اعتقادی - کلامیروان شناسیفلسفیمعارف قرآنی

عقل فطری راه نجات آدمی

بسم الله الرحمن الرحیم

عقل نعمتی عظیم برای انسان است تا جایی که خدا حتی برخورداری از نقل و هدایت وحیانی را در گرو و رهن تعقل و عقلانیت انسان می داند؛ زیرا این عقل است که حجیت نقل وحیانی را تایید و امضا می کند و مجوز بهره برداری از نقل وحیانی و شرایع اسلامی را می دهد. از همین رو می بایست راه نجات آدمی را تنها در عقل فطری جست.

تاکید بر عقل فطری برای آن است تا از اموری پرهیز و اجتناب کرد که چیزی جز تخیل و توهم نیست، ولی به نام عقل و عقلانیت به خورد مردم می دهند.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن برآن است تا حقیقت عقل فطری و ارزش و جایگاه آن را در رهایی انسان از هواهای نفسانی و شیاطین جنی و انسی را بیان کند و چرایی و چگونگی خوشبختی و سعادت انسان را در دنیا و آخرت در ساحت برخورداری از عقل فطری تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

خلقت عقل و ارزش آن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تعقل فعالیت قلب و فواد است؛ چنان که تفقه و ژرف اندیشی نیز به ساحت قلب تعلق دارد.(اعراف، آیه 179؛ حج، آیه 46)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، فواد و قلب که دو مرتبه از مراتب تنزلاتی نفس انسانی است، کارکردهایی چندگانه ای دارد که شامل تدبر، تفقه، تعقل، تبصر و تذکر است. بنابراین تعقل به ساحت قلب تعلق دارد. البته قلب انسان نسبت به ساحت اندیشه و انگیزه یعنی تفکر و احساسات و عواطف ارتباط مستقیم دارد؛ از این روست که در آیات قرآنی، اموری چون «وجل»، «خوف»، «واجفه» و ترس و هراس(نازعات، آیه 8)، زیع و انحراف(توبه، آیه 117)، ایمان(زمر، آیه 45)، کراهت و محبت(حجرات، آیه 7) نیز به قلب نسبت داده می شود که به ساحت احساسات و عواطف مربوط است.

خدا «افئده و قلوب» را برای آن آفریده تا مسئولیت هایی پیش گفته را انجام دهد. البته «خلقت» نیست، بلکه «انشاء» است که نوعی ایجاد است که همراه با «نشو» و «نما» است. در حقیقت چیزهایی را خدا عنوان «انشاء» می دهد که ایجادی همراه با رشد و افزایش است؛ در نشئات هستی اصولا چنین اتفاقی می افتد. خدا در باره فواد به «انشاء» توجه می دهد تا این ظرفیت را بیان کند.(مومنون، آیه 78)

از نظر آموزه های قرآنی، اگر قلب و فواد نباشد، انسان نسبت به درون و برون هیچ گونه تفکری حقیقی نداشت و شناخت و گرایشی درست شکل نمی گرفت؛ اما خدا این نعمت بزرگ را به انسان داده است تا از آنها برای این امور بهره گیرد.

وقتی انسان با قلب و فواد خویش تعقل و تفقه می کند و به امور دیگر می پردازد، شناخت و گرایش درست و صحیح شکل می گیرد و این شناخت به انسان کمک می کند تا به سوی حقایقی از جمله خدا، فرشتگان، رسالت، آخرت و قیامت کشیده شود و به ایمان آورد و فلسفه و سبک زندگی دیگری در پیش گیرد.

از نظر قرآن، اصولا این قلب است که تعقل و بهره گیری از نرم افزار الهامی فطرت، به سوی نقل وحیانی کشیده می شود و به اسلام و شرایع آن ایمان می آورد و با ایمان بدان خود را از عذاب دوزخ می رهاند.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10؛ ملک، آیه 10)

اصولا کارکردهای قلب در ساحت تعقل موجب می شود تا انسان نه تنها نقش ربوبیت خدا (رعد، آیات 3 و 4) را درک کند، بلکه نسبت حسن و قبح امور و چیزها آگاهی و شناخت یابد(انعام، آیه 151) و دنبال زشتی ها و بدکاری ها و فحشاء و منکرات و مانند آنها نرود(همان؛ طه، آیه 128) و به سبب شناخت طیب از خبیث گرایش های خویش را درست ساماندهی کند و فلسفه و سبک زندگی اش بر اساس آخرت طلبی و کارهای نیک باشد.(مائده، آیه 100)

کشفیات عقل فطری

از نظر قرآن، هدایت به سوی احکام الهی با استفاده از دو حجت باطنی عقلی و ظاهری نقلی است. در حقیقت، هیچ یک از عقل و نقل  حاکم نیستند تا حکم بدهند، بلکه تنها کاشف هستند؛ زیرا حاکم از نظر قرآن، تنها خدا است.(یوسف، آیه 40؛ یوسف، 67) پس این که گفته می شود حکم عقل یا حکم نقل، تعبیر تسامحی است؛ زیرا باید گفت احکام چیزی جز کشف عقل و کشف نقل نیست و باید احکام را کشفیات عقل و نقل دانست.

وقتی به آموزه های قرآنی مراجعه می کنیم، در بسیاری از موارد به عقل فطری ارجاع می دهد تا کشف آن را مبنا قرار دهند و درباره مسائل و موضوعات خود به ارزیابی و داوری بر اساس عقل فطری بپردازند.

به عنوان نمونه خدا موارد زیر را به عقل فطری ارجاع می دهد تا کشف کند کدام یک از دو رفتار می تواند درست یا نادرست باشد:

  1. عدم یکسانی تابعان رضایت الهی با روندگان راه خشم و غضب الهی.(آل عمران، آیه 162)
  2. عدم یکسانی مجرم با مسلم غیر مجرم.(قلم، آیات 35 و 36)
  3. عدم یکسانی مومن غیر فاسق با فاسق.(سجده، آیه 18)
  4. عدم یکسانی رفاه اخروی ابدی با رفاه دنیوی پایان پذیر.(قصص، آیات 60 و 61)
  5. عدم یکسانی مادیات دنیوی زودگذر با نعمت های بهشتی بی پایان.(قصص، آیه 60)
  6. عدم یکسانی مومن درستکار و متقی با مفسد بدکار و مجرم.(ص، آیه 28)
  7. عدم یکسانی آرامش مومن و هراس مشرک.(انعام، آیه 81)
  8. عدم یکسانی پاداش های اخروی برای مومن و کافر.(قلم، آیات 33 و 36)
  9. عدم یکسانی هدایت یافته و هدایت نایافته.(یونس، آیه 35)
  10. عدم یکسانی زنده دلان نورانی و کوردلان تاریک.(انعام، آیه 122)
  11. عدم یکسانی دارنده نور ایمان و گرفتار ظلمت کفر.(انعام، آیه 122)
  12. عدم یکسانی حیات و نور با مرگ و ظلمت.(همان)
  13. عدم یکسانی راست قامتان مومن با روافتادگان کافر.(ملک، آیه 22)
  14. عدم یکسانی مملوک با ارباب واحد و مملوک با ارباب متفرق که هر یک دستوری می دهد.(زمر، آیه 29)
  15. عدم یکسانی کری و کوری با شنوایی و بینایی.(هود، آیه 24)
  16. عدم یکسانی معبود قدرتمند و معبود غیر قدرتمند.(نمل، آیات 59 و 64)
  17. عدم یکسانی احسان در برابر احسان و بدی در برابر احسان.(الرحمن، آیه 60)
  18. عدم یکسانی دانا و نادان.(زمر، آیه 9)
  19. عدم یکسانی توانایی و ناتوانی.(نحل، آیات 75 و 76)
  20. عدم یکسانی مملوک ناتوان از انفاق با آزاد توانا به انفاق.(همان)
  21. عدم یکسانی نیکوکاران و زشتکاران.(غافر، آیه 58)
  22. عدم یکسانی خدمات رسانی بدون ایمان و ایمان به خدا و آخرت.(توبه، آیه 19)
  23. عدم یکسانی خوبی و بدی.(فصلت، آیه 34)
  24. عدم یکسانی معبود خالق و مدبر با معبود غیر خالق و غیر مدبر.(رعد، آیات 14 تا 16)
  25. عدم یکسانی نور علم و ظلمت جهل.(رعد، آیه 16)
  26. عدم یکسانی انسان توانا بر امر عدالت و درستکار با انسان ناتوان و غیر قادر بر فعالیت اجتماعی.(نحل، آیه 76)
  27. عدم یکسانی رضایت خدا و تقوا با توطئه علیه خدا و مومنان.(توبه، آیه 109)
  28. عدم یکسانی طیب و خبیث، پاکی و ناپاکی، حلال و حرام.(مائده، آیه 100)
  29. عدم یکسانی بصیرت و عدم بصیرت، بینایی و کوردلی.(انعام، آیه 50؛ هود، آیه 24؛ رعد، آیه 16)
  30. عدم یکسانی جریان وحدت گرا با جریان تفرقه.(توبه، آیات 107 تا 109)
  31. عدم یکسانی معبود توانا در نفع رسانی و ضرر رسانی با معبود غیر ناتوان در نفع و ضرر.(نمل، آیات 59 تا 64)
  32. عدم یکسانی معبود حاکم و مالک بر هستی با معبود غیر حاکم.(همان)
  33. عدم یکسانی معبود پاسخگو با معبود ناتوان در پاسخ.(همان)
  34. عدم یکسانی معبود هادی با معبود ناتوان در این امر.(یونس،آیه 35)
  35. عدم یکسانی حق و باطل.(همان)

راه رشد عقل فطری

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اصولا انسان موجودی در حالت نشو و نما است و هرگز در یک حالت باقی نیست و این تغییر هماره در انسان وجود دارد. از همین روست که در آیات قرآنی بارها از تغییرات سخن می آید، خواه این تغییرات مثبت باشد و خواه منفی.

هم چنین از نظر قرآن، اموری معنوی هم چون ایمان و کفر، تقوا و بی تقوایی، علم و جهل، نور و ظلمت و مانند آنها دارای مراتب و درجات تشکیکی بسیاری است که میان سطح کف آن با سقف گاه چنان زیاد است که گویی هیچ ارتباطی با هم ندارد.

از نظر قرآن، تعقل نیز این گونه است؛ زیرا دارای درجات بسیار است و تعقل قابلیت رشد دارد. از نظر قرآن، عقل فطری وقتی در فرآیند رشد قرار می گیرد به سطح می رسد که آن شخص به راشدون تبدیل می شود.(حجرات، آیه 7) به سخن دیگر می توان از سفاهت به رشدی رسید که کمال است و شخص به عنوان رشید مورد ستایش خدا قرار می گیرد، چنان که حضرت یوسف(ع) به چنین رشدی رسید.(یوسف، آیات 17 تا 22)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اموری از جمله اجتناب شرک و بت پرستی(انعام، آیه 151)، اجتناب از فرزندکشی و سقط جنین و اعمال خلاف عقل فطری(همان)، اجتناب از قتل نفس و بی گناه کشی(همان)، احسان به والدین(همان)، پرهیز از فحشاء(همان) و شکر و سپاسگزار در برابر نعمت های حقیقی به قول و فعل (احقاف، آیه 15) از مهم ترین عوامل رشد عقل فطری در انسان است.

البته شکی نیست که وقتی عقل به رشد تمامیت کمالی خویش می رسد که با نور ایمان و محبت بدان و کراهت نسبت به کفر و فسق و فجور آمیخته باشد.(حجرات، آیه 7)

نشانه های عقلانیت از نظر قرآن

از نظر قرآن، کسی که دارای عقلانیت است، نشانه هایی دارد که با آن می توان دانست که شخص عاقل یا غیر عاقل است. از مهم ترین نشانه های عاقل از نظر قرآن عبارتند از: آخرت طلبی و ترجیح آن بر دنیا(انعام، آیه 32)، اجتناب از نسبت ناروا به ذات باری تعالی(مائده، آیه 103)، اجتناب از پلیدی پس از تشخیص طیب از خبیث(مائده، آیه 100)، اجتناب از هواپرستی(فرقان، آیات 43 و 44)، احترام به پیامبر (ص) و معصومان و عالمان دینی حقیقی(حجرات، آیه 4)، رعایت ادب با آنان و پرهیز از هر گونه رفتار بی ادبانه(همان)، ایمان به خدا و پیامبران و تصدیق حقایق و حقانیت دین و پیامبران(اعراف، آیه 169؛ یوسف، آیه 109؛ ملک، آیات 9 و 10)، تصدیق حقانیت قرآن(انبیاء، آیه 10؛ مومنون، آیه 68؛ محمد، آیه 24)، تصدیق حقانیت پیامبر(ص) و معصومان(یونس، آیه 16؛ فرقان، آیه 41)، تقوای الهی(طلاق، آیات 8 و 10)، دوزخ گریزی(ملک، آیات 9 و 10)، خداشناسی(بقره، آیه 164)، عبرت گیری از آیات الهی(آل عمران، آیه 118؛ یونس، آیه 24؛ طه، آیه 128)، فهم سنت تغییر در انسان و آفریده ها(یس، آیه 68)، وحدت گرایی به جای تفرقه گرایی(حشر، آیه 14)، تفکر در نعمت های الهی و شکرگزاری(مومنون،آیات 78 و 80) و مانند آنها.

باید توجه داشت که در هر موردی که مربوط به پیامبر(ص) است معصومان نیز دخیل هستند؛ زیرا آنان نور واحد و یگانه ای هستند که احکام مشترک دارند مگر آن که خلاف آن ثابت شده باشد که از آن به اختصاصات نبی یاد می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا