اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیسیاسیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

روان شناسی رفتارها از منظر قرآن

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

آموزه های قرآنی ارتباط تنگاتنگی را میان هستی شناسی، بینش ها و نگرش ها از یک سو و رفتارهای خوب و بد افراد بیان می کند؛ بنابراین می توان با نگاهی به سبک زندگی و رفتارهای آدمی، فلسفه زندگی و هستی شناختی آنان را به دست آورد ؛ و هم چنین می توان با تغییر فلسفه و هستی شناختی، رفتارها و سبک زندگی آنان را تغییر داد. روان شناسان آمریکایی و غربی با استفاده از همین پیوند شبه علیّ و معلولی، در جنگ نرمی فلسفه زندگی جوامع بشری را تحلیل و به تغییر سبک زندگی آنان اقدام می کنند.

تحلیل رفتار بر اساس شناخت ، فلسفه و اعتقاد

قرآن از دو روش برای بیان ارتباط تنگاتنگ فلسفه و رفتار استفاده کرده است که می توان گفت مبتنی بر دو روش برهان قیاس و استقراء یعنی انیّ و لمیّ است. در روش انیّ می کوشد تا با تبیین فلسفه چرایی رفتار را تحلیل و تبیین نماید و در همین رابطه توصیه هایی را نیز مطرح می کند؛ زیرا هدف از آموزه های قرآنی خدایی و متاله سازی انسان برای قرار گرفتن در جایگاه خلافت الهی است؛ در روش لمیّ هم تلاش می شود تا با تحلیل سبک زندگی و رفتارها، علل و چرایی این رفتارها را بیان کند. در حقیقت در روش نخست با بیان علت، معلول ها و آثار آن را بیان می کند و در روش دوم با بیان معلول ها و آثار دنبال علت و چرایی آن می رود.

بر اساس روش نخست قرآن، با بیان علت ها موثر در معلول ها، بیان می کند که چگونه هستی شناسی و بینش ها و نگرش های متفاوت می تواند رفتارها و سبک های متفاوتی از زندگی را ایجاد کند؟

از نظر قرآن انسان اصولا به دو دسته اصلی تقسیم می شوند: 1. کسانی که به عالم غیب افزون بر عالم شهادت ایمان و اعتقاد دارند؛ 2. کسانی که تنها به عالم شهادت ایمان دارند.

از نظر قرآن کسانی که به عالم غیب ایمان و اعتقاد دارند، در دسته مومنان قرار می گیرند و کسانی که به عالم غیب ایمان ندارند، در دسته کافران قرار می گیرند.

خداوند بر این نکته تاکید دارد که این تفاوت ریشه تمام رفتارها و سبک زندگی انسان ها است؛ البته به این نکته نیز توجه می دهد که همه رفتارها در جزئیات دو دسته در یک حد و اندازه با هم تقابل و تعارض ندارد؛ زیرا در میان دسته نخست کسانی قرار می گیرند که از نظر قرآن به عنوان سست ایمان ها ، بیماردلان و فاقدان عزم قرار دارند؛ چنان که در میان دسته دوم گروهی هستند که از آنان به منافقان یاد می کند که کافران اعتقادی و بازیگران رفتاری هستند. این جریان در میان مسلمانان نفوذ و زیست می کنند و نمی توان جز از راه های تحلیل رفتار آنان را شناخت؛ اما این شناخت قطعی نخواهد بود و نمی توان بر اساس آن قضاوت کرد؛ مگر آن که خداوند آن منافقان را برای معصومان(ع) معرفی کند.

آموزه های قرآنی بر اساس روش انیّ بر این نکته تاکید دارند که آن چه رفتار آدمی را تحت تاثیر قرار می دهد، هستی شناختی انسان نسبت به وجود و یا عدم وجود عالم غیب است. عالم غیب به معنای عالم یا عوالمی است که جزو عالم شهادت نیست. از نظر قرآن، عالم شهادت همین عالم محسوس و مادی است که گاه از آن به دنیا تعبیر می شود.

می دانیم که همه انسان هایی که دارای عقل و خرد هستند، درکی از پیرامون خود دارند همان طوری که از درکی از خود دارند. کسی نمی تواند منکر وجود خویش باشد؛ زیرا آن را با علم شهودی و حضوری و لدنی درک می کند و نیازی به هیچ عامل و ابزاری دیگر ندارد. اما برای شناخت و درک و فهم بیرون از خود، فراتر از عقل و خرد و به تعبیر قرآن قلب، نیازمند ابزارهایی است که از آن ها به ابزارهای شناختی یاد می شود. ابزارهای شناختی انسان در مرتبه نخست همین حواس پنج گانه انسان یعنی گوش، چشم، پوست و بینی و زبان است. این ابزارها به انسان کمک می کند تا به دانش و شناختی از بیرون از ذات دست یابد؛ زیرا گوش، اصوات را جلب و جذب می کند و چیزی به نام شنوایی را موجب می شود و چشم ، با استفاده از نور، رنگ ها و اشکال و صورت های بیرونی را به درون آدمی راه می دهد و چیزی به نام بینایی را موجب می شود و ما نسبت به بیرون آگاهی شنیداری و دیداری پیدا می کنیم و هم چنین پوست و بینی و زبان به ما بساوایی و بویایی و چشایی می بخشد و دانایی خاصی را از این طریق در ما ایجاد می شود. خداوند درباره نقش حواس انسانی به عنوان ابزارهای دانایی و دانش بشر می فرماید: وَاللّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ و خدا شما را از شكم مادرانتان- در حالى كه چيزى نمى‏دانستيد- بيرون آورد، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد كه سپاسگزارى كنيد.(نحل، آیه 78)

فقدان هر ابزار و قوت به معنای فقدان بخشی از دانایی ما خواهد بود؛ یعنی اگر کسی فاقد گوش یا چشم باشد ، فاقد دانایی دیداری و شنیداری خواهد بود؛ البته برخی ممکن است گوش و چشم را داشته باشند، ولی قوه و قوت بینایی و شنوایی را فاقد باشند که آن نیز موچب می شود شخص فاقد چنین دانایی ها و دانش هایی شود.

به هر حال، ما نسبت به بیرون از خود از طریق این ابزارها و حواس ها، می توانیم دانایی و دانش کسب کنیم و شناخت و معرفت پیدا کنیم. آن چه از این طریق و روش به دست می آید به عنوان عالم شهادت و محسوس در قرآن یاد می شود. پس ابزارهای حسی شناختی ما به ما کمک می کند تا ما عالم شهادت و محسوس را بشناسیم و نسبت به آن دانش و دانایی پیدا کنیم. البته نباید نقش محوری قلب و عقل را نادیده گرفت؛ زیرا عقل و قلب که بخشی از روان و نفس آدمی و لایه ای لایه های آن است؛ این توان تحلیل و شناخت را به ما می دهد. از این روست که در قرآن فقه یعنی درک و فهم عمیق و ارتباط بخشی میان دستاوردهای ابزارها به قلب نسبت داده شده است: خداوند می فرماید: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛ و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ايم. [چرا كه‏] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى‏كنند، و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند، و گوشهايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند. آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏ترند. [آرى،] آنها همان غافل‏ماندگانند. (اعراف، آیه 179)

این علمی که از راه حواس و ابزارهای شناخت حسی در انسان به وجود می آید به عنوان علم حصولی تعبیر و یاد می شود. علم حصولی در حقیقت تصویری از عالم بیرون به ما می دهد که اگر صد درصد با آن مطابق نباشد، ولی تطابق قدر به یقین ایجاد می کند که از آن به اطمینان یاد می شود و ما اطمینان می یابیم که آن چه در وجود ذهنی ما از بیرون و خارج است، نوعی مطابقت با آن داشته و در حقیقت وجود ذهنی با وجود خارجی مطابقت دارد و حکایت از آن محکی خارجی می کند.

بیشتر مردم به همین عالم شهادت و محسوس که از راه ابزارهای شناختی علم و دانش پیدا کرده اند، ایمان دارند و معتقد هستند که جهان مادی و محسوس وجود دارد و ما نسبت به آن علم داریم؛ البته اندکی به نام سوفسطائیان منکر هر حقیقت و واقعیتی هستند و نه تنها عالم حس و شهادت را نمی پذیرند، بلکه وجود خودشان را نیز منکر هستند.

از نظر قرآن، غیر از عالم شهادت و محسوس و دنیا که جز سوفسطائیان همه بدان اعتقاد دارند، عوالم دیگری است که با ابزارهای دیگر شناخته و درک می شود. به نظر قرآن ابزارهای شناختی انسان تنها محدود به ابزارهای حسی نیست، بلکه راه های شناختی دیگری نیز برای انسان است که می تواند بدان عالم یا عوالم دیگری را نیز بشناسد و بدان اعتقاد و باور پیدا کند.

قرآن به این نکته توجه می دهد که انسان نسبت به وجود خود علمی دارد که نمی توان آن را علم حسی یا علم حصولی نامید؛ بلکه علمی حضوری و شهودی است؛ زیرا تصویری از بیرون در ذهن نیست و ما از طریق وجود ذهنی به وجود خارجی پی نمی بریم، بلکه حقیقت آن چیز در نزد ما است نه تصویر و وجود ذهنی آن. ما هم چنین نسبت به درد و شادی در خود از چنین علم شهودی و حضوری برخوردار هستیم؛ یعنی اگر نسبت به درد و شادی دیگران علم حضولی داریم، ولی نسبت به درد و شادی خود علم شهودی داریم.

خداوند درباره علم انسان نسبت به خود و افکار و عواطف و احساساتش می گوید: بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ؛ بلكه انسان خود بر نفس خويشتن بصیر و بيناست، هر چند دست به عذرتراشى زند.(قیامت، آیات 14 و 15)

پس ما غیر از علم حصولی، یک علم حضوری نیز داریم که از راه دیگری غیر از ابزارهای حسی به دست می آید. این علم ، همان طوری که به درد و شادی تعلق می گیرد نشان می دهد که این علم به غیر از امر حسی و مادی به چیز دیگری نیز می تواند تعلق بگیرد؛ زیرا معلوم ما امر حسی و مادی نیست، بلکه معلوم غیر حسی است. بنابراین، ما غیر از عالم حسی و مادی یک عالم غیر حسی و غیر مادی نیز داریم که ابزارهای شناختی آن نیز متفاوت است.

هم چنین از آیات قرآنی به دست می آید که انسان به دانش هایی دست می یابد که فراتر از علوم تجربی است؛ یعنی همان طوری که انسان با ابزارهای شناختی و تجربیات به دانش هایی دست می یابد، هم چنین به علوم نیمه تجربی با مداخله عقل انسان دست می یابد که از جمله آن ها علوم ریاضی و هندسه است. این علوم هرگز در دایره علوم تجربی قرار نمی گیرد. هم چنین علوم فلسفی نیز که تجریدی و عقلانی است از راه ابزارهای حسی به دست نمی آید بلکه از طریق تعقل به دست می آید. فراتر از این علوم از نظر قرآن، انسان به دانش هایی دست می یابد که از آن به علوم شهودی یاد می شود و برتر از همه علوم وحیانی است که از راه وحی الهی کسب می شود.

نتیجه آن که معلومات انسانی محدود به معلومات حسی و مادی نیست. این بدان معنا خواهد بود که عوالم دیگری غیر از عالم حس و ماده است. این عوالم را می توان بر اساس آیات قرآنی به سه دسته اصلی : 1. شهادت و حس محض؛ 2. نیمه شهادت و غیب یا همان برزخ؛ 3. عالم غیب.

انسان هایی که تنها به عالم شهادت شناخت و اعتقاد دارند، منکر عوالم برزخ و غیب خواهند بود. این دسته به طور طبیعی منکر خدا، فرشتگان، جنیان، عالم آخرت، معاد و رستاخیز هستند و منکر روح آدمی شده و آن را محدود به نفس و روان مادی می کنند؛ چنان که روان شناسان غربی به نفس و روان آدمی چنین نگرشی دارند و بر اساس آن، روان و نفس آدمی را تحلیل و تبیین کرده و توصیه می دهند.

این دسته بر اساس همین تنها به جهان ماده اعتقاد داشته و دنبال لذائذ مادی و حسی می روند و اهل فسق و فجور هستند؛ زیرا هیچ حقیقتی جز لذت و هیچ هنجاری جز لذت جویی را نمی پذیرند. این گونه است که اگر قانونی را مراعات می کنند صرفا برای کسب لذت بیش تر مادی و حسی است و اگر بتوانند قانونی را که خود ساخته و وضع کرده اند، دور می زنند و نادیده می گیرند. پس این دسته از مردم هرگز به چیزی به عنوان متافیزیک و عالم غیر حسی و مادی اعتقادی نداشته و به طور طبیعی چون اعتقادی به غیر ماده ندارند، قوانین شرعی را منکر شده و علیه آن رفتار می کنند و چیزی به نام گناه نمی شناسند و ترسی نسبت به هنجارشکنی نسبت به شرع ندارند ؛ زیرا خداوند و قیامت و مواخذه و عقابی را نمی شناسند و نمی پذیرند.

اما کسانی که ابزارهای غیر حسی شناخت را پذیرفته و به عوالم غیر حسی باور دارند، به طور طبیعی اموری چون خدا و فرشتگان و معاد و آخرت را می پذیرند و هم چنین به حکمت و هدفمندی آخرت ایمان می آورند و به وحی و وحی تشریعی ایمان آورده و رفتار خویش را بر اساس آن سامان می دهند. خداوند در آیات نخست سوره بقره به این نکته اشاره داشته و می فرماید: ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ؛ اين است كتابى كه در [حقانيت‏] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است: آنان كه به غيب ايمان مى‏آورند، و نماز را بر پا مى‏دارند، و از آنچه به ايشان روزى داده‏ايم انفاق مى‏كنند. (بقره، آیات 2 و 3)

پس از نظر قرآن، کسانی هدایت های قرآنی و وحی تشریعی را می پذیرند و رفتار خویش را بر اساس آن سامان می دهند که باور به غیب داشته باشند.

شبهه افکنی علمی و فلسفی برای توجیه رفتار

برخی از مردم برای این که رفتار خویش را توجیه کنند و احساس گناه را از میان بردارند، به شبهه افکنی علمی می پردازند. در حقیقت اینان به نوعی نسبت به علم و معلومات خود تشکیک دارند و در حقیقت یا در حوزه شناختی به عالم غیب شناخت دارند و این اعتقاد حتی می تواند بر اساس آیه 14 سوره نمل به شناختی قطعی و یقینی برسد، اما شخص در عمل به انکار آن بپردازد.

کسانی که به این مرحله یا حتی بالاتر می رسند و از نظر شناختی به قطع می رسند به سبب آن که احتمال می دهند آخرتی باشد و مواخذه و عقابی در کار، به این روش روی می آورند تا در شناخت خود تشکیک کنند و با شک و شبهه افکنی راه را برای رفتارهای فجوری و ضد هنجاری خود فراهم آورد . خداوند می فرماید: أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ؛ آيا انسان مى‏پندارد كه هرگز ريزه استخوان‏هايش را گرد نخواهيم آورد؟! آرى [بلكه‏] تواناييم كه [خطوط] سر انگشتانش را [يكا يك‏] درست [و بازسازى‏] كنيم؛ ولى نه، انسان مى‏خواهد كه در پيشگاه او فسادكارى كند.(قیامت، آیات 3 تا 5)

تحلیل فلسفه، شناخت و اعتقاد بر اساس رفتار

قرآن افزون بر تحلیل رفتار بر اساس فلسفه به تحلیل فلسفه بر اساس رفتار اشاره می کند. به این معنا که با اشاره به رفتارها بر آن است تا فلسفه پشت این رفتار را تبیین نماید؛ زیرا از نظر قرآن همان طوری که فلسفه و شناخت آدمی در رفتار تاثیر دارد، هم چنین با تحلیل رفتار می توان فلسفه رفتاری او را شناخت.

در حقیقت کسی که سبک زندگی لذت مادی را در پیش گرفته ، بر این باور است که هستی جز همین هستی مادی و حسی نیست و چیزی به نام عالم متافیزیک و غیر حسی و غیر مادی نیست. از آن جایی که باوری به غیب ندارد، این گونه به لذت مادی عنایت دارد می کوشد تا هر طوری شده آن را تامین نماید.

اطمینان بخشی روشی تحلیلی

از نظر آموزه های قرآنی با تحلیل فلسفه و رفتار با استفاده از دو روش انیّ و لمیّ نمی توان به قطع دست یافت؛ بلکه تنها اطمینانی به دست می آید، ولی می توان به این یقین رسید که میان فلسفه و رفتار نوعی «شبه رابطه علی و معلولی» است و همین اندازه می تواند در استفاده از آن برای تغییر رفتار مدد جست؛ هر چند که اصالت به مشیت و اراده الهی باز می گردد. به این معنا که اصالت به این است که آتش بسوزاند ولی تنها زمانی که اراده الهی نیز به آن تعلق گرفته باشد؛ اما اگر اراده الهی به آن تعلق نگرفته باشد، شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد و آتش را بر خلیل الله سرد و سلام می کند تا نه بسوزاند و نه عامل سرما شود بلکه گلستانی برای او در آتش فراهم آورد.

به هر حال، از نظر قرآن نمی توان با تحلیل فلسفه زندگی شخص رفتارهای او را صد در صد تحلیل و تبیین کرد، هم چنان که با تحلیل رفتارهای شخص نمی توان صد در صد در یافت که چه نوع فلسفه ای دارد؛ اما می توان به اطمینان قضاوت و داوری داشت. علت این که نمی توان صد درصد به یقین و قطع چنین احکامی را صادر کرد، وجود عوامل و متغیرهای دیگری است که باید به آن توجه داشت. در ادامه به این متغیرهای دیگر اشاره می شود.

تاثیر و حضور متغیری به عنوان نفاق

این که نمی توان از تحلیل فلسفه و رفتار به حکم قطعی صد در صد دست یافت، حضور و تاثیر متغیراتی چون نفاق است. منافقان کافرانی اعتقادی و بازیگران رفتاری هستند. اینان گروهی از کافرانی هستند که اعتقادی به عوالم غیب ندارند، ولی چون منافع مادی و حسی خود را در گرو حضور در جوامع ایمانی و اسلامی می بینند ، در رفتار خود را مسلمانان نشان می دهند در حالی که در حوزه اعتقادی هیچ اعتقادی به غیب و عوالم غیبی ندارند.

بنابراین، گفتار و قول زبانی آنان صد در صد مخالف قول اعتقادی و فلسفه ای است به آن باور دارند. آنان در حالی که از خدا و قیامت و حساب و کتاب آن می گویند که هیچ اعتقادی به آن ندارند.

البته خداوند می فرماید می توان از رفتارها و به ویژه لحن گفتار ، به فلسفه و اعتقادات آنان دست یافت. در حقیقت از راه نشانه شناسی امور نهانی و باطنی را کشف کرد. خداوند می فرماید: وَلَوْ نَشَاء لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ؛ و اگر بخواهيم، قطعاً آنان را به تو مى‏نمايانيم، در نتيجه ايشان را به سيماى [حقيقى‏] شان مى‏شناسى و از آهنگ سخن به [حال‏] آنان پى خواهى بُرد و خداست كه كارهاى شما را مى‏داند.(محمد، آیه 30)

پس منافقان را نمی توان به سادگی شناخت؛ هر چند که با استفاده از نشانه شناختی رفتاری حقیقت در حدی آشکار می شود، ولی این شناخت صد در صدی نخواهد بود، بلکه تنها اطمینان آور خواهد بود.

تاثیر متغیر عزم در تحلیل

عنصر دیگری که موجب می شود تا نتوان یک داوری صد درصدی از راه تحلیل رفتار داشت، حضور متغیر عزم در میان گروهی از اهل اعتقاد به غیب اشاره کرد که در قرآن به عنوان سست ایمان ها مطرح هستند.

گفتنی است سخن در تحلیل رفتار برای کشف فلسفه زندگی شخص یا کشف اعتقادات واقعی اوست. این رفتار شامل رفتارهای گفتاری نیز می شود؛ زیرا شخصی که اعتقادات خود را بر زبان می راند در حقیقت نوعی رفتار را ارایه می دهد و این گونه نیست که بیان اعتقاد، جزو تحلیل فلسفه و شناخت باشد، بلکه این خود نوعی رفتار است. وقتی ما از تحلیل فلسفه سخن می گفتیم، آن اعتقادات واقعی است که حتی به زبان در نمی آید و حتی گاه در ضمیر ناخودآگاه شخص است و جز در رفتارهای ناخودآگاه خود را نشان نمی دهد. یعنی شخص گاه رفتاری را نشان می دهد که خود گواه روشنی است که اعتقاد به امری داشته که خودش گمان نمی کرده آن گونه اعتقادی دارد.

به هرحال، عنصری که مانع از قضاوت صد درصدی ما می شود، عدم هماهنگی میان اعتقادات واقعی و عمل و فعل شخص است؛ زیرا برخی اعتقادی دارد ولی در مقام عمل عزم قوی ندارد؛ زیرا اگر میان اعتقاد و عمل ارتباط است؛ ولی این طوری نیست که این ارتباط همانند رابطه علیّ و معلولیّ باشد به طوری که هر گاه علت ایجاد شد معلول نیز ایجاد شود. نقش اعتقاد در عمل در حقیقت یک نقش متغیر قوی و تاثیر گذار است نه نقش علیّ و معلولیّ.

به سخن دیگر، میان اعتقاد و عمل یک رابطه تنگاتنگ، ولی قابل تفکیکی است و می توان موردی را نشان داد که شخص اعتقاد دارد ولی بر خلاف آن عمل می کند؛ زیرا مقام عمل با مقام اعتقاد متفاوت است. خداوند می فرماید: وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا؛ و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم، ولى آن را فراموش كرد، و براى او عزمى استوار نيافتيم.(طه، آیه 115)

با آن که حضرت آدم(ع) نسبت به امری شناخت و اعتقاد قلبی داشت، ولی در مقام عمل، عزم نداشت. از این رو، رفتاری را در پیش می گیرد که خلاف اعتقادات است. این خود مرتبه ای از سست ایمانی است.

البته قرآن ، نوعی دیگر از عدم ارتباط را میان شناخت و اعتقاد بیان می کند. به این معنا که هرگز شناخت نسبت به امری به معنای اعتقاد به آن نیست؛ زیرا خداوند بیان می کند که برخی از مردم شناخت نسبت به هستی دارند و حتی این شناخت به درجه قطع و یقین رسیده است ؛ اما باور و اعتقادی به این قطع خود پیدا نمی کند؛ زیرا اعتقاد نوعی عمل است. خداوند می فرماید: وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ؛ و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبّر آن را انكار كردند. پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود.(نمل، آیه 14)

پس عواملی چون ظلم و علوطلبی موجب می شود که انسان با آن که به امری قطع و یقین دارد، ولی به انکار آن بپردازد و در مقام عمل رفتاری بر خلاف شناخت قطعی خود داشته باشد.

سست ایمان ها، بیماردلان و فاقدان عزم

خداوند با بیان متغیرهایی از این دست بیان می کند که در تحلیل فلسفه نمی توان به رفتار بسنده کرد؛ زیرا برخی از رفتارها بیانگر نه فلسفه شخص است و نه اعتقادات وی؛ زیرا گاه شخص از نظر شناختی، فلسفه ای از هستی دارد که رفتارش خلاف آن هستی شناختی است و گاه رفتارش حتی مخالف اعتقادات و بینش ها و نگرش هایش است؛ چنان که حضرت آدم(ع) خلاف شناخت و اعتقادات خود عمل کرد و هم چنین منافقانی که بر خلاف اعتقادات خود عمل و رفتار می کنند.

خداوند در قرآن به بیماردلانی غیر از منافقان و نیز مومنان و معتقدانی به عالم غیب اشاره می کند که بر خلاف اعتقادات خود در مقام عمل رفتار می کنند.

البته گاه از نظر قرآن، بیمار دلان شامل منافقان نیز می شود؛ زیرا آنان نیز نوعی بیماری اعتقادی دارند(بقره، آیه 10) و گاه دیگر تنها مراد از آنان همین مسلمانان سست ایمان و فاقد عزم در مقام عمل است. از این روست که در آیه 49 سوره انفال با جدا کردن این دو گروه بر این نکته تاکید می کند و می فرماید: إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَـؤُلاء دِينُهُمْ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ آن گاه كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى بود مى‏گفتند: «اينان [مؤمنان‏] را دينشان فريفته است.» و هر كس بر خدا توكّل كند [بداند كه‏] در حقيقت خدا شكست‏ناپذير حكيم است.( و نیز نگاه کنید: احزاب، آیات 12 و 60)

به سخن دیگر، اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا؛ هر گاه با هم به کار می روند معنای متفاوت دارند و هر گاه از هم جدا به کار برده شوند هر دو مراد است. پس در مواردی که منافق و بیماردل به هم به کار می رود معنایی متفاوت خواهند داشت و منافق غیر از بیماردل است؛ و هر گاه جدا از هم به کار می رود، مراد از منافق هر دو گروه و مراد از بیماردل هر دو گروه خواهد بود.

نتیجه گیری

از آموزه های قرآنی به دست می آید که با تحلیل فلسفه زندگی می توان سبک زندگی افراد را نیز به دست آورد، هم چنان که با تحلیل سبک زندگی افراد می توان فلسفه زندگی آنان را به دست آورد. البته این روش تحلیلی موجب قطع و یقین به ویژه در باره تحلیل فلسفه زندگی و اعتقادات شخص ختم نمی شود؛ زیرا متغیرهای دیگر نیز حضور موثر و تاثیرگذاری دارد که نمی توان آن را در تحلیل ها نادیده گرفت.

از سوی با آن چه بیان شد می توان دریافت که می توان با تاثیر گذاری در سبک زندگی فلسفه زندگی افراد را نیز تغییر داد ؛ چنان که می توان با تغییر فلسفه زندگی و ایجاد جهان بینی و هستی شناختی سبک زندگی افراد و انسان ها را نیز دگرگون کرد. روان شناسان آمریکایی و غربی با استفاده از هالیوود و رمان و دیگر ابزارهای نوین ارتباطی بر آن هستند تا سبک زندگی را با تغییر فلسفه زندگی و تردید افکنی در حوزه های شناختی و اعتقادی ، سبک زندگی مردم را تغییر دهند. جنگ نرمی که علیه جهان بشریت به ویژه مسلمانان ایجاد شده بر اساس روش های روان شناسی انجام می گیرد. این گونه است که گاه با تردید افکنی در متافیزیک و باورهای قیامتی در چارچوب علم تجربی و نسبیت علمی و ارزشی تلاش می کنند تا فلسفه زندگی و شناختی و اعتقادی آنان را سست نمایند و رفتارهایشان را تغییر دهند و گاه با القا و تاکید بر سبک زندگی غربی تلاش می کنند تا اعتقادات مردم را سست نمایند. در حقیقت از همه روش های پیش گفته بهره می برند.

البته مومنان نیز می توانند با بهره گیری از این مجموعه اطلاعات قرآنی و روش روان شناسی تغییرات مثبتی را در فلسفه زندگی و نیز سبک زندگی ایجاد کنند و در حوزه تربیت و تعلیم و تزکیه به ویژه کودکان از آن استفاده کنند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا