اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیمعارف قرآنیمقالات

زبان، کلید زشت و زیبا

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

زبان به عنوان یک عضو انسانی در دهن در مقام ابزار بیان باطن، نقش کلیدی در زندگی بشر دارد و بسیاری از خوبی ها و بدی ها به آن نسبت داده می شود. از زبان هر چه بگوییم کم گفته ایم؛ زیرا خداوند چنان برای این عضو و ابزار بیانی اهمیت قایل است که کردار آدمی را به طور مطلق به آن نیست می دهد. نویسنده در این مطلب بر آن است تا اهمیت و راه بهره مندی درست از این ابزار را بر اساس آموزه های وحیانی اسلام تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

زبان، ابزار بیانی انسان

خداوند در آیه 3 و 4 سوره رحمن می فرماید: خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ؛ خدای رحمان، انسان را آفرید و بیان را به او آموخت. این بدان معناست که یکی از نعمت های بزرگ خداوند رحمان تعلیم و آموزش بیان به انسان است تا بتواند آن چه در دل و باطن دارد بیان و آشکار کند. این یکی از توانایی های انسان است که او را از دیگر آفریده های الهی متمایز می کند؛ زیرا می تواند به صورت آشکار نه گنگ و مبهم هر چیزی را بیان کند و مطالب و خواسته های خویش را هویدا نماید. البته این توانایی نیازمند ابزاری است تا بتواند با استفاده از آن، بیانی داشته باشد، زیرا انسان دارای روان و نفسی است که برای انجام کارهایش نیازمند اسباب و ابزار است و همانند روح و جان مجرد محض نیست تا نیاز به ابزارهای مادی نداشته باشد. پس همان طوری که برای دیدن به چشم و برای شنیدن به گوش نیاز دارد، برای بیان نیازمند زبان است. از همین روست که خداوند در آیات 8 و 9 سوره بلد می فرماید: أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ؛ آيا دو چشمش نداده‏ايم و زبانى و دو لب؟

این ابزار و عضو گوشتی در بدن و دهان آدمی به نام زبان که در عربی لسان گفته می شود، کارکردهای چندگانه ای چون چشيدن، بلعيدن و گفتار دارد. ولی آن چه مقصود و منظور ما از زبان و لسان در این جاست همان کارکرد گفتاری آن است که انسان را قادر و توانا می سازد تا بیانی داشته و ما فی الضمیر و منویات خویش را آشکار کرده و خواسته ها، نیازها، مطالب و مقاصد خود را بدان بازگو کند و اسرار باطنی را بدان هویدا نماید.

پس وقتی ما از زبان در این جا سخن می گوییم همان نظامى از علايم و نشانه هاست که جنبه آوايى آن قراردادى است و به افرادى كه داراى فرهنگ مشتركى اند اجازه ارتباط با يكديگر را مى دهد.( دايرة المعارف تطبيقى علوم اجتماعى، ج 1، ص 304، «زبان») بنابراین مراد همان جنبه بیانی زبان است که خداوند در آیه 4 سوره رحمن به آن اشاره داشته است.

البته برخی بیان در آیه را به معنای مطلق اموری دانسته اند که انسان از راه آن به هویدا و آشکار سازی باطن و نهان خویش می پردازد و افکار و اندیشه خویش را هویدا می کند؛ از این رو، سخن گفتن، نوشتن، فهميدن و فهماندن، اشارات بیانی و مانند آن را به عنوان بیان دانسته اند. پس مراد از بیان مطلق تفهیم و تفهم دانسته شده است.(نگاه کنید: مجمع البيان، ج 9 – 10، ص 299)

با این همه شکی نیست که زبان در میان ابزارهای بیانی نقش کلیدی و اساسی را در زندگی بشر ایفا می کند و تفهیم و تفهم به کمک این ابزار انتقالی انجام می گیرد هر چند که دیگر ابزارها نیز نقشی دارند و کمک می کنند تا قلب به عنوان ابزار تفهیم و تفهم با استفاده از این ابزارها به مقاصد خود برسد؛ زیرا قلب به عنوان مرکز فهم انسانی(اعراف، آیه 179؛ توبه، آیه 87؛ منافقون، آیه 3) به این ابزارها برای انتقال و کسب اطلاعات نیازمند است.

بر اساس آیات قرآنی، سلامت و نقص این عضو گوشتی به نام زبان، در رسایی و شیوایی بیان و ابراز کلمات نقش دارد و به طور طبیعی فصاحت سخن و بیان به آن نیز بستگی پیدا می کند.(طه، آیه 27؛ قصص، آیه 34؛ شعراء، آیه 13؛ روایات تفسیری)

البته نقش اصلی را در فصاحت زبانی و بیانی همان قلب دارد؛ زیرا قلب مدیریت تفهیم و تفهم برعهده دارد. هر چند که سلامت عضو گوشتی در طلاقت، رهایی ، رسایی و روانی بیان واژگان نقش دارد؛ ولی این قلب است که فصاحت و بلاغت را تحقق می بخشد.

به نظر می رسد که فصاحت به حوزه انتخاب واژگانی و رسایی آن در هنگام ادا و بلاغت به ترکیب جملات و شیرینی، شیوایی و رسایی معانی جمله ناظر است. به این صورت می توان گفت که رسایی و شیوایی و روانی از یک سو در کنار شیرینی و زیبایی، بیان مبین خواهد بود. پس می توان گفت سلامت زبان ابزاری در کنار قلب سالم و توانا از درک و فهم فقیهانه است که می تواند «بیان مبین» را بیافریند.

پيامبر صلي الله عليه و آله در تعریف بهترین نوع سخن گفتن می فرماید: خَيْرُ الكَلامِ مَا دَلَّ وَ جَلَّ وَ قَلَّ وَ لَمْ يُمِلَّ؛ بهترين سخن، آن است كه قابل فهم و روشن و كوتاه باشد و خستگى نياورد. (انوار العلویه، ص 489 )

اهمیت و ارزش زبان و بیان

خداوند در آیات قرآنی از جمله آیه 18 سوره ق می فرماید: مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ؛ آدمى‏ هيچ سخنى را به لفظ درنمى‏آورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او آن را ضبط مى‏كند، مطلق کردار و اعمال به لفظ و سخن نسبت می دهد؛ در حالی که فرشتگان همه کردارها و اعمال انسانی که از او خارج می شود و به لفظ عمل در می آید می نگارند. پس انسان هیچ کردار و گفتاری ندارند مگر آن که فرشتگان آماده و مراقب آن را می بینند و می نگارند.

علامه طباطبایی در المیزان، ذیل آیه می نویسند: كلمه” لفظ” به معناى پرت كردن است، و اگر سخن گفتن را لفظ ناميده‏اند، به نوعى تشبيه است. و كلمه” رقيب” به معناى محافظ، و كلمه” عتيد” به معناى كسى است كه فراهم كننده مقدمات آن ضبط و حفظ است، خلاصه يكى مقدمات را براى ديگرى فراهم مى‏كند تا او از نتيجه كار وى آگاه شود. اين آيه شريفه بعد از جمله” إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ” كه آن نيز در باره فرشتگان موكل است، دوباره راجع به مراقبت دو فرشته سخن گفته است با اينكه جمله اول، تمامى كارهاى انسان را شامل مى‏شد و جمله دوم تنها راجع به گفتار و سخن انسان است. این نوع بیان مطلب، از باب ذكر خاص بعد از عام است كه در همه جا مى‏فهماند گوينده نسبت به خاص عنايتى بيشتر دارد. چنان که شخصی در وصیتی می گوید: ارحام و خويشاوندان را پاس بدار، و به فلان پسر عمويت را توجه کن. این ذکر خاص پس از عامم مى‏رساند وصیت کننده در باره آن شخص عنايتى بيشتر دارى.

مفسران تفسیر نمونه نیز می نویسند: در آيه گذشته سخن از ثبت تمامى اعمال آدمى بود، و در اين آيه روى خصوص الفاظ و سخنان او تكيه مى كند، و اين به خاطر اهميت فوق العاده و نقش مؤ ثرى است كه گفتار در زندگى انسانها دارد، تا آنجا كه گاهى يك جمله مسير اجتماعى را به سوى خير يا شر تغيير مى دهد؛ و هم به خاطر اين كه بسيارى از مردم سخنان خود را جزو اعمال خويش ‍ نمى دانند، و خود را در سخن گفتن آزاد مى بينند، در حالى كه مؤثرترين و خطرناكترين اعمال آدمى همان سخنان او است .

البته برخی دیگر گفته اند: «لفظ» در آیه مراد هر عملی است که از انسان صادر و خارج می شود و اختصاص به قول ندارد؛ همان طوری که واژه «اکل» در آیه 188 سوره بقره و 29 سوره نساء مطلق تصرفات است و اختصاص به تصرف خوردن ندارد، بلکه شامل خرید و فروش، نشستن، پوشیدن، و مانند آن ها نیز می شود، زیرا اموال هر چند که در اصل به چارپایانی چون شتر و گاو و گوسفند و بز اطلاق می شد، ولی سپس تعمیم داده شده و به همه دارایی ها مال اطلاق می شود و از آن جایی که اموال کارکردهای متفاوتی غیر از خوردن دارد، مراد از اکل هر گونه تصرف در مال و دارایی دیگری است. در این جا نیز مراد از لفظ هر گونه اعمال است و از آن جایی که بیش ترین اعمال انسان قولی و زبانی است، از باب غلبه قول و سخن گفتن مورد تاکید قرار گرفته است؛ چنان که مهم ترین تصرف در اموال نیز خوردن است.

بر هر حال، به نظر می رسد که خداوند در میان اعمال آدمی، به عمل قولی و زبانی توجه ویژه مبذول داشته به طوری که آن را جداگانه پس از عام ذکر می کند و یا آن که دیگر اعمال را حتی به زبان و سخن نسبت می دهد تا چیرگی و غلبه زبان از نظر کثرت در میان اعمال بشری مورد تاکید قرار گیرد؛ زیرا سخن گفتن آسان ترین و راحت ترین کار در کارها و اعمال انسانی است و بیش ترین تاثیر مثبت و منفی را به جا می گذارد. از این روست که امام سجاد عليه السلام می فرماید: اِنَّ لِسانَ ابْنِ آدَمَ يُشْرِفُ كُلَّ يَوْمٍ عَلى جَوارِحِهِ فَيَقولُ: كَيْفَ أَصْبَحْتُمْ؟ فَيَقولونَ: بِخَيْرٍ اِنْ تَرَكْتَنا! وَيَقولونَ: اَللّهَ اَللّهَ فينا! وَ يُناشِدونَهُ وَ يَقولونَ: إِنَّما نُثابُ بِكَ وَ نُعاقَبُ بِكَ؛ زبان آدميزاد، هر روز به اعضاى او نزديك مى شود و مى گويد: چگونه ايد؟ آنها مى گويند: اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستيم! و مى گويند: از خدا بترس و كارى به ما نداشته باش. و او را سوگند مى دهند و مى گويند: ما فقط به واسطه تو پاداش مى يابيم و به واسطه تو، مجازات مى شويم. (خصال، شیخ صدوق ، ص 6، ح 15 )

پيامبر صلي الله عليه و آله نیز درباره جایگاه خطیر زبان می فرماید: يُعَذِّبُ اللّهُ اللِّسانَ بِعَذابٍ لا يُعَذِّبُ بِهِ شَيْئا مِنَ الْجَوارِحِ، فَيَقولُ: اَى رَبِّ،عَذَّبْتَنى بِعَذابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَيْئا؟! فَيُقالُ لَهُ: خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشارِقَ الاَرضِ وَ مَغارِبَها، فَسُفِكَ بِها الدَّمُ الْحَرامُ وَ انْتُهِبَ بِها الْمالُ الْحَرامُ وَ انْتُهِكَ بِها الفَرْجُ الْحَرامُ؛ خداوند! زبان را عذابى دهد كه هيچ يك از اعضاى ديگر را چنان عذابى ندهد. زبان گويد: اى پروردگار! مرا عذابى دادى كه هيچ چيز را چنان عذاب ندادى! در پاسخش گفته شود: سخنى از تو بيرون آمد و به شرق و غرب زمين رسيد و به واسطه آن خونى بناحقّ ريخته شد و مالى به غارت رفت و ناموسى هتك شد. (کافى، ج 2 ص 115، ح 16)

زشت و زیبای سخن

در آیات قرآنی برای زبان و بیان آدمی ویژگی های بسیاری بیان شده است. خداوند در قرآن بسیاری از گناهان را به زبان نسبت می دهد. از جمله این گناهان می توان اذیت و توهین(ممتحنه، آیه 2)، افتراء و تهمت(نور، آیات 15 و 16)، گناه بدعت و تغییر حلال و حرام خداوندی(آل عمران، آیه 78؛ نحل ، ایه 116)، تحریف حقایق از طریق تحریف لفظی و معنوی(نساء، ایه 46)، دروغ(نحل، آیه 62؛ فتح، آیه 11)، دشنام و ناسزا(نساء، آیه 46)، قذف و اتهام ناروای زنا و روابط نامشروع(نور، آیات 11 و 15 و 16 و 23)، غیبت (حجرات، آیه 12) و مانند آن ها اشاره کرد.

در حالی که انسان می تواند زبان را به عنوان بهترین ابزار بیان مقاصد و منویات نیک و خوب و زیبا به کار گیرد. از این روست که خداوند به انسان ها درست می دهد و می فرماید: قولوا لِلنّاسِ حُسْنا؛ با مردم به زبان خوش و نیکو سخن بگوييد.(بقره، آیه 83)

امام باقر عليه السلام در تفسیر معنای قول نیک که خداوند در آیه سفارش کرده می فرماید: فى قَوْلِهِ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا» قال: قُولوا لِلنّاسِ أحْسَنَ مَا تُحبّونَ أنْيُقالَ لَكُمْ، فَاِنَّ اللّهَ عزَّوَجلَّ يُبْغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ عَلىَ الْمُؤمِنين، اَلفاحِشَ الْمُتَفَّحِشَ السّائَلَ الْمُلْحِفَ، وَ يُحِبُّ الحَيّى الْحَليمَ اَلْعفيفَ الْمُتعَفِّـفَ؛ درباره اين گفته خداوند كه «با مردم به زبان خوش سخن بگوييد» فرمود: بهترين سخنى كه دوست داريد مردم به شما بگويند، به آنها بگوييد، چرا كه خداوند،لعنت كننده، دشنام دهند، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بدزبان و گداى سمج را دشمن مى دارد و با حيا و بردبار و عفيفِ پارسا را دوست دارد. (امالى صدوق، ص 326)

امام حسن عسكرى عليه السلام نیز در تفسیر آیه می فرماید: فى تفسير قوله تعالى «وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا» قالَ: قُولُوالِلنّاسِ كُلِّهُمْ حُسْنا مُؤمِنِهُمْ وَ مُخالِفِهُمْ، أمّا المؤمِنونَ فَيَبْسُطُ لَهُمْ وَجْهَهُ وَ أمّا الْمُخالِفونَ فَيُكَلِّمُهُمْ بِالْمُداراةِ لاِجْتِذابِهِمْ اِلىَ الاْيمانِ. فَاِنِ استَتَرَ مِنْ ذلِكَ بِكفِّ شُرورِهمْ عَنْ نَفْسِهِ وَ عَنْ اِخْوانِهِ المُؤمِنينَ؛ در تفسير آيه «با مردم به زبان خوش سخن بگوييد» فرمود: يعنى با همه مردم، چه مؤمن و چه مخالف، به زبان خوش سخن بگوييد. مؤمن، به هم مذهبان، روى خوش نشان مى دهد و با مخالفان، با مدارا سخن مى گويد تا به ايمان، جذب شوند و حتّى اگر نشدند، با اين رفتار، از بدى هاى آنان در حقّ خود و برادران مؤمنش، پيشگيرى كرده است. (مستدرک الوسائل، ج 12، ص 261)

امام سجاد عليه السلام نیک گفتاری را از حقوق زبان دانسته و می فرماید: حَقُّ اللِّسانِ اِكْرامُهُ عَنِ الْخَنى وَتَعْويدُهُ الْخَيْرَ وَ تَرْكُ الْفُضولِ الَّتى لافائِدَةَ لَها وَ الْبِرُّ بِالنّاسِ وَ حُسْنُ الْقَوْلِ فيهِمْ؛ حق زبان، احترام گذاشتن به آن با ترك زشت گويى، عادت دادنش به خوبى، ترك گفتار بى فايده و نيكى به مردم و خوشگويى درباره آنان است. (بحارالأنوار، ج 71، ص 286، ح 41)

امام على عليه السلام در بیان خصلت هایی که از راه زبان و گفتار آشکار می شود می فرماید: أيُّهَا النّاسُ فِى الاِنْسانِ عَشْرَ خِصالٍ يُظْهِرُها لِسانُهُ: شاهِدٌ يُخْبِرُ عَنِ الضَّميرِ وَ حاكِمٌ يَفْصِلُ بَيْنَ الْخِطابِ وَ ناطِقٌ يُرَدُّ بِهِ الْجَوابُ وَ شافِعٌ يُدْرَكُ بِهِ الْحاجَةُ وَ واصِفٌ يُعْرَفُ بِهِ الاَشْياءُ وَ أَميرٌ يَأْمُرُ بِالْحَسَنِ وَ واعِظٌ يَنْهى عَنِ الْقَبيحِ وَ مُعِزٌّ تُسَكَّنُ بِهِ الاَحْزانُ وَحاضِرٌ تُجْلى بِهِ الضَّغائِنُ وَ مونِقٌ تَلْتَذُّ بِهِ الاَسْماعُ؛ اى مردم! انسان ده خصلت دارد كه زبانش آنها را آشكار مى سازد: 1. زبان، گواهى است كه از درون خبر مى دهد؛ 2. داورى است، كه به دعواها خاتمه مى دهد؛ 3. گويايى است كه به وسيله آن به پرسش ها پاسخ داده مى شود؛ 4. واسطه اى است كه با آن حاجت برآورده مى شود؛ 5. وصف كننده اى است كه با آن اشياء شناخته مى شود؛ 6. فرماندهى است كه به نيكى فرمان مى دهد؛ 7. پند دهنده اى است كه از زشتى باز مى دارد؛ 8. تسليت دهنده اى است كه غم ها با آن آرامش مى يابد؛ 9. حاضرى است كه با آن كينه ها برطرف مى شود؛ 10. و دلربايى است كه گوش ها با آن از لذّت برخوردار مى شوند. (کافى، کلینی ، ج 8 ، ص 20، ح 4)

پيامبر صلي الله عليه و آله درباره ویژگی هایی که نشان دهنده عدالت و جوانمردی شخص است، به مساله پرهیز از دروغ اشاره می کند و می فرماید: مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُم فَلَمْ يَكْذِبْهُم وَ وَعَدَهُم فَلَمْ يَخْلِفْهُم فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَتْ مُرُوءتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدالَـتُهُ وَ وَجَبَتْ اُخُوَّتُهُ وَحَرُمَتْ غيبَتُهُ؛ هر كس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نكند، دروغ نگويد و خلف وعده ننمايد، جوانمرديش كامل، عدالتش آشكار، برادرى با او واجب و غيبتش حرام است. (خصال، ص 208، ح 28)

یکی از کارکردهای مهم زبان و گفتار، ایجاد ارتباط با دیگران و بهره مندی از محبت و عواطف یک دیگر است. البته مردان به دیدن زیبایی و زنان به شنیدن کلمات زیبا و نیک بیش تر گرایش دارند؛ با این همه باید آدمی بیاموزد که بهترین راه ارتباطی با دیگران سخن نیک است؛ از این روست که خداوند حتی به مومنان فرمان می دهد که در برابر جاهلان عقلی و بدکرداران، با کرامت برخورد کرده و با آنانی که ناسزا و دشنام می گویند، روی خوش نشان دهید و با سلام از کنار آنان بزرگوارانه عبور کنید.(فرقان، آیه 72؛ فرقان، ایه 63)

اصولا بر اساس آموزه های قرآنی انسان می بایست در همان آغاز پیش گفتن هر سخنی ، سلام کند و با تحیت و سلام با یک دیگر دیدار کنند؛ چنان که فرشتگان در هنگام ورود اهل بهشت با تحیت و سلام به استقبال می آیند مومن نیز این گونه باید به استقبال دیگری برود.(نساء، آیه 86؛ فرقان، ایه 75؛ مریم، ایه 62؛ واقعه، ایه 26)

پيامبر صلي الله عليه و آله در بیان ارزش سلام در آغاز سخن به عنوان نیکوترین سخن می فرماید: وَالّذى نَفْسى بِيَدِهِ لاتَدْخُلُوا الْجَنَّةَ حَتّى تُؤمِنوا وَ لا تُؤْمِنوا حَتّى تَحابّوا أولا أدُلُّـكُم عَلى شَئىٍ اِذا فَعَلْتُموهُ تَحابَبْتُمْ؟ اَفْشُوا السَّلامَ بَيْنَـكُمْ؛ به خدايى كه جانم در اختيار اوست، وارد بهشت نمى شويد مگر مؤمن شويد و مؤمن نمى شويد، مگر اين كه يكديگر را دوست بداريد. آيا مى خواهيد شما را به چيزى راهنمايى كنم كه با انجام آن، يكديگر را دوست بداريد؟ سلام كردن بين يكديگر را رواج دهيد. (مشکاة الانوار، ص 157)

انسان نمی بایست بی سبب دیگران را مورد لعن قرار دهد، مگر آن که به عنوان تبری از کار زشت و منکر باشد که خداوند آن را واجب دانسته است ؛ چنان که لعن غاصبان حقوق اهل بیت(ع) روا داشته شده و خداوند خود بارها افرادی را لعن کرده و بیان می کند که فرشتگان و مومنان نیز آنان را لعن می کنند. (بقره، آیات 159 و 88 و 161 و آیات بسیار دیگر)

البته پيامبر صلي الله عليه و آله بسیار لعن کننده بودن را نهی می کند به طوری که عادت شخص شود و به هر جهتی لعن کند. از این روست که می فرماید: اِنّى لَمْ اُبْعَثْ لَعّانا وَ اِنّما بُعِثْتُ رَحْمَةً؛ من پيامبر نشده ام كه لعن و نفرين كنم، بلكه مبعوث شده ام تا مايه رحمت باشم. (کنزالعمال ، ح 8176 )

یکی از زشتی های زبانی و گفتاری عیب زدن و خرده گیری نسبت به دیگران است. آن حضرت در این باره هشدار می دهد و می فرماید : اَلذَّنْبُ شومٌ عَلى غَيْرِ فاعِلِهِ اِنْ عَيَّرَهُ ابْتُلِىَ بِهِ وَ اِنْ اَغْتابَهُ أَثِمَ وَ اِنْرَضىَ بِهِ شارَكَهُ؛ گناه براى غير گناهكار نيز شوم است، اگر گنهكار را سرزنش كند به آن مبتلا مى شود،اگر از او غيبت كند گنهكار شود و اگر به گناه او راضى باشد، شريك وى است. (نهج الفصاحه، ح 1623)

امام صادق عليه السلام نیز می فرماید: مَنْ اَحْصى عَلى اَخيهِ الْمُؤْمِنِ عَيْبا لِيَعيبَهُ بِهِ يَوْما ما كانَ مِنْ اَهْلِ هذِهِ الآيَةِ قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: اِنَّ الَّذينَ يُحِبّونَ اَنْ تَشيعَ الْفِاحِشَةُ فِى الَّذينَ آمَنوا لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ وَ اللّهُ يَعْلَمُ وَ اَ نْتُمْ لا تَعْلَمونَ ؛ هر كس درصدد عيب جويى برادر مؤمنش برآيد، تا با آن روزى او را سرزنش كند،مشمول اين آيه است: كسانى كه دوست دارند، زشتى ها در ميان مردم با ايمان شيوع پيدا كند، عذاب دردناكى براى آنان در دنيا و آخرت خواهد بود و خداوند مى داند و شمانمى دانيد. (مستدرک الوسایل، ج 9، ص 110، ح 10379)

از گناه گفتاری جدال و مجادله باطل است . از این روست که خداوند در آیاتی از چنین گفتاری بر حذر می دارد. (بقره، ایه 197؛ هود، آیه 32) البته جدال احسن که بر اساس امور معقول و مقبول باشد درست است و از همین روست که پیامبر(ص) به انجام آن مامور بوده است.( نحل، آیه 125) پيامبر صلي الله عليه و آله درباره ترک گناه گفتاری جدال و جدل می فرماید: اَنا زَعيمٌ بِبَيْتٍ فى رَبَضِ الْجَنَّةِ وَ بَيْتٍ فى وَسَطِ الجَنَّةِ وَ بَيْتٍ فَى اَعْلَى الْجَنَّةِ، لِمَنْ تَرَكَ الْمِراءَ وَ اِنْ كانَ مُحِقّـا وَ لِمَنْ تَرَكَ الْكِذْبَ وَ اِنْ كانَ هازِلاً وَ لِمَنْ حَسَّنَ خُلْقَهُ؛ من براى كسى كه بگومگو را رها كند، هر چند حق با او باشد و براى كسى كه دروغ گفتن را اگر چه به شوخى باشد، ترك گويد و براى كسى كه اخلاقش را نيكو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مركز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى كنم. (خصال، ص 144، ح 170)

از کارکردهای نیک زبان ، نصحیت دیگران است. این عمل بسیار پسندیده و نیک است. از این روست که امام على عليه السلام می فرماید: فَهَلُمَّ اَيُّهَا النّاسُ اِلَى التَّعاوُنِ عَلى طاعَةِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْقيامِ بِعَدْلِهِ وَالْوَفاءِ بِعَهْدِهِ وَ الاِنْصافِ لَهُ فى جَميعِ حَقِّهِ فَاِنَّهُ لَيْسَ الْعِبادُ اِلى شَىْءٍ اَحْوَجَ مِنْهُمْ اِلَى التَّناصُحِ فى ذلِكَ وَ حُسْنِ التَّعاوُنِ عَلَيْهِ ؛ اى مردم! بيايد يكديگر را بر اطاعت خدا يارى كنيد و عدالتش را بپاداريد و به عهدش(در عبوديت او و ترك طاعت شيطان) وفا كنيد و در تمامى حقوق الهى منصفانه رفتاركنيد، زيرا كه بندگان خدا به چيزى نيازمندتر از اين نيستند كه در اين امور يكديگر را نصيحت و خوب يارى كنند. (کافى، ج 8 ، ص 354، ح 550)

البته چنان که در جایی خود آمده ، نصحیت در مسایل جزیی و شخصی و نسبت به اشخاص در موارد خاص و نسبت به مساله و واقعه ای انجام می گیرد؛ از این رو، امری شخصی است و نمی بایست در جمع گفته شود و گفتن آن در جمع در حقیقت ضایع کردن شخص و تباه کردن شخصیت اوست؛ اما موعظه که یکی دیگر از نیک گفتاریهای بشر است ، می تواند عام و عمومی گفته شود؛ زیرا موعظه پندهای عام در مسایل کلی است و ناظر به رفتار خاص و شخصی و واقعه ای نیست ؛ از این روست که موعظه در جمع و به صورت کلان گفته می شود و فایده آن عمومی و گسترده تر است. البته گاه موعظه به همان معنای نصحیت نیز به کار رفته است که در این صورت می بایست اصول و آداب نصیحت مراعات شود. از جمله جاهایی که موعظه به معنای نصیحت به کار رفته این سخن امام حسن عسكرى عليه السلام است که در آن به آداب نصیحت توجه می دهد تا کلام به شکل نیکو و تاثیرگذار باشد و به زشت گفتاری نیانجامد. آن حضرت (ع) می فرماید: مَنْ وَعَظَ اَخاهُ سِرّا فَقَدْ زانَهُ وَ مَنْ وَعَـظَـهُ عَلانيَةً فَقَدْ شانَهُ؛ هر كس برادر (دينى اش) را پنهانى نصيحت كند، او را آراسته و اگر آشكارا نصيحتش نمايد، ارزش او را كاسته و به او عیب زده است.( تحف العقول، ص 489 )

اصلاح میان کسانی که اختلاف و درگیری دارند، بهره گیری از نیک گفتاری است. این شیوه موجب می شود تا بسیاری از مشکلات جامعه حل و فصل شود و به دادگاه ومحاکم رسمی کشیده نشود. پيامبر صلي الله عليه و آله نقش اصلاح گری به گفتار را از روزه و صدقه و نماز نیز بالاتر دانسته و می فرماید: اَلا اُخْبِرُكُمْ بِاَفْضَلَ مِنْ دَرَجَةِ الصّيامِ وَ الصَّلاةِ وَ الصَّدَقَةِ؟ صَلاحُ ذاتِ الْبَيْنِ، فَاِنَّ فَسادَ ذاتِ الْبَيْنِ هِىَ الْحالِقَةُ؛ آيا به چيزى با فضيلت تر از نماز و روزه و صدقه (زكات) آگاهتان نكنم؟ و آن اصلاحميان مردم است، زيرا تيره شدن رابطه بين مردم ريشه كن كننده دين است. (نهج الفصاحه، ح 458)

برای اصلاح میان افراد گاه لازم است که نجوای انجام گیرد و این همان نجواهای درست و راستی است که مورد خداوند در قرآن است. خداوند می فرماید: لاَّ خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتَغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا؛ در بسيارى از رازگوييهاى ايشان خيرى نيست، مگر كسى كه بدين وسيله به صدقه يا كار پسنديده يا سازشى ميان مردم، فرمان دهد. و هر كس براى طلب خشنودى خدا چنين كند، به زودى او را پاداش بزرگى خواهيم داد.(نساء، آیه 114)

چنان که بارها گفته شد ، مومن به کار خیر سبقت و سرعت می جوید(آل عمران، آیه 133؛ حدید، آیه 21؛ بقره، آیه 148) پس یکی از کارهای که باید انجام دهد، سبقت در کار خیری به نام اصلاح ذات بین است. پيامبر صلي الله عليه و آله در این باره می فرماید: أَيُّما مُسْلِمَيْنِ تَهاجَرا فَمَكَثا ثَلاثا لايَصْطَلِحانِ اِلاّ كانا خارِجَيْنِ مِنَ الاِسْلامِ،وَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُما وَلايَةٌ فَاَيُّهُما سَبَقَ اِلى كَلامِ اَخيهِ كانَ السّابِقَ اِلَى الْجَنَّةِ يَوْمَ الْحِسابِ؛ دو مسلمانى كه سه روز با هم قهر كنند و آشتى ننمايند، هر دو از اسلام بيرون مى روند و ميان آنان هيچ پيوند دينى نيست و هر كدام از آنها پيش از ديگرى با برادرش حرف بزند، در روز قيامت زودتر به بهشت مى رود. (کافى، ج 2، ص 345، ح 5)

از مهم ترین بیماری های زبانی چنان که بارها گفته شده غیبت است که حرام دانسته شده است.(حجرات، آیه 12) پيامبر صلي الله عليه و آله درباره آثار بد غیب در آخرت می فرماید: يُؤْتى بِاَحَدٍ يَوْمَ الْقيامَةِ يوقَفُ بَيْنَ يَدَىِ اللّهِ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ كِتابُهُ فَلايَرى حَسَناتِهِ فَيَقولُ: اِلهى لَيْسَ هذا كِتابى فَاِنّى لا اَرى فيها طاعَتى! فَيُقالُ لَهُ: اِنَّ رَبَّكَ لا يَضِلُّ وَ لايَنْسى ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغْتيابِ النّاسِ ثُمَّ يُؤْتى بِآخَرَ وَ يُدْفَعُ اِلَيْهِ كِتابُهُ فَيَرى فيهِ طاعاتٍ كَثيرَةً فَيَقولُ: اِلهى ما هذا كِتابى فَاِنّى ما عَمِلْتُ هذِهِ الطّاعاتِ فَيُقالُ: لاَنَّ فُلانا اغْتابَكَ فَدُفِعَتْ حَسَناتُهُ اِلَيْكَ؛ روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خداوند نگه مى دارند و كارنامه اشرا به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند. عرض مى كند: الهى! اينكارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود:پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردمبر باد رفت. سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آنطاعت بسيارى را مشاهده مى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرامن اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد، حسنات اوبه تو داده شد. (جامع الاخبار، ص 412)

از نظر آموزه های قرآنی استهزاء و تمسخر به هر شکلی از جمله زبانی زشت و گناه است. امام سجاد عليه السلام درباره گناه زبانی استهزاء و تمسخر مردم می فرماید: وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ عِصْيانُ الْعارِفِ بِالْبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهْزاءُ بِهِمْ وَ السُّخْريَّةُ مِنْهُمْ ؛ گناهانى كه باعث نزول عذاب مى شوند، عبارت اند از: ستم كردن شخص از روىآگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره كردن آنان. (معانى الاخبار ، ص 270 )

هم چنین شوخی که به تمسخر و اهانت و غیبت کشیده شود نیز همین حکم را دارد که در آیات قرآنی بیان شده است. از همین روست که از شوخی که با دروغ آمیخته باشد نیز پرهیز می دهند تا شخص به این امور عادت نکند. از همین روست که امام باقر عليه السلام می فرماید: اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يُحِبُّ الْمُداعِبَ فِى الْجَماعَةِ بِلارَفَثٍ؛ خداوند عزوجل، كسى را كه در ميان جمع شوخى كند، دوست دارد به شرط آن كه ناسزا نگويد. (کافى، ج 2، ص 663، ح 4)

امام على عليه السلام نیز هشدار می دهد و می فرماید: كَثْرَةُ الْمِزاحِ تُذْهِبُ الْبَهاءَ وَ توجِبُ الشَّحْناءَ؛ شوخى زياد، ارج و احترام را مى برد و موجب دشمنى مى شود. (غرر الحکم، ح 7126)

شاید بتوان گفت یکی از مهم ترین روش های هتک حرمت و آبروبری سخنان زشت و یاوه و لغوی است که انسان بر زبان می راند. ترک این امور موجب آرامش در جامعه و آسایش مردم می شود. از همین روست که امام على عليه السلام با توجه به آیات قرآنی در بیان جامعه ایمانی و توصیف مومنان می فرماید: فى وَصْفِ الّذينَ اَحَبَّهُمُ اللّهُ تَعالى: … فَلَوْ رَأيْتَهُمْ فى نَهارِهِمْ اِذا لَرَأَيْتَ قَوما يَمْشُونَ عَلَى الأرْضِ هَوْنا وَ يَقُولُونَ لِلنّاسِ حُسْنا «فَاِذا خاطَبَهُمْ الجاهِلُونَ قالُوا سَلاما» «وَ إذا مَرّوُا بِاللّغْوِ مَرّو اكِراما» قَدْ قَيَّدوُا أَقْدامَهُمْ ألتُهَماتِ وَ اَبْكَمُوا ألْسِنَتَهُمْ أنْ يَتَـكلّمُوا فى أعراضِ الناسِ؛ در توصيف كسانى كه خداوند متعال دوستشان دارد: … اگر در روز آنها را ببينى، خواهى ديد كه در زمين آرام گام برمى دارند و با مردم به نيكى سخن مى گويند «و هرگاه نادان ها آنان را صدا مى كنند، مى گويند سلام» «و هرگاه به لغو برخورد مى كنند، بزرگوارانه از آن مى گذرند». قدم هايشان از رفتن به جاهاى تهمت خيز بسته اند وزبانشان را از اين كه درباره ناموس مردم سخن بگويند خاموش كرده اند. (صفات الشیعه ، ص 41 ـ 42 )

امام صادق عليه السلام می فرماید: اِذَا اتَّهَمَ الْمُؤُمِنُ اَخاهُ اِنْماثَ الايمانُ مِنْ قَلْبِهِ كَما يَنْماثُ الْمِلْحُ فِى الْماءِ ؛ هرگاه مؤمن به برادر دينى خود تهمت بزند، ايمان در قلب او از ميان مى رود،همچنان كه نمك در آب، ذوب مى شود. (کافى، ج 2، ص 361، ح 1)

شکر دارای اقسامی است که از جمله آن ها شکر قلبی و فعلی و زبانی است. انسان اگر نتوانست پاسخ خوبی دیگران را در عمل دهد دست کم به زبان شکر گزار باشد. امام سجاد عليه السلام درباره این نیک گفتاری می فرماید: و اَمّا حَقُّ ذِى المَعْروفِ عَلَيْكَ فَان تَشْـكُرَهُ وَ تَذْكُرَ مَعْروفَ هُوَ تَـكْسِبَهُ الْمَقالَةَ الْحَسَنَةَ وَ تُخْلِصُ لَهُ الدُّعاءَ فيما بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، فَاِذا فَعَلْتَ ذلِكَ كُنْتَ قَدْ شَكَرْتَهُ سِرّا وَ عَلانيَةً ثُمَّ اِنْ قَدَرْتَ عَلى مُكافاتِهِ يَوْما كافَيْتَهُ؛ حق كسى كه به تو نيكى كرده ، اين است كه از او تشكر كنى و نيكى اش را به زبان آورى و از او به خوبى ياد كنى و ميان خود و خداى عزّوجلّ برايش خالصانه دعاكنى ، هرگاه چنين كردى بى گمان در پنهان و آشكار از او تشكر كرده اى . سپس اگر روزى توانستى نيكى او را جبران كنى ، جبران كن . (خصال، ص 568 )

امر به معروف دارای مراتبی است که زبانی آن یکی از اقسام و مراتبی است که هر کسی می تواند انجام دهد تا این گونه جامعه به سمت هنجارها رود و از نابهنجاری ها دور شود. پيامبر صلي الله عليه و آله درباره این عمل گفتاری نیک می فرماید: لا يَزالُ النّاسُ بِخَيْرٍ ما اَمـَروا بِالْمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ الْمُنْـكَرِ وَ تَعاوَنواعَلَى البِرِّ وَ التَّقْوى فَاِذا لَمْ يَفْعَلوا ذلِكَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَكاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُم عَلى بَعْضٍ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ ناصِرٌ فِى الأْرضِ وَ لا فِى السَّماءِ؛ تا زمانى كه مردم، امر به معروف و نهى از منكر نمايند و در كارهاى نيك و تقوا به يارى يكديگر بشتابند، در خير و سعادت خواهند بود، اما اگر چنين نكنند، بركت ها ازآنان گرفته شود و گروهى بر گروه ديگر سلطه پيدا كنند. نه در زمين ياورى دارند و نه درآسمان. (تهذیب الاحکام، ج 6، ص 181، ح 22)

در آیات قرآنی کلام نیک به اموری چون سداد و استواری در منطق و برهان( نساء، آیه 9؛ احزاب، آیه 70)، آسانی گویی و به دور از تعقید و پیچیدگی (اسراء، آیه 28) ، نرمی و پرهیز از غلظت و خشونت کلامی (آل عمران، آیه 159) آرامی و آهستگی به جای فریاد و پرخاش (لقمان، آیه 19؛ حجرات، آیه 14)، بلیغ و رسا( نساء، آیه 63)، پاک و پاکیزه (حج، آیه 24) و مانند آن ها مربوط دانسته و سفارش کرده است. امام على عليه السلام نیز در بیان ارتباط سالم اجتماعی به این ویژگی ها و مانند آن ها اشاره دارد و می فرماید: لِيَجْتَمِعَ فِى قَلبِكَ الأفتِقارُ اِلَى النّاسِ وَ الاِستِغناءُ عَنْهُمْ فَيَكُونَ اِفتِقارُكَ اِلَيْهِمْ فِى لِيْنِ كِلامِكَ وَ حُسْنِ بِشْرِكَ وَ يَكُونَ اِسْتِغْناءُكَ عَنْهُمْ فى نَزاهَةِ عِرْضِكَ وَبَقاءِ عِزِّكَ؛ بايد نياز به مردم و بى نيازى از آنان، در دلت گردآيند، تا نيازت به آنان، سبب نرمى در گفتار و خوش رويى ات شود و بى نيازى ات، سبب آبرودارى و عزّتت باشد. (کافى، ج 2 ، ص 149، ح 7)

کلام اگر از حد و اندازه در مدح و ثنا بگذرد به تملق و چاپلوسی کشیده می شود که هم ارزش آن کاهش می یابد و هم انسان به گناه می افتد؛ از همین روست که از چنین گفتاری پرهیز داده شده و به عنوان بدگفتاری باید از آن اجتناب کرد. امام على عليه السلام می فرماید: اَلثَّناءُ بِاَكْثَرَ مِنَ الاْسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصيرُ عَنِ الاِسْتِحْقاقِ عِىٌّ اَوْحَسَدٌ؛ تعريف بيش از استحقاق، چاپلوسى و كمتر از استحقاق، از ناتوانى در سخن و يا حسد است. (نهج البلاغه، حکمت 347 )

نمامی و سخن چینی از دیگر گناهان زبانی است که باید از آن اجتناب کرد.(همزه، آیه 1 و آیات دیگر) امام صادق عليه السلام در این باره می فرماید: اِنَّ مِنْ اَكْبَرِ السِّحْرِ النَّميمَةَ يُفَرَّقُ بِها بِيْنَ المُتَحابَّينِ وَ يُجْلَبُ العَداوَةُ عَلَى الْمُـتَصافِيَيْنِ وَ يُسْفَكُ بِها الدِّماءُ وَ يُهْدَمُ بِها الدُّورُ وَ يُكْشَفُ بِها السُّتورُوَ النَّمّامُ اَشَرُّ مَنْ وَطى ءَ عَلَى الاَرْضِ بِقَدَمٍ؛ از بزرگ ترين جادو، سخن چينى است؛ زيرا با سخن چينى، ميان دوستان جدايى مى افتد، دوستان يكدل با هم دشمن مى شوند، به واسطه آن خون ها ريخته مى شود، خانه ها ويران مى گردد و پرده ها دريده مى شود. سخن چين، بدترين كسى است كه روىزمين راه مى رود. (بحارالأنوار، ج 63، ص 21، ح 14)

تهمت و افترا نیز از گناهان زبانی است که پیش از این گفته شد. هم چنین افشاری راز دیگران به ویژه در حوزه عرض و آبرو بسیار خطرناک و از گناه بد زبانی است. پيامبر صلي الله عليه و آله به افراد هشدار می دهد که رازهای دیگران را افشا نکنید: مَنْ كَشَفَ عَوْرَةَ اَخيهِ الْمُسْلِمِ كَشَفَ اللّهُ عَوْرَتَهُ حَتّى يَفْضَحَهُ بِهافى بَيْتِهِ؛ هر كس عيب و زشتى برادر مسلمان خود را فاش كند، خداوند زشتى او را آشكارسازد، تاجايى كه او را در درون خانه اش رسوا سازد. (الترغیب والترهیب، ج 2، ص 239، ح 9)

سخن راست گفتن از نیک گفتاری است که شکی در آن نیست. پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید: عَلَيْكُمْ بِالصِّدْقِ فَاِنَّهُ مَعَ الْبِرِّ وَ هُما فِى الْجَنَّةِ وَ ايّاكُمْ وَ الْكِذْبِ فَاِنَّهُ مَعَ الْفُجورِ وَ هُما فِى النّارِ ؛ شما را سفارش مى كنم به راستگويى، كه راستگويى با نيكوكارى همراه است و هر دودر بهشت اند و از دروغگويى بپرهيزيد كه دروغگويى همراه با بدكارى است و هر دو درجهنم اند. (کافى ، ج 2، ص 360 ح 3 )

البته خوب و بد زبانی بسیار است و آثاری خوب و بدی برای آن ها در دنیا و آخرت بیان شده که نمی توان به همه آن ها پرداخت. آن چه آمده اصول امهات آن هاست و به همین میزان بسنده می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا