اعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمناسبت ها

اقتدا به سنت و سیره اولیای الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از پرسش های مطرح این است که آیا به هر کسی در سیر و سلوک اقتدا کنیم؟ آیا در همه امور می توانیم به آنان اقتدا کنیم؟ در چه سطحی و اموری می توان به آنان اقتدا کرد. قرآن به این پرسش پاسخ می دهد.

جایگاه چهارده معصوم (ع) در سیر و سلوک

یکی از سنت ها و قوانین جاری در میان اهل سیر و سلوک، انتخاب مرشد و به تعبیر خودشان «خضر راه» است؛ زیرا «طی این مرحله بی همرهی خضر مکن/ ظلمات است بترس از خطر گمراهی.»

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، «خضر» هم برای موسی (ع) کاری نکرد و نتوانست او را از خطر برهاند و دستگیرش باشد، بلکه نهایت سیر و سلوک موسی(ع) با خضر به جدایی ختم شد بی آن که از علم لدنی و رشدی حضرت خضر(ع) بهره مند شود؛ زیرا علم لدنی به تعلیم مستقیم الهی است، چنان که تزکیه به ربوبیت الهی.(کهف، آیات 65 تا 82) پس کسی که به قول خودش دنبال خضر می رود و اولیای الهی را مرشد یا قطب خویش قرار می دهد، نه به علم حضوری می رسد نه به تزکیه الهی؛ زیرا تزکیه و تعلیم اگر برای غیر خدا باشد، تنها برای مظاهر اتم و اکمل الهی یعنی معصومان(ع) است که امروز مسئولیت آن به عهده امام زمان(عج) است.

نویسنده دراین مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، بر آن است تا بیان دارد که اگر کسی بخواهد رفیق راهی در سیر و سلوک داشته باشد، نمی تواند جز امام زمان(عج) شخص را ملاک و معیار سیر و سلوک خویش قرار دهد، بلکه تنها شخصیت او را معیار قرار می دهد؛ البته آن ساحت شخصیتی را که مبتنی بر هدایت های فطری عقلی و وحیانی نقلی است. پس در سیر و سلوک قرآنی در غیر معصوم(ع)، اقتداء به شخص نیست، بلکه به شخصیت در چارچوب هدایت الهی است؛ پس سالک در سیر و سلوک خویش به «مهدی» و «متهدی» به اعتبار همان هدایت الهی اقتدا می کند نه به شخص مرشد.

البته چنان که گفته شد از نظر آموزه های وحیانی تنها چهارده معصوم(ع) هستند که شخص آنان قابل پیروی هستند؛ زیرا شخص آنان معیار حق شده اند؛ چنان که در باره امیرمومنان امام علی(ع) آمده است: علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثما دار؛ علی با حق و حق با علی است و حق هر جایی می گردد که علی می گردد.

پس از نظر قرآن، چهارده معصوم(ع) شخص و شخصیت ایشان قابل اقتدا هستند؛ زیرا شخص و شخصیت آنان یک حقیقت است و از تضاد رنج نمی برند. از این روست که براساس آموزه های وحیانی قرآن خدا گاه از «رسول الله» به عنوان «اسوه حسنه» یاد می کند تا نشان دهد که شخصیت ایشان مبنای اقتدا و تاسی است(احزاب، آیه 21)؛ و گاه دیگر از «محمد» (ص) یاد می کند که شخص ایشان مبنای اقتدا و تاسی است.(فتح، آیه 29)

به هر حال، امروز اگر کسی بخواهد از شخص و شخصیت اقتدا و تاسی و پیروی کند، می بایست از امام زمان(عج) پیروی کند و او را سرمشق قرار داده و از او تعلیم و تزکیه بخواهد که به عنوان مظهر ربوبیت و ربانی می تواند تعلیم باطنی به علم حضوری دهد و تزکیه درونی را داشته باشد و انسان را به رشد تمام برساند؛ اما دیگران تنها به عنوان نیکو رفیقانی هستند(نساء، آیه 69) که با آنان همراه شده تا از تنهایی بیرون آید؛ و اگر بخواهد اقتدایی به کسی داشته باشد، تنها «فبهداهم» به هدایت های الهی آنان اقتدا می کند نه به تمام سنت و سیره آنان؛ از همین روست که خدا پس از یادکرد از پیامبران، به پیامبر اکرم(ص) می فرماید: اولئک الذین هدی الله فبهداهم اقتده؛ آنان کسانی هستند که خدا آنان را هدایت کرده است، پس بر توست که به هدایت آنان اقتدا کنی!(انعام، آیه 90) پس خدا نفرموده است: فبهم اقتده؛ پس به آنان اقتدا کن.

این در حالی است که برخی از مومنان به ویژه آنانی که دنبال سیر و سلوک هستند، وقتی با اولیای الهی مواجه می شوند، خود را وقف شخص می کنند، در حالی که می بایست وقف شخصیت آنان کرده و در سنت وسیره الهی آنان به آنان اقتدا کنند؛ یعنی معیار راه هدایت الهی قرار دهند که شریعت پیامبر(ص) بدان در سنت و سیره بیان کرده و امام معصوم(ع) آن را تبیین علمی و عملی کرده اند. این همان پیروی و گرفتن دین از ثقلین است که انسان را ازگمراهی نجات می دهد و در صراط مستقیم به کمالی می رساند که آنان بدان رسیده اند؛ زیرا نهایت سیر آنان پیامبر(ص) و ربوبیت آن حضرت(ص) که تجلی ربوبیت رب العالمین با تمامی صفات الهی است.(نجم، آیه 42)

به سخن دیگر، وقتی از نظر قرآن، حتی پیامبر(ص) مامور است تا به هدایت پیامبران اقتدا کند نه به شخص ایشان، چگونه سالکان به خودشان اجازه می دهند اصالت را به شخص بدهند نه به هدایت؛ البته این امر در غیر چهار معصوم است؛ اما چهارده معصوم(ع) چون که همه حقیقت آنان با خدا هدایت آمیخته و قول و فعل آنان عین قول الله و فعل الله است(نجم، آیات 3 و4؛ انفال، آیه 7) اسوه قرار دادن شخص و شخصیت فرقی ندارد؛ اما خدا حتی در پیامبران گاه از در نقد وارد می شود و به اعمالی چون استغفار ابراهیم (ع) نسبت به مشرک نقد وارد کند و اجازه نمی دهد تا مومنان از این سنت وسیره ایشان پیروی کنند.(ممتحنه، آیه 4) پس وقتی نقدی بر سنت پیامبری اولوا العزم چون حضرت ابراهیم(ع) از سوی خدا وارد می شود وخدا مجوز تاسی در این یک مورد نمی دهد، درباره دیگران پیامبران تنها اقتدا به هدایت آنان را واجب شمرده است؛ با این تفاصیل می بایست گفت که در اولیای غیر معصوم(ع) پیروی و اقتدا یا جایز نیست، یا تنها به بخشی است که مطابق معیارهای ثقلین است؛ زیرا کشفی فراتر و برتر از کشف محمدی(ص) نیست که در سنت و سیره معصومان(ع) بیان و عملی شده است؛ و هر کسی مدعی این معنا باشد که کشفی فراتر از آن دارد دروغگو است. پس اگر سیر و سلوکی باشد باید مطابق با این کشف تمامی باشد که پیامبر(ص)داشته و در ثقلین و از سوی آنان بیان شده است.

افزون بر این که از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همه پیامبران و اولیای الهی در یک سطح نیستند، بلکه سطوح فضلیت آنان بسیار باهم فرق دارد تا جایی که خدا برخی را بر برخی دیگر فضلیتی خاص بخشیده است که پیامبران اولوا العزم این گونه هستند(بقره، آیه 253؛ اسراء، آیه 55)؛ در میان خود این پیامبران نیز محمد مصطفی(ص) اشرف و اکرم ایشان و صاحب برترین فضلیت های هستی است. در میان اولیای الهی از معصوم(ع) و غیر معصوم نیز چنین فرقی در فضلیت است. بنابراین، اگر کسی می بایست به کسی اقتدا کند، اقتدا به سنت و سیره چهارده معصوم(ع) است که اتم و اکمل مظاهر الهی هستند؛ و در اولیای دیگر، می بایست تنها به «هدایت الهی» آنان اقتدا کرد که همان اقتدا به شخصیت هدایت شده آنان است نه اقتدا به شخص ایشان. پس جایی برای مرید و قطب نمی ماند؛ و کسی که در مقام ارشاد است، همان مرشد است نه قطب؛ زیرا مرشد تنها ارشاد می کند و قدرت تصرف در قالب تعلیم به علم حضوری و تزکیه را ندارد؛ زیرا تعلیم و تزکیه تنها برای اولیای معصوم(ع) به حکم مظهریت اتم و اکمل اسماء الله است.

حرمت اقتدا تبعیضی از نظر قرآن

برخی از مسلمانان بلکه مومنان گرفتار تبعیض در اقتدا و اطاعت و اتباع هستند. براساس آموزه های قرآنی برخی از افراد به برخی از قرآن ایمان دارند و به برخی دیگر کافر هستند.(بقره، آیه 85)

برخی از مسلمانان نیز هستند که به قول قرآنی پیامبر(ص) مومن بوده و بدان اعتقاد داشته و عمل می کنند، اما به سنت آن حضرت(ص) ایمان ندارند. برخی دیگر هستند که قول قرآنی و سنت نبوی ایمان دارند، اما به سیره عملی و فعلی آن حضرت(ص) ایمان ندارند و ایشان را در این بخش معصوم نمی دانند و بر این باورند که ایشان نیز انسانی همانند دیگران است و اگر عصمتی برایش باشد در دو بخش قول قرآنی و سنت کلامی و گفتاری ایشان است نه در فعل و تقریر ایشان.

این درحالی است که از نظر قرآن آن حضرت(ص) در قول و فعل و تقریر معصوم است و لازم است تا در همه چیز اسوه حسنه قرار گیرد.(احزاب، آیه 21؛ نجم، آیات 3 و 4؛ انفال، آیه 17)

امام سجاد(ع) درباره این افرادی که تبعیض میان قول و فعل معصومان (ع) ایجاد می کنند و به بخشی مومن و به بخشی دیگر کافر هستند می فرماید: الا و ان ابغض الناس الی الله من یقتدی بسنه امام و لا یقتدی باعماله؛ هشدار! مبغوض ترین مردم نزد پروردگار کسی است که از سنت امامی پیروی می کند، اما از سیره علمی او پیروی نمی کند.(کافی، ج 8، ص 234، حدیث 312)

شکی نیست که یکی از دلایل گمراهی امت اسلام و تباهی مسلمانان، عدم اسوه قراردادن پیامبر(ص) در قول و فعل و تقریر ایشان بوده است. در حالی مامور به اطاعت از ایشان در همه ساحات به عنوان اسوه حسنه بودند.(احزاب، آیه 21) اگر امت به قول وفعل و تقریر ایشان عمل می کرد، امیرمومنان امام علی(ع) به عنوان خلیفه الله وامام الحق و ولی الله می پذیرفتند و در مسیر هدایتی قرار می گرفتند که از سوی «ثقلین»  ارایه و تبیین شده است؛ در حالی که با مخالفت با پیامبر(ص) بلکه حتی خدا نه تنها در فعل و تقریر ایشان بلکه حتی قول ایشان که به صراحت در قرآن و احادیث نبوی به ویژه غدیر خم بیان شده است، گمراهی و تباهی بلکه کفر را برای خویش و امت رقم زدند؛ زیرا بر  اساس قرآن کسی که تبعیض می کند، خدا نسبت کفر به او داده و او را کافر دانسته است: افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم الا خزی فی الحیاه الدنیا و یوم القیامه یردون الی اشد العذاب و ما الله بغافل عما تعملون؛ آیا پس به بعضی از کتاب ایمان آورده و به بعضی دیگر کافر می شوید؛ پس چیست پادش کسی که از شما که چنین می کند، مگر خواری و ذلت در زندگی دنیوی و در روز قیامت به شدیدترین عذاب برگردانده می شوند؛ و خدا هرگز از آن چه انجام می دهید غافل نیست.(بقره، آیه 85)

در حقیقت اینان می خواهند با چنین رویه ای راه دیگری را بر گزینند که راه خدا نیست؛ آنان در قول و اعتقاد و بلکه اعمال خویش می گویند: و یقولون نومن ببعض و نکفر ببعض و یریدون ان یتخذوا بین ذلک سبیلا؛ می گویند به برخی ایمان می آوریم و به برخی دیگر کافر می شویم؛ و اراده می کنند تا راهی میان آن برگزینند.(نساء، آیه 15)

از نظرآموزه های وحیانی قرآن، چهارده معصوم(ع) به عنوان کسانی که خدا آنان را تطهیری خاص کرده است(احزاب، آیه 33)، در چنان جایگاهی از عصمت قراردهند که همه هستی وجودی آنان را تجلیات اسماء الله و انوار صفاتی الهی گرفته است و آنان فانی فی الله هستند و به عنوان مظاهر اسماء الله و صفات الهی عمل می کنند؛ از همین روست که مهر و خشم ایشان مهر و خشم الهی است؛ و وقتی غضب می کنند، مظهر غضب الهی هستند.

معصومان(ع) بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، وقتی به چیزی امر می کردند، خود عامل آن بوده اند؛ زیرا به چیزی که خود عمل نمی کردند، دعوت نمی کردند؛ زیرا بر اساس آموزه های قرآنی یکی از گناهان بزرگ و هلاکت بار آن است که انسان چیزی را بگوید و خود بر خلاف آن عمل کند(صف، آیه 3)؛ دیگران را به احسان دعوت کند و خود بخل ورزد.(بقره، آیه 44)

امام صادق(ع) می فرماید: انی والله ما آمرکم الا بما نامر به انفسنا فعلیکم بالجدّ و الاجتهاد؛ به خدا سوگند من شما را به چیزی دستور نمی دهم، مگر که خود را نیز بدان فرمان می دهم. پس بر شما باد که تلاش و کوشش کنید.(وسایل الشیعه، ج 12، ص 12، حدیث 8)

پس وقتی حضرت امام صادق(ع) به جدیت و اجتهاد فرمان می دهد، خود این کاره است و هماره بر اساس جدیت و اجتهاد زندگی می کند و سبک زندگی او این گونه است. ایشان در جایی دیگر فرموده است: کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم؛ مردم را به غیر زبان دعوت به دین کنید. این غیر زبان همان عملکرد است که دیگران وقتی اعمال نیک و خیر شخص را می بینند، جذب آن می شوند و این گونه به دین اسلام دعوت و جذب می شوند. سعدی نیز می فرماید: «دو صد گفته، چون نیم کردار نیست.»

بنابراین، هر کسی بخواهد از معصومان(ع) اطاعت و اتباع کند می بایست در همه ابعاد و ساحات ازایشان اطاعت کند و هرگز اطاعت تبیعضی نداشته باشد. البته از نظر آموزه های وحیانی قرآن و حدیث این چنین افراد کم هستند که در همه چیز از معصومان (ع) اطاعت و اتباع کرده و شیعه واقعی و حقیقی باشند؛ چنان که امام حسن عسکری می فرماید: گروهی خدمت رضا رسیدند و اجازه ورود خواستند و گفتند: ما از شیعیان علی امیرمومنان (ع) هستیم. امام رضا(ع) روزهایی آنان را اجازه ورود و دخول نداد، سپس هنگامی که اذن دخول دارد، به آنان فرمود: وای برشما! شیعه امیرمومنان علی(ع)، همانا امام حسن وامام حسین علیهما السلام و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و محمد بن ابی بکر هستند که با هیچ یک از فرمان های علی(ع) مخالفت نکردند.(سفینه البحار، ج 4، ص 551)

باید توجه داشت که معصومان(ع) به حکم «نفس پیامبر» بودن(آل عمران، آیه 61) در «قاب قوسین او ادنی» عروج کرده و کشف تام و تمام داشته اند. آنان همه راه های زمین و آسمان را می شناسند و حتی به راه های آسمان از راه های زمین آگاه ترند. بر این اساس راه رفته را بازگشته و برای دستگیری مردم آمده و هر چه لازم است تا سالک بداند به او می آموزند و هرچه بایسته و شایسته اش است او را بدان پرورش می دهند. پس اگر چیزی باشد که آنان ندانند دروغی بیش نیست، و کسی عالم تر و داناتر ازآنان نیست. پس اگر کسی بخواهد چیزی از سیر و سلوک بداند یا از استادی بیاموزد می بایست به آنان مراجعه کند که ایشان همان ذکر و اهل الذکر هستند.(طلاق، آیات 10 و11؛ انبیاء، آیه 7)

در هستی هیچ کسی نمی تواند استاد کسی باشد جز اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و امروز این تعلیم و تزکیه به دست امام زمان(عج) انجام می شود. اما دیگران از اهل سیر و سلوک درهر مقامی که باشند و در هر سطحی کمال رسیده باشند خواه پیامبران دیگر باشند یا صدیقین یا شهداء یا صالحین، همگی آنان تنها «رفیقانی نیک» برای شما هستند نه استاد و یا چیزی دیگر.(نساء، آیه 69)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا