اخلاقی - تربیتیاصولی فقهیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

لهو؛ بازي با فرصت هاي غيرقابل تكرار

samamos-comگفتاري پيرامون زمينه ها و مصاديق لهويات فرصت سوز

مفهوم شناسي لهو، لعب و لغو

در فرهنگ قرآني سه واژه لغو، لعب و لهو به كار رفته است. به نظر مي رسد كه هر سه، معنايي نزديك به هم دارد؛ از اين رو حكم تحريمي يگانه اي براي آن ها وضع شده است؛ اما با دقت مي توان دريافت كه در فرهنگ قرآن هر يك از اين واژگان، معنا و مفهوم خاصي را حمل مي كنند كه بايد مورد توجه قرار گيرد.

لغو، در فرهنگ قرآني به معناي چيزي است كه به آن اعتنا نمي شود و انجام دادن آن از روي عقل و تفكر نباشد. (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 742، ذيل واژه لغو) لغو اعم از اين است كه در كلام، عمل يا موضوع خارجي باشد. از اين رو بر هر كلام بيهوده و غير مفيد و عملي كه سودمند نيست و نفعي بر آن مترتب نمي شود، لغو اطلاق مي شود. (التحقيق، حسن مصطفوي، ج 10، ص 208)

لعب، كاري است كه داراي انتظام و پيوستگي است، اما هدف و نتيجه آن همانند بازي كودكان، خيالي و خالي از حقيقت است.

اما لهو، به چيزي گفته مي شود كه انسان را از كارهاي مفيد و مهم باز دارد. (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 748، ذيل واژه لهي) گاه حتي لهو به هرگونه سرگرمي اطلاق مي شود كه انسان را از كارهاي مهم باز دارد، حتي اگر آن كار از جهتي مفيد باشد؛ زيرا سرگرم شدن به كاري كه شخص را از هدف اصلي باز مي دارد، امري لهوي و غيرمفيد است. اينكه به ابزارهاي طرب انگيز، آلات لهوي گفته مي شود به همين دليل است. (الميزان، ج 14، ص 247؛ نثر طوبي، ج 2، ص 362، ذيل واژه لعب)

علامه طباطبايي در الميزان مي نويسد: پنج خصلت زندگي دنيا: لهو، لعب، زينت، تفاخر، و تكاثر است و شيخ بهايي در اين باره سخني دارد كه كلمه «لعب» به معناي بازي نظامداري است (كه دو طرف بازي به نظام آن آشنايي دارند، مانند الك دولك و نظاير آن) كه اطفال به منظور رسيدن به غرضي خيالي آن را انجام مي دهند و كلمه «لهو» به معناي هر عمل سرگرم كننده اي است كه انسان را از كاري مهم و حياتي و وظيفه اي واجب باز بدارد. كلمه «زينت» به اصطلاح علم صرف بناي نوع است، يعني مي فهماند كه مثلا فلاني به نوعي مخصوص خود را آراسته، و چه بسا منظور از آن، وسيله آرايش باشد، و به اين منظورش استعمال كنند و آرايش، عبارت از آن است كه چيز مرغوبي را ضميمه چيز ديگري كني تا مردم به خاطر جمالي كه از اين ضميمه حاصل شده مجذوب آن چيز شوند، (مثلا آرايش زنان عبارت از اين است كه زن با طلا و جواهرات و يا رنگهاي سرخ و سفيدي خود را جلوه دهد و از ضميمه كردن آنها به خود جمالي كسب كند، به طوري كه بيننده مجذوب جمال او شود.) «تفاخر» به معناي مباهات كردن به حسب و نسب است. «تكاثر در اموال و اولاد» به معناي آن است كه شخصي به ديگري فخر بفروشد كه من مال و فرزند بيشتري دارم و زندگي دنيا عرضي است زائل و سرابي است باطل كه از يكي از خصال پنجگانه زير خالي نيست: يا لعب و بازي است، يا لهو و سرگرم كننده، يا زينت است، (كه حقيقتش جبران نواقص دروني خود با تجمل و مشاطه گري است)، يا تفاخر است و يا تكاثر؛ و همه اينها همان موهوماتي است كه نفس آدمي بدان و يا به بعضي از آنها علاقه مي بندد، و اموري خيالي و زائل است كه براي انسان باقي نمي ماند و هيچ يك از آنها براي انسان كمالي نفساني و خيري حقيقي جلب نمي كند.

از شيخ بهايي (رحمه الله) نقل شده كه گفته است: اين پنج خصلتي كه در آيه شريفه ذكر شده، از نظر سنين عمر آدمي و مراحل حياتش مترتب بر يكديگرند، چون تا كودك است حريص در لعب و بازي است، همين كه به حد بلوغ مي رسد و استخوان بندي اش محكم مي شود، علاقه مند به لهو و سرگرمي مي شود، پس از آنكه بلوغش به حد نهايت رسيد، به آرايش خود و زندگي اش مي پردازد و همواره به فكر اين است كه لباس فاخري تهيه كند، مركب جالب توجهي سوار شود، منزل زيبايي بسازد و همواره به زيبايي و آرايش خود بپردازد، بعد از اين سنين به حد كهولت مي رسد و آن وقت است كه (ديگر به اين گونه امور توجهي نمي كند، و برايش قانع كننده نيست، بلكه) بيشتر به فكر تفاخر به حسب و نسب مي افتد و چون سالخورده شد همه كوشش و تلاشش در بيشتر كردن مال و اولاد صرف مي شود. (ترجمه تفسير الميزان، ج 19، ص 289)

زمينه هاي لهو

قرآن در تبيين لهو به زمينه هاي آن اشاره كرده و به تحليل آن مي پردازد. از جمله زمينه هاي گرايش انسان به لهو مي توان به آرزوهاي باطل اشاره كرد كه زمينه اشتغال انسان به لهو و بازايستادن از هدايت مي شود. اين مطلب در آيات 2 و 3 سوره حجر بيان شده است.

دلبستگي به اموال دنيوي از ديگر زمينه هاي اشتغال آدمي به لهو و غفلت از ياد خدا مي باشد؛ از اين رو خداوند در آيه 9 سوره منافقون، مومنان را از مشغول شدن به لهو و سرگرمي به وسيله اموال باز مي دارد و به آنان هشدار مي دهد كه سرمايه فرصت كوتاه عمر و زندگي در دنيا را اين گونه با سرگرم شدن به مال از دست ندهند تا در گروه زيانكاران و خاسران قرار گيرند.

تجارت و داد و ستد اقتصادي از ديگر زمينه هاي بس خطرناك است كه موجبات سقوط آدمي در دام لهو مي شود و غفلت از ياد خدا را به همراه دارد. بسياري از مردم به سبب افتادن در دام تجارت پرسود نه تنها از خدا غافل مي شوند، بلكه عشق به تجارت، آنان را از دادن زكات باز مي دارد و اجازه نمي دهد تا به وظايف ابتدايي خود نسبت به فقيران و نيازمندان جامعه عمل كنند. (نور، آيه 37)

از ديگر زمينه هايي كه خداوند در قرآن براي افتادن در دام لهو و سرگرمي هاي بيهوده مطرح مي كند، تكاثر و زياده طلبي بر ديگران در ثروت، قدرت، قبيله و مانند آن است كه در آيات 1تا 4 سوره تكاثر به عنوان عاملي خطرناك از آن ياد و به مؤمنان هشدار داده شده است كه از آن اجتناب كنند.

دلبستگي به فرزند ازديگر زمينه هاي لهو و غفلت ازياد خداست. خداوند در آيه9 سوره منافقون قرارگرفتن در لهو و سرگرمي به وسيله فرزند را موجب فرجامي خسارتبار برمي شمارد و مؤمنان را از افتادن در دام دلبستگي بي حد و مرز بازمي دارد؛ زيرا چنين دلبستگي و سرگرم شدن به آن موجب مي شود تا از ياد خدا غافل شود و درمسير متاله و خدايي شدن گام برندارد.

مسلمانان درصدر اسلام به سبب عدم درك درست مسايل و تشخيص اهم و مهم و مفيد و بيهوده، گاهي كارهايي را انجام مي دادند كه خداوند ايشان را از انجام آن بازمي دارد. به عنوان نمونه در آيه 11 سوره جمعه بيان شده كه مسلمانان در هنگام ايراد خطبه هاي نمازجمعه ازسوي پيامبر(ص) با ديدن كاروان هاي تجاري و داستان سرايان افسانه هاي كهن، از مسجد بيرون مي روند و پيامبر(ص) را به حال خود رها مي كنند.

مصاديقي از لهو

در قرآن به نمونه هايي از امور لهوي اشاره شده است. البته اين بدان معنا نيست كه امور لهوي تنها دراين امور خلاصه مي شود، بلكه چنان كه گفته شد هر امري كه انسان را به خود سرگرم كند و از ياد خدا و حركت درمسير خدايي و متاله شدن بازدارد، به عنوان امور لهور معرفي و تحريم مي شود.

از جمله مصاديقي كه قرآن براي امور لهوي بيان مي كند، داستان هاي خرافي و سرگرمي هاي واهي است كه موجبات گمراهي مردم نيز مي شود و آنان را از ياد خدا و متاله شدن بازمي دارد. (لقمان، آيه6) علامه طبرسي مفسر بزرگ شيعي در تفسير وزين مجمع البيان مي نويسد: منظور از «من الناس» دراين آيه، به اعتقاد برخي از مفسران، نضربن حرث است كه به كشور ايران ساساني مسافرت مي كرد و از كتاب هاي افسانه مي خريد و آنها را به مكه منتقل مي كرد. (مجمع البيان، ج7و8، ص490)

دلبستگي انسان به داستان هاي واهي و خرافي و افسانه سرايي ها موجب مي شود تا او از هدف اصلي و مهم بازماند. بسيار ديده شده است كه مردم بويژه جوانان چنان خود را سرگرم فيلم و سريال و رمان مي كنند كه از آب و نان نيز مي افتند چه برسد كه در انديشه فلسفه و هدف زندگي باشند و براي متعالي شدن گام بردارند. و بگردي و بازي هاي رايانه اي نيز از جمله مصاديق امروزي اين گونه رفتارهاي لهوي است كه موجبات خسران و زيان آدمي مي شود. ديده شده كه شخص بيش از سه شبانه روز در پشت رايانه نشسته و با وبگردي و بازي رايانه اي مرگ خويش را رقم زده است. اين گونه اعمال لهوي موجب مي شود كه نه تنها فرصت كوتاه عمر را از دست بدهد بلكه خود، آن را كوتاه تر ساخته و مرگ زودهنگام را براي خود بنويسد و از كمال و تعالي بازماند.

كارهايي چون ني زدن (جمعه، آيه 11 و مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 436)، طبل زدن (همان) و سرگرم شدن به غنا و موسيقي لهوي (لقمان، آيه 6 و مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 490) از جمله امور لهوي است كه بايد از آن پرهيز كرد. غنا و نوازندگي هاي طرب انگيزي كه از سوي افراد صورت مي گيرد و آدمي را به جاي كارهاي مفيد و مهم، به خود سرگرم مي كند، مشكل بسياري از جوامع بشري است. چه شب هايي كه در بزم مي گذرد و چه روزهايي كه به سبب لهو شبانه به خواب سپري مي شود.

كارهاي لهوي نه تنها براي فرد مفيد نيست، بلكه جامعه نيز از آن سود نمي برد و بر شكوفايي تمدني و اقتصادي جامعه چيزي نمي افزايد. سرمايه هايي كه بيهوده به باد مي رود و فرصت هايي كه به سادگي مي سوزد و تباه مي شود، بي آن كه تحولي مثبت در شخص و جامعه پديدار شود.

برخي از افراد، در اوقات مختلف به جاي اين كه سخنان استوار بر زبان جاري سازند، اوقات شريف خود و ديگران را با بيهوده گوئي و برنامه هايي چون طنز كلامي و جوك و لطيفه گويي بي معنا و زشت، تباه مي سازند. پيامك هايي بي محتوا و جوك هاي عفت سوز و حيابر، از كارهايي است كه در قرآن به عنوان «لهوالحديث» از آن ياد شده و از عمل به آن نهي شده است.

لهوالحديث، هر سخني است كه وقت آدمي را به پوچي و بطالت تباه مي سازد و انديشه و فكري را منتقل نمي كند. داستان هاي خرافي و افسانه هاي باطل و نيز سرگذشت هايي كه به فساد و فجور منتهي مي شود و شعرهاي ياوه اي كه فكر و دل را تيره و تار مي سازد و نيز هرگونه سخنان گمراه كننده و سخنراني هاي تبليغي بي برهان و استدلال و كفرگونه و شرك آميز، از جمله مصاديق لهوالحديث است كه انسان مي بايست از آن اجتناب كند. (لقمان/ 6)

از نظر قرآن، زندگي دنيا براي انسان يك فرصت بسيار استثنايي است كه نبايد آن را به بيهودگي تباه ساخت و زيانكار شد. هركسي كه به دنيا به عنوان ابزاري براي رشد و كمال نظر نكند، زندگي خويش را به لهو گذرانده است. (محمد، آيه 36) از اين رو اهل ايمان و تقوا هرگز به دنيا به عنوان يك ارزش و هدف نمي نگرند، بلكه مي كوشند تا از اين فرصت دنيا، بيشترين و بهترين بهره را برند و خدايي شوند. (انعام، آيه 32) از اين رو خداوند به انسانها هشدار مي دهد تا در زندگي دنيا تعقل كنند و بدانند كه اگر همت خويش را دنيا قرار دهند، در حقيقت در پي بيهودگي و لهوي رفته اند كه هيچ سودي براي آنان در آخرت ندارد. (همان)

اشتغال به دنيا و مقصد و مقصود قراردادن آن يكي از مهم ترين مصاديق اشتغال به لهويات است كه در اين آيه و همچنين 62 سوره عنكبوت و 36 سوره محمد و 20 سوره حديد به آن اشاره شده است.

نكوهش و تحريم لهو

عقل انساني، امور لهوي را نكوهش مي كند و از انسان مي خواهد تا به كارهايي اقدام كند كه سودي داشته باشد و يا هدف اصلي را برآورده نمايد و درجايي كه امري مهم و با اهميت است به كارهاي بي اهميت و سرگرم كننده و يا حتي كم اهميت اشتغال نورزد.

شريعت نيز اين حكم عقلاني را امضا و تأييد كرده و خداوند در آياتي چند از جمله آيه نخست سوره تكاثر و 11 سوره جمعه هرگونه كار لهوي را سرزنش نموده است.

از نظر قرآن هرگونه كار لهو در مقايسه با پاداش هاي اخروي، امري بي ارزش است (جمعه، آيه11) و انسان لازم است زندگي دنيوي خويش را به عنوان كارخانه و مزرعه آخرت در نظر گيرد و خود را چنان بسازد كه از زندگي برتر آخرت بهره برد، چنان كه متقين به سبب اين پرهيز از كارهاي لهوي خود به اين درجه مي رسند و خود را با خدايي شدن براي زندگي برتر اخروي در بهشت آماده مي سازند. (انعام، آيه 32)

خداوند در آيه فوق اشتغال به سرگرمي و لهويات زندگي دنيوي را موجب باز ماندن انسان از خيرات آخرت برمي شمارد و در آيات 2 و 3 سوره حجر يكي از عوامل پشيماني مردم در آخرت را اشتغال به اين گونه كارها معرفي مي كند. از اين روست كه به آنان هشدار مي دهد تا از اين گونه كارها اجتناب كنند و خود را به اموري مشغول نسازند كه ايشان را از آخرت و ياد خدا باز مي دارد (لقمان، آيه 6) و اجازه نمي دهد تا شخص چنان كه بايد و شايد از فرصت عمر كوتاه بهره برد.

خداوند در آيه 20 سوره حديد به صراحت هرگونه اشتغال به لهوهاي فريبنده دنيايي را حرام و موجب عذاب آخرتي برمي شمارد و با اشاره به غنا و نغمه هاي مفسده انگيزي كه از امور لهوي است، حرمت آن را بيان مي كند (لقمان، آيه 6) و از انسان ها مي خواهد تا با تعقل و مقايسه دو سراي دنيا و آخرت و ارزش گذاري درست، كارهايي انجام دهند كه آنان را به سوي خدا و بهره مندي از آخرت و پاداش هاي آن مي برد. (انعام، آيه 70 و اعراف، آيات 50 و 51 و عنكبوت، آيه 64 و آيات ديگر)

برخي از اهل لهو، نه تنها متذكر پندهاي قرآن و پيامبر(ص) نيستند (انعام، آيه70 و حجر، آيات 2 و 3) بلكه ديگران را نيز به سوي كارهاي لهوي مي كشانند و با سرمايه گذاري در اين زمينه به ترويج و گسترش كارهاي لهو مي پردازند تا اين گونه مردم را از مسير خدايي شدن منحرف و گمراه سازند. (لقمان، آيه6) چنين افرادي كه از رواج دهندگان لهو از هر نوعي به ويژه گفتاري هستند بايد آگاه باشند كه از سوي خداوند مستحق عذاب خواركننده اي هستند. (مجمع البيان، ج7 و 8، ص 490)

برخي پا از اين فراتر نهاده و دين خداوند را به سرگرمي و لهو تبديل مي كنند (انعام، آيه 70 و اعراف، آيه 51) و به جاي تمسك به آيين الهي، آن را بازيچه خواهش ها و اميال خود مي سازند و براساس هواها و خواسته هاي نفساني، محتواي دين را تغيير مي دهند و براساس احوال مختلف در دين تصرف مي كنند. (الميزان، ج7، ص142)

خداوند در آيات 50 و 51 به چنين افرادي كه دين را ابزار سرگرمي و لهوي خويش قرار مي دهند هشدار مي دهد كه اين گونه رفتار نه تنها محروميت از بهشت و مواهب آن را موجب مي شود بلكه عذاب سخت اخروي را براي آنان به دنبال خواهد داشت. گرفتار شدن به عذاب و محروميت از شفاعت (انعام، آيه 70 و كشاف، ج2، ص36) و عذاب شدن با نوشيدني هاي سوزان و دردناك (انعام، آيه 70) و فراموشي در آخرت (اعراف، آيه 51) از جمله عذاب هاي اخروي است كه در اين آيات براي تغيير لهوي دين بيان شده است.

از امام رضا(ع) روايت است كه اين افراد به سبب اين كه خود را براي آماده شدن براي ديدار اين روز رها كردند، ما نيز ايشان را در آن روز رها مي كنيم. (تفسير نورالثقلين، ج2، ص37، حديث 147)

باتوجه به عطف جمله «غرتهم» در آيه 51 سوره اعراف مي توان احتمال داد كه اين عطف از نوع عطف سبب بر مسبب است؛ به اين معنا كه سبب بازي گرفتن دين از سوي اين مردم، فريفته شدن به زندگي دنياست. به سخن ديگر بسياري از بازي كنندگان با دين كساني هستند كه فريفته و دلبسته به دنيا شدند و آخرت و حساب و كتاب آن را فراموش كردند.

به هر حال انسان بايد همواره هوشيار و بيدار باشد كه كاري نكند كه از خدا و آخرت غافل شود. باتوجه به آموزه هاي وحياني مي توان گفت هر آن چه انسان را از ياد خدا و آخرت غافل مي كند و اجازه نمي دهد تا به هدف مهم و اصلي آفرينش يعني خدايي شدن بپردازد، به عنوان امري لهوي معرفي و از آن نهي شده است. بنابراين، آن چه بيان شد تنها مصاديقي از اين امر زشت و حرام است و باتوجه به شرايط و زمان و مكان مي توان مصاديق ديگر را شناسايي و تحريم كرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

  1. خیلی کامل و جامع بود و خیلی استفاده کردم ممنون همچنین خیلی به درد تحقیقم خرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا