اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

نسبت جبر و عصمت از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

گاهی اوقات هنگامی که از شخصی خواسته می شود که برخی از امور به ویژه معروف را مراعات کرده و از منکرات دست بردارد و پیامبران و معصومان(ع) را سرمشق خویش قرار دهد، در پاسخی کوتاه می گویند: ما کجا و معصوم کجا! در حقیقت از نظر این افراد، معصومان(ع) به سبب عصمت دارای یک مانع جبری هستند که اصلا اجازه نمی دهد تا فکر پلید و رجسی در ذهن و روان ایشان بیاید؛ چه رسد که دنبال آن بروند؛ اما دیگران که فاقد عصمت هستند، در شرایطی هستیم که هم سطح شرایط معصوم نیست؛ بنابراین، درخواست سرمشق قرار دادن آنان، نادرست است و قیاس انسان غیر معصوم با معصوم، قیاس مع الفارق است. پس کسی را سرمشق معرفی کنید که قابل سرمشق گرفتن باشد و شرایط هم سطحی با ما داشته باشد، و آن گاه بگویید: فلانی را ببیند که چگونه است و چون او باشید.

به نظر می رسد که این گونه تصویرسازی نسبت به معصوم و عصمت آنان، بر خلاف آموزه های وحیانی قرآن است؛ زیرا در این تصویرسازی، گویی معصوم از دایره بشریت و نیازهای فطری بشری خارج و موجودی فرابشری است و دیگر اراده ای ندارد تا فکر گناه به سراغش بیاید و مجبور است تا پاک و معصوم باشد؛ در حالی که از نظر قرآن، همان طوری که علم موجب جبر در عمل نمی شود، عصمت نیز موجب جبر نیست، و فرد معصوم هم چنان دارای اراده و حق انتخاب میان اضداد و نقیضین است.

حقیقت عصمت و آثار آن از نظر قرآن

عصمت، در لغت به معناى منع است(لسان العرب، ج 9، ص 244، «عصم»)؛ چنان که خدا در چند جا از نظر قرآن به انسان هشدار می دهد که درست فکر و عمل کنند تا برای خود «عاصم» فراهم آورند؛ و گرنه از بیرون هیچ عاصم و مانعی نیست تا آنان را از خدا یا امر الهی حفظ کند و دفع غضب الهی نماید: مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ (غافر، آیه 33؛ یونس، آیه 27)، لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ (هود، آیه 43)

برخی عصمت اصطلاحی را همان دفع شر و بدى از انسان از ناحیه خداوند دانسته اند (ترتیب العین، ج 2، ص 1220، «عصم») ولی برخی عصمت مصطلح در علم کلام و فرهنگ قرآنی را، علم نافع و حکمت بالغه اى دانسته اند که انسان را از وقوع در مهالک رذایل و آلودگى به پلیدى معاصى دور و از هرگونه ضلالت و خطا حفظ مى کند. بنابراین عصمت مانند شجاعت و عفّت و سخاوت صورت علمیه راسخه و ملکه نفسانیه اى است که صاحب خویش را از ارتکاب عملى که جایز نیست چه گناه و یا خطا، نگه مى دارد.( المیزان، ج 2، ص 138 – 139؛ ج 5، ص 78 – 80)

با توجه به این که عصمت در این اصطلاح ریشه در علم نافع و حکمت بالغه دارد، می توان گفت که عصمت تنها محدود به ساحت اندیشه نیست، بلکه ساحت انگیزه و عمل را نیز در می گیرد، به ویژه آن که حکمت به دو ساحت علم و عمل توجه دارد. هم چنین از این منظر، صورت علمی راسخ و ملکه نفسانی بیانگر آن است که دو ساحت اندیشه و انگیزه تحت مهار و مدیریت قرار می گیرد و هر گونه پلیدی فکری و عملی از ساحت وجودی آنان بیرون است؛ پس شخص در همه ابعاد از عصمت سود و بهره می برد؛ پس دیگر جایی برای خطا، نسیان، جهل، اشتباه، غفلت یا گناه و فجور و مانند آنها باقی نمی ماند.(یوسف، آیه 24؛ آل عمران، آیه 161؛ نساء، آیات 59 و 83؛ حج، آیه 52؛ احزاب، آیه 33)

از نظر قرآن، برخوردارى از عصمت خدادادى، مایه رویگردانى آدمى از قصد گناه می شود و شخص به گناه آلوده نخواهد شد(یوسف، آیه 24)؛ چنان که امام رضا(عليه السلام) درباره جمله «و هم بها لولا ان رءا برهان ربّه» فرمود: يوسف(عليه السلام) معصوم بود و معصوم قصد ارتكاب گناه نمى كند. (عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 179، ح 1، باب 115؛ تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 419، ح 42)

 از نظر این گروه عصمت بر سه قسم است: 1. عصمت از خطا در تلقى وحى؛ 2. عصمت از خطا در تبلیغ و رسالت؛ 3. عصمت از معصیت، یعنى آنچه که هتک حرمت عبودیت و مخالفت مولوى باشد؛ و برگشت آن بالاخره به گفتار و کردارى است که منافى عبودیّت است.( المیزان، ج 2، ص 134)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، برخوردارى انبیاى الهى از عصمت، مایه مصونیّت وحى و کتب الهى از هرگونه تحریف است و عصمت در همه سطوح و مراتب رسالت از تلقی یا حفظ تا تبلیغ تا عمل بر اساس وحی، برای صاحبان عصمت تحقق دارد(حج، آیات 52 و 75 و 76؛ جن، آیات 26 تا 28)؛ چرا که آيات مزبور، بيانگر عصمت رسولان الهى در دريافت، حفظ و ابلاغ وحى است  (الميزان، ج 14، ص 409 – 411؛ الميزان، ج 20، ص 57 که لازمه اين گونه عصمت مصونيّت وحى و كتب الهى از هرگونه تحريف است. بنابراین، می توان گفت که موارد پیش گفته از مهم ترین آثاری است که برای صاحبان عصمت مطرح است.

البته از آیات قرآنی به دست می آید که عصمت همانند ایمان و تقوا دارای درجات و سطوح بسیاری است که پیامبران می بایست سطحی از عصمت را دارا باشند که مطابق با ماموریت ایشان است؛ سطح عالی عصمت از آن کسانی است که ماموریت آنان فراتر از ماموریت پیامبران در مقام امامت است؛ از همین روست که حضرت ابراهیم(ع) زمانی به مقام امامت رسید که شرایط سخت ابتلائات الهی را تحمل کرد و سر بلند از آزمون الهی بیرون آمد(بقره، آیه 124)؛ چرا از آيه مذكور استفاده مى شود امامت آن حضرت پس ابتلاء به کلماتی چند بوده است. هم چنین از آیه به دست می آید که امام بايد معصوم باشد، زيرا غير معصوم يا ظالم به نفس است يا ظالم به غير؛ و در هر صورت چنین ظالمی نمى تواند امام باشد.(مجمع البيان، ج 1 – 2، ص 380)

خدا در قرآن از عصمت امام معصوم(ع) در آیات چند سخن به میان آورده است تا معلوم دارد که امامت جز برای معصوم نخواهد بود.(احزاب، آیه 33؛ آل عمران، آیه 61) باید توجه داشت که مراد از اهل بیت در آیه 33 سوره احزاب، مراد از همان اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) است. بنا به گفته ابوسعيد خدرى و انس بن مالك و واثلة بن الاسقع و عايشه و امّ سلمه، آيه مختص به رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)، على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) است. (مجمع البيان، ج 7 – 8 ، ص 559؛ مناقب الامام اميرالمؤمنين، محمّد بن سليمان كوفى قاضى، ج 1، ص 132؛ شواهدالتنزيل، ج 1، ص 497)

خدا در قرآن درباره عصمت اولوا الامر که همان امامان معصوم در مقام خلافت الهی پس از رسول الله(ص) است، بارها سخن و بر آن تاکید کرده است؛ به عنوان نمونه در آیه 59 سوره نساء، از عصمت اولوا الامر از خطا و گناه سخن به میان می آورد؛ زیرا در این آیه اطاعت از اولواالامر بدون هیچ قيدی و به صورت مطلق در كنار اطاعت از رسول الله(ص) آمده است؛ شکی نیست  خداوند اطاعت كسى را به طور مطلق واجب نمى كند ، مگر آن كسى را كه عصمتش ثابت باشد. (التبيان، ج 3، ص 236؛ مجمع البيان، ج 3 – 4، ص 100؛ التفسير الكبير، ج 4، ص 113؛ الميزان، ج 4، ص 389 – 390) گفتنى است مقصود از «اولى الامر» با توجّه به روايات و گفته مفسّران ائمّه اهل بيت(عليهم السلام)مى باشند (تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 498 – 507)

هم چنین خدا در آیه 83 سوره نساء نیز به این امر توجه می دهد؛ زیرا چنان که گفته شد مراد از «اولى الامر» ائمّه معصومين(عليهم السلام)هستند. در این آیه نیز به دليل جمله «لعلمه الّذين…» معلوم می شود که اهل بیت(ع) دارای عصمت هستند؛ زيرا با رجوع به غير معصوم علم حاصل نمى شود و ارجاع به اولوا الامر برای کسب علم به معنای آن است که آنان دارای علمی هستند که ریشه در عصمت آنان دارد.(التبيان، ج 3، ص 273)

عوامل بسترهای عصمت از نظر قرآن

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، عصمت ذاتی و تفضلی برای شماری از انسان ها است؛ زیرا آنان ماموریت و وظایفی را از سوی خدا به عهده دارند که لازمه آن ماموریت و رسالت داشتن عصمت است.

از نظر قرآن، مهم ترین عامل و زمینه ساز برای تحقق عصمت در فردی اموری چند از جمله موارد زیر است:

  1. رحمت رحیمی: رحمت رحیمی فراتر از رحمت رحمانی تنها به شماری از افراد از جمله مومنان تعلق می گیرد، در حالی که همه موجودات هستی از رحمت رحمانی برخوردار هستند. از نظر قرآن، رحمت خاص رحیمی موجب می شود تا شخصی دارای عصمت شود.(یوسف، آیه 53؛ نساء، آیه 113)
  2. تفضل الهی: فضل به دو دسته ذاتی و پاداشی اکتسابی تقسیم می شود. برخی از فضل های الهی برای مسئولیت ها و ماموریت های خاص به افراد داده می شود(اسراء، آیه 21)؛ چنان که تفضل مرد بر زن برای قوامیت و مدیریت خانه و انفاق است(نساء، آیه 34)؛ هم چنین خدا انسان را بر بسیاری از موجودات فضلیت بخشیده تا در جایگاه خلافت قرار گیرد(اسراء، آیه 70؛ بقره، آیات 30 تا 34)؛هم چنین تفضل پیامبران بر دیگر افراد بشر برای ماموریت رسالت و پیامبری است.(انعام، آیه 86؛ نمل، آیه 15) البته این تفضل حتی در میان پیامبران خدا نیز یک سطح و مرتبه نیست؛ زیرا ماموریت های آنان با هم در برخی از امور و مسائل فرق دارد.(بقره، آیه 253؛ اسراء، آیه 55) از نظر قرآن، ماموریت خاص برای این دسته از نوع بشر به عنوان انبیاء یا رسولان موجب شده تا برای آنان عصمت خاص قرار داده شود تا به ماموریت خویش بپردازند.(نساء، آیه 113)
  3. اراده الهی: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اراده الهی به این تعلق گرفته تا عصمت برای گروهی از جمله امام معصوم(ع) قرار داده شود.(احزاب، آیه 33) البته باید توجه داشت که اراده الهی تابع مشیت الهی است که آن نیز تابع حکمت الهی است؛ حکمت الهی همان اهداف غایی است که برای هر مخلوقی قرار داده شده است. هدف غایی برای انسان عبودیت ارادی و اختیاری است که بدان متاله و خدایی شده در مقام مظهریت در ربوبیت به خلافت می پردازد.(ذاریات، آیه 56؛ بقره، آیات 30 و 31 و 138؛ آل عمران، آیه 79) به هر حال، اراده مبتنی بر مشیت حکیمانه الهی است که عصمت را برای معصومان از امامان ثابت گردانیده است.
  4. ربوبیت الهی: از نظر قرآن، مقام ربوبیت خدا موجب می شود تا خدا برای تحقق اهداف حکیمانه، به پرورش بپردازد و در مقام ربوبیت اقداماتی در همه ابعاد انجام دهد که از جمله آن ایجاد عصمت برای برخی از بشر است.(یوسف، آیات 21 تا 24)

صفات معصوم از نظر قرآن

از نظر قرآن، معصوم دارای صفات و ویژگی هایی است که او را به این مقام می رساند. البته این صفات می تواند در هر دو گروه از دارندگان عصمت ذاتی و اکتسابی بروز و ظهور کند. بنابراین ، غیراز آثاری که برای عصمت گفته شد، می توان صفاتی برای معصوم بیان کرد که می تواند بیانگر بسترهای ایجادی عصمت اکتسابی نیز باشد. از نظر قرآن مهم ترین ویژگی ها و صفات معصومان و نیز زمینه های کسب عصمت اکتسابی عبارتند از:

  1. هدایت خاص الخاص: همه بشر از هدایت عام فطری – تکوینی برخوردار هستند(طه، آیه 50؛ اعلی، آیه 3)؛ اما بهره مندی از هدایت خاص تنها برای کسانی است که از این هدایت عام بهره مند و به کار گرفته اند.(بقره، آیات 2 و 3) از این هدایت خاص به عنوان هدایت تشریعی پاداشی نیز یاد می شود. البته یک هدایت خاص الخاص دیگری است که برای اهل عصمت است؛ زیرا این هدایت همراه با القاء وحی، الهامات برای انجام کار خیر و برهان قاطع است.(انبیاء، آیه 73؛ یوسف، آیه 24؛ قصص، آیات 7 تا 10)
  2. مصونیت از انحراف: کسی که از عصمت الهی بهره مند می شود، از هر گونه انحراف و گناه مصون می ماند؛ زیرا عصمت فراتر از رفع در مقام دفع وارد می شود و اجازه نمی دهد تا فکر یا عملی خطایی و گناهی در ساحت فکر و عمل معصوم وارد شود( یوسف، آیه 24) و این گونه معصوم در شرایط ثبات قرار می گیرد که هیچ چیزی او را از آن منحرف نمی سازد(اسراء، آیات 73 و 74)؛ زیرا «و لولا ان ثبّتناك» معنايش اين است كه ما قلب تو را به واسطه نبوّت و عصمت و معجزات بر حق و هدايت تثبيت كرده ايم. (مجمع البيان، ج 5 – 6 ، ص 665)
  3. مشاهده برهان: کسی که در مقام عصمت قرار می گیرد، دسترسی خاصی به حقایقی دارد که از آن به برهان پروردگار یاد می شود. این برهان امری شهودی و رویت حقایق است(یوسف، ایه 24) ؛ چرا که برهانى كه يوسف(عليه السلام) مشاهده كرد، نوعى از علم و يقين است كه انسان را از معصيت باز مى دارد. (الميزان، ج 11، ص 129)
  4. آخرت اندیشی و دنیا گریزی: عصمت موجب می شود تا شخص به جای دنیاگرایی و دنیاخواهی در اندیشه آخرت بوده و بدان گرایش یابد.(ص، آیات 45 تا 48)
  5. اخلاص خدادادی: عصمت موجب آن است تا شخص در مقام «مخلصین» به فتح لام قرار گیرد که فراتر از مخلصین به کسر لام است؛ زیرا خدا چنین شخصی را خالص و مخلص می سازد و خلوص در وی نهادینه و ملکه بلکه مقوم ذات می شود.(یوسف، آیه 24)
  6. خشیت از خدا: معصوم دارای ترس و خوف عالمانه نسبت به عظمت الهی است. از این روست که همین خشیت او را در برابر هر خطایی مصون می سازد.(انعام، آیه 15؛ یونس، آیه 15؛ زمر، آیه 13) باید توجه داشت که این خوفی که در باره معصوم مطرح است با خوف عادی ظنی فرق دارد؛ زیرا این خوف همان خشیت عالمانه است که برای عالم به علم شهودی ایجاد می شود.
  7. نیایش: معصوم با آن که در مقام عصمت است، ولی برای حفظ خویش و تثبیت به نیایش و دعا می پردازد تا از هر گونه گناهی در امان بماند(یوسف، آیات 33 و 34)؛ زیرا با آن که حضرت یوسف(ع) در شرایط بدتر، به دلیل رویت برهان و اخلاص خدادادی از گناه رست، بر این باور است که نیایش می تواند این امر را تثبیت کند و از گناه مصون نگه دارد. بنابراین، معصوم برای حفظ و صیانت خویش هرگز از نیایش دست بر نمی دارد.
  8. تذکر و یاد خدا: از نظر قرآن، معصوم(ع) در همه حال یاد خدا است و اگر طواف شیاطین برای نفوذ به قلب ایشان مطرح باشد یا بخواهد تاثیرات شیطانی داشته باشد، با ذکر الله و تذکر خود را از آن مصون می دارد(بقره، آیه 201)؛ زیرا برهانى كه يوسف(عليه السلام) مشاهده كرد، نوعى از علم و يقين است كه انسان را از معصيت باز مى دارد.(الميزان، ج 11، ص 129)

حفظ اراده با وجود عصمت

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان موجودی است که در ساختار مشیت حکیمانه الهی از اراده و قدرت فعل و ترک در محدوده مشیت الهی برخوردار است و می تواند میان اضداد و متناقضین مانند حق و باطل، خیر و شر، عدل و ظلم، ایمان و کفر، کفران و شکر و تقوا و فجور یکی را انتخاب کند که تعیین کننده سعادت یا شقاوت ابدی اوست.(انسان، آیه 3؛ شمس، آیات 7 تا 10 و آیات دیگر)

بنابراین، از نظر قرآن، با آن که نوعی جبر بر کلیت هستی از جمله زندگی انسان حاکم است، ولی از قدرت انتخاب آزاد برخوردار است که همان جبر الهی برایش رقم زده است. این همان تفکر قرآنی «لاجبر و لاتفویض» است که از امام معصوم(ع) روایت شده است.( بحار الأنوار، ج5، ص 57)

این بدان معناست که همه بشر از جمله پیامبران که دارای عصمت هستند، از اراده انتخاب آزاد میان امور از جمله امور پیش گفته برخوردارند.

از آیات قرآنی به دست می آید که هرگز عصمت الهی موجب جبر مطلق نیست به طوری که معصوم دیگر اراده نداشته باشد؛ بلکه با آن که اراده او باقی و برقرار است، از انتخاب درست برخوردار است و در اندیشه و انگیزه به خطا و گناه نمی رود.

به عنوان نمونه می توان گفت که صفاتی چون خشیت از خدا(انعام، آیه 15؛ یونس، آیه 15؛ زمر، آیه 13)، توسل به دعا و نیایش(یوسف، آیات 33 و 34)، تذکر و یاد خدا(بقره، آیه 201) و مانند آنها برای معصوم خود بیانگر بقای اراده و حق انتخاب آزاد برای آنان است. بنابراین، با آن که معصوم می تواند خطا و گناه کند، ولی به سبب برخورداری از علم و شهود و برهان، دنبال گناه نمی رود و خطا نمی کند.

اصولا وجود همت که برای مقام عمل است خود گواهی روشن است که شخص «مُخلَص» و معصوم می تواند فراتر از عزم عمل، در شرایط همت قرار گیرد که دلش کاری را بخواهد، ولی به خود اجازه ندهد تا مرتکب آن شود.(یوسف، آیه 24)

هم چنین بقای اموری که هر بشر دیگر بدان نیاز دارد، مانند خورد و خواب و شهوت جنسی در معصوم(فرقان، آیه 7) و متاثر شدن از زیبایی تا سرحد شگفتی و تعجب چنان که برای رسول الله (احزاب، آیه 52) چنان که برای دیگران نیز نسبت به زنان مطرح می شود(بقره، آیه 221)، نشان می دهد که عصمت آنان به معنای جبر و از دست رفتن اراده بشری آنان نیست.

اصولا لازمه سرمشق شدن کسی برای بشر آن است که آن شخص خودش بشر باشد و در شرایطی یکسانی با آنان قرار گیرد؛ از همین روست که آنان هماره خود را بشری مانند دیگر بشر معرفی می کنند که تنها وجه ممیزه آنان وحی است که آنان مسئولیت آن را به عهده گرفته تا رسالتی الهی را انجام دهند.(کهف، آیه 110؛ مومنون، آیات 24 و 33؛ فصلت، آیه 6)

ممکن است شبهه شود که آنان بهره مند از وحی هستند که علم الهی است که در آن خطا و اشتباه راه نمی یابد؛ هم چنین نیسان و غفلت نیز برای آنان نیست؛ اما دیگران از این علم برخوردار نیستند؛ پس نمی توان آنان را شرمشق قرار داد و به عنوان اسوه حسنه(احزاب، آیه 21) بر بشری تحمیل کرد که از چنین علمی برخوردار نیست.

در پاسخ به این شبهه می بایست گفت که نسبت علم و عمل نسبت اندیشه و انگیزه است که ارتباط با هم دارند، ولی نسبت آنان نسبت علیّ و معلولی نیست، به طوری که هر جا علم آمد، عمل هم دنبالش باشد؛ زیرا ساحت اندیشه غیر از ساحت انگیزه است و هیچ گونه تلازم علیّ و معلولی میان آنها وجود ندارد. از همین روست که بسیاری از اهل علم بلکه بصیرت و برهان قطعی، در مقام عزم و عمل یا وارد کار نمی شوند، یا می لنگند؛ چنان که حضرت آدم(ع) با آن که علم به ممنوعیت چشیدن و خوردن از میوه درخت ممنوع داشت و حتی ابلیس در مقام تحریک و وسوسه آن ممنوعیت را یاد آور می شود تا جایی که دیگرجایی برای نسیان و غفلت نیست، اما حضرت آدم(ع) در مقام عمل بر خلاف علم خویش رفتار می کند و خدا به این نکته توجه می دهد که علم آدم قطعی بود ولی در مقام عمل، عزمی نداشت: وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ؛ و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم، ولى آن را فراموش كرد؛ و براى او عزمى استوار نيافتيم. (طه، آیه ۱۱۵)

البته این نسیان مربوط به ممنوعیت نیست، بلکه فراموشی او نسبت به تعهدی است که بسته بود تا بر خلاف امر الهی عمل نکند، اما این را به فراموشی گذاشت و عالمانه عامدانه به چشیدن از میوه درخت ممنوع پرداخت.

از این روشن تر، آیاتی است که درباره فرعون و فرعونیان وارد شده است. خدا می فرماید با ده معجزه الهی، آنان نسبت به حقیقت بصیرت یافتند و چیزی از حقیقت بر آنان پوشیده نبود؛ از این رو، با آن که در کمال تمام یقین بودند، ولی به سبب گرایش به ظلم و برتر طلبی و علوّ مقامی در میان مردم، حاضر نشدند عبودیت و بندگی و ربوبیت خدا را بپذیرند، بلکه خود خدا و ربّ دانستند و به انکار در مقام عمل پرداخته و جَحد عملی داشتند.(نمل، آیه 14)

به هر حال، از نظر قرآن، ساحت علم و ساحت عمل دو وادی متفاوت است، هر چند که با هم ارتباط دارند، ولی این بدان معنا نیست که کسی عالم باشد، حتما عامل به علم خودش است؛ چرا که بسیاری از جمله بعلم باعورا و سامری بر خلاف علم خویش عمل کردند.(اعراف، آیه 167؛ طه، آیه 96)

پس هیچ تلازم علیّ  و معلولی میان علم و عمل نیست؛ این بدان معناست که علم معصوم از طریق وحی موجب نمی شود معصوم حتما بر اساس آن علم عمل کند و مجبور باشد؛ بلکه علم هرگز جبری را به دنبال ندارد؛ و هم چنان شخص عالم از اراده انتخاب آزاد برخوردار است؛ از همین روست که خدا بارها به معصومان از جمله پیامبر(ص) هشدار می دهد که تابع هواهای دیگران نباشد؛ زیرا تابعیت زمانی معنا می یابد که اراده باقی باشد و شخص به انتخاب آزاد بخواهد تابع علم الهی باشد یا هواهای نفسانی و ظنون باطل دیگران.(بقره، آیه 120؛ انعام، آیه 150؛ جاثیه، آیه 18؛ شوری، آیه 15؛ ص، آیه 26)

بنابراین، معصومان(ع) هم چنان اسوه حسنه و سرمشق نیک بشر هستند؛ زیرا عصمت موجب نمی شود که اراده ای نداشته باشند و مجبور باشند ، بلکه آنان با اراده انتخاب آزاد و علم خویش از حق پیروی می کنند و از هواهای نفسانی باطل اجتناب می نمایند.

از نظر قرآن، هر انسانی به هر میزان علمی که دارد می بایست از آن پیروی کند و تابع ظنون و هواهای نفسانی نباشد؛ این گونه عمل او درست می شود؛ زیرا مواخذه بر اساس درجه علم و مطابقت عمل با آن است؛ از کسی که در درجه پایین تری از علم است، درخواست عمل در سطح عالی علمی نمی شود. هر کسی در هر سطحی علم دارد می بایست بدان عمل کند و از ظنون و شکوک و هواهای نفسی پرهیز و اجتناب نماید و به تبعیت آن عملی را انجام ندهد.(نجم، آیات 23 و 28؛ یونس، آیات 36 و 66؛ انعام، آیات 116 و 148؛ نساء، آیه 157)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا