ارتباط تنگاتنگ علم و عمل
از نظر آموزههای قرآنی، علم و عمل با هم ارتباط تنگاتنگی دارد؛ همان طوری که میان ایمان و تقوا و یقین ارتباط تنگاتنگی است به طوری که تقویت یکی به تقویت آن دیگری میانجامد؛ زیرا این دسته از امور همانند نور دارای مراتب متعدد و متنوعی است که درجه و مرتبه آن با مرتبه دیگر تفاوت دارد، بویژه اگر انسان میان مرتبه اول با مرتبه مثلا پنجاهم یا صدم آن مینگرد گویی اصلا این نور مرتبه اول ،غیر از آن چیزی است که در مرتبه صدم وجود دارد،از همین رو، حتی در ماهیت آن شک میکنیم و میگوییم نکند اصلا این مرتبه اولی نور نیست. لذا این مراتب را مراتب تشکیکی میگویند؛ زیرا آدمی را درباره وحدت ماهیت این دو مرتبه به شک میاندازد.
علم دارای انواع و اقسامی است. از جمله آنها علم حصولی و علم حضوری است. علم الهی، علم حضوری است. این علم حضوری به این معنا است که همه چیز دیدنی است نه شنیدنی و به جای آنکه در ذهن ،مفاهیم و تصاویر باشد، همه چیز در برابر است؛ زیرا خداوند ذهن ندارد تا تصویر و یا مفهوم آن در برابر باشد؛ بلکه عین و ذات آن چیز در برابرش است. در همه انسانها نوعی علم حضوری وجود دارد؛ مانند علم انسان به وجودش یا علم انسان به دردی که میکشد.
از نظر قرآن برخی از اعمال صالح (خوب) نه طالح(بد)، موجب میشود تا انسانها به علم حضوری دست یابند؛ یعنی پردهها برداشته میشود و کشف الغطاء انجام میگیرد(ق، آیه 22) و انسان میتواند به چنین مرتبهای برسد که فراتر از ظاهر، حقیقت را ببیند؛ یعنی همه چیز برایش دیدنی میشود و رویت میگردد. این گونه است که چیز مخفی از برابر دیدگانش وجود نخواهد داشت و حتی عالم برزخ بلکه قیامت را همآکنون میبیند؛ چنانکه با نشان دادن خداوند(مقام رویت)،حضرت ابراهیم(ع) به ملکوت آسمان و زمین یعنی نهان آن پی برد و آن را دید.
اما راهی که انسان میتواند به سادگی به این مقام رویت برسد، همان تقوای الهی است. خداوند در آیه 282 سوره بقره میفرماید: واتقوا الله و یعلمکم الله؛ تقوای الهی پیشه گیرید تا خداوند افزون بر خیلی چیزهای دیگر، به شما تعلیم دهد.
شکی نیست که تعلیم الهی همانند تعلیم به حضرت آدم(ع) یک تعلیم از جنس علم حضوری و علم لدنی است که همه حقیقت در برابر دیدگانش بود. از این رو سخن از «عرضهم» عرضه داشت آن حقایق بر کلمات و «هولاء» است که مفاهیم و تصویر ذهنی نیست.(بقره، آیات 31 و 32) همچنین تعلیم قرآن به پیامبر(ص) نیز این گونه از قسم علم لدنی است؛ چنانکه علم لدنی حضرت خضر(ع) این گونه بود که در آیات سوره کهف بیان شده است.
بر اساس آیات قرآن، هر چه انسان عمل صالح و تقوایی بهتر و برتری داشته باشد، به همان میزان درجه علم حضوری و رویتی و شهودی او نیز بالاتر و برتر و بهتر خواهد شد. از این روست که در آیات قرآن دست کم به سه مرتبه اصلی علم الیقین ، عین الیقین و حق الیقین از علم شهودی و رویتیاشاره شده است.(نگاه کنید: سوره تکاثر، آیات 5 و 7؛ واقعه، آیه 95)
خداوند از رابطه میان علم و عمل سخن به میان آورده است؛ یعنی هر چه انسان به علم صالح وتقوایی خود بیشتر و بهتر از نظر کمیت و کیفیت عمل کند به همان میزان، درجه خودش بالاتر میرود؛ یعنی خودش صعود پیدا میکند و این طوری نیست که عمل بالا برود و عامل بالا نرود. چنانکه در قرآن میفرماید: هم درجات؛ آنان خودشان درجات هستند؛ نه اینکه برای آنان درجات است. یعنی خودشان بالا رفته و صعود میکنند. همین صعود و بالاتر رفتن، هم علم آنان را افزایش میدهد و از دریچه بالاتر و برتری به مسائل مینگرند و هم عملشان را کیفیت میبخشند. همین طور علم و عمل در هم تاثیر متقابل میگذارند تا به نهایت برسد. از همین رو در روایات هم آمده است:اقْرَأْ وَ ارْق؛ بخوان و بالا برو، و هم آمده است: «ارْقَأْ وَ اقْرَأ؛ بالا برو و بخوان»(بحارالانوار-ط موسسه الوفاء، العلامه المجلسی، ج89، ص22)؛ به این معنا که انسان همان طوری که با خواندن قرآن بر درجاتش افزوده میشود؛ همین طوری با بالا رفتن درجات، نوع قرائتش هم تغییر مییابد؛ زیرا حقایقی را درک و فهم میکند که پیش از این نمیفهمید. پس همان طوری که در آخرت با قرائت هر آیه درجهای میگیرد، در دنیا نیز درجهای میگیرد و علم حضوریاش افزایش مییابد.