اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنی

انسان سازي در پرتو ايمان و عمل صالح

انسان در فرصت عمري كه خداوند به وي داده است مي تواند و بلكه بايد خود را در كارخانه دنيا كه با دو موتور پرقدرت ايمان و عمل كار مي كند، چنان بسازد كه با وي تا ابديت بماند؛ زيرا انسان در دنيا همانند ماده خامي است كه مي توان از آن ده ها و صدها و بلكه ميليون ها نوع براي ابد ساخت و در هنگام مرگ شكل نهايي محصول از كارخانه دنيا به سوي رستاخيز خارج شود.

اين مطالب برگرفته از آموزه هاي قرآني است كه نويسنده در اين مطلب آورده است. اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

عمر، ظرفيتي براي شدن

زندگي دنيايي كه از آن به عمر تعبير مي شود، تنها فرصت آدمي براي شدني است كه تا ابد با او مي ماند؛ زيرا انسان هرچند موجودي ازلي نيست ولي موجودي ابدي است و براي او نهايت و پاياني نخواهد بود. و به قول يكي از بزرگان، انسان در ازليت با خدا شريك نيست اما در ابديت شريك خداست. انسان در تحليل قرآني موجودي با ظرفيت تمام و كمال قابليت پذيري است. از اين رو گفته اند انسان در ميان همه آفريده هاي هستي، موجودي است كه با منفعل ترين عناصر هستي ساخته شده است. لذا از هرنظر قابليت شكل گيري بسياري دارد و مي تواند پست ترين اشكال هستي تا برترين آن را به خود بگيرد. اگر جماد را پست ترين شكل بدانيم، انسان از اين قابليت برخوردار است كه از اين عنصر نيز پست شود و افزون بر سنگ سخت و به تعبير قرآني «كالحجاره»، از آن هم پست تر و سخت تر گردد و «اشد قسوه» شود.

در بعد نفسي و روحي نيز مي تواند به پست ترين اشكال خود را درآورد و هويت تازه اي بيابد كه از چارپايان و به تعبير قرآني «كالانعام» شود و يا از آن پست تر شده و ماهيت و هويتي «بل هم اضل» را براي خود بسازد كه تا ابد با او خواهد ماند. از اين رو برخي از مفسران در تفسير «اذا الوحوش حشرت» كه به حشر رستاخيزي وحوش اشاره دارد، اين وحوش را همان انسان هاي تغيير ماهيت يافته مي داند كه در كارخانه دنيا از آن همه ظرفيت بي پايان وجودي خويش، هيچ بهره اي نبرده و به تعبير خداوند در سوره عصر گرفتار خسران و زيان از سرمايه هاي وجودي خويش شدند وبه شكل و شمايل جانوران وحشي چون گرگ و پلنگ و بوزينه و خوك و مانند آن درآمده اند.

برخي از مفسران آن را تجسم و يا تجسد اعمال انسان در آخرت دانسته اند و گفته اند كه انسان با اعمال خويش كه همراه قصد و نيت انجام مي گيرد و اراده و اختيار در آن ملحوظ است، اين گونه خود را در دنيا ساخته و در آخرت، تنها آن ساخته، بروز و ظهور مي كند و به چشم مي آيد. از اين رو اگر كسي داراي چشم برزخي بوده باشد، همانند ابوبصير مي بيند كه گرداگرد خانه خدا گروهي مدعي ايمان و عمل صالح مي گردند كه درحقيقت جانوراني چون خوك و گاو و سگ و ميمون و بوزينه اند. البته اگر گروهي چون اصحاب سبت گرفتار غضب الهي شوند، در نمايش عذاب دنيوي، ماهيات واقعي آنان به نمايش درمي آيد و مردم در همين دنيا، ماهيات ساخته در كارخانه دنيا را خواهند ديد. به اين معنا كساني كه در اين دنيا با عمال بد خويش ماهيت خود را به شكل بوزينه و خوك درآورده اند، در همان حالت تجسدي و تجسمي ديده مي شوند و اين از هنر تجسمي الهي است كه گاه در اين دنيا نيز به نمايش گذاشته مي شود.

البته انسان ها چنان كه علامه آيت الله حسن زاده آملي (حفظه الله) گفته اند جنس الاجناس هستند و در دو سوي صعود وسقوط مي توانند حركت كنند و خود را در كارخانه دنيا بسازند. پس همان گونه كه در حركت هبوطي و سقوطي به سخت تر از سنگ و پست تر از چارپايان و وحوش تبديل ماهيت و تغيير هويت مي دهند، در حركت هاي صعودي و عروجي نيز مي توانند چنان فراتر روند كه حتي فرشتگان مقرب و كروبي كه در عرش الهي سكونت دارند، شاگردان مكتب خدايي شدن آنان باشند و در «قاب قوسين او ادني» (سوره نجم آيه 9) درآيند و متاله شده و خلافت الهي را به حكم متاله شدن از آن خود كنند كه در اين صورت همه قابليت هاي هستي را در خود گرد آورده و تصرفات تكويني و تشريعي به عنوان مظاهر الهي به عمل آورند.

ضرورت غنيمت شمردن ايام عمر

اين همه تغيير و تبديل در هر انساني تنها در فرصت كوتاهي از زندگي بشر رخ مي دهد كه ما از آن به عمر تعبير مي كنيم. بنابراين بايد قدر و منزلت عمر كوتاه خود را بدانيم كه به تعبير قرآني «بعض يوم» و جزيي از يك روز بيش تر نخواهد بود. اين «بعض» مي تواند در برابر كل زمان ها آن چنان خرد و بي ارزش از نظر زماني باشد كه اصولا به حساب نيايد، ولي براي هر فرد انساني چنان با ارزش است كه چيزي را نمي تواند در ترازوي الهي در كفه ديگرش نهاد. از اين رو خداوند مي فرمايد هيچ چيزي نمي تواند به اندازه اين فرصت كوتاه عمر جايگزين آن شود و كفه ديگرش را پر كند.

در آيات قرآني از اين ظرفيت و فرصت آدمي براي شدن به عنوان فرصتي براي عمل تعبير شده است؛ زيرا انسان چنان كه آيات بسياري از جمله آيات سوره عصر بيان مي كند، چيزي جز ايمان و عمل صالح نيست و از آن جايي كه در عمل، عنصر نيت، قصد و انگيزه، مولفه و عنصر اصلي است؛ بنابراين مي توان گفت كه انسان چيزي جز عمل خودش نيست.

براي درك اين مفهوم مي توان به آياتي از جمله آيات 99 و 100 سوره مومنون، 12 سوره سجده و 37 سوره فاطر و 58 سوره زمر و 40 سوره فصلت و 13 و 14 سوره حديد و 10 سوره منافقون مراجعه كرد كه در آن به روشني با اشكال مختلف بياني تبيين شده است كه زندگي دنيايي انسان، تنها فرصت آدمي براي شدن از طريق انجام عمل است. البته هر عملي انسان را چنان مي سازد كه مقتضاي آن است. از اين رو به آثار عمل و نقش و كاركرد آن توجه داده مي شود؛ زيرا برخي از اعمال آسيب زا هستند و آثار مخرب و زيانباري در شكل گيري انسان دارد و او را از كمال دور مي سازد و برخي ديگر اين گونه نيست بلكه عامل كاملي مي باشد.

هنگامي كه از قبولي اعمال سخن به ميان مي آيد، به معناي قرار گرفتن آن و آثارش در مسير كمالي و متاله شدن است. عملي مقبول است كه كمالي باشد و به متاله شدن انسان كمك كند. چنين اعمالي مي بايست با قصد و نيت خالص الهي باشد كه به معناي درنظر گرفتن خداوند در انجام عمل است. اين خلوص در نيت، نمي تواند چيزي جز متاله شدن و خدايي گشتن باشد. بر اين اساس مي توان گفت كارهايي كه با اختيار و به قصد خدايي شدن انجام مي گيرد همان اعمال مقبولي است كه انسان را به سمت و سوي منزل اصلي و كمالي اش سوق مي دهد و به او شكل و هويتي مي بخشد كه قابليت حضور در بهشت رضوان الهي و بهره گيري از آن را مي يابد. (انسان آيات 5 و 22)

اين كه در آياتي چون 15 و 16 سوره احقاف از مشروطي عمل به احسان و يا در آيه 27 سوره مائده از مشروطي آن به تقوا و در آيه 18 سوره ابراهيم از مشروطي آن به عقيده و ايمان درست و خوب، در مقبوليت عمل سخن به ميان آمده است، به معناي آن است كه عملي كه در متاله شدن انسان تأثير مي گذارد مي بايست اين گونه باشد. به سخن ديگر، تنها زماني عملي مي تواند در ساختن كمالي و خدايي گشتن انسان تأثير مثبت بگذارد كه عملي صالح با قصد خدايي شدن باشد. در اين صورت است كه مي گويند عمل، مقبول افتاده است، زيرا تأثير خود را در كمال يابي شخصيت شخص به جا گذاشته است. اما اگر اين گونه نبود، آن عمل تأثير منفي به جا گذاشته و انسان را از كمال دور ساخته و نقص و خسران در وي پديد مي آورد. لذا آن عمل، ديگر نمي تواند مقبول باشد، زيرا در جهت نقيض كمال و خدايي شدن بوده است.

اصلاح اعمال

انسان ها در مسير شدن هاي پياپي خود كه با اعمال انجام مي شود، اين خمير مايه وجودي خود را همواره دستكاري مي كنند و هر دمي به آن شكلي مي بخشند. اگر اين شكل بخشي همواره در مسير خدايي شدن و متاله گشتن باشد، ساختمان وجودي انسان همواره به سوي كمال است؛ ولي بسياري از انسان ها هميشه در يك مسير كمالي حركت نمي كنند و گاه اعمالي را انجام مي دهند كه شكل گيري كمالي را با مشكل مواجه مي سازد و گاه هر آن چه را ساخته اند تباه مي سازند اين گونه است كه در آموزه هاي قرآني از حبط و تباهي عمل سخن به ميان مي آيد و از احباط عمل پرهيز داده مي شود (مائده آيه 53)

شگفت اين كه برخي ها همواره نه تنها ساخته هاي كمالي خويش را تباه مي سازند بلكه آن چه را خداوند به شكل ابتدايي ساخته بود تا فرآيند كمالي به سادگي و آساني امكان پذير باشد، آن را نيز به هم مي ريزند و فطرت و طبيعت اعتدالي خويش را نيز دگرگون مي كنند كه اين افراد از نظر قرآن زيان كار و اهل خسران دانسته شده اند. (كهف آيات 103 و 104) از اين بدتر آن كه اين اشخاص گاه به سبب تغيير ماهيت فطري خود چنان در دام اعمال زشت مي افتند كه آن را عين رشد دانسته و نيكو كاري معرفي مي كنند و مدعي آن مي شوند كه بهترين محصول را توليد مي كنند و بهترين كارها را انجام مي دهند. (همان)

البته در مقابل، انسان هايي يافت مي شوند كه فطرت و طبيعت الهي خود را دگرگون نكرده اند و بر دل ها و گوش ها و چشم هايشان پرده و قفل نزده اند. اينان هر چند كه بدكاري هايي داشته اند ولي با اعمال خوب نه تنها به بازسازي بخش هاي تخريب شده مي پردازند بلكه نماي نيك و تازه اي به وجود خويش مي دهند. اين همان چيزي است كه در قرآن از آن به تبديل سيئات به حسنات از طريق اعمال نيك تعبير شده است.

به هر حال انساني كه اعمال بدي داشته، مي تواند به اصلاح آن اعمال بپردازد. آيه 13 و 14 سوره يونس تبيين مي كند كه انسان ها مي توانند با تفكر و تدبر در تحولات تاريخي و صعود و سقوط جوامع و مردمان ديگر، راه درست خويش را بيابند. به اين معنا كه تفكر و تدبر در تاريخ گذشتگان و پندگيري از آن زمينه ساز اصلاح عملكرد و در نتيجه، شدن هاي كمالي مي شود.

آيه 153 سوره آل عمران نيز يادآوري علل عدم موفقيت در صحنه هاي اجتماعي را زمينه اي براي جبران گذشته و اصلاح اعمال آينده برمي شمارد و در آياتي ديگر از مردم مي خواهد تا به اين نكته توجه داشته باشند كه هيچ چيزي از دايره احاطه علمي خداوند بيرون نيست و اين گونه نيست كه عملي آثار و تأثيرات بد و خوب خود را در وجود آدمي به جا نگذارد، بلكه هر عملي به طور طبيعي و خداخواسته، در شكل گيري شاكله وجودي انسان تأثير مي گذارد.

تأكيد خداوند در آيه 14 سوره مائده بر واژه صنع به اين معناست كه هر كسي در كارخانه عمل خويش سازه وجودي خود را شكل مي بخشد و مي سازد. تأكيد ديگر خداوند بر اين نكته ظريف آن است كه سازه وجودي هر كسي را خود شخص مي سازد و صنعت هر كسي خود اوست.

ساخته هاي خاص خداوندي

البته برخي از آفريده ها به عللي صنعت و ساخته مستقيم الهي هستند؛ زيرا اين افراد بايد به عنوان نمونه و الگو مطرح باشند. ازجمله اين افراد مي توان به حضرت موسي(ع) اشاره كرد كه خداوند به صراحت اعلام مي كند كه وي صنعت خاص الهي مي باشد و سازه وجودي او را خداوند خود شكل بخشيده است. (واصطنعتك لنفسي) البته اين بدان معنا نيست كه خود ايشان در ادامه هيچ نقشي در صنعت خويش نداشته و ندارند، بلكه موقعيت آنان همانند موقعيت صنعت ابتدايي خداوند براي همه بشريت است؛ زيرا خداوند هر انساني را بر صنعت خاص خود كه از آن به فطرت اعتدالي ياد مي شود، ساخته است و در ادامه از بشر خواسته است كه همان راه را ادامه دهد و بر مسير فطرت كمال جويي خود حركت كرده تا متاله شود. آن افراد خاص چون حضرت موسي(ع) نيز همانند ديگر افراد بشر هستند با اين تفاوت كه در صنعت ايشان خداوند نظارت بيشتر و طولاني تر داشته و برخي از مراحل ديگر را نيز براي آنان فراهم آورده است. با اين همه اين افزايش نظارت و صنعت گري مستقيم الهي مسئوليت آنان را در برابر خداوند افزايش داده و خداوند از آنان بيش از ديگران انتظارات خاصي دارد. در روايات معتبر بر اين معنا تأكيد شده كه معصومان(ع) از صنايع خاص الهي هستند ودر مقابل، مسئوليت آنان نيز بيشتر از ديگران در برابر خداوند است.

به هرحال هر انساني شكل نخست كمالي خود را در كارخانه الهي و با صنعت وي به دست آورده است كه از آن به فطرت ياد مي شود. همين فطرت است كه نقش كليدي را در ادامه رشد وبالندگي و متاله شدن آدمي بازي مي كند. از اين رو در آموزه هاي قرآني بر حفظ و صيانت فطرت الهي و صنعت خدايي تأكيد شده و تقوا را عاملي براي اين صيانت از صنعت الهي دانسته است.انسان در ادامه شكل و شاكله بخشي به وجود خود بايد جايگاه خود را در هستي دريابد و در مسير متاله شدن و خلافت يابي و فعليت بخشي به آن حركت كند. اگر انسان همواره چكاد اهداف و حركات خود را بداند و بشناسد و ببيند، هرگز در دام اموري نمي افتد كه فطرت وي را تغيير مي دهد و يا سد راه شدن هاي كمالي او مي شود. اين همان چيزي است كه ما از آن به عقيده تعبير مي كنيم. عقيده، پيماني ميان انسان و خداوند است كه تنها در ولايت اوباشد وهدف كمالي و چكاد آن را فراموش نكند و هر كاري را كه انجام مي دهد تنها در راستاي همان دست يابي به چكاد اهداف باشد؛ زيرا چنين بينش و نگرشي موجب مي شود هرگز در دام عوامل وسوسه گر نيفتد و مسير هدايتي را گم و فراموش نكند.(اسراء آيه 1)

فطرت و شاكله نخستين آدمي، بهترين شاخص و ميزان سنجي است كه مي تواند همانند يك آژير خطر عمل كند. به اين معنا كه هرگاه در مسير درست حركت مي كند آن را تأييد و هنگام تغيير مسير و يا گردش به راست و چپ و عقب گرد، هشدارهاي مناسب را بدهد.خداوند در آيه 84 سوره اسراء تبيين مي كند كه اصولاً شاكله ابتدايي وجود انسان از چنين قابليتي برخوردار است كه او را در مسير نگه دارد. البته اگر كسي اين شاكله وجود نخستين را تغيير دهد، و اختلالاتي را در آن ايجاد كند و فطرت سالم را بيمار نمايد، ديگر نمي تواند اميدوار باشد كه اين دستگاه ميزان سنج به درستي كار كند و اخطارات لازم را بدهد.

از آن جايي كه انسان همواره در حال شدن هاي پياپي است و هر فتنه و آزمون و بلايي براي او هشدار وبيدارباش و مانند آن است، بايد توجه داشته باشد كه در سر هر دوراهي، فطرت او چه مي گويد. البته به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه اين فطرت زماني به درستي و به تمام و كمال عمل مي كند كه بر شاكله اصلي باقي باشد و هرگونه تصرف و تغييري مي تواند آن را از كار اندازد و يا تغيير دهد. از اين رو در همين آيه سخن از تأثيرپذيري اعمال آدمي از روحيات و ملكات نفساني وي گفته شده، به اين معنا كه هركسي چنان عمل مي كند كه مقتضي روحيات و ملكات نفساني اوست. لذا اگر كسي اين فطرت پاك و شاكله اصلي وجودي اش را تغيير داده باشد، نمي تواند اميدوار باشد كه عمل او مطابق كمال باشد، زيرا ملكات و روحيات وي تغيير يافته است، يعني شاكله اصلي وجودي او دگرگون شده و قابليت تبيين و آژير و مانند آن را ندارد. از اين رو اصلاح كردن عمل براي افرادي كه ملكات آنان تغيير يافته است دشوار خواهد بود.

به هرحال انسان در كارخانه دنيا به عمل خويش خود را چنان به صنعت مي سازد كه سازه آخرتي آن، همان شكلي است كه در آخر عمر به وجود خود بخشيده است. باشد با اعمال نيك و صالح، خود را به عنوان يك سازه الهي همچنان حفظ كرده و با فعليت بخشي به اسماي الهي كه در ذات ما سرشته شده است آن را متاله و خدايي سازيم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا