اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

نظامنامه آموزشی و پرورشی قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

تعلیم و تزکیه از نظر قرآن، دارای سطوح متفاوت و متنوعی است. بنابراین، نمی توان تنها به تعلیم و تزکیه مبتنی بر روش های سطحی بر اساس تدریس بسنده کرد؛ زیرا بخشی از تعلیمات جز از طریق تزکیه نفس و تصرفات تکوینی خدا و مظاهرش شدنی نیست؛ چرا که علومی که انسان را می سازد تنها علوم حصولی نیست که با ابزارهای حسی یا عقلی به دست می آید، بلکه علومی وجود دارد که تنها از طریق وحی قابل کسب و تحصیل است؛ بلکه در برخی از مراحل و سطوح، علومی است که جز از راه شهود و حضور نمی توان به آن دست یافت؛ در حقیقت این دسته از علوم فراتر از ذهن و تصاویر ذهنی یا مفاهیم ذهنی قرار می گیرد؛ چرا که تنها فهم آن از طریق رویت شهودی قلب است. این بدان معناست که نظامنامه آموزشی و پرورشی که قرآن برای انسان در نظر گرفته است، در شکل کنونی آموزش و پرورش متداول و متعارف هرگز قابل فهم و درک و تحصیل نیست؛ بلکه لازم است تا افزون از روش های کنونی، روشی را در پیش گرفت که امکان «القائات وحی الهی» و «تصرفات تکوینی ربوبی» خدا و مظاهر اتم اکمل ایشان فراهم آید. این گونه است که علوم و معارفی در قلب انسان از سوی خدا القاء می شود که از علوم لدنی و علوم غیر متعارف و به یک معنا وحیانی است.

به سخن دیگر، از نظر قرآن، علوم به دو دسته «مدرسی» و «وحیانی» تقسیم می شود. علوم مدرسی با ابزارهای حسی و عقلی قابل ادراک و تحصیل است و انسان با ابزارهای حسی وبهره گیری از حواس به ویژه شنوایی و بینایی و عرضه آن به داشته های فطری «قلب و فؤاد» می تواند به آن دست یابد.(قلم، آیه 37؛ آل عمران، آیه 79؛ مومنون، آیه 78)

اما علوم وحیانی علومی است که حتی پیامبر(ص) به جز از طریق وحی نمی تواند بدان دسترسی داشته باشد و اگر وحی نبود نسبت به آن معلومات هیچ گونه آگاهی و علمی نمی داشت: وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ؛ خدا علومی را به تو آموخت که نمی توانستی بدانی.(نساء، آیه 113) البته انسان ها دیگر نیز به این علوم جز از طریق وحی نمی توانند دسترسی داشته باشند؛ و این پیامبر(ص) است که مردمان را نسبت به این علوم آگاهی می بخشد و تعلیم می دهد: وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ؛ و به شما علومی را تعلیم داد که نمی توانستید بیاموزید.(بقره، آیات 151 و 239)

پس از نظر قرآن، علوم به دو دسته عقلی و نقلی تقسیم می شود(ملک، آیه 10)؛ زیرا علوم تجربی هر چند که با مشاهده است، ولی چون زمانی مشاهده جزئیات می تواند «دانش و علم» شده و کلیاتی را برای انسان اثبات کند یا قوانینی را آشکار نماید که با تعقل، برهانی و استدلالی شود. علوم مدرسی با تعقل است که برهانی می شود.

به سخن دیگر، علوم مدرسی که در کتب آمده و حتی علوم حکمت که همان فلسفه هستی و فلسفه وجودی موجودات است، با تعقل قابل دسترسی است؛ اما علومی که از آن به علوم نقلی یاد می شود، قابل دسترسی جز از طریق وحی نیست. البته مراد از این علوم نقلی که در برابر علوم تعقلی و عقلی قرار گرفته، علوم وحیانی است.

از نظر قرآن، کسب علوم نقلی به شکل حقیقی با خواندن و شنیدن نیست؛ زیرا در این صورت اتفاقی نمی افتد؛ بلکه زمانی این علوم انتقال به انسان می یابد که بستر و فضای دریافت آن فراهم باشد. از آن جایی که قلب محل دریافت این گونه علوم است، می بایست آن را با طهارت از هر گونه ناخالصی دور نگه داشت تا با تزکیه الهی که نوعی تصرف در امر تکوینی است، القائات الهی انجام شده و علوم الهی در قلب انسان جا گیرد. این دریافت های قلب پس از تطهیر و تزکیه ، به شکل رویت و بصیرت قلبی است.(نجم، آیات 9 تا 12)

خدا در قرآن بیان می کند که قلب می بایست به طوری تطهیر و تزکیه شود که هیچ گونه «رین»(مطففین، آیه 14) و زنگار بر آن نباشد، تا بتواند به دور از پرده ها و غشاوه، انوار الهی را برتابد و به نمایش گذارد.

به هر حال، در نظام آموزشی و پرورشی قرآن، دو نوع علوم عقلی و نقلی داریم که کسب علوم نقلی جز از طریق تطهیر و تزکیه شدنی نیست؛ از همین روست که خدا پیامبر(ص) را مامور کرده تا با ایجاد تطهیر و تزکیه در قلوب انسان ها، آنان را برای دریافت علوم نقلی وحیانی به شکل رویت و بصیرت آماده سازد.(بقره، آیه 151؛ آل عمران، آیه 164؛ توبه، آیه 103)

اگر چنین شرایطی ایجاد شود، و انسان به تقوای الهی برسد، خدا به عنوان «معلم» به تعلیم می پردازد و علوم لدنی را در قلب آدمی القا می کند: وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ؛ تقوای الهی پیشه گیرد تا خدا افزون بر چیزهای دیگر به تعلیم شما بپردازد.(بقره، آیه 282)

از آن جایی که تقوای الهی در سه سطح عام و خاص و اخص خواهد بود(مائده، آیه 93)، هم چنین علوم لدنی که خدا به انسان تعلیم می دهد ، دارای سه درجه و مرتبه علم الیقین و عین الیقین که رویت قلب است(تکاثر، آیات 5 و 7) و حق الیقین است.(واقعه، آیه 95).

از نظر قرآن، نظامنامه آموزشی و پرورشی الهی که دارای اجزاء و عناصر منسجم است، در راستای تحقق اهدافی متعالی است که مهم ترین آن ها ظهور انسان به عنوان «متاله و خدایی»(بقره، آیه 138) و «مظهریت » در ربوبیت(آل عمران، آیه 79) به عنوان خلیفه الله است.(بقره، آیات 30 و 31)

عوامل تاثیرگذار در فرآیند آموزشی و پرورشی در این نظامنامه ایجاد شرایط خاص از طریق عقاید و اعمال صالح است که از آن به ایمان و تقوای الهی یاد می شود؛ زیرا اموری از این دست فضایی را برای انسان ایجاد می کند که بستر تطهیر و تزکیه الهی می شود. از همین روست که کتاب یعنی قوانین و احکام مدون، در کنار حکمت های علمی و علمی که سبک متعالی زندگی و اهداف آن را تبیین می کند، با تعلیمات علوم نقلی از سوی پیامبر(ص) و تصرفاتی که ایشان انجام می دهد، موجب می شود تا شخص به طهارت و تزکیه ای برسد که قلبش آماده دریافت وحی و القائات الهی است.(آل عمران، آیه 164؛ توبه، آیه 103) این گونه است که ملقیات(مرسلات، آیه 5) اقدام به القاء علوم لدنی به شخص می کنند که نوعی رویت و شهود حقیقت و دیدن ملکوت هر چیزی است(تکاثر، آیات 5 و 7)؛ چرا که قلب انسان نه تنها از ظواهر مُلکی را می بیند، بلکه می تواند بواطن ملکوتی هر چیزی را نیز رویت کند. در این صورت است که در درون هر چیزی «آیت» بودن از خدا را می یابد و غیب برایش آشکار می شود و دوزخ و بهشت را نیز به بصیرت قلبی رویت می کند.(همان) پس وقتی خورشید را می بیند، خورشید آفرین را نیز می بیند؛ و در دام ظاهر ملکی خورشید نمی افتد، بلکه از آن عبور کرده و باطن ملکوتی را می بیند که خدا همه هستی آن را پر کرده است و جای خالی برای چیزی باقی نگذاشته است؛ زیرا اقتضای صمد بودن همین است. پس وحدت قهاری خدا را می بیند و قائل به وحدت وجود و موجود شده و همه هستی را مظاهر و شئون الهی می داند و می بیند.(انعام، آیه 75 تا 79) پس او نیز از پس آبگینه ، حقیقت جاری آب را می بیند؛ چنان که ملکه سباء یافت و تسلیم خدای رب العالمین شد.(نمل، آیه 44)

در نظام آموزشی و پرورشی قرآن، همه عناصر و اجزا چنان پیوسته است که هیچ «فطور»(ملک، آیه 3) و «تفاوت»(همان) در آن راه ندارد. مبانی، اصول و اهداف، روش ها، سیاست ها، خط مشی ها و راهکارهایی که قرآن بیان کرده همگی در راستای تحقق انسان متاله، ربانی و خلیفه الله است.

به سخن دیگر ، توصیفی که خدا از هست ها در فلسفه الهی خویش بیان می کند، حقایق محض است که باطلی در آن راه ندارد؛ پس وقتی از نظام هستی سخن به میان می آورد و از خدا، صفات الهی، بهشت و دوزخ، فرشتگان و جن و دیگران توصیفاتی را بیان می کند، همه حقیقت است.(بقره، آیات 2 تا 5)

اصولی که در این نظامنامه الهی آموزشی و پرورشی در قرآن بیان می شود، بایدها و نبایدهای است که مصالح و مفاسد اهم را مد نظر قرار داده، چنان که شایدها و نشایدهای آن نیز مصالح و مفاسد میانی را نیز در نظر گرفته تا بتواند به بهترین شکل، انسان متاله ربانی خلیفه را پرورش دهد.

روشها و شیوه های آموزشی و پرورشی قرآن نیز در راستای تحقق اهداف الهی در ساحات مختلف است و بر آن است تا دو شیوه عقلی و نقلی را در کنار هم قرار دهد و تن و روان را به روحانیت نوری برساند که مظهر نورالله و صفات الهی باشد.

در سیاست گذاری و سیاست گزاری نیز راهبردهای را در نظر گرفته است که همه ساحات آموزشی، پژوهشی، پرورشی و مانند آن را تحت نظر قرار دهد و راهبردهای فرابخشی را تحقق بخشد که همان انسان متاله و خلیفه الله ربانی است.

مبانی آموزش و پرورش قرآنی

بی گمان اصول که در قالب قوانین و احکام به عنوان بایدها و نبایدها و حتی شایدها و نشایدها مطرح می شود، ریشه در مبانی دارد که هست ها را بیان می کند.

به سخن دیگر، ارزش ها و ضد ارزش از درون هست ها و نیست ها بیرون می آید؛ هر آن چه حق یا باطل است، تعیین کننده امور ارزشی و ضد ارزشی است؛ وقتی ما از حق یا باطل سخن می گوییم، هر چند به ظاهر ارزش گذاری می کنیم، ولی باید توجه داشت که این ارزشگذاری مبتنی بر هست ها و نیست ها است؛ زیرا شناخت از حقایق است که ما را وا می دارد تا داوری و قضاوتی داشته باشیم.

به عبارت دیگر، فلسفه هستی شناختی است که اصول ارزشی را در قالب سبک زندگی موجب می شود؛ زیرا سبک زندگی و ارزش های آن ناظر به حقایق هستی شناختی است. از همین روست که خدا در قرآن، بر فلسفه خاصی از هستی شناختی توجه می دهد که شامل «شهادت و غیب» است.(بقره، آیات 2 تا 5) بنابراین، در فلسفه زندگی و سبک آن نیز می بایست به این نوع هستی شناختی توجه داشت؛ زیرا اگر قائل به غیب شویم، نمی توانیم تنها به علوم تجربی – عقلی بسنده کنیم و سبک زندگی خود را بر مدار و محور آن سامان دهیم؛ بلکه لازم است تا زندگی را بر اساس علوم وحیانی نیز سامان دهیم که علوم نقلی وحیانی به عنوان غیب آن را تبیین کرده است.

کسی که بر مدار و محور شهادت فکر و عمل می کند، تنها زندگی مادی و دنیوی را اصالت می بخشد و بر اساس آن ارزشگذاری می کند؛ در حالی که باور به عالم غیب و شهادت موجب می شود تا ارزشگذاری بر مدار ومحور آن باشد؛ تا تلاش ها هماره معطوف به هر دو خواهد بود: رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً؛ پروردگارا! به ما حسنه دنیا و حسنه آخرت را بده!(بقره، آیه 201)

البته از آن جایی که اصالت با آخرت به عنوان دار البقاء است، به دنیا به عنوان دارالفناء نگریسته می شود؛ زیرا این دنیا مقدمه آخرت است؛ از این روست که در این فلسفه و نگره هستی شناختی، چون اصالت با آخرت است، به طور طبیعی در ارزشگذاری آخرت نیز ترجیح داده می شود؛ یعنی برخلاف کسانی که دنیا را ترجیح می دهند، عاقلان و خردمندان آخرت را ترجیح و برتری می دهند: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى ؛ ليكن شما زندگى دنيا را بر مى‏ گزينيد؛ در حالی که آخرت برتر و پايدارتر است (اعلی، آیات ۱۶ و ۱۷) ؛ زیرا مقتضای عقلانیت این است که انسان چیز برتر و باقی تر را بر متاع اندک و زودگذر ترجیح دهد: وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ ؛ و هر آنچه به شما داده شده است كالاى زندگى دنيا و زيور آن است؛ ولى آنچه پيش خداست بهتر و پايدارتر است. مگر نمى‏ انديشيد! (قصص، آیه ۶۰)

بر اساس همین هستی شناختی قرآنی، از نظر معرفت شناسی انسان نباید خود را محدود به ابزارهای شناختی حسی – تعقلی کند، بلکه می بایست درهای معرفت خویش را به روی دریافت القایی وحی از سوی خدا نیز بگشاید، و افزون بر شناخت حسی – تعقلی، به شناخت وحیانی نقلی نیز ایمان بیاورد.

این گونه است که در ساحت انسان شناسی نیز محدود به بشریت نخواهد شد، بلکه انسانیت را در ساحت برتری می یابد که روان آدمی «روح الله» دمیده شده در انسان است که می تواند مظاهر اتم و اکمل نور الله باشد و صفات الهی را در خود بیابد.(ص، آیه 72؛ نور، آیه 35؛ بقره، آیه 138)

بنابراین، وقتی انسان به خویشتن می نگرد، او را تنها بشری نمی یابد، بلکه انسانی می داند که دارای فضلیتی خاص است که او را از جانوران و حیوانات متمایز کرده است(اسراء، آیه 70)؛ البته این تمایز در سطح حیوان ناطق نیست، بلکه موجودی متاله است که صفات الهی را به طور کامل در خود دارد و می بایست تنها با عقاید و اعمال صالح آن را اظهار کرده و ظهور بخشد. این گونه است که وقتی به پیامبران می نگرد، آنان را بشری می داند به آنان از علوم لدنی الهی وحی می شود.(کهف، آیه 110؛ فصلت، آیه 6)

انسان در این نظام الهی، در صیرورت خویش از «انا لله و انا الیه راجعون» (بقره، آیه 156) می بایست صراط مستقیم عبودیتی را بپیماید(ذاریات، آیه 56) تا به رب العالمین در حد تمامیت کمالی آن برسد؛ یعنی تلاش کند تا تحت ربوبیت چنین پروردگاری قرار گیرد که همان پروردگار برترین انسان و اکرم ایشان محمد المصطفی است.(علق، آیه 3) پس نمی بایست به ربوبیت پایین تر از آن بسنده کند؛ زیرا نهایت صیرورت در تمامیت کمالی آن همان ربوبیت پروردگار محمد المصطفی(ص) است که آغاز و انجام حقیقی هستی است.(علق، آیه 8؛ نجم، آیه 42) چنین صیرورتی است که انقلاب حقیقی را موجب می شود و ما به پروردگاری می رسیم که مظهر همه صفات الله است و می توانیم به تمامیت نور الله برسیم که همه هستی را پر کرده است.(نور، آیه 35؛ تحریم، آیه 8)

پس اگر انسان بخواهد لقایی با پروردگارش داشته باشد(انشقاق، آیه 6) بهتر است که این پروردگار همان رب العالمین باشد که همه صفات و انوار الله را مظهریت می کند. بنابراین، بهتر آن است تا تحت ربوبیت خدای باشد که رب العالمین و رب محمد المصطفی است. این زمانی رخ می دهد که در تعلیم و تزکیه تحت مظهر ربوبیت رب العالمین یعنی محمد المصطفی (ص) قرار گیرد(آل عمران، آیه 164)؛ چرا که ایشان است که در ظهور به مقام «قاب قوسین او ادنی» رسیده است.(نجم، آیات 8 و 9)

نظام هستی به سبب آن که مظاهر نور الله است، از ارتباط تنگاتنگی برخوردار است؛ چرا که همگی آیات الله هستند؛ هر چند که برخی از آنها در آیت الله بودن، کبری هستند و به یک معنا همان صفات الهی و نور الله را به نمایش می گذارند. شکی نیست که پیامبر(ص) به عنوان آیت الکبری الهی، همانطوری که آن حقیقت را دریافت کرد و رویت نمود، هم چنین مظهر همان حقیقت است.(نجم، آیه 18)

البته کسانی هستند که آیه الکبری الهی را در همان سطح می بینند و هم چون به انکار و جحد می پردازند(نازعات، آیه 20)، ولی قلب های پاک و مطهر معصومان(ع) خود مظهر این آیت الله الکبری است و آن را به نمایش می گذارند. پس کسی که به اینان تمسک و توسل یابد و تحت تعلیم و تزکیه آنان قرار گیرد، از آن مقام بهره مند می شود.

از نظر قرآن، حق تعالی به عنوان خالق و نیز رب العالمین ظهور می کند و اگر برای دیگران ربوبیتی است، به عنوان مظاهر الهی است؛ زیرا هر کسی متاله شود، از مقام مظهریت در ربوبیت بهره مند می شود. البته ربوبیت همان پروردگاری است و چیزی فراتر از تربیت است؛ زیرا پرورش تصرفات در همه وجود چیزی برای رشد و نمو و تزکیه اوست. کسی که در مظهریت ربوبیت و پروردگاری قرار می گیرد، تعلیم و تزکیه او نیز به نوعی تصرف در کائنات و تکوین و وجود اشخاص است؛ چنان که تصرفات پیامبر(ص) در تعلیم و تزکیه و تطهیر این گونه است.(توبه، آیه 103)

از نظر قرآن، انسان ها به سبب دارا بودن اراده و حق انتخاب در چارچوب مشیت مقدر الهی می توانند به اظهار صفات الله یا دفن و دسیسه آن اقدام کنند.(شمس، آیات 7 تا 10) بر این اساس، هر چند که تبدیل و تحویلی در نفس انسانی رخ نمی دهد(روم، آیه 30؛ اسراء، آیه 77)؛ اما تغییر در نفوس انسانی به دو شکل اظهار و دسیسه شدنی است.(شمس، آیات 7 تا 10؛ رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53)

از آن جایی که انسان دارای نفسی است که دارای قوای گوناگونی چون قوه جاذبه شهوانی و دافعه غضبانی و عاقله بندگانی است؛ اگر مرتبه عقل نفس نتواند شهوت و غضب را به بند کشد و مهار و مدیریت کند، موجب طغیان و عصیان در فکر و عمل انسان می شود. از همین روست که از انسان خواسته شده تا قوای خویش را در بند عقل قرار دهد و عقال کند؛ زیرا با عقال غضب و شهوت است که می توان امید داشت تا صفات الهی در انسان بروز و ظهور کند؛ اما اگر چنین شرایطی فراهم نیاید، شهوت و غضب آزادانه به فجور و اسراف رو آورده و اجازه نمی دهند تا صفات الهی انسان ظهور یابد و این گونه آنها دفن و دسیسه می شوند.(شمس، آیات 7 تا 10)

هم چنین از نظر قرآن، هر انسانی دارای دو هدایت فطری(طه، آیه 50) و هدایت تشریعی(بقره، آیه 2) است. نفس انسانی به گونه ای ساخته شده تا از این نرم افزار هدایتی فطری بهره مند باشد؛ این نرم افزار، از نظر شناختی، قدرت تشخیص حق و باطل، خوب و بد، زشت و زیبا را به انسان می دهد و اندیشه انسانی را در مسیر درست و راست نگه می دارد؛ چنان که از نظر انگیزه ای نیز گرایش به خوب و حق و زیبا داشته و از بد و باطل و زشت گریزان است. البته این تا زمانی است که آن را با بی تقوایی و فجور و دریدگی و نادیده گرفتن معلومات فطری و نادیده گرفتن گرایش ها ونگرش های تکوینی، دفن و دسیسه نکرده باشد.(شمس، آیات 7 تا 10)

اگر چنین کند این امکان استفاده از هدایت تشریعی وحیانی و علوم دست نیافتنی برای او فراهم می آید و او می تواند با بهره گیری از دو تقوای فطری باطنی و تقوای اکتسابی تشریعی به فلاح و رستگاری برسد.(بقره، آیات 2 تا 5)

از نظر قرآن، عبودیتی که در ذات و فطرت همگان است، بستری است که او را در مسیر کمالی و اظهار صفات الهی مدد و یاری می رساند و انسان را به تقوایی می رساند که کرامت اکتسابی را با کرامت ذاتی به هم می آمیزد و او را به مقام اکرم می رساند.(بقره، آیه 21؛ اسراء، آیه 70؛ حجرات، آیه 13)

البته از آن جایی که انسان موجودی اجتماعی است و نیازهای مادی و عاطفی او در دنیا جز با زوج و جفت یا دیگران بر طرف و بر آورده نمی شود، راه نجات انسان در رفتار فردی نیست؛ بلکه رهایی از خسران و از دست دادن سرمایه وجودی در طول عمر دنیوی، تنها به چهار عمل اصلی ایمان و عمل صالح و توصیه دیگران به حق و صبر است.(عصر، آیات 1 تا 3؛ حجرات، آیه 12؛ زخرف، آیه 32)

از نظر قرآن، رشد و تکامل انسان دفعی نیست؛ بلکه همان طوری که جسم و بدن او فرآیندی رشد می کند، اظهار صفات الهی در روان نیز مبتنی بر فرآیندی است که می بایست پیموده شود. این گونه است که عقاید و افکار و اعمال در ایجاد شاکله شخصیتی او نقش دارد و انسان در فرآیندی تغییر می کند. این تغییر مثبت یا منفی بر اساس عقاید و اعمال، صیرورت و شدنی دایمی است که او را به انسان خدا یا انسان جماد تبدیل می کند.(اعراف، آیه 179) پس هر کسی شاکله خویش را می سازد و هویت دنیوی و اخروی خویش را ایجاد می کند.(اسراء، آیه 84)

از آن جایی که در هستی شناسی قرآنی، موجودی به نام جن نیز وجود دارد که چشمان انسان آن را نمی بیند(اعراف، آیه 27) می بایست به این نکته توجه داشت که این موجودات که برای عبادت خدا به شکل ارادی خلق شده اند(ذاریات، آیه 56) همانند انسان اطاعت و طغیان دارند، به طوری که حتی ابلیس از ایشان به سبب عدم پذیرش خلافت الهی انسان، به دشمنی با انسان پرداخته و با ابزار وسوسه تلاش می کند تا هواهای نفسانی را بر انگیزاند و عقلانیت را به محاق برد و این گونه انسان را از اظهار صفاتی الهی و ظهور در مظهریت ربوبیت بازدارد. بنابراین، شناخت چنین دشمنی لازم و ضروری است؛ زیرا در آموزش و پرورش انسان می تواند خلل بسیار بزرگ و مهمی را ایجاد کند.(اعراف، آیه 27 ؛ ناس، آیه 5)

در حقیقت انسان دارای دو دشمن اصلی درونی باطنی به نام هواهای نفسانی و نفس اماره به بدی ها(یوسف، آیه 53) و دشمن بیرونی به نام ابلیس و شیاطین است.(اعراف،آیه 27؛ انعام، آیات 112 و 121) این دشمن بیرونی می توانند حتی القائاتی در قالب وحی شیطانی داشته باشد که انسان در قلب خویش می شنود. البته این زمانی است که انسان سلطه نفس را به دست نفس اماره و شیاطین جنی و انسی داده باشد.(همان)

در آیات قرآنی مبانی دیگری نیز برای آموزش و پرورش انسان بیان شده است ؛ ولی در این جا به همین مبانی اساسی و بنیادین بسنده می شود.

اصول آموزش و پرورش قرآن

از نظر قرآن، بایدها و نبایدهایی که می بایست به عنوان اصول آموزش و پرورش انسان در نظر گرفت، شامل مواردی چون خدا محوری(نحل، آیه 36؛ بقره، آیه 156؛ طه، آیه 124)، تعبد مداری(بقره، آیه 21)، آخرت گرایی ، توجه به تفاوت های فردی، مراقب دایمی(ق، آیه 18)، فطرت گرایی والهامات و هدایت های درونی(طه، آیه 50؛ روم، آیه 30؛ شمس، آیه 7 و 8)، تعقل گرایی(بقره، آیه 242؛ عنکبوت، آیه 43)، تفکر منطقی نه خیالی(بقره، آیه 266؛ حشر، آیه 21)، حقیقت جویی و تقوای گرایی(شمس، آیات 7 تا 9)، مسئولیت گرایی (طور، آیه 21؛ مدثر، آیه 38؛ انعام، آیه 164)، سرعت و سبقت در کار خیر(مائده، آیه 48؛ مطففین، آیه 26؛ واقعه، آیه 10)، احسان عفوی(بقره، آیه 273)، احسان اکرامی ایثاری(حشر، آیه 9؛ انسان، آیه 8) و مانند آن ها اشاره کرد.

ساحت های آموزش و پرورش قرآنی

آموزش و پرورش قرآنی همه ساحات انسان و زندگی او را در می گیرد. البته ساحاتی که مد نظر است، در یک سطح نیست؛ زیرا برخی اهداف غایی، و برخی دیگر متوسط یا ابتدایی است.

هدف غایی آموزش و پرورش قرآنی، «تحقق انسانی متاله، ربانی و خلیفه الله» (بقره، آیات 30 و 31 و 138؛ آل عمران، آیه 79) است که با عبودیت(بقره، آیه 21) و تقرب به خدا از طریق حرکت در صراط مستقیم اسلام و هدایت های فطری و تکوینی آن تحقق می یابد.(بقره، آیه 21؛ آل عمران، آیات 19 و 85؛ علق، آیه 19؛ روم، آیه 30؛ شمس، آیات 7 تا 10)

بنابراین برای تحقق هدف غایی می بایست اهداف میانی و ابتدایی تحقق یابد که شامل اموری چون: ایمان آوری(بقره، آیات 2 تا 5)، معاد باوری(همان)، غیب باوری(همان)، عمل مبتنی بر عقل سلیم و نقل معتبر وحیانی(روم، آیه 30؛ ملک، آیه 10)، معرفت نفس(فصلت، آیه 53)، معرفت ربّ(همان)، تهذیب نفس ، تطهیر و تزکیه نفس(آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2؛ شمس، آیات 7 تا 10)، تخلق به اخلاق الهی و فضایل انسانی با پیروی از اسوه حسنه(قلم، آیه 4؛ توبه، آیه 128 ؛ حجرات، آیه 7؛ فتح، آیه 29؛ احزاب، آیه 21)، مراعات آداب و معاشرت(فرقان، آیه 72)، کسب مهارت های اجتماعی، کسب تقوای الهی(بقره، آیه 21)، دست یابی به آزادی و حرّیت واقعی با بندگی خدا و عقال عقلانی هواهای نفسانی(آل عمران، آیه 35؛ اعراف، آیه 157)، مسئولیت پذیری(اسراء، آیات 34 و 36)، جامعه پذیری و تعامل رحمانی با مردمان به عنوان مظهریت در ولایت الهی(عصر، آیات 3 و 4؛ طه، آیه 132؛ توبه، آیه 71؛ آل عمران، آیه 114؛ آل عمران، آیه 159)، ایجاد امت واحد بدون گرایش های تفرقه آمیز(مومنون، آیه 52؛ آل عمران، آیه 103)عمل مبتنی بر احکام فقهی(بقره، آیه 21؛ آل عمران، آیه 164)، رشد عقلانی و رهایی از سفاهت(بقره، آیه 130؛ حجرات، آیه 7)، ایجاد روحیه تعقل و تفکر(اسراء، آیه 36؛ بقره، آیه 164؛ نحل، آیه 67)، تفقه و فقاهت(اعراف، آیه 179)، رشد عواطف انسانی و تعدیل هیجانات و مهار آن(آل عمران، آیه 143)، عمل بر اساس علم نه جهل و ظن(زمر، آیه 90؛ نجم، آیه 28)، عدالت خواهی و قسط طلبی(مائده، آیه 8؛ نساء، آیه 135)، ظلم ستیزی و عدم حمایت از ظالمان و تجاوزگران و مجرمان(هود، آیه 113؛ شوری، آیه 42؛ قصص، آیه 17)، دفاع از مظلومان و مستضعفان علیه ظالمان و مستکبران(نساء، آیه 75)، استعمار و آبادانی زمین(هود، آیه 61) با شناخت از قوانین و سنت های الهی حاکم بر جهان(غاشیه، آیات 17 تا 20؛ اعراف، آیه 57؛ فاطر، آیه 9)، تحقق حاکمیت الهی بر تحقق اهداف الهی(نور، آیه 55؛ انبیاء، آیات 73 و 105؛ حج، آیات 39 و 40)، تحقق اقتصاد قوام بخش بر اساس موازین و شاخص های عدالت و توزیع عادلانه ثروت(نساء، آیه 5؛ حشر، آیه 7؛ انفال، آیات 1 و 42 ؛ انعام، آیه 152؛ هود، آیه 85) و مانند آن ها اشاره کرد.

به سخن دیگر، هدف آن است که انسانی با چنین روحیه و رویه ای در آموزش و پرورش قرآنی ساخته شود؛ زیرا بدون این اصول پیش گفته نمی توان انسان کاملی را دارا شد. پس اگر هدف غایی آموزش و پرورش قرآنی، انسان متاله ، ربانی و خلیفه الله است، لازم است تا در همه ساحات انسانی آموزش و پرورش مد نظر قرار گیرد؛ چرا که این ها ارزش های متعالی است که خدا در قرآن به عنوان ارزش های خدایی انسان کریم مطرح کرده است. انسانی که به طور ذاتی خلیفه الله است و از این کرامت برخوردار است(اسراء، آیه 70) باید تلاش کند تا با اظهار آن ها در قالب تخلق به اخلاق عظیم الهی(قلم، آیه 4) بتواند از کرامت اکتسابی برخوردار شود؛ چرا که این کرامت اکتسابی است که ملاک و معیار سنجش انسانیت انسان از نظر قرآن است: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ؛ کریم ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.(حجرات، آیه 13)

روش های قرآنی در آموزش و پرورش

روش هایی که برای تحقق آموزش و پرورش قرآنی در نظر گرفته شده است، مجموعه ای از روش های هماهنگ است که تحقق بخش اهداف ابتدایی، میانی و غایی است. بنابراین، برای دست یابی به اهداف مد نظر در ساحات گوناگون می بایست روش های قرآنی شناخته و به کار گرفته شود.

این روش ها همان طوری که با اهداف و مبانی هم خوانی و هماهنگی دارد، هم چنین با بایدها و نبایدها و اصول قوانین حاکم بر اهداف نیز هماهنگی کامل دارد.

در آموزه های قرآنی روش های عام و خاصی برای تحقق اهداف آموزش و پرورش قرآنی بیان شده است که شامل تشویق و تنبیه است.

هدف از تشویق آن است که انگیزه حرکت در متعلمان و متزکیان فراهم آید و آموزش خواهان و پرورش جویان بتوانند انگیزه مناسبی برای تعلیم و تزکیه به دست آورند. در راستای تشویق، بشارت ها، ایجاد طمع، امید و رجاء، رغبت و رهبت، دست یابی به پاداش های گوناگون بیان شده است تا انگیزه حرکت و تلاش در انسان ایجاد شود.

از آن جایی که برخی از انسان ها تنها با تشویق انگیزه حرکت و تلاش در آنان ایجاد نمی شود، لازم است تا انگیزه دیگری فراهم آید که در قالب تنبیه و انذار و خوف و مجازات و کیفر بیان می شود. این گونه است که قرآن برای ایجاد انگیزه در تعلیم و تزکیه بر عنصر روشی تبشیر و انذار در قالب های پیش گفته به عنوان تشویق و تنبیه تاکید دارد.(اعراف، آیه 56؛ سجده، آیه 16؛ انبیاء، آیه 90)

هم چنین روش های آموزشی و پرورشی قرآن مبتنی بر سه گانه برهان، موعظه و جدال احسن ساماندهی می شود؛ زیرا انسان ها در یک سطح از نظر فهم و ادراک قرار ندارند؛ بنابراین، برهان عقلی برای شماری و تمثیل و موعظه برای گروهی و جدال و آوردن نقیض و ضد آن برای شماری دیگر در دستور آموزشی و پرورشی قرآن قرار گرفته است.(نحل، آیه 125)

مراقبت بیرونی از طریق امر به معروف و نهی از منکر که خود نوعی ولایت الهی است، از دیگر روش های قرآنی در تعلیم و تزکیه است.(آل عمران، آیه 104)

پذیرش خطا و جبران آن در قالب توبه و استغفار(مجادله، آیه 13؛ توبه، آیه 118)، توجه به آخرت و مرگ(جمعه، آیه 8)، زیارت و توسل(مائده، آیه 35؛ اسراء، آیه 57)، ابتلاء(بقره، آیه 155)، توکل و تفویض به خدا(مائده، آیه 23؛ طلاق ، ایه 3؛ آل عمران، آیه 159)، ایجاد بستر تفکر و تعقل(اسراء، آیه 36؛ بقره، آیه 164؛ نحل، آیه 67)، پرسش و استفهام(اسراء، آیه 85)، تفکر و سیر در آفاق و انفس(فصلت، آیه 53)، نقادی و تفکر انتقادی(زمر، آیه 18)، ارجاع به فطرت در قالب ذکر و تذکر(روم، آیه 3)، مراقبت (مائده، آیه 105)، مهار قوای نفسانی شهوت و غضب(آل عمران، آیه 14؛ فتح، آیه 29)، آشنایی با مهارت اجتماعی و معاشرت و آداب پسندیده(فرقان، آیات 65 و 72؛ مائده، آیات 1 و 2؛ نحل، ایه 90، یونس، آیه 26؛ اسراء، ایه 34) از جمله روش های آموزشی و پرورشی قرآن است.

آن چه بیان شده تنها گوشه ای از نظام آموزش و پرورش قرآنی است. بی گمان تحقیق دقیق در این امر می تواند نظامنامه ای منسجم را ایجاد کند که تمدن نوین اسلامی در گرو و رهن آن می تواند جهانی شود؛ چرا که با بیان محاسن کلام الهی می تواند مردمان را به حقیقت اسلام دعوت کرد؛ چنان که امام رضا(ع) می فرماید: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا فَقُلْتُ لَهُ فَكَيْفَ يُحْيِی أَمْرَكُمْ قَالَ يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا؛ «رحمت خدا بر آن بنده‌اى كه قضيّه ما را زنده گردانَد!». گفتم : چگونه قضيّه شما را زنده مى‌كند؟ فرمود : «تعاليم ما را فرا مى‌گيرد و آنها را به مردم مى‌آموزد ؛ زيرا مردم اگر زيبايى‌هاى سخن ما را بدانند ، بى‌گمان، از ما پيروى مى‌كنند».(معانی الأخبار، شیخ صدوق، ص 180 ؛ عيون أخبار الرضا(ع)، شیخ صدوق، ج 1، ص 307؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 2، ص 30 .)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا