اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

علل قرآنی دشمنی با اسرائیل اشغالگر

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از چالش های مهم ایران اسلامی بلکه جهان اسلام، رژیم صهیونیستی اسرائیل است که این تقابل در حد حذف یک دیگر پیش رفته است. بررسی علل دشمنی متقابل می تواند ریشه و اصولی بودن آن را روشن سازد، زیرا این تقابل در سطحی مطرح شده که بقای هر دو در منطقه معنا و مفهومی ندارد و سرانجام می بایست یکی از دو حذف شود تا این دشمنی پایان یابد. تفسیری که می توان از این دشمنی به شکل ساده ارایه داده، دشمنی میان حق و باطل، خیر و شر حقیقی و مانند آنها است که پایانی جز حذفی یکی نیست. بنابراین ، فشار برای تغییر رفتار تنها به معنای تغییر در ماهیت وجودی آنان است که چیزی جز همان مفهوم حذف یک دیگر نیست. پس ساده اندیشانه و ساده لوحانه است کسی گمان کند که تغییر رفتار می تواند بقای هر دو را تضمین کند، بلکه نابودی یکی همان تفسیر حقیقی تغییر رفتار است.

با نگاهی به ریشه اصولی دشمنی میان ایران اسلامی با اسرائیل می توان گفت که اصلی ترین عامل آن همان «اسلامیت» ایران اسلامی است که فلسفه وجودی جمهوری اسلامی نیز است، زیرا این قید اسلامیت است که فلسفه وجودی آن را شکل و جهت می بخشد و علت اصلی دشمنی با اسرائیل و بسیاری از مواضع دیگری در سطح جهان می شود، زیرا پیش از وجود جمهوری اسلامی ایران، هیچ گونه دشمنی میان ایران و اسرائیل از زمان پیدایش اسرائیل دست کم در سطح سیاسی وجود نداشت، بلکه رابطه دولت آن زمان با اسرائیل یک رابطه دوستانه بوده است، هر چند که توده مردم ایران به سبب همان اسلامیت با اسرائیل دشمنی داشتند و پس از ایجاد جمهوری اسلامی، آن دشمنی را به سطح سیاسی گسترش دادند.

بر این اساس در تحلیل و تبیین علل دشمنی می بایست به سراغ آموزه های وحیانی قرآن رفت که منبع اصلی قوانین و رفتارهای جمهوری اسلامی ایران است تا معلوم شود چه علت یا عللی موجب می شود تا چنین دشمنی اصولی و ریشه داری شکل گیرد که جز به حذف اسرائیل امکان پایان آن نیست؟ هم چنین می توان دانست چرا نمی توان به توصیه هایی که بیرون از دایره این آموزه های وحیانی قرآن است، پای بند بود و آن را به کار گرفت؟

علل دشمنی با اسرائیل از نظر قرآن

با نگاهی به قرآن که منبع اصلی اسلامیت نظام جمهوری اسلامی ایران است، می توان دانست که علل چندی موجب دشمنی و بقای آن تا زمان حذف اسرائیل است، و این که چرا ایران اسلامی جز به حذف آن رژیم از سطح جغرافیای زمین رضایت نمی دهد و همه طرح های بقای آن را به چالش می کشد و با طرح موسوم به ابراهیم(ع) برای عادی سازی با آن مخالفت می ورزد و یا هر سیاستی که موجب حفظ و بقای آن است را به چالش می کشاند و با ایجاد سپاه قدس یا نیروهای مقاومت در جهان بر آن است تا حذف آن کشور را رقم زند؟

مهم ترین عللی که می توان از آموزه های وحیانی قرآن برای این تقابل بیان کرد، موارد زیر است:

1.   اشغالگری: اشغالگری مهم ترین عنوانی است که تقابل میان ایران و اسرائیل را موجب شده است، از همین روست که در دستگاه سیاسی و تعابیر رسانه ای هماره از عنوان رژیم اشغالگر اسرائیل سخن به میان می آید. جمهوری اسلامی ایران به حکم اصولی انسانی – اسلامی خود را موظف می داند تا در برابر هر گونه اشغالگری بیایستد. این ایستادگی تا حد مقاتله و جنگ نیز پیش می رود، زیرا فلسفه وجودی جمهوری اسلامی پای بندی بر اصول انسانی – اسلامی است که عقل سلیم و نقل معتبر وحیانی آن را کشف می کند. بر اساس آموزه های هر دو ابزار کشف که مطابق هم هستند(روم، آیه ۳۰)، چرا که داده های فطری – الهامی با داده های وحیانی – تشریعی به این امر توجه می دهند که هر گونه اشغالگری ظلم است. همین داده ها بر این نکته تاکید دارند که تقابل با ظلم برای حفظ حیات انسانی لازم و ضروری است، زیرا هر گونه ظلم به ویژه در برخی از سطوح مانند قتل و آواره سازی و اشغالگری می تواند حیات انسان را در معرض خطر قرار دهد. از همین روست که فطرت انسانی خواهان تقابل با ظلم است و در قالب قانون فطری، انسان ها گرایش به تقابل با ظلم و بی عدالتی دارند تا عدالت جاری شود و هر کسی به حق تکوینی خویش برسد که خدا برای او قرار داده و جعل نموده است. انسان ها همان طوری که به عدم تساوی علم و جهل، نور و ظلمت، خیر و شر و مانند آنها می رسند، هم چنین به عدم تساوی میان عدل و ظلم می رسند و برای رهایی و تقابل با ظلم و تحقق عدالت قیام می کنند. داده های وحیانی قرآن نیز همین امر را در قالب حکم ارشادی یا مولوی تایید و امضا یا وضع و جعل می کند و به این امر می رسد که لازم است تا با ظلم که در تقابل و نفی عدل است مبارزه شود تا با حذف ظلم، عدالت اقامه شود.(نساء، آیه ۱۳۵، مائده، آیه ۸، حدید، آیه ۲۵) از آن جایی که رژیم اشغالگر فلسطین ، گرفتار ظلم اشغالگری است لازم است تا بر اساس آموزه های الهام فطری و وحی تشریعی با آن رژیم مقابله شود، چرا که ساختار آن بر اساس اشغالگری است و لازم است تا این اشغالگری با حذف آن پایان یابد. در این راه لازم است بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، هر مسلمانی با قتال و جنگ اقداماتی را علیه ظالمین اشغالگر انجام دهند تا مظلومین به حق خویش برسند.(نساء، آیه ۷۵) از نظر قرآن سکوت در برابر مخالفت با احکام الهی که عقل سلیم و نقل وحیانی معتبر آن را کشف می کند، به معنای همراهی و نوعی تعاون در ظلم و عدوان و پشتیبانی از مجرمان و ظالمین خواهد بود که مجازاتی در سطح مجرمان به دنبال دارد.(اعراف، آیات ۱۶۳ تا ۱۶۶، قصص، آیه ۱۷، مائده ، آیه ۲)

2.   آواره سازی: از دیگر علل دشمنی اصولی ایران اسلامی با اسرائیل می بایست به آواره سازی مردم از خانه و کاشانه آنان اشاره کرد که از مصادیق ظلم و بی عدالتی است و به عنوان امر باطل می بایست نابود شود و حق جایگزین آن گردد. دولت اسرائیل نه تنها اشغالگر است، بلکه عامل آواره سازی مردم از خانه و کاشانه خودشان است که عقل و نقل آن را باطل و ظلم دانسته و با آن مقابله می کند. از نظر آموزه های وحیانی قرآن، از حقوق ابتدایی انسان،‌ حق سکونت در مناطقی است که آن را آباد کرده و به شکل «دیار» عمران نموده اند. بنابراین اخراج و آواره سازی ایشان گناه است و حتی خود یهودیان بر این باور بودند که می بایست علیه آواره سازان اشغالگر وارد عمل و جنگ شد و سرزمین و خانه ها و کاشانه های خود را از دست اشغالگران و آواره سازان بیرون آورد.(بقره، آیات ۸۵ و ۲۴۶) کسانی که این حق طبیعی را از مردم سلب می کنند به عنوان دشمن عدالت می بایست مورد مجازات و کیفر قرار گیرند و با آنان به عنوان ظالمین جنگ شود تا حق به حق دار برسد و عدالت نسبت به مظلومین اقامه شود.(نساء، آیه ۷۵) خدا در قرآن بیان می کند که آواره سازی و اخراج اهل یک سرزمین از سرزمین خویش گناهی بزرگ تر از برخی قوانینی است که برای صیانت از نظم اجتماعی یا جهانی وضع شده است. به عنوان نمونه ، جنگ در ماه حرام، گناهی بزرگ و کبیر است که این قانون برای صیانت از امنیت عمومی وضع شده است، اما اموری چون تقابل با مردم و عقاید آنان و مانع شدن از انجام مناسک دینی گناهی اکبر و بزرگ تر است، زیرا هدف از قانون حرمت ماه حرام برای ایجاد نظم و امنیت فراگیر و تحقق عدالت قسطی و اقامه حق و عدالت است، اما وقتی این نظم قانونی خود موجب از دست رفتن حقوق مسلم می شود، دیگر نمی توان پای بند به آن بود، زیرا این رفتار خود عامل فتنه است که بزرگ و بدتر از قتل مردم و کشتن آنان است. کشتن عقاید مردم که فلسفه زندگی و سبک آنان را شکل می دهد،‌ بدتر از کشتن نفس و جان ایشان است.(بقره، آیه ۲۱۷) بنابراین، کاری که اسرائیل انجام می دهد،‌ از مصادیق فتنه گری است که نمی توان در سایه نظم جهانی و امنیت جهانی بر آن سرپوش گذاشت و آن را نادیده گرفت،‌ بلکه لازم است تا برای حفظ اهم از مهم گذشت.

3.   ظلم و بی عدالتی: از نظر داده های عقل و نقل، ظلم و بی عدالتی در تقابل با عدالت و حق است و می بایست به عنوان امری باطل حذف شود. بر همگان از مردمان است تا نه تنها حقوق خویش و دیگران را بشناسند، بلکه بر اساس چارچوب های قانونی و قوانین مکتوب، به اقامه عدالت اقدام کرده تا هر کسی به سهم خویش از نعمت های الهی برسد و سهم و قسط خویش را بردارد.(حدید، آیه ۲۵) در این میان بر مسلمانان و مومنان است تا در سطح عالی تر،‌ خود مجسم عدالت قسطی به عنوان «قوامین بالقسط » باشند تا جایی که آن را نسبت به دشمنان نیز اقامه کرده تا آنان نیز به سهم و قسط خویش برسند و حقی از آنان ضایع نشود، زیرا اقامه عدالت و امر دیگران بدان از اصلی ترین و مهم ترین تکالیف الهی است که نزدیک ترین عامل تقوای الهی و قرب به خدا است.(نساء، آیه ۱۳۵، مائده، آیه ۸) نظام جمهوری اسلامی می بایست به عنوان قوامین بالقسط به گونه ای عمل کند که نمونه برجسته و پیشگام و پیشرو در عدالت قسطی باشد و دیگران آن را سرمشق و شاهد عینی قرار دهند.(همان) از همین روست که بر ایران اسلامی است تا برای تحقق امر الهی تقابل با ظلم و بی عدالتی که اسرائیل در حق مردم فلسطین بلکه جهانیان دارد، قیام کرده و تا حد حذف ظلم و بی عدالتی بجنگد.(نساء، آیه ۷۵) عدالت در اسلام چنان مهم و اساسی است که بنیاد همه چیز بر آن است. از همین روست که در رفتار اجتماعی میان مردمان اصل اولیه همان عدالت است که در قالب عدالت تقابلی یا مثلی نمود می یابد، یعنی در مجازات و کیفر نیز نمی بایست زیاد روی کرد، زیرا زیاده روی از مصادیق ظلم و بی عدالتی است.(بقره، آیه ۱۹۰) در همین رابطه اگر شخصی یا مردمی یا گروهی دیگران را از جایی اخراج کردند آنان می بایست در اخراج آنان در همان شکل بکوشند و تعدی نکنندو(بقره، آیه ۱۹۱)

4.   فتنه گری: از نظر قرآن، هر گونه قتل بی گناهان و ایجاد جنگ ظالمانه جرم و گناهی است که مجازات دنیوی و اخروی را به دنبال دارد. در این میان فتنه گری در میان مردم که آشوب و شورش را به دنبال دارد و مردم را به جان هم می اندازد بدتر از قتل و جنگ است.(بقره، آیه ۲۱۷) اسرائیل به عنوان دولتی فتنه گر در منطقه بلکه جهان رفتاری بدتر از هر کشوری دارد که به قتل و جنگ اقدام می کند. بنابراین، تا زمانی که فتنه و فتنه گران وجود دارند، جنگ و تقابل تا از میان رفتن فتنه گر و فتنه گری ادامه می یابد که خود به معنای حذف اسرائیل است. خدا می فرماید: و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله، تا زمانی که فتنه ای نباشد جنگ و کشتار کنید و همه آیین برای خدا باشد.(بقره، آیه ۱۹۳)

5.   استکبار ورزی: تکبر رذیلت اخلاقی است،‌ اما استکبار رویه ای اجتماعی – سیاسی است. در حقیقت این روحیه تکبر است که رفتار اجتماعی – سیاسی استکبار را موجب می شود. مستکبران بر آن هستند تا با استفاده از انواع و اقسام ابزارها و سیاست دیگران را به استضعاف کشانده و به استثمار و بهره کشی از آنان بپردازند  و این گونه حقوق مسلم انسانی آنان را سلب نمایند و از اقامه عدالت قسطی در حق ایشان جلوگیری نمایند. از همین روست که از نظر قرآن، از مهم ترین مصادیق ظلم به دیگران، استکبارورزی است. خدا مستکبران را به سبب استضعاف مردمان ظالم و دشمن دانسته و خواهان تقابل مسلمانان و مومنان با مستکبران و مقاتله با آنان تا حذف مستکبران و استکبار است.(نساء، آیه ۷۵) از نظر قرآن از علل اصلی جواز جهاد مقدس و مقاتله و کشتار در قالب جنگ، استکبارورزی است. به این معنا که استکبارورزی به تنهایی موجب مشروعیت جهاد مقدس و جنگ و کشتار مستکبران است.(همان) به سخن دیگر، دو عنوان ظالم و مستکبر به مسلمانان این مشروعیت الهی و قانونی را می دهد تا به مقاتله و جهاد مقدس علیه ظالمان و مستکبران بپردازند و مظلومان و مستضعفان را از شرور آنان رهایی بخشند.(همان) بنابراین ، اسرائیل به عنوان دولتی مستکبر و ظالم مورد حملات حذفی ایران اسلامی قرار می گیرد، زیرا تا زمانی که عنوان مستکبر و ظالم بر آن دولت بار می شود، این جنگ ادامه دارد. از آن جایی که اسرائیل ماهیتی ظالمانه و مستکبرانه دارد و این ظلم و استکبار در فلسفه وجودی اش نهادینه شده، نمی توان جز به حذف آن اندیشید، زیرا بنیاد این دولت بر اساس اشغالگری، ظلم و استکبارورزی بر مردمان و امت ها از جمله مردم فلسطین گذاشته شده است.

6.   اختلاف ملت ها: از علل دیگر دشمنی تا سر حد حذف یک دیگر می بایست به تقابل ملت ها اشاره کرد که میان ایران اسلامی و دولت اسرائیل وجود دارد. شاید بتوان گفت که این تقابل از مهم ترین و اصلی ترین علل دشمنی و چالش اساسی فراتر از تغییر رفتار در سطح حذف یک دیگر است. از نظر قرآن، واژه ملت به معنای آیینی است که فلسفه و سبک زندگی امت و مردمی خاص را شکل می دهد. از همین روست که در قرآن از ملت ابراهیم(ع) سخن به میان آمده که شامل امت های سه گانه ابراهیمی است که بر اساس کتاب تورات و انجیل و قرآن عمل می کنند. این ملت ابراهیم (ع) غیر از اصطلاح یهودی و نصاری است، زیرا خدا از مومنان به توحید می خواهد تا بر اساس ملت ابراهیم و آیین او فلسفه و سبک زندگی خویش را سامان دهند و عناوین یهودی و نصاری را به عنوان مصداق ملت ابراهیم نمی شناسد.(بقره، آیه ۱۳۵) پس همه آنانی که اهل کتاب هستند از سه گروه پیش گفته لازم است تا به همه پیامبران اسلام از نوح(ع) تا محمد مصطفی(ع) ایمان داشته و هیچ فرقی میان آنان نگذارند(بقره، آیات ۱۳۶ و ۲۸۵)، هر چند که شرایع آنان بر اساس مقتضیات زمانی و مکانی تفاوتی دارد،‌ ولی در کلیت و اصول اساسی توحیدی یکسان هستند و بر همگان است تا از اسلام به عنوان تنها دین الهی پیروی کرده و هیچ دینی دیگر را نپذیرند. (آل عمران، آیات ۱۹ و ۸۵، مائده، آیه ۴۸) پس یهودیان اگر بر اساس همان تورات عمل کنند، بر ملت ابراهیم خواهند بود که چنین نکردند و نمی کنند، بلکه تورات را شنیدند و بر خلاف آن عصیان کردند.(بقره، آیه ۹۳) از نظر قرآن همگان می بایست بر اساس اصول اساسی اسلامی باشند که حضرت ابراهیم(ع) به عنوان ملت حنیف ارایه کرده است، و کسی که بر خلاف آن رفتار کند،‌ سبک مغز و سفیه است که از عقلانیت بهره ای نبرده است.(بقره، آیه ۱۳۰) از نظر قرآن، آن چه که موجب می شود تا اختلاف ایران اسلامی و اسرائیل ریشه دار باشد تا حذف یک دیگر پیش بروند، ریشه در همین اختلاف ملت ها دارد، زیرا یهودیان بر خلاف ملت ابراهیم(ع) عمل می کنند،‌ در حالی که ایران اسلامی به حکم عمل به آموزه های اسلامی تلاش می کند تا بر اساس ملت ابراهیم (ع) نماید و همان اسلام ابراهیمی را که در قرآن آمده و تصدیق کننده تورات و انجیل حقیقی است را اقامه نماید و به عنوان فلسفه و سبک زندگی به کار گیرد. پس تقابل دو ملت یهودی و اسلامی موجب می شود تا تقابل دو نظام حاکم که بر اساس تورات و قرآن شکل گرفته ریشه دار باشد و تا حذف یک دیگر ادامه یابد. به این معنا که تغییر رفتاری که هر یک از دیگری می خواهند به معنای کنار نهادن ملتی است که فلسفه وجودی آنان را شکل می دهد و به آنان مشروعیت سیاسی و اجتماعی می بخشد. پس ایران اسلامی هرگز حاضر نیست تا این تغییر رفتار را بپذیرد، زیرا به معنای از دست رفتن مشروعیت سیاسی – اجتماعی و فلسفه وجودی آن است، چنان که اسرائیل نیز چنین تغییر رفتاری را نمی پذیرد که به معنای کنار نهادن فلسفه وجودی خودش است. از نظر قرآن، اگر پیامبر(ص) و امت اسلام بخواهد تغییر رفتار را در پیش گیرد و بر اساس هواهای نفسانی یهودیان اسرائیلی عمل کند می بایست فلسفه وجودی خود را کنار بگذارد، زیرا آنان جز به پیروی از ملت یهودی به چیزی دیگر رضایت نمی دهند و خشنود نمی شوند.(بقره، آیه ۱۲۰) اسرائیل تا زمانی که تغییر رفتار به تغییر ملت و فلسفه و سبک زندگی ایران اسلامی نیانجامد، از چالش ایران اسلامی دست بر نمی دارد، چنان که مسیحیان آمریکایی و غربی نیز این گونه عمل می کنند(بقره، آیه ۱۳۵) ، چنان که مشرکان نیز دنبال همین هدف هستند و جنگ و مقاتله آنان تا زمان تغییر رفتار به معنای تغییر ملت و فلسفه وجودی نظام ایران اسلامی ادامه می یابد، زیرا آنان نیز می خواهند که ایران اسلامی با تغییر در ملت خویش، به نظم جهانی بازگردد که براساس شرک و کفر و ظلم و استکبار و مانند آن ها بنا گذاشته شده است.(بقره، آیه ۲۱۷)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا