اجتماعیاعتقادی - کلامیروان شناسیسیاسیمعارف قرآنی

عقب گرد انقلابی مدعیان ایمان

بسم الله الرحمن الرحیم

طبل توخالی، بسیار پرصدا است. مدعیان ایمان نیز این گونه هستند؛ زیرا از درون تهی و خالی هستند. بنابراین، در هر کاری که وارد می شوند، پر از هیاهوی از هیچ هستند. با نگاهی به کارنامه مدعیان ایمان و اصلاحات در طول تاریخ بلکه دوره معاصر می توان آنان را طبل هایی توخالی پرصدا و پرهیاهو یافت که گوش فلک را از افکار واهی و تخیلات خویش پرکرده و آن را به عنوان افکار عقلانی به خورد مردم و جامعه داده اند. آنانی که در عین اوج سفاهت خود را در عقلانیت برتر از توده مردم دانسته و در جایگاه خواص قرار گرفته اند. خواصی که فاقد بصیرت و عقلانیت هستند و بیش تر از آن که عالم عاقل باشند، جو زده هستند و آن را به عنوان «عملگرایی» به خورد مردم می دهند.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مدعیان ایمان و اصلاحات، به سبب خروج از اعتدال و استوای فطری در نفس و فقدان سلامت قلب مدرکه، قدرت تفقه و تعقل و تفکر حقیقی را از دست داده و گرفتار نوعی سفاهت در افکار و رفتار هستند. بنابراین، اینان متاثر از جو و فضای فتنه و ابتلائات، کنش ها و واکنش های احساسی و هیجانی از خود بروز می دهند؛ و به یک معنا جزو «حزب باد» هستند و بر اساس فشارهای بیرونی همانند پاندول به شرق و غرب، رکون، تمایل و گرایش دارند، و در رفتار سیاسی – اجتماعی میان چپ افراطی و راست افراطی در حرکت هستند.

از نظر قرآن، مدعیان ایمان به دلیل آن که «مطمئن به تقدیر حکیمانه الهی» و «راضی به قضای الهی» نیستند و فتنه های ابتلایی الهی و اذیت و آزار مردمان را درست تحلیل و تبیین نمی کنند، توصیه هایی را حتی به دیگران دارند که فاقد عنصر حقیقت و مبتنی بر تخیلات و توهمات است؛ زیرا در این تحلیل و تبیین و توصیه های خویش چیزی که در محاسبه در نمی آید، «خدا» به عنوان حکیم علیم قدیر غنی بر مقدرات و سرنوشت کلی و جزیی است؛ بنابراین تنها عناصری که در تحلیل و تبیین مد نظر قرار می دهند، واقعیت های محسوس و مشهود به حواس ظاهری است. بنابراین، به سادگی در شرایط فتنه و ابتلائات الهی و اذیت های دیگران، گرفتار وادادگی شده و عقب گرد انقلابی می شوند. پس اگر رهبر بمیرد یا شهید شود، به آسانی و سادگی همه چیز را کنار می گذارند و به جاهلیت باز می گردند تو گویی اصلا «خدایی» نیست، یا به تعبیر زشت تر «خدا مرده است.»

اطمینان به تقدیر و راضی به قضا

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، مومنان هماره در جایگاه «سلطه» و «ولایت» الهی هستند و هیچ کس را بر آنان «سبیل» و سلطه ای نیست؛ زیرا از نظر قرآن، اعتماد و تکیه گاه علمی و عملی مومنان در زندگی خدا است. آنان به خدایی باور و اعتقاد و ایمان دارند که همه هستی را بر اساس مشیت حکیمانه تقدیر کرده و هر چیزی را در جایگاه حق و عدل خویش قرار داده تا در مسیر کمالی خویش به آن چه شایسته و بایسته کمالات آنان در مظهریت اسمی است، برسند و در آن جایگاه قرار و استقرار گیرند. مومنان بر همین اساس، به هر چیزی که در زندگی بر آنان از خیر و شر و مصیبت هایی نیک و بد وارد می شود، راضی هستند و آن را قضای الهی در ساختار تقدیر حکیمانه می دانند.

بر اساس چنین ایمانی، مومنان نه به داده های الهی هیجان زده فرحناک می شوند، و نه نسبت به گرفته های الهی در هیجانی تفریطی گرفتار حزن و اندوه شدید می شوند؛ زیرا می دانند هر چه به آنان از خیر و شر می رسد، همگی بر اساس ساختار مشیت حکیمانه و تقدیرات الهی است که از پیش تعیین و مشخص شده و در ام الکتاب ثبت و ضبط شده و در طول زمان در قالب قضای الهی اجرایی می شود.(حدید، آیات 22 و 23)

مرجعیت علمی و عملی معصومان(ع)

 از نظر قرآن، انسان کامل به عنوان خلیفه الله و حجت الله در زمین عمل می کند. بر همین اساس، معصومان(ع) به عنوان خلفای الهی و حجت هایش معرفی و ولایت آنان به نصب مصرح الهی تثبیت شده تا مورد اطاعت قرار گیرند؛ زیرا ولایت و نیز اطاعت از آنان در طول ولایت و اطاعت الهی از باب مظهریت و تحقق عصمت ذاتی در آنان است.(مائده، آیات 3 و 55 و 67؛ نساء، آیه 59؛ احزاب، آیه 33)

بنابراین، بر مومنان است تا در عمل علمی و اجتماعی به معصومان(ع) مراجعه کنند؛ زیرا مومنان معصومان را مظاهر حجت الهی بر خود می دانند و اطاعت ایشان را عین اطاعت خدا می شمارند. بنابراین مومنان حقیقی به عنوان شاگردان مکتب معصومان(ع) اگر در مجادله علمی، شکست بخورند؛ و خصم و دشمن علمی گمان کند که با شکست علمی، شاگرد امام معصوم، اعتقادات خویش را کنار می گذارد؛ هرگز چنین نخواهد شد؛ زیرا آنان می گویند: مرا امام و پیامبری است که هر گاه مشکل علمی داشته باشم به حکم خدا نزد او می روم و از او به عنوان «اهل الذکر» پرسش می کنم و پاسخ خود را می گیرم(نحل، آیات 43 و 44؛ انبیاء، آیه 7)؛ چنان که در امر اجتماعی مهم نیز هرگاه برای مساله خویش پاسخی درست و منطقی معقول و مقبول نیافتم، به نزد ایشان می روم و به حکم الهی «فرُدّوه» به اولی الامر و پیامبر خویش مراجعه می کنم تا مشکل و مساله اجتماعی خویش را نیز حل و فصل نمایم.(نساء، آیه 59) بنابراین، هرگز شکست اجتماعی یا مشکل علمی و عملی من، به معنای پایان کار من نیست، بلکه مرا مراجعی است که در هر امری به آنان مراجعت می کنم.

توکل و تفویض امر به خدا

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر چند که زمین فاقد حجت الهی نیست که مرجعیت علمی و عملی دارد، اما حتی اگر به فرض محال، مومنان را چنین مرجع و حجتی در زمین نباشد، و زمانی برسد که مثلا مراجع الهی از معصومان(ع) از زمین برداشته شود و به مرگ و شهادت معصومان(ع) باقی و برقرار نباشند، اما مومنان را خدایی است که آفریدگار و پروردگار هستی است و هیچ چیزی از دایره سلطه و احاطه علمی و عملی او نیست. بنابراین، آنان در هر امری حتی اگر مثلا با مرگ و شهادت معصومی یا غیبت معصومی مواجه شوند، به خدا مراجعه می کنند و با توکل بر خدا و تفویض امور خویش به خدا، عزم بر کاری می کنند که وظیفه و تکلیف الهی آنان است.

به سخن دیگر، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، دین فطری و شریعت الهی حاکم بر هستی است و هر آفریده ای با دین فطری آفریده شده و آن را همراه خود دارد که او را به سوی کمالی هدایت می کند که خدا برای آن آفریده تعیین و مشخص کرده  و در ام الکتاب نگاشته است.(طه، آیه 50)

از نظر قرآن، شریعت الهی را قلب سالم در نفس مستوی و معتدل درک می کند و بدان گرایش فطری دارد؛ زیرا قلب، قدرت تفقه و تعقل داشته و حق و باطل و مصادیق آنها از جمله ایمان، شکر، صداقت، عدالت، امانت و مانند آنها را می شناسد و بدان ها گرایش دارد. البته شریعت وحیانی به مدد قلب و عقل فطری می آید و نقل در کنار عقل به رشد عقلانی انسان کمک می کند تا در جایگاه رشدی قرار گیرد که محبت به حق و مصادیق آن و کراهت و بغض نسبت به باطل و مصادیق آن داشته باشد.(روم، آیه 30؛ حجرات، آیه 7)

مومنان با چنین باوری نسبت به حقایق هستی، در هر کاری به خدا توکل دارند و امور خویش را به او تفویض و واگذار می کنند؛ چنان که پیامبر(ص) و معصومان (ع) نیز در هر کاری که عزم به عمل داشته اند، این گونه عمل می کردند و می کنند.(آل عمران، آیه 159؛ غافر، آیه 44)

بنابراین، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، از سوی خدا تکلیف و وظیفه هر انسانی به طور کامل تبیین شده و هر کسی از طریق عقل فطری و نقل وحیانی وظایف و تکالیف الهی خویش را می شناسد و بدان گرایش دارد؛ البته این امر زمانی است که نفس انسان بر سلامت خویش باشد و گرفتار دفن و دسیسه یا تغییر ماهیت نشده باشد؛ زیرا اگر چنین شود و تغییری رخ دهد، چنین توانایی فطری از دست می رود و انسان به جای رشد عقلانی دچار سفاهت و وارونگی در فهم و گرایش می شود و امر حق و ارزشی را باطل و ضدارزشی می یابد و باطل و ضد ارزش را حق و ارزش می داند.(شمس، آیات 7 تا 10؛ اعراف، آیه 179؛ بقره، آیات 7 تا 18)

به هر حال، از نظر قرآن، حتی اگر معصومی در زمین نباشد یا غایب باشد، هر کسی وظایف و تکالیف الهی خویش را می داند و می بایست بر اساس آن عمل کند و بر اساس دین فطری که عقل و نقل آن را کشف کرده زندگی و سبک آن را سامان دهد و بر خلاف دین فطری عمل و رفتار نکند؛ زیرا این خروج چیزی جز پیروی از هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی و خروج از دین و صراط مستقیم هدایت الهی نیست. پس مومنان هرگز «عقب گرد انقلاب به جاهلیت» نخواهند داشت و هم چنان بر مدار و محور دین فطری عمل کرده و کارهای خویش را به خدا تفویض کرده  وبا توکل، زانوی اشتر هواهای نفسانی سرکش خویش را می بندند و عقال و پای بند می زنند تا چنان که دین فطری بیان کرده عمل و رفتار کند و از حدود الهی خارج نشود.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، پیامبر(ص) خود یکی از پیامبران الهی است که برای او نیز «مرگ» رقم می خورد و او نیز می میرد: انک میت و انهم میتون؛ تو می میری و آنان می میرند(زمر، آیه 30)؛ اما هرگز خدای «الحی القیوم» نمی میرد. پس اگر فرستاده ای هم چون محمد(ص) که احکام شریعت را بیان کرده، بمیرد، خدای محمد که نمرده است.

به سخن دیگر، مردم می بایست بنده خدا باشند نه بنده خلق خدا حتی محمد مصطفی(ص). بنابراین، اگر بنده خدا مرد، خدا که نمرده است که انسان دین فطری الهی را کنار بگذارد و بر خلاف دین بر اساس هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی عمل کند.(آل عمران، آیه 144)

عقب گرد انقلابی مدعیان ایمان

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، یکی از راه های شناخت مومنان حقیقی از مدعیان ایمان، تحلیل رفتارهای آنان در کنش ها و واکنش های اجتماعی است.

خدا در قرآن بیان می کند که مدعیان دروغین، چنان که در جنگ احد نشان دادند، اعتقاد کامل به خدای «الحی القیوم» ندارند؛ از همین روست که وقتی خبر «مرگ» پیامبر(ص) از سوی مشرکان مکه در جنگ احد شایعه و پخش شد، میدان جنگ و جهاد را رها کرده و از آن جا گریختند و پیامبر(ص) را با امیرمومنان امام علی(ع) تنها گذاشتند. از نظر قرآن، اینان گمان کردند که با چنین عملی دین از دست می رود و دیگر جایگاهی بر دین اسلام باقی نخواهد ماند؛ در حالی که از نظر قرآن، خدا و دین او هماره زنده است و هیچ چیزی نمی تواند آن را از میان بردارد.

خدا در قرآن در تحلیل عقب گرد انقلابی و بازگشت به جاهلیت این دسته از مدعیان ایمان به این نکته توجه می دهد که دین الهی هماره زنده خواهد بود و هرگز عمل دشمن و فرار و عقب نشینی انقلابی مدعیان ایمان ضرری به خدا و اسلام و دین نمی رساند، بلکه کسی که آسیب می بیند همین مدعیان ایمان هستند که با کفران عملی نعمت ایمان و اسلام به خویش ضرر رسانیده اند و شکر عملی نعمت اسلام و ایمان را به جا نیاورده اند.(آل عمران، آیه 144)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر کسی بر اساس مقدرات و اجل مسمی خواهد مرد و فرقی میان پیامبر(ص)  ودیگران در این امر نیست؛ بنابراین، اگر ایمان نسبت به خدا و اسلام و تکالیف الهی است، نمی بایست با مرگ پیامبری دین و خدا کنار گذاشته شوند و انقلاب به جاهلیت رخ دهد؛ زیرا پیامبران تنها ماموران الهی هستند تا شریعت را به خلق به شکل تفصیلی فراتر از کشف عقل فطری بیان و تبیین کنند. بنابراین، با مرگ فرستاده نمی بایست خدا و دین را کنار گذاشت، بلکه باید هم چنان بنده خدای الحی القیوم بود و بر اساس دین الهی و شریعت اسلام عمل کرد.(آل عمران، آیات 144 و 145)

از نظر قرآن، در طول تاریخ بشریت، پیامبران بسیاری آمدند و رفتند و مومنان «ربیون» و «ربانیون» با پیامبران همراهی کردند و در مسیر همراهی و همگامی با پیامبران، و در راه خدا مصیبت هایی بسیاری را تحمل کردند ولی هرگز سستی  وناتوانی یا عقب گردی به جاهلیت نداشتند، بلکه صبر بر مصیبت ها کردند تا دین را نگه دارند و وظیفه و تکلیف الهی خویش را انجام دهند و این گونه است که دین اسلام هم چنان در طول تاریخ با شرایع گوناگون و مومنانش باقی ماندند با آن که پیامبرانش در گذشتند و مردند.(آل عمران، آیات 144 تا 146)آنان هماره در اوج مشکلات و مصیبت ها به خدا پناه برده و غفران  الهی را خواستار شده و از خدا خواستند تا به آنان در کارشان «ثبات قدم» داده و ایشان را بر کافران نصرت و پیروزی بخشد.(آل عمران، آیه 147) خدا نیز به عنوان «محسنین» به آنان پاداش پیروزی در دنیا و بهشت در آخرت را بخشید؛ زیرا آنان به عنوان محسنین محبوب خدا شدند.(آل عمران، آیه 148)

ربیون و ربانیون همراه پیامبران می دانستند که هرگونه عقب گرد انقلابی از خدا و دین الهی پس از مرگ یا شهادت پیامبری به معنای خسران بزرگ و گرایش به کفر پس از اسلام و ایمان است. از این روست که هرگز چنین نکردند. بنابراین، مومنان پس از مرگ پیامبر اسلام(ص) نیز نمی بایست عقب گرد انقلابی به کفر و شرک و دوره جاهلیت پس از اسلام داشته باشند(آل عمران، آیه 149)؛ زیرا آن که «مولی» مومنان و «خیر الناصرین» است، همان خدا است که مرگی برای او نیست.(آل عمران، آیه 150)

به سخن دیگر، از نظر قرآن، ولایت تنها برای خدا است و اگر برای پیامبر(ص) و اولی الامر از معصومان(ع) ولایتی است، تابع ولایت الهی در چارچوب مظهریت است. پس اگر «اولی الامر» از معصومان(ع) بمیرند یا غیبتی برای آن مقدر شده باشد، باید مومن بداند که «مولی» همان خدا است و هرگز انسان با داشتن مولویت خدا، بی مولی نمی ماند. پس وقتی مولای حقیقی یعنی خدا است، نمی بایست مومنان خود را فاقد «مولی» بدانند. همین مولای آنان یعنی خدا در مقام «خیر الناصرین» پیروزی را نیز برایشان رقم می زند.(همان)

اما در برابر مومنان ربی و ربانی، مدعیان ایمان و سست ایمان ها هستند که وقتی رهبری می میرد یا در غیبتی می رود، خود را گم می کنند و سرگردان شده و دوباره به عصر جاهلیت باز می گردند که این انقلابی نادرست و عقب گردی به سوی سفاهت و جهالت جاهلی است.(آل عمران، آیه 144)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ریشه  وخاستگاه چنین عقب گرد انقلابی در مدعیان ایمان، همان عدم باور به «ولایت» و «نصرت» الهی است؛ زیرا آنان در محاسبات علمی خویش خدا را کنار گذاشته و تنها به مظاهر حسی و مشهود توجه دارند. از همین روست که وقتی مظاهرولایت الهی از معصومان(ع) می میرند و خدا را با فقدان رهبری مواجه می بینند، عقب گرد انقلابی به جاهلیت کرده و تحت ولایت طاغوت و شیطان در می آیند؛ از همین روست که بسیاری از مسلمان و کشورهای اسلامی در جهان امروز به سبب فقدان مظاهر ولایت الهی یعنی پیامبر(ص) و معصومان(ع) به عقب گرد انقلابی کرده و ولایت طاغوتی حتی از کشورهای غیر مسلمان را پذیرفته و سبک زندگی اهل کتاب بلکه کفار را پیش گرفتند و ولایت کشورهای مستکبر وظالم را پذیرا شده اند؛ در حالی که خدای «مولی» نمرده و هم چنان ولایت دارد.

خدا در قرآن از این دسته افراد به عنوان «یعبد الله علی حرف» یاد کرده است؛ یعنی آنان را کسانی دانسته که خدا را به «حرف» و کناره زندگی خویش قرار داده و در متن زندگی نمی آورند.

به سخن دیگر، اینان کسانی هستند که خدا را می پرستند، اما نه در متن زندگی خویش، بلکه خدا در یک سویه قرار گرفته و طاغوت در متن زندگی آنان حاکمیت یافته است. در عمل آنان خداپرست به زبان و حرف هستند، ولی در باطن  وحقیقت و واقعیت طاغوت پرست و هواپرست و شیطان پرست هستند.(حج، آیه 11)

از نظر قرآن، اگر بخواهید خداپرستان حقیقی و واقعی را بشناسید که خدا را در متن زندگی خویش می پرستند و در همه ابعاد زندگی او را می بییند و بر اساس حکم و شریعتش عمل می کنند؛ زیرا «ان الحکم الا لله؛ حکم و قانون جز برای خدا نیست»، اینان کسانی هستند که اگر خیر و شری به آنان برسد همگی را از سوی خدا می دانند که آنان را بر اساس سنت ابتلاء و تقدیر مبتلا کرده است.(بقره، آیات 155 تا 157؛ حدید، آیات 22 و 23)، اما مدعیان خداپرستی و ایمان کسانی هستند که اگر خیری به آنان برسد بدان اطمینان می یابد و اگر در فتنه ای گرفتار بلا و مصیبتی شوند که تقدیر الهی بدان رقم خورده، عقب گرد کرده و به سوی جاهلیت می روند و این گونه دنیا و آخرت خویش را از دست می دهند و گرفتار خسرالدنیا و الاخره می شوند.(حج، آیه 11) این افراد مدعی ایمان، در فتنه ها به جای خدا دنبال غیر خدا از طواغیت جنی و انسی می روند که هیچ کاره در هستی هستند و هیچ ضرر و نفعی را به کسی نمی رسانند(حج، آیه 12)؛ زیرا نفع و ضرر به دست خدا است و اگر خدا به کسی بخواهد سودی برساند همه عالم علیه آن باشد، آن سود و نفع به وی می رسد و اگر خدا بخواهد ضرری به کسی برساند اگر همه عالم مانع شوند باز ضرر به او خواهد رسید؛ زیرا حاکم بر هستی خدا است؛ زیرا مولای هستی خدا است وکسی که آنان مولای خویش قرار داده اند بدترین مولی و بدترین معاشر و همدم است که جز خسران برای آنان کاری نمی کند.(حج، آیه 13)

از نظر قرآن، اگر خدا بخواهد به پیامبرش یا اولیای الهی خیر برساند هیچ کس نمی تواند مانع شود. پس اگر تقدیر الهی بر این قرار گرفته تا مصیبتی بر مومنان وارد شود یا اذیت و آزاری در جنگی یا تحریمی به آنان برسد، هیچ کس نمی تواند مانع شود؛ اما این بدان معنا نیست که خدا دین خویش را رها می کند تا نابود شود و شیطان بر مردم و دین اسلام مسلط شود؛ زیرا چنین چیزی اتفاق نمی افتد  وخدا هماره دین خویش را یاری می کند. پس هرگز خدا دین و پیامبرانش را در امر دینی رها نمی کند و نصرت و یاری و پیروزی را برای آنان قرار داده است. دشمنان گمان باطل می برند که خدا دین و پیامبرش را رها می کند. اینان می بایست از غیظ خودکشی کنند؛ زیرا خدا یاریگر دین و پیامبرش است.(حج، آیه 15)

از نظر قرآن، اهل باطل هرگز به مقصود خویش نمی رسند حتی اگر سحر و جادو به کارگیرند؛ زیرا خدا پیامبران خویش را به عنوان حق پیروز می کند  و دشمنان را به خواری می کشاند.(اعراف، آیات 115 تا 120) بنابراین، مومنان می بایست از خدا خشیت داشته باشند نه از کافران و دشمنان؛ زیرا خدا وکیل و مولای مومنان است و آنان حتی اگر در جنگی سخت وارد شوند بی گزندی اساسی پیروز خواهند شد  و رضوان الهی برای آنان خواهد بود.(آل عمران، آیات 173 و 174؛ ابراهیم، آیات 12 تا 17)

البته از نظر قرآن، اذیت و آزاری از سوی کافران ودشمنان به مومنان می رسد، ولی باید دانست که این ضرر اندک است  و چون خدا با مومنان است، اگر مومنان مقاومت و صبر کنند، دشمنان پا به فرار گذاشته و از معرکه و میدان نبرد می گریزند و شکست می خورند؛ زیرا خدا ذلت و مسکنت را برای دشمنان خویش تقدیر کرده است.(آل عمران، آیات 111 و 112)

به هر حال، از نظر قرآن، مدعیان ایمان بر اساس ظواهر و مشهودات حسی عمل  ورفتار می کنند و عملگرایی آنان بدون توجه به واقعیت و حقیقتی برتر یعنی «مولی» و «ناصر» بودن خداست. اینان اگر پیامبری بمیرد یا رهبری از دنیا برود و یا غیبتی داشته باشد، هم چون یهودیان دنبال گوساله سامری می روند و به جای خدا به طاغوت ایمان می آورند و در خدمت طاغوت می شوند؛ این گونه است که عقب گرد انقلابی به جاهلیت دارند و خود را عاقل و صالح و مصلح می دانند در حالی که سفیهان بی خرد و جاهلی هستند که خدا در متن زندگی آنان نیست، بلکه در حاشیه زندگی آنان حضور دارد و خدا را بر اساس «حرف» می پرسند.

از نظر قرآن، این مدعیان ایمان به زعم خویش مومن هستند، در حالی اراده آنان گرایش به حکومت طاغوت و پذیرش حکومت و قضاوت او است. این گرایش و اراده سیاسی به حکومت و قضاوت طاغوتیان در آنان در حالی است که  ایشان از سوی خدا مامورند تا نسبت به طاغوت کفر ورزند و به سمت طاغوت شیطانی نروند؛ زیرا هدف شیطان جز گمراهی بشر نیست.(نساء، آیه 60)

البته در این میان، منافقان بدترین گروه در میان امت هستند که حتی موانعی را برای گرایش مردم به ولایت الله و ولایت اولیای الهی ایجاد می کنند که خدا آنان را در همین دنیا هرازگاهی تنبیه کرده و مبتلا به مصیبت می کند. در باره این جریان نفاق بهترین شیوه عملکرد سیاسی، اعراض و موعظه و گفتار دلنشین و پیام رسا است تا ان شاء الله ایمان آورده و به اطاعت بپردازند و خود استغفار کرده و پیامبر(ص) را نیز واسطه گیرند تا برایشان استغفار کند.(نساء، آیات 61 تا 64) با این همه باید یادآور شد پذیرش ایمان از ایشان متوقف به آن است که در امور اختلافی و مشاجرات اجتماعی و مانند آنها بی هیچ حرجی تن به حکومت و قضاوت پیامبر(ص) دهند و تسلیم مطلق حکم او شوند.(نساء، آیه 65)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا