اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنی
رهتوشهای از حکمتهای عملی قرآن
آموزههای قرآنی سرشار از حکمتهای علمی و عملی است که انسان را به مقامات معرفتی میرساند؛ زیرا یکی از اهداف قرآن، ایجاد بصیرت و رویت حقایق برای قلبهای سالم و سلیم است که با تقوای الهی به آن میرسند و حقایق هستی را چنانکه هست مشاهده میکنند. البته در برخی از سورهها مانند سوره اسراء و لقمان، مجموعهای از حکمتهای علمی و عملی بیان شده است؛ اما حکمتهای قرآنی محدود به آن آیات و سورهها نیست، بلکه اگر به دقت در همه تعالیم قرآن تامل و تدبر شود معلوم میشود هر یک از آنها برای دست یابی به این مقامات عرفانی تا چهاندازه مفید و سازنده است.
در نوشتار فرارو به چند حکمت عملی قرآن اشاره شده است.
***
عاقبتاندیشی در کارها
آموزههای قرآن، بر عاقبتاندیشی در هر کاری تاکید دارد؛ زیرا هر کاری که انسان انجام میدهد، تبعات و پیامدهای آشکار و نهان دارد که بدون تدبر نمیتوان به آنها آگاه شد.
اصولا تدبر از ریشه دبر به معنای پشت وعقب هر چیزی است؛ تدبر کردن به معنای اکتفا نکردن به ظاهر چیزی است، بلکه همان طوری که ظاهر و پیشامدهای هر کاری مد نظر قرار میگیرد، باید پسامدها و باطن هر کاری نیز مورد توجه باشد؛ زیرا گاه حتی پسامدهای هر کاری از پیشامدهای آن بیشتر و حساستر و مهمتر است. به عنوان نمونه خدا در قرآن میفرماید که در آیات قرآن تدبر کنید(نساء، آیه 82؛ محمد، آیه 24)؛ زیرا با تدبر در قرآن دانسته میشود که این کتاب نمیتواند جز از طریق وحی به انسانی رسیده باشد؛ زیرا ژرفای آیات و عدم اختلاف در آموزههای آن خود گواه روشنی است بر وحیانی بودن قرآن. افزون بر اینکه قلبی میتواند تدبر کند که با گناه و فجور قفل نشده باشد؛ زیرا دستیابی به مفاهیم عمیق و ژرف و باطن قرآن تنها برای قلوبی است که تطهیر شده باشد.(واقعه، آیات 77 تا 80)
با درنگ در واژه عاقبت در قرآن دانسته میشود که بسیاری از مردم به سبب عدم تدبردر امور، گرفتار بد عاقبتی میشوند؛ یعنی حتی ممکن است به ظاهر بهرهای از کارشان ببرند، مثل دزدی که سرقت میکند، اما در نهایت دستگیر و مجازات میشود یا لقمهای که میخورد او را به قساوت قلب میکشاند و بدترین زندگی را در دنیا و آخرت برایش رقم میزند، یا کسی که دروغ میگوید یا دیگران را بدون دلیل تکذیب میکند و به خدا و وحی ایمان نمیآورد، عاقبت بدی را برای خود رقم میزند.(روم، آیه 10؛ آل عمران، آیه 137؛ انعام، آیه11)
به سخن دیگر، بسیاری از مردم در حیطهاندیشه تنها به نتایج ابتدایی و ظاهری بسنده میکنند و مثلا دروغ میگویند یا دزدی میکنند تا به منفعتی برسند و یا خود را از آن شرایط نجات دهند، اما اگر تامل و تدبر کنند، متوجه میشوند که عاقبت این امور بسیار بدفرجام است؛ در حالی مثلا صداقت و عدالت و امانت و وفا هر چند در کوتاه مدت و نتایج زود بازده میتواند حتی به ضرر و زیان شخص باشد، اما در بلندمدت و عاقبت امر کسی سود میبرد که به این اصول اخلاقی پایبند باشد.
بر اساس آموزههای قرآن، انسان خردمند کسی است که پیش از هر کاری به همه ابعاد آن توجه و اهتمام کرده و پیش از انجام و عزم در عمل،با تفقه و تعقل کامل و تدبر، به فرجام خوش یا ناخوش آن عملاندیشه میکند. او همانند شطرنج بازی است که هر حرکت خویش را میسنجد تا کیش و مات نشود.
دنیاگریزی و آخرت گرایی
از مهمترین حکمتهای علمی و عملی قرآن، دنیاگریزی و آخرت گرایی است. البته دنیاگریزی به معنای نفی دنیا به طور کامل نیست؛ زیرا انسان خواسته و ناخواسته در ظرف دنیا زندگی میکند و نیازهای گوناگون خود را باید از طریق زندگی دنیوی تامین کند؛ بلکه از نظر قرآن، آخرت چیزی جز نتایج زندگی دنیوی نیست؛ یعنی سرمایه هر کس در آخرت همان چیزی است که در دنیا به دست آورده است. از این رو هر عملی از ایمان و کفر و عمل صالح یا ناصالح در آخرت بار میدهد. امروز انسان در دنیا چیزی را میکارد و در آخرت درو میکند و همان چیز برایش حاضر میشود و از نتایج خوش و ناخوش آن بهرهمند میگردد.(کهف، آیه 49؛ آل عمران، آیه 30)
مراد از دنیاگریزی این است که انسان آن را اصل قرار ندهد و همه سرمایه عمر کوتاه خود را به پای آن هزینه نکند؛ بلکه متاع قلیل دنیا را برای آخرت که متاع بسیار و ابدی است به کار گیرد.(توبه، آیه 38) بنابراین، وقتی مومن خواهان حسنات دنیوی و اخروی است(بقره، آیه 201) آن حسنات دنیوی را برای آخرت میخواهد که البته بهرهمندی اندکی از آن در دنیا نیز برایش خواهد بود.(بقره، آیه 202)
کسی که به آخرت گرایش یابد، خدا حسنات و خیرات دنیوی را نیز به میزان نیاز میدهد و او را محروم نمیکند، اما کسی که به دنیا گرایش مییابد، ممکن است با ابتلای الهی حتی از متاع قلیل دنیا نیز بهرهای نبرد؛ زیرا خدا عهد نکرده که هر کسی به دنیا گرایش یابد، دنیایش را تامین کند؛ هر چند که بر اساس سنت امهال و استدراج برخی از دنیادوستان چون قارون از ثروت بسیار بهرهمند میشوند و کاخها و قصرهای آنچنانی دارند.(زخرف، آیات 32 تا 34؛ قلم، آیات 44 و 45؛ اعراف، آیات 182 و 183)
از حکمتهای الهی این است که انسان به دنیا گرایش نیابد، بلکه آن را ابزاری برای آخرت خود قرار دهد؛ زیرا گرایش به دنیا موجب میشود که انسان دنیای خویش را آباد نسازد، بلکه آخرتش را نیز تباه کرده و از مصادیق «خسرالدنیا و الاخره»(حج، آیه 11) شود.
ارزش کمگویی و سکوت و خاموشی
بسیاری از گناهان کبیره چون تهمت، قذف، غیبت، دروغ، مجادله، فحش و ناسزا و مانند آنها از گناهان زبان است. بنابراین، انسان اگر بتواند زبانش را نگه دارد از بسیاری از گناهان درامان بوده و موجبات تطهیر و تزکیه قلب خویش را فراهم میآورد.از همین روست که در فرهنگ اسلامی – قرآنی بر کم گویی و سکوت و خاموشی تاکید شده واز مردم خواسته شده تا به جای سخن گفتن غیر ضروری، سکوت و خاموشی پیشه کنند.
در روایات است که اگر عالمان هم سکوت پیشه کنند، ضرر نمیکنند، چنانکه خضر(ع) به حضرت موسی(ع) میگوید: لا تکونن مکثارا بالنطق مهذارا فان کثره النطق تشین العلماء وتبدی مساوی السخفاء؛ هرگز پرگو ویاوهگو مباش؛ زیرا پرگویی دانایان را عیب دار و بدیهای سبک مغزان را آشکار میکند.(کنزالعمال، هندی، حدیث شماره 44178) از قدیم گفتهاند: تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد. پس سخن گفتن همان طوری که توانایی و هنر انسان را آشکار میکند، عیوب نهانش را هم آشکار کرده و رسوا میسازد.
بنابراین، اگر کسی بخواهد عیوب خود را نهان دارد، سکوت و خاموشی تنها راه چاره است. شگفت اینکه حضرت موسی(ع) با همین سخن گفتن بیجا موجب شد تا از مصاحبت با خضر(ع) باز بماند؛ زیرا متعهد شده بود تا پیش از دستور حضرت خضر(ع) و اذن ایشان، هیچ سخنی نگوید و اعتراضی نکند.(کهف، آیات 65 تا 82)
البته چنانکه گفته شد، سکوت و سخن گفتن باید به هنگام و در جای خود باشد؛ گاه لازم است انسان سخن بگوید و سکوت بیمعنا است؛ به ویژه وقتی از او به عنوان اهل الذکر و اهل علم سؤال میکنند، باید به میزان نیاز پاسخ علمیدهد و سکوت در اینجا به معنای کتمان حق خود گناهی بزرگ است.(بقره، آیه 174)
به هر حال، سکوت و خاموشی بهنگام، موجب میشود تا درهای حکمت گشوده شود و قلب به طهارت و پاکی دست یابد که بستر حکمتها است. حضرت داود(ع) میفرماید: علیک بطول الصمت الا من خیر فان الندامه علی طول الصمت مره واحده خیر من الندامه علی کثره الکلام مرات؛ یا بنی لو ان الکلام کان من فضه ینبغی للصمت ان یکون من ذهب؛ برتو باد سکوت مگر برای خیر و خوبی؛ زیرا یک بار پشیمانی بر خاموشی طولانی بهتر است از بارها پشیمانی بر پرگویی. پسرم! اگر سخن از نقره باشد سزاوار است که سکوت و خاموشی از طلا باشد. (بحارالانوار، ج 71، ص 277، حدیث13)
چشم پوشی از نگاه حرام
یکی از حکمتهای عملی قرآن، فروهشتن چشم است که از آن به «غض البصر» تعبیر میشود(لقمان، آیه 19؛ نور، آیات 30 و 31)؛ زیرا پس از زبان یکی از بزرگترین ابزارهای گرفتاری انسان در دنیا، چشم است که دریچهای به سوی بسیاری از گناهان است؛ زیرا چشم و گوش را دریچه قلب گفتهاند. شیاطین انسی و جنی از طریق چشم و گوش به درون قلب راه مییابند و انسان را گمراه میکنند.
گوش و چشم دو ابزار اساسی برای شناخت است؛ علم و معرفت در امور محسوس و مشهود تنها با این دو راه به دست میآید؛ گوش و چشم به انسان کمک میکند تا بشنود و ببیند و از این طریق داراییهایی برای انسان ایجاد میشود که مربوط به شنوایی و بینایی است.
این داراییها که همان دادههای گوش و چشم است به قلب وارد میشود و در آنجا قوه ادراکی به تحلیل دادهها میپردازد و آن را بر داشتههای الهامی و فطری خویش عرضه میکند. خروجی آن همان علم و معرفت است. بنابراین، به هماناندازه که گوش و چشم به عنوان ابزارهای شنوایی و بینایی برای انسان مفید و سازنده است، بسیار خطرناک هم هست؛ زیرا هر گونه آلودگی و ناپاکی در قلب از طریق چشم و گوش ایجاد میشود. وقتی گوش و چشم، چیزهای باطل را میشنود و میبیند قلب از آن متاثر میشود، تا جایی که نخست زنگار میگیرد، سپس گرفتار مهر خوردگی میشود.(مطففین، آیه 14؛ بقره، آیه 7)
از نظر قرآن، قلبی که تغییر ماهیت داده و از فطرت خویش خارج شده، دیگر نمیتواند درست تحلیل کند، بلکه گرفتار وارونگی میشود. پس حق و باطل و ارزش و ضد ارزش جابهجا میشود و شخص دیگر قدرت تحلیل صحیح ودرست نخواهد داشت.(بقره، آیات 7 تا 15)
بنابراین، مراقبت از چشم و گوش بسیار مهم است. کنترل گوش و چشم در اختیار خود انسان است. او میتواند در محیط آلوده تردد و رفت و آمد نداشته باشد تا گوش هر چیزی را نشنود و هر آهنگ و موسیقی شیطانی را به قلب راه ندهد؛ چشم هم همین طور است و میتوان چشم را با فروهشتن محدود کرد تا دریچه آن بسته باشدو هرچیزی به درون آن نیاید و به قلب نرود. از همین رو در قرآن بر فروهشتن نگاه تاکید شده است؛ زیرا انسان با دیدن و نگاه به محرمات، گرفتار فجور و بیتقوایی میشود.(شمس، آیات 7 تا 10)
حضرت عیسی(ع) میفرماید: ایاکم و النظر الی المحذورات فانها بذر الشهوات و نبات الفسق؛ از نگاه کردن به هر چه منع شده، بپرهیزید؛ زیرا نگاه بذر شهوتها و رویش گناهان و فسوق است.(بحارالانوار، ج 104، ص 42، حدیث 52)
انسان باید همواره مراقب چشم و نگاهش باشد و به هر چیزی ننگرد؛ زیرا با نگاه به حرام گرفتار قساوت و زنگار قلب میشود و قلب کارکردهای فطری خود را از دست میدهد.
انسان اگر بمیرد بهتراست که نگاهی بکند که نه تنها واجب نیست، بلکه او را گرفتار آلودگی و فجور و فسق و قلب را بیمار میکند. اصولا انسان نباید در چیزی وارد شود که سودی ندارد، چه رسد که وارد در امری شود که نهتنها سودی ندارد بلکه زیان و ضرر آن قطعی و یقینی است. اگر انسان همواره به یاد خدا نباشد و ذکر الله واقعی نداشته باشد، هر آن در دام شیطان گرفتار میشود و گوش و چشم او در خدمت شیطان درمیآید و انسان سقوط میکند.
انسان باید خود را همانند کسی بداند که دشمنی در حال تعقیب اوست تا او را بکشد یا آسیبی برساند. اگر چنین تصوری از دشمنان داشته باشد هرگز خود را در دنیا در امنیت نمییابد و با هوشیاری و بیداری تلاش میکند کاری کند که رضای الهی باشد و از محذورات و محرمات اجتناب میکند.
البته از آنجا که شرور از هر جایی به انسان حمله میکند و او نمیداند از کجا و از چه کسی میخورد، بهتر آن است که همواره با ذکر الله در مقام اطمینان قرار گیرد و از شیطان در امان بماند.