ويژگيهاي اخلاق اجتماعي از منظر امام کاظم(ع)
به مناسبت 25 رجب سالروز شهادت هفتمين ستاره هدايت
نويسنده در مقاله پيشرو با مراجعه به آموزههاي حضرت امام موسي کاظم(ع) شيوه زندگي اسلامي در حوزه اخلاق اجتماعي را تبيين کرده است. اين شيوه به سبب ثبات، کليت و فراگيري برخاسته از ثبات فطرت انساني ميتواند در همه سبکهاي زندگي در طول تاريخ بشريت مورد استفاده قرار گيرد.
شيوه زندگي اسلامي، مطابق فطرت انساني
از آيات بسياري از جمله آيه 30 سوره روم اين معنا به دست ميآيد که شيوه زندگي اسلامي، مطابق فطرت انساني است. به اين معنا که اصول اصلي و بنيادين آن با نيازهاي فطرت انساني مطابقت دارد و هرگز تحت تأثير مقتضيات زمان و مکان تغيير و تبدل و تحولي در آن راه نمييابد؛ چرا که فطرت انساني هرگز تغييرپذير نيست، مگر آن که از حالت اعتدال و تعادل خارج شده باشد و انسان از انسانيت بيرون رفته و خصوصيات موجودات پستتر از چارپايان در او شکل گرفته باشد و يا بدتر از آنها خصوصيات موجودات بيجان همچون سنگ خارا در او تحقق يافته باشد. در اين صورت چون از مدار انسانيت خارج شده به طور طبيعي هيچ يک از نظامهاي انساني در او وجود ندارد تا مطابقتي ميان وجود چنين شخص ساقط شدهاي با آموزههاي عقلاني و وحياني باشد. (اعراف، آيه 179؛ فرقان، آيه 44؛ بقره، آيه 74؛ انعام، آيه 43؛ حديد، آيه 16)
از آنجايي که انسان داراي ابعاد و نيازهاي متنوع و متعدد بسياري است، لازم است تا در همه ابعاد شيوه زندگي اسلامي شناسايي و به مردم به عنوان کليات معرفي شود. اين مجموعه متنوع هر چند که از تعدد برخوردار است ولي همواره ثابت است و هيچ تغييري در آن رخ نخواهد داد؛ زيرا اينها کليات و يا جوامع الکلم هستند که به اصول و فرمولهاي کلي زندگي اشاره دارد.
با توجه به اينکه پس از مسئله چگونگي ارتباط با خدا و عبادتش، مهمترين مسئله، چگونگي ارتباط با مردم است، بخش عمده شيوه زندگي اسلامي به بيان اين ارتباط و چگونگي آن اختصاص يافته است. در اين بخش تلاش بر آن بوده تا فراتر از حسن عقلي به برترينهاي اخلاقي در قالب مکارم اخلاقي توجه داده شود.
مکارم اخلاقي در سنت و سيره معصومان(ع)
پيامبر(ص) و ديگر انوار عصمت و طهارت از اهل بيت آن حضرت(ع) که عهدهدار امامت مسلمانان هستند، در زندگي خود با گفتار و کردار خود نشان دادند که بهترين و برترين حالت کمالي در اخلاق و مکارم اخلاقي کدام است. از اين رو خداوند مردم را به ايشان ارجاع ميدهد و از مردم ميخواهد که پيامبر(ص) و اهل بيت عصمت و طهارت را به عنوان الگوهاي زندگي خود قرار دهند و همه چيز به ويژه نحوه ارتباط برتر با خدا و خلق را از ايشان بياموزند. (احزاب، آيات 21 و 33؛ مائده، آيه 55؛ سوره انسان و آيات ديگر)
شيوه زيستي که اهل بيت عصمت و طهارت(ع) در کلام و عمل به مردم آموختند بهترين و برترينهاست. البته ممکن است که ما از عهده آن، چنان که شايسته است برنياييم ولي بايد کوشش کنيم که چنين شويم. تلاش و سعي براي انجام، خود مقدس بوده و پاداش خاص خود را در دنيا و آخرت به دنبال خواهد داشت؛ چرا که انسان مکلف به انجام تکاليف است و نتيجه برعهده او نيست و خداوند به همين ميزان بسنده کرده و پاداش سعي هر بندهاي را که در حد توان و استطاعت خويش بکوشد به خوبي و شايستگي ادا کرده و به او ميبخشد. (نجم، آيه 39)
شيوه اخلاقي امام موسي کاظم(ع)
امام موسي(ع) شيوهاي اخلاقي را در ارتباط با مردم و حاکميت و ديگران بنا مينهد که ميتواند اخلاق سياسي، اخلاق اجتماعي، اخلاق فردي، اخلاق مديريتي و ديگر ابعاد آن را به خوبي سامان دهد و موجب کمال رشدي فرد و جامعه شود.
مجموعهاي که آن حضرت در سنت و سيره عملي خويش ارائه ميدهد حاوي اصول اخلاقي مبتني بر مکارم اخلاقي است. در اينجا تنها به گوشهاي از اين مجموعه اشاره ميشود.
1- قدرت واقعي در توکل به خدا: هر انساني خواهان آن است که از همگان توانمندتر و قويتر باشد، تا بتواند با قدرت هر آنچه را ميخواهد انجام داده و يا ترک کند. قوت است که قدرت را موجب ميشود. اگر انساني قوت و نيروي واقعي در اختيار نداشته باشد نميتواند در مقام قدرت، کاري انجام دهد؛ زيرا قدرت به معناي انجام يا ترک کاري به خواست و اراده خودش است؛ اما اگر انساني قوت و توان نداشته باشد، نميتواند از قدرتي برخوردار باشد که او را به ترک و انجام براساس اراده شخصي قادر سازد. از اين رو امام(ع) ميفرمايد که اگر خواهان قوت هستيد، به اصل و منشأ قوت مراجعه کنيد؛ چرا که منشأ قوت در تمام هستي خداوند است. پس براي اتصال به چنين منبع انرژي و قوت، بهتر است که به خدا متصل شويم. آن حضرت(ع) ميفرمايد: من أراد أن يکون أقوي الناس فليتوکل عليالله؛ هر که ميخواهد قوي ترين مردم باشد بر خدا توکل نمايد. (بحارالانوار، ج 7، ص 143) بنابراين اگر بخواهيم در ميان مردم داراي قوت و نيرويي باشيم که ما را قادر به انجام هر کاري به اراده خودمان کند و يا امکان ترک هر کاري را به اراده خود داشته باشيم بيآنکه کسي ديگر ما را مجبور به کاري يا ترک آن کند، ميبايست به خداوند به عنوان منشأ قوت و قدرت توکل کنيم.
2- خوشخويي، خير دنيا و آخرت: همه آموزههاي اسلامي بر آن است تا انسان را به خوشخويي و حسن خلق سوق دهد. اگر کسي بتواند در زندگي خود از اين امر بهرهمند شود، خير دنيا و آخرت را براي خود رقم زده است؛ چرا که در بسياري از آيات و روايات بر اين نکته تاکيد شده که اهل بهشت انسانهاي خوشخلق هستند و کسي که او خوشخويي بهرهاي نبرده، بهشت نصيب او نخواهد بود. امام موسي(ع) به اين مهم توجه ميدهد و ميفرمايد: والله ما اعطي مومن قط خير الدنيا و الآخره، الا بحسن ظنه بالله عزوجل و رجائه له و حسن خلقه و الکف عن اغتياب المومنين؛ به خدا قسم خير دنيا و آخرت را به مؤمني ندهند مگر به سبب حسن ظن و اميدواري او به خدا و خوشاخلاقياش و خودداري از غيبت مؤمنان. (بحارالانوار، ج 6، ص 28، ح 29) البته بايد توجه داشت که خوشگماني و خودداري از غيبت ديگران نيز جزيي از مصاديق خوشخويي است که امام(ع) به عللي به اين موارد و مصاديق تاکيد کرده است؛ چرا که يکي از علل بدخلقي انسان، بدگماني و يکي از بدترين رفتارهاي ناشايست، غيبت پشت سر ديگران است.
3- ميانهروي و قناعت: از ديگر رفتارهاي پسنديده در زندگي، ميانه روي و عدالت در زندگي بويژه در حوزه مصرف نعمتهاي الهي است. کسي که عدالت را درمصرف داشته باشد و ميانهروي نمايد و نسبت به آنچه که در اختيار دارد قناعت ورزد، هرگز گرفتار رفتارهاي ضداخلاقي و ناپسند نميشود و به زندگي ديگران حسادت نميورزد و براي دنيا و ارضاي شهوات تلاش نميکند. چنين شيوهاي موجب ميشود که در زندگي از اخلاق پسنديدهاي سود برد و رفتارش با ديگران بسيار متواضعانه و خوب باشد. از اين رو امام موسي کاظم(ع) ميفرمايد: من اقتصد وقنع بقيت عليه النعمه و من بذر و أسرف زالت عنه النعمه؛ هر که ميانهروي کند و قناعت ورزد، نعمت بر او بپايد و هر که بيجا مصرف نمايد و زيادهروي کند، نعمتش زوال يابد. (تحفالعقول، ص 403)
انساني که اسراف ميکند نهتنها به خودش ظلم کرده بلکه به ديگران نيز ظلم کرده است، براي اينکه اجازه نميدهد تا ديگران از آن نعمت بهرهمند شوند اما اگر قناعت ورزد ميتواند از آن مال به ديگران انفاق کند و از آثار انفاق همچون افزايش مهر و محبت برادران بهرهمند شود.
4- پرهيز از کبر و بدگويي: از نظر اسلام کبر و بزرگي تنها از آن خداست و هيچ کس نميتواند خود را متصف به صفت کبر نمايد و انساني متکبر در درون و مستکبر در عمل اجتماعي باشد؛ چرا که بسياري از بدبختيهاي اجتماعي جامعه مرتبط با همين روحيه ضداخلاقي و پست کبر و تکبر و استکبار است. ابليس به سبب همين خصلت است که رفتاري زشت نسبت به حضرت آدم(ع) بلکه خدا درپيش گرفت و براي خود بدبختي و شقاوت ابدي را رقم زد. در آيات قرآني از اين صفت به شدت نهي شده است. از ديگر رفتارهاي زشت و صفات ناپسند بدزباني است که انسان را از مسير خوش خويي دور ميکند و جامعه را دچار بدبختي و واگرايي ميکند. امام کاظم(ع) درباره تاثير کبر در آينده بشر ميفرمايد: اياک و الکبر، فانه لايدخل الجنه من کان في قلبه مثقال حبه من کبر؛ از کبر و خودخواهي بپرهيز، که هر کسي دردلش به اندازه دانهاي کبر باشد، داخل بهشت نميشود. (تحفالعقول، ص 417) آن حضرت(ع) همچنين درباره بدزباني ميفرمايد: انالله حرم الجنه علي کل فاحش بذئ قليل الحياء لا يبالي ما قال و لا ما قيل فيه؛ خداوند بهشت را بر هر هرزهگوي کمحيا که باکي ندارد چه ميگويد و يا به او چه گويند حرام گردانيده است. (تحفالعقول، ص 416)
از نظر اسلام انسان بايد فردي متواضع و فروتن باشد از اينرو آن حضرت(ع) نيز به بيان تواضع حقيقي ميپردازد و در عبارتي در تعريف و تبيين آن ميفرمايد: التواضع: ان تعطي الناس ما تحب ان تعطاه؛ تواضع و فروتني آن است که آنچه دوست داري، ديگران درباره تو انجام دهند، تو هم همان را درباره ديگران انجام دهي. (وسائلالشيعه: ج15، ص273، ح 20497) اين يک قاعده طلايي در زندگي اجتماعي است؛ زيرا اگر انسانها هر آنچه دوست دارند ديگران درباره آنان بگويند و انجام دهند خود در اين امور پيشگام باشند، جامعه بهشت ميشود و هيچکس ناراضي نخواهد شد؛ زيرا هيچ کسي بدي و زشتي و بياحترامي و بداخلاقي براي خود نميخواهد و از آنجايي که فطرت همگان در اين اصول مشترک است، رضايت عموم پديدار خواهد شد.
5. صداقت و راستي در قول و عمل: انسان خردمند انساني است که به حکم عقل در قول و عمل صداقت دارد و هرگز عملي را انجام نميدهد که او را از مسير درستي و صداقت بيرون بردو کلامي نميگويد که دروغ باشد؛ چرا که بنياد بسياري از گناهان و رفتارهاي زشت و ناپسند، بيصداقتي در قول و فعل است. امام کاظم(ع) ميفرمايد: انما شيعه علي من صدق قوله فعله؛ همانا شيعه علي کسي است که قول او فعلش را تصديق کند (کافي، ج8، ص228، ح290) آن حضرت(ع) در جايي ديگر عدم مطابقت قول و عمل را که شيوه منافقان است نقد کرده و ميفرمايد: بئس العبد يکون ذاوجهين و ذاللسانين؛ بد کسي است آنکه داراي دو چهره و دو زبان است که باطن و ظاهرش متفاوت باشد و در پيش رو چيزي گويد و پشت سر چيز ديگر. (تحفالعقول، ص 291؛ بحارالانوار، ج1، ص150، ضمن ح30) آن حضرت در جايي ديگر درباره صداقت ميفرمايد: من صدق لسانه زکي عمله، و من حسنت نيته زيد في رزقه، و من حسن بره باخوانه و اهله مد في عمره؛ هر که زبانش صادق باشد اعمالش پاکيزه است، هر که فکر و نيتش نيک باشد در روزياش توسعه خواهد بود، هر که به دوستان و خانوادهاش نيکي و احسان کند، عمرش طولاني خواهد شد. (تحفالعقول، ص388، س17؛ بحارالانوار، ج75، ص303، ضمن حديث 25)
6. امانتداري: يکي ديگر از اصول اساسي تقواي عقلاني که عقل و وحي بر فضيلت آن تأکيد دارند، امانتداري است. اين کار بارها مورد تأکيد آيات قرآني قرار گرفته است. امامان(ع) در سنت و شيوه زندگي خود نشان دادند که تا چه اندازه امانتداري در کنار صداقت و عدالت در زندگي ميتواند جان و جامعه را در مسير کمال قرار دهد. امام موسي کاظم(ع) ميفرمايد: اداء الامانه و الصدق يجلبان الرزق، والخيانه و الکذب يجلبان الفقر و النفاق؛ فرمود: امانتداري و راستگوئي، هر دو موجب توسعه روزي ميشوند؛ وليکن خيانت در امانت و دروغگوئي موجب فلاکت و بيچارگي و سبب تيرگي دل ميباشد. (تحفالعقول، ص297؛ بحارالانوار، ج75، ص327، ضمن ح4)
7. خوشگويي و مسئوليتپذيري و خيرخواهي: يکي از ابعاد خوشخويي، خوشگويي و خيرخواهي در قول و عمل است. در آيات و روايات به اين فضيلت اخلاقي توجه داده شده است. در آيات قرآن از بندگان خواسته شده تا همواره بيان خوش داشته باشند و حتي اگر جاهلان و سفيهان سخنان زشتي بر زبان آوردند و به دشنام پرداختند شما با سلام و کرامت از آنان عبور کنيد و همواره سخني متين، نرم، کريمانه، معروف، محکم و استوار از نظر منطق و عقل بر زبان آريد. (بقره، آيه 102؛ نساء، آيات 5 و 8 و 9؛ اسراء، آيه 123؛ يس، آيه 57 و آيات ديگر) امام موسي کاظم(ع) نيز در عبارت کوتاهي از انسانها ميخواهد که در زندگي خود همواره خيرخواه مردم بوده و بر مسئوليتپذيري در قبال مردم با آنان برخورد خوشي داشته باشند تا بهترين زندگي تحقق يابد ايشان ميفرمايد: ابلغ خيرا و قل خيرا و لاتکن امعه؛ نسبت به همنوع خود خير و نيکي داشته باش و سخن خوب و مفيد بگو و خود را تابع بيتفاوت و بيمسئوليت قرار مده. (تحف العقول، ص304، بحارالانوار، ج2، ص21، ح62، و ج 75، ص 325، ح2.)
سخن در بيان شيوه اخلاق اسلامي در تعاملات اجتماعي، سياسي و علمي و مانند آن بسيار است ولي به همين مقدار بسنده ميشود.