اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

هر چه کنی به خود کنی از خوب و بد

بسم الله الرحمن الرحیم

خدای غنی حمید هیچ نیازی به انسان و عبادت و طاعتش ندارد و عصیان و طغیانش نیز ضرری به ساحت کبریایی او وارد نمی سازد، بلکه انسان هر چه از خوب و بد می کند، به خودش می کند؛ زیرا با خوب و بد خویش ابدیت خویش را در ساحت سعادت یا شقاوت می سازد.

آموزه های وحیانی قرآن، با این فلسفه و نگره به امور انسان پرداخته و به انسان هشدار می دهد که کامیاب و ناکام میدان زندگی کسی جز خود شخص نیست؛ هر چند که به ظاهر گاه به سبب اعمالی به دیگری سودی یا زیانی می رساند، ولی با دقت نظر معلوم می شود که سود و زیان هر عملی به خود شخص باز می گردد و دیگری در نهایت نه سودی می برد و نه زیانی می بیند؛ زیرا هر کاری خوب یا بدی انجام می دهیم، شاکله شخصیتی ما را می سازد که مقومات و ملکات ابدی انسان می شود.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، بر آن است تا ضمن بیان بی نیازی خدای غنی حمید نسبت به انسان و اعمالش نشان دهد که چگونه بد و خوب عمل انسان به خودش باز می گردد و سعادت یا شقاوت ابدی او را می سازد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

فقر هستی در برابر خدای غنی حمید

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدا در چیزی به تمام کمال است؛ پس حرکت در خدا معنا ندارد تا ازعیبی برهد و به کمالی برسد یا از نقص در کمالی بجهد و بر تمامیت کمالی دست یابد. بنابارین خدا سبوح من العیب و قدوس من النقص در تمامیت کمال است و اکمال و اتمام دیگر برای خدا معنا و مفهومی ندارد.

از همین روست که خدا خود را در قرآن به عنوان غنی حمید می ستاید(فاطر، آیه 15)؛ زیرا در هر چیزی در غنا است و این غنای الهی تا جایی است که همه حمد و ستایش برای او خواهد بود به طوری که هر کمالی دیده یا شناخته می شود، جز خدا خاستگاه و منشایی ندارد. از همین است که حمید به حمد همگان و محمود به ستایش مردمان است. پس در نهایت در یک کلمه می بایست گفت: الحمد لله رب العالمین.(فاتحه، آیه 2)

براساس این حقیقت قرآنی، می بایست گفت که مخلوق که مظاهر صفات و اسمای الهی از تابش انوار اسماء الله و صفات الله است(نور، آیه 35)، هماره به خدای غنی حمید نیازمند است؛ زیرا بقای هر مَظهری ، به مُظهر خودش است که خدای سبحان باشد. از همین روست که خدا از فقر هویتی و ذاتی همه هستی از جمله انسان که مظهر اسماء الله است(بقره، آیه 31)، سخن به میان آورده و فقر آنها را در برابر غنی حمید خویش بیان کرده است.(فاطر، آیه 15)

به سخن دیگر، همه هستی از جمله انسان که مظهر تمام صفات الهی و انوار اوست، از فقر هویتی و ذاتی خویش رنج می برد تا جایی که اگر دمی فضل افاضات الهی به مظاهر نباشد، همه مظاهر نیست و نابود می شود. پس همه هستی به عنوان شئون الهی دایم به افاضه نوری الهی محتاج و نیازمند است و نمی تواند بی افاضه الهی بقایی داشته باشد.

عبادت و طاعت نیاز انسان

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عبادت و طاعت انسان نسبت به خدای غنی حمید، یک نیاز فطری و هویتی و ذاتی است؛ زیرا همه مخلوقات به ویژه انسان و جن، برای بقای خویش نیازمند عبادت و طاعت هستند و خواه و ناخواه آن را انجام می دهند(آل عمران، آیه 83؛ رعد، آیه 15؛ فصلت، آیه 11)، البته انسان و جن به عنوان دو مخلوق خاص، اهدافی برای آنان تعریف شده که با دیگر مخلوقات از نظر ظاهری فرق دارد، هر چند که در باطن با دیگران هیچ فرقی ندارد؛ زیرا از نظر قرآن، هدف گذاری خدا برای این دو مخلوق این است که خودشان به اختیار عبادت الهی را برگزیند.(ذاریات، آیه 56) این بدان معناست که آنان هر چند که در اصل عبادت با دیگران مشترک هستند، ولی مختار و آزاد هستند تا به اختیار ارادی خویش عبادت خدا یا غیر خدا را برگزینند؛ زیرا انسان و جن خواه و ناخواه در فطرت خویش این گرایش ذاتی را دارند که به عبادت بپردازند، خواه خدا یا غیر خدا. پس اگر به عبادت خدا بپردازند به اهدافی که از طریق عبادت به دست می آید می رسند، و گرنه با عبادت غیر خدا از جمله عبادت هواهای نفسانی یا جن و فرشتگان یا همنوعان یا بتان به آن اهداف از پیش تعیین شده نخواهند رسید.

پس از نظر قرآن، عبادت هدف خالق نیست، بلکه هدف مخلوق است؛ زیرا هر مخلوقی با عبادت خدا به هدف کمالی مطلوب خویش می رسد؛ با این تفاوت که انسان و جن با انتخاب معبودی غیر از خدا، می توانند از هدف کمالی دور افتاده و سقوط کنند یا با انتخاب خدا به معنای معبود خویش به کمال خویش دست یابند. بنابراین، از نظر قرآن، عبادت خدا می تواند نیازهای انسان را به شکل کامل و تمامی برآورده کند، و انتخاب غیر خدا به عنوان معبود نه تنها نیازهایش را تامین نمی کند بلکه موجبات دوری از اهداف و کسب استغنا می شود.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عبادت خدا در ساختار چیزی تعریف شده که از آن به هدایت های فطری تکوینی و تشریعی وحیانی یاد شده است. البته این هدایت های فطری تکوینی و تشریعی وحیانی مطابق هم هستند، و تنها فرق آن این است که در هدایت تشریعی که بیرونی است، تفصیلات آن هدایت فطری الهامی بیان شده است.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10؛ روم، آیه 30)

پس از نظر قرآن، انسان اگر بتواند بر اساس هدایت های الهی عمل و رفتار کند در مسیری قرار می گیرد که از آن به طاعت خدا یاد می شود؛ زیرا شخص در چارچوب این هدایت ها عمل و رفتار می کند و به خود اجازه عصیان و طغیان نمی دهد.

البته از نظر قرآن، طاعت خدا در عمل با طاعت رسولان و پیامبران الهی همراه است؛ زیرا آنان هر چیزی که می گویند در راستای عبادت درست و صحیح است؛ از این روست که طاعت آنان عین طاعت خدا دانسته شده است؛ چرا که پیامبران هماره به اصولی دعوت می کردند که شامل «اعبدوا الله و اتقوا الله و اطعیون» بوده (بقره، آیه 21؛ شعراء، آیات 108 و 110 و 126 و 131 و 134) است.

این اطاعت از رسولان چیزی جز اطاعت از خدا نیست؛ زیرا آنان هرگز دعوت به خود و عبادتش خویش نمی کردند، بلکه دعوت به عبادت خدا می کردند و سخنی که داشتند چیزی جز وحی و عملی که بروز می دادند جز از وحی الهی نبود.(نجم، آیات 3 و 4؛ انفال، آیه 17) البته در این میان پیامبر(ص) از جایگاه ویژه برخوردار بود که «اسوه حسنه» در قول و فعل و تقریر برای همگان قرار گرفته است.(احزاب، آیه 21)

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان به طور فطری عبد بوده و به عبادت گرایش دارد؛ پس اگر به عبادت خدا نپردازد، به عبادت غیر خدا می پردازد که شامل هواهای نفس و موارد پیش گفته است. از این روست که خدا می فرماید کسانی معبود و الهه خویش را نفس خویش قرار داده اند.(جاثیه، آیه 23) پس به جای آن که از خدا و رسولان الهی اطاعت کند، از هواهای نفسانی خویش اطاعت می کند.(همان)

خودسازی انسان با اعمال خویش

از نظر آموزه های وحیانی انسان، هر شخص انسانی با اعمال خویش خودش را می سازد. در حقیقت هر انسانی هم چون خشت خامی است که با عمل خویش آن را شکل می دهد و شاکله ای از خویش می سازد که هویت و شخصیت نهایی و غایی اوست. از آن جایی که ایمان نیز به یک معنا عمل است، می بایست که گفت که مراد از عمل صالح یا عمل طالح شامل ایمان و کفر می شود و تنها مراد اعمال بدنی نیست که انسان انجام می دهد، بلکه شامل اعمال باطنی و قلبی است که قلب آن را انجام می دهد. پس افکار و اندیشه ها یعنی تعقل و تفکر و تدبر و مانند آنها نیز عمل شمرده می شود. این اعمال باطنی و ظاهر می تواند خوب یا بد و زشت و زیبا و پلید و پلشت یا خیر و نیک باشد.

از نظر قرآن، فطرت هر انسانی به طور فطری بر اساس نرم افزار الهی، از نظر شناخت و گرایش سالم بوده و حق شناس و حق گرا خواهد بود؛ اما با تغییر به سبب تربیت دیگران و مانند آنها می تواند فطرت دفن و دسیسه شود و دیگر حق شناس و حق گرا نباشد، بلکه به سبب فجور باطل گرا شود و زشتی و پلشتی و بدی را محبوب دانسته و بدان گرایش یابد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 15)

البته از نظر قرآن، انسان می تواند صفات الهی سرشته در ذات و فطرت خویش را با عبادت و اعمال خیر و طاعت الهی شکوفا سازد؛ چنان که می تواند با عبادت غیر خدا از هواهای نفسانی و مانند آن، آن ذات را تغییر داده و دفن و دسیسه کند.(همان)

از نظر قرآن انتخاب ارادی انسان به این که عبدالله باشد یا عبدالطاغوت می تواند شاکله شخصیت او را چنان بسازد که بسیار متفاوت از هم یک دیگر است تا جایی که عبدالله شاکله ای الهی داشته و اندیشه پاک و گرایش پاک دارد؛ در حالی که عبدالطاغوت شاکله شیطانی داشته و اندیشه و گرایش پلید بروز دهد.(همان)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، وقتی شخص شاکله خویش را با اعمال ظاهری و باطنی خویش از ایمان و عمل صالح یا کفر و عمل طالح می سازد، این شخص دارای شاکله و شخصیتی می شود که ملکات و مقومات آن یا می تواند فضائل و کمالات اخلاقی باشد یا رذایل اخلاقی. از این زمان هر چه از آن شخصیت بروز می کند تابع ملکات و مقومات ذاتی اوست. از این روست که می فرماید: کل یعمل علی شاکلته؛ هر کسی بر اساس شاکله و شخصیت خویش عمل می کند که ملکات و مقومات اوست.(اسراء، آیه 84)

پس مراد از خودسازی در این عبارت تنها پاکسازی نفس از راذیل و نواقص و عیوب نیست که عبدالله با اعمال خویش در نفس خود ایجاد می کند، بلکه شامل ساختنی است که می تواند شخص محل ملکات و مقومات پست و رذل از همه یا بخشی از نواقص و عیوب باشد.

به هر حال، هر کسی با اعمال خویش از ایمان و عبادت و طاعت الهی، یا کفر و عبادت و طاعت غیر الهی، در حال خودسازی است که شاکله او را می سازد. این گونه است شخص یا در مسیر عبادت الهی به کمالات بایسته و شایسته می رسد، یا از آن دور می شود تا جایی که در حضیض نواقص و عیوب و رذایل قرار می گیرد.

خدا در آیات قرآنی بارها به مردم این هشدار را می دهد که هر کسی با هر عملی که انجام می دهد، در حال ساختن خویش است؛ خواه این ساختن مثبت و کمالی است، یا منفی همراه با عیوب و نواقص. شاید با نگاهی به مواردی که این کلمات «لها و علیها» در آن بارها تکرار می شود، می توان نقش اعمال را در خودسازی خوب و بد انسان دانست.

البته از نظر قرآن، همه امکانات برای دو جهت صعود و سقوط فراهم است، ولی این انسان است که از هر ابزاری چگونه بهره گیرد. به عنوان نمونه خدا می فرماید: هذا من فضل ربی لیبلونی ا اشکر ام اکفر و من شکر فانما یشکر لنفسه و من کفر فانه ربی غنی کریم؛ این از فضل پروردگارم بر من است، تا مرا بیازماید که آیا شکر می گذارم یا کفران می ورزم و هر کسی شکر گزار باشد پس جز این نیست که برای خویش شکر می گزارد و اگر کفر ورزد پس به راستی او پروردگارم غنی کریم است.(نمل، آیه 40؛ و نیز : لقمان، آیه 12)

و نیز می فرماید: قد جاءکم بصائر من ربکم، فمن ابصر فلنفسه و من عمی فعلیها؛ آن چه مایه بصیرت است از سوی پروردگار شما آمده است؛ پس هر کسی بصیرت گیرد برای خودش است و هر که کور شود پس به زیان خویش است.(انعام، آیه 104)

خدا در قرآن به یک نمونه عمومی تر اشاره می کند و می فرماید: من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها؛ هر کسی عمل صالح داشته باشد، پس برای خودش است و اگر زشتی کند پس به زیان خودش است.(فصلت، آیه 46؛ جاثیه، آیه 15)

هم چنین با اشاره به مساله هدایت و ایمان نیز می فرماید: انا انزلنا علیک الکتاب للناس بالحق فمن اهتدی فلنفسه و من ضل فانما یضل علیها؛ ما به راستی بر تو کتاب را به حق فروفرستادیم تا برای مردمان باشد؛ پس هر کسی راه جوید پس برای خویش راه جسته و هر کسی گمراهی جوید پس جز بر خویش گمراهی نجسته است.(زمر، آیه 41؛ یونس، آیه 108؛ اسراء، آیه 15؛ نمل، آیه 92)

از نظر قرآن، هر تلاش و مجاهدتی که انسان انجام می دهد برای خودش است و خدای غنی هیچ نیازی به تلاش و مجاهدت انسان خواه در میدان جهاد نفس یا جهاد نظامی ندارد: من جاهد فانما یجاهد لنفسه ان الله لغنی العالمین.(عنکبوت، آیه 6)

پس تزکیه نفس خودسازی به شکل پاکسازی رشدی است که انسان برای خودش انجام می دهد و سودش به کسی غیر از خودش نمی رسد: و من تزکی فانما یتزکی لنفسه.(فاطر، آیه 18)

البته کارهای بد نیز این گونه است؛ زیرا کسی که ظلم خواه به دیگری یا خدا می کند، جز به خویشتن خویش ظلم نمی کند.(بقره، آیه 57؛ آل عمران، آیه 117؛ فاطر، آیه 32؛ صافات، آیه 113)

به هر حال از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر کسی هر کاری می کند، پاداش خوب و بد آن را نه در بیرون از ذات و شاکله خویش بلکه در درون خویش می بیند. پس اگر ظلم و گناهی باشد، شاکله شخصیت او را به گونه ای می سازد که دیگران حتی از بوی تعفن او در عذاب می شوند؛ چنان که اگر عدالت ورزد و قسط و سهم هر کسی را بدهد، شخصیت نیک از خویش می سازد که بوی خوش او دیگران را به خود جذب می کند. از نظر قرآن تکرار کارها و اعمال بد و خوب موجب می شود تا آن چیز به شکل واقعیت در آید و مقوم و ملکه ذات شود و این گونه است که عمل او خروجی همان شاکله او خواهد بود و در آخرت به شکل انسان متاله یا انسان ملک تجسم می یابد یا به شکل انسان جماد یا انسان نبات یا انسان حیوان تجسم می یابد. از همین روست که خدا، در قرآن از آن به «لنفسه» تعبیر می کند که به معنای حقیقت وجودی اوست؛ اما باید توجه داشت که مراد از «علیها» نیز همان «لنفسه» است؛ زیرا ذاتی او خواهد بود، ولی چون به نفع و سودش نیست، «علی» را به کار برده است تا این معنا بیان شود.از همین روست که خدا در جایی به جای «علیها» «لها» به کار برده است تا بیان کند که آن نیز به معنای بخش حقیقت شخص نفس هر کسی است.

به سخن دیگر، هر کسی سر سفره اعمال خویش درآخرت می نشیند. پس هر چه کنی از بد و خوب، به خود کنی. پس هیچ عمل نیک وخیر و خوب تو به نفع و سود خدا یا خلق به معنای حقیقی کلمه نیست؛ چنان که هیچ عمل زشت و بد تو به ضرر خدا یا خلق خدا نیست؛ بلکه به خود سود یا زیان می رسانی و این گونه ابدیت خویش را می سازی.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا