اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمقالات

توکل،‌ آثار و موارد آن

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

توکل از ارکان توحید افعالی است؛ کسی که بر توکل اعتماد می کند، در حقیقت غیر خدا نمی ببیند و همه هستی را از شئونات الهی می داند؛ بنابراین، به جای این که بر غیر خدا تکیه و اعتماد کند، به خدا تکیه می کند. حقیقت توکل به یک معنا همان انقطاع از غیر و اتصال به خداوندی است که مالک مطلق، رب العالمین و نیز عالم و قادر مطلق است.

بسیاری از مردم هر گاه کاری می خواهند انجام دهند یا خدا را در کنار اسباب قرار می دهند و می گویند یکی خدا و دیگری این اسباب یا این که اسباب را در کنار خدا قرار می دهند و می گویند یکی اسباب و یکی هم خدا. پس اینان در حقیقت برای خداوند شریک قرار داده و مشرک هستند و شرک در توحید دارند.

اهل توکل، همه چیز را از آن خدا می دانند و حتی چیزی غیر از خدا نمی ببیند و اگر به اسباب توسل می جویند آن را شان و مظهری از شئونات و مظاهر الهی بر می شمارند که بی خداوند هیچ است و وجود و اثری بر آن مترتب نیست.

به گزارش قرآن، پیامبران اهل توکل بودند؛‌ چرا که اهل توحید محض بوده در ایمان و اعتقاد ایشان، هیچ گونه شرک جلی و خفی راه نمی یافت. در این میان پیامبر گرامی(ص) در اوج چکاد توحید نشسته است. ازاین روست که مظهر کامل توحید است و توکل در ایشان در همه ابعاد زندگی بروز و ظهوری خاص داشته است.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آیات قرآنی، گزارش قرآن را از حقیقت توحید پیامبر(ص) و توکل ایشان به دست داده و آثار و موارد آن را بیان نموده است. با هم این مطلب را از نظر می گذارنیم.

توکل، نشانه توحید محض و ربوبیت الهی

توکل حالتی در انسان است که خود را در همه امور به خدا واگذار می کند و از همه چیز غیر خدا بریده و تنها به خداوند متصل می شود. پس در همه زندگی اش، خداوند حضوری تمام و کمال دارد و جای فراغی نیست که در آن جا خداوند حضوری نداشته باشد؛ چرا که سرپای وجودش را خداوند در بر گرفته است و به نوعی فنای مطلق در زندگی دست یافته است. در این حالت شخص خود را سایه خدا یا شان و مظهری از او می داند.

این حالت توکل در انسان، معنای تمام توحید است؛ زیرا توحید از ذات و صفات به حوزه توحید در افعال نیز کشیده شده است و شخص همه هستی از جمله خودش را فعلی از افعال الهی می داند که در چارچوب ربوبیت و پروردگاری الهی تحقق و معنا می یابد. به این معنا که همه هستی فعل الهی است و این فعل هرگز از فاعل آن جدا نمی شود؛ زیرا از باب تجافی نیست؛ چنان که در باران ما این را می بینیم؛ زیرا اگر ابر ببارد دیگر در آسمانی آبی نیست. اما ارتباط میان فعل الهی و خدا این گونه نیست و اگر چیزی نازل شود به معنای جدا شدن نیست.

اگر همه هستی فعل متصل و شانی از شئون اوست، خداوند به آن فعل خود تسلط و احاطه مطلق دارد و این گونه نیست که فعل و حرکات آن از فاعل یعنی خدا جدا باشد. این اتصال میان فعل و فاعل حتی درباره انسانی که دارای اراده و اختیار می باشد نیز صدق می کند چه رسد در موجودات دیگری که از اراده و اختیار طرفی نبسته اند. از این روست که درباره رابطه فعل انسان با انسان سخن از « اختیار مطلق» یا « جبر مطلق» نیست،‌ بلکه سخن از «لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین» است. این بدان معناست که اراده انسانی که موجب صدور فعلی می شود، یک اراده مستقل و فعل مستقل نیست،‌ بلکه اراده و فعل نیم بندی است. از این روست که در آیات قرآنی از مقام مشیت الهی سخن به میان آمده است که بالاتر از اراده قرار می گیرد و در آن مرتبه مشیت انسان همان مشیت الهی خواهد بود: ما تشاوون الا ما یشاء الله؛ هر آن چه را خدا مشیت كرد شما مشیت می کنید مي خواهيد. (انسان و دهر، آیه 30)

بنابراین، رابطه میان حتی فعل انسان دارای اراده و اختیار با فعل خودش یک رابطه مستقل از رابطه مشیت الهی با مشیت انسانی نیست؛ بلکه در مقام مشیت که مقام پیش از مرتبه اراده است،‌ آن مشیت الهی است که مقدم می شود و سپس مشیت انسانی تحقق می یابد و به شکل اراده و فعل در انسان ظهور می یابد.

اگر بخواهیم مثالی را بزنیم تا تقریب مطلب به ذهن شود می بایست مقام مشیت را همانند قوانین و سنت های حاکم الهی بر طبیعت مانند قانون علیت و سببیت و مانند آن بدانیم که انسان نمی تواند بیرون از این دایره فعل و کاری را انجام دهد. پس انسان حتی در فعل خویش از خداوند مستقل نیست؛ چرا که در ذات خود مستقل نیست و شانی از شئونات و مظهری از مظاهر الهی است. پس در عالم هرگز تفویضی از سوی خداوند وجود ندارد، بلکه خداوند در همه امور احاطه و تسلط دارد و عزت او نمی گذارد تا چیزی بیرون از ملک او قرار گیرد، حتی اگر به شکل فعل مستقل از سوی آفریده ای از آفریده های او باشد.

انسانی که اهل توکل یا در مرتبه بالاتر اهل تفویض است؛ به شناخت واقعی از خدا، هستی و خود رسیده است و به این نکته علم یقینی یا شهودی دارد که خداوند فاعل هر فعلی است و هیچ یک از آفریده های الهی جدا از خدا و مستقل او نیستند تا مستقل عمل کنند، بلکه شانی یا مظهری از شئونات و یا مظاهر الهی هستند. در این صورت است که این اهل یقین و شهود، کارهایش را با توکل به خدا انجام می دهد یا کارش را به خداوند تفویض و واگذار می کند و در مقام فنای مطلق قرار می گیرد.

البته رسیدن به مقام تفویض برای همه انسان ها نیست؛ زیرا کسی می تواند در مقام تفویض قرار گیرد که با خدایی و متاله شدن، ذات و صفات خویش را در خداوند فانی داند و در آن مرحله نشیند، اما می توان در مقام توکل قرار گرفت.

کسی که در مقام توکل نشسته است، باور دارد که خداوند همه هستی را همان گونه که آفریده است به حکمتی ربوبیت می کند و بر آن است تا با پروردگاری اش آنان را به کمال بایسته و شایسته ایشان برساند. پس هیچ فعلی در جهان از کسی یا چیزی صادر نمی شود مگر آن که گام برای تحقق آن هدف آفرینش باشد. از این روست که انسان اهل توکل، کارها و امور را با خدا می داند و از او می خواهد تا آن چه خیرش است به شکل فعل در جهان تحقق یابد.به سخن دیگر،‌ اهل توکل، خیر را از خداوند در فعل می خواهد و اگر کاری خیر نباشد تحقق آن را نمی خواهد.

به هر حال، توکل در انسان مهم ترین نشانه و شاخصه از این مطلب است که شخص اهل توحید محض است و به این مقام یقین رسیده است که هیچ فعلی در جهان بیرون از فعل الهی نیست و توحید در افعال نیز کشیده شده است. پس در حوزه افعال شرک نمی ورزد. هم چنین توکل بیانگر این نکته است که شخص به ربوبیت و پروردگاری خداوند ایمان کامل داشته و هر فعلی را در جهان بر اساس هدف و حکمت آفرینش تحلیل و تبیین می کند. از این روست که در آیات قرآنی توکل را نشانه ای از ربوبیت دانسته است.(رعد، آیه 30؛ شوری، آیه 10؛ مزمل، آیه 9)

عوامل توکل

با نگاهی به آموزه های قرآنی این معنا به دست می آید که برای تحقق حالت توکل در انسان لازم است که شخص نسبت به مسایل هستی،‌ خود و خدا شناخت دقیق و کاملی داشته باشد؛‌زیرا این شناخت است که باورهایی را در او ایجاد می کند و این باورها نیز حالتی را در انسان پدید می آورد که از آن به حالت توکل یاد می شود.

برای تحقق حالت توکل لازم است که انسان به اصولی شناخت و ایمان داشته باشد. از این اصول به عنوان عوامل ایجادی توکل یاد می شود.

از جمله این اصول و عوامل می توان به اعتقاد به خالقیت و آفریدگاری خداوند و سلطه مطلق او بر نظام هستی اشاره کرد.(فرقان، آیات 58 و 59؛ زمر، آیات 38 و 62)

از دیگر اصول و عوامل توکل می توان به اعتقاد به توحید و یگانگی خدا(توبه، آیه 129؛ رعد، آیه 30؛ مزمل، ایه 9) ، حاکمیت انحصاری خدا(هود، آیه 123)، حکمت و هدفمندی و حقانیت راه و هدف(نمل، آیه 79)، ربوبیت و پروردگاری (توبه، آیه 129؛ رعد، آیه 30؛ هود، آیه 123)، جاودانگی خدا(فرقان، آیه 58) ،‌ تقدیر و مقدرات الهی(توبه، آیه 51)، رحمت خدا(شعراء، آیه 217؛‌ملک، آیات 28 و 29)، عزت و اقتدار خدا(انفال، آیه 49؛ شعراء، آیه 217)،‌علم مطلق الهی(انفال،‌ آیه 61؛ هود،‌ آیه 123) کفالت خدا در تمام امور(نساء، آیه 81؛ احزاب، آیه 3؛ زمر، ایه 38)، انحصار مالکیت خدا بر غیب هستی(هود، آیه 123)، نظارت به خدا(هود،‌آیه 123؛ شعراء،‌آیات 217 تا 219) و عبادت (هود، آیه 123) اشاره کرد.

اگر کسی نسبت به خداوند چنین شناخت و ایمانی علمی یا شهودی داشته باشد،‌ حالتی در او پدید می آید که نسبت به فعل خود و دیگری نگاه استقلالی نخواهد داشت و تاثیر اسباب را منسوب به مشیت و اراده الهی می داند. بنابراین، هرگز به خود اجازه نمی دهد تا به فعل خود و دیگری تکیه و اعتماد کند،‌ بلکه هر فعلی را در سایه مشیت و اراده الهی تحلیل و تبیین می کند. پس هر گاه می خواهد فعلی را انجام دهد به خداوند توکل جسته و مشیت و اراده او را می خواهد. این گونه است که همواره در کارهای خرد و بزرگ،‌ یاد خدا و دست دعا و نیایش به سوی او دراز می کند و اهل ذکر دایمی می شود؛ زیرا جایی را نمی یابد که خداوند در آن جا نقش یا حضور نداشته باشد؛‌بلکه خداوند را صمد می یابد که همه هستی را پر کرده است.

آثار توکل

اعتقاد و باور به چنین چیزی درباره خود، خدا و هستی،‌ حالتی شگرف در انسان ایجاد می کند؛ به گونه ای که زندگی اهل توکل را دگرگون می کند. رفتار اهل توکل با رفتارهای کسانی که چنین باور و اعتقادی را ندارند، به شدت متفاوت است. اهل توکل، اهل توحید محض می باشند و توحید افعالی را به شدت باور دارند. از این روست که تقدیرات الهی را به آسانی می پذیرند(توبه، ایه 51) و نسبت به مصیبت ها و رخدادها و پیشامدها و گرفتاری ها و اذیت و آزارها، صبر و شکیبایی پیشه می گیرند؛ زیرا آن را در چارچوب خواست ومشیت واراده و ربوبیت و حکمت الهی تفسیر و تبیین می کنند.(مزمل، ایات 9 و 10)

چنین انسانی، به خداوند در همه امور تکیه و اعتماد می کند و او را مایه کفایت می دانند و دیگر به کسی یا چیزی تکیه و اعتماد نمی کنند.(نساء، آیه 81؛ انفال، ایات 62 و 64؛ احزاب، آیات 3 و 48؛ زمر، آیه 38)

خداوند در آیات 38 و 39 سوره زمر از آثار توکل را شجاعت می داند؛ زیرا کسی که همه چیز را فعل خداوند و تحت مالکیت و قدرت خداوندی و ربوبیت او می داند،‌ ترس از چیزی یا کسی ندارد و در برابر دشمن نیز اهل شجاعت و شهامت است. خشیت او تنها از خداست نه از غیر خدا و افعال دیگران.

توکل بر خداوند هم چنین موجب محفوظ ماندن انسان از سلطه و وسوسه های شیطانی و ضررهای شیاطین می شود(نحل، آیات 98 و 99) بنابراین، ابلیس نمی تواند او را به بازی بگیرد و تحت ولایت و سلطه خویش در آورد.

از دیگر آثاری که قرآن برای توکل بر می شمارد، استقامت انسان در برابر مخالفت ها و سختی ها (هود، آیات 121 و 123؛ احزاب، آیات 1 و 3 و 48؛ زمر، آیات 38 و 39)،‌اعراض از مشرکان و برخورد نیک با مخالفان توحید(انفال، ایات 62 و 64)، پیروزی در مقابله با دشمن(همان) و دفع مکر و توطئه و نیرنگ هاست.(نساء، ایه 81؛ انفال، آیات 61 و 64؛ نمل، ایات 70 و 79)

از نظر قرآن کسی که به این مرحله از توحید رسیده باشد و در عمل آن را نشانه داده است مسیر قرب الهی را به درستی پیموده است و در کنف محبت خاص الهی قرار می گیرد و به سبب آن که خداوند از چنین بنده ای خشنود و راضی است او را دوست می دارد. از این روست که اهل توکل را محبوب خود می شمارد و از محبت خود از آنان سخن می گوید.(آل عمران، آیه 159)

موارد توکل

انسان می بایست در همه امور زندگی خویش اهل توکل باشد؛ ‌زیرا حوزه ای حوزه های زندگی نیست که فعلی در آن جریان نداشته باشد،‌ پس همه افعال شخص می بایست در دایره توکل قرار گیرد. اما برخی از افعال به سبب اهمیتی که در زندگی شخص است می بایست بیش تر مورد توجه قرار گیرد و انسان با دعا و نیایش از خدا بخواهد او را تحت کنف حمایت خود قرار دهد و او را در کارها مدد و یاری رساند.

خداوند از پیامبر(ص) می خواهد تا در مسایل مهمی چون اذیت و آزار دشمنان(احزاب، آیه 48؛ مزمل، آیات 9 و 10) دعوت و تبلیغ دین توحید(هود،‌آیات 121 تا 123؛ رعد، آیه 30)،‌ تصمیم گیری به ویژه در عرصه های مدیریت کشوری و امور مهم اجتماعی که آثار و پیامدهای آن گریبانگیر جامعه و مردم می شود(آل عمران، آیه 159)، توطئه های دشمنان(نساء، ایه 81) ، جهاد و مسایل جنگی(انفال، ایات 61 تا 64) مبارزه با شرک (هود،‌آیات 121 تا 123) قراردادهای صلح با دشمن(انفال،‌آیه 61) مبارزه با دشمنان(فرقان، ایات 52 و 58؛ احزاب، ایه 48) به توکل توجه خاصی مبذول دارد.

با نگاهی گذرا به مواردی که از سوی خداوند مطرح شده به سادگی می توان دریافت که حوزه عمل اجتماعی از حوزه هایی است که می بایست توکل مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا آثار و پیامدهای انجام کاری در این حوزه ها تنها شخص را تحت تاثیر خود قرار نمی دهد بلکه جامعه و افراد بسیاری با کاری که شخص انجام می دهد تحت تاثیر قرار می گیرد.

به سخن دیگر، دولتمردان می بایست در حوزه عمل اجتماعی بیش تر از دیگران اهل توکل باشند؛‌زیرا پیامدهای رفتار آنان دیگران را نیز تحت تاثیر شدید قرار می دهد و انتخاب صلح و جنگ و مانند آن آینده ملت و جامعه ای به سوی سعادت یا شقاوت می برد. از این روست که بارها در این موارد به پیامبر توصیه اکید می شود که کارهای اجتماعی را با توکل بر خدا انجام دهد.(آل عمران، ایه 159 و‌ایات دیگر)

به هر حال، انسان می بایست در همه امور به خداوند توکل جوید؛ زیرا کار و فعلی در جهانی نیست که بیرون از مشیت و اراده الهی باشد.(هود، آیه 123) بنابراین توکل به معنای پذیرش توحید فعل و پروردگاری خداوند در همه امور هستی است. باشد که اهل توکل باشیم.

نقصان حقيقت توكل در سلوك عارفان

امام خمینی در مساله توکل مطالب بسیار خوبی را بیان کرده است. ایشان بر این باور است که بسیاری از مردم اهل توکل نیستند و حتی کسانی که مدعی شناخت و ایمان هستند از توکل بهره ای نبرده اند؛ زیرا در زندگی خود به گونه ای رفتار می کنند که نشانه ای از توکل در آن دیده نمی شود. ایشان می فرماید:

(بدان اي سالك عزيز) توكل به خداي تعالي، يكي ازفروع توحيد و ايمان است. ما غالباً يا به برهان يا به امور شبيه به برهان اركان توكلمان تمام است، ولي حقيقت توكل در ما حاصل نيست. ما همه مي دانيم كه درمملكت حق تعالي كسي تصرفي، بي اجازه قيومي و اشاره اشرافي آن ذات مقدس نكند، اراده كسي بر اراده قويمه ذات مقدس، قاهر نشود، مع ذلك، ما از اهل دنيا و ارباب ثروت و مكنت، طلب حاجات كنيم و از حق تعالي غفلت نماييم. توكل ما بر اوضاع طبيعت و امور طبيعيه صدها مقابل بالاتر است از توكل به حق.

اين نيست مگر آن كه حقيقت توحيد افعال در قلب ما حاصل نشده و حكيم فلسفي «لاموثر في الوجود الاالله» گويد، و خود از غير خدا حاجت طلبد، و متعبد متنسك «لاحول و لاقوه الابالله» و «لااله الاالله» ورد خود كند و چشمش به دست ديگران است. اين نيست جز آن كه آن، برهانش از حد عقل و ادراك عقلي خارج نشده و به قلب نرسيده، واين، ذكرش از لقلقه لساني تجاوز ننموده و ذائقه قلب از آن نچشيده.

ما همه داد از توحيد مي زنيم و حق تعالي را «مقلب القلوب و الابصار» مي خوانيم؛ و «الخير كله بيده» و «الشر ليس اليه» مي سرائيم ولي باز درصدد و جلب قلوب بندگان خدا هستيم،

و دائما خيرات را از دست ديگران تمنا داريم. اينها نيست جز اين كه اينها، يا حقايق عقليه اي است كه قلب از آن بي خبر است و يا لقلقه هاي لساني است كه به مرتبه ذكر حقيقي نرسيده. ما همه قرآن شريف را مي دانيم (كه) از معدن وحي الهي براي تكميل بشر و تخليص انسان از محبس ظلماني طبيعت و دنيا، نازل شده است، و وعد (و) و عيد آن، همه حق صراح وحقيقت ثابته است، و درتمام مندرجات آن شائبه خلاف واقع نيست، با اين وصف، اين كتاب بزرگ الهي دردل سخت ما به اندازه يك كتاب قصه تاثير ندارد، نه دلبستگي به وعده هاي آن داريم تا دل را از اين دنياي دني و نشئه فانيه برگيريم و به آن نشئه باقيه بنديم، و نه خوفي از وعيد آن در قلب ما حاصل آيد تا از معاصي الهيه و مخالفت با ولي نعمت احتراز كنيم. اين نيست جز آن كه حقيقت و حقيقت قرآن به قلب ما نرسيده و دل ما به آن نگرويده و ادراك عقلي، بسيار كم اثر است. و با اين قياس كليه نقصانهايي كه در ما است و جميع سركشيها و مخالفتهاي ما و محروم ماندن از همه معارف و سرائر براي همين نكته است. (شرح حديث جنود عقل و جهل، امام خميني (ره)، ص 90)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا