اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

امام زمان(عج) خاتم الاوصیاء‌ و الاولیاء

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

امام زمان(عج) به حکم حقیقت یکتایی و یگانگی با حقیقت محمدی(ص) آغاز و انجام است. نویسنده در این مطلب بر آن شد تا این حقیقت را درباره امام زمان(عج) بیان کند که چگونه خاتم الاولیاء و خاتم الاوصیاء که به نام امام زمان(عج) می شناسیم همان حقیقت محمدی است که آغاز ولایت و وصایت بر هستی از سوی خداوند و مظهر اول و تعین نخست است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

چهارده معصوم(ع)، واسطه و غایت خلقت

خداوند هنگامی که خواست شناخته و معروف شود و از کمون بیرون آید، تجلیات و ظهوراتی داشته است. نخستین ظهور و تجلی خداوند، تجلی به همه ذات بود که از آن به مقام هو تعبیر می شود. تجلیات دیگر خداوندی به احدیت جمع الجمعی و واحدیت جمعی و سپس کثرات اعیان ثابت و موجودات امری و خلقی بوده است. از این تجلیات گاه به سیر نزول نیز یاد می شود. اما به حکم سیر صعودی، همه این ها به شکلی به سوی خداوند باز می گردند تا ندای «لمن الملک الیوم لله الواحد القهار» (غافر، آیه 16) دوباره در هستی شنیده شود؛ چرا که همان گونه که آغاز بود انجام خواهد بود: «کما بداکم تعودون».(اعراف، آیه 29) البته از این مطلب این معنا نیز به دست می آید که دیگر موجودات به مقام احدیت نمی روند چه رسد که دوباره به کمون ذات در آیند. با این همه به حکم دایره نزول و صعود «انا لله و انا الیه راجعون»،(بقره، آیه 156) هر که دور از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش به مقام واحدیت در خواهند آمد و فنای ظهورات در این مقام تحقق خواهد یافت که بقای آنان نیز به همان مقام واحدیت است.

هستی با تجلی خداوند در تعین اول یعنی حقیقت محمدی(ص) از مقام احمدی آغاز شد و سپس همه موجودات از ایشان پدید آمد و در نهایت بازگشت نیز به سوی ایشان خواهد بود؛ چرا که منتهای رجعت موجودات هستی نمی تواند جز ایشان باشد؛ زیرا آغاز با ایشان بود و انجام نیز به ایشان خواهد شد.

برای حقیقت محمدی(ص) تجلیاتی است که مهم ترین آن تجلی مادی آن در دوران اعتدال و استوای هستی انجام گرفت. این حقیقت جلوه ها و ظهورات در خود و بیرون داشت که در خود همان انوار چهارده معصوم(ع) است که نفس آن حضرت (ص) هستند و همان ظهورات خداوند در مراتب محمدی(ص) حضرت محمد(ص) دارد. از این روست که حقیقت محمدی(ص) مقام احدیت و یکتایی و نیز مقام واحدیت و یگانگی دارد؛ چنان که ایشان را ظهورات و تجلیاتی در مراتب امری و خلقی خواهد بود؛ چرا که انسان کامل همانند حق تعالی است. پس چنان که حق تعالی سبحانه در جمیع مراتب هستی سریان دارد و جز حقیقت او نیست؛ تعین اول یعنی حقیقت محمدی(ص) نیز در همه مراتب هستی سریان دارد. بنابراین، در مقام امری و نیز مقام خلقی، تجلیات و ظهوراتی دارد که قلم و لوح و عرش و کرسی و مانند آن بر ایشان صادق است.

از همین جا دانسته می شود که چرا گاه به حقیقت محمدی(ص) اشاره شده و گفته می شود: لولاک لما خلقت الافلاک ؛ اگر تو نبودی هستی آفریده نمی شد؛ و گاه دیگر با اشاره به مقام یکتایی یا یگانگی حضرات دیگر چهارده معصوم(ع) به این نکته توجه داده شده و مثلا گفته می شود: لولا فاطمه لما خلقت الافلاک؛ اگر فاطمه نبود هستی آفریده نمی شد؛ زیرا حقیقت چهارده معصوم در مقام احدیت و واحدیت یکتایی و یگانگی است.(بحارالانوار، ج 14، ص 28؛ ج 16، ص 406؛ ج 57، ص 199)

نکته دیگری که می بایست در شناخت حقیقت هستی و حقیقت محمدی(ص) توجه داشت آن که آن حضرت(ص) و دیگر انوار معصومان(ع) بارها بر این مطلب لطیف و عرشی توجه داده اند که نور ایشان غیر از حقیقت نوری دیگران است چنان که روح و نفس ایشان نیز متفاوت است هر چند که در مقام خلقی همانند دیگران بشری هستند و از مقام انسانیت و بشر بر هستی خلافت ربوبی الهی را اعمال می کنند: انا و علی من نور واحد(بحارالانوار، ج 35، ص 34)

از آن جایی که حقیقت محمدی(ص) همان تعین اول در مقام جمع الجمعی است، ایشان را واسطه خلق نیز دانسته اند. از این روست که در روایات معتبر از امامان معصوم(ع) آمده است که فرمودند: نحن صنایع الله و الخلق بعد صنایعنا او لنا؛ ما سازه الهی هستیم و همه هستی پس از ما سازه ما و یا سازه ای برای ماست. (بحارالانوار، ج 53، ص 178؛ الاحتجاج ، طبرسی، ، ج 2، ص 466) اگر «صنایعنا » باشد به این معناست که ایشان واسطه خلقت هستند و ظهورات خداوند در سایر تعیینات یعنی غیر از تعین اول به واسطه تعین اول و حقیقت محمدی (ص) بوده است و اگر« صنایع لنا» باشد اشاره به همان معنا و مفهومی دارد که در عبارت« لولاک لما خلقت الافلاک» بیان شده است؛ به این معنا که خلقت مخلوقات برای حقیقت محمدی(ص) بوده است. اما از آن جایی که این معنا دوم می تواند به معنای اول نیز باز گردد، می توان گفت که هر دو معنا می تواند مراد باشد؛ چرا که خلق همه به واسطه ایشان و برای ایشان خلق شده است. پس همه هستی وام دار حقیقت محمدی(ص) و انوار چهارده معصوم(ع) است؛ چرا که ایشان واسطه خلقت و غایت آن هستند. از این روست که خداوند بر اساس حکم دایره نزول و صعود یعنی کما بداکم تعودون و انا لله و انا الیه راجعون، می فرماید: الی ربک الرجعی و الی ربک المنتهی(نجم، آیه 42؛ علق، آیه 8) یعنی دایره مقتضی آن است که به همان جایی بازگردید که از آن جا آغاز کردید و چون از حقیقت محمدی آغاز شده است همه به آن حقیقت باز می گردند؛ افزون بر این که همه تحت ربوبیت حقیقت محمدی هستند که که رب العالمین است و آن حضرت (ص) به عنوان رب ظاهری و دارندگی همه اسماء به تمامیت، از این خلافت ربوبی برخوردار است. پس ایشان پرورش تکوینی و تشریعی همه هستی از جمله انسان ها را به عهده دارد و ایشان است که رسالت و نبوت را به آدم (ع) می دهد تا انسان را در مسیر درست به ربوبیت او رهنمون کند و دعوت کرده و بخواند؛ چنان که بعد در این باره توضیح داده خواهد شد.

عارف واصل مرحوم شبستری در باره حقیقت محمدی (ص) می سراید:

احد در میم احمد گشت ظاهر

در این دور، اول آمد عین آخر

ز احمد تا احد یک میم فرق است

جهانی اندر آن یک میم غرق است.

شبستری در این شعر روشن می کند که حقیقت احمدی همان حقیقت احدیت است و خداوند چون خواست تجلی و ظهور یابد، به حقیقتی ظهور یافت که از آن به حقیقت احمدی یا محمدی یاد می شود؛ زیرا نام محمد(ص) در آسمان حقیقت همان احمد است که ظهور احدیت الهی است. میم که شکل دایره دارد در حقیقت احمدی است. به این معنا که همه هستی در دایره وجودی حقیقت احمدی است که ظهور یافته و ایشان واسطه خلقت هستی است. سپس ایشان اشاره می کند که به حکم دایره آغاز و انجام همه هستی در دایره وجودی آن حضرت در حال سیر است. از این رو، ایشان همان گونه که آغاز است انجام سیر هستی نیز است و همان گونه که هستی با واسطه و از ایشان آغاز شده به ایشان می رسد؛ چرا که ایشان آغاز و انجام دایره وجود است؛‌ هر چند که در دایره اول و آخر معنا نخواهد یافت،‌ پس جز حقیقت احمدی و محمدی در هستی چیزی نیست.

به سخن دیگر، همان احکامی که ما درباره خداوند می گوییم وخداوند را آغاز و انجام می دانیم در باره نخستین تجلی و تعین اول خداوندی نیز همین سخن رواست. پس همان گونه که خداوند در همه هستی سریان دارد و جز او نیست، به یک معنا حقیقت احمدی و محمدی(ص) نیز در هستی و جهان سریان دارد و هستی جز او نیست. پس می توان گفت که حقیقت محمدی و احمدی و هم چنین چهارده معصوم(ع) به حکم احدیت و واحدیت،‌ هوالاول و هوالاخر و هوالظاهر و هو الباطن است؛ چنان که دربرخی از روایات این معنا برای امامان معصوم(ع) نیز اثبات شده و آنان تنها فرق خود را با خدا در همان بالذات و بالغیر فلسفی یا ربوبیت مظهر(به کسره هاء) و ربوبیت مظهر( به فتحه هاء) در تعبیر عرفانی و ربوبیت مطلق و عبودیت مطلق به تعبیر شرعی می دانند؛ چنان که خود گفته اند: نزلونا من الربوبیه و قولوا فینا ما شئتم؛ ما را از ربوبیت فرود آورید و هر چه می خواهید درباره ما بگوید. البته مراد از این ربوبیتی که ایشان از خود نفی کرده اند همان ربوبیت ذاتی و مظهری است؛ چرا که خودشان فرموده اند: العبودیه جوهره کنهها الربوبیه، عبودیت گوهری است که کنه و باطن و حقیقت آن همان ربوبیت است؛ زیرا این ربوبیت که در این جا برای عبودیت و عبد قایل شده اند همان ظهور در ربوبیت است؛‌ زیرا بنده با تخلق به صفات الهی و فعلیت و ظهوری که اسماء و صفات الهی در او با عبادت و عبودیت می یابد، در مقام متاله از ربوبیت ظهوری برخوردار خواهد شد. از این روست که این نوع ربوبیت برای متالهان ثابت شده است و حتی خداوند از بندگان خویش خواسته تا به این مقام ربوبیت از طریق عبودیت برسند.(آل عمران، آیه 79)

به هر حال، آغاز و انجام هستی حقیقت احمدی و محمدی(ص) است که هستی و جهان به واسطه ایشان و برای ایشان خلق و آفریده شده است.

اول در فکر و آخر در عمل

پرسشی که گاه ممکن است اذهان را به خود مشغول و درگیر سازد این است که اگر چهارده معصوم(ع) آغاز و انجام هستی هستند، چرا از نظر خلقی با تاخیر آفریده شده اند؟

در پاسخ باید گفت وقتی انسانی بخواهد یک کاری را انجام دهد و به یک هدفی برسد، آن هدف را در فکر و خاطر خود در نظر می آورد و تصور و تصدیق می کند که آن کار خوب و مفید است و مصلحت است که انجام گیرد. هر چه کار بزرگ تر باشد مقدمات آن بیش تر خواهد بود و نیازمند بسترسازی و زمینه سازی است. پس از آن که همه مقدمات فراهم آمد و کار انجام گرفت شخص به نتایجی که می خواست می رسد و آن غایت و هدف تحقق می یابد. پس غایت همواره در فکر اول و در تحقق و عمل در آخر است.

خداوند برای این که انسان را بیافریند و تمامی اسماء و صفات خود را در او به ودیعت بگذارد در مقام خلقی نیاز بود تا شرایط فراهم گردد؛ چنان که برای حضور انسان در زمین لازم بود تا دوره های چندی بگذرد و آسمان گازی و دخانیبه ستاره و سیارات تبدیل شود و زمین در چند دوره زمانی به شکل قابل زیست برای موجودات و بشر در آید؛ چنان که همین حالت گازی در آخر الزمان به حکم مماثلت آغاز با انجام دوباره ایجاد خواهد شد. ( دخان، آیه 10) اما مثلا این هدف و غایت بزرگ از همان آغاز در اندیشه حکیم بوده است ولی با تاخیر از نظر خلقی به طور طبیعی مواجه است؛‌چرا که مقدمات آن می بایست فراهم آید.

حقیقت احمدی و محمدی(ص) در مقام مثلا امری در تمامیت کمالی است؛ چرا که تعین اول الهی است، اما برای این که این حقیقت در مقام خلقی نیز در تمامیت کمالی خود بروز و ظهور یابد، لازم بود تا شرایط فراهم آید. این گونه است که با فراهم آمدن چنین شرایطی آن حضرت در دوران اعتدال و استوای هستی پا به حوزه خلقی گذاشت و ظهور یافت.

به سخن دیگر، حقیقت محمدی که از آن به روح اعظم نیز یاد می کنند، زمانی در آدم(ع) دمیده شد که بستر خلقی برای خلقت حضرت آدم(ع) فراهم آمده بود در حالی که پیش از ایشان فرشتگان عالی و مقرب و کروبین و جنیان خلق و آفریده شده بودند. پس آن بود که روح اعظم الهی در آدم(ع) دمیده شده و در کمون رفت تا مسیر احدیت و واحدیت را طی کند و در بستر زمانی و مکانی خاصی به شکل خلق ظهور یابد.

همان نفس رحمانی که افاضه وجود به صور معانی کرد و اعیان ثابت ظهور یافت در مقام خلقی نیز به شکل روح اعظم در حضرت آدم(ع) دمیده شد ولی تا شرایط خاص برای ظهور خلقی و نفسی فراهم نشود نمی تواند ظهور یابد. از این روست که ظهور خلقی و نفسی حقیقت محمدی متاخر شد.

خاتم الاوصیاء و خاتم الاولیاء

حقیقت(ص) در مقام خلقی بر آن شد تا همه هستی را به عنوان مظهر کامل الهی به سوی خود و خدا رهنمون سازد؛ چرا که ربوبیت ایشان رب العالمین است و همه ابعاد هستی را در بر می گیرد؛ زیرا به حکم تعین اول دارای همه صفات الهی است و همین موجب می شود تا در خلافت به تمام برسد و ربوبیت تمامی را نیز مظهریت کند.

ولایت ایشان و هم چنین رسالت و نبوت ایشان در چارچوب همان ربوبیت تمام و کمال در همه رسالت ها و نبوت ها جاری و ساری است ؛ زیرا وجود ایشان در همه مراتب جاری و ساری است.

به سخن دیگر، از آن جایی که حقیقت محمدی(ص) در همه مراتب موجودات سریان دارد،‌ امور دیگری ایشان از جمله نبوت و رسالت در همه رسالت ها و نبوت ها سریان دارد. آن حضرت(ع) می فرماید که از نظر وجودی ایشان پیش از آدم(ع) آفریده شده است در حالی که حضرت آدم(ع) در آب و گل بود.(بحارالانوار، ج 35، ص 150 ) هم چنین خداوند می فرماید که دین اسلام همان دینی است که از آدم(ع) تا خاتم(ص) ادامه داشته است. در حقیقت ولایت رسالتی و نبوتی آن حضرت(ص) که در همه مراتب نبوت و رسالت سریان داشته است.

به هر حال، حقیقت محمدی(ص) دارای ولایت کلی است که بر همه هستی حاکم است و این ولایت در همه پیامبران ظهوری یافته است.

از آن جایی که حقیقت محمدی(ص) در همه مراتب هستی سریان دارد،‌ همه هستی تحت ولایت او هستند. البته چنان که گفته شد حقیقت محمدی(ص) و چهارده معصوم در مقام احدیت و واحدیت یکتا و یگانه هستند و در مقام نفسی چنان که خداوند بیان کرده پیش از جدایی به شکل اجساد خلقی یکتا و یگانه بودند.(آل عمران، آیه 61)

و از آن جایی که آن حقیقت (ص) آغاز و انجام و اول و آخر است،‌ خاتم الاولیاء نیز خود اوست؛ از این جا لازم می آید که کسی جز نفس ایشان نتواند خاتم الاوصیاء باشد. در برخی از روایات آمده است که برای بیان حکم برائت تنها خود آن حضرت می توانست حضور یابد،‌از این روست که نفس خویش امیرمومنان علی(ع) را برای ابلاغ سوره برائت به مکه اعزام می کند.

به هر حال، حضرت امام زمان(ع) به حکم نفس پیامبر(ص) همان آخریت را به عهده دارد و در حقیقت خاتم الانبیاء و خاتم الاوصیاء خود حقیقت محمدی (ص) است؛ چنان که اول الانبیاء و اول الاولیاء خود آن حضرت است؛‌زیرا حضرت آدم(ص) به به سبب تلقی کلمات وجودی آن حضرت(ص) عهده دار این نقش شد؛ چنان در بعضی از روایات این معنا بیان شده است.

تکلیف بشر در برابر خاتم الاوصیاء و الاولیاء

بشر مکلف است تا برای رسیدن به حقیقت از طریقت بگذرد که خود ایشان است؛ زیرا مسیر و مقصد خود ایشان است. از این روست که ایشان به عنوان صراط مستقیم معرفی شده اند؛ چنان که رسیدن به عبودیتی که ربوبیت ایشان در آن ظهور می یابد مقصد نهایی است.(الی ربک الرجعی و الی ربک المنتهی : علق ، آیه 8؛ نجم، آیه 42)

این که گفته اند انسان می بایست تقرب به خدا بجویید به معنای تقرب جویی به این ذوات مقدس است. قرب در این جا همانند سیر و حرکت قطره به سوی دریاست تا به آن برسد و متصف به دریا شود که در حقیقت متاله شدن و متصف به صفات الهی که تمامیت کمال آن را این ذوات دارند.

کسانی که از این مسیر دور می شوند و گرفتار بعد می گردند،‌ کسانی هستند که بر حقیقت حال خود آگاه نیستند و دل هایشان مرده و مختوم است و قیودات بشری او را به بند کشیده و صفات بشری بر او غالب است و لذات نفسانی اجازه نمی دهد تا مسیر قرب را بپیمایند.

برای این که این مسیر قرب به درستی شناخته و پیموده شود لازم است تا با شریعت که علم به احکام وصول است و طریقت که عمل به آن است، حقیقت را در خود بیابد. شریعت همانند خشکی است که انسان در ساحل بر خاک محکم استوار می ایستد و از هیچ بحران و خطری نمی هراسد. کسی که بر کشتی شریعت سوار است به ساحل امان می رسد و این امکان برای او فراهم است که هر از گاهی به دریا زند و از گوهر عرفان آن بردارد و بر ملکوت هستی آگاهی یابد و بلکه همراه شود و در آن غور و سیر و سیاحت کند ولی اگر بر کشتی شریعت سوار نشود همواره از حقیقت ملکوت دور خواهد بود و هرگز چشم به گوهری ندارد.

عبودیت به شریعت همان مسیر عرفان حقیقت است که ولایت الهی در آن سریان دارد. وظیفه ما نسبت به خاتم الاوصیاء و الاولیاء آن است که برکشتی وجود ایشان نشسته و بر دریای حقیقت برویم و هر از گاهی با غوص در دریای بیکران حقایق گوهرهای ملکوت را ببینیم. این خاتم الاولیاء و خاتم الاولیاء امام زمان(عج) است که ما را همراه همه هستی به سوی اول باز می گرداند و چنان که آغاز با عدالت و اعتدال تمام بود انجام آن نیز این گونه خواهد بود؛ چرا که « کما بداکم تعودون؛ همان گونه که آغاز شد به انجام می رسد.»(اعراف، آیه 29) ما چه بخواهیم و نخواهیم در حال مراجعت و بازگشت به رب العالمین حقیقت محمدی(ص) هستیم پس تلاش کنیم که با قرب به صفات الهی و تخلق به آن مسیر را به درستی برویم و از بعد تقیدات رهایی یابیم و اطلاق را به رهایی از قیودات در یابیم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا