روان شناسیمعارف قرآنی

سلامت و بهداشت روانی در قرآن

031212در قرآن كريم آيات بسياري وجود دارد كه فطرت وجودي انسان و حالات گوناگون روان او را متذكر شده علل و عوامل انحراف و بيماري ها و همچنين راه هاي تهذيب و تربيت و درمان روان انسان را نشان داده است.

آياتي كه در خصوص روان انسان در قرآن كريم وجود دارند نشانه هايي هستند كه انسان براي شناختن خود و خصلت هاي گوناگونش مي تواند از آن ها راهنمايي بجويد و براي دست يابي به روشي درست به منظور تهذيب و تربيت نفس خويش، توسط آيات مزبور ارشاد شود.

ما به طور كامل مي توانيم به كمك حقايقي كه در قرآن درباره انسان و صفات و حالات رواني او آمده است، به ترسيم چهره اي درست از شخصيت انساني راهنمايي شويم و نيز انگيزه هاي اصلي محرك رفتار انسان و عواملي را كه در هماهنگ كردن شخصيت و تكامل و ايجاد بهداشت رواني او تاثير به سزايي دارند، بشناسيم تا «روان شناسي قرآن» به صورت هماهنگ و منسجم در اختيار ما قرار گيرد.

روان شناسان جديد به دليل اين كه در پرتو پژوهش هاي خويش روش علوم تجربي را به كار مي گيرند، خود را تنها در چارچوب بررسي آن بخشي از پديده هاي رواني كه امكان مشاهده و بررسي موضوعي آنها وجود دارد، محصور مي كنند و از پژوهش و كاوش درباره بسياري از پديده هاي مهم رواني كه از محدوده مشاهده و آزمون تجربي نمي گنجند، دوري مي كنند. از اين رو، كار بررسي در مورد «نفس» را از حوزه پژوهش هاي خود كنار گذاشتند، چون «روان» چيزي نيست كه بتوان آن را ديد و يا به آزمايش گذاشت. به همين دليل، اين ها بررسي هاي خود را تنها به آن بخش از «رفتار» انسان كه قابل مشاهده و ارزيابي است، محدود مي كنند؛ حتي برخي از روان شناسان معاصر پيشنهاد كرده اند كه نام «روان شناسي نوين» به «رفتارشناسي» تغيير يابد؛ زيرا روان شناسان كنوني بيشتر به بازتاب هاي رفتاري انسان توجه دارد نه به خود روان؛ از اين رو نمي توان آن را دانش روان شناسي دانست.
يكي از پيامدهاي گرايش به تطبيق روش هاي علوم تجربي در حوزه پژوهش روان شناسي اين بود كه تنها به پديده هاي رواني ناشي از فعاليت هاي فيزيولوژيك بسنده شد و بعد معنوي و حقيقت انسان در پژوهش ها به دست فراموشي سپرده شد؛ از اين رو از تحقيق درباره مساله عشق، محبت و مانند آن بازماندند و از بحث در مورد كيفيت هماهنگي ميان شخصيت انسان از طريق ايجاد توازن ميان جنبه هاي مادي و معنوي او و موضوعات ديگري از اين دست كنار گذاشته شد.
البته در سال هاي اخير كوشش هايي از سوي روان شناسان در جهت شناخت روان آغاز شده است و توجه بيشتري نيز به ساز و كارها و عوامل سازنده واكنش ها و غرايز انسان و به پديده هاي اصلي رواني چون محبت، عقل، شعور، آگاهي و ارزش هاي ديگر انساني مبذول شده است ولي با اين همه هنوز در آغاز راهي بس دشوار و دراز هستند.
انگيزه هاي رفتار در قرآن
انگيزه ها نيروهاي محركي هستند كه در موجود زنده حالتي از نشاط و فعاليت برمي انگيزد و رفتارش را آشكار مي سازند و او را به سوي هدف يا هدف هاي مشخصي راهنمايي مي كنند. انگيزه ها وظايف ضروري و مهمي براي موجود زنده انجام مي دهند. در واقع اين انگيزه ها هستند كه انسان را به برآوردن نيازهاي اساسي و ضروري زندگي و ادامه آن وا مي دارند؛ و نيز او را به انجام بسياري از كارهاي مهم ديگر كه در هماهنگ كردن انسان با محيط زندگي مفيد هستند، بر مي انگيزند.
اين انگيزه ها يا جسمي يا رواني هستند. انگيزه هاي جسماني براي حفظ نفس و بقاي فرد و نوع مهم است، مانند گرسنگي، تشنگي، خستگي، گرما و سرما، درد و تنفس و انگيزه هاي جنسي. اما انگيزه هاي رواني، انگيزه هايي هستند كه به طور مستقيم نمي توان آنها را به حالت فيزيولوژيك بدن كه نتيجه نيازهاي جسماني هستند برگرداند ولي ارتباط با آنها دارند مانند عشق و محبت كه در نتيجه تاثير و تاثر مهارت ها و عوامل رشد اجتماعي فرد به وجود مي آيند. البته همه روان شناسان به وجود «عناصر فطري» در انگيزه هاي رواني اذعان دارند. در حقيقت انگيزه هاي رواني و نيازهاي روحي، نيازهاي فطري و اساسي در سرشت انسان هستند كه قابل فراگيري و اكتساب از محيط اجتماعي نيست، مانند نياز به پيوستگي به ديگران، نياز به بزرگي و ارجمندي، نياز به هويت، و نيازهاي ديگر.
پس اگر نيازهاي معنوي در برگيرنده جنبه هاي معنوي نيازهاي انسان هستند؛ مانند: عدالت خواهي، نيكي، زيبايي، نظم و اتحاد، اين نوع نيازهايي كه فطري هستند موجب تكامل، رشد و بالندگي شخصيت فرد مي شود و انسان را از حيوان جدا مي سازد. انگيزه هاي ديگري در انسان وجود دارد كه بررسي آنها نشان مي دهد كه برخي از آن ها فطري و برخي ديگر اكتسابي هستند و يا آن كه محيط تاثير به سزايي در تكامل و رشد آن انگيزه وجود دارد.
الف: انگيزه مالكيت؛ اين انگيزه از آن دسته انگيزه هاي رواني است كه انسان آن را در جريان رشد اجتماعي مي آموزد؛ زيرا انسان از طريق فرهنگ محيط خود كه در آن پرورش مي يابد و نيز از راه مهارت ها و آگاهي هاي شخصي، عشق به تصاحب پول و مستغلات و اراضي و اموال ديگر را مي آموزد. به نظر او، اين عوامل باعث مي شوند تا در برابر فقر احساس امنيت كند؛ چرا كه به دست آوردن نفوذ و مقام و قدرت اجتماعي به او كمك مي كنند. قرآن در بسياري از آيات ، به انگيزه مالكيت اشاراتي دارد: زین للناس حب الشهوات من النساء…(آل عمران آیه 14)
به طور فطري و غريزي حب و كشش به شهواتي چون زن و فرزند و كيسه هاي زر و سيم و اسب هاي نشاندار نيكو و چارپايان و مزارع و املاك زيبا و دلفريب نشان داده شد. اين متاع زندگاني دنياست. همين انگيزه مالكيت يكي از دو انگيزه مهمي است كه شيطان آن را در نفس آدم(ع) برانگيخت و باعث شد تا از فرمان خدا سرپيچي كند.
خداوند مي فرمايد:فوسوس الیه الشیطان ؛ پس شيطان او را وسوسه كرد(طه ؛ آیه 120) و گفت: اي آدم! آيا ميل داري تو را به درخت ابديت و ملك جاوداني راهنمايي كنم.
به نظر مي رسد كه مالكيت نوعي غريزه در انسان باشد و وسوسه شدن آدم توسط شيطان كه او را به «ملكي پايدار» راهنمايي مي كند مي توان نتيجه گرفت كه انگيزه مالكيت در آدم و فرزندانش فطري يا غريزي است؛ هرچند برخي بر اين باورند كه شايد اين انگيزه را شيطان در انسان برانگيخت و به فعليت درآورد؛ با اين همه سخن نقص گفتار و برداشت ما نيست، چون تا به طور «بالقوه» در انسان چنين چيزي وجود نداشت، شيطان نمي توانست آن را برانگيزد. پس اين انگيزه در انسان به طور بالقوه يعني غريزي يا فطري در او وجود داشته و ابليس تنها كاري كرد اين بود كه آدم آن را از قوه به فعليت درآورد.
ب: انگيزه پرخاشگري و تجاوز؛ انگيزه پرخاشگري در رفتار تجاوزگرانه انسان در برابر ديگران با هدف آزار آنها ظاهر مي شود. اين انگيزه نيز غريزي و يا فطري است چنانچه فرشتگان به اين مسئله اشاره دارند: وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛ به ياد آور هنگامي كه پروردگارت به فرشتگان فرمود من در زمين خليفه خواهم گماشت: آنها گفتند: آيا مي خواهي كساني را بگماري كه در زمين فساد مي كنند و خونها مي ريزند وصال آن كه ما خود تو را تسبيح و تقديس مي كنيم.» خداوند فرمود: من چيزهايي را از اسرار آفرينش مي دانم كه شما نمي دانيد.(بقره؛ آیه 30)
اين انگيزه سپس در داستان فريب و اخراج خود را به خوبي نشان مي دهد: وَ قُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ «و گفتيم كه از بهشت فرود آييد كه برخي از شما برخي را دشمن هستيد.»(بقره ؛ آیه 36) و پس از مدتي اين دشمن، پرخاشگري و تجاوز خود را به صورت تجاوز قابيل نسبت به برادرش هابيل بروز كرد: فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ «آنگاه هواي نفس او را به كشتن برادرش ترغيب كرد تا او را به قتل رسانيد.»(مائده آیه 29)
قرآن بيان مي دارد كه اين انگيزه غريزي چگونه در رفتار و گفتار مانند غيبت، تهمت، ناسزا و تمسخر ديگران ظاهر مي شود.( آل عمران ؛ آیه 118 و نیز ممتحنه ؛ آیه 2 و هم چنین بقره ؛ آیه 212))
اين انگيزه در نظر قرآن يك ابزار دفاعي و لازم براي انسان است تا در برابر تجاوز حيوانات و به ويژه ابليس از خود دفاع كند ولي ابليس با بهره گيري از اين غريزه در جهت ضدتكامل استفاده و به كار گيرد.
عوامل چندي در اين تغيير كاربري مؤثر است، بررسي ها نشان مي دهد كه رفتار پرخاشگرانه متأثر از نحوه بينش، نگرش و تربيت و شرايط اجتماعي و فرهنگي دگرگون مي شود و از يك ابزار كارآمد تكاملي به يك بيماري و ابزار در دست دشمن تبديل مي شود: وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ « ما راه خير و شر را نشان داديم.»(بلد ؛ آیه 1)
ج: انگيزه رقابت؛ رقابت آن دسته انگيزه هاي رواني است كه انسان آن را از محيط رشد فرهنگي خود فرا مي گيرد و تربيت فرد او را به جنبه هاي مثبت و خوب رقابت در جهت پيشرفتش براساس ارزش هايي كه جامعه به آن پاي بند است، هدايت مي كند؛ مثلا گاهي فرد از فرهنگ جامعه خويش رقابت اقتصادي، سياسي، علمي، و يا انواع ديگر رقابت را كه در ميان مردم در فرهنگ هاي مختلف بشري رواج دارد، مي آموزد.
قرآن مردم را به رقابت در تقواي خدا و كار نيك و پاي بندي به ارزش هاي والاي انساني و پيروي از روش الهي در زندگي تشويق مي كند(مطففین ؛ آیات 22 و 26 و نیز بقره ؛ آیه 148 و حدید ؛ آیه 21 و مائده ؛ آیه 48)
د: انگيزه دينداري؛ انگيزه دينداري نيز يك انگيزه رواني است كه ريشه فطري در سرشت انسان دارد؛ در اعماق انسان انگيزه اي است كه احساس مي كند نيازمند آفريدگار و پناه بردن به او است. اصولاً انسان امنيت و آرامش خويش را در پناه جويي به خدا مي يابد. انگيزه دينداري نيز يك انگيزه فطري است: أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا «پس روي به جانب آيين پاك اسلام آور.»(روم ؛ آیه 30) همان فطرتي كه خداوند مردم را بر آن آفريده است فطرتي كه در آن تبدل نيست.
برخورد با انگيزه ها و درگيري رواني
انگيزه هاي انسان بسيار متنوع و متعدد است. اين تنوع و تعدد گاه باعث مي شود كه برخي از انگيزه ها با هم درگير شوند؛ مثلاً انگيزه اي انسان را به يك سو و انگيزه اي ديگر به سوي مقابل مي كشاند. در اين صورت به انسان حالتي دست مي دهد كه احساس سرگرداني و ترديد مي كند و از تصميم گيري درباره تعيين سمت حركت و شيوه عمل خود ناتوان مي شود. چنين حالتي را درگيري رواني مي گويند، قرآن اين درگيري رواني را كه اشخاصي در برابر ايمان موضعي مشكوك و ترديدآميز دارند و از آن رنج مي برند به خوبي تصوير مي كند. اين گونه افراد كساني هستند كه نه كاملاً به سوي ايمان مي آيند و نه به طول كامل به طرف كفر مي روند بلكه در انتخاب حق و باطل مردد هستند و نمي توانند تصميم نهايي را اتخاد كنند. (انعام/ 71) در اين آيه حالت درگيري رواني و سرگرداني و ترديد ناشي از آن به خوبي توصيف شده است. در آيات ديگري چون توبه/45 و نساء/142 نيز به اين حالت اضطراب و ترديد اشاره شده است.
ايجاد تعادل ميان انگيزه ها
قرآن مي كوشد تا ميان انگيزه هاي متنوع و متعدد تعادل ايجاد كرده و انسان را از اضطراب و درگيري هاي رواني رهايي دهد. قرآن همه انگيزه ها را مي پذيرد و آن را به عنوان غرايز يا فطرت مورد توجه قرار مي دهد. سپس با بيان آموزه ها و دستورهايي مي كوشد تا انسان با به كارگيري آنها توازن و تعادل شخصيتي را در خود ايجاد نمايد.
قرآن از بشر مي خواهد كه تعادل در انگيزه ها را مورد اهتمام قرار دهد، نه آن كه آنها را سركوب يا انكار نمايد. در حقيقت قرآن، خواهان ايجاد تعادل و كنترل نه سركوب انگيزه هاست. ميان اين دو روش تفاوت هاي محسوس است.
ايجاد تعادل و كنترل به معناي بازداشتن ارادي يك انگيزه يا تمايل و مقاومت در برابر اشباع آن در شرايط نامناسب است و به معناي انكار يا نپذيرفتن آن نيست؛ اما سركوب يك انگيزه در حقيقت به معناي انكار، پست شمردن و نپذيرفتن آن است. قرآن به شدت با سركوب انگيزه ها مخالفت مي كند زيرا سركوب انگيزه چيزي جز ايجاد بحران در تعادل شخصيتي انسان نيست. به طور كلي سركوب انگيزه ها و بيرون راندن آن از حوزه آگاهي به سوي ضمير ناخودآگاه فراهم كردن زمينه هاي بروز بيماري هاي رواني است. چون با سركوب آن، انگيزه از دايره آگاهي و شعور دور شده و در اعماق ضمير ناخودآگاه انسان مدفون گشته، اما از آن جايي كه به طور كلي نابود شده است، همواره خود را به صورتي ديگر مطرح مي كند و همين مسأله موجب پيدايش عوارض گوناگوني مي شود كه اضطراب، تزلزل و ديگر بيماري ها را در رفتار و جان آدمي پديد مي آورد.
قرآن نمي گويد انگيزه هاي فطري را سركوب كنيم بلكه از ما مي خواهد آنها را كنترل كنيم و بر آنها تسلط يابيم و طوري هدايتشان كنيم كه تعادل شخصيتي حفظ شود. خداوند مي فرمايد: يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلاً طَيِّباً «اي مردم از آنچه در زمين است حلال و پاكيزه را تناول كنيد.»(بقره ؛ آیه 168) و نيز مي فرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ «اي اهل ايمان حرام نكنيد خوراك هاي پاكيزه اي كه خدا براي شما حلال كرده است و ستم مكنيد(مائده ؛ آیه 87).» و نيز مي فرمايد: وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ «مردان بي زن وزنان بي شوهر و كنيزكان و بندگان خود را به نكاح يكديگر درآوريد.»(نور ؛ آیه 32) و يا مي فرمايد: فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء «آن كس از زنان را به نكاح خود درآوريد كه براي شما نيكو ومناسب با عدالت است.»(نساء ؛ آیه 3)
آيات فوق و آيات ديگري از قرآن به روشني بيان مي دارد كه نه تنها انسان نبايد انگيزه هاي فطري و غريزه هاي خود را سركوب كند بلكه بايد در ارضاي آن از راه حلال بكوشد ولي هرگز نبايد از حدود بگذرد. از اين رو در همه آيات سخن از تقوا، عدم تجاوز و ظلم رفته است كه نشانگر خروج از حالت تعادل است. سركوب هر يك از اين غرايز و انگيزه هاي فطري درگيري رواني و اختلالات روحي در پي دارد. همان گونه كه افسارگسيختگي و افراط در راه ارضاي اين انگيزه ها باعث خروج ازحد اعتدال و در نتيجه بحران روحي و رواني است.
حتي قرآن براي رسيدن به اين سلامت رواني برنامه ها و راهكارهاي پيشگيرانه اي را نيز به عنوان بهداشت رواني مطرح ساخته است تا انسان با به كارگيري آن از سلامت رواني در همه شرايط برخوردار گردد.
قرآن در راستاي بهداشت رواني فرد و جامعه و رسيدن و يا حفظ سلامت رواني در شرايط نامساعد براي ازدواج راهكارهاي پيشگيرانه اي را بيان مي دارد تا فرد باتسلط بر غريزه جنسي آن را تا مدت محدودي به كنترل درآورد و آنان كه وسيله نكاح نمي يابند بايد عفت پيشه كنند تا خدا آنها را به لطف خود بي نياز گرداند.»(توبه ؛ آیه 28 و نیز آیات دیگر)
قرآن جوانان مسلمان را به زندگي در جامعه و محيطي تشويق مي كند كه در غلبه بر انگيزه جنسي به آنها كمك كند و آنها را در معرض چيزهايي قرار ندهد كه سبب برانگيختن و تحريك غريزه جنسي شوند. ازاين رو، قرآن ازمردان مسلمان مي خواهد كه از نگاه نامشروع خودداري كنند و از زنان مي خواهد زينت و آرايش و زيبايي هاي جسمي خويش را آشكار نكنند و آن را بپوشانند.(نور ؛ آیه 60) و از والدين مي خواهد كه زمينه هاي برانگيختن جنسي را فراهم نسازند و فضاي خانواده را (نور ؛ آیه 58) طوري فراهم سازند كه فسادبرانگيز نباشد.(همان) بلوغ زودرس جنسي از آثار نادرستي فضاي خانواده و جامعه است كه بهداشت رواني كودك و جوان را به مخاطره مي اندازد.
قرآن به بهداشت رواني كودك توجه داشته و از علني و آشكار شدن و در نتيجه بلوغ زودرس جنسي باز مي دارد و از خانواده و جامعه به شدت مي خواهد تا فضاي سالم را براي كودكان آورد.( اصول کلی بهداشت روان در اسلام ؛ سید ابوالقاسم حسینی ؛ 1374؛ و نیز بهداشت روان ؛ جعفر بوالهری ؛ نشر بشری ؛ 1373)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا