در مکتب تربیتی امام حسن مجتبی(ع)
هر چند که حوزه اخلاق از حوزه تربیتی جدا نیست؛ ولی حوزه اخلاق بیان بایدها و نبایدهای اخلاقی و تبیین مبانی و نظری فضایل است؛ اما حوزه تربیتی حوزه رفتارهاست. نسبت این دو حوزه همانند فیزیک نظری و فیزیک عملی است؛ نظریه و عمل است.
اخلاق را در قالب موعظه به دیگران بی توجه به مکان، مکانت، شخصیت، مشکلات، مقتضیات و موانع در قالب کلی بیان می کنند، اما تربیت در قالب نصیحت با توجه به روحیات، مقتضیات، شرایط و رفتارهای جزیی شخص ارایه می شود. هدف تربیتی یک انسان سازی است و در حقیقت شخص در کارگاه عملی یاد می گیرد که چگونه بگوید، بشنود، بخورد، بیاشامد، بنشیند، بیایستاد، برود، بیاید و صدها آداب ریز و درشتی که در زندگی باید رعایت کند.
مراجعه به آموزه های وحیانی اسلام و بیانات امامان معصوم(ع) در تبیین جزئیات رفتاری و تربیتی می تواند سبک زندگی اسلامی را احیا کرده و شرایط برای ارایه یک الگوی عینی جامعه اسلامی را فراهم آورد. بر همین اساس نویسنده به سراغ مکتب تربیتی امام حسن مجتبی(ع) سبط اکبر پیامبر اکرم(ص) رفته است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
تربیت اسلامی مبتنی بر فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی جهان و هستی را در قالب توحید محض و فراگیر سامان می دهد. آفرینش انسان در این فلسفه به هدف متاله و خدایی شدن و اظهار اسمای الهی سرشته در ذات با سبب عبودیت و بندگی در چارچوب صراط مستقیم الهی و تقوا و براساس کتاب و سنت و چراغ عقل و گرایش فطرت سالم است.
پس هر حرکتی از انسان مبتنی بر نگرش و انگیزش این فلسفه می تواند تامین کننده رسالت انسانی باشد. این حرکت در نهایت برای این که از عبث بودن بیرون آید می بایست به جایی ختم شود که از آن به دارالقرار و خانه ثبات حرکتی انسان یاد می شود که در آخرت است. البته هر انسانی پیش از مرگ خویش این ثبات شخصیتی را مشخص و تعیین کرده است و با اندیشه ها و نگرشها و رفتارش، شاکله شخصیتی خود را شکل داده و در یکی از مقامات انسان متاله، حیوان، نبات، سنگ و پست و سخت تر از آن قرار یافته و این گونه حرکت کمالی خود را به پایان رسانیده است.
اما در طول عمر دنیوی خود هماره در حرکت است و به طور فطری و طبیعی می بایست از نقص به کمال برود و با چراغ عقل و گرایش فطرت به کمال خود را بسازد و در این میان از وحی و رهنمودهای آن سود برد.
البته انسان در دنیا با موانع چندی از درون و بیرون مواجه است که باید مراقب باشد تا بیراهه نرود و در تطبیق کمال اشتباه و خطا نکند. البته اظهار هر صفت کمالی که از آن به اسمای الهی یاد می شود(بقره، آیه 31) نیازمند تربیت نفس است.
آموزه های قرانی به دو دسته اصلی هستی شناسی و رفتاری بخش می شود. بخش نخست فلسفه زندگی انسان را تامین می کند و بخش دوم حرکت و رفتار مبتنی بر آن را تعیین می نماید. هدف از بخش دوم از آموزه های وحیانی اسلام آن است که تربیت درست و مناسب با هدف آفرینش انجام گیرد.
به سخن دیگر، تربیت اسلامی مبتنی بر فلسفه اسلامی سامان یافته و هر دستور و باید و نبایدی برای تامین اهداف فلسفی اسلام صادر شده است. بنابراین در پس هر دستوری مصالح و منافعی است که بدون انجام آن دستور تحقق نمی یابد. از این رو، لازم است که همه دستورهای اسلام بی استثنا مورد قبول و در دستور کار قرار گیرد و این گونه نباشد که به بعضی عمل و نسبت به بعضی غفلت شده و کفر ورزیده شود؛(بقره، آیه 85؛ نساء، آیه 105) چرا که تاثیر تربیتی آن زمانی است که همه در یک مجموعه دیده و مورد عمل قرار گیرد و اگر قطعاتی از این جورچین حذف گردد، تصویری ناقص و نارسا و بلکه حتی آثار ضد تربیتی و کمالی را به همراه خواهد داشت؛ زیرا تعادل و اعتدال ذاتی میان اجزاء از میان می رود و موازنه حفظ نمی شود و شخص و جامعه به سمت افراط و تفریط کشیده می شود.
موعظه های اخلاقی و نصحیت های تربیتی
در آموزه های اسلامی هم موعظه های اخلاقی و هم نصحیت های تربیتی آمده است؛ البته به طور طبیعی حجم موعظه های اخلاقی بیش تر است؛ زیرا ناظر به کلیت انسان و با توجه به شرایط عمومی انسان ها این موعظه های کلی اخلاقی صادر شده است؛ چرا که همه انسان در اصولی مشترک هستند که حد مشترک انسانی است و از ثوابتی است که زمان و مکان و عصر و مصر در آن تغییری ایجاد نمی کند.
اما گاهی به نصحیت های تربیتی نیز پرداخته شده و با توجه به روحیات افراد، سنین، جنسیت، شرایط زیستی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقلیت یا اکثریت و دیگر شرایط، رفتارهای خاصی پیشنهاد شده است. افزون بر این که آداب برخی از حوزه ها به طور جزیی بیان شده که می توان در رفتار شناسی به کار گرفت و هنجارها را براساس آن تقویت نمود. به عنوان نمونه آداب میزبانی، آداب مهمانی، آداب مجالست و هم نشینی، آداب زناشویی، آداب همسری از شوهرداری و زن داری، آداب سفر، آداب قضاوت و داوری و مانند آن ها به طور کامل و دقیق بیان شده تا در هر شرایطی بتوان آن را به کار گرفت و بر اساس آن رفتار نمود.
در این گونه موارد، با توجه به خصوصیات فردی و جامعه دستور العمل هایی داده شده که می توان با به کار بستن آن زندگی را بهبود بخشید و رفتارها را هنجاری و مقبول خدا و خلق کرد.
در مکتب تربیتی امام حسن(ع)
امام حسن مجتبی(ع) به عنوان یکی از پیشوایان معصوم(ع) به حوزه تربیت و آداب اجتماعی توجه خاصی مبذول داشته است. ایشان هم در سنت و سیره خویش در قول و عمل نشان داد که چگونه باید رفتار کرد تا رضایت خدا و خلق را به دست آورد و در جامعه از بیش ترین محبوبیت برخوردار بود و در همان راه کمال را پیمود و خدایی ومتاله و ربانی شد.
آن حضرت(ع) تنها به جوامع الکلم و کلمات کلیدی جامع نپرداخته است بلکه تا وضعیت جامعه آن روز به ایشان اجازه می داد به تبیین جزئیات رفتاری می پرداخت. این گونه است که نه تنها از زهد و فواید آن می گفت، بلکه به تبیین جزئیات آن در مقام عمل نیز می پرداخت. نه تنها از فواید دوست و هم نشینی می گفت بلکه تشریح می کرد که با چه کسانی و چطوری و با چه اهدافی مجالست و دوستی شود. ایشان نه تنها از انفاق می گفت، بلکه توضیح می داد که چگونه ودر چه حد و از چه چیزی انفاق شود.
در هر حوزه ای که ایشان وارد می شد بر آن بود تا رفتارها را طوری سامان دهد که آثار تربیتی از آن بروز کند و شخص بر اساس آن ساخته و تربیت شود و تنها حافظه ای برای مطالب و کلمات خوب و زیبا و گوینده آن نباشد، بلکه در عمل و سیره خویش نشان دهد تا چه اندازه پای بند قول و کلام خود بوده و نسبت به آن صداقت دارد.
در این جا به برخی از سخنان تربیتی و رفتارهای تربیتی ایشان اشاره می شود:
- دوستی، هم نشینی و مجالست: انسان موجودی اجتماعی است و برای برآورد نیازهای جسمی و روحی خود نیازمند انسان دیگری است تا در کنار او آن ها بر آورده سازد. اجتماعی بودن انسان غیر از جمعی بودن است؛ زیرا می توان افراد بسیاری از انسان ها را در یک جا جمع آورد در حالی که هیچ رفتار اجتماعی نداشته باشند؛ اجتماعی بودن به معنای تعامل دو سویه و الفت، انس، تعاون، مودت، احسان و مانند آن است. این که انسان ها مشترکات و تمایزات یک دیگر را کشف کرده و بخواهند از این امور برای رشد و کمال یابی خود و دیگران بهره گیرند. این جاست که با توجه به شرایط و نیازها و روحیات، گروه های خاص اجتماعی افزون بر گروه های بزرگ انسانی چون ملت و قبیله و مانند آن شکل می گیرد. گروه های کوچکی که برای پاسخ گویی به نیازهای مشترک و تکمیل کمبودهای یک دیگر شکل می گیرد که از جمله آن ها گروه های دوستی است. دوستان، گروه کوچک دو یا چند نفره هستند که مشترکات نزدیک به هم و در همان حال تمایزاتی دارند. هدف از گروه دوستی مشخص است ؛ زیرا با گروه های دیگر اجتماعی چون گروه تعاون و همکاری، گروه سفر و سیاحت، گروه هم کلاسی ها و مانند آن تفاوت دارد. شناخت آداب دوستی و مجالست و هم نشینی می تواند در چارچوب هدف اصلی و کلان یعنی متاله و ربانی شدن، سبک زندگی و دوستی و هم نشینی را تغییر دهد. بی شک گروه دوستان در یک جامعه اسلامی با گروه دوستان در یک جامعه بی دین یا بی بند و بار دینی از نظر هدف و فلسفه وجودی فرق می کند و همین فرق به طور طبیعی در سبک زندگی یعنی رفتارهایی که دوستان با هم و در فعالیت ها در پیش می گیرند، با گروه های دوستان دیگر فرق و تفاوت دارد. از همین روست که امام حسن(ع) در تبیین دوست و هم نشینی در چارچوب فلسفه اسلامی زندگی می فرماید: اگر به خاطر نیازى مجبور شدى با مردى دوست و همنشین شوى، پس با کسى دوست شو که وقتى با او همنشینى مىکنى، موجب زینت تو باشد و هنگامى که به او خدمتى کردى، از تو حمایت کند و هنگامى که از او در خواست کمک کردى، تو را یارى کند و اگر سخنى گفتى، سخن تو را تصدیق کند و اگر حمله کردى، هجوم تو را قوت بخشد و اگر چیزى طلب کردى، تو را یارى کند و اگر نقصى از تو آشکار شد، آن را بپوشاند و اگر نیکى از تو دید، آن را به حساب آورد.(بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۳۹)آدم باید دوستی بگیرد که دارای بهترین صفات باشد و او را به کمال برساند. انسان باید دنبال بهترین ها باشد تا از کمالات او سود برد و بهره گیرد. دوستانی که امام(ع) درباره یکی از آن ها خودش به مدح و ستایش می پردازد. در روایت است که آن حضرت در وصف برادر دینی ( دوست ) نیکوکارش فرمود : از همه مردم در چشم من بزرگتر بود و راز بزرگوارى او در نظر من کوچکى دنیا در چشم او بود؛ جهل و نادانى بر او تسلط نداشت؛ اقدام نمىکرد مگر بعد از اطمینان به سودمند بودن آن ؛ نه شکایتى داشت و نه خشم و دلتنگى؛ بیشتر عمرش خاموش بود ، و چون لب به سخن مىگشود بر همه گویندهها چیره بود؛ ضعیف و ناتوان مىنمود ، اما هنگام نبرد شیرى درنده بود ؛ چون با دانشمندان مىنشست به شنیدن شیفتهتر بود تا گفتن ؛ به هنگام ضرورت سخن ، سکوت خود را مىشکست؛ آنچه را عمل نمىکرد نمىگفت و آنچه را نمىگفت عمل مىکرد؛ چون در برابر دو کار قرار مىگرفت که نمىدانست کدام خداپسندانهتر است آن را در نظر مىگرفت که پسند نفسش نبود ؛ هیچکس را به خاطر کارى که مىتوان از آن عذرى آورد سرزنش نمىکرد .(تحف العقول ، ص ۲۳۷)ایشان در جایی دیگر صفاتی را بیان می کند که در انتخاب دوست باید مد نظر قرار گیرد. البته این خصوصیات عام است ولی در شرایط انتخاب دوست باید حتما در اولویت قرار گیرد. آن حضرت (ع) می فرماید: کسى که عقل ندارد ادب ندارد ، و کسى که همت ندارد مروت ندارد ، و کسى که دین ندارد حیا ندارد . و خردمندى موجب معاشرت نیکو با مردم است ، و به وسیله عقل سعادت هر دو عالم به دست مىآید .(بحار الانوار ، ج ۷۸ ، ص ۱۱۱)انسان باید به هر شکلی شده در راستای رضایت و خشنودی خدا دل برادر دینی و دوست خویش را شاد کند. آن حضرت (ع) از پیامبر خدا ( ص ) نقل کرده که ایشان فرموده است : یکى از موجبات آمرزش گناهان ، مسرور کردن برادران دینى است .(مجمع الزوائد و منبع الفوائد ، ج ۸ ، ص ۱۹۳)این بدان معناست که انسان باید شناخت کامل و جامع از کسانی داشته باشد که می خواهد به عنوان بردار دینی و دوست و هم نشین بگیرد. این شناخت باید تا جایی باشد که دیگر شک و شبهه ای در سلامت او وجود نداشته باشد؛ زیرا فکر و اندیشه و عمل و رفتارش تاثیر تربیتی بر فکر و عملکرد ما دارد. از این روست که آن حضرت (ع) می فرماید: اى پسرم با هیچکس برادرى مکن تا بدانى کجا مىرود؟ و از کجا مىآید؟ و چه ریشهاى دارد؟ ، پس چون خوب از حالش آگاه شدى و معاشرتش را پسندیدى با او برادرى کن به شرط گذشت از لغزش و کمک در تنگى.(تحف العقول ، ص ۲۳۶)اما آدم بی خرد و سفیه آن کسی است که با هر کسی نشست و برخاست داشته و دوستی و هم نشینی پیش می گیرد. آدم عاقل و خردمند در هر انتخاب دوست بیش ترین توجه و دقت را به خرج می دهد؛ زیرا انتخاب دوست نشانه از خلق و خوی فرد هم است. از قدیم گفته اند: کبوتر با کبوتر، باز با باز/ کند هم جنس با هم جنس پرواز.
- امام حسن(ع) درباره نشانه های بی خردی و سفاهت شخص می فرماید: سفاهت ، به پستى گراییدن و با گمراهان نشستن است .(بحار الانوار ، ج ۷۸ ، ص ۱۱۵) پس کسی که با گمراهان نشست و برخاست دارد نشان می دهد که آدم نابخرد و سفیه است و از عقل و حلم بهره ای نبرده است.
- این گونه دانستن و دانش موجب شرافت آدمی می شوند و کرامت انسانی را به شرافت تبدیل می کنند. اگر انسان دوستان خوبی داشته باشد می تواند با آنان موافقت داشته باشد و به سمت کمالات پیش رود و خود را بر برترین آداب تربیت نماید. این گونه است که به مفهوم شرافت دست می یابد و انسانی شریفی می شود؛ زیرا از نظر امام حسن(ع) شرافت و شرف همان موافقت با دوستان و حفظ همسایگان است .(تحف العقول ، ص ۲۲۸)
- پس انسان می بایست در انتخاب دوست و هم نشین دقت نماید و کسانی را انتخاب کند که در مسیر کمالی دستگیر و همراه او باشند و او را در بر و تقوا کمک کنند.(مائده، آیه 2) و موجبات آمرزش و مغفرت او باشند و او را از دوزخ نگه دارند و به عنوان سپر و وقایه از آتش عمل کنند نه آن که دوستی باشند که او را به دوزخ می رساند و گرفتار آتش می کند.(اسراء، ایه 73؛ فرقان، آیه 28؛ نساء، آیه 38؛ زخرف، آیه 38)
- این همه تاکید در انتخاب دوست از آن روست که انسان غذای روح و جانش را از دوست می گیرد و همان طوری که عادت کرده ایم که چیزهای نجس و خبیث و ناپاک و حرام را نخوریم باید در انتخاب غذای روح هم دقت کنیم و ببینیم که چه طعامی را به روح خود از راه دوست و هم نشین می رساند.(عبس، آیه 24) امام حسن مجتبی(ع) نیز می فرماید: تعجب مىکنم از کسانی که در غذاى جسم خود فکر مىکنند، ولى در امور معنوى و غذاى جان خویش تفکر نمىکنند. شکم را از طعام مضر حفظ مىکنند، ولى در روح و روان خویش افکار پلید و پستى را وارد مىکنند .(بحار الانوار، ج ۱ ، ص ۲۱۸)
- آن حضرت(ع) در این جا چندین صفت را برای دوستش بر می شمارد که هر یک خود از نشانه های تمام عقل بود؛ به عنوان از سکوت و صمت دوستش سخن به میان آورده که نشانه کمال عقل و بلوغ آن است. از ادب او سخن به میان می آورد که نشان عقلانیت اوست و موارد دیگری که هر کدام خود نشان می دهد که چه دوستی برای انسان مفید است و باید دوست دست کم این خصوصیات را داشته باشد.
- آن حضرت (ع) در جایی دیگر می فرماید: وقتى یکى از شما دوستش را ملاقات مىکند ، باید جاى نور در پیشانى او را ببوسد .(بحار الانوار ، ج ۷۸ ، ص ۱۱۰) این نوری که از پیشانی او ساطع می شود، همان نور ایمان است. در حقیقت آن حضرت (ع) می فرماید با کسانی دوستی و هم نشینی داشته باشید که اهل ایمان باشد(انعام، آیه 122؛ نور، آیه 40؛ حدید، آیه 28)
- انفاق و احسان: انسان برای دست یابی به کمال باید خدایی شود. برای خدایی شدن باید خود را متصل به خدای غنی بالذات نماید که حمید و ستوده است و هیچ منتی نعمت عظیم را در اختیار بشر می گذارد. انسان اگر بخواهد همان نعمت وجود به تنهایی شکرگزارد تمام عمرش کفایت نمی کند، چه رسد که بخواهد شکر دیگر نعمت های الهی را بگزارد. خداوند اهل رحمت و فضل و بخشش بی حساب و بی پایان است. انسانی که به منبع غنای الهی متصل شده باشد، دیگر از هیچ کم و کسری نمی ترسد و هر چه دارد می دهد؛ زیرا می داند که خداوند به او می بخشد. البته از آن جایی که انسان در دنیا با محدودیت هایی مواجه است باید مراعات اعتدال را داشته باشد.(اسراء، آیه 29) پس انسان باید همانند خداوند غنی حمید(فاطر، آیه 15) عمل کند و مجرای فیض الهی و اهل احسان، انفاق، کرم و عطا و جود باشد و از بخل پرهیز کند. امام حسن مجتبی(ع) به اشکال گوناگون بر آن است تا چنین خصلتی را در مومنان بپروراند و ایشان را بر اساس خلق و خوی الهی تربیت کند. این گونه است که مروت و جوانمردی را حفظ دین ، عزت نفس ، نرمش ، احسان ، پرداخت حقوق و اظهار دوستى نسبت به مردم می داند. (تحف العقول ، ص ۲۲۷) و کرم را بخشش پیش از خواهش و اطعام در قحطى .(تحف العقول ، ص ۲۲۷) و غنی و بی نیازی را رضایت نفس به آنچه برایش قسمت شده ، هر چند کم باشد .(تحف العقول ، ص ۲۲۸) و بخل را آنچه در کف دارى شرف بدانى ، و آنچه انفاق کنى تلف شمارى .(تحف العقول ، ص ۲۲۷) و فقر را حرص به هر چیز .(تحف العقول ، ص ۲۲۸)
- این گونه نگاه به زندگی و مال و ثروت نشان می دهد که انسان می بایست در کل فلسفه زندگی و سبک زیست خود تغییر اساسی ایجاد کند و بر خلاف تصور غالب در جامعه فکر و عمل نکند.
- زهد ورزی نسبت به دنیا و حرص و طمع نسبت به آخرت در آدمی باید به گونه ای باشد که او را نسبت به مال دنیا و زینت های آن بی رغبت کند. چنان که امام حسن(ع) در تبیین زهد آن را بی رغبتی به دنیا دانسته است. از آن حضرت سؤال شد : زهد چیست ؟ فرمود : رغبت به تقوى و بى رغبتى به دنیا .(تحف العقول ، ص ۲۲۷)
- اعمال خوب و نیک: شناخت اعمال خوب و نیک کمک می کند تا آدم خود را براساس آن تربیت کند و بسازد. بسیاری از مردم می دانند که کار خوب و نیک انسان را بزرگ می کند و به کمالات می رساند، ولی خیلی از کارها را به سبب آن که خوب و نیک نمی داند یا کم تر بدان توجه داشته و از آن غفلت می ورزد انجام نمی دهد. در حالی همین کارهاست که آدمی را می سازد. این که در جامعه جامه زیبا و خوب بپوشد و به مسجد با جامه زیبا برود، و مانند آن ها از اموری است که از غفلت دارد. حضرت مجتبى – علیه الاسلام – بهترین جامههاى خود را در موقع نماز مىپوشید ، کسانى از آن حضرت سبب این کار را سؤال کردند ، در جواب فرمود : خداوند جمیل است و جمال و زیبایى را دوست دارد به این جهت خود را در پیشگاه الهى زینت مىکنم ، خداوند امر فرموده که با زینتهاى خود در مساجد حاضر شوید .(تفسیر عیاشى ، ج ۲ ، ص ۱۴)یا مثلا نمی داند که « به خود رسیدن و بىاعتنایى به همسر از مصادیق پستی و ناکسی است».(تحف العقول ، ص ۲۲۸) یا توجه ندارد که «خیرى که هیچ شرى در آن نیست ، شکر بر نعمت و صبر بر مصیبت و ناگوار است ».(تحف العقول ، ص ۲۳۷) یا این که نمی داند و غافل است از این که « سه چیز مردم را هلاک مىکند : تکبر ، حرص و حسد . چون تکبر دین انسان را از بین مىبرد و شیطان هم به واسطه تکبر ملعون و منفور شد ، و حرص دشمن نفس انسان است و حضرت آدم به سبب حرص از بهشت رانده شد ، و حسد راهبر بدى و بدبختى است و به سبب حسد قابیل برادرش هابیل را کشت ».(بحار الانوار ، ج ۷۸ ، ص ۱۱۱)بنابراین باید به مطالعه آموزه های اسلامی در آیات و روایات پرداخت و از آن ها درس زندگی آموخت و خود را بر اساس آموزه های قرآنی و روایی اسلام تربیت کرد و برای ابدیت ساخت.
- سخن در این باره بسیار است ولی در این جا به همین مقدار بسنده می شود. اصول زندگی را می توان از همین آموزه هایی که در این جا گفته شده آموخت و دانست که چگونه باید خود و دیگران را تربیت کرد و بر اساس چه فلسفه زندگی و زیست نمود و سبک زندگی خود را بر پا نمود. باشد این گونه از مکتب اهل بیت(ع) و معارف آنان بهره برده و آخرت و ابدیت خود را سعادتمندان تضمین کنیم.
- و موارد دیگر که هر یک زندگی آدمی را دگرگون می کند و اگر بدان ها در زندگی توجه کند خوشبخت یا بدبخت می شود.
- یا نمی داند که «هر کس که پیوسته به مسجد رود یکى از این هشت فایده نصیبش شود :آیه محکمه ، دستیابى به برادرى سودمند ، دانشى تازه ، رحمتى مورد انتظار ، سخنى که او را به راه راست کشد یا او را از هلاکت برهاند ، ترک گناهان از شرم مردم و ترس از خدا .»(تحف العقول ، ص ۲۳۸)