اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

انسان در قيامت

samamosانسان فرآيند تكاملي را در طول يك زمان مشخص و معيني مي پيمايد. هر چند كه برخي از محققان و انديشمندان بنابر آيات مربوط به عالم ذر، از وجود علمي و عيني ( عين ثابته عارفان) در مقام فيض اقدس و فيض مقدس سخن گفته و بر اين باورند كه هر انساني پيش از وجود خارجي مادي اش ، در عالم و نشئه هاي ديگري به سر برده و در آن عالم است كه از مردمان پيمان گرفته شد و امانت را پذيرفت و بار آن را به دوش كشيد و سپس در يك حركت دوري من الله و الي الله عوالم برزخ نزولي و جهان ماده و برزخ صعودي و عالم ملكوتي و الهي را طي كرده و خواهد كرد؛ با اين همه هيچ شك و شبهه اي نيست كه آدمي در جهان ماده دوگونه زندگي داشته است؛ يكي زندگي جنيني و ديگري زندگي پس از تولدش در روي زمين كه هر يك خود به تعبيري عالمي خاص خود و نشئه اي ويژه اي با خصوصيات و ويژگي هاي استثنايي است.

رشد فرآیندی آدمی

هر كسي در اين دنيا وارد مي شود ، از عالم جنيني خود اطلاعات كامل و درستي ندارد و تنها از طريق دستگاه و سازه هاي فن آوري نوين اطلاعاتي از چگونگي شكل گيري جنين و رشد مادي آن به دست مي آورد ولي از همه آن چه واقع مي شود اطلاعي ندارد. از اين رو از چگونگي دميدن روح آدمي جز توهم و تخيلات تيره و تاري ندارد.

پس از زاد و زايش نيز اين فرآيند ادامه مي يابد و آدمي در ميان مشكلات و كشاكش درد و رنج ، آسايش و آرامش ، نيازها و خواسته ها، از طريق آموزش هاي تجربي ، علمي ، وحياني و پرورش ها و تربيت هاي خاص خود و ديگران ، قوا و ظرفيت هاي وجودي خودش را آشكار مي كند. در اين مقطع زماني از زندگي هر چند به عنوان يك فرزانه و فيلسوف به آينده و پس از مرگ نمي نگرد ولي همانند زندگي جنيني خود اطلاعات درستي ندارد و آينده به شكل مبهم و تيره اي پيش روي او نمايان مي شود.

از اين رو بيشتر به اقتضاي طبيعت مادي خود با زندگي مادي روزمره درگير مي شود و كم تر به آينده مبهم خود مي نگرد و در راه شناخت آن گام بر مي دارد. تنها عده اي خاص هستند كه با بهره گيري از داده ها و اطلاعات وحياني نسبت به گذشته و آينده خود به نوعي آگاهي مي رسند. اين دسته نيز خود به دو دسته تقسيم مي شوند، نخست كساني كه با شناخت كلي از وضعيت كنوني خود ، با بهره گيري از روش ها و شيوه هايي كه از بيرون از عقل بشري و از راه وحي به دست آورده اند ، دست به اعمال و كارهايي مي زنند تا نوعي آمادگي در انديشه و وجود خود پديد آورند و نسبت خود را با‌ آينده بازسازي كنند و خود را به آن نزديك سازند.

ظرفیت بی پایان آدمی برای شدن

آنان به اين باور رسيده اند كه اين مقطع تنها مقطع كوتاهيي از زندگي بشر است و هدف از خلقت و آفرينش آدمي چيزي فراتر و برتر از زندگي مادي دنيوي است. با اعمال و كارهايي كه انجام مي دهند به نوعي ظرفيت و توانمندي دست مي يابند كه آينده را از وراي ماده مي بينند و يا دست كم به بخشي از آينده آگاهي و حتي دسترسي مي يابند. آينده اي كه از وراي مرگ مي آيد و به شكل عالم برزخ خودنمايي مي كند.

دسته دوم با آن كه از طريق وحي شناخت اجمالي و كلي نسبت به وضعيت كنوني و آينده خود يافته اند ولي به دستورها و پيام هاي وحياني عمل نمي كنند و يا تنها به برخي عمل مي كنند و در عمل تنها برخي از ظرفيت ها و توانمندي هاي خويش را آشكار مي سازند. دست كم مي توان گفت بيشتري مردمان مومن به خدا ، وحي و آموزه هاي هدايتي وحياني اين گونه هستند. اينان به نوعي ترديد، دست كم مي توان گفت در حوزه عمل به سر مي برند و در ميان نوسانات ماده و گرايش ها و جاذبه هاي آن و تمايلات آخرتي حركت مي كنند و پاندول وار به هر يك از دو سوي آخرت و يا ماده كشيده مي شوند. از اين رو مي توان دست كم آنان را در حوزه عمل مذبذبين دانست كه در نوسان ترديد به سر برده و عمل مي كنند.

پس به برخي از اعمال اقدام و از برخي سر باز مي زنند. حتي مي توان در باره برخي گفت كه به برخي از آموزه ها و گزاره هاي وحياني ايمان و به برخي ديگر كافر هستند ؛ از اين روست كه در عمل نيز چنين برخورد و كنش و واكنشي از خود بروز مي دهند. به هر حال انسان ها به اين سه دسته اصلي تقسيم بندي مي شوند كه قرآن از آنان به كافران كه ايمان ندارند، مسلمانان ( كه خود به دو دسته منافقان كه ايمان ندارند ولي در ظاهر مومن هستند و فاسقاني كه ايمان دارند ولي در عمل خلاف آن باور كار مي كنند. ناگفته نماند كه مراد از مسلم در اين جا اهل تسليم در برابر خدا و آموزه هاي وحياني است) و دسته سوم مومنان ياد مي كند كه هم به آموزه هاي وحياني ايمان دارند و هم بر اساس آن عمل مي كنند.

همه مومنان واقعي آن چه در گذشته اتفاق افتاده و آن چه در عوالم ديگر و يا دست كم در برخي از عوالم اتفاق مي افتد آگاه و با خبرند، اما بيشتري مردمان از آن آگاه نيستند و در محدود چشم انداز دنيا مي بينند ، مي انديشند و عمل مي كنند. از اين رو هنگامي كه مرگ به سراغ ايشان مي رود تازه است كه چشم هاي ايشان باز مي شود: فبصرك اليوم حديد( معارج ) و بهشت و يا دوزخ برزخي در جلوي چشمانشان نمايان مي شود و در آن حالت است كه لترون الجحيم ؛ دوزخ را به راستي مي بينند.

عالم برزخ تا قیامت

عالم برزخ نيز زمان و مقطع از زندگي انسان است . اين عالم كه فاصله ميان مرگ و قيامت كبراست ، بخشي از فرآيند تكاملي انسان را شكل مي بخشد. (مومنون آيه 100) پس از آن است كه قيامت كبرا آغاز مي شود و انسان به بخشي ديگر از زندگي خود وارد مي شود.

قرآن در باره واكنش ابتدايي مردگان نسبت به عالم جديد مطالب زيبايي را بيان مي دارد كه اين مقام جايگاه بيان و تبيين آن نيست. همين گونه و يا زيباتر و شگفت تر را نسبت به زندگي قيامتي از خود بروز مي دهد. قرآن در آيه 1 تا 3 سوره زلزال با اشاره به مساله زلزله شديد رستاخيز و واكنش انسان ها نسبت به اتفاقات و رو به رو شدن با عالم رستاخيز مي فرمايد: اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها و قال الانسان ما لها؛ هنگامي كه زمين به شدت مي لرزد و بارهاي سنگينش را بيرون مي ريزد ، در آن هنگامه است كه انسان مي پرسد : زمين را چه شده است؟

اين نخستين واكنش آدمي با عالم قيامت و رستاخيز آدمي است. بيشنري مردمان كه درباره قيامت با ترديد برخو رد مي كردند و گاه با تعجب و شگفتي از يك ديگر مي پرسند كه آيا پس از دنيا و مرگ ، دنيا و عالم ديگري هست : يقول الانسان اذا ما مت لسوف اخرج حيا( مريم آيه 66) اكنون از خاك بيرون مي آيند و ناگهان خود را در حالتي مي يابند كه زمين به شدت مي لرزد و همه آن چيزهاي را كه در درون خود داشت بيرون مي ريزد. اين اثقال وبار سنگيني كه از درون زمين بيرون مي آيد ، انسان و جن است كه پيش از اين مرده و در درون خاك جاي گرفته بودند؛ زيرا چنان كه مي دانيم هر يك از انسان و جن را ثقل خوانده اند و اينان اكنون آن بار سنگيني است كه زمين از خود بيرون مي ريزد. همين كه اين انسان ها مرده از درون زمين با تكان هاي شديد و لرزش هاي بي امان بيرون ريخته مي شوند (مانند تكان هايي كه براي جدا كردن داخل سرند انجام مي شود،) شگفت زده و هراسان از يك ديگر مي پرسند: زمين را چه شده است؟

دنیا مقدمه قیامت

تصويري كه قرآن از انسان هاي مرده اي كه سر از خاك بر مي دارند اين است كه آنان گويي به خواب رفته بودند و اكنون با لرزش هاي زمين بيدار شدند. از اين رو از به هم ريختگي و آشوب و لرزش زمين شگفت زده مي شوند و در پي چارجويي هستند. قرآن بيان مي دارد كه اكنون زمان آشكار شدن حقايق آن چنان كه بايد و شايد است. اخبار همگان معلوم مي شود و هر كس در مي يابد كه چه شده است و در فرآيند تكاملي به كجا رسيده است و سير وجودي خود را چگونه پيموده است.

خداوند پيش از اين به انسان ها هشدار داده بود كه زندگي مادي دنيوي ، همه زندگي نيست و انسان بيهوده آفريده نشده است ( قيامت آيه 36) تا پس از زندگي كوتاه از ميان برود و هيچ و فوت شود؛ بلكه به جاي فوت و هيچ شدن ، توفي و گرفتن جان هاست كه مدتي را در زمين به سر برده و سپس به عالم برزخ رفته و اكنون دوباره به حالتي باز مي گردد كه هم جسم و هم جانش با اوست ، چيزي شبيه زندگي مادي دنيايي با تغييرات گسترده و زير بنايي كه خداوند از آن به تبديل زمين و اسمان ياد مي كند: يوم تبدلت الارض غيرها.

در سوره قيامت به چگونگي بر چيده شدن اين نظام كنوني و تبديل زمين و آسمان اشاره مي شود. سپس در همان جا به حالتي كه انسان با آن رو به رو مي شود توجه مي دهد كه مي كوشد تا خود را از وضعيت موجود آن زمان برهاند. ولي با حالتي مواجه مي شود كه گريزگاهي را نمي جويد و نمي يابد. پس رو به يك ديگر مي كنند و ناتوان مي گويند: يقول الانسان يومئذ اين المفر؛ اكنون كدام گريزگاهي است كه بدان سو بگريزيم.( قيامت آيه 10) و خداوند پاسخ مي دهد كه ديگر گريزگاهي نيست و اين جا قرارگاه و مستقر آدمي است و بايد در آن بماند.( همان آيه 11 و 12)

وقتي آدمي خود را در اين وضعيت مي يابد خود را چنان مي يابد كه در فرآيند زندگي دنيوي و برزخي ساخته بود. به همه چيزهايي كه پيش از اين با اعمال خود ساخته بود و وجودش را به آن شكل و شاكله داده بود آگاه مي گردد. البته قرآن بيان مي كند كه انسان به دو دسته از اعمال خود آشنا مي شود. اعمالي كه از آن به ( پيش فرستاده ) ياد مي كند كه به نظر مي رسد همان هايي است كه خود در زندگي بدان عمل كرده است و اعمال ( پس فرستاده ) كه بيانگر اعمالي است كه از طريق باقيات و سنت ها و سيره به جا گذاشته است. اين اعمال خير يا شر ، اعمالي است كه از طريق باقيات صالحات و يا سيئات مانند اعمال عام المنفعه ، فرزندان نيك و يا بد و سيره و سنت هاي پسنديده و ناپسند از خود به جا گذاشته است.

انسان در آن هنگامه به همه اعمال و وجود و شاكله خود آگاهي كامل و تمامي دارد كه از آن به بصيرت ياد مي شود و مي فرمايد: الانسان علي نفسه بصيره ( قيامت آيه 13 و 15) بنابراين ديگر عذرخواهي و توجيه اعمال نمي تواند مفيد و موثر باشد ؛ زيرا انسان خودش را نمي تواند فريب دهد. وقتي خودش را با اعمال ناپسند كور كرد و نابينايي قيامتي شد، نمي تواند اين شاكله و شخصيت وجودي خودش را انكار كرده و بگويد كه بينا و بصير است.

سازه های انسانی در قیامت

بنابراين انسان در قيامت با اعمال خود مواجه و رو به رو مي شود كه به شكل وجودي و تحقق خارجي ظهور و بروز مي كند و كارنامه اعمال وي همان شخصيت و شاكله وجودي اش مي باشد كه مي تواند گرگ و يا هر جانور ديگري باشد و يا پست تر و فروتر از جانوران : كالانعام بل هم اضل. اين كه قرآن مي فرمايد كارنامه عمل فرد بر گردن او آويخته است(اسراء ايه 13) بيانگر آن است كه انسان با آن خود را شكل بخشيده و كاملا بر پايه آن تبديل و تغيير كرده است. چنان كه وقتي برخي از قوم يهود با تجاوز حدود الهي به شكل ميمون و بوزينه و يا خوك در آمدند به اين معناست كه شاكله وجودي ايشان اين چنين تغيير ماهيت و هويت مي دهد. استاد حسن زاده آملي مي فرمايد كه انسان بر خلاف تصور نوع الانواع نيست بلكه جنس الاجناس است كه مي تواند به نوع ها و يا انواع متفاوتي تغيير شكل دهد. به اين معنا كه انساني مي شود كه گاو شتر پلنگ است و يا گرگ و ميش و خر است و مانند آن . وي در ادامه از اين نيز فراتر رفته مي فرمايد كه هر شخص انساني خود نوع منحصر به فرد است. به اين معنا كه اگر جبرئيل خود يك نوع است و عزرائيل خود نوع ديگر مي باشد.

انسان هم چنين است كه هر فرد و شخصي از انسان مي تواند به يك نوع خاص تغيير شكل و ماهيت دهد. از اين رو هر شخص آدمي در اين فرآيند زندگي خود به نوعي تكامل در جهت صعود و سقوط دست مي يابد كه مي تواند نوع منحصر به فرد شود كه با ديگران تفاوت هاي ماهوي و هويتي خواهد داشت. هيچ دو انساني از همه جهات به هم شبيه و همانند نخواهد شد و در قيامت مي بينيم كه وحوش هاي مختلف و متنوع محشور مي شوند. اين وحوشي كه حشر مي شوند ، همين انسان ها هستند كه به شكل جانوراني محشور مي شوند . چنان كه پيش از اين برخي از يهوديان خوك ، ميمون و بوزينه شده اند ، ديگر افراد و اشخاص امت ها و ملل نيز تغيير ماهيت و شكل مي دهند و اين گونه است كه روز قيامت ، روز حشر جانوران و انسان هاست؛ زيرا در طامه كبراي قيامت انسان آن چه را به كدح و سعي به دست آورده است ، نشان مي دهد .

مگر نه اين است كه ليس للانسان الا ما سعي ؛ براي انسان جز آن اعمال و تلاش ها و سعي ها نيست. اكنون روز طامه كبراي قيامت است كه اين سعي به شكل واقعي و وجودي خودش را نشان مي دهد و انسان آن چه را سعي كرده است در مي يابد و متذكر مي شود: فاذا جائت الطامه الكبري يوم يتذكر الانسان ما سعي ( نازعات آيه 34 و 35) اين تذكر از آن جايي كه بياني نيست بلكه وجودي و خارجي است سودي ندارد كه بتواند خود را تغيير دهد. از اين روست كه ديگر اين ذكر نمي تواند تاثير در تغيير شخصيت آدمي پديد آورد. چون جايي ذكر در دنيا بوده است كه به سر آمده است: و جي يومئذ بجنهم يومئذ يتذكر الانسان و اني له الذكري؛ آن روز دوزخ آورده مي شود و آن روز انسان متذكر مي شود ولي زمان تذكر گذشته است.( فجر آيه 33) اين دوزخ ذات اوست كه در درون اوست و نمي تواند از آن خارج شود و دوزخ را بيرون راند. از اين روست كه در درون آن آتش است نه در بيرون او . از اين روست كه از درون مي سوزد و آتش در درونش لهيب مي كشد.

اگر اين گونه است ، پس بهشتيان نيز اين گونه از نعمت وجودي خود بهره مي برند و از نعمت هاي وجودي كه رضوان جانشان است سود مي جويند. آيات قرآني در باره واكنش مومنان نيز تصوير و ترسيم زيبايي آورده است كه مي توان در آيات سوره الرحمن و الواقعه و مانند آن يافت.

باشد با پيش گيري و تقواي الهي خود را در مسير بالندگي و تكامل و روضه رضوان بسازيم و در دنيا كه كارخانه انسان سازي است ، به درستي و بر پايه آموزه هاي قرآني و وحياني عمل كنيم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا