اصلاحات اجتماعی، تکلیف همگانی
بسم الله الرحمن الرحیم
اصلاح یک رفتار علیه فساد و افساد است؛ زیرا جهان مادی به گونه ای است که تضاد قوا در آن موجب تغییر مثبت و منفی می شود و تغییرات منفی نیازمند اصلاح است؛ بنابراین، اصلاح یک نیاز دایمی در نشاه دنیا است و انسان باید در حد توان و استطاعت خویش برای اصلاح امور بکوشد تا فساد از میان رود و اجازه ندهد تا افساد مفسدان روند رشد طبیعی را بگیرد. از جمله مواردی که نیازمند اصلاحات دایمی است، امور اجتماعی است. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های قرآنی، به تبیین اهمیت و ارزش و آثار اصلاحات اجتماعی پرداخته است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
مفهوم شناسی اصلاحات
اصلاح از ریشه عربی « ص ل ح» ضد «افساد» به معنای بهصلاح آوردن، بهبودی بخشیدن، تعمیر کردن، آشتیدادن، نیکویی کردن، آراستن و ساماندادن آمده است. معنای مشترک در همه مشتقات این واژه صلح، سلامت از فساد است که شامل سلامت در ذات ، نظر و عمل میشود. (ترتیب العین، ص۴۵۴، «صلح»؛ لسانالعرب، ج۲، ص۵۱۷؛ التحقیق، مصطفوی، ج۶، ص۲۶۵، «صلح».)
راغب اصفهانی می نویسد: الصّلاح: ضدّ الفساد، وهما مختصان فی اکثر الاستعمال بالافعال وقوبل فی القرآن تارة بالفساد: ولاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها؛ وتارة بالسّیئه : خلطوا عملاً صالحا وآخر سیّئاً؛ صلاح، ضد فساد است و آن دو بیش تر جاها در افعال به کار برده شده اند. صلاح در قرآن، گاه در برابر فساد قرار گرفته است، همانند: ولاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها(اعراف، آیه 56) و گاه در برابر سیّئه، همانند: خلطوا عملاً صالحاً وآخر سیّئاً.(توبه، آیه 102؛ نگاه کنید: مفردات الفاظ قرآن، ص 284)
وی در ذیل واژه فساد می نویسد: الفساد خروج الشیء عن الاعتدال قلیلاً کان او کثیراً، ویضاده الصّلاح، ویستعمل ذلک فی النّفس والبدن والاشیاء الخارجة عن الاستقامه؛ فساد، خارج شدن چیزها از حالت اعتدال است، کم باشد یا زیاد. ونقطه مقابل آن صلاح است. فساد در نفس، بدن و چیزهایی که از اعتدال خارج می شوند، کاربرد دارد. (مفردات الفاظ قرآن، ص 379)
از آنچه در کتابهای لغت آمده به دست می آید که اصلاح واژه ای است، دارای دو ریشه: یکی از ریشه «صُلح» و دیگری از ریشه «صلاح».
«اصلاح» از ریشه صُلح به معنی آشتی دادن، رفع اختلاف و دعوا بین دو نفر یا دو گروه و در برابر «حرب» و جنگ است. این مادّه در اشعار رودکی، فردوسی، ناصر خسرو و در تاریخ بیهقی، به همین معنی به کار برده شده است.(لغت نامه، دهخدا، ج10 ، 15025.)
اما «اصلاح» از مادّه «صلاح» در برابر فساد است. به طور معمول، در زبان فارسی، صلاح را به نیکی و شایستگی ترجمه می کنند؛ مانند عمل صالح؛ یعنی کار شایسته؛ یا فرد صالح؛ یعنی فرد شایسته. بر همین اساس به کسی که در صدد انجام کار شایسته است و می خواهد عیبها و کاستیها را بزداید، «مصلح» می گویند.(نگاه کنید: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، ج 9 ، ص 84 و 85)
در عمل و مصداق خارجی، اصلاح چیزی یا امری به دو طریق حاصل می شود: 1. گاه به اقامه و برپاداشتن چیزی پس از فساد و خرابی آن؛ 2. گاه به بازگشت آن امر به حالت اعتدال. (لسانالعرب، ج۲، ص۵۱۷؛ مفردات الفاظ قرآن کریم، ص۳۷۹، «فسد».)
در فرهنگ اسلامی، اصلاح به معنای برطرف کردن فساد و تباهی از چیزی و ایجاد سلامت و بهبودی در آن در بابهاى زکات، نکاح و قضاء اسلامی به کار رفته است.
در کاربردهای عمومی، مراد از اصلاح در مقابل افساد، به معنای انجام كارى است كه يا افساد را برطرف كند و يا زمينه بروز آن را از بين ببرد كه به لحاظ نوع موضوع فرق مىكند؛ وقتی از اصلاح نفس سخن به میان می آید مراد از اصلاح، پیرایش نفس از صفات زشت و آراستن آن به صفات نيك است؛ در اصلاح ذات البین به معنای آشتى و پيوند ميان متخاصمین و رفع كدورت از آنان ؛ و در اصلاح ساختمان به معنای ترميم خرابیهاى ساختمان و تعمیر آن است.( فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۵۴۴.)
امروزه اصلاحات در ادبیات سیاسی – اجتماعی در معنای خاص به کار می رود که از آن عمومیت و فراگیری برخوردار نیست؛ ؛ زیرا اصلاحات از این منظر به معنای دگرگونی در جهت تأمین برابری اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و گسترش دامنه اشتراك سیاسی در جامعه است.
اصلاحطلبی هواداری از سیاست تغییر زندگی اجتماعی یا اقتصادی یا سیاسی، با روشهای ملایم و بدون شتاب است.
بر این اساس، واژه اصلاحات Reform در مقابل واژه انقلاب Revolution قرار دارد. این دو پدیده، از نظر شتاب و دامنه و جهت دگرگونی در نظامهای سیاسی و اجتماعی، تفكیك پذیر است. انقلاب؛ یعنی، دگرگونی سریع و كامل و گاه خشونتآمیز، در ارزشها و ساختار اجتماعی و نهادهای سیاسی، سیاستهای حكومتی و رهبری سیاسی، اجتماعی.
اصلاحطلبی از نظر كلی، در برابر ارتجاع و محافظهكاری از سویی و انقلاب خواهی از سوی دیگر، قرار میگیرد. (نگ : داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص 72)
پس واژه اصلاحات در فرهنگ سیاسی امروز ایران، و معادل «رفرم: Reform» انگلیسی به کار رفته که مقابل انقلاب و ثوره و دگرگون ناگهانی است. واژه انگلیسی Reform بیشتر با رویکرد اجتماعی و سیاسی در اصل به معنای درست کردن، آشتی، تعمیر و مانند آن ( فرهنگ معاصر، ص۳۷۸.) به تغییرات و اصلاحاتی اشاره دارد که تدریجی، آرام آرام ، با آهنگ كند و به دور از خشونت انجام مي شود؛ در حالی که انقلاب، به معناي تغيير اجتماعي ناگهاني، تند و با سرعت كه گاهي احياناً همراه با خشونت است، مانند انقلاب اسلامي ايران و انقلاب فرانسه.
این اصطلاح، در حقیقت معنایی جدید از واژه اصلاح است؛ زیرا در کاربردهای عربی و قرآنی آن، هرگز اصلاحات به معنای «رفرم» نیست؛ چرا که حرکت اصلاحی امام حسین(ع) این مصلح بزرگ اسلامی، یک حرکت انقلابی همراه با به دست گرفتن حکومت از طریق همراهی مردم و بسیج عمومی علیه یزید بوده است. وقتی ایشان می فرماید:«خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ في أُمَّةِ جَدّي؛ برای طلب اصلاح در امت جدم خروج کردم»، به معنای رفرم نیست؛ چرا که حركت ايشان، حركت تدريجي، آرام و بي خشونت نبود؛ بلکه همراه با قیام مردمی، جنگ ، شهادت و اسارت و مانند آن بوده است.
اصلاحات در فرهنگ قرآن
واژه اصلاح و دیگر مشتقات ماده صلح از جمله صلاح، صالح، مصلح و صُلح، نزدیک به۸۰ بار در قرآن بهکار رفته که گاه در برابر «فساد»(اعراف، آیه 56) و گاه در برابر «سوء»(توبه، آیه 102) آمده است.
این مجموعه موارد را میتوان در یک دستهبندی موضوعی چنینبرشمرد: مصالحه و گذشت (نساء، آیه 128)، رفع نزاع بین دو نفر یا اصلاح میان انسانها (نساء، آیات 35 و 114)، رفع اختلافات خانوادگی (بقره، آیه 128)، جوان ساختن پیر و رفع نازایی(انبیاء، آیه 90)، احسان به والدین (احقاف، 15)، توبه و جبران گذشته(انعام، آیه 54)، تقوا و انجام دادن عمل صالح (اعراف، آیه 35)، امر به معروف و نهی از منکر (هود، آیه 88) و قبولی اعمال. (احزاب، آیه 71)
در نگاهی کلی، اصلاح در قرآن گاه به خداوند نسبت داده شده است: «و اَصلَحَ بالَهُم» (محمد، آیه 2)، «اِنَّ اللّهَ لا یُصلِحُ عَمَلَ المُفسِدین» (یونس، آیه 81)، «یُصلِح لَکُم اَعمــالَکُم» (احزاب، آیه 71) و گاهی به بندگان نسبت داده شده که بیشترین کاربرد آن در قرآن از این قسم است. (بقره، آیه 160)
در مواردی که اصلاح از طرف خداست به معنای بهترکردن وضع زندگی یا قبولی اعمال است. بنابراین، معنای «واَصلَحَ بالَهُم» یعنی دنیا یا دین و دنیای آنان را بهبود بخشید تا در دنیا بر دشمنانشان پیروز شده و در آخرت وارد بهشت گردند (مجمعالبیان، ج۹، ص۱۴۶. )؛ اما اصلاح از طرف بندگان به معنای ادای تکلیف است و این تکلیف در هر موقعیتی مصداق خاصی مییابد.
اگر اصلاح را همراه با ریشه آن «صلاح» در نظر بگیریم با بسیاری از مفاهیم دیگر قرآنی مانند احسان، فلاح، خیر و برّ، و مفاهیم متضاد با آنها همانند فساد و سیئه رابطه بسیار نزدیکی خواهد یافت.
تقابل افساد با اصلاح
چنان که گفته شد، قرآن گاه اصلح را در برابر افساد و گاه سیئه به کار برده است. در برخی آیات، اصلاح در برابر افساد بهکار رفته است؛ مانند آیه ۸۱ سوره یونس که در آن از قول موسی خطاب به ساحران تأکید میکند که خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمیکند: «اِنَّ اللّهَ سَیُبطِـلُهُ اِنَّ اللّهَ لایُصلِحُ عَمَلَ المُفسِدین».
علامه طباطبایی معتقد است که صلاح و فساد دو امر متقابل و ضد یکدیگر است و سنت الهی بر آن است که اثر متناسب و ویژه هریک از صلاح و فساد را بر صالح و فاسد مترتب کند و اثر عمل صالح سازگاری و هماهنگی با سایر حقایق عالم و اثر عمل فاسد ناسازگاری با سایر حقایق عالم است، پس این پدیده استثنایی بهطور طبیعی بر اثر واکنش سایر اسباب عالم با همه قوا و وسائل مؤثرش، محکوم به نابودی است.
بنابراین، باطل در نظام آفرینش دوام نمییابد و سرانجام جهان روبه بهبودی و اصلاح است: «واللّهُ لا یَهدِی القَومَ الظّــالِمین» (بقره، آیه 258)، «انّ اللّهَ لایَهدِی القَومَ الفـاسِقین» (منافقون، آیه 6)، «اِنَّ اللّهَ لایَهدی مَن هُوَ مُسرِفٌ کَذّاب» (غافر، آیه 28)، «اِنَّ اللّهَ لایُصلِحُ عَمَلَ المُفسِدین». (یونس، آیه 81؛ نگاه کنید: المیزان، ج 10، ص110)
اصلاح طلبی گرایش فطری
بر پایه دیدگاه علامه طباطبایی، انسان نیز که جزئی از عالم آفرینش است از این قانون کلی بیرون نیست، پس اگر طبق هدایت فطرتش رفتار کرد به آن سعادتی که برایش مقدر شده میرسد و اگر از حدود خود تجاوز کرد، یعنی در زمین فساد پیشه کرد، خدای سبحان به قحط و گرفتاری و انواع عذابها و نقمتها گرفتارش میکند، تا شاید به سوی صلاح و سداد بگراید: «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ والبَحرِ بِما کَسَبَت اَیدِیالنّاسِ لِیُذیقَهُم بَعضَ الَّذی عَمِلوا لَعَلَّهُم یَرجِعون؛ به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشكى و دريا نمودار شده است تا سزاى بعضى از آنچه را كه كرده اند به آنان بچشاند باشد كه بازگردند ». (روم، آیه 41)
اما اگر انسان همچنان بر انحراف و فساد خود بماند و بر اثر اینکه فساد در دلش ریشه دوانیده از آن دل برنکند، به عذاب استیصال گرفتارش میکند: «ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَی ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکـت مِنَ السَّماءِ والاَرضِ ولـکِن کَذَّبوا فَاَخَذنـاهُم بِما کانوا یَکسِبون؛ و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند قطعا بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى گشوديم؛ ولى تكذيب كردند پس به كيفر دستاوردشان گريبان آنان را گرفتيم .» (اعراف، آیه 96)، و نیز می فرماید: «و ما کانَ رَبُّکَ لِیُهلِکَ القُری بِظُـلم واَهلُها مُصلِحون؛ و پروردگار تو هرگز بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند به ستم هلاك كند.(هود، آیه 117)
اما اگر در مسیر صلاح و اصلاح باشد در این صورت دنیا و آخرتش آباد می شود و زمین را به ارث می برد: «اَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّـالِحون؛ زمین را بندگان صالح ام ارث می برند». (انبیاء، آیه 105) و این بدان جهت است که وقتی انسان صالح شد، قهراً عملش هم صالح میشود، و چون عمل صالح شد، با نظام عمومی جهان سازگار میشود و با این اعمال صالح، زمین برای زندگی صالح میشود. (المیزان، ج 16، ص 305)
از نظر قرآن، انسان هایی که به سبب گناه فطرت سالم و ابتدایی خود را از دست داده اند، به طور طبیعی دیگر الهامات تقوایی و فجوری نداشته و قدرت تشخیص خود را از دست می دهند و گرایش ایشان نیز تغییر می کند؛ زیرا با گناه قلب و فطرت دسیسه و دفن می شود(شمس، آیات 7 تا 10) و انسان هر چند ابزارهای شناختی و منابع آن را از جمله گوش و چشم بلکه شنوایی و بینایی و حتی ادراکی یعنی قلب را در اختیار دارد، ولی به سبب مختوم شدن قلب، ادراکات درستی نداشته و مسایل و امور را وارونه درک و تحلیل می کند و بر اساس آن عمل و حتی به دیگران توصیه و سفارش می دهد. این گونه است که کار افسادی خویش را اصلاحی و کار اصلاحی دیگران را افسادی می بیند و می یابد و واکنش نشان می دهد. خداوند در آیات 7 تا 12 سوره بقره به این نکته اشاره کرده و از منافقانی یاد می کند که ادعای اصلاح میکنند، درحالیکه ماهیت عملشان افساد است؛ زیرا قلوب ادراکی آنان مختوم و مطبوع شده است:«واِذا قیلَ لَهُم لاتُفسِدوا فِی الاَرضِ قالوا اِنَّما نَحنُ مُصلِحون؛ و هر گاه به ایشان گفته می شود در زمین افساد نکنید! می گویند: تنها ما مصلح و اصلاح گرانیم».
گاه قرآن اصلاح را در برابر اضلال قرار میدهد: «اَلَّذینَ کَفَروا وصَدّوا عَن سَبیلِ اللّهِ اَضَلَّ اَعمــالَهُم والَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّـالِحـاتِ وءامَنوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّد وهُوَ الحَقُّ مِن رَبِّهِم کَفَّرَ عَنهُم سَیِّـاتِهِم و اَصلَحَ بالَهُم؛ و آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند و به آنچه بر محمد [ص] نازل آمده گرويده اند كه آن خود حق و از جانب پروردگارشان است خدا نيز بديهايشان را زدود و حال و روزشان را بهبود بخشيد.(محمد، آیه 2)
در این آیه دو تعبیر «اَضَلَّ اَعمــلَهُم» و «کَفَّرَ عَنهُم سَیِّـاتِهِم و اَصلَحَ بالَهُم» در برابر هم قرار گرفته است، بنابراین، ایمان و عمل صالح که به سوی سعادت راهبرند، جز با هدایت اعمال و رفع زشتیها از سوی خداوند به انجام نمیرسد.(المیزان، ج 18، ص 223)
ذکر اصلاح در برابر اضلال گویای آن است که کفر و حق ستیزی، سبب نابودی اعمال گشته(همان)و ایمان و اعمال صالح، سبب اصلاح امور دنیایی و دینی میگردد. (التبیان، ج۹، ص۲۹۲؛ مجمعالبیان، ج۹، ص۲۹۲. )
اهمیت اصلاح اجتماعی از منظر قرآن
از نظر قرآن، اصلاحات واقعی هماره یک امر ارزشی است، مگر آن که شخص یا گروه گرفتار توهم اصلاحات شده و به سبب وارونگی قلب و ادراک و مختوم بودن آن، افساد را اصلاح بدانند.(بقره، آیات 7 تا 12)
خداوند با اشاره به برخی از آثار مهم و اساسی اصلاحات بر آن است تا اهمیت و ارزش این امر را به امت گوشزد کند. خداوند در آیات 116 و 117 سوره هود انجام اقدامات اصلاحى از سوى مصلحان جامعه را مانع نزول عذاب استيصال و ریشه کن می داند. به این معنا که رفتار افسادی برخی موجب نزول عذاب ریشه کن در دنیا می شود، اما اقدامات اصلاحی خود مانع از نزول در قالب رفع عذاب یا دفع آن می شود.
رهبران و جانشیان و کارگزاران آنان باید خود اهل اصلاحات باشند و دیگران را بدان سفارش کنند؛ چنان که حضرت موسى(ع) به برادرش هارون(ع)، سفارش می کند تا در غیب وی به اصلاح امور جامعه اهتمام ورزد و تابع اعمال مفسدانه مفسدان نباشد.(اعراف، آیه 142)
همان طوری که امت باید دنبال افساد ابتدایی نباشند، بلکه باید اجازه ندهند که اموری که پس از فساد ، اصلاح شده ، دوباره به دست برخی از مفسدان افساد شود. از این رو، خداوند در آیه 56 سوره اعراف از افساد در زمين پس از اصلاح آن نهی می کند؛ و حضرت شعیب(ع) به عنوان پیامبر(ص) در همین راستا حرکت و مردم را از افساد پس از اصلاح باز می دارد.(اعراف، آیه 85)
هم چنان که منافقان به سبب وارونگی قلوب و ختم آن دچار این توهم بودند که اعمال افسادی ایشان اصلاح گرانه است؛ برخی دیگر از مردم، گرفتار امری زشت تر هستند؛ زیرا ایشان تظاهر به اصلاح طلبی داشته و خود را مصلح می دانند، در حالی که اهل افساد هستند. از نظر قرآن، تظاهر به اصلاح امور مردم با دستاويز قرار دادن سوگند و دیگر مقدسات، مورد نهى خداوند است(بقره، آیه 224) ؛ زیرا این عده با مردم فریبی بر آن هستند تا به نابهنجاری دامن زده و از اصلاحات واقعی اجتماعی جلوگیری به عمل آورند. اینان دشمنان بسیار خطرناک جامعه و حرکت اصلاحی مصلحان هستند.
جوامعی که گرفتار استکبار و ظلم نهادینه هستند، رهبران مستکبر و ظالم آن ، جلوی هر حرکت اصلاحی را می گیرند و اجازه نمی دهند هیچ حرکت اصلاحی سامان یافته و دایمی در آن ایجاد و یا ادامه یابد.(شعراء، آیات 141 تا 152؛ نمل، آیات 45 و 48؛ اعراف، آیات 85 و 86 و آیات دیگر)
از نظر قرآن، هر حرکت اصلاحی از سوی هر فرد و نهاد و جامعه ای برای آنان بسیار مفید و سازنده است؛ زیرا نه تنها موجبات آرامش فردی و جمعی را فراهم می آورد، بلکه زمینه ساز افزایش برکات و رشد اقتصادی و بهره مندی و بهره وری بیش تر جامعه می شود.(محمد، آیه 2؛ اعراف، آیه 96 و ایات دیگر)
هم چنین از نظر قرآن اگر مفسدان و ستمگران فاسد و مفسد دست از اقدامات فاسد خویش بردارند و به جای آن به اصلاحات عمل فاسد خویش بپردازند، نه تنها از عذاب استیصال و نابودی در دنیا رها می شوند( هود، آیه 117) بلکه اصلاح عملكرد نادرست از سوى ستمگران و مفسدان، باعث مصونيت یابی آنان از نابودى(همان)، بهره مندی از رحمت الهی(مائده، آیه 39) و مغفرت و آمرزش گناهان آنان (همان) می شود.
بنابراین، اگر مفسدان خود به اصلاح عمل خویش نپردازند، خداوند اعمال ایشان را اصلاح نخواهد کرد(یونس، آیه 81)، پس هر مفسدی باید خود اقدامات اصلاحی را اخلاص شروع کند تا خداوند او را یاری رساند. خداوند در آیات 70 و 71 سوره احزاب می فرماید چنان که مراعات تقوا و صدق گفتار مؤمنان، سبب اصلاح اعمال آنان از جانب خداوند می شود، هم چنین توبه فاسقان و اصلاح رفتارشان سبب غفران و رحمت الهی و اصلاح کارهایشان می شود.(نور، آیات 4 و 5)
پس هر کسی در هر کاری اگر فساد و افسادی چون فحشاء داشت باید خود اقداماتی را چون توبه انجام دهد تا اصلاحات واقعی از سوی خداوند نیز انجام شود.(نساء، آیات 15 و 16) پس توبه و اصلاح عقيده كفرآلود، راه دستيابى دوباره به هدايت خواهد بوده(آل عمران، آیات 86 و 89) و اصلاح عقيده، موجب آمرزش و رحمت الهى آنان می شود.(همان)
اصلاحات اجتماعی از منظر قرآن
اصلاحگران اجتماعى باید در مسیر اصلاحات اجتماعی و سیاسی به این نکات توجه داشته باشند:
- اندك بودن اصلاحگران اجتماعى: از نظر قرآن اصلاحگران اجتماعى در ميان امّتها هماره اندك بوده و هستند؛ بنابراین نباید وحشت کرد و بر خدا اعتماد داشت. (هود، آیه 116)
- ضرورت وجود اصلاحگران اجتماعى: وجود اصلاحگران در جامعه براى جلوگيرى از فساد در اجتماع ضروری است و باید دست کم گروهی برای اصلاحات قیام کنند تا نابودی و هلاکت دنیوی برای امت رقم نخورد. (هود، آیات 116 و 117)
- نجات اصلاحگران اجتماعى: هر چند مصلحان در هر امتی اندک هستند و در فشار از سوی مستکبران و مفسدان قرار می گیرند و تهدید به کشتن و اخراج و تبعید و سلب حقوق شهروندی می شوند، ولی باید بدانند خداوند با آنان است؛ زیرا قرآن می فرماید که خداوند، نجاتدهنده اصلاحگران اجتماعى از عذاب و نابودى است و در آخرت نیز پاداشی در خور به ایشان می دهد.( همان)
- نقش اصلاحگران اجتماعى: از نظر قرآن، هر چند مصلحان اندک هستند؛ ولی انجام اقدامات اصلاحى از سوى اصلاحگران جامعه، مانع نزول عذاب استيصال است. (همان) هم چنین از نظر قرآن، وجود اصلاحگران در اجتماع، ضامن بقاى جامعه است ؛ در حالی که اگر آنان نباشند جامعه به سرعت متلاشی و نابود می شود؛ زیرا گسترش فساد در همه ابعاد و اقشار جامعه موجب تباهی درونی جامعه است که از سنت های الهی است(همان)
- ويژگىهاى اصلاحگران اجتماعى: از نظر قرآن اصلاحگران اجتماعى، داراى انديشه و بصيرت در امور هستند و اموری را در می یابند و می بینند که دیگران از آن غافل هستند. این گونه است که روشنفکران واقعی مصلحان واقعی هستند که از هر گونه نابهنجاری و فساد آگاه و برنامه ای برای اصلاح آن مد نظر دارند. (همان)
- مبارزه با اصلاحگران دروغين: در هر جامعه ای گروهی مدعی اصلاح گری هستند که یا چون منافقان دچار اشتباه به سبب فقدان قوه ادراکی و ختم قلب هستند(بقره، آیه 8 تا 12) یا گروه های که به فریب خود را مصلح می دانند و به مقدسات مردم سوگند می خورند و جامه رهبران مصلح و روحانی را می پوشاند در حالی عالمان تزویر هستند. از این روست که خداوند در آیات قرآنی نسبت به آنان هشدار می دهد. در قرآن خداوند به اصلاحگران دروغين در امور يتيمان هشدار می دهد و از مصلحان واقعی می خواهد تا مراقب این دروغگویان باشند و امور یتیمان را به اینان واگذار نکنند.(بقره، آیه 220) در همین راستا قرآن بر افشاگرى عليه اصلاحگران دروغين و ضد آنان توجه می دهد.(بقره، آیات 11 و 12)؛ زیرا خطر اصلاحگران دروغين برای جامعه بسیار زیاد است و آنان خود به افزایش و گسترش فساد در جامعه کمک می کنند.(همان) ويژگىهاى اصلاحگران دروغين باید دانسته و بر همگان مشخص شود تا مردم از مصلحان ناامید نشوند؛ زیرا وقتی مصلحان دروغین وارد صحنه می شوند، مردم به سبب رفتار افساد و فاسد آنان ممکن است از اصلاحات واقعی نا امید شوند و قدرت تشخیص خود را از دست دهند. البته با درنگی در اعمال و رفتار مصلحان دروغین می توان آنان را شناخت؛ چرا که ادّعاى اصلاح در عين فسادگرى از ويژگىهاى اصلاحگران دروغين است که خود رسواگر آنان است.(همان)
- پاداش ویژه اصلاحگران: خداوند به مصلحان پاداش خاص می دهد. قرآن بیان می کند که مصلحان واقعی داراى پاداشى تضمين شده از جانب خدا هستند. (اعراف، ایه 170) از همین روست که آنان مور تشویق خداوند قرار می گیرند. (بقره، ایه 220)
- ويژگىهاى اصلاحگران واقعی: تمسّك به كتاب آسمانى و اقامه نماز، از ويژگىهاى اصلاحگران است؛ بنابراین مصلحان واقعی نمی گویند ما موظف و مکلف نیستم تا مردم را به بهشت ببریم؛ بلکه با اقامه نماز و تشویق مردم به کتاب الهی و شریعت و نماز و مانند آن مردم را به سوی کمال و بهشت سوق می دهند.(اعراف، آیه 170) از نظر قرآن کسانی که اهل تقوا و نماز و اقامه آن هستند، از مصلحان واقعی هستند که دیگران را نیز بر اساس سوره عصر توصیه به حق و صبر می کنند.
- نشانه های اصلاحات و اصلاح گری : مصلحان واقعی اهل اقامه نماز(اعراف، ایه 170) ، تقوای الهی (احزاب، آیات 70 و 71)، تمسّك به قرآن كتاب آسمانى(اعراف، ایه 170)، تنبيه و طرد اجتماعی بزهکاران و خلافکاران(نساء، آیات 16 و 34)، توبه(بقره، آیه 160، نساء، آیات 16 و 146؛ مائده، آیه 39)، حقگويى و سخن راست و درست(احزاب، ایات 70 و 71) ، دعا و نیایش برای خود و فرزندان و دیگران(احقاف، آیات 15 و 16) ، عدالت (حجرات، آیه 9) ، مخالف مفسدان و پیروی از آنان( اعراف، ایه 142) ، مخالف تقليد كوركورانه(هود، آیات 87 و 88) و از ناهیان منکر و آمران معروف هستند(هود، آیات 116 و 117) این مصلحان واقعی هم چنین توفیق الهی را برای موفقیت در اصلاح خواهان هستند.(هود، آیات 84 و 88) و در توان خویش و استطاعت تلاش می کنند و هرگز ناامید نمی شوند.(همان) و در مجالس و مذاکرات آشکار و نهانی نجوایی که دارند برای اصلاح امور است(نساء، آیه 114)