اجتماعیروان شناسیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

مدیریت افکار از طریق القای ترس

samamosیکی از شیوه های تسلط ابلیس و شیطان بر انسان،‌ القای ترس است. خداوند به صراحت در آیاتی از بهره گیری ابلیس از این روش سخن به میان آورده است. ابلیس و شیطان نه تنها در دشمنان خود القاء خوف و ترس می کند؛ بلکه بیش ترین ترسی که ابلیس القا می کند نسبت به دوستان و اولیای خود اوست. پرسش اساسی این مطلب این است که چرا ابلیس دوستان و یاران خود را می ترساند؟ از القای ترس به دوستان خویش چه اهدافی را پی گیری می کند؟ پاسخ قرآن به این شیوه تسلط بر افکار و اذهان و قلوب در جنگ نرم چیست؟ با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

جنگ انسان و شیطان، جنگ سطله بر اذهان و قلوب

انسان و جن دو گروه از موجودات دارای اراده و اختیاری هستند که خداوند ایشان را به سبب برخورداری از آن با شرایطی مکلف نموده است تا خود در میان هدایت و ضلالت راه خویش را بیابند و از الهامات تقوایی و فجوری به یکسان بهره برند.(بقره، آیه 256؛ شمس، آیات 7 و 8) دو موجود و آفریده الهی به سبب بهره مندی از عقل، قدرت و استطاعت، بلوغ و رسیدن به ظرفیتی جهت مسئولیت و تکلیف، در مسیر آموزه های تشریعی قرار گرفته اند و مکلف شده اند تا خداوند را عبادت کنند و از این طریق خود را به کمال مطلق برسانند و صفات و اسمای الهی را در خود ظهور بخشند.(ذاریات، آیه 56)

اما به سبب آن که یکی از جنیان به نام ابلیس(کهف، آیه 50) مدعی این معنا شد که شایستگی خلافت الهی را داراست؛ چرا که کالبد او از جنس عصاره آتش ساخته شده، در حالی که کالبد انسان از گل و آب و خاگ متعفن است.(اعراف، آیه 12 و آیات دیگر) پس حاضر به پذیرش خلافت انسان نشد و از سجده اطاعت سرباز زد.(اعراف، آیه 11؛ ‌بقره، ایه 34)

البته این سرباز زدن بر خاسته از تکبر و استکبارورزی ابلیس، تنها در مقام تشریع است؛ چرا که در تکوین جن و غیر جن حتی فرشتگان نیز تحت خلافت انسان هستند؛‌زیرا انسان هر چند که از کالبد خاکی برخوردار است،‌ ولی از همه اسمای الهی وصفات خداوندی بهره مند شده است و می تواند با فعلیت و اظهار آن از طریق عبودیت، متاله و ربانی شده و درجایگاه خلافت قرار گیرد.

کینه ای که ابلیس از انسان در دل گرفت، موجب شد تا به جنگ انسان بیاید و سوگند خورد تا همه انسان ها را جز بندگان خالص شده خداوندی را گمراه کند و بر قلب و ذهن ایشان تسلط یابد و آنان را به ولایت خود بخواند و در آورد و از ولایت الهی و خلیفه کامل خداوندی بیرون برد.(حجر، آیات 39 و 40) از این روست که با وسوسه گری و استفاده از دروغ و دیگر ابزارهای نادرست بر آن می شود تا این سلطه خویش را تحقق بخشد.(اعراف، ایه 20؛ طه، آیه 120 و ایات دیگر)

ابلیس و جنیان هر چند که از قدرت هایی چون دیدن و دیده نشدن(اعراف، آیه 27) به سبب جسم آتشین وانرژی بودن خود برخوردار هستند، اما تسلط ایشان تنها از طریق وسوسه در ذهن و جان آدمی است. از این روست که تمام همت و تلاش خویش را مبذول این می کنند تا بتوانند از طرق گوناگون بر ذهن و دل مردمان حکومت پیدا کنند و انسان ها را به بندگی و بردگی خود بکشانند و به عنوان شیاطین در حزب خویش در آورند و به کار گیرند.(انعام،‌آیه 112؛ اعراف، آیه 27)

مستکبران و کنترل و مدیریت ذهن در جنگ روانی

ذهن کنترل همه چیز را بر عهده دارد. ادراکات، تصورات، ‌تفکرات،‌اعتقادات و به طور کلی، تمام جنبه های شناختی رفتار انسان، تحت کنترل ذهن او قرار دارد. جهان و هر آنچه در آن موجود است، ا‌ز طریق تصورات ما ،‌در ذهن ما انعکاس می یابد، بنابراین اگر ما بتوانیم از طریق دستکاری و کنترل ذهن، این تصورات را تغییر بدهیم، متعاقبا واقعیت های زندگی ما نیز دستخوش تغییر خواهد شد. به عبارت دیگر، اگر ما بتوانیم ذهن خودمان را تحت مدیریت و کنترل در آوریم، ‌قادر خواهیم شد دنیایی مطابق با آرمانها و ایده آلهای خودمان بسازیم.

همین ویژگی موجب شده است تا شیاطین جنی و انسی که دشمن انسانیت و دست یابی او به کمالات و سعادت هستند، از آن برای مقاصد شوم و پلید خود استفاده کنند. این جاست که جنگ انسان و شیاطین در حوزه جنگ های نرم و روانی سامان یافته است؛ زیرا تسلط بر روان و ذهن آدمی، مزدوران بی مزد و مواجبی را برای شیاطین و مستکبران فراهم می آورد که برده و بنده وار در خدمت آنان و مقاصد پلیدشان خواهند بود.

عملیات روانی ، سازوکار و تاكتیكی را مدنظر دارد که بتواند بر ذهن و قلوب مردمان تسلط یابد و آن را در جهت منافع خود مدیریت و کنترل کند. البته عملیات روانی و جنگ ذهنی دارای سطوح عملیاتی و راهبردی چندی است که دست کم دو سطح از آن سطوح آن با نام جنگ ذهنی می توان یاد كرده است. عملیات روانی به دنبال تغییر افكار، نگرش‌ها و باورهای افراد خودی، بی‌طرف و دشمن است؛ بنابراین، می‌توان گفت عملیات روانی همان جنگ ذهنی است البته با گستره‌ای وسیع‌تر، یعنی هم در سطح سازوکار و هم در سطح راهبردی. اگرچه صاحب‌نظران پیشنهاد داده‌اند كه به جای جنگ ذهنی از كنترل ذهن و یا مدیریتی ادراكی استفاده شود، لیكن با تجزیه و تحلیل این دو حوزه باز مشاهده می‌شود كه عملیات روانی به مراتب گستره‌ای بیش از این دو حوزه دارد.

امروزه، سازمان عملیات روانی امریكا به صورت تشكیلاتی در سازمان‌های نظامی و غیرنظامی شناخته شده است و صاحب‌نظران این رشته نیز، معادل Mind war را به عنوان یك علم مستقل از عملیات روانی نپذیرفته‌اند.

آمریکایی ها پس از شکست در وینتام گفتند: ما جنگ را باختیم نه بدان خاطر كه در نبرد نظامی جنگ را واگذار كرده باشیم، بلكه به خاطر این كه ما در عملیات روانی با شكست مواجه شدیم. اراده ملی ما برای پیروزی بسیار مؤثرتر از آنچه در ویتنام شمالی و ویت‌كنگ مورد حمله قرار گرفت، با تهاجم روبه‌رو شد و فهم این واقعیت دشمن را به ایستادگی تشویق كرد تا این كه سرانجام، امریكا شكست خورد و به خانه گریخت. بنابراین، عملیات روانی ما شكست خورد نه بدان خاطر كه اصول آن درست نبود بلكه بدان خاطر كه با عملیات روانی ویتنام همخوانی نداشت. تلاش‌های ارتش هر چند موفقیت چشم‌گیر در بر داشت، اما عملیات روانی ما واقعاً اذهان مردم كشور ویتنام را تغییر نداد و حتی در داخل كشور نیز در برابر تبلیغات دشمن از مردم امریكا دفاع نكرد.

جنگ روانی و تسلط بر اذهان و قلوب هوشمندانه و ستیزه جویانه است. هوشمندانه است بدین معنی كه طراحی شده، سیستماتیك و تلاش جامعی است كه تمامی سطوح فعالیت استراتژیك تا فعالیت تاكتیكی را در بر می‌گیرد. ستیزه‌جویانه است زیرا دیدگاه‌ها و نگرش‌هایی كه بر ضد ما هستند، باید به صورت مؤثر به دیدگاه‌ها و نگرش‌هایی برای حمایت از ما كه در صدد دستیابی به پیروزی هستیم، تغییر كند. ما در جنگ پیروز نخواهیم شد، مگر آن كه خود را در برابر عقاید و نگرش‌های تلقین شده از سوی دولت‌های متخاصم حفاظت كنیم. ما باید اذهان مردم كشور هدف را پیش از این كه به حمایت از ارتش خود تصمیم بگیرند تغییر دهیم و باید خود را به آن ارتش‌ها قبل از آن كه نیروهای جنگنده‌مان حتی آنها را در میدان نبرد مشاهده كنند برسانیم.

این تعریف را با تعریف جنگ روانی مقایسه كنید كه برای اولین بار، ژنرال ویلیام دونووان از افسران سرویس‌های استراتژیك در نوشته‌اش تحت عنوان تخمین بنیادین جنگ روانی در جنگ جهانی دوم پیشنهاد كرد: جنگ روانی یعنی هماهنگی و استفاده از كلیه ابزارها از جمله ابزار روحی و فیزیكی كه با آن هدفی حاصل می‌شود ـ غیر از ابزارهای شناخته شده مورد استفاده در عملیات نظامی و از جمله بهره‌برداری روان‌شناختی از نتیجه آن اقدامات شناخته شده نظامی ـ كه هدف آن تخریب اراده دشمن برای به دست آوردن پیروزی و تخریب قابلیت سیاسی و اقتصادی آن در انجام این پیروزی است كه می‌خواهد دشمن را از حمایت، همیاری و همدلی متحدان یا وابستگان و یا بی‌طرفان محروم سازد و یا آن كه مانع دستیابی او به چنین حمایت، همیاری و یا همدلی شود یا آن كه می‌خواهد در مردم و متحدان ما اراده پیروزی را به وجود آورد، حفظ كند یا افزایش دهد و حمایت و همیاری و همدلی بی‌طرف‌ها را به سوی خود جلب و حفظ كند یا افزایش دهد.

سرهنگ آلفرد پادوك جنگ روانی بسیار مهم ارزیابی می کند و پیروزی واقعی را از طریق آن می داند. او می نویسد: «رهبرانی كه نمی‌توانستند یا نمی‌خواستند ببینند كه جنگ‌ها نه در میدان نبرد، بلكه در اذهان مردم انجام می‌شوند و به پیروزی یا شكست می‌انجامند، پی‌درپی تلاش برای تبدیل این سلاح در كامل‌ترین و مؤثرترین شكل آن را عقیم می‌گذاشتند».

در جنگ روانی، جنگ رسانه ها و تبلیغاتی در جایگاه بس مهمی قرار دارد؛ زیرا این رسانه ها هستند که با تبلیغات خود می کوشند تا اذهان و قلوب را به سمتی سوق دهند که می خواهند و بینش ها و نگرش ها را دگرگون و تغییر دهند. تبلیغات که به قصد تسلط بر اذهان و تغییر نگرش ها انجام می شود، بنا به تعریف هارولد لاسول عبارت است از: «بیان عقاید یا اقدامات حساب شده افراد یا گروه‌ها به منظور تأثیرگذاری بر عقاید یا اقدامات دیگر افراد یا گروه‌ها از طریق دستكاری روان‌شناختی افراد و گروه‌ها برای اهداف از پیش تعیین شده».

دریافت‌كننده پیام نه تنها با فهم آگاهانه پیام‌ها، بلكه بر اساس شرایط ذهنی كه طبق آنها پیام را دریافت داشته است، قضاوت می‌كند. تئوری پشت‌سر مفهوم شست و شوی مغزی آن است كه شكنجه و محرومیت فیزیكی، مقاومت ذهن را در برابر تلقین تضعیف می‌كند و این امر درست است، اما در بلند مدت، شست و شوی مغزی اثربخش نیست، زیرا ذهن‌های هوشیار بعداً تلقین‌پذیری خود را تحت آن شرایط درمی‌یابند و بنابراین، تصورات و عقایدی را كه بدین صورت تلقین شده است، به دور می‌ریزند.

برای آن كه ذهنی به تصمیمات خود اعتقاد داشته باشد، باید احساس كند كه آن تصمیمات بدون اجبار گرفته می‌شود. تدابیر اجبارآمیز مورد استفاده یك مجری جنگ ذهنی نمی‌تواند با وسایل عادی قابل كشف باشد. نیازی به توسل به داروهای تضعیف‌كننده ذهن مثل داروهایی كه سیا به تحقیق در مورد آنها می‌پردازد نیست؛ در واقع استفاده از این شیوه منحصر به فرد، خسارت جبران‌ناپذیری به شهرت جنگ ذهنی برای توسل به حقیقت می‌زند.

هراس افکنی و القای ترس در ملت خویش از سوی مستکبران

خداوند همه انسان ها را از گمراهی و مخالفت با احکام مستقل عقلی و در نتیجه احکام امضایی و تاسیسی شریعت برحذر می دارد و خواهان تقوا و پرهیز و مدیریت نفس می شود تا از هر گونه منکر و زشتی عقلانی،‌ عقلایی و شرعی پرهیز کنند و به جای آن به معروف عقلانی و عقلایی و شرعی رو آورند و سعادت را در دنیا و آخرت برای خود رقم زنند. بنابراین، تخویف و ترساندن خداوند برای بهره گیری درست از مواهب و رسیدن به آسایش و آرامش یعنی سعادت و خوشبختی است(زمر، آیات 16 و 36) اما خداوند هرگز دوستان و اولیای خویش را نمی ترساند: أَلا إِنَّ أَوْلِیاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ؛ آگاه باشید که دوستان خدا هیچ خوف از آینده و اندوهی از گذشته ندارند (یونس، آیه 62) ؛ زیرا آنان کسانی هستند که در مسیر تقوای الهی گام برداشته اند و نفس خویش را کنترل و مدیریت کرده و در مسیر معروف و خوبی ها و پسندیده های رفته اند.(احقاف، ایه 13؛ مائده، آیه 69؛ بقره، آیه 277؛اعراف، ایه 35 و ایات دیگر)

خوف و خشیت مومنان بر خاسته از دانش و شناخت است(فاطر، آیه 28؛ روم،‌آیه 23) از این روست که ترس برخاسته از توهم و تلقینات دروغین و شیطانی نیست؛‌ از این روست که این ترس و خوف همواره با آرامش درونی نیز همواره است که ناظر به رحمت الهی است. (حجر، آیه 56؛ روم، آیه 36) پس هرگاه به عظمت الهی و جلال او می نگرند،‌ خشیت و ترس در ایشان آشکار و هویدا می شود و هر گاه به رحمت و جمال الهی می نگرند، امیدوار و شاد می شوند.

در برابر، ابلیس دوستان و اولیای خویش را می ترساند و تخویف می دهد. این ترس ریشه در توهم دارد و با القائات شیطانی و دروغین همراه است. خداوند در باره سلوک و روش ابلیس می فرماید: إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّیطَانُ یخَوِّفُ أَوْلِیاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ؛ در واقع، این شیطان است كه دوستانش را مى‏ترساند. پس اگر مؤمنید از آنان مترسید و از من بترسید.(آل عمران، آیه 175)

بنابراین اگر در قلبى ترس از غیر خدا پیدا شود، نشانه عدم تكامل ایمان و نفوذ وسوسه هاى شیطانى است ، زیرا مى دانیم در عالم بیكران هستى تنها پناهگاه خدا است و مؤ ثر بالذات فقط او است و دیگران در برابر قدرت او قدرتى ندارند.

اصولا مؤ منان اگر ولىَ خود را كه خدا است با ولىَ مشركان و منافقان كه شیطان است مقایسه كنند، مى دانند كه آنها در برابر خداوند هیچگونه قدرتى ندارند و به همین دلیل نباید از آنها، كمترین وحشتى داشته باشند، نتیجه این سخن آن است كه هر كجا ایمان نفوذ كرد شهامت و شجاعت نیز به همراه آن نفوذ خواهد كرد.

اما شیاطین و مستکبران، همواره می کوشند تا با ایجاد توهم و دروغ و حتی سوگندهای دروغین به مقدسات ، ترسی در درون مردمان ایجاد کنند و آنان را همراه خویش سازند. آنان پیش از آن که دشمنان خود را بهراسانند،‌ ملت و دوستان خویش را می ترسانند؛ زیرا آنان نیاز به همراهی کسانی دارند که اهداف ایشان را انجام دهد. آنان در جای امن خود می نشینند و هرگز میدان جنگی را تجربه نمی کنند، ولی بردگان فکری خود را برای دفاع از منافع خود به میدان می فرستند.

شیاطین جنی از جمله ابلیس از آن جایی که خود توانایی بسیاری از کارها را ندارند، از شیاطین انسانی بهره می گیرند که همان کافران،‌ مستکبران و ظالمان هستند. خداوند از ایشان به عنوان اولیای شیاطین یاد می کند؛‌ زیرا ولایت شیطان را پذیرفته و راه او را می روند. شیاطین جنی به مستکبران می آموزند که برای تسلط برملت خویش می بایست آنان از حقیقت بترسانند و با وارونه دادن حقایق، وحشت را در دل های ملت خویش ایجاد کنند تا برده وار در خدمت اهداف آنان با میل و رغبت عمل کنند.

خداوند گزارش می کند که فرعون تلاش داشت تا ملت خود را بترساند و آنان را تحت کنترل خود در آورده و در مسیر اهداف استکباری خویش به کار گیرد. از این روست که مردم قبطی مصر را از یهودیان و دعوت حضرت موسی(ع) می ترساند و می گوید که هدف از دعوت الهی و توحیدی حضرت موسی(ع) چیزی جز تسلط بر ملت و ثروت مردم مصر نیست.(اعراف، ایات 109 و 110؛ شعراء، آیات 34 و 35)

فرعون که از مستکبران است برای تسلط بر ملت خویش بر آن شد تا دولت استکباری خویش را بهشت موعود برای قبطیان نشان دهد و از روزگار تسلط موسی و دین موسوی بر ملت بهراساند.(طه، آیه 63) اسلام هراسی که فرعون در پیش گرفت موجب شد تا نه تنها جز شماری اندک از قوم یهود به موسی(ع) نیاورند(یونس،‌ آیه 83) و از قوم قبطی هم تنها مومن آل فرعون است که ایمان می آورد و حتی در دربار سخنانی به نفع موسی(ع) در آن کنگره استکباری در میان نمایندگان سنا و اشراف بیان می کند.(سوره غافر یا مومن)

هراس افکنی در میان قوم و ملت خود از شیوه های مستکبران برای سوء استفاده و تسلط بر قلوب و اذهان آنان است. این روشی شیطانی است که مستکبران در طول تاریخ برای تسلط بر ملت های خود به کار گرفته اند و اکنون نیز دولت های استکباری در جهان چون آمریکا آن را به کار می گیرد. آمریکای استکباری با هراس افکنی در میان ملت خود از اسلام و بیان این که شیوه و سبک زندگی آمریکایی بهترین زندگی است و مانند فرعون مدعی این معنا هستند که سبک زندگی آمریکایی آرمانی ترین شیوه و سبک زیست است: «بطریقتکم المثلی»(طه، آیه 63) و اسلام و مسلمانان که مدعی عدالت خواهی برای مستضعفان جهان هستند، می خواهند شما را از این زندگی آرمانی دور سازند و جامعه آرمانی شما را نابود کنند.(همان)

القای ترس برای کنترل ذهن از روش هایی است که از دیرباز مورد استفاده بوده است اما امروز با کمک علم در خدمت شیطان، این روش برای سلطه مستکبران بر مستضعفان مورد استفاده قرار می گیرد. کنترل یا مدیریت ذهن (Mind Control) با القای ترس امروز روشی است که از طریق رسانه های جمعی انجام می شود.

گروه‌های شیطانی پرنفوذ، قادرند به وسیله کنسرتی که اجرا می‌کنند، مردم را به صدمه زدن به خود و حتی خودکشی ترغیب کنند. مثلاً در مورد گروه «پینک فلوید»، میانگین خودکشی یا صدمه رساندن شدید به خود، بعد از هر اجرای این گروه، 15 تا 20 نفر است. یا این‌که پس از پایان یکی از برنامه‌های «بیتل‌ها»، برای اولین بار به طور دسته جمعی به جوانان حاضر در کنسرت «هیستری» دست داد. جوانان که از موسیقی پر هیجان آن‌ها عاصی شده بودند، به خیابان‌ها ریختند،‌ اتومبیل‌ها را آتش زدند، شیشه‌های مغازه‌ها را شکستند و تعداد 135 نفر از آن‌ها از فرط هیجان غش کردند که به بیمارستان منتقل شدند. در یکی دیگر از برنامه‌های بیتل‌ها در «گلاسکو»، 300 نفر دختر، یک‌جا غش کردند.

در بسیاری از آهنگ‌ها،‌ مفاهیم کاملاً ضد انسانی و غیر اخلاقی از جمله اعتیاد، دزدی، قتل، مسائل جنسی، همجنس‌بازی، کفر و ناسزاگویی، تقدیس شیطان، توهین به تعالیم پیامبران و … مطرح می‌شود که عمدتاً به صورت تبلیغی و تشویقی بیان می‌شوند. تکرار مکرر این آهنگ‌ها و مفاهیم است که زمینه تغییر تدریجی فرهنگ جوامع را فراهم می‌آورد و این‌چنین می‌شود که معنویت و مسائل اخلاقی و انسانی، به مدد آهنگ‌های پرمحتوای خواننده‌های دست‌نشانده شیطان، به مرور زمان از جوامع انسانی رخت بسته و جای خود را به تفکرات دنیا‌پرستی، ماتریالیستی، اومانیستی و غیر انسانی می‌دهد و ذره ذره، ‌بشریت را به سوی نابودی سوق می‌دهد.

«ویلیام دورل»، متخصص مغز و اعصاب، در طی تحقیقات چهارده ساله خود می‌نویسد: «در مغز انسان دستگاهی مانند کامپیوتر وجود دارد که اطلاعات غیر منطقی و مستقیم را از مغز دور می‌کند و انسان را وا می‌دارد تا این اطلاعات را فراموش کند، ولی اگر هر گونه اطلاعاتی به بخش خاصی از مغز برسد، مغز آن را بدون چون و چرا پذیرفته و جزء قواعد روزمره خود قرار می‌دهد، با این روش می‌توان به سادگی اطلاعات خاصی را وارد سیستم اطلاعاتی مغز کرد، بدون این که شخص در موقع شنیدن متوجه پیام درونی آن شود. این سیستم اطلاعاتی و گیرنده پیام‌ها را در اصطلاح «درک فراآگاهی» می‌گویند. (پیام‌هایی که گوش نمی‌شنود، ولی مغز آن‌ها را دریافت می‌کند.( عبداللهی خوروش، حسین؛ تأثیر موسیقی بر روان و اعصاب؛ ناشر: بنگاه مطبوعاتی مطهر اصفهان، ص 65)

بهره گیری استکبار از علوم روان شناسی و اجتماعی برای تسلط بر اذهان و قلوب هارولد لاسول (Harold Lasswell) استاد علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو و هادلی کنتریل (Hadley Cantril) روانشناس بنیاد راکفلر در تحقیقات خود تلاش کردند تا سازوکارهای لازم برای سنجش و مدیریت افکار عمومی را برای شستشوی مغزی و القای ترس در جوامع به دست آورند.

زمینه های مورد علاقه تیم روانشناسان و جامعه شناسان تحت مدیریت بنیاد راکفلر، نحوه تاثیر جانبداری احساسی و افکار واهی بر قضاوت و چگونگی تغییر فرایند قضاوت حین مطالعه یک موضوع از یک وضعیت به وضعیت دیگر در فرد و هم چنین چگونگی امکان تغییر رفتار و گرایش گروه ها بود. هدف همه تحقیقات بنیادهایی چون کارنگی و راکفلر کنترل افکار عمومی یا کنترل اذهان عمومی و جهت دهی آن بود.

بنیاد راکفلر بودجه های سنگینی را در اختیار محققین علوم اجتماعی قرار داده است تا هنر تلقین افکار را به نحو احسن مطالعه کرده و در مسیر اهداف استعماری بنیاد به کار بندند. یکی از نتایج مطالعات آنها آشکار شدن بعد اجتماعی حس ترس در انسان و سوء استفاده از آن توسط تیم تلقین بنیاد راکفلر بود. محققین بنیاد دریافتند که ترس، چه القایی و چه به هر صورت دیگر رخ دهد؛ موجب می شود که شخص تبدیل به یک قربانی راضی برای طبقه اشراف شود.

هاولند در جایی می گوید: «مجبور نیستید برای ایجاد ترس درد و رنج ایجاد کنید. کورتکس قدامی مغز انسان عملکرد ذاتی برای فکر در مورد ترس را به عهده دارد. ما کاملا مجهز شده ایم تا بتوانیم تصور کنیم که چه چیزی ممکن است روی دهد و سپس احساسات مقدماتی را تجربه کنیم. این موضوع در تکامل ما موثر بوده است اما می تواند موجب مشکلاتی مانند ترس از اتفاقاتی که ممکن است هرگز روی ندهند شده و در نتیجه باعث ایجاد استرس در ما شود که می تواند منجر به پذیرش ترغیب از سوی دیگران شود».

در واقع این چند جمله اساس برنامه ریزی های کلان نظام آمریکا در بازی با افکار عمومی مردم خویش طی دهه های گذشته بوده است. ابتدا یک ترس واهی بزرگ ایجاد می شود. سپس این ترس در جامعه از طریق رسانه ها تقویت شده و به استرس و اضطراب و حتی وحشت جمعی منجر می شود. آنگاه برنامه ریزان کلان وارد گود شده و از طریق رسانه ها راهکارهای گوناگونی ارائه می دهند. سپس مردم وحشت زده که در ذهن خود درگیر نتایج خیالی یک تهدید بزرگ هستند به قبول یک یا چند راهکار ترغیب می شوند و به این ترتیب سیاست های توسعه طلبانه و جنگ افروزی و لشکر کشی های مختلف، سیاست های اقتصادی استثماری و حتی سیاست های ضد بشری و ضد فطری فرهنگی نیز به راحتی راه خود را باز می کنند.

بر اساس اصول روانشانختی دسته جمعی، نظام آمریکا همواره در دوره های مختلف مردم این کشور را با ترس های گوناگون درگیر می کند تا به راحتی ایشان را به قربانیان اهداف خود تبدیل کند. در یک دوره خطر شوروی بعد از آن خطر صدام سپس القاعده و به دنبال آن هم اکنون نیز تروریسم و اسلام هراسی از طریق رسانه های تحت کنترل سیاست مداران سرسپرده به اقسام راکفلرها به عنوان ابزار ایجاد ترس در مردم آمریکا مورد بهره برداری قرار می گیرند. اکنون نیز ایران هسته ای و اسلام هراسی در دستور کار قرار گرفته است تا ترس مورد نیاز برای جامعه آمریکایی و جهانی را القا کنند. چنان که با شیعه هراسی در جهان اسلام، ملت های مسلمانان را از همراهی با ایران اسلامی باز می دارد و آنان را به خدمت خود می گیرد و از توان جهان اسلام برای مانع شدن از پیش روی اسلام عدالت و اسلام سیاسی استفاده می کند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا