اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفان

خدایی شدن با تقرّب به خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از فرمان های الهی به پیامبرش، تقرّب به خدا با سجده است. بنابراین، تقرب از چنان ارزش و اهمیتی برخوردار است که پیامبر اکرم(ص) با همان مقام و منزلت خویش در پیشگاه خدا، مامور می شود تا با سجده عبودیت به خدا تقرب جوید و از آثار و برکات آن بهره مند شود.

شکی نیست که این تقرب هرگز به معنای قرب و نزدیکی مکانی یا زمانی یا نسبی مراد نیست، بلکه مراد از آن تقرب معنوی است که به نظر با رهایی بنده از هر گونه «عیب و نقص» در کمال یا تمامیت آن و کسب همه کمالات در تمامیت آن و در یک کلمه «متألّه» و خدایی شدن در صفات حسنای الهی تحقق می یابد.

در آموزه های وحیانی قرآن، بارها از این حقیقت تقرب، با واژگانی چون «قرب» و مشتقات آن، «زلفی»، «عند ربهم»، «درجات» و مانند آنها استفاده شده است و حتی یکی از برجسته ترین گروه ها و ازواج انسانی «مُقرَّبان» به فتح راء است که به عنایت الهی چنان قرب و منزلت یافته اند که هیچ آفریده ای برتر از آنان نیست.

مراتب تقرب به اعتبار خدایی شدن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همه هستی چیزی جز تجلیات و مظاهر انوار اسماء و صفات الهی نیست.(نور، آیه 35) البته آفریده های هستی هر یک به میزان ظرفیت سعه وجودی خویش از انوار صفات الهی بهره مند شده اند که از یک نور یا همه انوار الهی درتمامیت آن را شامل می شود. بر اساس گزارش های قرآنی، تنها انسان است که از همه انوار صفات الهی برخوردار است؛ زیرا این انسان است که از «روح» الهی سود برده و به عنوان «روح الله» دارای نفسی شده است که از چنین ظرفیت وجودی برخوردار است و می تواند به سبب همین ظرفیت شگفت وجودی در جایگاه «خلیفه الله» قرار گیرد.

البته از نظر قرآن، نسخه اولیه انسان یعنی حضرت آدم(ع)، به تفضل الهی این انوار صفات الهی را به کماله دارا شده است؛ زیرا اثر «علم آدم الاسماء کلها؛ خدا به آدم همه اسماء را تعلیم داد» به معنای برخورداری از اسماء الهی و انوار آن به شکل ظهور فعلی است که قابلیت خلیفه الله را برایش به شکل فعلی فراهم آورده است(بقره، آیات 30 و 31)؛ اما فرزندان حضرت آدم(ع) می بایست با حرکت در مسیر صراط مستقیم عبودیت و هدایت های فطری تکوینی عقلی(طه، آیه 50؛ شمس، آیه 7 و 8)، و تشریعی وحیانی نقلی(بقره، آیات 2 تا 5) به چنین جایگاهی برسد و مظهر انوار اسماء الهی شده و در جایگاه خلافت الهی قرار گیرد؛ زیرا خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت و تصرفات تکوینی در کائنات، نیازمند «ربانی» شدن است که این جز با ظهور فعلی انوار صفات الهی در قالب «متاله و خدایی شدن» و «صبغه الله» و رنگ خدایی گرفتن شدنی نیست.(آل عمران، آیه 79؛ بقره، آیه 138)

به نظر می رسد که هر شخص انسانی در طول عمر خویش در دنیا به همان میزان که انوار صفات الهی را در خویش ظهور داده و مظهر آنها شده، توانایی تصرفات تکوینی را دارا می شود؛ زیرا دارای هر نور اسمی از اسماء الهی به او توانایی و قدرت تصرف تکوینی را می دهد. بنابراین، هر شخص انسانی در چارچوب «تکریم» عام الهی نسبت به فرزندان آدم نسبت به دیگر آفریده های الهی (اسراء، آیه 70) از خلافت عام و عمومی برخوردار است که به او قدرت تصرفات و استخدام آفریده های زمینی و آسمانی را می دهد که خدا از آن به «سخر لکم؛ به تسخیر شما در آورد»(لقمان، آیه 20) سخن به میان آورده است.

اما اگر شخص انسانی بخواهد خلافت خاص و تمام کمالی را دارا شود، می بایست همه صفات و اسماء الهی را در تمامیت آن به ظهور فعلی برساند و «متاله» و خدایی شود تا در چنین جایگاهی قرار گیرد. از چنین چیزی به عنوان «قرب» و «تقرب» یاد می شود؛ زیرا تقرب به عنوان آهنگ شتاب به سوی چیزی برای کسب منافع، وقتی نسبت به خدا مطرح می شود، به این معنا است که انسان با بهره گیری از وسایل و اسباب مشخصی، انوار صفات الهی را در خود ظهور فعلی بخشد. البته از آن جایی هر نور صفت الهی از صفر تا صد راه دارد، کسی که بخواهد در عالی ترین و رفیع ترین مقام و منزلت قرب و تقرب قرار گیرد، می بایست هر نور صفتی را در صد آن دارا شود که از آن به تمامیت یاد می شود.

به سخن دیگر، فقدان هر نور صفتی از صفات الهی به معنای «عیب» است، اما فقدان تمامیت نور هر صفتی به معنای «نقص» خواهد بود؛ بنابراین، اگر کسی بخواهد در  مقام خلافت الهی خاص در رفیع ترین درجه و مرتبه از درجات و مراتب قرب قرار گیرد، می بایست نه تنها همه انوار صفات الهی را با وسایل و اسبابی، به ظهور فعلی برساند، بلکه کاری کند تا این ظهور و مظهریت در تمامیت آن باشد و هیچ نقصی نداشته باشد. پس شخص می بایست دنبال «اکمال» از یک سو و «اتمام» از سوی دیگر باشد تا بتواند به یک معنا در مقام «سبوح من العیب» و «قدوس من النقص» قرار گیرد و «احمد و محمد» در صفات در تمامیت کمالی آن باشد؛ چنان که پیامبر(ص) در مقام تقرب به چنین مقام رفیع و منزلت عظیم رسید که خدا از او به «خلق عظیم»(قلم، آیه 4) یاد کرده و وی را در مقام عظیم «قاب قوسین أو أدنی» ستوده است.(نجم، آیه 9)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، در یک دسته بندی انسان ها را می توان به ازواج سه گانه دسته بندی کرد که شامل «مقربان»، «اصحاب یمین» یا همان «ابرار» و در نهایت اصحاب شمال از دوزخیان تقسیم کرد. البته «قرب و بعد» انسان در مراتب بهشت های هشتگانه و دوزخ های هفتگانه، ناظر به همین «مظهریت» در انوار اسماء و صفات الهی و «دسیسه» و دفن انوار صفات الهی است؛ زیرا کسی که با اسباب و وسایل خاص تقوایی توانسته در سیر صیرورتی خویش، انوار صفات الهی را ظهور بخشد، به هر میزان و مرتبتی که ظهور بخشیده «تقرب» وجودی می یابد که تظاهر آن بهشتی شدن و دخول در هر مرتبتی از بهشت های هشتگانه است؛ چنان که کسی که با فجور خویش انوار صفات الهی را در صیرورتی باطل دفن و دسیسه کرده به همان میزان فراق و «بعد» و دوری از انوار صفات و گرفتاری در ظلمات در دوزخ های هفتگانه گرفتار می شود.(نگاه کنید: واقعه، آیات 1 تا 10؛ شمس، آیات 7 تا 10؛ زمر، آیات 71 تا 73)

بنابراین، بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، مراتب و درجات بسیاری برای انسان مومن است که بسته به میزان خدایی و متاله شدن آنان دارد؛ یعنی هر چه انسان نورهای بیش تری از صفات الهی را در خویش ظهور بخشد یا در تمامیت آن کوشا باشد به همان میزان به خدا بیش تر تقرب می یابد و مقام و منزلت وجودی و سعه وجودی او افزایش می یابد و در مقام خلافت و مظهریت در ربوبیت تصرفات کامل تر و تمام تری خواهد داشت؛ چنان که پیامبر(ص) و چهارده معصوم (ع) و بسیاری از پیامبران به ویژه اولو العزم(ع) از این شایستگی برخوردار شده اند.(مجادله، آیه 11؛ واقعه، آیات 1 تا 10)

البته از نظر قرآن، اگر کسی تلاش خویش را داشته باشد و بخواهد نور هر صفتی را با استفاده از اسباب و وسایل مناسب ظهور بدهد، اما با آن از عیب گذر کرده، ولی ناقص باشد، خدا در قیامت به دعای مومنان در قالب «اتمم لنا نورنا؛ نور ما را به اتمام برسان!»(تحریم، آیه 8) این نقص را برطرف کرده و انوار ناقص آنان را به اتمام می رساند؛ زیرا آنان تلاش کردند تا عیب را بزدایند و خدا به تفضل خویش نقص آن را می پوشاند و آن انوار ناقص ایشان را به تمامیت می رساند.

بنابراین، از نظر قرآن، مراتب تقرب به خدا دارای درجات و مراتب گوناگونی است که بستگی به میزان خدایی و متاله شدن فرد است(آل عمران، ایه 163؛ انعام، آیه 93؛ انفال، ایه 4؛ توبه، آیه 20؛ یوسف، آیه 76) و انسان عاقل کسی است که نه تنها در این امر سرعت گیرد بلکه از همگنان سبقت جوید و در مراتب عالی و برتر قرب الهی قرار گیرد(اسراء، آیه 57) و به عنوان مقربان سابقون معرفی شود.(واقعه، آیات 9 و 10)

اسباب و وسایل تقرب به خدا

خدا در آیات قرآنی پیامبر اکرم(ص) و مومنان را دعوت به تقرب به خدا با بهره گیری از وسایل و اسباب مناسب کرده که تامین کننده تقوای الهی است.(مائده، آیه 35؛ علق، آیه 19)

شکی نیست که این اسباب و وسایل همان چیزی است که از آن به «عبودیت»(هود، آیه 61) تعبیر می شود؛ زیرا حقیقت عبودیت، بندگی برای تحقق انوار صفات الهی در شکل ملکات و مقومات است تا شخص به عنوان هر یک از اسمای الهی نام دار شود. پس باید شخص کاری کند که «عزیز» ، «قدیر»، «علیم» و مانند آنها شود؛ زیرا خلیفه الله کسی است که «اسماء الله» را به شکل اسمی دارا است و شاکله شخصیتی و وجود او این اسماء الله باشد؛ چنان که حضرت آدم(ع) به سبب دارایی همین اسماء الله توانست در جایگاه خلافت الهی قرار گیرد و فرشتگان و دیگر آفریده ها بر او سجده اطاعت برند و در تسخیر و استخدام او در آیند.(بقره، آیات 30 تا 34) البته سرباز زدن برخی هم چون ابلیس جنی به معنای آن نیست که آدم (ع) نسبت به او خلافت ندارد، بلکه او در تکوین هم چنان خلیفه است و ابلیس نمی تواند بیرون از تصرفات خلیفه الله باشد. از همین روست که هیچ سلطه ای برای جنیان از جمله ابلیس و شیاطین نیست، مگر این که انسان خود بخواهد چنین سلطه ای را برای دیگران از جمله جنیان شیطانی فراهم آورد. از همین روست که ابلیس تعارف نمی کند که سلطه ای ندارد، بلکه حقیقتی را بیان و اعتراف می کند(ابراهیم، آیه 22) و اگر نمی تواند به اضلال «المخلصون» به فتح لام اقدام کند، از آن جهت است که آنان به عنوان خلیفه الله بیرون از دایره سلطه اضلالی او هستند.(حجر، آیات 39 و 40)

 بنابراین، هر کسی که در مسیر عبودیت و صراط مستقیم هدایت تکوینی و تشریعی عمل و رفتار کند، در جریان صیرورتی قرار می گیرد که نهایت این شدن ها و صیرورت ها «متاله و خدایی» شدن و ظهور انوار صفات و اسمای الهی و مظهریت در آن است که سرانجام آن خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت و پروردگاری است و استخدام و تسخیر کائنات است.

بنابراین، هر عملی که موجب تقوای الهی در انسان می شود، به عنوان عامل تقرب به خدا و خدایی شدن انسان مطرح است. بنابراین از نظر قرآن، وسایل تقرب و ابتغای وجه الله که تقوای الهی را موجب می شود همگی از اسباب تقرب و خدایی شدن انسان است. از همین روست که بر آنها تاکید خاصی می شود.(مائده، آیه 35)

در همین راستاست که خدا در قرآن به اسباب توسلی فکری و عملی که انسان را در جهت صیرورت کمالی و تمامیت آن قرار می دهد، توجه داده است. این اسباب فکری و عملی شامل: ایمان(همان)، عقیده صحیح و حق(فاطر، آیه 10)، علم و آگاهی(مجادله، آیه 11)، پیروی از آیات الهی(اعراف، آیات 175 و 176)، توجه به قیامت و حقانیت آن(مزمل، آیات 17 و 19؛ نباء، آیه 39)، جلب رضایت خدا(آل عمران، آیات 162 و 163)، خوف از عذاب الهی(اسراء، آیه 57)، امید به رحمت خدا(همان)، عمل صالح(سباء، آیه 37؛ فاطر، آیه 10)، نماز(انفال، آیات 3 و 4)، سجده(علق، آیه 19)، انفاق خالصانه(انفال، آیات 3 و 4)، استغفار و توبه(هود، آیه 61)، ادب و احترام در معاشرت با مومنان(مجادله، آیه 11)، جهاد در راه خدا(مائده، آیه 35؛ توبه، آیه 20)، شهادت در راه خدا(آل عمران، آیه 169؛ حدید، آیه 19)، دعا و صلوات بر پیامبر(توبه، آیه 99)، سبقت در اطاعت از خدا و کارهای خیر دیگر(واقعه، آیات 10 و 11)، بهره مندی از آموزه های وحیانی به ویژه قرآن(انسان، آیه 29)، هجرت در راه خدا(توبه، آیه 20) و مانند آنها می شود.

نشانه های تقرب در دنیا

انسان دوست دارد بداند تا چه اندازه به خدا تقرب جسته است؛ زیرا این امر برای مومن بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا میزان تقرب به خدا به معنای درجه متاله و نورانیت و برخورداری از انوار صفات و اسمای الهی است.

البته برخی از مردم توهم تقرب را دارند و به عناوینی چون «نحن ابناؤا الله و احباؤه؛ ما  فرزندان خدا و محبوبان او هستیم»(مائده، آیه 18) گرفتار وهم و خیال تقربی هستند که اصلا در ایشان وجود ندارد؛ زیرا به تعبیر قرآن، اگر کسی خود را در این سطح به خدا نزدیک می داند، نمی بایست از مرگ بترسد یا ترس از عذاب داشته باشد، در حالی که این افراد نه تنها از مرگ می ترسند می دانند که مورد عذاب الهی قرار می گیرند(همان)، در حالی که مقربان نه تنها از مرگ نمی ترسند بلکه با جهاد و شهادت به استقبال مرگ می روند و می دانند که خدا در مقام قرب خویش برای آنان چیزهایی را آماده که هیچ گوشی نشنیده و هیچ چشمی ندیده است.(واقعه، آیات 10 تا 26؛ زخرف، آیات 68 تا 73؛ سجده، آیه 17)

از نظر قرآن، هر کسی به هر میزان که «متاله و خدایی» شده و از عیب در کمال و نقص تمام رسته باشد، از آثار آن در دنیا نیز بهره مند خواهد شد؛ زیرا «ربی» یا «ربانی» شدن و تصرفات ربوبی و پروردگاری داشتن انسان بستگی به میزان ظهور انوار صفات الهی در انسان و مظهریت در آنها دارد؛ بنابراین، تصرفات تکوینی افراد به میزان تقرب و خدایی شدن آنان بستگی دارد و می توان آن را در رفتار و کردار ایشان افزون بر روحیات متعالی دید.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر چه انسان بیش تر الهی می شود به همان میزان متواضع و فروتنی او افزایش می یابد و از تکبر و استکبار فراری می شود(اعراف، آیه 206)؛ چنان که خضوع و تواضع این بندگان زبانزد عام و خاص است.(همان؛ انبیاء، آیه 19) این افراد اهل عبادت و پرستش خدا و سجده و تسبیح هستند و در هر حال در حال ذکر و تسبیح به سر می برند.(انبیاء، آیات 19 و 20؛ اعراف، آیه 206؛ نساء، آیه 172)

این افراد دارای روحیه بسیار لطیف هستند و اصولا باید نفس ایشان را فراتر از دیگر نفوس دانست و مقام «روحانی» را برای آنان دانست؛ زیرا نه تنها «روح» هستند، بلکه هر جا بروند همانند ریحان خوشبو روحانیت الهی را در فضای می پراکنند.(واقعه، آیات 88 و 89)

آنان همانند فرشتگان به ویژه فرشتگان مقرب از مقاماتی بهره مند هستند که ناظر به قوت و عزت الهی آنان است. شاهدان حقیقی در میان مردمان هستند؛ یعنی شاهدان الهی که حقایق هر چیزی را به شهود می بینند و رویت می کنند و گواهان روز قیامت هستند.(مطففین، آیات 18 تا 21؛ حدید، آیه 19) به عنوان «وجیه» و «وجه الله» در میان مردم زندگی می کنند(آل عمران، آیه 45) و همه وجود و هستی ایشان گواه از ملکات و مقوماتی دارد که از انوار صفات و اسمای الهی است؛ زیرا هر کسی بر اساس شاکله شخصیتی و ملکات و مقومات خودش عمل می کند و ایشان چون مقوم و ملکه وجودی شان خدا است، خدایی فکر و عمل و رفتار می کنند. دارای نفوس مطمئنه هستند و در مقام «راضیه مرضیه» در هر حال رضایت و خشنودی خویش را با تمام وجود نشان می دهند.(فجر، آیات 17 تا 30) هیچ خوف نسبت به آینده یا حزنی نسبت به گذشته ندارند؛ زیرا شرح صدری دارند که هیچ تندبادی آنان را تحت تاثیر قرار نمی دهد؛ پس نه به داشته ها فرحناک می شوند و نه به مصیبت از دست رفتن ها اندوهناک و حزین می شوند. هماره به عنوان عبادالرحمن و عالمان ذاکر (انعام، آیات 126 و 127؛ مجادله، آیه 11؛ حدید، آیه 19) در سلام و سلامت هستند و نسبت به رفتارها و گفتارهای جاهلانه کریمانه می گذرند(فرقان، آیات 65 و 72) و اهل ایثار و گذشت از حق مورد نیاز ضروری خویش هستند.(انسان، آیات 8 و 9؛ حشر، آیه 9)

به سخن دیگر، آنان در مقام عبودیت به جایی رسیده اند که در یک کلمه «متقین» به تمام معنای کلمه هستند و آثار و برکات تقوای الهی را در تمامیت آن در قول و فعل خویش به نمایش گذاشته و با تمام وجود آن را تصدیق تمام دارند.(آل عمران، آیه 15؛ مائده، آیه 27؛ حجرات، آیه 13؛ قمر، آیات 52 و 55)

بنابراین، دیدن امور شگرف و شگفت از این افراد در زندگی دنیوی امری است که می بایست انتظار و توقع داشت؛ زیرا این مقام خلافت الهی و تصرفات ربوبی و سلطه تسخیری بر کائنات و ما سوی الله در مقام به تمام معنای کلمه در دنیا نیز بروز و ظهور می کند. پس مقربان را می بایست انسان هایی غیر از انسان های عادی شمرد و به این تفاوت اساسی آنان در «ظهور انوار اسماء الله» و مظهریت توجه یافت؛ زیرا اگر بشری امثال بشرهای دیگر هستند، ولی همان گونه که پیامبران با «یوحی» جدا می شوند، اینان با عنوان «ربانی» جدا می شوند که قدرت تصرفات ربوبی در کائنات را دارند.(آل عمران، آیه 79)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا