اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانفلسفیمعارف قرآنی

تزکیه، فلسفه تعلیم از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر قرآن، یکی از مهم ترین اهداف انزال کتب و ارسال رسولان الهی، تعلیم و تزکیه است که انسان را برای مظهریت از خدا و متاله و خدایی شدن آماده کرده و در جایگاه خلافت الهی قرار می دهد. از همین روست که تعلیم و تزکیه هماره در کنار هم به عنوان یکی از فلسفه های بعثت مطرح شده است. البته از نظر قرآن، تعلیم و تزکیه حقیقی و تمام کمال برای خدا است، اما مظهر اتم و اکمل ایشان از جمله پیامبر(ص) و معصومان(ع) از این قابلیت برخوردار هستند که در مقام تعلیم و تزکیه حقیقی و کامل و تمام قرار گیرند.

بی گمان درک حقیقت تعلیم و تزکیه بر اساس آموزه های وحیانی قرآن می تواند به ما در شناخت جایگاه و مقام و منزلت هر یک کمک کرده و جهت گیری آموزشی و پرورشی نهادهای اسلامی را مشخص سازد. نویسنده برای همین به سراغ آموزه های وحیانی قرآن رفته تا ابعادی از این حقیقت را تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

آمیختگی تعلیم و تزکیه از نظر قرآن

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، تعلیم و تزکیه به هم آمیخته است؛ بنابراین آموزش در پرورش تنیده و پرورش در آموزش تنیده شده است و اگر هر یک بی دیگری انجام شود، به نوعی معیوب و ناقص است؛ بنابراین، تعلیم لازمه است، ولی کافی نیست، چنان که تزکیه به مفهومی نیز این گونه است؛ هر چند که به مفهومی دیگر، تزکیه در درون و باطن خویش تعلیم را به همراه دارد. پس وقتی از تزکیه سخن به میان می آید، جزو لوازم ذاتی آن تعلیم است، اما تعلیم این گونه نیست؛ زیرا می تواند بدون تزکیه باشد که بسیار آسیب زا است.

البته از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تعلیم الهی هماره با تزکیه همراه است؛ چنان که تزکیه الهی هماره با تعلیم همراه است. این بدان معناست که از نظر مفهومی تعلیم و تزکیه و آموزش و پرورش دو چیز هستند، اما از نظر مصداقی یکی است؛ زیرا هرگز نمی توان تعلیم و تزکیه و آموزش و پرورش را بدون هم خواست به مقصود واقعی هر یک دست یافت؛ زیرا فقدان هر یک به معنای یا عیب یا نقص است؛ یعنی یا اصولا آموزش یا پرورشی صورت نگرفته یا اگر گرفته ناقص است و نیازمند تمامیت یابی با عنصر دیگر است.

پس از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تعلیم و تزکیه به طور جداگانه نه تنها تحقق نمی یابد، بلکه اگر تحقق یابد، اهداف تعلیم و تزکیه برآورده نمی شود. این گونه است که بسیاری از مردم به تعلیمات آموزشی فاقد تزکیه به عنوان یک عیب یا نقص می نگرند؛ زیرا خروجی آن را چیزی جز تخریب انسانیت فطری بشر و از دست رفتن اصول انسانی نمی دانند که تهدید جدی علیه بشریت است؛ چنان که تعلیمات بی تزکیه درعلوم موجب شده تا انسان از انسانیت به حیوانیت بلکه پست تر از آن سقوط کند و نابودی بشریت و جوامع بشری را به دنبال آورد.

البته از آن جایی که تزکیه در درون خویش هماره تعلیم را دارا است و نمی تواند تزکیه بدون تعلیم تحقق یابد، آسیبی از این جهت متوجه بشریت نیست؛ زیرا انسانی که تزکیه شده باشد، در چیزی که نمی داند و «علم» بدان ندارد، اثباتا یا نفیا وارد نمی شود و بر اساس ظنون و گمانه ها عمل نمی کند؛ بنابراین، هماره اصول انسانیت را صیانت می کند و آسیبی از این جهت به بشریت وارد نمی سازد.

از نظر قرآن، هدف تعلیم به ظاهر «تعلیم ما لم یعلم»(علق، آیه 5)؛ یعنی «آموزش چیزی که انسان آن را نمی داند» است، اما باید توجه داشت که بسیاری از معلمان به سبب نقص در علوم و عدم احاطه جامع و کامل و فراگیری علمی نسبت به همه ابعاد معلوم، دچار خطا در فهم یا تبیین و تحلیل و در نتیجه «توصیه» می شوند این گونه است که معلمان ممکن است با تعلیم ناقص و معیوب خویش به متعلمان و دانش آموزان آسیب برسانند و آنان را به سمت و سویی سوق دهند که آسیب زا برای خود و جامعه است؛ در حالی که اهل تزکیه به سبب همان اصل «رشدی» در چیزی که «علم» کامل و احاطی ندارند، اثباتا یا نفیا ورود نمی کنند و آسیبی به دیگران نمی زنند.

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تعلیم و تزکیه یا همان آموزش و پرورش نمی تواند جدا از هم سازنده باشد، و می بایست در کنار هم قرار گیرد. البته باید توجه داشت که مراد از «پرورش» در این مطلب همان «تزکیه» است که از مقام پروردگاری و ربوبیت بر می خیزد و کم ترین ارتباطی به پرورش اندام و تربیت آن ندارد. بنابراین، وقتی از پرورش در کنار آموزش سخن به میان می آید همان تزکیه است که عامل رشد انسان و کسب مظهریت اسمای الهی است که با «تعلیم» به «علم لدنی» همسانی یا هم پوشانی دارد؛ زیرا تعلیم در مفهوم «تعلیم اسمایی» چنان که برای حضرت آدم(ع) اتفاق افتاد، دانایی فراتر از دانایی علم حصولی و نوعی دارایی فراتر از علم حضوری است؛ زیرا شخصی که به تعلیم الهی به اسماء الله علم می یابد، همه اسمای الهی را در خویش می یابد و انوار اسماء را را مظهریت می کند و خود تجلی انوار اسمای الهی می شود و می تواند در جایگاه خلافت الهی قرار گیرد و بر ما سوی الله تصرفات تکوینی داشته باشد و آنان را به تسخیر خویش در آورد و سجده و اطاعت آنان را برای خویش داشته باشد.(بقره، آیه 30 تا 34)

از آموزه های قرآنی به دست می آید که تعلیم و تزکیه در کنار هم است که می تواند انسان ساز باشد و اهداف خلقت انسان را بر آورده سازد. از همین روست که خدا هماره در بیان فلسفه بعثت پیامبر(ص) او را مامور به تعلیم و تزکیه دانسته است.(بقره، آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2)

ربانی شدن در سایه تعلیم و تزکیه

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدا انسان را برای «عبودیتی» آفریده(ذاریات، آیه 56) که او را برای خلافت الهی آماده می کند؛ زیرا حرکت انسان در صراط مستقیم عبودیت و حرکت در صراط هدایت تکوینی فطری عقلی(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 و 8) و هدایت تشریع نقلی وحیانی(بقره، آیات 1 و 2 و 38) به انسان این ظرفیت را می بخشد تا «متاله» و الهی شده و رنگ و صبغه الهی به خود گیرد(بقره، آیه 138) و انوار صفات الهی در او ظهور یافته و مظهر انوار صفات شده و آن را به عنوان ملکه و مقوم ذات برای خویش تقویت و تثبیت کند تا جایی که بتواند به عنوان مظهریت اتم و اکمل در جایگاه خلافت الهی قرار گیرد و بر ما سوی الله تصرفات تکوینی و پروردگاری و ربوبیت داشته باشد و به تسخیر علمی و عملی خویش در آورد که برای آن خلق شده است.(بقره، آیات 30 تا 34؛ لقمان، آیه 20)

از نظر قرآن، حضرت آدم(ع) به عنوان نسخه اولی الهی به شکل مستقیم به «تعلیم» الهی «اسماء الله» را دارا می شود و در این مقام خلافت قرار می گیرد؛ زیرا تعلیم الهی نسبت به او یک تصرف تکوینی است که او را دارای همه انوار صفات الهی می کند و آدم(ع) مظهر اسماء الله می شود؛ از همین روست که در مجادله فرشتگان وقتی دارایی علمی آدم(ع) به معنای دارایی حقیقی کشف می شود، فرشتگان در می یابند که دانایی آنان محدود و دارایی و دانایی حضرت آدم(ع) نسبت به همه «اسماء الله» است.(بقره، آیات 30 تا 34)

در فهم و شناخت حقیقت تعلیم الهی نسبت به آدم(ع) می بایست به این نکته توجه کرد که حضرت آدم(ع) نمی تواند به تعلیم چیزی که دارا شده بپردازد، بلکه در مقام «انباء» و خبررسانی به فرشتگان ابعادی از حقیقت وجودی خویش را بیان می کند؛ این بدان معناست که «علم الاسماء کلها»(بقره، آیه 31)، نوعی دارایی علمی فراتر از دانایی معمولی است. از این روست که می تواند به عنوان خلیفه الله عمل کرده و تصرفاتی در مقام مظهریت اسماء الله داشته باشد که ناظر به مقام ربوبیت و پروردگاری خدا است.(بقره، آیات 30 تا 34 و آیات دیگر)

بنابراین، فلسفه حقیقی تعلیم چیزی جز «ربانی» شدن انسان از طریق رشد و تزکیه ای نیست که او را در مقام مظهریت اسماء الله قرار می دهد و انوار صفات الهی در او تجلی می کند. از همین روست که خدا به صراحت در تبیین پیامدهای تعلیم الهی نسبت به «کتاب» به این حقیقت اشاره می کند که هدف و فلسفه تعلیم الهی چیزی جز ربانی شدن نیست تا انسان در مقام ربانی بتواند به پروردگاری و پرورش بپردازد.(آل عمران، آیه 79)

شکی نیست که چنین تعلیمی نمی تواند بدون تزکیه نفس باشد که به معنای «زکو» و رشد و نمو باطنی در چیزی است که او را به کمال بایسته و شایسته اش می رساند. البته اگر تعلیم و تزکیه پیامبر(ص) چنین کارکردهایی دارد و انسان را به تزکیه و تطهیر می رساند و رشد و پاکی و بالندگی می دهد که مظهر اسماء الله شود، و در مقام ربوبیت و پروردگاری به عنوان «ربانی» قرار گیرد، این همه به استقلال نیست، بلکه خود به عنوان مظهریت از اسماء الله است؛ زیرا پیامبر(ص) خود به تعلیم و تزکیه الهی به این مظهریت رسیده چنان که حضرت آدم(ع) به تعلیم اسماء الله به چنین مقام و منزلتی رسیده است؛ بنابراین، وقتی خدا می فرماید که تزکیه تنها برای خدا است و کسی تزکیه نمی تواند بکند(نور، آیه 21) به این معنا نیست که کسی در مقام مظهریت نمی تواند چنین کند، بلکه به استقلال این کار و هیچ کاری دیگری را نمی تواند بکند؛ زیرا همه هستی از ملک و ملکوت، برای خدا است و تصرفات هر کسی تنها به «اذن» الهی است؛ چنان که احیاء و اماته حضرت عیسی(ع) به اذن الهی است.(آل عمران، آیه 49؛ مائده، آیه 110)

از نظر قرآن، هدف ابتدایی در تعلیم و تزکیه آن است که انسان ها با معارف و احکام دین آشنا شده و با عمل به علوم الهی که راهی دیگر برای کسب آن نیست، خود را چنان آماده سازند که خدا و مظاهر اتم و اکمل او، شخص را تزکیه کنند و تطهیر نمایند تا در جایگاه مظهریت قرار گیرد.(بقره، آیات 128 و 129)

بنابراین، تعلیم در راستای تزکیه و تزکیه در راستای ربانی شدن انسان به عنوان مظهر اسماء الهی است تا بتواند در ما سوی الله تصرفات تکوینی به عنوان ربانی و مظهر ربوبیت الهی و خلیفه الله داشته باشد.(آل عمران، آیه 79؛ بقره، آیات 30 تا 34)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، حرکت انسان در صراط مستقیم هدایت تکوینی فطری عقلانی و نقلی وحیانی، افزون بر ایجاد بینش و نگرش صحیح نسبت به خدا، هستی و انسان، موجب می شود تا در «صیرورت» و شدن های پیاپی کمالی، چیزی را به دست آورد که از آن  به «تقوا» یاد می شود. از نظر قرآن، تقوای الهی که معیار سنجش انسانیت و کرامت اوست(حجرات، آیه 13)، خود بستری است تا خدا در مقام «معلم» به تعلیم علومی بپردازد(بقره، آیه 282: و اتقوا الله و یعلمکم الله) که از راه های دیگر کسب شدنی نیست؛ زیرا حقیقت علم نوری است که در قلوب انسان های پاک به «قذف» الهی قرار می گیرد و انسان به علم نوری، نورانیت می یابد تا جایی که می تواند حق و باطل و مصادیق آن را به سادگی و آسانی تشخیص دهد؛ یعنی دارای «فرقان» می شود(انفال، آیه 29) و هم چنین از «علوم لدنی» بهره مند می شود که او را دارای نوعی احاطه علمی نسبت به هر چیزی می کند تا افزون بر ظواهر، بتواند بطون و تاویلات و ملکوت آنها را نیز ببیند و بشناسد و بر اساس آن توصیف، تبیین، تحلیل و توصیه دهد.(کهف، آیات 65 تا 82)

خدا خاستگاه تعلیم و تزکیه

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدا خاستگاه تعلیم و تزکیه، بلکه هر کمالی است؛ زیرا خدا منشاء و خاستگاه هر کمالی است که از آن به صفات و اسماء الله یاد می شود. بنابراین، هر کمالی را می بایست از خاستگاه خدا دید و «حمد» الهی گفت.

از نظر قرآن، انسان هر چیزی می داند به تعلیم الهی است؛ چنان که موهبت نویسندگی و نگارش(بقره، آیه 282؛ علق، آیات 3 و 4) به تعلیم الهی است. بنابراین، هر چیزی که انسان می داند به تعلیم مستقیم یا غیر مستقیم الهی است.

البته از نظر قرآن، برخی از علوم از جمله معارف قرآنی همانند صفات الهی، عالم غیب، عالم آخرت، عالم فرشتگان و مانند آنها هم چنین علوم و معارف شریعت به تفصیلی که در کتب آسمانی آمده و مانند آنها از علوم نیست که انسان بتواند از راه های عادی به دست آورد؛ زیرا اگر وحی الهی نباشد، حتی پیامبر(ص) به این دسته از علوم نمی توانست دست یابد. از همین روست که پیامبر(ص) خود به تعلیم الهی مستقیم از علوم خاص وحیانی برخوردار شده(نساء، آیه 113؛ رحمن، آیات 2 و 3؛ نجم، آیه 5) و سپس مامور می شود تا آن علوم وحیانی را به مومنان تعلیم دهد.(بقره، آیه 151)

علوم لدنی(کهف، آیه 65)، علم منطق طیر(نمل، آیه 16)، علم تاویل(یوسف، آیه 101)، علم تاویل الاحادیث(یوسف، آیات 6 و 21 و 101) همانند علم الکتاب و حکمت و تورات و انجیل (آل عمران، آیات 45 و 48 ؛ مائده، آیه 110)، علوم خاص هاروت و ماروت که چیزی غیر از سحر شیاطین است(بقره، آیه 102) از علومی است که مستقیم به تعلیم الهی به افراد داده شده است.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، علومی چون علوم وحیانی و علوم القایی در قلب برای ایجاد نوعی عصمت نیز مستقیم به پیامبران به عنوان یک فضلیت داده شده است که برای دیگران در این سطح و منزلت عالی آن نیست.(نساء، آیه 113؛ نگاه کنید: المیزان ج 5، ص 79)

در آیات قرآنی از تلقین «کلمات» به حضرت آدم(ع) سخن به میان آمده تا او بتواند بر اساس آن توبه کند(بقره، آیه 37)؛ چنین تعلیم القایی نیز خاص است. البته نوعی الهام برای همه بشر است که آن نیز نوعی تعلیم الهی است که اگر انسان بر حالت استوا و اعتدال بماند هماره می تواند از این الهامات بهره مند شود، اما بیش تر مردم آن را فجور و دریدگی نسبت به حدود فطرت دفن ودسیسه کرده و کارکردهای آن را از میان می برند تا جایی که برای تعقل و تفقه جایی نمی ماند.(شمس، آیات 7 تا 10؛ اعراف، آیه 179)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا