اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

نقش مترفان، در تباهي جامعه

samamos_thumb2يكي از طبقات اجتماعي ، مرفهان و مترفان، اين سرمايه داران سرمست است اين طبقه به سبب برخورداري از موقعيت و امتيازات و امكاناتي، نقش مهم و اساسي در جامعه ايفا مي كند. البته براساس گزارش هاي قرآني، مترفان، تنها سرمايه داران با موقعيت و امتياز ويژه نيستند، بلكه سرمايه داران سرمست هستند كه از ثروت و امتيازات عليه جامعه و تمدن هاي بشري استفاده مي كنند. بنابراين، اين عنوان برخلاف عناوين ديگري چون اشراف، سرمايه دار و ثروتمند، داراي بار منفي و سلبي مي باشد و در حقيقت عنوان مترف و اتراف اشاره به نوعي رفتار نابهنجار نسبت به ثروت دارد.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا تحليل قرآن از نقش مترفان را در جوامع بشري به ويژه در زوال تمدن ها و فرهنگ ها بيان دارد. به نظر نويسنده، مترفان، تنها يك طبقه اجتماعي نيستند بلكه يك فرهنگ و سبك زندگي خاص هستند كه بايد مورد مطالعه قرار گيرد.

اتراف، نوعي فرهنگ و سبك زندگي

در جوامع بشري، اقشار و طبقات اجتماعي به اسباب و عوامل گوناگون شكل مي گيرد. هر يك از قشرها و طبقات، نه تنها داراي موقعيت ها و بهره مندي ها و نقش هاي خاص مي باشند، بلكه داراي فرهنگ و آداب و رسومي خاص هستند كه ايشان را از ديگر طبقات و اقشار اجتماعي متمايز مي كند. به عنوان مثال قشر فرهنگي كه شامل آموزگاران، دبيران، استادان و هنرمندان مي شود، داراي نوعي ادبيات و ادب اجتماعي هستند كه از رفتار آنان به خوبي مي توان آن را شناخت.

طبقات اجتماعي نيز به سبب دارندگي و برخورداري از ثروت و يا فقدان آن، رفتارهاي خاصي را بروز مي دهند. شرايط مالي همان گونه كه نوع خوراك و پوشاك و خانه را تحت تاثير مستقيم خود قرار مي دهد، به طور غيرمستقيم در رفتارهاي اجتماعي نيز تاثيرگذار مي باشد. لذا مي توان از نوع ادب و منش اجتماعي و ادبيات شخص از طبقه اجتماعي او آگاه شد.

شايد بارها اين اصطلاح را شنيده باشيد كه شخصي را به عنوان «نوكيسه» يا «تازه به دوران رسيده» معرفي مي كنند. اين اصطلاحات كه بار منفي و سلبي دارد، به معناي آن است كه شخص رفتاري را نشان مي دهد كه مقتضي طبقات فرودست و پايين جامعه است، ولي به عللي چون كلاهبرداري، زد و بند، سوءاستفاده از موقعيت شغلي و زياده خواهي (رانت خواري) به ثروت و سرمايه هنگفتي رسيده است و ظاهر خويش را متناسب با اين ثروت بادآورده تغيير داده، ولي نتوانسته است رفتار و آداب و ادبيات خويش را متناسب با طبقه جديد اجتماعي تغيير دهد.

از اين اصطلاحات توده هاي مردم مي توان دريافت كه هر طبقه اجتماعي، نه تنها داراي امكانات و توانمندي هاي اقتصادي خاص خود است، بلكه داراي ادبيات و نيز ادب اجتماعي خاص خود است كه فرهنگ آن طبقه را تشكيل مي دهد.

هر يك از طبقات اجتماعي، داراي سبك زندگي خاص خود هستند. اين سبك زندگي از سوي خداوند در آموزه هاي وحياني به نقد گذاشته شده و سره و ناسره، بد و خوب، زشت و زيبا، پسنديده و ناپسند آن تبيين شده است.

از نظر قرآن، ثروت و سرمايه به يك معنا امري مثبت است، زيرا شرايط را براي دارنده فراهم مي آورد تا بتواند در شرايط بهتر و مناسب تر به دغدغه هاي اصلي و فلسفه زندگي توجه يابد، اما اين بدان معنا نيست كه ثروت و سرمايه از يك ارزش ذاتي همانند علم برخوردار باشد، بلكه ثروت و نعمت ابزار مناسبي است كه اگر به درستي به كار گرفته شود و شكر نعمت با بهره گيري درست از آن، انجام گيرد، مي توان از آن به خير ياد كرد؛ اما اگر اينگونه نباشد، نه تنها خير نيست بلكه شر و وبال جان آدمي است.

بنابراين، درتحليل قرآني از ثروت، زماني ثروت داراي ارزش مي شود كه كاربردي ارزشي پيدا كند و به شخص و جامعه در دسترسي به تعالي و كمال ياري رساند.

اما اگر ثروت، به عنوان يك مطلوب ارزشي مورد توجه قرارگيرد و تمام اهتمام و توجه شخص به آن معطوف شود، به عنوان يك ضد ارزش و مانع جدي تلقي مي گردد و با چنين تفكري به شدت مبارزه مي شود.

بايد توجه داشت كه با ثروت و سرمايه، مبارزه اي صورت نمي گيرد،بلكه با تفكر تكاثري مبارزه انجام مي شود؛ زيرا تفكر تكاثري، ثروت و سرمايه را هدف زندگي قرارداده و تنها به گردآوري آن مي انديشد. چنين تفكري در نوع افراطي اش، به جاودانگي از طريق ثروت وگردآوري آن مي انجامد كه در آياتي از جمله آيات نخست سوره تكاثربه آن توجه داده شده است.

طبقات اجتماعي كه براساس ميزان ثروت ومقدار آن شكل مي گيرد، سبك زندگي خويش را مي بايست درچارچوب آموزه هاي وحياني تبيين و تعيين نمايند، در غير اين صورت، سبك زندگي آنان، سبك باطل و نادرستي است كه موجبات تباهي خود و ديگران را فراهم مي آورد.

اصطلاح مترفان از اصطلاحات قرآني است. در اين مفهوم،ثروتمندان با توجه به نوع تفكر و سبك زندگي شان مورد توجه قرارگرفته اند. خداوند با تحليل اين طبقه اجتماعي درصدد تبيين بينش و نگرش آنان بر آمده و توصيه هايي را به آنان و جامعه بشري ارائه كرده است؛ زيرا عدم توجه به اين نكات مي تواند مترفان و جامعه اي كه آنان درآن حضور دارند را به تباهي و هلاكت دنيوي افزون براخروي بكشد.

از نظر قرآن، مترفان، سرمايه داران سرمستي هستند كه سبك خاصي از زندگي را برگزيده و بر اساس بينش و نگرش نادرست خود، جامعه انساني را به تباهي مي كشانند. از اين رو، لازم است تا همه جوامع به ويژه جامعه ايماني و قرآني نسبت به اين طبقه و ايجاد تقويت آن، هوشيار و بيدار باشند و اجازه ندهند تا در جامعه ايماني، چنين سبك زندگي از ثروتمندان و سرمايه داران شكل گيرد.

خصوصيات ويژگي هاي مترفان

چنان كه گذشت، مترفان از نظر قرآن داراي سبك زندگي و بينش و نگرش خاصي هستند كه ايشان را از ديگر سرمايه داران جدا مي كند.

بنابراين بايد در دو بخش به تحليل و تبيين ويژگي هاي مترفان توجه كرد: نخست بخشي كه مربوط به تفكر و بينش آنان است؛ دوم بخشي كه به نگرش و رفتارهاي اجتماعي آنان ارتباط پيدا مي كند.

در بخش نخست؛ يعني بخش بينشي، خداوند ايشان را مردماني معرفي مي كند كه نسبت به فلسفه آفرينش و هدف دار بودن نظام هستي غافل هستند. از سياق آياتي چون آيات 13تا 16 سوره انبياء به دست مي آيد كه آنان داراي بينش خاصي درباره نظام هستي و آفرينش آن مي باشند؛ زيرا همه چيز را بازيچه برمي شمارند و هستي را بازيچه طبيعت مي دانند. همين تفكر و بينش است كه ايشان را از هدفمندي آفرينش و پروردگاري و ربوبيت خداوندي غافل مي سازد و در مسيري قرار مي دهد كه براي ايشان دنياو ماديات آن اصالت مي يابد.

خداوند در آياتي چون 62تا 64 سوره مؤمنون، در تحليل و تبيين تفكر و بينش مترفان به اين مهم توجه مي دهد كه آنان چون براي هستي هدف و فلسفه حكيمانه اي قائل نيستند، نسبت به آخرت و حسابرسي دقيق اعمال وكيفر و پاداش آخرتي نيز غفلت پيدا مي كنند. از اين رو، مترفان را كفاري معرفي مي كند نسبت به فلسفه آفرينش و معاد و رستاخيز در غمره و غفلت قرارگرفته اند. (الميزان، ج15، ص45و نيز التبيان؛ ج7، ص379)

چنين تفكر و بينشي نسبت به هستي و رستاخيز و غفلت از حقايق آن موجب مي شود تا حقيقت را تنها همين واقعيت مادي و ملموس بشمارند و نسبت به هر حقيقتي بيرون از دايره حقيقت مادي و واقعيت خارجي به ديده ترديد و انكار بنگرند. از اين رو خداوند در آيه 16 سوره اسراء مترفان را نسبت به سرمايه داران ديگر بيشتر در معرض نافرماني و حق ناپذيري معرفي مي كند و در آيات 34 و 35 سوره سبا، مترفان را كساني معرفي مي كند كه در دام ماديات گرفتارآمده و به آن اصالت بخشيده اند به گونه اي كه خصلت حق ناپذيري در آنان پديدار و تقويت شده است.

همين تفكر و بينش نادرست از هستي و فلسفه وجودي آن، موجب مي شود تا در برابر هر دعوت حق طلبانه اي به مبارزه برخيزند و نسبت به تبليغ حق، كارشكني كنند. (سباء، آيات 34تا38 و اعراف، آيات 73 تا 75 و مؤمنون، آيات 23 و 24)

از نظر قرآن، علت ناخوشايندي حق در نزد مترفان همين تفكر و بينش باطل آنان است؛ زيرا كسي كه براي دنيا و ماديات آن اصالت قائل شود، هرگونه تفكر مخالف را به معناي سلب از ثروت مي داند و به عنوان باطل به مبارزه با آن مي پردازد. براي مترفان، دنيا و ماديات اصالت و ارزش دارد و چيز ديگري چون آخرت نمي تواند به عنوان ارزش مطرح شود، بلكه امور خرافي است كه به نام حقايق به خورد مردم داده مي شود. از اين رو نه تنها كراهت ناخوشايندي نسبت به حق دارند بلكه به مبارزه با آن مي پردازند. (مؤمنون، آيات 64 و 70 و آيات ديگر)

براساس همين بينش است كه مخالفت مترفان با پيامبران الهي دعوتگر به حقايق غيب و آخرتي در آياتي چون 7 تا13 سوره انبياء و 34 و 35 سوره سبأ قابل توجيه است. اعلان رسمي مترفان به همه پيامبران نسبت به عدم پذيرش آموزه هاي آنان (سباء آيات 34و 35 زخرف، آيات 23 و 24) با چنين خاستگاه بينشي انجام مي گيرد.

مترفان همه كساني را كه به حقيقتي غير از دنيا و ماديات و ارزش هايي غير از ثروت دعوت مي كنند به عنوان ديوانگان معرفي مي كنند. (مؤمنون، آيات 64 تا 70) چرا كه از نظر ايشان، هر چيزي غير از دنيا نمي تواند حقيقت باشد و چيزي غير از مال و ثروت به عنوان ارزش مطرح شود، بنابراين، هركسي از جمله پيامبران كه به حقايق ديگر و ارزش هاي فراسوي ماده و ثروت دعوت مي كنند، نمي توانند از عقل و خرد بهره مند باشند بلكه دچار جنون شده اند و اينگونه سخنان ياوه مي گويند و مي بافند.

اعراض مترفان از قرآن و حقايق آن كه در آيات 64تا 67 بيان شده ريشه در چنين بينش و تفكري از هستي و نظام آن دارد. از نظر آنان اگر بخواهيم براي چيزي غير از ثروت، ارزشي قائل شويم مي بايست به فرهنگ و آداب و سنت هاي نياكان و باورهاي آنان، توجه پيدا كنيم، زيرا آيين و روش هاي نياكان بوده است كه جامعه انساني را تاكنون حفظ كرده و به اينجا رسانيده است. (زخرف، آيات23و24) مترفان به سنت ها و آيين ها و رسوم نياكان توجه خاص مبذول مي دارند و نسبت به آن به عنوان حقيقتي باارزش تعصب مي ورزند. (همان)

خداوند به سبب اينكه مترفان به نياكان و سنت هاي آنان گرايش شگفتي دارند، آنان را به عنوان مردماني مرتجع و واپس گرا معرفي مي كند كه در مسايل فرهنگي گرايش به تغيير مناسب با حقايق كشف شده ندارند و بر همان روش نياكان پافشاري مي كنند. (مومنون، آيات 64 تا 66 و زخرف، آيه 23)

از خصوصيات اخلاقي مترفان كه ريشه در تفكر مادي و سرمايه داري باطل دارد، مي توان به تفاخر به سبب كثرت اموال و افراد خود (كهف، آيات 32 و 34 و نيز سبا، آيات 34 و 35) اشاره كرد؛ زيرا براي صاحبان چنين تفكري تنها ثروت دنياست كه ارزش است و اگر كسي بخواهد به چيزي فخرفروشي كند به دارندگي آن تفاخر مي نمايد كه دارندگي برازندگي است. لذا نسبت به ديگراني كه از مال برخوردار نيستند و يا كمتر دارند، تكبر مي ورزند و رفتاري استكباري در پيش مي گيرند (مومنون، آيات 64 و 67)

از ديگر خصوصيات آنان مي توان به بخلشان اشاره كرد؛ زيرا فكر مي كنند اگر بخواهند مالي را به ديگران ببخشند آن را از دست مي دهند و از ثروت ايشان كاسته مي شود و از سوي ديگر، با بخشش مال، ديگران نيز بهره مند مي شوند و آنها نمي توانند تفاخر كنند وبزرگي فروشند. (توبه، آيات 76 و 77)

شگفت اين كه وقتي به خودشان مي رسند در مصرف ثروت و سرمايه اسراف مي كنند و حد و اندازه نگه نمي دارند. بيش از نياز مصرف مي كنند. (انبياء، آيات 9 و 13) لذااسراف گري در خصوصيات مترفان وجود دارد و نشانه اي از اتراف است.

آنان با اين همه اتراف و اسراف، حاضر نيستند حتي مسكين نيازمند و بيچاره اي را به لقمه اي دستگيري كنند. (حاقه، آيات 25 تا 34)

مترفان انسان هاي سرمستي هستند (انعام، آيه 44 و رعد، آيه 26 و قصص، آيه 76 و روم، آيه 36 و شوري، آيه 48) و همين سرمستي است كه ايشان را نسبت به مسايل اصلي و حقايق هستي بي ميل مي كند و سرگرم دنيا و ثروت اندوزي مي شوند. هر انسان سالم و حقيقت گرا را دشمن مي شمارند و دشنام مي دهند (مومنون، آيات 64 تا 70) و عليه حق جويان و حق طلبان، توطئه مي كنند و انجمن هاي سري عليه آنان ايجاد كرده و به مكر و حيله عليه آنان اقدام مي كنند. (همان و يونس، آيه 21)

در عمل اجتماعي جز راه فساد و تباهي نمي روند و از هنجارها به سوي نابهنجارهاگرايش دارند (قصص، آيات 76 و 77) از اين رو اهل فسق و جور مي باشند. (اسراء، آيه 16) گناه براي آنها امري عادي و جرم (هود، آيه 116)، ظلم و ستم (انعام، آيات 44 و 45) تجاوزگري نسبت به حقوق ديگران (قصص، آيات 76 و 78) رفتار طبيعي ايشان است.

اين گروه از انسانها افراد لجوجي هستند كه از هر امر به معروف و نهي از منكري ناخشنود مي شوند و همواره بر گناه و فساد پافشاري و اصرار مي ورزند. (واقعه، آيات 45 و 46)

نعمت هاي خداوند را سپاسگزار نيستند و به درستي از آن بهره نمي گيرند و به كفران نعمت و ناسپاسي مشهورند. (يونس، آيه 21 و نحل، آيه 112 و اسراء، آيه 83 و آيات ديگر قرآن)

خود گمراه هستند و ديگران را نيز به گمراهي مي خوانند (يونس، آيه 88) و باايجاد مراكز فسق و فجور، ديگران را به سوي آن دعوت مي كنند و فساد را در جامعه گسترش مي دهند. (اسراء، آيه 16)

نقش تباهگر مترفان

با اين خصوصياتي كه بيان شد مي توان دريافت كه چگونه جوامع بشري توسط مترفان راه تباهي و نابودي را مي پيمايد. خداوند در آيه 16 سوره اسراء به همگان هشدار مي دهد كه مواظب مترفان باشند؛ زيرا در هرجامعه اي حتي جامعه ايماني اگر مترفان راه يابند، زمينه تباهي آن جامعه را رقم مي زنند.

از نظر قرآن، تاثير فسق طبقه مترفان جامعه، درگرايش ديگر طبقات به فساد و تباهي امري روشن است و جوامع بشري بر اثر وجود مترفان فاسق، نابود مي شوند؛ زيرا اين سنت الهي و قانوني نوشته در تاريخ و جامعه بشري است كه خداوند توسط مترفان جوامع بشري را از درون فرو مي پاشاند. (اسراء، آيه 16)

چنان كه گفته شد، تفكر و بينش مترفان، ايشان را به سوي ضدارزش ها سوق مي دهد و هر حقيقت و امر ارزشي از نظر ايشان ضدارزش به شمار مي آيد و به مبارزه باآن به عنوان خرافه و جنون مي پردازند. تفكر باطل در كنار ثروت و رفاه زياد، زمينه ساز گرايش آنها به فسق ها و تمامي نابهنجاري هاست و رفتار آنان موجب گسترش فرهنگ بي بندوباري و فسق و فجور در همه اقشار و طبقات ديگر اجتماعي مي شود و جامعه را از درون مي پاشاند؛ (همان) زيرا كفر مترفان در كنار فسق و فجورشان، گمراهي فكري و فسق اجتماعي را سبب مي شود. (آيات پيش گفته)

به هر حال، خداوند در آياتي چون 16 سوره اسراء و 11 و 13 سوره انبياء به انسان ها هشدار مي دهد كه مواظب مترفان و نقش منفي اين سرمايه داران سرمست باشند كه آنان موجبات زوال تمدن ها و سقوط جوامع را فراهم مي آورند و خداوند سنت الهي خود را اين گونه قرار داده است تا جوامع را با تسلط يافتن مترفان، نابود سازد. بنابراين جامعه ايماني مي بايست هوشيار و بيدار باشد كه سرمايه داران آن به سوي اتراف گرايش نيابند و زمينه تباهي و فسق اجتماعي را فراهم نياورند تا جامعه از درون نابود شود.

از نظر قرآن، افزايش تعداد مترفان و سرمايه داران بي درد و سرمست كه اهل تبه كاري و فسق و فجور هستند، موجب گسترش فحشاء و فسق در جامعه و نابودي آن مي شود. باشد با نظارت و كنترل دقيق دولت اسلامي و امت ايماني اجازه ايجاد طبقه مترفان بي درد و سبك زندگي مرفهان سرمست داده نشود و باگردش درست سرمايه از اين مشكل جلوگيري به عمل آيد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا