اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیمعارف قرآنی

اصلاح الگوی مصرف

4_06_01بی گمان تمدن سازی نیازمند الگوهایی در بخش ها و حوزه های مختلف زندگی انسانی است که از جمله مهم ترین آن ها می توان به تعریف و تعیین الگوی کامل در حوزه اقتصادی در بخش هایی چون تولید، توزیع و مصرف اشاره کرد.

هر چند که تعریف و تعیین الگوهای تولید و توزیع مهم و اساسی است ولی مساله الگوی مصرف مهم ترین و اساسی ترین بخش سه گانه است؛ زیرا با وجود بهترین الگوها و مناسب ترین شیوه ها در تولید و توزیع، شیوه مصرف و فرهنگ آن  است که می توان امید شکوفایی و پیشرفت را داشت و بی آن می توان گفت که به تمام زحماتی که برای تصحیح و اصلاح دو بخش انجام گرفته، آسیب می رسد و  همه کارها را بی سامان و بی نتیجه  می سازد.

از این روست که همگان بر اصلاح و تصحیح الگوهای مصرف و ایجاد فرهنگی مناسب تاکید می ورزند تا زمینه برای بهره گیری و بهره مندی درست امکانات و فرصت ها فراهم آید و مجموعه ای متراکم از آن، فرصت اجرای طرح و برنامه های بلند پروازانه را تحقق بخشد و شکوفایی تمدنی را پدید آورد.

 

اصلاح الگوی مصرف

بی گمان تمدن سازی نیازمند الگوهایی در بخش ها و حوزه های مختلف زندگی انسانی است که از جمله مهم ترین آن ها می توان به تعریف و تعیین الگوی کامل در حوزه اقتصادی در بخش هایی چون تولید، توزیع و مصرف اشاره کرد. هر چند که تعریف و تعیین الگوهای تولید و توزیع مهم و اساسی است ولی مساله الگوی مصرف مهم ترین و اساسی ترین بخش سه گانه است؛ زیرا با وجود بهترین الگوها و مناسب ترین شیوه ها در تولید و توزیع، شیوه مصرف و فرهنگ آن می تواند به تمام زحماتی که برای تصحیح و اصلاح دو بخش انجام گرفته، آسیب برساند و کار را بی سامان و بی نتیجه سازد. از این روست که همگان بر اصلاح و تصحیح الگوهای مصرف و ایجاد فرهنگی مناسب تاکید می ورزند تا زمینه برای بهره گیری و بهره مندی درست امکانات و فرصت ها فراهم آید و مجموعه ای متراکم از آن، فرصت اجرای طرح و برنامه های بلند پروازانه را تحقق بخشد و شکوفایی تمدنی را پدید آورد.

دست یابی به این مهم تنها زمانی شدنی است که مجموعه ای از شرایط مناسب فراهم آید که از جمله تغییر اساسی و بنیادین در بینش ها و نگرش های مصرف را شامل می شود. در این نوشتار این مساله بر اساس تحلیل قرآن مورد توجه قرار گرفته و نویسنده با بهره گیری از تحلیل قرآن کوشیده است تا علل و عوامل تاثیرگذاری شیوه های مصرف را در تمدن سازی تبیین کند و راهکارهای تغییر واصلاح در این حوزه را بر پایه آیات و آموزه های وحیانی قرآن ارایه دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

مفهوم شناسی مصرف

مصرف از واژه عربی صرف به معنایی گردیدن و تغییر دادن گرفته است. هر چند که در عربی این مفهومی که در ادبیات فارسی از آن استفاده می شود به ذهن نمی آید ولی واژه ارتباطی تنگاتنگ با مفهوم فارسی آن دارد. در کاربردهای فارسی وقتی از مصرف سخن به میان می آید، مراد از آن بهره گیری و استفاده از چیزی در راستای برآورد یک و یا چند نیاز ذاتی و یا عرضی است. انسان در زندگی روزانه خویش در مدت زمانی که در قرارگاه زمین زیست می کند، نیازمند چیزهایی است که موجبات داوم و بقا و یا رشد و بالندگی فراهم آورد. این مجموعه نیازهای بشری بسیار متعدد و متنوع است ولی می توان گفت که عمده ترین آن ها شامل امور و چیزهایی می شود که تغذیه ، آسایش و آرامش، بنیاد و اساس آن را شکل می بخشد.

خداوند در آیات بسیاری از قرآن تبیین می کند که همه چیزهایی که در آسمان و زمین و به عبارت دیگر در دنیا ایجاد و فراهم آمده است به شکلی مربوط و متربط به پاسخ گویی به نیازهای بشری به عنوان اشرف و اکرم مخلوقات بوده است. از این روست که از بشر می خواهد که با بهره گیری درست از آن ها و نیز توجه یابی از طریق آنها به سوی خداوند، سپاسگزار وشاکر نعمت های الهی باشند.

از این روست که هر گونه استفاده و بهره گیری از امکانات و ثروت های مادی زمین و آسمان ، نه تنها برای انسان مباح و مجاز می باشد بلکه اصولا همه آن ها برای انسان است. بنابراین انسان تنها با مصرف و استفاده از آن ها می تواند به کمال لایق و شایسته انسانی خویش دست یابد.

تاکید خداوند بر این که همه هستی مسخر انسان و تحت تدبیر و اراده اوست، بیان دیگری از این معناست که همه چیز هستی ، نه تنها قابلیت تصرف و مصرفی شدن برای انسان را دارا می باشد بلکه می بایست انسان، همه آن ها را تصرف و مصرف کرده تا در مسیر کمالی خویش قرار گیرد.

اصولا بر اساس این دیدگاه، کمال هر چیزی در آن است که مورد مصرف انسان قرار گیرد. این معنا به اشکال مختلف در آیات قرآنی بیان شده است. انسان به عنوان اشرف مخلوقات مجاز است تا همه چیز را به بند و تسخیر خویش در آورد و در مسیر کمالی خود و دیگران از آن بهره مند شود.

هر چند که یکی از ماموریت ها و مسئولیت های بشر از نظر قرآن استعمار و آبادانی زمین به عنوان خلیفه الهی دانسته شده است ولی اگر به این مسئولیت و وظیفه به دقت توجه شود به روشنی دانسته می شود که این هدف نیز در راستای بهره گیری کاملی هر چیزی در مسیر شدن کمالی انسان است.

به این معنا که بشر برای بهره گیری و استفاده درست از امکانات زمینی نیازمند آن است که زمین را آباد ساخته و هر چیزی را از قوه به فعلیت در آورده تا در مسیر رشد و برآورد نیاز خویش از آن به درستی بهره گیرد.

استثمار و بهره کشی از زمین، مقتضی آن است که قوای زمینی از شکل خام و بسیط آن خارج شود و به اشکالی در آید که بتواند نیازهای مختلف و متعدد بشر را برآورد سازد. این بدان معناست که زمین و چیزهایی که در آن قرار دارد به دست انسان با توجه به نیازهای وی تغییر یابد و قابلیت مصرف و بهره برداری را پیدا نماید.

از این روست که گفته شد که ماموریت انسان برای آبادانی و استعمار زمین نیز در حقیقت در راستای بهره مندی و مصرف بهینه و مناسب از استعدادها و امکانات زمین برای انسان می باشد. پس برخلاف تصور رایج ، هر چند که از طریق استعمار و آبادانی در زمین، غیر انسان از موجودات آن نیز بهره مند می شوند و به کمال لایق و سزاوارشان می رسند ولی در حقیقت این تغییر در جهت تغییراتی است که مصرف بهتر و مناسب تر آن ها را برای انسان فراهم تر می سازد.

آیاتی قرآن با واژگان واصطلاحات چندی خواهان مصرف درست و بهینه انسان از زمین می باشند. از این روست که بر اموری چون رو آوری به شکر نعمت و دوری از اتراف و اسراف و مانند آن تاکید می ورزد تا به انسان بیاموزد که مصرف درست و مناسب هر چیزی مطلوب و محبوب خداوند است. هنگامی که ایات الهی پس از ذکر هر نعمتی از مردمان می خواهد تا شاکر آن باشند به معنای آن است که از ایشان می خواهد که به درستی از آن ها استفاده کنند و به جا مصرف نمایند تا موجبات رشد و بالندگی بشر را فراهم اورد نه آن که انسان با مصرف نادرست و نامناسب ان ها، خود را از کمال دور سازند و از مقام انسانیت ساقط  نمایند.

اصلاح در حوزه رفتار مصرف

این گونه است که آیات قرآنی سرشار از آموزه ها و گزاره هایی است که از انسان می خواهد تا شناختی کامل نسبت به امور و چیزهای دنیا پیدا کرده و راه درست و مناسب استفاده از آن ها را بیاموزد. از این رو می توان گفت که مجموعه ای از آموزه های دستوری دین و قرآن به ویژه بخش حلال و حرام آن که از آن به شریعت یاد می شود در حقیقت همان تبیین و معرفی درست مصرف است. به این معنا که به انسان می آموزد که چگونه از چیزهایی دنیا استفاده کرده و آن رادر مسیر بهره مندی خویش به کار گیرند.

به سخن دیگر ، آموزه های وحیانی قرآن حاوی مجموعه ای کامل از روش ها و راهکارهای بهره مندی و مصرف درست چیزها در راستای دست یابی انسان به کمال در دنیا و آخرت و رشدو بالندگی در مسیر شدن وخلافت الهی است که از آن به عبودیت ربوبی تعبیر و تفسیر می شود.

در برخی از آیات و آموزه های وحیانی اسلام از اموری بازداشته شده است؛ زیرا بهره مندی و مصرف هر یک از آن ها و استفاده نادرست استفاده از آن امور و چیزها ، می تواند آدمی را از کمال دور سازد.

بنابراین می توان گفت که بخش اعظم شریعت ناظر به اصلاح در حوزه رفتاری انسان در چگونگی مصرف و بهره گیری از چیزهاست؛ زیرا بی اصلاح در چگونگی شیوه ها مصرف نمی توان به هدف و مقصد اصلی دست یافت. ریشه این مطلب را می بایست در این گرایش ذاتی انسان جست که هماره موجود ظلوم وجهول است و هرگز در حدی نمی ماند و به اصطلاح عرفانی موجودی است که حد یقف ندارد. ظلوم به معنا تجاوز از حد و حدود است و جهول به معنای نادانی بسیاری می باشد. عدم احاطه کامل علمی و شناخت جامع نسبت به نیازهای واقعی خود و ظرفیت های هر چیزی می تواند در شیوه درست و مناسب مصرف آدمی خلل وارد سازد. از سویی عدم قرار گرفتن در حد ومرزی نیز انسان را به سوی افراط و تفریط سوق می دهد. از این رو نمی تواند از هر چیزی به مقدار نیاز و یا به طریق درست بهره گیرد. از این روست که نیازمند آموزه هایی است تا وی را در مصرف درست و مناسب یاری رساند.پ

از این رو می توان گفت که شریعت و آموزه های دستوری آن ، تنها در راستای ایجاد شناخت درست و رهایی بشر از ظرفیت های خود و هر چیز دیگری که برای وی در زمین ساخته شده و نیز تبیین شیوه های درست و مناسب مصرف آن وارد شده است.

فقهیان و دانشمندان علم اصول فقه اسلامی بارها و بارها بر این نکته تاکید داشته اند که احکام و قوانین اسلامی که به اشکال پنج گانه واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح بیان شده است تنها برای اصلاح درست رفتار آدمی و بهره گیری و مصرف درست هر چیزی در زندگی می باشد. تاکید بر این که هر حکمی دارای مصالح و مفاسدی است که برخی از آن ها به شکل بیان علت حکم و بخشی دیگر به عنوان بیان فلسفه و حکمت حکمی بیان شده است تا آدمی دریابد که همه این آموزه ها و احکام و قوانین تنها در راستای دست یابی انسان به کمال است؛ زیرا برخی از چیزها به شکل خاصی قابلیت مصرف نداشته و یا می تواند مصرف آن زیانبار باشد.

بنابراین می توان گفت که آموزه های وحیانی، اصلاح حوزه رفتاری انسان در مصرف و بهره گیری از امور و چیزها می باشد. این مساله ای است که برای تبیین فلسفه آموزه ها و قوانین شریعت می بایست هماره در نظر داشته شود.

اسوه های اصلاح و تغییر

انسان به عنوان موجودی که بسیاری از مسایل را از طریق تقلید می آموزد و به دیگری منتقل می کند ، نیازمند چیزی است که از آن به عنوان اسوه و الگو یاد می کنند. الگو و اسوه، به چیزی گفته می شود که می تواند آدمی را در مسیر کمالی خویش یاری رساند و قابلیت عمل را به شیوه ملموس و محسوس بنمایاند.

بسیاری از مطالب را انسان از راه تقلید می آموزد. همین تقلید پذیری است که مساله الگوها و اسوه ها را سبب شده است و نیازمندی آدمی را الگو و اسوه به اثبات رسانده است.

برای الگوسازی هر چیزی و یا هرکسی، نیاز به آن داریم تا آن چیز یا آن کس از طرق گوناگون به عنوان چیزی مهم و اساسی شناخته و معرفی شود. ازاین روست که تبلیغ به معنای ارایه شناخت کامل و درست برای مهم سازی ، اهمیت و ارزش خاصی می یابد، زیرا با شناخت است که شخص و یا چیزی برای انسان اهمیت و ارزش پیدا می کند و در پی آن می رود.

انسان ها در طول مدتی به امری عادت می کنند و این در حالی است که جامعه و انسان ها و نیز نیازهای آنان تغییر می یابد. بنابراین تغییر دایم شرایط و مقتضیات ، مقتضی تغییر دایم و اصلاح وضعیت است. این گونه است که اصلاحات دایمی و تغییر در امور متناسب با تغییر شرایط و مقتضیات ، امری ضروری و بایسته است و گریزی از آن نیست.

ناگفته نماند که نیازها و امور هستی به دو دسته ثابت و متغیر دسته بندی می شود. برخی از امور هماره ثابت است و نیازها و پاسخ های ثابتی را می طلبد ولی برخی دیگر از امور هماره در حال تغییر می باشد و نیازهای نوشونده و پاسخ های نو و تازه ای می طلبد. این بخش دوم است که لزوم اصلاح دایمی و تغییر متناسب را می طلبد تا نوعی هماهنگی و سزاواری در میان آن ها تحقق یابد.

قرآن در حوزه مسایل اقتصادی ، برخی از امور را به عنوان الگوهای ثابت بیان داشته است؛ چنان که در این حوزه به دو تن از پیامبران که در این حوزه فعالیت داشته اند به عنوان الگوهای عینی و ملموس تاریخی اشاره می کند. حضرت شعیب (ع) و حضرت یوسف (ع) بیش ترین مباحث در حوزه مسایل اقتصادی رامطرح می سازند و حتی حضرت یوسف (ع) در عمل نشان می دهد که چگونه می بایست از تولید تا توزیع تا مصرف ، الگوهای بهینه و مناسبی داشت تا جامعه بتواند افزون از گذر از گذرگاه های بحران ها ، به شکوفایی دست یابد و فرصت تمدن سازی برای جامعه ای فراهم آید. البته بسیاری از آیات به حوزه اقتصادی پرداخته است و همه مسایل ریز و درشت را تبیین و توضیح می دهد؛ زیرا حوزه اقتصادی مهم ترین بخشی است که زندگی انسان را تحت تاثیر قرار می دهد.

فرهنگ سازی

آیات قرآنی به ویژه آیاتی که در مدینه فروفرستاده شده است، در راستای فرهنگ سازی تمدنی است. بخش مکی آن در حوزه فرهنگ سازی فرهنگی و شناختی نسبت به جایگاه انسان و خدا و نیز انسان و دیگران می باشد تا نگرش ها ورفتارها بر اساس شناخت ها و بینش ها شکل گیرد. مجموعه آیات مکی و مدنی است که فرهنگ خاصی را برای جامعه ای که قرآن از آن به عنوان جامعه نمونه و شاهد یاد می کند، ترسیم می سازد.

بنابراین می توان گفت که هدف آیات قرآنی، فرهنگ سازی کامل وجامع برای جامعه ای نمونه و الگوی است که بشریت بتواند بر اساس آن جامعه جهانی سالم و کامل را ایجاد کند و مردمان با بهره گیری از همه توان خویش و جامعه و زمین، عدالت قسطی را توسعه بخشیده تا مجموعه انسانی به شکل جمعی بتوانند به سوی مسیر کمالی حرکت نماید.

دست یابی به این مهم نیازمند سختی ها بسیاری است ؛ زیرا تغییر و تحول در رفتارها و نگرش ها بسیار سخت و کند شدنی است. از این روست که پیامبر(ص) در مدت بیست ساله توانست نگرش مردم را اصلاح و تغییر دهد. این در حالی است که پیامبر در جامعه ای ماموریت پیدا کرد که می توان گفت که از کم ترین سابقه تمدنی برخوردار بوده ومردمانی امی و بی کتاب و قانون مدون بودند.

جامعه جزیره، جامعه ای بود که می توان آن را به نوعی جامعه بدوی دانست که قابلیت بسیاری برای دگرگونی داشت و از کمال برخوردار نبود؛ زیرا جوامعی که احساس و یا توهم کمال را دارند نسبت به تغییر واکنش سرد و منفی نشان می دهند و در صد مقاومت در آن ها بالاست. جوامع بدوی همانند درختان جوان و بوته هایی است که قابلیت تغییر و ترمیم پذیری را بیش تر می کند. این گونه بود که جامعه صدر اسلام توانست با فرهنگی رشد کند که می توان از آن به جامعه نمونه قابل گسترش در سطح جهان یاد کرد.

اقتصاد در برابر اتراف و اسراف

اقتصاد واژه ای است که می توان گفت ناظر به تبیین الگوی مصرف است. این واژه به معنای میانه روی و اعتدال است ولی در کاربردی های اسلامی و قرآنی ، به منظور تبیین شیوه درست و مناسب مصرف از آن واژه استفاده می شود. اقتصاد تبیین می کند که چگونه می بایست چیزهایی که از آن به نام مال یاد می شود و کاربردهای بسیار و نقشی مهم در زندگی بشر و تعالی و تکامل او دارد ، مورد مصرف و استفاده قرار گیرد؛ زیرا مردمان به علل درونی و بیرونی از حد اعتدال و میانه در مصرف امور خارج می شوند و به سوی اتراف و اسراف متمایل می شوند.

اتراف به معنای رفاه زدگی ، حالتی است که بسیاری از مردمان بدان متمایل و گرفتار می شوند و مجموعه ای از ثروت و نعمت های الهی را به طوری مصرف می کنند که بیش از نیاز فردی و جمعی آنان است. اگر بخواهیم مثالی برای رفاه زدگی بیان کنیم می توان به مصرف بیش از اندازه موادی غذایی اشاره کرد که موجب می شود تا چربی زاید در بدان انباشته شود. این چربی زاید نه تنها برای بدن مفید نیست بلکه برای آن بسیار زیانبار است.

مترفان در جامعه کسانی هستند که بیش از نیاز خود از امکانات و تولیدات بهره می گیرند و گرفتار مصرف زیاد چیزی می باشند.

در کنار این گروه ، می توان به گروه های دیگر اجتماعی اشاره کرد که به ریخت و پاش گرایش دارند. اینان چیزی را بیش از نیاز به کار نمی گیرند و مصرف نمی کنند بلکه با زیاده روی از نوعی دیگر ، نعمت الهی را تباه می سازد و کفران نعمت می کنند. اینان به جایی آن که میوه را مصرف کنند وبیش از اندازه بخورند ، آن را نیم خورده دور می اندازند و غذایی را آلوده کرد و دور می ریزند. اسراف در غذا به معنای ، ریخت و پاش بی خوردن آن است.

بنابراین می توان تفاوت میان اتراف و اسراف را در این دانست که مترف کسی است که بیش از اندازه از یک نعمتی برخوردار بوده و آن را مصرف می کند که هیچ سودی برای او ندارد در حالی که مسرف نه تنها آن را استفاده و مصرف نمی کند بلکه آن را تباه کرده و دور می ریزد.

حتی اگر از این تفاوت نیز چشم بپوشیم و هر دو نوع را نوعی زیاده روی بدانیم، می توان به این امر توجه داد که اتراف و اسراف در هر حال نوعی خروج از حد اعتدال و میانه روی در مصرف است.

تاثیر مترفان در تباهی جامعه

مسرفان و مترفان مردمانی هستند که با زیادروی در مصرف و خروج از حد اعتدال و عدم میانه روی در مصرف موجبات تباهی نعمت و عدم بهره گیری از آن را فراهم می آورند و شرایط مناسب کمال یابی عده ای را از میان بر می دارند.

خداوند در آیاتی چند بیان می کند که هر گونه اسراف و اترافی زیانبار برای فرد وجامعه است و آدمی را کمال دور می سازد. از آن جایی که دوری از کمال به معنای دوری از خداوند است ، آیات قرآنی تبیین می کند خداوند مسرفان و مترفان را دوست نمی دارد؛ زیرا کسی که از خداوند دوری می کند نمی تواند محبوب خداوند باشد.

مترفان به سبب این که نسبت به نعمت های الهی واکنش مثبتی نشان نمی دهند فرصت بسیاری را از جامعه و مردم دیگر سلب می کنند و تباهی جامعه را سبب می شوند.

این گونه است که از نظر قرآن شیوه مصرف می تواند موجبات تباهی فرد وجامعه را فراهم آورد. بنابراین تصحیح و اصلاح جامعه در گرو اصلاح الگوی مصرف است. امری که در این عنوان مورد تاکید قرار گرفته است.

شکوفایی تمدنی و بقای آن در گرو اصلاح الگوی مصرف است که بر اساس اعتدال و میانه در مصرف و اقتصاد درست می باشد. اگر بخواهیم تمدنی داشته باشیم که در مسیر کمال و شکوفایی باشد می بایست نخست به اصلاح و تصحیح الگوی های مصرف آن اقدام کنیم.

اگر نگاهی به وضعیت بحران مالی در غرب بیاندازیم در می یابیم که ریشه بحران غرب در شیوه نادرست الگوهای مصرف بوده است. اتراف و اسراف گروهی همراه با بورس بازی و انباشت و کنز ثروت و دنیا طلبی موجب شد تا جامعه غرب بلکه بلوکی که بر اساس شیوه و الگوی مصرف غربی رفتار می کند گرفتار بحران عظیم شود.

اصلاحات در حد توان

برای دست یابی به شکوفایی تمدن اسلامی نیاز است تا بینش ها و نگرش ها بر اساس اقتصاد اسلامی که بر بنیاد میانه روی و اعتدال است ، تصحیح و اصلاح و گاه تغییر شکل یابد. هر یک می بایست در حد توان خود به اصلاحات اقتصادی و تصحیح نگرش ها اقدام نماید. حضرت شعیب (ع) در برابر انتقادهایی که نسبت به الگوهای مصرف جامعه خود داشت در برابر انتقادهایی گروه ها و افراد رقیب می فرماید که وی در حد توان می کوشد تا اصلاحات را به سرانجام رساند.

در حقیقت اصلاحات در حد توان و استطاعت وظیفه و ماموریت همگی است و کسی نمی بایست از زیر بار این مسئولیت تن خالی کند و مدعی شود که با یک گل بهار نمی شود، زیرا هر یک وظیفه دارد مسئولیت خویش را انجام دهد و موظف به نتیجه نیست هر چند که با گام هایی که یکایک برداشته می شود انسان به مقصد ومقصود می رسد.

منتقدان اصلاحات اقتصادی به بینش شعیب اشاره می کنند و می گویند که آیا نمازت موجب شده است که خواستار اصلاحات اقتصادی شوی ؟ از این پرسش به سادگی می توان دریافت که نقش بینش ها تا چه اندازه در نگرش ها می توان مهم و اساسی شمرده شود؛ زیرا نماز که به معنا و مفهوم پذیرش ربوبیت و عبودیت الهی است در حقیقت بیانگر پذیرش هدفمندی همه مسایل ریز و درشت هستی می باشد. بنابراین پذیرش هدفمندی هستی است که اقتصاد و شیوه مصرف را تعیین و تبیین می کند و توضیح می دهد که چگونه می بایست نسبت به نعمت ها و مصرف آن واکنش نشان داد و عمل کرد.

به سخن دیگر، هدفمندی که از طریق نماز و عبودیت القا می شود ، شیوه و الگوی مصرف را نیز تبیین می کند و انسان ها نمی توانند بیهوده و بی برنامه ریزی مصرف و اقتصاد خویش را رها سازند.

ارایه الگوی مصرف

ما در حال حاضر که مدعی نظریه تمدنی اسلام هستیم می بایست نخست همانند عصر نخست اسلامی جامعه الگو و نمونه ای ارایه دهیم که بخشی از آن بلکه بخش مهم آن به الگوهای اقتصادی به ویژه الگوهای مصرف مربوط می شود. بنابراین می بایست با بررسی و تحقیق در ایات قرآنی و روایی بهترین الگوی مصرف را استخراج و به جامعه ارایه دهیم.

اصلاح دایمی الگوهای مصرف در زمینه های مختلف نیاز دایمی هر جامعه و ضرورت امروزی جامعه اسلامی ایران است که می کوشد تمدن اسلامی جدید را تعریف و به شکل عملی به جهانیان ارایه دهد. مطالب دراین بخش بسیار است که در مقالات دیگر بدان پرداخته می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا