مناسبت ها

صبر فاطمي و گواهي خدا

در بسياري از مسايل نيازمند داشتن مدارك و مستندات قطعي هستيم به ويژه اگر بخواهيم بر اساس آن بنيادهاي فكري و نگرشي خود را بر پا كنيم.

از گذشته درباره حضرت فاطمه (س) به عنوان يك شخص بسيار شنيده بودم و از كودكي در روضه ها و مساجد با مظلوميت آن حضرت (س) آشنا شده ام ولي كم تر با شخصيت آن حضرت به عنوان الگو و سرمشق زندگي آشنا هستم.

شايد ريشه و خاستگاه آن را در قصور و تقصيري از خود و يا ديگران بدانم ولي آن چه اكنون براي بهره گيري از سرمشق هاي زندگي نيازمندم آشنايي با شخصيت آنان است. از اين رو نيازمند آنم تا به بازخواني شخصيت ايشان بر اساس گزارش ها و روايات و حتي آيات اقدام كنم.
به نظر مي رسد كه در اين ميان بهره گيري از مستندات و دلايل محكمه پسند و قطعي امري ضروري و بايسته است؛ زيرا كوشش بر آن است تا بر پايه آن بينش و نگرشي را فراهم آورم كه قابليت عمل در زندگي فرد و جمعي و نيز اجتماعي را دارا باشد و دستگير رفتاري باقي مانده ازعمرم شود.
در اين ميان به نظرمي رسد كه گزارش هاي قرآني به سبب آن كه قطعي الصدور هستند و از منبع لايزال احديت سرچشمه گرفته است بسيار مفيد و سازنده تر از هر مدرك و مستند ديگري است.
هر چند كه برخي به سبب ظني الدلاله بودن آيات براي درك و فهم آن اقدام نمي كنند و با همه ارزش و اعتباري كه براي سند آن قايل هستند حاضر نمي شوند به آن مراجعه نمايند ؛ زيرا بر اين باورند كه دلالت الفاظ اين گزارش ها بر معاني آن قطعي نيست و بر اساس برداشت هاي انساني است و از اين رو نمي توان به دلالت هاي آن ها تكيه كرد و چون خشت اول بر پايه كژي نهاده شود تا ثريا كژتابي ها خواهد داشت دست از آن مي شويند.
با اين همه به نظر مي رسد كه چنين كنش و واكنشي نسبت به آموزه هاي وحياني قرآني نادرست است و دست كم چنان كه قرآن بيان مي دارد : فصلت آياته و احكمت آياته است. به اين معنا كه مطالب به درستي در آن به تفصيل بيان شده و بر اساس حكمت و درستي و مطابقت با واقع بنياد نهاده شده است
بنابراين مي توان دست كم به آياتي كه متشابه نيستند و دلالت هاي واضح و صريح و روشني دارند بسنده كرد. دراين ميان هيچ كس نمي تواند در باره گزارش هاي متنوع و متعددي كه در آياتي قرآني نسبت به حضرت فاطمه (س) آمده شك و ترديد روا دارد. آيات بسيار و روشني در مقام و منزلت آن بزرگوار وارد شده است . چنان كه در آيه مباهله آن حضرت (س) به عنوان نسائنا براي تاييد سخنان پيامبر (ص) از سوي خداوند برگزيده مي شود تا به همراه شوهر و فرزندان خويش به دفاع از مقام و منزلت پيامبر محمد (ص) پدر بزرگوارش در مجلس مباهله حاضر شود.
در آيه 33 سوره احزاب آن حضرت از سوي خداوند به عنوان زني كه به همراه شوهر و فرزندانش تطهير شده معرفي گرديده اند و اهل بيت (ع) مصداق ايشان در قرآن شد. اين گونه است كه آنان از هر گونه رجس و پليدي مبرا و پاك شده اند.
در سوره خاصي كه درباره مقام و منزلت ايشان و خانواده الگو و سرمشق ايشان وارد شده است به خوبي نموده شده است كه ايشان اهل بهشت رضوان هستند و خداوند در قرآن گواهي بر صداقت و راستي ايشان و راستي راه و روش آنان داده است و مژده اي كه آنان اهل بهشت رضوان هستند و از نعمت هاي بهشتي برخوردار مي باشند. اين سوره كه از آن به سوره هل اتي و يا الانسان و يا دهر ياد از سوره هايي است كه تنها در وصف مقام و جايگاه آن حضرت و خانواده سرمشق و الگوي ايشان وارد شده است.
به هر حال آيات و سوره هاي چندي از سوي خداوند گواهي صريح و روشني مي دهد كه آن حضرت به همراه خانواده اهل بيت پيامبر و اهل تطهير و دور از هر گونه رجس و پليدي چون دورغ و كذب و هوي و هوس هستند.
اكنون به پس از رحلت پيامبر (ص) باز مي گرديم كه گروهي خواهان قدرت نظام ولايي را زير سوال مي برند و مي كوشند تا حقي را ناحق و ظلم و ستمي را حق جلوه دهند. اگر هزاران بلا بر خانواده قرآني اهل بيت (ع) اين كساني كه خداوند خود شهادت به بهشتي بودن ايشان داده است و فرزندان به عنوان سرور جوانان اهل بهشت و شوهر به عنوان امير مومنان و ولي مومنان و حتي به معناي دوست ايشان معرفي و مطرح شده است در اين هنگام در چه هنگامه اي فرو مي روند كه مي بايست سنگ صبور هم مي تركيد. و من شگفت زده ام كه چگونه فاطمه (س) با صبر عظيم و صبر جميل خويش توانست اين بار سنگين اهانت و جسارت را تحمل كند.
من از آن همه داستان و گزارش هاي تاريخي كه حتي اهل سنت آن را ياد كرده اند و يا برخي را اهل شيعه در آن منفرد هستند كار مي گذارم و به گزارش فدك مراجعه مي كنم.
پرسشم اين است كه چرا آن حضرت (س) دق نكرد و از اهانت و جسارت منفجر نشد و چون سنگ هاي صبور نتركيد؟
در گزارش هاي تاريخي آمده است كه آن حضرت براي باز پس گيري فدك بارها به نزد اصحاب قدرت رفت و آناني كه به هر عنوان حق و يا باطل در مقام خلافت و مشاوره نشسته اند با او چنان برخورد كردند كه هرگز با انسان با شخصيت اجتماعي رو به رو نمي شدند و حال آن كه اكنون در برابر ايشان فاطمه اي نشسته است كه خدا خود به صراحت در آيات متعدد و سوره اي به مدح و ستايش ايشان پرداخته و ايشان را به عنوان بهشتي ياد مي كند. آنان با جسارت تمام شهادت وي را نمي پذيرند.
پرسش اين است كه چرا اين گونه كردند؟ آيا آن حضرت خداي نكرد دورغگو و كاذب بوده است؟! مگر خداوند با معرفي وي به نام اهل بهشت و رضوان از وي به صداقت گواهي نداده است؟
چگونه مي شود كه شهادت خداوند را در حق ايشان انكار مي كنند. و شگفت اين كه اگر حتي فرزندان و يا شوهر وي در اين راه همراه او نبودند مي بايست سخن آن بزرگوار را تلقي به قبول و صداقت مي كردند ولي نه تنها سخنش را راست نداستند بلكه سخن اميرمومنان (ع) و سروران جوانان بهشت را نيز كذب شمردند و انكار كردند.
پرسش اين است كه آيا اين كفر نيست و آيا از مصاديق كفر ايمان به برخي و كفر به بعضي نيست و آيا انكار شهادت خداوند و گواهي آن خود انكار خدا و كفر به وي نمي باشد؟؟
من هنوز در شگفتم كه آن صبر فاطمي چگونه بود كه اين همه جسارت و اهانت را تحمل كرد؟

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا