اجتماعیاخلاقی - تربیتیمعارف قرآنی

صفات جباران و تاثیر مخرب آنان

بسم الله الرحمن الرحیم

صفت و اسم جبّار همانند متکبّر از صفات و اسمای خاص الهی است که تحقق آن در انسانی که مظهر فعلی اسماء الله و صفات او نباشد، چیزی جز طاغوت نخواهد بود که بیانگر خروج از ولایت الله به غیر آن است. از این روست که در آموزه های وحیانی قرآن، از دو نوع جبار سخن به میان آمده که یکی حق و آن دیگری باطل، یکی خیر و آن دیگری شر ، یکی فضلیت و آن دیگری رذیلت است. به این معنا که اگر از زاویا و ساحات گوناگون به یک امری چون جبر و تکبر نگریسته شود، می تواند مثبت و ارزشی یا منفی و ضد ارزشی باشد.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، بر آن است تا درباره جباران و آثار زیانبار کسانی سخن بگوید که در تحلیل قرآنی به عنوان مظاهر طاغوت شناخته می شوند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

جبر، حاکمیت مطلق مالک حقیقی بر هستی

واژه جبر به معنای فعل و کاری است که بدون هیچ گونه مانع درونی و بیرونی تحقق می یابد. از همین روست که جبر در برابر اختیار به کار می رود؛ زیرا اگر در اختیار حق انتخاب آزاد و ارادی وجود دارد، در جبر چنین چیزی تحقق نمی یابد. از همین روست که جبار به کسی گفته می شود که دارای قوت و قدرت مطلق بوده به طوری که هر چه اراده کند بی هیچ مانعی تحقق می یابد. البته در کاربردهای اجتماعی این واژه بار منفی دارد؛ زیرا به انسان مستبد، زورگو و متکبری اطلاق می شود که حاکم مطلق در امور شخصی یا اجتماعی یا سیاسی است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، جبر حقیقی تنها برای خدا است؛ زیرا اوست که به عنوان مالک حقیقی و تکوینی هر چیزی از این حق مطلق برخورداراست تا در آفریده هایش هرگونه که مشیت و اراده حکیمانه اش اقتضا کند، عمل و رفتار نماید؛ چرا که خدا همان «الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ» است(حشر، آیه 23) که به دور از هر گونه عیب و نقص در کمالات در مقام «سبحان»(همان) در ملک خویش مبتنی بر حکمت رحمانی که خلق را برای آن آمده(هود، آیه 119) جبر مطلق خویش را اعمال می کند، بی آن که مانعی در برابر اراده او باشد؛ زیرا تحقق حکمت و اهداف حکیمانه خلقت، تنها در سایه جباریتی تحقق می یابد که هیچ مانعی از درون یا برون مخلوق وجود نداشته باشد. پس هیچ چیزی در هستی نمی تواند، مانع تحقق مشیت و اراده حکیمانه الهی باشد و به عنوان سد و مانع در راه تحقق اهداف الهی قرار گیرد؛ چرا که استبداد رای الهی چیزی جز «حق، خیر، رحمت، حکمت، علم، فضلیت» و مانند آنها نیست؛ زیرا خدای سبحان به عنوان «اکرم» کریمانه ترین بذل و بخشش را برای مخلوق و آفریده ای خویش اعمال می کند و جز حق و خیر چیزی برایش مقدر نمی کند. پس در مقام ربوبیت ازهمان مقام جباریت هدایتی را برایش مقرر و مقدر می کند تا با استفاده از دارای هایی اعطای خدا بتواند به کمال بایسته و شایسته اش برسد و از هر گونه بدبختی و شقاوت به ویژه ابدی آن در امان ماند و سعادت ابدی دست یابد.(طه، آیه 50؛ شعراء، آیات 77 تا 88)

مظاهر جباریت در مخلوقات

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر صفت و اسمی از صفات و اسماء الله ظهورات و تجلیاتی دارد. ازاین تجلیات صفات نوری برهر چیزی می تابد که آن چیز بدان ظهور می یابد. از نظر قرآن، انوار اسماء الله هستی را ظهور بخشیده و همه هستی چیزی جز مظاهر تجلیات انوار اسماء الله نیستند.(نور، آیه 35)

از نظر قرآن، البته برخی از آفریده ها همه اسماء الله را دارا بوده و از مظاهر انوار آن بهره مند شده اند که انسان یکی از آنها است؛ از همین روست که حضرت آدم(ع) دانا و دارای همه اسماء الله بوده ودر مقام خلافت الهی قرار گرفته است.(بقره، آیات 30 تا 34)

اما برخی دیگر از آفریده تنها یک یا چند صفت را دارای می شوند و از انوار آن سود می برند؛ چنان که برخی از آفریده در یک صفت از صفات به تمامیت آن می رسند و مصداق اتم و اکمل آن انوار آن صفت و اسم الهی می شوند؛ چنان که از نظر قرآن، جبرئیل(بقره، آیات 97 و 98؛ تحریم، آیه 4)، مصداق اتم و اکمل اسم «جبار» الهی است؛ زیرا «ئیل» در زبان عربی به معنای «خدا» است؛ پس وقتی گفته می شود، اسرائیل یعنی بنده خدا، اسرافیل یعنی شیپور خدا، مکائیل یعنی پیمانه الهی در ارزاق، عزازیل لقب ابلیس یعنی رانده شده خدا، عزرائیل یعنی قابض و بنده خاص خدا که مسئولیت قبض به دست اوست.

بنابراین وقتی «جبر» به معنای قوت و نیرو مطلق باشد که هیچ چیزی نمی تواند در برابر آن مانعی ایجاد کند، جبرائیل به معنای قوت مطلق الهی خواهد بود؛ یعنی فرشته ای مقرب الهی که تجلی نور صفت جبر به شکل مطلق است و قوت الهی در او به تمام معنا ظهور یافته است.

در حقیقت وقتی از جبروت الهی سخن گفته می شود، جبرئیل نخستین چیزی است که از آن مقام متبادر می شود؛ زیرا بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، قوت و نیروی که در جبرئیل است، چنان ظهور دارد که در هیچ آفریده ای دیگر چنان ظهور نیافته است. از همین روست که خدا در قرآن از جبرئیل با صفات و القابی چون «شدیدالقوی» و «ذومرّة»(نجم، آیات 5 و 6) و «مَکین» و «مُطاع»(تکویر، آیات 20 و 21) یاد کرده است؛ زیرا شدت در قوت به معنای نهایت قوتی است که هیچ نیروی و قوتی نتواند در برابر آن قرار گیرد. مقتضای آن این خواهد بود که قدرت برخاسته از این قوت نیز شدید خواهد بود جایی که هیچ چیز نتواند در تقابل با قدرت آن قرار گیرد و مانعی را ایجاد کند؛ اما واژه «ذومرّة» به معنای دارنده و مالک ««مرّة» به کسی گفته می شود که در نیروی و قوت خویش چنان مقتدر است که هر چیزی را دراوج هیجان چون بخواهد بی نیازی از اراده تکرار تحقق یابد، هرچند که آن کار، تلخ و گزنده باشد. همین مکانت او به گونه ای است که همه نسبت به امر و اراده او تمکین کرده و مطیع امر او خواهند. این همه بیانگر شدت و قوتی است که در مفهوم «جبر» نفهته است.

البته در قرآن از جبرئیل به صفات و القابی دیگر چون «روح القُدُس» (نحل، آیه 102) و «الروح الامین»(شعراء، آیه 193) و «رسولٍ کریم»(حاقه، آیه 40؛ تکویر، آیه 19) یاد شده که اینها ناظر به ماموریت و جایگاه او در نظام آفرینش دارد.

به هر حال، حضرت جبرئیل (ع) مصداق اتم و اکمل ظهور اسم «جبار» در مظاهر خلقی است که در قوت و قدرت او به خوبی ظهور یافته است. البته از آن جایی که فرشتگان برخلاف انسان و جن دارای اراده استقلالی نیستند تا عصیان ورزند، هماره هر چه که مشیت و اراده الهی باشد، انجام می دهند و از خود اراده استقلالی ندارند؛ بنابراین، کاری که جبرئیل انجام می دهد همان کار الهی است بی هیچ کم و کاستی و یا زیادت و شدتی.(تحریم، آیه 6؛ نحل، آیات 49 و 50)

جباران طاغوتی از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان و جن از آفریده های دارای اراده و حق انتخاب آزاد و اختیاری هستند. البته این اختیار درمحدوده جبری قرار می گیرد که مشیت حکیمانه الهی اقتضا می کند. بنابراین، این گونه نیست که جنیان حتی ابلیس از ایشان دارای اراده و حق اختیاری باشد که حاکمیت بر مشیت جبری الهی داشته باشد. همگان در محدوده مشیت الهی که برای هر چیزی مقدر شده حق انتخاب خواهند داشت. این بدان معناست که از یک سو انسان مرید و مختار و ازسوی دیگر مجبور است؛ این همان چیزی است که فرهنگ اهل بیت(ع) از آن به «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَکِن أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْن» (کافی، ج 1، ص 160) از آن تعبیر شده است. بنابراین، هیچ کس یا هیچ چیزی نمی تواند در برابر خدای «جبار» قرار گیرد و اراده خویش را بر او تحمیل کند؛ چنان که دوگانه پرستان از مشرکان یا شیطان پرستان و اهریمن پرستان – معاذالله – بدان باور دارند که اراده دیگری در برابر اراده الهی است.

پس هر گاه در قرآن از جبارانی غیر از خدای جبار سخن به میان می آید، مراد و منظور جبری است که در همان محدوده «مشیت حکیمانه» از سوی طاغیانی از انسان و جن اعمال می شود. از همین روست که از این گونه جباریت به قیودی چون «عنید» یا «عصیا» یا «شقیا» سخن به میان آورده که با جباریت باطل و شرّ خویش فساد در زمین می کنند و راه را بر حق وعدالت و خدا می بندند و اجازه نمی دهند مردمان در مسیر صراط مستقیم فطرت و هدایت های آن قرار گیرند و به اسلام و شرایع آن گردن نهند.(قصص، آیه 19؛ هود، آیه 59؛ مریم، آیات 14 و 32؛ ابراهیم، آیه 15)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، جباران طاغوتی کسانی هستند که به سبب عصیان نسبت به خدا و راه حق و حقیقت قرار گرفته و بر خلاف فطرت و هدایت فطری که انسان را به فضایل و خیرات  و تقوای الهی رهنمون و از رذایل و شرور و فجور نهی می کند(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10) به سوی شرور و رذایل و فجور می روند و زندگی را حتی بر والدین و خویشان سخت و دشوار می کنند و به جای عمل اصلاحی و اصلاحات دنبال افساد و فسادگری می روند.(قصص، آیه 19؛ مریم، آیه 14)

بنابراین، می توان از مهم ترین صفات جباران طاغوتی به عصیان گری(مریم، آیه 14)، انکار آیات الهی حتی معجزات بصیرت آفرین(هود، آیه 59)، عصیان نسبت به رسولان الهی(همان)، پیروی از زورگویان و فرامین آنان(همان)، مجادله باطل درباره آیات الهی و معجزات(غافر، آیه 35)، شدت عمل، خشونت شدید و سخت گیری یا همان «بطش» نسبت به دیگران(قصص، آیه 19؛ شعراء، آیه 130)، افساد گری به جای اصلاح گری(همان)، ایجاد آشوب و ناامنی در زمین(همان)، ایجاد رعب و ترس در دیگران(همان؛ مائده، آیه 22)، نادیده گرفتن اصول انسانی و اخلاقی(مریم، آیه 14)، تکبر و خودبزرگ بینی(غافر، آیه 35) و مانند آنها اشاره کرد.

از نظر قرآن، جباران طاغوتی سرانجام بدی در دنیا و آخرت خواهند داشت؛ زیرا آنان با این صفاتی که دارند، نشان می دهند که قلب و فطرت الهی خویش را تغییر داده و طبیعت منفی در خود ایجاد کرده که قلب آنان کارکردهای فطری خود را ندارد، تا جایی که دیگر تفقه و تعقل و تذکر و تدبر برای قلوب آنان نیست و به سبب طبعیتی که بدان دست یافته اند، قلب دیگر کارکرد ادراکی صحیح و گرایشی درست ندارد.(غافر، آیه 35) البته از نظر قرآن این مطبوع شدن قلب آنان هر چند که به اراده خدا است، ولی این چیزی جز کیفر اندیشه ها و انگیزه های باطل و فجور آمیز آنان نیست؛ زیرا خدا هرگز اضلال ابتدایی ندارد، بلکه هماره اضلال کیفری است. آن زمانی رخ می دهد که شخص نور هدایت فطری خویش را با فجور دفن و دسیسه کرده است.(شمس، آیات 7 تا 10)

از نظر قرآن، جباران طاغوتی به سبب همین اعمال باطل و زشت خویش در دنیا، گرفتار آتش دوزخ می شوند و کاری برای آنان از دست هیچ کس برنمی آید تا دستگیر آنان شود؛ آنان در نهایت گرفتار خیبه و نومیدی از یاری و شفاعت دیگران می شوند؛ زیرا کسی که در دنیا با فجور و جباریت طاغوتی خویش، نور فطرت خویش را دسیسه کرده و چیزی از آن نور در دلش روشن نیست تا مایه امید باشد. از همین روست در قیامت گرفتار «خاب» می شود که همان نومیدی برخاسته از فقدان نور و خاموشی آن است.(همان؛ ابراهیم، آیه 15)

هم چنین از نظر قرآن، شقاوتی که جباران طاغوتی نسبت به والدین و خویشان و دیگران دارند، آثار خودش را در دنیا و آخرت نشان می دهد که مطبوع شدن قلب در دنیا و فقدان گرایش مبتنی بر فطرت و ادراک صحیح و درست امور و نیز رنج و شقاوت ابدی از تجلیات همین انتخاب نادرست انسان در دنیا است.(مریم، آیه 32)

حق ارادی و انتخاب دین از نظر قرآن

از نظر قرآن، پیامبران و مومنان نمی بایست در امور اجتماعی روحیه و رویه جباریت داشته باشند؛ یعنی نمی بایست بر اساس قوت الهی که دارند، آن را در حق دیگران به گونه ای اعمال کنند که حق انتخاب از آنان سلب شود؛ زیرا ماموریت پیامبران هرگز سلب اراده و قوت ارادی انسان نیست، بلکه ماموریت آنان هدایت مردم به حق و  حقانیت و عدالت و مانند آنها است که فطرت الهی نیز بدان دعوت می کند. ازهمین روست که هیچ پیامبری با زورگویی و جبر و تحمیل اراده خویش نخواسته است تا مردم را حتی به حق و حقانیت مجبور کنند؛ زیرا خدا می فرماید: وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ؛  و تو به جبر و زور وادارنده آنان نيستى. پس به وسيله قرآن هر كه را از وعید و تهديد من مى‏ ترسد، تذکر وپند ده! (ق، آیه ۴۵)

به سخن دیگر، از نظر قرآن، نظام هستی به گونه ای آفریده شده که انسان و جن در محدوده مشیت حکیمانه الهی دارای حق ارادی انتخاب آزاد میان حق و باطل، خیر و شر، ایمان و کفر و مانند آنها هستند. بنابراین، هرگز خدا انسان و جن را مجبور نمی کند تا بدون اراده خویش انتخابی داشته باشد؛ بلکه هماره انسان در عمل خویش مرید و مختار و آزاد است؛ چرا که مشیت الهی به ایمان جبری قرار نگرفته است. پس تهمتی بزرگ است که گفته شود خدا مردم را بر ایمان یا کفر یا کارهایشان مجبور کرده است و آنان در این امور مرید و مختار نیستند؛ بلکه مشیت حکیمانه الهی بر این قرار گرفته است تا انسان و جن در این امور مرید و مختار و آزاد باشند.(انعام، آیات 110 و 137؛  بقره، آیه 253؛ یس، آیه 47)

از همین روست که از نظر قرآن، مشیت حکیمانه الهی بر این قرار گرفته تا هر کسی به اراده ایمان آورد یا کفر ورزد.(یونس، آیه 99؛ شعراء، آیات 3 و 4) بنابراین، اگر کسی به هر دلیل و شکلی مجبور به پذیرش ایمان شود، این ایمان سودی نخواهد داشت؛ زیرا ایمان جبری ارزشی در پیشگاه خدا ندارد. بر همین اساس است که وقتی عذاب های استیصال دنیوی نازل می شود و مردم به سبب رهایی از آنها ایمان می آورند، این ایمان سودی ندارد؛ زیرا این ایمان متاثر از عذاب و جبری است که از آن برخاسته است.(یس، آیات 96 تا 98) هم چنین برهمین اساس می توان گفت که ایمان هنگام احتضار سودی ندارد؛ زیرا با رویت حقایق در آن هنگام شخص به نوعی مجبور به انتخاب ایمان شده است. از همین روست که ایمان فرعون هنگامه عذاب فایده ای نداشت.(یونس، آیات 90 و 91)

به هر حال، هیچ چیز از ایمان و شرک و یا اعمال صالح و طالح اجباری نیست و جباریت خدا در این ساحت دخالت نمی کند؛ زیرا خدای سبحان بر اساس مشیت حکیمانه خواسته تا انسان به اراده خویش انتخابی در این ساحات داشته باشد و هیچ اجباری در آن نیست.(انعام، آیات 107 و 148؛ نحل، آیه 35؛ زخرف، آیه 20)

خدا انسان را به گونه ای آفریده که در ساحت اندیشه و انگیزه از جمله عقاید و ایمان مجبور نباشد، بلکه هماره حق انتخاب داشته باشد؛ این امری تکوینی و فطری در بشر است که مرید و مختار است و هیچ عاملی او را مجبور نمی کند تا در اندیشه و انگیزه تحت جبر انتخابی داشته باشد.(بقره، آیه 256؛ مائده، آیه 48؛ هود، آیه 118؛ نحل، آیه 93؛ شوری، آیه 8؛ الميزان، ج 2، ص 343)

پس هدایت وضلالت انسان ها هماره ارادی و انتخابی و اختیاری است (انعام، آیات 35 و 149؛ نحل، آیات 9 و93؛ سجده، آیه 13) واگر سخن از اضلال الهی در برخی از موارد است؛ چنان که بارها گفته شد، زمانی است که خدا به کیفر انتخاب فجوری از سوی مردمان، آنان را از هدایت پاداشی محروم ساخته است. پس اضلال کیفری چیزی جز کیفر انتخاب شخص نیست؛ چرا که بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، هماره هدایت ابتدایی و پاداشی خواهد بود؛ واضلال تنها کیفری.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا