اجتماعیاخلاقی - تربیتیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

كاركرد ستم هاي اجتماعي در جامعه

samamosظلم و ستم چهره هاي گوناگوني دارد كه چهره اجتماعي آن بيش از همه نمود داشته و آثار و پيامدهاي دنيوي و اخروي آن نيز بيش تر و آشكارتر است. به نظر مي رسد كه چهره ظلم و ستم اجتماعي را مي بايست در چهره باطني و بينشي آن جست؛ زيرا بينش و عقيده است كه نگرش ها را مي سازد و كنش ها و واكنش هاي آدمي را در عمل فردي و اجتماعي مديريت و مهار مي كند.

اين گونه است كه در آثار اسلامي و آموزه هاي قرآني هر گاه به خاستگاه و تبارشناسي رفتارهاي ستمگرانه پرداخته مي شود، به بينش و نگرش ها به عنوان ريشه هاي اصلي توجه داده مي شود و براي بازسازي رفتارهاي نا به هنجار اجتماعي تلاش مي شود تا بينش ها و نگرش را دگرگون سازند.

ستمگري اجتماعي كه به شكل نابه هنجارهاي اجتماعي خودنمايي مي كند، تاثيرات شگرف و ژرفي در زندگي اجتماعي به جا مي گذارد و تمدن هاي بشري را به سوي نيستي و نابودي سوق مي دهد. آموزه هاي قرآني به روشني تبيين و تحليل مي كند كه چگونه رفتارهاي ستمگرانه فردي و گروهي مي تواند جامعه را از درون فروپاشد و تمدني را به نيستي بكشاند.

بي گمان بازخواني و تحليل و تبيين كاركردهاي ستم هاي اجتماعي و معرفي برخي از مصاديق در كنار آثار و پيامدهاي آن مي تواند كنش و واكنش هاي ما را نسبت به اين پديده اجتماعي دگرگون سازد به ويژه اگر در اين تحليل به آموزه هاي قرآني و وحياني توجه شود. نويسنده در اين مطلب بر آن است كه ما را با اين چهره زشت ستمگري با توجه به آموزه ها ي وحياني قرآن آشنا سازد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

زشت ترين چهره انساني

انسان موجودي است كه بر اساس عدالت و اعتدال آفريده شده است. از اين روست كه آيات قرآني انسان را بر اين كه در بهترين حالت استوا و اعتدال آفريده شده مي ستايد و بر آفرينده آن درود مي فرستد و آفرين مي گويد. با اين همه انسان به علل دروني و بيروني كه از آن به وسوسه هاي شيطاني و الهامات و القائات ابليسي ياد مي شود و هم چنين غرايز دروني و شهوات و تمايل ذاتي ، به سرعت به دو سويه افراط و تفريط كشيده مي شود و از دايره عدالت و اعتدال بيرون مي رود. اين جاست كه ستم و ظلم به نفس چهره مي نمايد و به شخص اجازه داده نمي شود تا در مسيري كمالي و عبوديت ربوبي گام بردارد و به حق و حقيقت و كمال مطلق برسد.

با اين همه اگر ظلم و ستم به نفس محدود مي شد، شايد آثار و پيامدهاي آن بسيار محدود مي شد و ديگران از اين افراط و تفريط و گرايش به ظلم آسيب وزياني نمي ديدند؛ ولي به سرعت گرايش به ظلم و ستم به نفس تبديل به ظلم و ستم اجتماعي مي شود و بازتاب هاي آن در رفتارهاي اجتماعي شخص خودنمايي و ظهور مي كند.

در اين حالت است كه انسان بيرون رفته از عدالت و اعتدال، چهره زشت و كريه خويش را به نمايش مي گذارد و آسيب هاي سخت و شديدي به ديگران بلكه كل جامعه انساني بلكه حيات در روي زمين وارد مي سازد؛ زيرا انسان ستمگر براي پاسخ گويي به نيازهاي سركش خود ناچار مي شود تا حق و حقوق ديگران از جمله موجودات طبيعت راناديده گيرد و به سمت و سوي فساد برود. نتيجه چنين سركشي انسان نيز چيزي جز ايجاد فساد و تباهي در زمين نيست. خداوند در تحليل و تبيين اين وضعيت به روشني مي فرمايد: ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس؛ فساد در خشكي و دريا به سبب دستاوردهاي نادرست مردمان ظاهر شد. به اين معنا كه رفتارهاي ظالمانه وستمگرانه بشر موجب مي شود تا دريا و خشكي متاثر از آن به سوي فساد و تباهي برود و جانوران و گياهان خشكي و دريا از ميان بروند و آسيب جدي به محيط زيست بشر و ديگر گونه هاي گياهي و جانوري وارد شود و جانداران از اين رفتار ستمگرانه آسيب و زيان هاي سختي ببينند و يا حتي از ميان رفته و ديگر اثري از آن بر روي زمين باقي نماند.

اين گونه است كه قرآن در تحليل و تبيين خود از زشت ترين چهره بشر به ستمگري وي اشاره مي كند كه تباهي و فساد را در دايره وسيعي پديد مي آورد و هيچ گونه اي از گونه هاي جانداران را در عرصه زمين از آسيب و تباهي دور نگه نمي دارد بلكه همه آنها را به خاطر نابودي رو به رو مي سازد.

نابهنجارهاي رفتاري مصاديق از ستمگري

نا به هنجاري هاي رفتاري كه مصاديقي از ستمگري و ظلم اجتماعي است به صورت ها و اشكال گوناگون رخ مي دهد. البته گاهي اين نابه هنجاري به شكل فردي صورت مي گيرد ولي گاه به شكل سازمان يافته و جمعي انجام مي شود كه آثار آن بسيار گسترده تر و زيان و اسيب آن نيز بيش تر و تاثيرگذارتر مي باشد.

گاه شخص در ميان دو نفر اختلاف مي كند و با ايجاد بدگماني و سوء الظن ميان دو طرف ، ارتباط و روابط ميان ايشان را تيره و تار مي سازد ولي گاه اين اختلاف افكني ميان گروه ها و طبقات اجتماعي مي باشد ، چنان كه گاه اين گروه و طبقه اي از طبقات اجتماعي است كه به شكل امت و حزب و طبقه مي كوشد تا روابط ميان گروه ها و طبقات اجتماعي را تيره وتار گرداند. اين گونه است كه تاثيرات و اثار آن بيش تر و دامنه فساد و تباهي نيز فزون تر مي شود.

برخي از گروه هاي انساني به اشكال مختلف اجازه نمي دهند تا گروه هاي ديگر اجتماعي به سلامت در جامعه همراه ديگران زيست كنند؛ بلكه با ستمگري و ايجاد فساد مي كوشند تا گروه هاي خاص انساني آواره و از شهر و ميهن خويش آواره شوند. بدنام كردن آنان و ايجاد بحران هاي گوناگون ميان ايشان و ديگر اقوام و گروه هاي انساني از شيوه هايي است كه براي آواره سازي استفاده مي شود. بسيار ديده شده است كه گروه هاي انساني به سبب رفتارهاي نابه هنجار و ستمگرانه گروهي ديگر مجبور به كوچ اجباري شده اند. خداوند در آيات 39 و 40 سوره حج به اين شيوه رفتاري برخي از گروه ها ي انساني اشاره مي كند و آن را مصداقي بارز و اشكار از ظلم و ستم اجتماعي بر مي شمارد و نسبت به چنين اعمالي هشدار مي دهد.

اختلاف افكني ميان گروه هاي انساني (بقره آيه 213 و آل عمران آيه 19) و ايجاد اخلال و فتنه ميان مردمان و گروه هاي اجتماعي (توبه آيه 27) از شيوه هايي است كه اين گروه ستمگر براي دست يابي به هدف خويش در پيش مي گيرند و اين گونه است كه گروه هاي انساني از بسياري از حقوق طبيعي و قانوني خود محروم مي شوند و ناچار به تغيير موضع و يا وطن خويش شده و در سرزمين ناشناخته آواره مي شوند.

برخي از ستمگران براي دست يابي به اهداف زشت و پليد خويش از شيوه تحقير ديگران و استهزا و تمسخر ديگران بهره مي برند. بسياري از كساني كه در برابر حق ناتوان مي باشند و هر گاه با شخص و شخصيت قوي رو به رو مي شوند با بهره گيري از شيوه استهزا و تحقير شخصيت مي كوشند به اهداف پليد و زشت خويش دست يابند. اين گونه است كه تحقير شخصيت اجتماعي وقومي به عنوان يك ابزار كارآ مورد توجه ستمگران قرار مي گيرد.

بارها ديده و شنيده شده است كه اشخاصي كه در برابر شخص و شخصيت قوي كم مي آورند از راه تحقير قوميت و زبان و فرهنگ و يا حتي شكل ظاهري و پوششي وي مي كوشند تا او را خوار و پست كنند و سپس اهداف زشت خويش را جامه عمل بپوشانند.

دشمنان اسلام و پيامبر(ص) نيز از اين روش براي دست يابي به هدف تقويت كفر و شرك خويش استفاده مي كردند و به جاي آن كه به استدلال هاي قوي و برهان قاطع پيامبر (ص) پاسخ دهند به استهزا و تحقير رو مي آورند. در آياتي چون 5 و 6 سوره رعد و 52 .و 59 سوره ذاريات و هم چنين 11 سوره حجرات مي توان نمونه هايي كه خداوند گزارش كرده را به دست آورد. دراين گزارش ها به خوبي روشن شده است كه چگونه دشمن در هنگام شكست برهاني و عدم توان مقاومت و مقابله با حق و حقيقت به ابزارهاي پست و ستمگرانه اي چون تحقير و استهزا رو مي آورد تا به هدف شكستن شخص و شخصيت اهداف خود را تحقق بخشد و خود را پيروز ميدان كند.

نسبت دادن القاب زشت و تكرار آن براي شكستن شخصيت اجتماعي و اعتبار و منزلت در ميان مردم از روش هايي است كه در اين شيوه بسيار به كار گرفته مي شود. از آن جايي كه شكسستن شخصيت و منزلت اجتماعي اشخاص به منزله ترور شخصيت و تجاوز به حق انساني و كرامت وي مي باشد از نظر قرآن يكي از چهره هاي زشت و كريه ظلم و ستم دانسته شده و در آيه 11 سوره حجرات از آن برحذر داشته شده است تا كسي به خود اجازه ندهد با بهره گيري از رفتار نا به هنجار دادن القاب زشت شخصيت و اعتبار اجتماعي كسي را با خاطر مواجه سازد.

از ديگر روش هايي كه ستمگران براي دست يابي به اهداف پست و پليد خود بهره مي گيرند، اغواگري است. به اين معنا كه با ظاهري سالم و درست و سخنان زيبا مي كوشند تا ديگران را به سمت باطل و فاسد سوق دهند و امري زشت رازيبا و پليد را نيك نشان دهند و مردم را به سوي خود جلب و جذب نمايند.

شايد بتوان بسياري از تبليغاتي كه در رسانه ها براي جلب و جذب مردم به يك پيام و يا كالا انجام مي گيرد به عنوان مصاديق آشكار براي اين شيوه ياد كرد؛ زيرا اصل اساسي در بسياري از تبليغات بهره گيري از ابزار اغواي ديگران است. اين گونه است كه شخص گمان مي كند كه بي عدالتي نسبت به چيزي يا كسي عين عدالت است. بهره گيري از اموري كه مشابهت خاصي به يك ديگر دارند و استفاده از ترفند همانند سازي از مهم ترين شيوه هايي است كه در اين نوع به كار گرفته مي شود. در حقيقت گاه اغواكنندگان از مساله مشابهت استفاده مي كنند. از اين روست كه شبهه را شبهه گفته اند كه چيزي را به حق شباهت و همانند مي كنند تا شخص گول خورده و اغوا شود.

در داستان حضرت آدم (ع) در بهشت ديده مي شود كه ابليس مي كوشد تا از شيوه اغواگري بهره برد و با كلمات دروغين و زيبا و اين كه خوردن از ميوه درخت ممنوع موجب مي شود تا انسان از مقام كنوني به مقامات عالي عروج كرده و به شكل فرشتگان در آيد و يا جاودانه شود ، آدم را فريفته و از مسير كمال و عدالت دور سازد.

قرآن در آيات 6 و 14 و 15 سوره جن به انسان هشدار مي دهد كه شيوه جنيان كافر و مشرك اين است كه آدمي را از راه اغواگري فريفته و از راه راست بيرون برند.

از نظر قرآن تكريم و احترام به شخص و شخصيت انساني امري مهم است. به اين معنا كه خداوند همان گونه كه خود به تكريم انسان مي پردازد و او را موجودي اشرف و كريم بر مي شمارد به انساني اجازه نمي دهد تا اين كرامت را زير پا گذاشته و يا انسان هاي ديگر را خوار و ذليل كند. ازاين روست كه تكريم انسان ها به اشكال مهم مورد توجه قرار گرفته و از حقوق مهم انساني معرفي شده است.

بسياري از آموزه هاي دستوري اسلام در راستاي حفظ و حفاظت از كرامت انساني وضع شده است. بنابراين هر گونه امري كه كرامت انساني را بشكند از نظر اسلام امري ناپسند ، زشت و گناه و جرم شمرده شده است. خداوند در آيه 128 سوره نساء هر عملي كه موجب تضيع حقوق انساني و كرامت وي شود به عنوان امري كه محبوب خداوند نيست بر مي شمارد تا كراهت و زشتي آن را به انسان نشان دهد.

از امام صادق (ع) در ذيل همين آيه روايت شده كه وي مي فرمايد هر كسي مردمي را به مهماني بخواند ولي به آنان بدي نمايد و رفتار زشتي داشته باشد، از كساني است كه ظلم كرده و هر چه در مورد بگويند گناهي بر آنان نيست.( تفسير عياشي ، ج 1 ، ص 283)

بر پايه اين آيه و روايت مي توان گفت كه اگر كسي به هر طريقي مورد ظلم قرار گيرد و كرامت انساني وي ناديده گرفته شود اين حق را دارد تا نسبت به آن واكنش نشان دهد. در حقيقت مي توان گفت كه ناديده گرفتن كرامت انساني به مصداق " من ظلم " است كه شخص را مجاز مي شمارد تا واكنش هايي تند و شديد نسبت به عمل ضد هنجاري طرف مقابل انجام دهد؛ زيرا خداوند مي فرمايد : لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم.؛ خداوند بلند و آشكار كردن بدزباني را دوست نمي دارد مگر آن كه در حق وي ظلم شده باشد(نساءآيه 128)

بنابراين اگر كسي به وي ظلم شده و شخصيت و كرامت انساني وي مورد تجاوز قرار گرفته است مي تواند نسبت به ظالم واكنش نشان دهد و اين عمل بدزباني و بد اخلاقي به عنوان ظلم و ستم نمي باشد بلكه عين عدالت است.

در حقيقت مي توان گفت كه اين گونه واكنش به ظاهر نابه هنجار عين دستور ديگري است كه در اسلام وارد شده كه در برابر متكبر مي بايست تكبر كرد و تواضع در برابر وي عين ظلم و ستم است. به اين معنا كه اگر شخصي كه در حق وي ظلم و ستم مي شود و كرامت انساني و شرافت وي به اشكال مختلف در مورد تعرض قرار مي گيرد مجاز است تا به دفاع از كرامت و شرافت انساني خود مقابله به مثل كرده و حتي صداي خويش فراتر از فردي كه ابتداي به ظلم و ستم كرده دارد و به مبارزه با نابه هنجاري برود.

اصل مقابله به مثل يكي از اصول پذيرفته وبنيادين اسلامي است؛ زيرا اسلام بر اين باور نيست كه اگر كسي به يك سوي صورتت سيلي زد بگذار تا صورت ديگرت را نيز به سيلي بنوازد؛ بلكه از وي مي خواهد تا مقابله به مثل كرده و اجازه ندهد تا شخص گستاخ تر شود.

در حقيقت مقابله به مثل بهترين واكنش وعادلانه ترين رفتاري است كه شخص مي تواند در برابر ظلم به ويژه نسبت به كرامت و شرافت خود بردارد.

از نظر اسلام همان گونه كه تحقير كردن ديگران و سخن نا به حق گفتن درباره مردم و نالايق شمردن آنان بدون هيچ دليل و برهاني ظلمي در حق ايشان است(هود آيه 31) هم چنين سكوت در برابر تحقير و استهزا و شكستن كرامت و شرافت انساني شخص نيز خود ظلم و ستمي مضاعف است و شخص مي بايست با واكنش درست و مقابله به مثل جلوي اين گونه رفتار را بگيرد تا ديگران به خود اجازه ندهند تا حريم كرامت و شرافت انساني را مورد تعرض قرار دهند.

به سخن ديگر مي توان گفت مقابله به مثل در اين موارد عين امر به معروف و نهي از منكر و ترك آن عين ترك اين دو اصل بنيادين اسلامي است. خداوند در آيه 165 سوره احزاب هر گونه سكوت در برابر اعمال زشت ديگران را رفتاري ظالمانه بر يم شمارد و حتي كساني كه ترك امر به معروف و نهي از منكر مي كنند تهديد به عذاب شديد و سخت در قيامت مي كند.

از نظر اسلام تجاوز از حدود الهي (بقره آيه 178) و تبديل و تغيير احكام و قوانين براي مقاصد شخصي (اعراف آيه 162) و تخلفات اقتصادي (هود آيات 84 و 85 و 94) و تخلف و تاخير در حسابرسي ها (غافر آيه 17) و ترجيح روابط خانوادگي و مقدم داشتن ايشان بر ديگران و تضيع حقوق مردم و جامعه (نساءآيه 135) از مهم ترين مصاديق ظلم و ستم اجتماعي است . بنابراين مي بايست هر كسي كه اين گونه عمل كرد به مجازات كشيد و تنبيه كرد.

تهمت زدن (اسراء آيه 47) و توطئه ضد جامعه و به ويژه رهبران و دولتمردان (نمل آيات 45 و 49 و 51 و 52) و دزدي از مردم و بيت المال (مائده آيه 38 و 39 و يوسف آيه 75) و راهزني (عنكبوت آيه 29 و 31) و رباخواري و وام هاي باطل گرفتن و رانت خواري (بقره آيه 278 و 279 نسائ آيه 135) و روابط نامشروع داشتن (يوسف آيه 23) خود از مهم ترين مصاديق نابه هنجاري و ظلم اجتماعي است.

بنابراين اگر كساني به ويژه در حوزه دولت و قدرت بخواهند چنين روشي را در پيش گيرند اولي به محاكمه و مجازات هستند و مي بايست نسبت به آنان تشديد عمل داشت نه آن كه همانند اشرافيت يهودي از آنان گذشت كرد و تنها مجازات و تشديد آن را نسبت به افراد طبقات پايين جامعه داشت. پيامبر(ص) بارها بارها به امت هشدار مي دهد كه همانند امت يهودي رفتار نكنند ؛ زيرا زماني مي رسد كه اين گونه مي شود و رهبران و سران جامعه همانند اشراف يهودي از مجازات و حدود و تعزيرات مي گريزند و تنها مردم بينوا هستند كه مجازات مي شوند.

خداوند به مسئولان و رهبران نظام اجتماعي هشدار مي دهد كه نسبت به فقيران مهربان باشند و براي دلخوشي سرمايه داران و قدرتمندان بي درد در حق مردم ستم نكنند و مردم عادي و فقير و طبقات پايين جامعه را طرد نكنند.(انعام آيه 52) اين در حالي است كه در جامعه كنوني ثروت و مقام است كه حافظ كرامت انساني است و مردم عادي از حقوق خود محروم مي شوند.

خداوند در آيه 29 و 30 سوره نساء هر گونه تصرف نامشروع و باطل در اموال ديگران را تجاوز و عملي ستمگرانه مي خواند حال اگر اين تصرفات در بيت المال باشد مي بايست گفت كه ظلم آن آشكارتر است. بنابراين مي بايست نسبت به اين گروه شدت عمل بيش تري داشت.

آثار و كردهاي ظلم اجتماعي

اگر دوري از ستم هاي اجتماعي موجب امنيت و آرامش و هدايت انسان مي شود(انعام آيه 81 و 82 و نساء آيه 82 ) بي گمان ظلم و ستم اجتماعي امنيت اجتماعي و آرامش را از انسان و جامعه سلب مي كند و جامعه را از جاده هدايت به سوي تباهي و سقوط مي كشاند.

خداوند در آياتي چند ظلم را عاملي مهم در اختلاف و تفرقه اجتماعي (بقره آيه 213 و آل عمران آيه 19) ترس از ديگران و مرگ (بقره آيه 95 و جمعه آيه 7 و نمل آيه 10 و 11) تمرد از قانون و حقوق طبيعي مردم (بقره آيه 59 و اعراف آيه 162) حق ناپذيري (بقره آيه 285) خيانت در امانت (احزاب آيه 72) زشت كاري ها و نابه هنجاري ها (نحل آيه 28 ) زوال نعمت و بركت از شخص و جامعه (قلم آيات 24 و 29) قتل (بقره آيه 61) كاهش ايمان (انعام آيه 82) و كفر (بقره آيه 61) و محروميت از خدا و عدم استجابت دعا (ابراهيم آيه 34) و محروميت از امام عادل (بقره آيه 124) و ولايت يافتن كافران و ظالمان (انعام آيه 129) و د رنهايت بدبختي و خسران دايمي (اعراف آيه 23 و اسراء آيه 82) بر مي شمارد.

اين ها نمونه هايي از آثار و كاركردهايي است كه ستمگري اجتماعي در جامعه و زندگي ادمي به جا مي گذارد. باز خواني و تحليل هر يك از اين آثار مي تواند فصلي از كتاب رابه خود اختصاص دهد. با اين همه ذكر اين نمونه ها براي يادآوري كساني كه مي خواهند پند بگيرند به نظر مي رسد كافي باشد..

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا