اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

نقش كلمات تامّات وجودي درنظام هستي

samamos-comاز واژگان و اصطلاحات كليدي قرآن مي توان به «كلمه» اشاره كرد. كلمه به لفظ داراي معنا گفته مي شود. براساس تبيين آموزه هاي قرآني، همه موجودات هستي همچون كلمه الهي هستند. دراين ميان كلماتي وجود دارند كه از آن ها به كلمات تامات تعبير مي شود. در روايات تفسيري، كلمات تامات همان چهارده معصوم (ع) دانسته شده اند.
نويسنده دراين مطلب برآن است تا تفسير و تحليل قرآن را از اصطلاح «كلمه» در فرهنگ قرآني بيان كند و سپس به نقش كلمات تامات در نظام هستي بپردازد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
حقيقت ولايت كليه
يكي از كليدي ترين آموزه هاي قرآني، ولايت است كه اصل توحيد است. كسي كه حقيقت ولايت الهي را درك كرده باشد، حقيقت توحيد را درك كرده است. در عالم هستي، حقيقت ولايت كليه الهي در ولايت محمدي و علوي تجلي و ظهور يافته است كه نفس يكتا و يگانه اند. هر آن چه براي يكي ثابت است براي ديگري نيز ثابت است، هر چند كه در ظاهر دو جلوه زميني دارند ولي حقيقت آن دو، يكي است. از اين خداوند در آيه 61 سوره آل عمران يعني آيه مباهله، علي را نفس پيامبر (ص) و حقيقت او برمي شمارد و در روايات تفسيري، نور علي (ع) و محمد (ص) يك اصل دانسته شده كه از ديگر انوار وجودات و موجودات جداست.

از نظر آموزه هاي قرآني، حقيقت وجود و هستي يكي است و هر آن چه از مظاهر به چشم مي آيد، تصريف يك كلمه است. در اصطلاحات قرآني اين معنا بارها به عنوان تصريف الآيات تكرار شده است. به اين معنا كه حقيقت، همان يك آيه وجودي است كه به اشكال گوناگون همچون صيغه هاي فعل تصريف مي شود.
البته هر كسي با آيه يا آياتي به دليل مناسب ارتباط برقرار مي كند، از اين رو تصريف الآيات شد تا هركسي بتواند با توجه به شرايط، ارتباط مناسب برقرار كند و حقيقت را از دريچه آن دريابد. همچنين با توجه به مظهريت هر آيه كتبي يا وجودي، مي توان از درجه و رتبه قربي و بعدي آيات سخن گفت. برخي از آيات و كلمات در مظهريت، قوي تر و روشن تر هستند و برخي در اين معنا به كمال رسيده اند، اما تنها شماري از كلمات را مي توان يافت كه در كمال خود به تماميت رسيده باشند.
از آن جايي كه براساس آموزه هاي وحياني، صادر نخست از هركلمه ديگر، در مظهريت، كامل تر و تمام تر است، در ولايت نيز به تمام وكمال است؛زيرا ولايت الهي در مظهر تام و كمالش بيشتر و بهتر بروز و ظهور مي كند. از اين رو ولايت محمدي و علوي را ولايت كامل و تمام دانسته اند؛ زيرا كلمه وجودي ايشان كلمه تام و تمام و كمال است و در مقام نخستين، مظهر و تجلي الهي قرار گرفته اند.
اسماي الهي و كلمات وجودي
كلمه به لفظي كه معنايي را بفهماند گفته مي شود. كلمات لفظي به دليل آن كه ما في الضمير و باطن و نهان آدمي را براي مخاطب آشكار مي كند كلمه گفته اند.(التحقيق، حسن مصطفوي، ج 10، ص 107 ذيل واژه كلمه)
در كاربردهاي قرآني، كلمه تنها بر الفاظ داراي معاني اطلاق نمي شود، بلكه به اعيان خارجي نيز كلمه اطلاق مي شود؛ البته اين اطلاق همواره با عنايت به لفظ است. خداوند بارها درآياتي چند حضرت عيسي بن مريم (ع) را به عنوان كلمه خدا ياد كرده است؛چرا كه قول خداوند همان فعل اوست. (الميزان، ج1، ص 268)
عده اي كلمات الله را آن چيزي مي دانند كه بر مراد خداوند و بركلام نفسي او دلالت كند.(تفسير التحرير و التنوير، ج5،جزء 9، ص 271)
ناگفته نماند كه دركاربردهاي قرآني از واژه كلمه، مصاديق و موارد بسياري وجود دارد كه مي تواند همه اين معاني و تعريف هاي پيش گفته را پوشش دهد؛ چرا كه اين واژه در قرآن درباره مواردي چون احكام الهي، امامت، توحيد، قضاي حتمي، دين، موجودات، معجزات، وحي، وعده هاي خدا و مانند آن به كار گرفته است.
ازبراي خداوند اسماي بسياري است. خداوند در آيه 179 سوره اعراف و آيه 8 سوره طه همه اسماي حسني را از آن خود دانسته است. رسول خدا(ص) مي فرمايند:لله تبارك و تعالي تسعه و تسعين اسما من دعا الله بها استجاب له و من أحصاها دخل الجنه؛ براي خداوند -كه نامش مبارك و بلند مرتبه باد- نود و نه اسم است كه هركس خدا را بدانها بخواند دعايش مستجاب مي شود و هر كس آنها را ياد كند به بهشت خواهد رفت. (بحارالانوار، ج 4، ص 187، روايت2، باب 3)
شيخ صدوق مي فرمايند: معني «احصاها» احاطه است به همه اسماء و به همه معاني، يعني اگر كسي اين اسماء را بشناسد و بفهمد و درك كند و به آنها معتقد باشد و ايمان به معاني آنها داشته باشد داخل بهشت مي شود ،(همان)
امام رضا (ع) نيز مي فرمايد: خداي را نود و نه اسم است كه هركس به آن دعا كند اجابت شود و هر كه آنها را احصاء كند به بهشت خواهد رفت (همان).
بايد درنظر داشت كه اين 99 اسم تمامي اسماي خداوند نيست، بلكه اسماي كلي و جامع هستند كه اسماي بسياري در زير مجموعه آن قرارمي گيرند. احصاي اين اسماي الهي به معناي مظهريت آن است. به اين معنا كه اگر كسي همه اسماي الهي را مظهريت نمايد، به حقيقت قرب و لقاي الهي رسيده است كه بهشت، نمادي از آن است.
براساس روايات تفسيري، كلمات تامات وجودي الهي، كساني هستند كه مظهريت تمام و كمال از اسماي الهي دارند. از اين رو بارها در روايات اين معنا تكرار مي شود كه «نحن الاسماء الحسني» چنان كه اميرمومنان علي (ع) به صراحت مي فرمايد:«و أنا اسماء الله الحسني؛ ما نامهاي نكوي الهي هستيم».(بحارالانوار، ج 53، ص 47، روايت 20، باب 29)
و نيز امام صادق (ع) مي فرمايند:«في قول الله عزوجل: ولله الاسماء الحسني فادعوه بها، قال: نحن و الله الاسماء الحسني التي لايقبل الله من العباد عملا الا بمعرفتنا؛ در تشريح معني اين گفته خدا در قرآن كه فرموده است:براي خدا نامهايي نيكو است پس خداي را بدانها بخوانيد؛ امام صادق (ع) فرموده اند: بخدا ما هستيم نامهاي نيك او كه از بندگان هيچ عملي پذيرفته نمي شود جز به شناخت ما (اصول كافي، ج 1، ص 143، باب 4)»
در روايت ديگري از صادقين (ع) نقل شده كه فرمودند: مظهر نود و نه اسم خدا، ما هستيم.
بارها در روايات و ادعيه ماثور اين معنا تكرار مي شود كه «نحن كلمه الله (بحارالانوار، ج 25، ص 22، روايت 38، باب 1) يا اين كه :نحن ذكر الله (بحارالانوار، ج 7، ص 321، روايت 16، باب 16)»
اين بدان معناست كه حقيقت اسم وكلمه و ذكر را بايد درانوار چهارده معصوم (ع) جست كه مظاهر تمام و كمال الهي هستند.
مصاديقي از كلمات الله
براي اين كه شناخت بهتري نسبت به معنا و مفهوم «كلمه» و سپس كلمه تامه پيدا كنيم، در اين جا نگاهي گذرا به مصاديق كلمات الله در آيات قرآني مي شود.
خداوند در آيه 115 سوره انعام مي فرمايد كه هيچ گونه تبديلي در كلمات الهي راه نمي يابد. ابن عاشور بر اين باورست كه مقصود از كلمات الله در اين آيه همان احكام، اوامر و نواهي الهي است. (تفسير التحرير و التنوير، ج 5، جز8، ص 19) البته اين معنا مي تواند درست باشد ولي تمام حقيقت آيه نيست.
از ديگر مصاديقي كه در قرآن براي كلمات الله بيان شده مسئله امامت است. خداوند در آيات 26 و 28 سوره زخرف از كلمه باقيه در عقب حضرت ابراهيم(ع) سخن به ميان مي آورد. در روايات منقول از رسول خدا(ص) و برخي از امامان معصوم(ع) در پاسخ به اين پرسش كه كلمه باقيه در آيه كيست يا چيست؟ فرمودند كه مقصود امامت است كه خداوند آن را از طريق نسل امام حسين(ع) تا قيامت قرار داده است. (تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 596، احاديث 21 تا 27)
پنج تن آل عبا از ديگر مصاديق بيان شده در آيات قرآني براي كلمات الهي است.خداوند در آيه 37 سوره بقره از پذيرش توبه آدم به سبب كلمات القا شده به وي سخن به ميان آورده است. پيامبر(ص) درباره كلماتي كه آدم(ع) دريافت نمود، فرمود: محمد(ص)، علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) هستند. (تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 67، احاديث 145 و 147 و 148؛ و نيز الدرالمنثور، ج 1، ص 147)
پيروزي پيامبران و پيروانشان از ديگر مصاديق كلمه الله است كه درآياتي چون 34 سوره انعام و 171 و 172 سوره صافات بيان شده است. اين امر سنت قطعي و كلمه حتمي الهي است به گونه اي كه تغيير و تبدلي در آن راه نمي يابد. از جمله اين پيروزي ها مي توان به پيروزي بني اسرائيل بر فرعون (اعراف، آيه 137) و پيروزي پيامبر(ص) بر كافران(توبه، آيه 40) اشاره كرد.
كلمه توحيد يعني لااله الا الله از ديگر مصاديق كلمات الله است. (انعام، آيه 115 ونيز الدرالمنثور، ج 3، ص 345؛ توبه، آيه 40 و نيز جامع البيان، ج 6، جزء 10، ص 177 و زخرف، آيه 28 و مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 69)
حكم و قضاوت حتمي الهي از مصاديق كلمات الله در آياتي از جمله 33 و 96 سوره يونس و آيه 71 سوره زمر (جامع البيان، ج 7، جزء 11، ص 150 و روح المعاني، ج 7، جزء 11، ص 279) دانسته شده است.
اذكار مخصوص تسبيح، توحيد و حمد (بقره، آيه 37 و الدرالمنثور، ج 1، ص 145)، دين الهي، (انعام، آيه 115 و الميزان، ج 7، ص 330)، سنت هاي الهي (انعام، آيات 34 و 115)، عيسي بن مريم (آل عمران، آيات 39و 45 و نساء، ايه 171)، قرآن (انعام، آيه 115 و الميزان، ج 7، ص 330) و كتاب هاي آسماني (آل عمران، 39 و و اعراف، آيه 158) معجزات الهي (انعام آيه 115) مناسك حج (بقره، آيه 37 و تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 69 حديث 152)، موجودات بي نهايت هستي (كهف، آيه 109 و لقمان، آيه 27)، وحي الهي (اعراف، آيه 158 كشاف، ج 2، ص 167) و وعده هاي خداوندي (يونس، آيه 33 و مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 16) از ديگر مصاديق كلمات الله است كه مفسران براساس تحليل يا روايات تفسيري، به آن اشاره كرده اند.
نقش كلمات تامات الهي
چنان كه بيان شد كلمات الهي داراي مصاديقي چند هستند، اعيان خارجي و موجودات هستي، مهم ترين كلمات الهي مي باشند. اما بايد توجه داشت كه همه كلمات الهي در يك مرتبه و درجه نيستند؛ چرا كه مظهريت كلمات كتبي از لفظي و شفاهي بيش تر است، چنان كه مظهريت كلمات وجودي از كتبي بيش تر مي باشد. همچنين در كلمات وجودي، برخي در مظهريت به تمام و كمال هستند و برخي چنين مظهريتي ندارند.
كلمات تامات الهي، كلماتي هستند كه در كمال به تماميت رسيده اند و مي توان اوج كمال بي پايان در مظهريت را در ايشان به نظاره نشست.
هر چند كه كلمات الهي غيرقابل شمارش هستند و خود اين، از نشانه هاي عزت و حكمت الهي است (كهف، آيه 109 و لقمان، آيه 27) ولي كلمات تامات الهي بسيار محدود مي باشند.
بر همگان است كه به كلمات تامات الهي ايمان داشته (اعراف، آيه 158) و آن را تصديق نموده (تحريم، آيه 12 و آل عمران، آيه 39) و بدان توسل جوييم تا به مقام قرب الهي بازگرديم. (بقره، آيه 37)
كلمات تامات الهي به سبب آن كه مظهر تمام و كمال الهي هستند، نقش تمامي در اثبات حق و حقانيت داشته و هر كسي اگر بخواهد خدا را بشناسد مي بايست اين مظاهر تمام و كامل الهي را بشناسد. (انفال، آيه 7 و يونس، آيه 82) اين كلمات تامات وجودي مسير رسيدن به حق و بازگشت به اوست و هر سالك حقي بايد به ايشان توسل جسته و بدامن ايشان چنگ زند.( بقره، آيه 37 و آيات ديگر)
اين كلمات تامات وجودي، به سبب جايگاه بلند مظهريت تمام و كمال از خداوند، در همه هستي حضور و بروز دارند. بنابراين، اين كه در برخي از روايات آمده است كه اميرمؤمنان علي(ع) خود را عيسي بن مريم(ع)، حضرت نوح(ع) و مانند آن مي داند و حمل كشتي نوح و بيرون آوردن حضرت يونس(ع) از دل نهنگ را كار خويش مي شمارد تنها گزارشي از بخشي از حقيقت ولايت كليه و حقه ايشان و تصرفات وجودي آن حضرت(ع) مي باشد. در روايتي آن حضرت فرمود:
«اي سلمان و يا اباذر! من آن كسم كه نوح را در كشتي به دستور خدا بردم؛ من يونس را به اذن الله از شكم نهنگ خارج كردم، من به اذن الله موسي را از دريا گذراندم، من ابراهيم را از آتش نجات دادم به اذن الله. من نهرها و چشمه هايش را جاري و درخت هايش را كاشتم به اذن الله… من آن خضرم كه دانشمند همراه موسي بود، منم معلم سليمان بن داود و منم ذوالقرنين و منم قدرت خدا. اي سلمان و يا اباذر! من محمدم و محمد من است! من از محمدم و محمد از من است…»(بحارالانوار، ج 26، ص5)
براساس آموزه هاي وحياني كه از قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) داريم، همه هستي، وجه الله است و اين وجه الله جز انوار چهارده معصوم(ع) نمي باشند. از اين رو در روايات تفسيري آمده است: امام(ع) همه جا حضور دارند و در همه چيز وجه او ديده مي شود. خداوند در قرآن مي فرمايد: «فأينما تولوا فثم وجه الله» به هر طرف رو كنيد به وجه الله رو كرده ايد؛ (بقره، آيه115) امام صادق(ع) در بيان تفسير اين آيه مي فرمايند: منظور از اين وجه اللهي كه در آيه آمده است ما اهل بيت(ع) هستيم: «نحن وجه الله قال الله تعالي فأينما تولوا فثم وجه الله». (بحار الانوار، ج24، ص303)
بنابراين، همه هستي، جلوه اي از حقيقت آن انوار الهي و مظاهر و كلمات تامات الهي هستند. از اين رو هركسي هر چيزي را بخواهد مي بايست از ايشان بخواهد. در احاديث داريم كه حتي نمك غذايتان را هم از ما بخواهيد. وقتي مي فرمايند نمك غذا، يعني همه چيزتان را از ما بخواهيد. چرا كه ايشان اول و آخر همه چيز هستند. اگر چشم ملكوتي آدمي باز شود خواهد ديد كه قبل ديدن هر چيزي و بعد و همراه آن، جز كلمات تامات الهي ديده نمي شود.
باباطاهر همداني در اين باره خوش سروده است:
به صحرا بنگرم صحرا ته بينم
به دريا بنگرم دريا ته بينم
به هرجا بنگرم كوه و در و دشت
نشان روي زيباي ته بينم.
چراكه هرجا كه از هستي است و نشان از وجود دارد و قابليت رويت در آن هست، همان وجه الله است.
اما پرسش اين است كه چه كسي و چه چيزي وجه الله كامل و تمام است و نگاه به آن كس يا چيز، بيانگر آينه تمام نماي وجه الهي مي باشد. امام جعفر صادق(ع) در اين باره پاسخ مي دهد: «نحن والله وجه الله نتقلب في الأرض بين أظهركم و نحن عين الله في خلقه ويده المبسوطه بالرحمه علي عباده؛ به خدا سوگند ما همان وجه الله هستيم كه در زمين ميان شما هستيم و ما همان چشم خدا در ميان آفريده ها و دست گشاده به رحمت بر سر بندگان اوييم.» (الكافي، ج1، ص111 كتاب التوحيد: باب جوامع التوحيد).
اين كلمات تامات همان گونه كه ظاهر و باطن هر چيزي هستند، همچنين در هستي همان اول و آخر مي باشند يعني مظاهر اوّليت و آخريت خداوندي مي باشند.
در نقش كلمات تامات وجودي چهارده معصوم(ع) همين بس كه آنان در همه چيز حضور دارند و همه هستي با آنان مظهريت خلقي يافته است. سخن گفتن در اين كلمات تامات همانند حقيقت مظهريت و وجودشان بي پايان است، از اين رو به همين تصريف الآيات و ضرب الامثال بسنده مي شود؛ چراكه حق شناس به همين مقدار حق را بشناسد و بدان سو بشتابد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا