؛ زیرا گناه غصب به ویژه غصب ولایت و خلافت الهی و در اختیار گرفتن بیت المال از گناهی بس بزرگ است که می بایست عذابی را برای شخص به دنبال داشته باشد که دومی ندارد. بنابراین غاصبین ولایت و خلافت امیرمومنان امام علی(ع) به عذابی بس دردناک گرفتار می شوند که به تعبیر قرآن «لایعذبه عذبه احد».(همان) بر اساس روایات تفسیری، غاصبان خلافت امیرمومنان امام علی(ع) در «درک اسفل» و «ویل» خواهد بود و در آن جا آنان هم نشین، ابلیس و فرعون خواهند بود.

عوامل و موانع غصب

بی گمان کسانی گرفتار غصب مال، سرزمین و حقوق دیگران می کنند که به خدا و قیامت و حسابرسی آن ایمان ندارند و شخص گرفتار غرور شیطانی شده و گمان می کند که به سبب قدرت و ثروت می تواند هر کاری بکند بی آن که مواخذه و مسئول رفتار و کردار خویش باشد. از همین روست که خدا به صراحت بیان می کند ایمان به خدا و قیامت و باورهای دینی مانع اصلی غصب است.(ص، آیه 24)

از نظر آموزه های قرآنی کسانی که گرفتار عمل طالح هستند، گرایش به غصب دارند، و کسی که دنبال کارهای نیک و عمل صالح می رود هرگز دنبال غصب نمی رود.(همان) بنابراین می توان به یک نتیجه اصلی رسید که غاصبان از جمله غاصبان ولایت و خلافت امیرمومنان امام علی(ع) نه تنها ظالم بودند، بلکه از نظر قرآن، اهل ایمان به خدا و قیامت و حسابرسی آن نداشته و هم چنین دنبال اعمال صالح نبودند بلکه دنبال اعمال طالح بودند. این قضاوتی شخصی نیست، بلکه با نگاهی به آموزه های صریح قرآن و مصداق غصبی است که در آیات و روایات بسیاری بدان اشاره شده است. در حقیقت کسی که غصب ولایت و خلافت و امامت می کند، نه تنها مومن به خدا و قیامت و حسابرسی آن نیست، بلکه دنبال کارهای غیر صالح است. این گونه است که خدا عذابی برای غاصبان از جمله غاصبان مقام خلافت الهی قرار داده که احدی دیگر را بدان عذاب نخواهد کرد.(فجر، آیات 19 تا 25)

البته از نظر قرآن، غاصب هر کسی باشد می بایست خود را در امنیت از خشم و غضب الهی نداند؛ زیرا غصب هر گونه باشد، خشم خدای عادل را به دنبال دارد و شخص غاصب نه تنها در دنیا گرفتار است و لذتی از مال غصبی و مقام غصبی چون خلافت نخواهد برد، بلکه در همین دنیا، آتشی را خدا به درون او می افکند که از آن رهایی ندارد و در آخرت نیز به عنوان «حوب کبیر» و گناهی بس بزرگ، مجازاتی عظیم و بی نظیر را می بایست در دوزخ تحمل کند.(همان؛ نساء، آیات 2 و 10)

بر اساس آیات قرآنی، آتش دوزخ(طه، آیه 81؛ بروج، آیات 10 تا 12)، ذلت و خواری دنیوی(اعراف، آیه 152)، عقوبت سخت(مائده،آیه 12؛ دخان، آیه 16؛ بروج، آیه 12)، سقوط از مقام انسانیت(مائده، آیات 59 و 60؛ طه، آیه 81)، حبط اعمال صالح(محمد، آیه 28)، مسخ از انسانیت(مائده، آیه 60)، هلاکت و سقوط در هاویه دوزخ(بقره، آیه 90) و خشم روی خشم الهی(همان) از جمله عذاب های الهی است که غاصبان بدان گرفتار می آیند؛ زیرا خشم و غضب الهی را به جان خریدند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا