مردههای سرگردان در عالم برزخ
شاید شما هم سرگردانی در بیابان را تجربه کرده باشید. تا چشم کار میکند، هیچ آبادی نیست و انسان نمیداند که باید به کدام سمت و سو برود تا از هلاکت نجات یابد. نه کسی است که راه بپرسد و نه نشانی که او را راه بنماید. ترس از هلاکت و وحشت تنهایی، انسان را به سرحد جنون میکشاند تا جایی که از شدت تشنگی، سراب میبیند و به آن سو میرود، وقتی به آن میرسد، میبیند که آن سوی دیگر، آب است و بدان سو میشتابد. این کار را بارها تکرار میکند تا به هلاکت میرسد.
از نظر آموزههای قرآن، برخی از مردمان در عالم برزخ گرفتار چنین سرگردانی هستند و وضعیت آنان به گونهای است که هم چون افراد سرگردان در بیابان راه نمییابند تا فرشتگان به وضعشان رسیدگی کنند. در مطلب پیشرو به وضعیت تحیرآمیز برخی از مردگان در عالم برزخ پرداخته شده و درباره علت آن توضیح داده شده است.
***
تعلقات دنیوی، عامل سرگردانی مردگان
انسانها همان طوری که در دنیا به انواع گوناگون از نظر فهم شرایط زیستی تقسیم میشوند، در عالم برزخ نیز این گونه هستند. بارها دیده شده انسانهایی که خوابگاه آنان کمتر تغییری میکند، پس از مسافرت به جایی دیگر، وقتی از خواب بر میخیزند، دچار نوعی سردرگمی وحیرت هستند. البته آنان با کمی درنگ درمی یابند که در خوابگاه همیشگی خود نیستند و با محیط انس میگیرند؛ اما مردگانی هستند که شاید سالها نتوانند خود را با محیط جدید عالم برزخ انس دهند و همچنان مانند کسانی هستند که در بیابان سرگردان شدهاند؛ این سرگردانی برای آنان ازآن جهت تشدید میشود که میبینند توانایی آمدن به میان زندگان را دارند و میتوانند وارد عالم دنیا شوند ولی نمیتوانند ارتباط مادی و حسی را با عالم دنیا برقرار کنند. این حالت سرگردانی وحیرت برای مردگان، بیشتر برای کسانی است که تعلق خاطر شدید به دنیا داشته و هیچ اعتقاد و باوری به آخرت نداشته باشند؛ این گونه است که تعلقات خاطر آنان موجب میشود تا حیرتشان بسیار سنگین و قویتر و زمانبر از دیگران باشد.
در حقیقت مردگان سرگردان در عالم برزخ کسانی هستند که از دنیا رفته و دفن شدهاند؛ اما بر اثر شدت تعلق و وابستگی به دنیا هنوز از تعلقات دنیوی رها نشدهاند،خود را در حبس این دنیا میبینند؛ از همین رو سعی میکنند تا نیازهای خویش را از طریق دنیا حل و فصل کنند، در حالی که دسترسی به آن ندارند؛ زیرا برای جسم مثالی این امکان نیست تا از مواد مادی دنیوی استفاده کند. بر همین اساس هر چه حرص میزنند تا چیزی را به دست آورند و از آن بهره برند، برایشان امکانپذیرنیست.
این مردگان گویی هنوز در دنیا زندگی میکنند، بطوری که اگر ضربهای به اموال آنها بخورد، به خاطر شدت تعلق و وابستگی، اذیت و ناراحت میشوند و چه بسا بیشتر از آن حالتی که در دنیا بودند ناراحت شوند و عذاب بکشند؛ چون در دنیا که بودند میتوانستند کاری انجام دهند و جلوی ضرر را بگیرند یا جبرانش کنند، اما آنجا دستشان بسته است و گرفتارند و فقط میبینند. وقتی همسرشان با دیگری ازدواج میکند، چنان عصبانی میشوند که قابل توصیف نیست؛ ولی هیچ کاری نمیتوانند بکنند. مالشان را دیگری میخورد و آنان رنج میبرند. این رنج برای انسانهای خسیس و بخیل بیشتر است؛ وقتی مرده میبیند که پول و کارتهای بانکیاش در اختیار همسرش قرار گرفت و او با آناندوختههایش لذت میبرد، فریادهای دلخراش میکشد و خود را به آب و آتش میزند، ولی هیچ کاری از او بر نمیآید و این گونه دیوانه وار به این سو و آن سو میرود.
وظایف ما به هنگام دفن میت
مستی و گرداب مرگ چنان سنگین است که انسانها وقتی از عالم دنیا به عالم برزخ وارد میشوند، مانند شخص خوابیده با تکانه شدیدی از خواب برمی خیزند و سرگردان هستند که اینجا کجاست؟
در روایات است که مواجه شدن افرادی که آمادگی مرگ، ندارند با مرگ، بسیار سخت و دشوار است؛ به تعبیر قرآن: وَجَاءَتْ سَكْرَهًْ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ؛ و سكرات مرگ براستى در رسيد، اين همان است كه از آن مى گريختى.(ق، آیه ۱۹) از همین رو باید با مردگان به گونهای عمل شود تا با محیط جدید عالم برزخ آشنا شده و انس گیرند. در روایت آمده است: هنگامى که برادر مؤمن خود را به طرف قبر میبرید او را ناگهان داخل قبر نگذارید و بدین وسیله قبر را بر وى دشوار و سخت مگردانید، بلکه میّت را در فاصله دو یا سه ذراعى(حد فاصل آرنج تا سر انگشت میانی) قبر از قسمت پایین قرار بدهید تا آمادگى پیدا کند. سپس او را در لحد قبر قرار دهید و اگر بتوانید صورتش را به خاک و روى زمین بچسبانید، صورتش را برهنه کنید و روى خاک بگذارید! و سزاوار است ولىّ میّت در کنار سر او باشد و از شیطان به خدا پناه برده و سپس فاتحهًْالکتاب و معوّذتین(سورههای فلق و ناس) و قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ و آیهًْالکرسى را قرائت کند و پس از آن عقائد حقّه را به زبان آورده و به یک یک از ائمّه(ع) اقرار کند تا برسد به صاحب امر حضرت امام مهدی(عج).(شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 306)
وقتی مرده در شرایطی قرار میگیرد که محیط ناشناخته،او را در حیرت و سرگردانی فرو میبرد، لازم است تا با کارهایی از جمله آنچه در روایت آمده، هوشیاری را به او بازگردانده و مسئله مرگ را به او تفهیم کنید. مرده در اطراف زندگان پرسه میزند تا از آنان دور نباشد. ترس از تنهایی و محیط ناشناخته او را به سوی زندگان میکشاند. وقتی میبیند که جسدش را به سوی قبر میبرند، اعتراض میکند و چون کاری از دستش بر نمیآید فریاد میزند و به سر و صورت زندگان میزند. دراینجا باید به مرده فهماند که مرده است. تلقین و تکان دادن جسد، به مرده میفهماند که او دیگر در این دنیا نیست. پس با خواندن تلقین و تکان دادن که سه مرتبه انجام میشود، به او تفهیم میشود که کجا است. در هنگام تلقین به او میگویند: توجه داشته باش، حواس خود را جمع کن و نترس. وقتی که دو ملک میآیند و از تو سؤال میکنند به آنها این جوابها را بده!
امام محمدباقر(ع) میفرماید: لَقِّنوا مَوتاكُم عِندَ المَوتِ شَهادَهًْ أن لاالهَ الاّ اللهُ وَ الِولایَهًْ؛ مردگان خود را در وقت احتضار، شهادت «لااله الا الله» و «ولایت اهلبیت» را به آنها تلقین کنید. (وسائل، ج ٢، ص ٦٦٥)
بر این اساس، تلقین نوعی یادآوری برای افراد معتقد است و نه دعوت به ایمان برای غیر مؤمنان. به عبارت دیگر؛ تلقین کمکی به فرد مرده است تا برای زندگی برزخی و مواجه شدن با ملائکه آمادهتر باشد. البته برای به ظاهر مسلمانانی که خدا و رسول در زندگیشان هیچ نقشی نداشته، تلقین تنها یک امر ظاهری است؛ زیرا زندگان نمیتوانند مرزبندی دقیقی از افراد معتقد و غیر معتقد داشته باشند.
به سخن دیگر، یکی از آثار تلقین مرده در اسلام، فهماندن مرگ به این افراد مومن است که ناگهان خود را در عالمی دیگر میبینند؛ زیرا آنان همانند شخص تازه از خواب بیدار شده در یک خوابگاه جدید، در شناخت و فهم و درک محیط خویش سرگردان هستند که تلقین، آنان را نسبت به محیط جدید هوشیار میکند و ترسشان را از میان میبرد.
البته مومنی که بیمار و در رنج است، وقتی میمیرد احساس آسایش و آرامش میکند، و این امر به او کمک میکند تا مرگ را بهتر درک کند و از حالت سرگردانی و تحیر بیرون آید. امام زینالعابدین(ع) میفرماید: اَلموَتُ لِلمؤمِنِ كنَزْعِ ثیابٍ وَ سِخَةٍ وَ فكِّ قُیودٍ و اَغلالٍ ثقیلةٍ وَ الاِستبدال بِأَفخَرِالثّیابِ وَ أَطیَبِها رَوائح؛ مرگ برای مؤمن همانند بیرون آوردن لباس چرکین از تن و باز کردن غُل و زنجیرهای سنگین است و به جای آن فاخرترین لباسها را با خوشبوترین رایحهها بر تن کردن است. (المحجَّهًْالبیضاء، ج ٨، ص ٢٥٥)
امام موسیبنجعفر(ع) نیز میفرماید: إنَّ المَوتَ هُوالمِصفاهًْ یُصَفِّی المُؤمنینَ مِن ذُنوبِهم فَیكونُ آخِرَ اَلَم یُصیبُهُم وَ كفّارهًْ آخِرِ وِزر عَلَیهم؛ مرگ پالایشگاهی است که مؤمنان را از گناهان پاک و تصفیه میکند و این آخرین دردی است که آنها احساس خواهند کرد و کفّارة آخرین خطا و گناهانشان خواهد بود. (همان، ص ٢٥٦)
بر اساس آموزههای اسلام، مردگان کافری که اعتقادی به آخرت ندارند، با تلقین، هیچ اعتقادی به عالم برزخ پیدا نمیکنند. پس آنان همچنان در سرگردانی نسبت به محیط جدیدی هستند که در آن قرار گرفتهاند.
اینان در همان آغاز گرفتار مشکلاتی هستند که خدا در قرآن بیان کرده است: و كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ مىبندد يا مىگويد به من وحى شده در حالى كه چيزى به او وحى نشده باشد و آن كس كه مىگويد بزودى نظير آنچه را خدا نازل كرده است نازل مىكنم و كاش ستمكاران را در گردابهاى مرگ میديدى كه فرشتگان به سوى آنان دستهايشان را گشودهاند و نهيب مىزنند جانهايتان را بيرون دهيد! امروز به سزاى آنچه بناحق بر خدا دروغ مىبستيد و در برابر آيات او تكبر میکرديد به عذاب خواركننده كيفر مى يابيد.(انعام، آیه ۹۳)
امیرمومنان درباره لحظات سخت مردن دنیاپرستان میفرماید: سختی جان کندن و حسرت از دست دادن دنیا، به دنیاپرستان هجوم آورد. بدنها در سختی جان کندن، سست شده و رنگ باختند. مرگ آرام آرام همهاندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز میدارد و او در میان خانوادهاش افتاده با چشم خود میبیند و با گوش میشنود و با عقل درست میاندیشد که عمرش را در پی چه کارهایی تباه کرده و روزگارش را چگونه سپری کرده است. به یاد ثروتهایی که جمع کرده میافتد؛ همان ثروتهایی که در جمع کردن آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبههناک گرد آورده و اکنون گناه جمعآوری آن همه بر دوش اوست که هنگام جدایی از آنها فرا رسیده و برای وارثان باقی مانده است تا از آن بهرهمند شوند و روزگار خود بگذرانند.(نهجالبلاغه، خطبه 109)
وقتی شخص به سختی جان میدهد، در شرایطی وارد عالم برزخ میشود که قدرت شناخت و فهم و درک آن محیط را ندارد و به نوعی گرفتار سرگردانی است.
برخی از نفوس در اثر کما رفتن یا بیهوشی، هنوز نمرده و از دنیا خارج نشدهاند، یعنی کسانی که در بیهوشی کامل قرار دارند مانند کسانی هستند که خوابیدهاند. این افراد هنوز از نشئه طبیعت به طور کامل منقطع نشدهاند. اینها به یک معنا هنوز در حالت بلاتکلیفی و سرگردانی میان دنیا و برزخ به سر میبرند. بر اساس آیات قرآن، نفس انسانی اگر کاملاً از بدن جدا شود، به برزخ راه پیدا میکند؛ اما اگر نفس انسانی کاملاً علاقهاش را با بدن قطع نکند ـ مثل حالتی که انسان در خواب برایش پیش میآید ـ آنگاه ممکن است دچار سرگردانی باشد. چنانکه برای این افراد بیهوش تمثلاتی واقعی رخ میدهد و از حوادث و یا وقایعی مطلع میشوند. البته احتمال هم دارد از ناحیه شیاطین و نیروهای منفی مورد القائاتی قرار گیرد و تمثلاتی کاذب و غیر واقعی برای آنها رقم بخورد. بر اساس آموزههای قرآن، نفس این افراد هنوز در دنیاست(زمر، آیه 42) و به صورت کامل از بدن جدا نشده و به نوعی به بدن تعلق دارد و چون تعلقی به بدن دارد، به هماناندازه در دنیاست، اما ممکن است در این حالت ـ مثل اینکه انسان خواب میبیند ـ صحنههایی را مشاهده کند و اصواتی را بشنود.
همچنین ممکن است فرد در بیهوشی کامل با جسم برزخی و مثالی خود سیر و حرکتی داشته باشد، هر چند جسم عنصری او بر روی تخت بیمارستان باشد، اما این امکان برایش میسر است و فرد هرچه مؤمنتر و پاکتر باشد؛ درجه برخورداری او از این امتیاز بیشتر است.
پس از نظر آموزههای اسلامی، انسان یا در دنیا است یا در دنیا نیست؛ از آنجا که وقتی انسان نمرده در دنیا است، نفس او در دنیا است و اگر در خواب یا بیهوشی کامل باشد، نفس او در همین دنیا است و سرگردانی او در همین دنیا خواهد بود؛ اما وقتی شخص مرد و از دنیا درگذشت، به عالم برزخ میرود که حد فاصل میان دنیا و آخرت است. در اینجا، برخی از افراد که تعلقات شدید به دنیا دارند، میان دنیا و برزخ سرگردان میشوند، یعنی با اینکه در دنیا نیستند، ولی احساس تعلق شدید آنان به دنیا موجب میشود که بخواهند در دنیا بمانند و از آن استفاده کنند. این حالت سرگردانی و تحیر برای این دسته مردگان موجب میشود تا اصطلاح مردگان سرگردان مطرح شود. این سرگردانی به این معنا نیست که آنان در عالم برزخ نیستند، بلکه به این معنا است که آنان وضعیت خودشان را نیافتهاند و بیهوده همانند سرگردان در بیابان دنبال سراب دنیا میآید ولی چیزی به او نمیرسد. این سرگردانی تا زمانی که فرشتگان او را نسبت به وضعیتاش آگاه کنند و باخود به وادی خوابیدگان در برزخ یا دوزخیان برزخی ببرند، ادامه دارد، ولی همیشگی و دائمی نیست.