قرآن و دروغی به نام تحریف
یکی از افترائاتی که به کتاب وحیانی قرآن از سوی دشمنان آگاه و دوستان نادان زده میشود، مسئله تحریف قرآن است. هر یک از طوائف و فرقههای مذهبی برای اثبات حقانیت خود، دیگری را متهم به باور نادرست تحریف میکند. اینگونه است که دشمنان با سوءاستفاده از این اتهامات، مسئله تحریف قرآن از سوی مسلمانان را مطرح میکنند و به این شیوه در حقانیت قرآن و دین اسلام تشکیک و تردید ایجاد میکنند تا مسلمانان را به سوی باطل خود دعوت نمایند.
این درحالی است که خداوند در آیات بسیار، از مصونیت قرآن از هر گونه راهیابی باطل و تحریف در آن سخن به میان آورده است و خود را حافظ قرآن برمیشمارد. این بدان معناست که اتهام هریک از فرقهها و مذاهب اسلامی نسبت به باور تحریف، بر خلاف آموزههای وحیانی قرآن و اتهام دیگری به چنین باوری، باور به ناتوانی خداوند در حفظ قرآن از تحریف و راهیابی باطل در آن است.
به سخن دیگر، اتهام هر فرقهای به باور تحریف، به معنای تکذیب قرآن، اعتقاد به ناتوانی خداوند در حفاظت از قرآن است.
نویسنده در این مطلب مسئله مصونیت قرآن از هرگونه تحریف و بطلان را اثبات کرده باور به تحریف را دروغی آشکار، گناهی بزرگ، اتهامی ناروا و تشکیک در ذات الهی و قدرت و قول خداوندی برشمرده است.
***
ویژگیهای قرآن از زبان قرآن
از نظر همه مسلمانان، قرآن، وحی نامه اعجاز الهی به زبان عربی است که عین الفاظ آن به وسیله فرشته امین وحی یعنی جبرئیل از جانب خداوند و از لوح محفوظ بر قلب و زبان پیامبر(ص) یک بار به صورت اجمالی و دفعی انزال و دست کم یک بار به صورت تفصیلی و تدریجی در مدت بیست و سه سال تنزیل یافته است و آن حضرت(ص) آن را بر گروهی از یاران و اصحاب خود خوانده و کاتبان وحی آن را با نظارت مستقیم و مستمر حضرت پیامبر(ص) نوشتهاند و حافظان بسیار هم از میان اصحاب آن را حفظ و به تواتر نقل کردهاند.
براساس باور همه مسلمانان، قرآن در عصر پیامبر(ص) مکتوب بوده، هر چند که مدون نبوده است و بعدها از سوره فاتحه تا سوره ناس در 114 سوره مدون شده است. همچنین به باور همه مسلمانان جهان در طول تاریخ، متن قرآن مقدس، متواتر و قطعی الصدور است. (دانشنامه قرآن، خرمشاهی، ج2، ص1630)
خداوند برای قرآن ویژگیهای بسیاری مطرح کرده که از مهمترین آنها در ارتباط با مسئله عدم تحریف و مصونیت آن از تحریف و عدم راه یافتن باطل در آن میتوان به ویژگیهایی چون اتقان قرآن اشاره کرد.
خداوند در آیه 58 سوره آل عمران و نیز 1 سوره یونس، قرآن را دارای شرافت، استحکام و اتقان بر میشمارد، چراکه براساس زبانشناسی عربی، مقصود از ذکر حکیم این است که قرآن از شرافت و استحکام برخوردار بوده و به دور از هر گونه تضاد و اختلاف در تعالیم و آموزههایش میباشد. (لسانالعرب، ابن منظور، ج5، ص51 ذیل واژه ذکر)
آیات بسیاری از جمله آیه2 سوره لقمان، 1سوره زمر و 2 سوره جاثیه و احقاف، اتقان قرآن را جلوهای از حکمت الهی برمیشمارد.
خداوند همچنین در بیان ویژگیهای قرآن، آن را سخن الهی برمیشمارد که جهت اتمام حجت بر انسان نازل شده است. (نساء، آیه174 و نیز 34 و 46 سوره نور) زمانی قرآن میتواند حجت باشد که از ویژگی اتقان برخوردار بوده و به دور از هرگونه باطل و تحریفی باشد.
قرآن برهانی از سوی خداوند بر مردمان است (نساء، آیه174 و نیز مجمعالبیان، ج3 و 4، ص226) و برهان بودن قرآن به آن است که از هرگونه باطل و تحریفی در امان باشد. چنانکه قرآن حبلالله و ریسمان محکم الهی و وسیله اتصال به خداوند میباشد (آلعمران، آیه103 و نیز کشاف، زمخشری، ج1، ص394) و بر انسانها است که به این ریسمان الهی چنگ بزنند (آلعمران، آیات 102 و 103) بنابراین قرآن این ریسمان الهی، باید بگونهای باشد که ارتباط را به طور کامل برقرار کند و در آن تحریف و تصحیف راه نیابد.
از دیگر صفاتی که خداوند برای قرآن در ارتباط با مسئله عدم تحریف بیان میکند، حقانیت آن است (بقره، آیات 176 و 252 و آلعمران، آیات 3و 108) چنانکه قرآن کتابی مبین و سراج منیر و راه روشن و صراط مستقیم و میزان میباشد (احزاب آیه46 و انعام آیه153)
عصمت پیامبر در همه مراتب از تلقی، حفظ و بیان قرآن، چنانکه خداوند فرو فرستاده است، موجب میشود تا قرآن از هرگونه تحریف، انحراف و کژی و باطل در امان ماند (اسراء، آیات 73 و 74) و در مراتب پس از آن نیز حافظ بودن خداوند، قرآن را از هرگونه خطر تحریف و بطلان و نابودی نگه میدارد.
مصونیت از تحریف
خداوند در آیاتی از جمله آیه15 سوره یونس به این نکته توجه میدهد که حتی پیامبر(ص) مجاز نیست تا از پیش خود در قرآن و کلمات و الفاظ قرآنی تصرف کند. این درحالی بود که در قرآن مواردی از نسخ آیات وجود دارد و همین مسئله موجب شده بود تا مشرکان، پیامبر(ص) را متهم به تبدیل و نسخ آیات قرآن کنند اما خداوند در آیه 101 سوره نحل این اتهام را نادرست دانسته و به شدت با آن مخالفت میکند؛ چرا که روحیه اطاعتپذیری محض پیامبر(ص) نسبت به فرمانها و وحی خداوند، مانع از هرگونه تبدیل و تفسیر قرآن به دست آن حضرت(ص) است. (یونس، آیه15)
آیه 15 و 17 سوره یونس برمیآید که تبدیل و تفسیر احکام و معارف قرآن از پیش خود، سبب قرار گرفتن در زمره ستمکارترین افراد و افتراء زننده دروغین بر خداوند میشود و انسان میبایست از این عمل نیز هراسان و خوفناک باشد؛ چرا که خشم الهی و عذاب اخروی را به دنبال میآورد. این در حالی است که بسیاری از افراد، بی آنکه هیچ شناختی از قرآن و آموزههای وحیانی آن داشته باشند مطالبی را به نادرست به قرآن نسبت میدهند و در معارف الهی قرآن از پیش خود تصرف میکنند و تغییر و تبدیل روا میدارند.
این همان چیزی است که در برخی از آیات قرآن از جمله آیه 199 سوره آل عمران به عنوان تجارت و سوداگری با آیات قرآن از آن یاد شده است. از آیه همچنین این معنا به دست میآید که اهل کتاب و دشمنان اسلام با توجه به روحیه خشوع مومنان در برابر خداوند، میکوشند تا به سوداگری با آیات قرآن اقدام کنند، ولی وجود گروهی از مومنان اهل کتاب که از این کار بیزاری میجویند خود موجب دلگرمی پیامبر(ص) و مومنان است؛ زیرا این مخالفتها خود موجب میشود تا دشمنان کمتر بتوانند به اهداف خود برسند.
از آیه 27 سوره کهف این معنا به دست میآید که هیچکس نمیتواند در کلمات قرآنی تبدیل و تغییر ایجاد کند و در حقیقت قرآن، مصون از هرگونه تغییر و تبدیل میباشد، ولی تغییر و تبدیل در احکام و معارف قرآنی با تفسیرهای ناروا ممکن است.
به سخن دیگر آنچه اتفاق میافتد تحریف قرآن در کلمات و الفاظ آن نیست بلکه در تفسیر معارف و احکام آن است که از سوی برخی آگاهان و ناآگاهان اتفاق میافتد. بنابراین قرآن کتابی است که هرگز کلمات آن قابل تغییر و تبدیل نیست و خداوند خود، آن را از این گونه تحریفها مصون نگه میدارد. (کهف، آیه 27)
خداوند در آیه 9 سوره حجر به صراحت اعلام میدارد که خود حافظ قرآن خواهد بود. بنابراین قرآن جاودانه تا آخر زمان، مصون از هرگونه تحریف و راهیابی باطل در آن باقی خواهد ماند. از آیه 115 سوره انعام نیز برمیآید که شنوایی و علم مطلق خداوند پشتوانه حفظ و مصونیتیابی و جاودانگی قرآن در آخر زمان است. این جاودانگی و حفظ قرآن است که موجب جاودانگی احکام و معارف قرآنی خواهد بود که در آیاتی از جمله 19 و 115 سوره انعام و 9 سوره حجر برآن تاکید شده است.
قرآن همچنین کتابی عزیز و شکست ناپذیر و مایه عزتمندی است (یس، آیات 2 و 5، زمر،آیه 1) این کتاب مصون و منزه از هر باطل و تحریف و کژی و انحرافی است. (کهف، آیه 1)
این مصونیت قرآن از هر گونه باطل و تحریف بارها و بارها در آیاتی از جمله 41 و 42 سوره فصلت و 11 تا 16 سوره عبس و 19 تا 27 سوره تکویر تکرار شده و در آیه 52 سوره حج و آیات 192 تا 211 سوره شعراء نیز بر محفوظ بودن قرآن و آیات آن از هرگونه دخل تصرف غیرانسانی مانند تصرفات شیطان تاکید شده است؛ چرا که حکمت خداوند و فلسفه ارسال کتب و رسل میطلبد تا خداوند قرآن را به عنوان آخرین کتاب وحیانی تا آخر زمان از هرگونه تحریف و باطلی حفظ کند؛ چنانکه این معنا در آیات 41 و 42 سوره فصلت مورد تاکید قرار گرفته و گفته شده است که حکمت الهی مقتضای حفظ و مصونیت قرآن است.
تحریف ناپذیری قرآن
خداوند در آیه 15 سوره مریم تحریف کلام خدا و قرآن را حتی خارج از قلمرو اختیارات پیامبر(ص) میداند و خود را حافظ قرآن از هرگونه تحریفی معرفی میکند. (حجر، آیه 9 و کهف، آیه 27 و فصلت، آیه 42 و جن، آیات 26 و 28) از نظر قرآن، وظیفه حفظ و نگهداری قرآن برعهده خداوند است و او خود این مسئولیت را به عهده گرفته و انجام میدهد. (قیامت، آیه 17)
همین وعده خداوند به حفاظت همیشگی از قرآن، مهمترین مانع از هرگونه تبدیل و تغییر و تحریفی در قرآن میباشد (حجر، آیه 9) بنابراین اتهام تحریف از سوی هر کسی به معنای اتهام ناتوانی خداوند از حفظ قرآن و تکذیب این دسته از آیات قرآن میباشد.
از آیه 15 سوره یونس چنین برمیآید که ترس از عذاب الهی، مهمترین مانع از تحریفات معنایی و تفسیری میباشد و کسانی که به خدا و قیامت باور دارند هرگز به تحریف قرآن و یا تغییر احکام الهی اقدام نمیکنند.
به سخن دیگر، تحریف در الفاظ قرآن هرگز امکانپذیر نیست و خداوند به هر طریقی شده قرآن خود را حفظ و از این گونه تحریفات مصون میدارد، اما تحریف معنوی، شدنی است که به معنای تحریف محتوا و معارف و احکام میباشدو کسانی که به خدا و قیامت باور دارند و از روز جزا میترسند، هرگز دست به تحریف معنوی نیز نمیزنند.
البته یکی از تهمتهایی که فرقههای اسلامی به یکدیگر میزنند باور به تحریف قرآن است. شگفت اینکه هر یک، دیگری را به این باور متهم میکند و خود را مبرا و منزه از آن میداند. این بدان معناست که هیچکسی باور به تحریف قرآن ندارد و آنچه گفته میشود برای بیرون کردن رقیب از میدان است.
یکی از تهمتهایی که مخالفان به شیعه میزنند، این است که شیعه، اعتقاد به تحریف قرآن دارد. این تهمت، هیچ سندی جز ظواهر بعضی از روایات تنقیح نشده ندارد.
در طول تاریخ، دانشمندان شیعه همواره تهمت اعتقاد به تحریف قرآن را قاطعانه رد کردهاند ولی متأسفانه حتی در این زمان که دستیابی به منابع شیعه برای مخالفان بسیار آسان است، باز هم همان تهمت را تکرار میکنند و حتی در موسم حج، ایرانیان بخصوص روحانیون محترم گاه و بیگاه با این مسئله روبهرو هستند.
البته این تهمت را کسانی میزنند که اهل تحقیق و بحث و نظر نیستند، بلکه میخواهند به شیعه حمله کنند و در این راه از هیچ تهمت و دروغی پرهیز ندارند. جالب اینکه این تهمتها شیعه را در عقاید خود محکمتر میکند، چون میبیند که مخالف او چیزی را به او نسبت میدهد که در او نیست و به غرضورزی و بیتقوایی مخالف خود پی میبرد.
یعقوب جعفری در مقالهای با عنوان مصونیت قرآن از تحریف مینویسد: عالمانه نیست که در تبیین عقاید یک مذهب به کتب روایی تنقیح نشده آن مذهب استناد کرد، بلکه باید کتابهای اعتقادی و کلامی آن مذهب را در نظر گرفت. اگر بنا باشد با استناد به ظاهر برخی از روایات، به شیعه تهمت تحریف زد، باید گفت که اهل سنت نیز قائل به تحریف قرآن هستند، چون در روایات آنها مطالب دال بر تحریف به صورت شدیدتری وجود دارد. یعقوب جعفری آنگاه نمونههایی از آن را میآورد که عبارتند از:
در برخی از کتابهای اهل سنت آمده است که دو سوره از سورههای قرآن به نامهای سوره خلع و سوره حفد از قرآن حذف شده است! و جالبتر اینکه سیوطی متن آنها را هم آورده که هیچ شباهتی به قرآن ندارد. (سیوطی، الدر المنثور، ج 6، ص 420)
از ابیبن کعب و عایشه نقل کردهاند که سوره احزاب از نظر طول به اندازه سوره بقره بود و آیه رجم هم در آن بود (متقی هندی، کنز العمال، ص 567، 2؛ شوکانی، فتح القدیر، ج 1، ص 126 و قرطبی، تفسیر، ج 14، ص. 113).
عمربن خطاب در خطبهای که پس از آخرین حج خود خواند، اظهار داشت که در زمان پیامبر آیه رجم نازل شده بود و ما آن را میخواندیم، ولی اکنون در قرآن نیست (صحیح بخاری، ج 8، ص 208).
و نیز همو میگوید: در زمان پیامبر در کتاب خدا میخواندیم: «ان لا ترغبوا عن آباءکم فانه کفر بکم ان ترغبوا عن آباءکم» (صحیح بخاری، ج 8، ص 208 و صحیح مسلم، ج 4، ص 167.) در حالی که در قرآن کنونی چنین جملهای وجود ندارد.
وی گمان میکرد که از قرآن آیه جهاد حذف شده است و به ابن عوف گفت: از چیزهایی که نازل شده این است: «ان جاهدوا کما جاهدتم اول مره» آیا آن را مییابی ما آن را نمییابیم. گفت: آنهم از جمله چیزهایی است که از قرآن ساقط شده است (کنز العمال، 567، 2 – الدر المنثور، ج 1، ص 106).
عبدالله بن عمر میگفت: هیچ یک از شما نگوید که من همه قرآن را اخذ کردم، او چه میداند که همه قرآن چیست؟ از قرآن بخشهای زیادی از بین رفته است. بلکه باید بگوید آنچه را که از قرآن ظاهر شده است، گرفتهام (سیوطی، الاتقان، ج 3، ص 72 – الدر المنثور، 1، 106).
ابن شهاب گفت: به ما خبر رسیده که قرآن بیشتر از این نازل شده بود، پس روز یمامه دانایان به آن کشته شدند، همانها که آن را میدانستند و پس از آنها دانسته نشد و نوشته نشد (کنز العمال، ج 2، ص 584).
ابو یونس غلام عایشه میگفت: در مصحف عایشه چنین بود: «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما و علی الدین یصلون الصفوف الاول» (الاتقان، ج 3، ص 73).
ابی بن کعب گفت: در زمان پیامبر در سوره بینه این جمله هم بود: «لو ان لابن آدم و ادیین من مال لسأل وادیا ثالثا و لا یملأ جوف ابن آدم الا التراب» (مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 132؛ تفسیر قرطبی، ج 20، ص 139).
ابو موسی اشعری به سیصد نفر از قاریان بصره گفت: ما سورهای به اندازه برائت میخواندیم که آن را فراموش کردهام و فقط این جمله یادم مانده است: «لو کان لابن آدم و ادیان من مال لابتغی وادیا ثالثا و لایملأ جوف ابن آدم الا التراب» و نیز سوره دیگری را میخواندیم که مانند یکی از سورههای مسبحات بود و آن را فراموش کردیم و فقط این جمله یادم مانده است: «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون فتکتب شهاده فی اعناقکم فتسألون عنه یوم القیامه» (صحیح مسلم، ج 3، ص 100).
مالک ابن انس میگفت: سوره برائت به اندازه سوره بقره بود که مقداری از اول آن ساقط شد که بسم الله هم جزء آن بود. (الاتقان، ج 1، ص 184).
حذیفه بن یمان گفت: شما فقط یک چهارم سوره برائت را میخوانید و نام آن را سوره توبه گذاشتهاید در حالی که نام آن، سوره عذاب بود. (مستدرک حاکم، ج 2، ص 330).
ابن عباس درباره آیه: «حتی تستأنسوا و تسلموا علی اهلها» گفت: آن از خطای کاتب است و صحیح آن چنین است: «حتی تستأذنوا و تسلموا». (تفسیر طبری (جامع البیان)، ج 18، 87).
و نیز ابن عباس آیه: «افلم ییأس الذین آمنوا» را «افلم یتبین الذین آمنوا» خواند، وقتی از او پرسیده شد، گفت: گمان میکنم که کاتب، آن را در حالی که خواب آلوده بود، نوشته است. (همان، ج 13، ص 104)
در کتابهای اهل سنت نمونههایی از این قبیل که نقل کردیم بسیار است و ظاهر آنها دلالت بر تغییر و تحریف قرآن دارد ولی اهل سنت همه آنها را توجیه میکند. آیا شایسته است که کسی به استناد این روایات به اهل سنت نسبت دهد که آنها قایل به تحریف قرآن هستند؟
روایاتی که از طریق شیعه وارد شده و ظاهر آنها دلالت بر تحریف قرآن دارد، خیلی کمتر و کمرنگتر از آنهاست و بسیاری از آنها از نظر سند ضعیف است و علمای شیعه آنها را رد یا توجیه کردهاند.
بنابراین اگر آن گروه از اهل سنت که به شیعه تهمت تحریف میزنند، به دیده انصاف بنگرند و به راستی درصدد کشف حقیقت باشند، باید به کتابهای اعتقادی و کلامی آنها مراجعه کنند نه روایات تنقیح نشدهای که قابل رد یا توجیه هستند، همانگونه که با روایات خود چنین کردهاند.
از آنچه گذشت میتوان به دست آورد که روایاتی که در کتب فرقههای اسلامی وجود دارد، روایات جعلی و غیرمعتبری است که برخلاف نص قرآنی، قایل به تحریف شده است. بنابراین حکم آن است که این دسته از روایات را باید به دیوار زد چرا که برخلاف نص قرآنی دلالت بر تحریف دارد. البته برخی از این روایات از باب تفسیر و یا بیان مصادیق و از باب جری و تطبیق میباشد نه اینکه خواسته باشد بگوید که در قرآن این مطالب بوده و حذف شده و یا تحریف شده است.
از همه فرقهها و مذاهب اسلامی، میتوان کتب بسیاری را یافت که عقیده تحریف را باطل دانسته و مصونیت قرآن را اثبات کردهاند. بنابراین، قول به تحریف، قول باطل و خلاف نص قرآن میباشد و میبایست از سوی همه مسلمانان چنانکه تاکنون بوده، انکار شود. در رابطه با مصونیت قرآن از تحریف میتوان به کتبی چون مصونیت قرآن از تحریف، نوشته محمد هادی معرفت، مصونیت قرآن از تحریف در نگاه فیض کاشانی، به قلم حمیدرضا فهیمیتبار؛ عقاید امامیه در مصونیت تحریف قرآن از تحریف از نظر شیخ صدوق و دیگر بزرگان مراجعه کرد.