اجتماعیاعتقادی - کلامیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

پیش گویی و کهانت، دام شیاطین

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

شاید دیده یا شنیده باشید کسانی که مدعی آینده نگری هستند و با کف بینی و فال قهوه و مانند آن بخواهند در گوشه ای از بوستان یا دفتری در خیابان پاسداران و یا خانه ای در سعادت آباد یا در روستای دور افتاده ، پیرزن و پیرمردی شما را از آیندتان آگاه کنند و از دارندگی و برازندگی آینده ات خبر دهند.

پیش گویی،‌ دانش یا معرفتی از معارف بشری است. کسی نمی تواند در حقیقت و واقعیت آن شک و تردید روا دارد. در قرآن و آموزه های وحیانی اسلام و دیگر شرایع آسمانی از دانش کهانت و پیش گویی بسیار گفته اند. همان گونه که جنیان یا سحر و جادو واقعیت های انکارناپذیر جهان ماست، کهانت و پیش گویی نیز این گونه است؛ ولی همواره مدعیان دروغین بیش تر از راستگویان آن است؛ چرا که متاعی، گران و ارزشمند و نادری است. همه علوم غریبه از جمله کهانت،‌ همواره در طول تاریخ مورد سوء استفاده بوده است.

نویسنده در این مطلب، نگره قرآن به مساله کهانت و پیش گویی را تبیین نموده و ارتباط آن را با جنیان و شیاطین مورد بحث و بررسی قرار داده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

آینده، جلال قله زندگی

شاید سریال در برابر آینده را دیده باشید. داستان مردی که هر روز صبح، توسط گربه ای روزنامه ی فردا را در یافت می کرد، ولی به جای سوء‌استفاده از این موقعیت آگاهی از آینده، از اطلاعات خویش به نفع مردم و خدمت به دیگران استفاده می کرد. این سریال تنها یکی از داستان های شیرین و شگفت درباره پیش گویی و دیدن و شنیدن آینده است. ده ها کتاب و رمان و فیلم دیگر را می توانید به یاد بیاورید که در این باره نوشته و تدوین شده است.

برای انسان ها آینده جاذبه ای شگرف دارد. دیدن و شنیدن آینده همیشه برای آدمی همانند رسیدن به قله اورست جذاب و شیرین است. از این روست که کم تر از زیبایی های مسیر قله و شگفتی ها و جاذبه های آن استفاده می کنند و چشم به دور دست دارند و لهله آن را می زنند. هر چند که چشم اندازی چون قله و چکادی بزرگ و عظیم، اندیشه و انگیزه آدمی را مجذوب خود می کند و محسور می شود،‌ و این خوب است، ولی باید توجه داشت که بیش تر این چکادها به سبب مسیر زیبا وشگفت انگیزشان است که ارزش رفتن و دیدن را دارند. در حقیقت جلال قله نمی بایست، کوهنورد را از جمال قله محروم نماید. شاید باید گفت که آینده چیزی بیش از اکنون ندارد یا کنون شما و مسیر قله آینده، دست کمی از آینده و چکاد ندارد. این گونه است که آینده شخص را در دام می افکند و حال خویش را از دست می دهد. این که عارفان گفته اند، وقت را غنمیت شمارید و حال را عشق است؛ به معنای این است که جمال مسیر زندگی بخشی بزرگی از درک جلال قله زندگی است. اما کم تر کسی به این مهم توجه می کند.

اما پرسش اساسی این است که چرا بسیاری از مردم به جای این که از حال خود بهترین بهره را ببرند و از زیبایی های مسیر زندگی به سوی آینده بهره برند همواره چشم در آینده وقله دوخته اند؟ به نظر می رسد که ریشه و خاستگاه این گونه نگره به خود و آینده، نگاه منفی بشر به حال است. بسیاری از مردم همواره نیمه خالی لیوان را می بینند و نیمه پر لیوان به چشم ایشان نمی آید. هر چند که شناخت کلی از آینده و چکادی که قصد فتح آن را داریم،‌ در ایجاد انگیزه حرکت وتلاش بسیار موثر است،‌ ولی همان اندازه که سرگرم شدن به زیبایی های مسیر، نادرست است؛ زیرا ما را از هدف و حرکت در مسیر قله باز می دارد،‌ همان اندازه چشم دوختن به آینده و دست شستن از حال نادرست است؛ چرا که قله زندگی آدمی بر خلاف قله خارجی را خود انسان با همین نقطه های زندگی حال می سازد. این که انسانی بخواهد قله زندگی اش را داشته باشد،‌ تنها زمانی شدنی است که هر روز این قله را با اندیشه و انگیزه اش بسازد. در حقیقت،‌ قله زیبا و سرشار از جلال وجمال زندگی آدمی، همانند پازلی است که اندیشه و انگیزه های ما در هر روز آن را می سازد. از این روست که در آموزه های وحیانی از صنعت خود و بهشت خبر داده می شود و به انسان هشدار داده شده که هر کس خود و ابدیت و بهشت و دوزخ خویش را می سازد.

با این همه، اعتراض انسان به وضعیت کنونی که هرگز او را راضی و خشنود نمی کند، موجب شده تا بخواهد از لحظات زندگی به طی الزمان عبور کند؛ در حالی که اسلام و قرآن به او این حق اعتراض را به وضعیت موجودش را می دهد، ولی نمی پذیرد که طی الزمان کند؛‌ زیرا با طی الزمان کردن نمی توان آینده ای را برای خود رقم زد؛ چرا که انسان آینده را در حال می سازد. بیزاری انسان از حال و وضعیت موجود کنونی اش، ریشه در کمال یابی انسان و گریز از نقص دارد. همین کمال گرایی و نقص گریزی انسان است که او را به سوی کار و تلاش و حرکت می برد و اجازه می دهد تا آینده اش را بهتر از دیروز و امروز بسازد؛ ولی هر طی الزمان از لحظه ای به معنای از دست دادن فرصتی برای شدن است. از این روست که خداوند عمر آدمی در دنیا را ،‌ فرصت استثنایی و بی تکرار و بی بازگشت برای شدن های کمالی معرفی می کند و پس از مرگ،‌ هر گونه خواهش " ارجعونی انی اعمل صالحا؛ مرا برگردانید تا من کارهای نیکی را که انجام ندادم، انجام دهم" اما به او جواب "کلا و هرگز " را داده می شود.

بنابراین، آینده انسان را خودش در حال می سازد و هر کسی می بایست به آینده و قله آن از این زاویه دید بنگرد و عمل کند. پس دانستن آینده ای که حال آن را می سازد، در شرایطی خوب است که انگیزه حرکت بیش تر شود. از این روست که اهل بصیرت به مفهوم قرآنی آن، اهل حرکت و تلاش بیش تر بودند. البته توقع و انتظار از ایشان نیز بیش تر است؛ زیرا هر چه انسان بیش تر بداند و یا توان بیش تری داشته باشد، مسئولیت و تکلیف او بیش تر می شود.

پیش گویی و پیامبری

پیامبران به یک معنا از آینده و بلکه از گذشته خبر می دهند. اما پیش گویی پیامبران از نظر خاستگاه و اهداف تفاوت های ماهوی با پیش گویی کاهنان دارد.

کهانت، پیشه و شغل افرادی به نام کاهن است. کاهن کسی است که از اخبار مخفی گذشته با نوعی ظن و گمان خبر می دهد.( مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 728، ذیل واژه کهن) البته کاهنان از آینده موجودات نیز خبر می دهند. کاهنان مدعی این معنا هستند که از اسرار آگاهی داشته و در علم غیب مطالعه دارند.(التعریفات،‌جرجانی، ص 235)

کاهن هم چنین رابط ارواح بشری با ارواح جنیان و شیاطین هستند. آنان در این گونه ارتباطات، از جنیان و شیاطین اخباری را در باره حوادث جزیی مخصوص به زمان آینده در عالم کون و مکان کسب می کنند.(لغت نامه،‌ دهخدا،‌ج 11، ص 16561)

از آن جایی که پیامبران از اخبار گذشته و آینده خبر می دادند، بسیاری از مردم که با کاهنان سرو کار داشتند،‌ گمان می کردند که پیامبران نیز کاهن می باشند. از این روست که اتهام کاهن بودن به پیامبران از جمله پیامبر گرامی(ص) زده می شد.

خداوند در آیه 29 سوره طور و نیز آیات 40 و 42 سوره حاقه گزارش می کند که در عصر پیامبر(ص) و دوره جاهلیت کهانت رواج داشته است.

هم چنین از آیه 51 سوره نساء استفاده می شود که عده ای از یهود به کهانت ایمان و باور داشتند. البته به شرط این که یکی از معانی طاغوت را کهانت بدانیم و اهل کتاب را نیز در این آیه همان یهودیان تفسیر کنیم.(مجمع البیان، ج 3 و 4، ص 93 و نیز روح المعانی،‌ج 4، جزء 5، ص 83) ولی به نظر می رسد که یهودیان به ویژه یهودیان مدینه گرایشی به کهانت داشتند و برخی از ایشان در گزارش های تاریخی به عنوان کاهن شناخته و معروف بودند.

به هر حال، در عصر پیامبر(ص) و دوره جاهلیت، کهانت در جامعه مکه و مدینه رواج داشته است و بر همین اساس مشرکان مدعی کهانت رسول خدا(ص) شدند.(طور ، ایه 29) اما قرآن به صراحت در بیش از چند آیه،‌ از جمله آیه پیش گفته اتهام کهانت به آن حضرت(ص) را نادرست می شمارد و ایشان را مبرا از این امور می داند.

خداوند هم چنین در آیات 40 تا 43 سوره حاقه خود پیامبر (ص) را مصون و پاک از هر گونه کهانت بر می شمارد و در آیه 29 سوره طور نیز کاهن نبودن آن حضرت را نعمتی از جانب خداوند در حق آن حضرت می داند و از آن به نعمت پروردگارش یاد می کند تا این گونه بر ایشان و امت اسلام منت بگذارد؛ چرا که مصون بودن از این اتهام در عین داشتن علوم خاص و غریب به معنای نعمت خاصی است که خداوند به او داده است که در کاهنان و کهانت نیست.(المیزان ، ج 19، ص 18)

از آیات 106 سوره اسراء‌ و 40 تا 43 سوره حاقه بر می آید که قرآن نیز منزه از هر گونه کهانت است و علوم و معارف و دانش ها و آینده نگری هایش ارتباطی با کهانت ندارد. این در حالی است که مشرکان همواره پیامبر (ص) و قرآن را به کهانت متهم می ساختند.(همان آیات)

اکنون این پرسش پیش می آید که چه ویژگی در پیامبر(ص) و یا قرآن وجود داشت که مشرکان و کافران را به این اتهام زنی می کشاند؟ چرا قرآن به شدت منکر کهانت پیامبر(ص) و قرآن است و آنها را مبرا و منزه از این امور می داند؟ تفاوت پیامبری و کهانت در چیست؟

خداوند در آیاتی به این پرسش ها به طور کامل پاسخ می دهد و در حقیقت تبیین می کند که چرا این اتهام زده می شد و چرا پیامبر(ص) منزه و مبرا از این اتهام بوده است.

اگر به آموزه های قرآنی در این باره توجه و دقت شود، به خوبی روشن می شود که اختلاف در منشای کهانت و پیامبری از مهم ترین علل تبری و تنزیه پیامبر(ص) از این اتهام بوده است؛‌ چنان که همانندی در آینده گویی و پیش گویی و یا اخبار از برخی از جزئیات گذشته و آینده نیز عامل یکسان پنداری پیامبری و کهانت از سوی کافران و مشرکان و دیگر اتهام زنندگان بوده است.

خداوند درباره منشای کهانت در آیه 6 سوره جن می فرماید که کاهنان در اخبار و پیش گویی های خویش از جنیان بهره می گرفتند؛ چرا که استعاذه کاهن به جنیان برای دریافت اخبار و اطلاعات و مانند آن بوده است. (المیزان، ج 20 ، ص 42)

از این آیه و آیات دیگر قرآن به دست می آید که جنیان توانایی عروج به آسمان را داشتند. در هنگام عروج به استراق سمع و جاسوسی مشغول شده و اطلاعاتی که میان فرشتگان در آسمان رد و بدل می شده را گوش داده و به سرعت به سوی کاهنان آمده و آن را به ایشان منتقل می کردند، پیش از آن که آن امر از عالم مثال منفصل در عالم ماده جاری شود و اتفاق بیافتد.

البته از ظاهر آیه به دست می آید که هم جنیان از مومن و کافر از این قدرت برخوردار بودند؛‌ ولی کاهنان تنها با جنیانی ارتباط داشتند که از شیاطین بودند و در خدمت ابلیس و برای او کار می کردند. اینان با عروج به آسمان و استراق اخبار آسمانی و انتقال آن به کاهنان،‌ سعی می کردند تا انسان ها را گمراه و در خدمت خویش بگیرند؛ چرا که یکی از روش های گمراه کردن انسان این است که اخبار حق و باطل را در هم آمیخته و به دیگر انتقال داد. زمانی که شخص چند خبر حق را می شنود هر گاه با خبر باطلی مواجه شود، آن را نیز حق می شمارد. این روشی است که شیاطین رسانه ای به ویژه بی بی سی به کار می گیرد. این رسانه ای شیطانی و استعماری، در میان ده ها خبر راست، یک خبر دروغ قرار می دهد که همین یک خبر دروغ بنیاد و ساختار ده خبر راست را به هم می ریزد و شخص را به سوی اهداف خویش هدایت می کند و ناخواسته مزدور بی مزد و مواجب این رسانه قرار می دهد. شیاطین جنی نیز این گونه عمل می کردند و شیاطین انسی به نام کاهنان را به خدمت می گرفتند.

خداوند در آیه 6 سوره جن به صراحت القا کنندگان به کاهنان را شیاطین جنی برمی شمارد. زاره از امام باقر(ع) درباره معنا مفاد آیه می پرسد. آن حضرت(ع) فرمود: شخصی است که به سوی کاهنی همدم با شیطان و تحت تاثیر القائات او م یرود و به او می گوید: به شیطان خود بگو که فلانی به تو پناهنده شده است.(تفسیر قمی، ج 2 ، ص 389 و تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 436، حدیث 23)

از همین آیه و آیات 221 تا 223 سوره شعراء بر می آید که شیطان بر کاهنان نازل شده و در آنان تصرف می کند. البته این زمانی است که ما مراد از کاذبون را همان کاهنان بدانیم، چنان که علامه طبرسی این احتمال را داده است.(مجمع البیان، ج 7 و 8، ص 325)

هم چنین از آیات دیگر قرآن از جمله 6 تا 10 سوره صافات بر می آید که استراق اخبار آسمانی از سوی شیاطین و انتقال آن به کاهنان امری است که اتفاق می افتد و شیاطین جنی الهام بخش و القاء کنندگان کهانت بر کاهنان هستند.

اما القاء‌کننده بر پیامبر(ص) خداوند است که از طریق اشکال مختلف وحی و کلام خویش را نازل می کند و همه اخبار آن از کتاب مکنون الهی است که جز مطهران از اهل عصمت به آن دسترسی ندارند و در همه مسیر خویش با حفاظت الهی و کارگزارن خداوند به سلامت به پیامبر(ص) می رسد و در یک عصمت مطلق و کامل به خلق گفته می شود. پس هیچ گونه باطلی از پیش و پس و بالا و پست به وحی راه نمی یابد و همواره بر سلامت است.

بنابراین، تفاوت میان منشای وحی و کهانت مهم ترین دلیلی است که اتهام کهانت را از وحی و پیامبری بر می دارد و می زداید.

دلیل دیگر آن محتوای پیام های وحیانی و کهانت است. در محتوای کهانت،‌حق و باطل در هم آمیخته است و اخبار دزدی گاه به درستی درک و فهمیده نمی شود و به درستی منتقل نمی شود ،‌در حالی که اخبار وحی به درستی محافظت شده و به درستی درک و فهم می شود.(سوره نجم و نیز سوره حاقه ، آیات 40 تا 42) وحی هم چنین دربردارنده اخبار معارف و حکمت هاست و تنها اخبار از جزئیات و حوادث گذشته و آینده نیست. بنابراین، میان وحی و کهانت تفاوت های ماهوی در روش و القاء‌کننده و محتوا و امور دیگری است که نمی تواند پیامبری را همانند کهانت قرار دهد.

کهانت به سبب این که حق وباطل را در هم می آمیزد و از سوی شیاطین و دشمنان بشر به قصد و انگیزه گمراهی فرستاده می شود، امری باطل و حرام و مذموم دانسته شده است؛ چرا که اسباب گمراهی بشر به این شکل فراهم می آید. از آن جایی که کاهن با شیاطین جنی ارتباط برقرار می کند،‌ از دشمن انسانیت حتی اگر حرف حقی را شنید ،‌در قالب این حق باطلی نیز قرار داده شده تا انسان گمراه شود و در مسیر شیطان گام بردارد. از این روست که خداوند در آیاتی از جمله 51 سوره نساء و 29 سوره طور و آیات 40 تا 42 سوره حاقه کهانت را امری مذموم و نکوهیده در نزد خدا معرفی می کند و پیامبرش را از این اتهام مبرا و منزه می شمارد. (مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 510 و روح المعانی، ج 4، جزء 5، ص 83 و نیز فتح القدیر، ج 4، ص 120)

خداوند بر پیامبر(ص) منت می گذارد که او را از کهانت مصون و مبرا داشته است و همین به خوبی نشان می دهد که از نظر خداوند کهانت امری مذموم و ناپسند است؛ از سوی دیگر، هر گونه ارتباطی با شیطان به معنای ارتباط با دشمن گناه و حرام است. از آن جایی که تنها شیاطین جنی به استراق از اخبار آسمانی اقدام می کنند و از سوی خداوند نیز با شهاب ثاقب شکار و رانده می شوند،‌به خوبی معلوم می شود که کهانت و پیشگویی از این طریق باطل و حرام است.(صافات، آیات 6 تا 10 و نیز جن ، آیات 6 تا9)

البته ناگفته نماند که برخی از انسان های پاک با خداوند و فرشتگان وی ارتباط برقرار می کنند و از اخبار غیب و آسمانی آگاه می شوند و توانایی چون تعبیر و آینده گویی را به شکل آینده نگری پیدا می کنند. به سخن دیگر، برخی از انسان با نماز و عبودیت و عبادت می توانند به مقام بصیرت برسند و با ارتباط با فرشتگان قدرت آینده گویی پیدا کنند و یا آینده را ببیند و آینده نگر باشند؛‌ولی این افراد اگر هم به این مقامات برسند در کار خداوند دخالت نکرده و به جز برای موارد خاص آن را بیان نمی کنند؛ چنان که پیامبر(ص) و امامان (ع) و اولیای الهی این کار را کرده و می کنند. اما اموری چون تاویل و تعبیری که حضرت یوسف(ع) داشت را نباید همان کهانت دانست. از این روست که خداوند آن حضرت(ع) را از این اتهام در تاویل رویا مبرا و منزه می شمارد.(یوسف،آیه 37 و نیز دقایق التاویل، ص 287) بر اساس همین نکته است که آن حضرت(ص) از تاویلات خویش به عنوان علم خدایی و ربانی یاد می کند. پس علم ربانی غیر از کهانت است؛‌زیرا منشا و محتوای آن نیز متفاوت است.

به هر حال،‌ بیش تر کسانی که مدعی پیش گویی هستند یا اصلا مدعیان کاذب و دروغین هستند یا کسانی هستند که با شیاطین جنی از طریق کفر و شرک گویی و اعمال اهانت آمیز با اخباری از غیب آگاه می شوند. البته تنها دسته ای اندک از مومنان هستند که از قدرت علم ربانی برخوردار بوده و از علم غیب و غریب آگاهی می یابند ولی ایشان هرگز این علوم خویش را در بازار عرضه نمی کنند و برای کسب درآمد دکانی باز نمی کنند و علم غیب خویش را به پول عرضه نمی دارند. بنابراین،‌ هر کسی که دکانی از علوم غریب باز کرد و متاعی از متاع های دنیوی از مقام و پول و نام و نشان خواست، یقین کنید که یا دروغگوست یا کاهن جنی است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا