اعتقادی - کلامیمعارف قرآنی

قضاي الهي، سرنوشت محتوم

قضا و قدر يكي از مهم ترين موضوعات در تحليل هستي شناسي و رفتارشناسي انسان است؛ زيرا تفسير درست از اين موضوعات مي تواند سرنوشت انسان را دگرگون سازد و رفتار و نگرش وي را متفاوت از پيش كند.

نگرشي كه انسان در سايه تحليل و تفسير درست از مفهوم قضا و قدر به دست مي آورد، مي تواند رفتارهاي متفاوتي را به وجود آورد، درحالي كه نگرش نادرست و باطل مي تواند موجبات بدبختي و شقاوت ابدي بشر را فراهم كند.

از اين رو بخشي از آموزه هاي قرآني به مسئله قضا و قدر اختصاص يافته است و خداوند به اشكال گوناگون و با ذكر مصداق و گزارش هاي تاريخي بر آن است تا بينش و نگرش انسان را نسبت به اين مسئله در مسير درست و صحيح قرار دهد.

نويسنده در اين مطلب برآن است تا تحليل قرآن را از مسئله قضاي الهي تبيين كند و نقش آن را در سرنوشت و زندگي بشر بيان نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

گستره مفهومي و اصطلاحي قضا

قضا در لغت به معناي حكم است. (لسان العرب، ابن منظور، ج 11، ص 209 و ترتيب العين، ج 3، ص 1490 ذيل واژه قضي) لذا داوري ميان متخاصمان و حكومت درباره ايشان به معناي قضاوت دانسته شده است؛ زيرا قاضي با حكم خويش كار را تمام مي كند و فصل خصومت مي نمايد. براين اساس حكم را به معناي تمام كردن كار نيز گفته اند كه به نظر مي رسد اين معنا برگرفته از مقتضا و لازم حكم و آثار آن باشد.

در فرهنگ قرآني، قضاي الهي به معناي حكم قطعي و حتمي خداوند درباره امري است كه دراين صورت هيچ گونه تغيير و تخلف به وقوع نمي پيوندد. بر پايه اين معنا، قضاي الهي اخص از قدر الهي است (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 674 ذيل واژه قضي)

به سخن ديگر، قدرالهي، حكم كلي خداوند است كه قابل تغيير مي باشد و مي تواند تحت تاثير عواملي چون تصحيح و اصلاح رفتار آدمي، بداء الهي و مانند آن تغيير يابد. البته قدر الهي نيز با همه كلي بودن آن، داراي اندازه معين و مشخصي است و اين گونه نيست كه جزئيات و اندازه ها در آن مشخص نشده باشد، بلكه خداوند براي هر چيزي، قدري قرار داده است كه پس از حصول همه مقتضيات و شرايط، به شكل قضا و حكم قطعي اجرايي مي شود و هستي تحقق مي يابد. با تأمل در شب قدر مي توان دريافت كه چگونه كليات سرنوشت آدمي در آن شب نوشته مي شود ولي حتميت و قطعيت يابي آن به شكل قضاي الهي پس از حصول تمام شرايط و مقتضيات آن است.

درباره قضاي الهي گفته اند: از آن جايي كه پديده ها در وجود و تحقق خود، مستند به خداوند متعال هستند، در صورتي كه خداوند تحقق پديده اي را اراده كند و علل و شرايط آن تمام شود و راهي براي پديده باقي نماند مگر آن كه به تعيين الهي موجود شود و از دايره ابهام و ترديد خارج شود؛ اين اراده الهي همان قضاي حتم و قطعي الهي مي باشد.

البته براساس آموزه هاي قرآني، قضاي الهي تنها در حوزه امور تكويني جريان نمي يابد، بلكه حتي در دايره تشريع نيز مي توان سخن از قضاي الهي به ميان آورد. شيخ طبرسي در مجمع البيان با اشاره به آيه 1 سوره مائده مي نويسد: مقصود از «يحكم مايريد» قضاي الهي در ايجاب برخي امور و تحريم برخي ديگر وكلا احكامي است كه از ناحيه خداوند تشريع مي شود. (مجمع البيان، ج 3 و 4، ص 234) بنابر اين افزون بر امور تكويني در امور تشريعي نيز قضاي الهي جريان مي يابد.

هنگامي كه فلاسفه از قضا سخن مي گويند، مراد ايشان از آن، خروج چيزي از دايره ترديد و ابهام و ضروري شدن وجود آن از ناحيه علت تامه يعني واجب الوجود است؛ زيرا مقصود از قضا، تمام شدن امر و تعيين و تعين يابي آن چيز مي باشد. بنابر اين قضاي هر چيزي، وجوديابي به واجب الوجود پس از فراهم آمدن همه شرايط و تحقق آن است.

در روايات شيعي، اين معنا مورد تاكيد قرار گرفته كه قدر الهي، امري كلي است كه پس از تحقق شرايط به شكل قضاي الهي تجلي و ظهور مي يابد.

در روايتي كه هشام بن سالم از امام صادق (ع) نقل مي كند اين معنا مورد توجه و تاكيد است؛ زيرا آن حضرت مي فرمايد: ان الله اذا اراد شيئا قدره فاذا قدره قضاه فاذا قضاه امضاه؛ خداوند هرگاه چيزي را اراده كند و بخواهد، آن را مقدر مي سازد، پس از تقدير آن، حكم مي كند و پس از حكم، آن را امضا و تاييدمي كند.

بنابر اين تفاوت ميان قضا و قدر افزون بر كليت و جزئيت، آن است كه قدر هر چيزي، وقوع آن را قطعي و حتمي نمي كند؛ زيرا احتمال عدم وقوع و تغيير در آن مي رود، ولي قضاي چيزي به معناي وقوع آن چيز است و چاره اي جز وجود و تحقق ندارد. (الميزان، علامه طباطبايي، ج 13، صص 72 تا 75)

در قرآن براي بيان اين معنا و مفهوم، افزون بر واژه قضا و مشتقات آن، واژگاني ديگر چون كلمه، كتاب، امر، حكم و مانند آن به كار رفته است.

حاكميت قضاي الهي

خداوند در آياتي از جمله 57 تا 60 و نيز 62 و 67 سوره انعام و 40 و 41 و 67 سوره يوسف، به حاكميت قضاي الهي در نظام عالم و جهان هستي توجه مي دهد و با عبارت «له الحكم» اين معنا را تبيين مي كند كه قضاي نافذ، اختصاص به خودش دارد (قصص، آيه 70 و 88) و در آيه 26 سوره كهف با جمله «لايشرك في حكمه احدا» مشاركت غير خدا را در حكم وقضا نفي مي كند. (الميزان، ج 13، ص 277)

به هر حال از آموزه هاي قرآني بر مي آيد كه قضا به خداوند اختصاص دارد و غيراو شايسته نيستند كه در حكم و قضا دخالت كنند.

خداوند در آيات 38 و 39 سوره رعد، ثبت موارد قضاي الهي دركتابي مخصوص را بيان مي كند. به اين معنا كه هر امري كه قضاي الهي در آن جريان مي يابد در كتابي ثبت مي شود و تغيير نمي يابد. (مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 457 و نيز معالم التنزيل، بغوي، ج 3، ص 26)

همه پيامبران بر حاكميت قضاي الهي بر امور هستي تاكيد داشته و اين اعتقاد را تبليغ كرده و در زندگي خويش به كار مي بسته اند. از اين رو در آياتي از جمله آيه 40 و 67 و 80 سوره يوسف به اعتقاد حضرت يعقوب (ع) و يوسف (ع) نسبت به قضاي حتم الهي اشاره مي كند و براساس همين اصل استوار حاكميت قطعي الهي بر همه امور هستي، امور خويش را به خداوند واگذار و تفويض مي كنند تا خداوند به آن رسيدگي نمايد.

خداوند در آيات 22 و 23 سوره حديد به تأثير اعتقاد به قضا و حاكميت حتمي الهي در زندگي بشر اشاره مي كند و توضيح مي دهد كه چنين اعتقاد و باوري مي تواند موجبات آرامش و رفع نگراني انسان شود، زيرا همه حوادث و رخدادهاي جهان براساس قضاي الهي انجام مي شود و اراده و مشيت خداوندي در آن دخالت مستقيم دارد. بنابراين ربوبيت و حكمت الهي اموري را ايجاد مي كند و مسايلي را پديد مي آورد و همأ آنها براساس حكمت و هدفي متعالي صورت مي گيرد و قطعاً به نفع انسان و هستي است.

علامه طباطبايي با اشاره به همين آيات بر اين نكته تأكيد مي كند كه مراد از كتاب همان لوح محفوظ است و اين كه خداوند مي فرمايد اين امر بر خدا آسان است، اشاره به اين نكته است كه تقدير و قضاي حتمي حوادث پيش از وقوع آن ها بر خداوند مشكل نيست. خبر دادن خداوند از اين مطلب و يقين به اين كه همواره حوادث در لوح محفوظ، مكتوب و منطبق بر قضاي الهي است، سبب رفع حزن و اندوه و موجب آرامش انسان است. (الميزان، ج19، ص167)

هم چنين آگاهي انسان از قضاي الهي و سنت هاي حتمي و قطعي او موجب مي شود كه آدمي به آرامشي دست يابد. به اين معنا كه اگر انسان بداند كه سنت الهي، مجازات و عذاب دنيوي و اخروي خطاكاران و تكذيب كنندگان دين و وحي مي باشد، به آرامشي دست مي يابد و به زندگي اميدوار مي گردد. از اين رو خداوند پيامبرش را با بيان قضاي حتمي خود در هلاكت امت هاي كافر، دلداري مي دهد. (طه آيات 127 تا 130)

به هر حال، از آموزه هاي قرآني به دست مي آيد كه قضاي الهي امري قطعي است و هيچ كسي نمي تواند جلوي آن را بگيرد (مجمع البيان، ج 5 و 6، ص381) و اگر كسي بتواند قضاي الهي و حكم قطعي اش را برگرداند تنها خود خداوند قادر متعال است؛ زيرا خداوند تنها طريق نجاتي است كه بنده در زمان قضاي الهي و حكم قطعي اش مي تواند به او پناه برد (الميزان، ج11، ص229) و ديگران ناتوان از آن مي باشند.

از ويژگي هاي قضاي الهي آن است كه قضاي خداوندي، غيرقابل تغيير و تخلف ناپذير در وقوع است. اين معنا را مي توان از آياتي چون 117 سوره بقره، 47 و 59 و 154 سوره آل عمران، 47 سوره نساء و 34 و 73 سوره انعام و آيات بسيار ديگر به دست آورد.

انسان ها نيز مي بايست به قضاي الهي راضي و خشنود باشند و با ذكر و تسبيح خداوند در اوقات مختلف زمينه دست يابي به مقام رضا از قضاي الهي را در خود فراهم آورند. (طه آيات 129 و 130)

از توصيه هاي خداوندي صبر بر قضا و اراده الهي است كه در آياتي از جمله 129 و 130 سوره طه و نيز 48 سوره طور و 48 سوره قلم و 24 سوره انسان و 8 سوره تين به آن توجه داده است. صبر بر قضاي الهي موجب تقويت باور به ربوبيت و حكمت الهي است؛ زيرا كسي كه به قضاي الهي باور دارد و بر آن صبر مي كند مي داند كه خداوند بي حكمت و هدفي، امري را تحقق نمي بخشد و رخدادي را نمي آفريند و پديده اي را ايجاد نمي كند. بنابراين صبر بر قضاي الهي به معناي باور استوار و ايمان به حكمت و ربوبيت الهي و تقويت آن در دل و جان آدمي است.

موارد و مصاديقي از قضاي الهي

در اين جا به برخي از مصاديق قضاي الهي توجه داده مي شود تا معلوم شود قضاي الهي همه حوزه هاي تكوين و تشريع را دربرمي گيرد و همه زندگي آدمي با آن آميخته و عجين شده است.

از مهم ترين موارد قضاي الهي مي توان به اجل اشخاص و امت ها اشاره كرد. اجل همه انسان ها و امت ها براساس قضاي خداوند از قبل تعيين شده است و به هنگام رسيدن آن لحظه، بي هيچ تقديم و تاخيري اتفاق مي افتد. اين معنا را مي توان از آياتي چند از جمله آيه 38 سوره رعد به دست آورد. در اين آيه تبيين شده است كه هر امري كه مورد رضاي الهي است همانند اجل حيات و مرگ آدمي، ثبت و ضبط شده است (مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 457)

در حقيقت مدت زندگي انسان ها و عمر ايشان مطابق قضاي الهي مي باشد (آل عمران، آيه 145 و انعام آيات 2 و 60 و آيات بسيار ديگر)

تاخير در عذاب و مهلت دادن به اقوام و امت ها نيز برخاسته از قضاي الهي است و اين گونه نيست كه بيرون از دايره حاكميت قضاي الهي اتفاق بيفتد. (هود آيات 110 و 111) در حقيقت تاخير در جزا و عذاب تا روز قيامت نسبت به گروهي، همواره تحت حاكميت قضاي الهي مي باشد و هرگز بيرون از آن دايره نيست. بر اين اساس قضاي الهي دوگونه است. گاه قضاي الهي به اين تعلق گرفته كه اشخاص و امت ها در همين دنيا عذاب شوند و گاه ديگر تا روز قيامت به تاخير افتد. (الميزان، ج 11، ص 45)

خداوند در آيات 35 و 36 سوره بقره، دشمني ابليس با آدم و حوا (عليهما السلام) را سرنوشت مقدر و محتوم آنان مي داند (الميزان، ج 1، ص 132) و ذلت و خواري يهوديان به سبب كفر به آيات الهي را قضا و سرنوشت محتوم آنان مي شمارد. (آل عمران آيه112)

اصولا از نظر قرآن سرنوشت انسان و خوبي ها و بي هاي زندگي اش براساس قضاي خداوندي است (توبه آيه 51) و اين كه بدكاران سرانجام شومي دارند نيز در همين دايره قضا تفسير و توجيه مي شود. (مطففين، آيات 7 تا 9)زندگي انسان در زمين (بقره آيه 36)، سرنوشت ابرار و قرار گرفتن در جايگاهي بلند (مطففين، آيات 18 و 20)، سرنوشت امت ها (اسراء آيه 58)، سرنوشت فاسقان (يونس آيه 33)، شكست مسلمانان و يا پيروزي آنان (توبه آيه 51)، شكست مشركان (انفال آيه 42) و بسياري از امور ديگر در سايه حاكميت قضاي الهي معنا و مفهوم مي يابد و هرگز بيرون از آن نخواهد بود.

فرزنددار شدن انسان (بقره آيه 187)، مشكلات جنسي و بيماري و نقض عضو(حديد آيه 22)، مصيبت ها و گرفتاري هاي آدمي در زندگي(حديد آيه 22)، دست يابي به نعمت و برخورداري از آن تا زمان مشخص (رعد آيه 11)، مرگ انسان (آل عمران آيات 145 و 154 و آيات ديگر)، نجات امت از عذاب (انفال آيات 67 و 68 و حشر آيه 3)، ويراني شهرها (اسراء آيه 58) و همه آن چه در جهان تكوين تحقق مي يابد در حوزه حاكميت قضاي الهي است و نمي تواند به هيچ وجه بيرون از آن تحقق يابد.

به هر حال، همه امور هستي در چارچوب قضاي الهي تحقق مي يابد و هيچ چيز در بيرون از اين چارچوب قرار نمي گيرد. انسان ها مي توانند با كارها و رفتارهاي خويش، قدر الهي را تغيير دهند، ولي قضاي الهي چيزي است كه تحقق و وقوع آن يقيني است. برخي از اين قضاهاي الهي كه انسان به آن مبتلا مي شود به سبب سوء رفتار آدمي و عكس العمل طبيعي آن مي باشد. از اين رو اگر انسان كارهاي خويش را تصحيح و اصلاح كند آن چه كه در مقام قدر براي آدمي مشخص شده مي تواند تغيير كند و پيش از حتميت و قطعيت يابي دگرگون شود، ولي زماني كه به مقام قضا درآمد ديگر تخلف ناپذير و غيرقابل تغيير است چنان كه گفته شد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا