اخلاقی - تربیتیتاریخیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

مكارم اخلاق در سيره امام سجاد(ع)

samamos-comبه مناسبت پنجم شعبان سالروز ولادت پربركت سيدالساجدين(ع)

امام سجاد(ع) مظهر كامل و تمام مكارم اخلاقي است. آن حضرت(ع) همان گونه كه در عبادت و بندگي خداوند اهتمامي بسيار داشت به گونه اي كه در ميان معصومان(ع) به فضيلت زين العابدين و سجاد شناخته شده، همچنين در سيره اجتماعي اش چنان بود كه به بزرگواري اخلاقي معروف شده است.

امام زين العابدين، چنان كه خود تجسم اخلاق و مكارم آن بود، زبان گوياي مكارم اخلاقي نيز بود و آنچه خود در كمالش دارا بود، ديگران را بدان به قول و عمل دعوت مي كرد.

نويسنده در اين مطلب، گوشه اي از مكارم اخلاقي آن حضرت را در سنت و سيره اش توصيف كرده است. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

اخلاق، نماد عقل و دين

براي هر چيزي نشانه اي است. شناخت ماهيت و حقيقت بسياري از امور، سخت و دشوار است. اين دشواري از چند جهت است؛ از جمله اين كه انسان احاطه علمي به تمام چيزها ندارد و تنها اندك دانش و ابزار شناختي در اختيار دارد. هر چند كه انسان مي تواند با بهره گيري درست از همين ابزار شناختي و عمل براساس محتوا و مفاد آن، دريچه اي ديگر به سوي حقيقت بگشايد و در نهايت به علم اليقين و عين اليقين و حق اليقين برسد و ملكوت و حقيقت چيزها را بشناسد و فهم نمايد.

امام زين العابدين در يك روايت به اين نكته توجه مي دهد كه انسان بايد براساس آنچه شناخت و علم دارد عمل كند؛ چرا كه اگر براساس مباني، بينش ها و شناخت هاي خويش عمل نكند، اندك اندك قلب، نابينا مي شود و قوت ادراكي و فهم خود را از دست مي دهد. اما زين العابدين(ع) هنگامي كه با پرسشهايي از طرف شخصي رو به رو شد، به آنها پاسخ مي دهد؛ ولي شخص مي رود و برمي گردد تا پرسشهاي تازه اي را مطرح سازد. امام به شخص مي فرمايد: در انجيل آمده است كه تا زماني كه به علمي عمل نكرديد، علم ديگري را نخواهيد، چرا كه اگر به علمي عمل نشود، جز كفر نمي افزايد و جز از خدا دورتر نمي گرداند. (اصول كافي، ج 1، ص كتاب فضل العلم، باب استعمال العلم، حديث4)

بنابراين از علم چيزي نپرسيد مگر آن كه قبلا به دانسته هاي خود عمل كرده باشيد؛ چرا كه اگر به دانسته ها عمل نشود، آن دانش جز دوري ازخدا به دنبال نمي آورد. اين دوري ازخدا به همان اندازه موجب افزايش جهل و ناداني مي شود؛ زيرا سرچشمه همه علوم، خداوند تعالي است.

امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايد: علم، همزاد عمل است. هر كه خوب بداند، عمل مي كند و هر كه به درستي عمل مي كند علم خواهد داشت. علم فرياد به عمل كند و اگر پذيرا شود بماند و اگر نه، كوچ كند و برود. (همان، حديث 72) بنابراين عمل از علم زاده مي شود و علم در اثر عمل، رشد و افزايش مي يابد.

امام باقر(ع) نيز مي فرمايد: اذا سمعتم العلم فاستعملوه و لتتسع قلوبكم فان العلم اذا كثر في قلب رجل لايحتمله، قدرالشيطان عليه فاذا خاصمكم الشيطان فاقبلوا عليه بما تعرفون فان كيد الشيطان كان ضعيفا. فقلت: و ما الذي نعرفه؟ قال: خاصموه بما ظهر لكم من قدره الله عزوجل؛ چون علم را شنيديد آن را به كار ببنديد و بايد دريا دل باشيد؛ زيرا چون علم فراوان در دل تنگي انباشته شود كه تحمل آن نتواند، شيطان بر آن دست يابد؛ چون شيطان با شما طرف شود با آنچه مي دانيد، به او رو كنيد؛ زيرا كيد شيطان سست است. گفتم: چيست آن چه مي دانيم؟ فرمود: با او مبارزه كنيد بدانچه از نيروي خداي عزوجل در وجود شما هويداست.(همان، حديث 7)

بر اين اساس، اگر كسي خواهان دست يابي به علم شهودي است، مي بايست به همان علمي كه مي داند عمل كند تا با عمل به هر علمي، دري به سوي علم برتر وكامل تر گشوده شود.

به هر حال، براي هر چيزي نشانه اي است كه انسان از طريق اين نشانه ها مي تواند نسبت به حقيقت آن چيز آگاهي يابد.

نشانه هاي عقل و دين داري در شخص، اخلاق است؛ زيرا اخلاق تجلي گاه عقلانيت و دين داري انسان مي باشد. اگر چه در برخي از روايات حيا در كنار عقل و دين به عنوان يكي از سه گانه جدايي ناپذير معرفي شده است. به عنوان نمونه از اميرمؤمنان درباره جايگاه و ارزش عقل روايت شده كه آن حضرت(ع) مي فرمايد: جبرئيل بر آدم نازل شد و گفت: اي آدم، من مأمور شده ام كه تو را در انتخاب يكي از سه چيز، مخير سازم؛ پس يكي را برگزين و دوتا را واگذار. آدم گفت: آن سه چيست؟ گفت: عقل و حيا و دين. آدم گفت: عقل را برگزيدم. جبرئيل به حيا و دين گفت: شما بازگرديد و او را واگذاريد. آن دو گفتند: اي جبرئيل، ما مأموريم هر جا كه عقل باشد، با او باشيم، گفت: خود دانيد و بالا رفت. (اصول كافي، ج1، ص11، حديث2)

اما اين نكته بايد مورد توجه قرار گيرد كه عقل، بنياد دين است و دين داري، خود مظهر و نشانه اي از عقلانيت انسان است؛ چنانكه نشانه و مظهر عقلانيت و دين داري، حياست كه خود نمادي از حقيقت اخلاق است. بر كسي پوشيده نيست كه اگر شخص عقل نداشته باشد و يا از عقل خود به درستي بهره نگيرد و يا به كار نبرد، هرگز دين دار يا داراي اخلاق و حيا نخواهد بود؛ از اين رو تكليف بر مدار عقل مي گردد و خداوند انسان را به سبب دو امر عقل و اراده به عنوان مكلف مطرح مي سازد.

به هر حال، نماد عقلانيت و دين داري انسان، اخلاق است و اگر كسي بخواهد درباره وضعيت دين داري و عقلانيت خود و يا ديگران قضاوت كند بايد به درجه پاي بندي اش به اصول اخلاقي توجه كند.

بر اين اساس، اوج مكارم اخلاقي در شخص به معناي اوج دين داري و عقلانيت او خواهد بود. در مقابل، هر گونه فقدان بي اخلاقي ها و نابهنجاري ها بيانگر فقدان تدين و عقلانيت خواهد بود.

ضرورت بهره گيري از سبك زندگي ائمه

البته ناگفته نماند كه آن حضرت(ص) همانند قرآن و ديگر امامان معصوم(ع) بر اين نكته تأكيد مي كند كه راه رهايي از خسران بزرگ در دنيا و آخرت، بهره مندي از سبك زندگي است كه آنان با سنت و سيره خودشان ترسيم مي كنند. نه آن كه به عقل ناقص خود بسنده كرده و بر اين باور باشيم كه مي توانيم سبك زندگي كامل را با عقل ناقص خود به دست آوريم؛ چنان كه بسياري از مردم از جمله غربيان در دام عقل ناقص خويش مي افتند و مي گويند كه ما نيازي به دين نداريم؛ زيرا عقل مي تواند دين كامل را به ما نشان دهد؛ عقل هر چند كه بنياد همه چيز است؛ ولي اين عقل تا در چارچوب مشخصي به كار گرفته نشود، به كمال نمي رسد و هنگامي كه به كمال نرسيد، نمي تواند مبناي سبك زندگي باشد؛ چرا كه عقل تا پيش از كمال مطلق كه شامل شهود ملكوت حقايق مي شود، عقل ناقصي است. از اين رو آن حضرت(ع) همانند ديگر معصومان(ع) عقول ناقص را ناتوان از درك سبك زندگي صحيح مي شمارد و خواهان بهره مندي از سبك زندگي معصومان(ع) مي شود؛ زيرا اين سبك زندگي كه آنان ارايه مي دهند برخاسته از عقل كامل است كه در سايه سار وحي رشد كرده و به كمال رسيده است. آن حضرت(ع) در اين باره مي فرمايد: ان دين الله لايصاب بالعقول الناقصه ، و الاراء الباطله ، و المقاييس الفاسده ، ولايصاب الا بالتسليم، فمن سلم لنا سلم، و من اهتدي بنا هدي، و من دان بالقياس و الراي هلك؛ به وسيله عقل ناقص و نظريه هاي باطل و قياسهاي فاسد و بي اساس نمي توان به دين خدا دست يافت؛ تنها وسيله رسيدن به دين واقعي، تسليم محض است؛ پس هر كس تسليم ما اهل بيت باشد (از هر انحرافي) در امان است و هر كه به وسيله ما هدايت يابد خوشبخت خواهد بود. و شخصي كه با قياس و نظريات شخصي خود بخواهد دين را دريابد، هلاك مي گردد. (مستدرك الوسائل: ج 17، ص 262، ح 25)

به سخن ديگر، عقل مقدماتي و ابتدايي، هرچند زمينه ساز دست يابي انسان به عقل كامل در يك فرآيند عمل به علم و دانش است، ولي اين كمال يابي تحت نظارت و راهنمايي كامل وحي الهي و عقل بيروني اتفاق مي افتد كه پيامبران و امامان(ع) مسئوليت مديريت و راهنمايي و انتقال آن را به عهده دارند. اين همان چيزي است كه در آيات قرآني از آن به هدايت خاص الهي تعبير شده است. (سوره بقره، آيه 38 و آيات ديگر)

مكارم اخلاق در سنت و سيره امام زين العابدين

هرچند كه امام زين العابدين، به زينت عبادت كنندگان معروف است و مردم به سبب رابطه و پيوند بسيار مستحكم آن امام همام با خداوند اين القاب را به ايشان داده اند و او را بسيار سجده كننده مي شناسند، ولي اين ارتباط مستحكم و قوي با خداوند بيانگر ميزان عقلانيت بالاي ايشان است كه در اخلاق نيز خودنمايي مي كند. اگر عقل و دين و اخلاق مي خواست تجسم يابد، در شكل امام معصوم(ع) تجسم مي يابد كه اين گونه نيز بوده است. در روايتي از پيامبر(ص) است كه فرمود: لوكان العقل رجلا لكان الحسن؛ اگر قرار بود عقل به صورت يك انسان تجسم پيدا كند به صورت امام حسن عليه السلام ظاهر مي شد. (فرائد السمطين، ج 2، ص 68) اين معنا اختصاص به حضرت امام حسن(ع) نداشت، بلكه همه انوار امامان(ع) كه نور واحد هستند، اين گونه اند.

امام زين العابدين، تجسم عقل است كه از آن نمادهايي همچون تدين و اخلاق نيك ظهور مي يابد. ازاين رو در سيره و سنت آن امام(ع) همه مكارم اخلاق را مي توان يافت و ايشان تجسم كامل اخلاق نيكي است كه خداوند پيامبرش را به عنوان «انك علي خلق عظيم» بدان ستوده است. (قلم، آيه 4)

داستان هاي بسياري از عفو و گذشت ايشان نسبت به كساني كه اذيت و آزار مي رساندند، بيان شده است كه همه اينها بيانگر عظمت روحي و شرح صدر و وسعت وجودي ايشان است. از جمله كمك به پسر عمويي كه ايشان را مي آزرد و بدزباني مي كرد.

صاحب كشف الغمه نقل كرده: روزي آن حضرت از مسجد بيرون آمده بود. مردي او را ملاقات كرد و به آن جناب دشنام و ناسزا گفت. غلامان آن حضرت خواستند به او صدمه زنند. فرمود: او را به حال خود واگذاريد! پس به آن مرد رو كرد و فرمود: آنچه از كارهاي ما بر تو پوشيده است، بيشتر است از آنچه تو بداني و بگويي. بعداز آن فرمودند: آيا حاجتي داري تا تو را كمك كنيم؟ آن مرد شرمسار شد. سپس حضرت عباي خود را نزد او افكندند و امر فرمودند تا هزار درهم به او بدهند. پس از آن هر وقت آن مرد حضرت را مي ديد، مي گفت: گواهي مي دهم كه تو از اولاد رسول خدايي.

همچنين آمده است كه زماني كنيزي ظرف آب به دست، آب روي دستان امام(ع) مي ريخت. ناگهان ظرف از دست او افتاد و بر صورت امام خورد و آن را زخمي كرد. امام نگاهي به او فرمودند. كنيز گفت: «والكاظمين الغيظ» (يعني: متقين كساني هستند كه خشم خود را فرو مي برند). امام فرمود: خشمم را فرونشاندم. كنيز ادامه داد: «والعافين عن الناس» (يعني: و از مردم مي گذرند و عفو دارند)، امام فرمود: از توگذشتم. كنيز باز ادامه داد: «والله يحب المحسنين» (يعني: خداوند نيكوكاران را دوست دارد) امام فرمودند: تو را به خاطر خدا آزاد كردم.

آن حضرت(ص) در سفارش خويش به ديگران مي فرمود: ثلاث منجيات للمومن: كف لسانه عن الناس و اغتيابهم، و اشغاله نفسه بما ينفعه لاخرته و دنياه و طول البكاء علي خطيئته؛ سه چيز موجب نجات انسان مومن خواهد بود: نگهداري زبانش از حرف زدن درباره مردم و غيبت آنان، مشغول شدنش به خويشتن با كارهايي كه براي آخرت و دنيايش مفيد باشد و بسيار گريستن بر اشتباهاتش. (تحف العقول: ص 204، بحارالانوار: ج 75، ص 410، ح 3) و براستي خوشان اين گونه بودند و همواره به آخرت مشغول بود و بسيار مي گريست. چنان كه در مسئله غيبت مومن، امام صادق(ع) روايت مي كند: مردي نزد امام زين العابدين(ع) آمد و گفت: شخصي به شما نسبت هاي ناروا داده و شما را گمراه و بدعت گذار ناميده است. حضرت به وي فرمود: تو حق دوستي و همنشيني با او را مراعات نكردي و گفتار او را براي من نقل كردي. حق مرا نيز از بين بردي، زيرا سخني از برادر ديني ام گفتي كه من آن را نمي دانستم. هر دو خواهيم مرد و در روز قيامت از تو سؤال خواهد شد كه چرا غيبت برادر خود را كرده اي. از غيبت بپرهيز كه غيبت غذاي سگ هاي جهنم است. بدان كسي كه زياد عيوب مردم را به زبان مي آورد، دليل آن است كه عيب هاي خودش را در مردم جست وجو مي كند.

از نظر آن حضرت (ع) غيبت رفتاري ضداخلاقي و هنجاري است كه آثار بسيار سويي در زندگي دنيوي و اخروي شخص به جا مي گذارد. به نظر آن حضرت(ع) عيب جويي و غيبت كردن اموري است كه آدمي را به هلاكت مي افكند. بنابراين پيش از اين كه به ديگري مشغول شود به خود مشغول شود و عيوب خود را بشناسد و در برطرف كردن آنها تلاش كند. آن حضرت(ع) در عبارتي مي فرمايد: ثلاث من كن فيه من المومنين كان في كنف الله، و اظله الله يوم القيامه في ظل عرشه، و آمنه من فزع اليوم الاكبر: من اعطي الناس من نفسه ما هو سائلهم لنفسه، و رجل لم يقدم يدا و رجلا حتي يعلم انه في طاعه الله قدمها او في معصيته، و رجل لم يعب اخاه بعيب حتي يترك ذلك العيب من نفسه؛ سه حالت و خصلت در هر يك از مؤمنين باشد در پناه خداوند و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهي خواهد بود و از سختي ها و شدايد محشر در امان است: اول آن كه به مردم چيزي را دهد كه از آنان براي خويش مي خواهد (آنچه براي خود مي پسندد را به آنان عطا كند)؛ دوم قدم از قدم برندارد تا آنكه بداند آن حركتش در راه اطاعت خداست يا معصيت و نافرماني او؛ سوم از برادر مومن خود (به عيبي كه در خود نيز دارد) عيب جويي نكند تا آنكه آن عيب را از خودش دور سازد (تحف العقول: ص 204، بحارالانوار: ج 57، ص 411، ح 3)

آن حضرت اهل تقوا و صداقت و حيا و خوش رويي بود. از اين رو، همواره بر اين مكارم اخلاقي تاكيد داشت و مي فرمود: اربع من كن فيه كمل اسلامه، و محصت ذنوبه، و لقي ربه و هو عنه راض: وقا لله بما يجعل علي نفسه للناس، و صدق لسانه مع الناس، و الاستحياء من كل قبيح عند الله و عندالناس، و حسن خلقه مع اهله؛ چهار خصلت است كه در هر كس باشد، ايمانش كامل و گناهانش بخشوده خواهد بود و در حالتي خداوند را ملاقات مي كند كه از او راضي و خوشنود است: 1- رعايت تقواي الهي با كارهايي كه براي مردم به دوش مي كشد؛ 2- راست گويي و صداقت با مردم؛ 3- حيا و پاكدامني نسبت به تمام زشتي ها در پيشگاه خدا و مردم؛ 4- خوش اخلاقي و خوش برخوردي با خانواده خود. (مشكاه الانوار: ص 172، بحارالانوار: ج 66، ص 583، ح 48)

به عنوان نمونه و مشت از خروار اين مطلب را در اين جا ذكر مي كنيم. مي گويند: با آن كه امام زين العابدين(ع) از هر كس نسبت به مادر خود بيشتر احسان مي نمود و به نيكي با مادرش رفتار مي كرد، ولي اغلب از خوردن غذا با وي امتناع مي كرد و وقتي علت را جويا شدند و به وي گفتند: شما كه از هر كس بيشتر به مادر خود عشق مي ورزيد و به وي نيكي مي كنيد، چرا از غذاخوردن با او خودداري مي كنيد؟ حضرت در پاسخ فرمود: من به خاطر ادب و احترام مادرم با آن بزرگوار غذا نمي خورم؛ زيرا بيم آن دارم كه به لقمه اي دست برم كه مادرم زودتر متوجه او شده و قصد خوردن آن را داشته باشد و من با اين كار عاق والدين گردم. (شرح صحيفه سجاديه فيض الاسلام دعاي 24)

آن حضرت(ع) اهل تواضع و فروتني بود و از نسبت و پيوند خويش براي اهداف شخصي سود نمي جست. از اين رو مخفيانه و پنهان سفر مي كرد. در گزارش هاي تاريخي و روايات بسيار آمده كه امام سجاد(ع) اغلب با كساني به سفر مي رفت كه وي را نشناسند و اگر آن حضرت را مي شناختند با آنها شرط مي كرد كه در كارها با آنها مشاركت نمايد. وقتي از حضرت(ع) علت اين كار را مي پرسيدند، مي فرمود: بيم دارم از اين كه به نام رسول الله(ص)، بيش از آنچه استحقاق دارم با من رفتار شود.

آن حضرت(ع) اهل سخاوت و بخشش بود و در كنار تقوا، بر سخاوت مندي در سنت و سيره تأكيد داشت. از نظر ايشان اگر كسي بخواهد در دنيا و آخرت سربلند در ميان مردم باشد، به اين دو امر (تقوا و سخاوت) بايد تمسك جويد. از اين رو مي فرمود: ساده الناس في الدنيا الاسخياء، و ساده الناس في الاخره الاتقياء؛ در اين دنيا سرور مردم، سخاوتمندان هستند؛ و در قيامت سيد و سرور مردم، پرهيزكاران خواهند بود. (مشكاه الانوار: ص 232، س 20، بحارالانوار: ج 78، ص 50، ح 77)

سخاوتمندي حضرت

از اين رو آن حضرت(ع) همواره به بخشش و سخاوت به مردم توجه ويژه اي مبذول مي داشت. گزارش هاي تاريخي بسياري نيز در اين مسئله وجود دارد كه بيانگر توجه و اهتمام ايشان به مسئله سخاومت مندي است. سخاوت ايشان آشكار و نهان نداشت؛ هر چند كه بخشش هاي نهان و نيكي هاي ايشان در تاريكي، بسيار معروف است. آن حضرت در شب هاي تاريك جهت ياري فقرا به راه مي افتاد و با انباني بر پشت به در خانه هاي مستمندان مي رفت و با صورت پوشيده به آنان نان و غذا و پول مرحمت مي فرمود و ناشناس به خانه باز مي گشت. اين امر تا زمان رحلت حضرت ادامه داشت و با رحلت آن حضرت مردم دريافتند كه كمك هاي شبانه از سوي آن حضرت بوده كه در اختيار نيازمندان قرار مي گرفته است.

هنگامي كه بدن مطهرش را براي غسل برهنه كردند، از آن انبان هايي كه براي فقرا بر دوش مي كشيد بر پشت مباركشان اثرهايي ديدند كه مانند زانوي شتر پينه بسته بود.

اين اعمال شبانه را از آن رو انجام مي داد كه باورش اين بود كه اين كارها براي انسان مي ماند و ذخيره آخرت است و خداوند را خشنود مي سازد و در مقام راضيه مرضيه وارد مي كند. از اين رو مي فرمود: من أطعم مؤمنا من جوع أطعمه الله من ثمار الجنه ، و من سقي مؤمنا من ظمأ سقاه الله من الرحيق المختوم، و من كسا مؤمنا كساه الله من الثياب الخضر؛ هركس مؤمن گرسنه اي را طعام دهد خداوند او را از ميوه هاي بهشت اطعام مي نمايد و هر كه تشنه اي را آب دهد خداوند از چشمه گواراي بهشتي سيرابش مي گرداند و هركس مؤمن برهنه اي را لباس بپوشاند خداوند او را از لباس سبز بهشتي خواهد پوشاند. (مستدرك الوسائل: ج7، ص 252، ح8)

اخلاق نيك ايشان همانند پيامبر(ص) بود، به گونه اي كه برخي از اين اخلاق نيك سوءاستفاده مي كردند. همان گونه كه منافقان از اخلاق نيك پيامبر(ص) سوءاستفاده مي كردند و پيامبر(ص) را «اذن» و حرف شنو مي شمردند كه هر چه بگويند مي پذيرد و خداوند، پيامبر(ص) را «اذن خير» معرفي مي كند. (توبه، آيه 61) امام سجاد(ع) نيز اين گونه بود كه حتي سوءاستفاده هايي از سوي بردگان نيز مي شد. نقل شده كه روزي آن حضرت غلام خويش را دو مرتبه صدا زد، آن غلام جواب نداد. مرتبه سوم كه جواب داد، حضرت فرمودند: «آيا صداي مرا نشنيدي؟» عرض كرد: شنيدم. فرمودند: «پس چه شد كه جواب مرا ندادي؟» عرض كرد: چون از شما ايمن بودم. فرمود: «الحمدلله الذي جعل مملوكي يأمنني»؛ حمد خداي را، كه مملوك مرا از من ايمن گردانيد.»

از اين رو آن حضرت(ع) ديگران را به گذشت و عفو سفارش مي كرد و مي فرمود اگر كسي از شما عذر و پوزش خواست بپذيرد. از آن حضرت روايت است كه فرمود: ان شتمك رجل عن يمينك، ثم تحول الي يسارك فاعتذر اليك فاقبل منه؛ چنانچه شخصي از سويي تو را بدگويي كند و سپس برگردد و از سوي ديگر پوزش طلبد، عذرخواهي و پوزش او را پذيرا باش. (مشكاه الانوار: ص299 ، س10 ، بحارالانوار: ج78، ص141 ح 3)

به هر حال، سنت و سيره امام سجاد(ع) سنت و سيره عقلايي در حد كمال بلوغ آن است و لذا مكارم اخلاق را در حد نهايي آن بيان كرده و خود آن را در زندگي اش به كار گرفته است. ايشان همانند ديگر چهارده معصوم(ع) تجسم كامل عقل و دين و اخلاق(حيا) هستند. باشد كه با بهره گيري از سنت و سيره آنان، مسير رشد و كمالي عقل را بپيماييم و در نهايت متاله (خدايي) شده و مظهر و مجسمه عقل و دين و حيا شويم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا