اجتماعیتاریخیسیاسیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

از حكمت عاشورا تا فلسفه ظهور منجي

ashoora1شايد تنها مكتب تشيع است كه توانسته با فرار از گسست هاي تاريخي، ميان گذشته و آينده ارتباط معناداري تعريف كند و توصيه هاي مناسب براي حال افراد و جوامع ارايه دهد. از اين رو شيعيان هرگز در وظيفه تاريخي خود شك و ترديد نمي كنند و مي دانند كه در حال چگونه باشند تا آينده آنان تضمين شود. آن چه حيرت و سرگرداني را از شيعيان در ميان توفان بنيان كن رخدادها و فتنه ها برمي دارد و تكليف آنان را به تمام و كمال روشن مي سازد، حكمت قيام عاشورايي و فلسفه ظهور منجي است.

دشمنان دانا اين را به خوبي دريافتند كه شيعيان تا زماني كه از چنين باوري روشن برخوردارند، از هرگونه فتنه و متشابهاتي مي رهند و با چراغي روشن و خورشيدي فروزان در شب و روز فتنه ها راه مي جويند و از هر بلا و ابتلايي مي گريزند. از اين رو تلاش خود را به اين امر معطوف داشته و در جنگي نرم برآنند تا پيوند ميان گذشته و آينده ايشان را بگسلند و تكليف حال شيعيان را تيره و تار سازند تا سرگرداني در فتنه ها را به آنان نيز هديه دهند.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نقش دو باور شيعي را در پيروزي هاي پياپي شيعيان در طول تاريخ و عامل بقاء، سرزندگي، شور، تحرك، بصيرت بخشي و گذار از فتنه ها را تبيين كند. اينك با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

سنت ها و عوامل تحولات تاريخي

قرآن كتاب هدايت بشريت و راهنماي درست زيستن است. از اين رو، در بردارنده همه چيزهايي است كه بشر براي بهتر زيستن بدان نياز دارد. بخشي از اين آموزه ها ارتباط تنگاتنگي با مسايل تاريخي، تحليل تاريخي و فلسفه تاريخ دارد؛ چرا كه برپايه آموزه هاي قرآني، تاريخ همواره تكرارشدني است؛ هر چند كه اين تكرار با تمام جزئيات اتفاق نمي افتد ولي اصول كلي و قوانين اصلي آن، مقتضي تكراري است كه مسئله همانندي وقايع تاريخي را سبب مي شود.

قرآن به تاريخ و رخدادهاي آن تنها به عنوان يك گزارش و قصه افسانه اي نمي نگرد كه ديگر تكرار نمي شود، بلكه به عنوان موضوعي مي نگرد كه بارها و بارها به سبب تحقق عوامل، مقتضيات و شرايط، تكرار مي شود؛ چرا كه سنت ها و قوانين خاصي بر تاريخ حكومت مي كند كه موجب تكرار رخدادهاي تاريخي مي شود.(بقره، آيه 214، حجر، آيات11 و 13 و اسراء، آيات 76 و 77)

برپايه اين سنت ها و قوانين جاري بر تاريخ است كه قرآن به تاريخ توجه ويژه اي دارد، چرا كه مشابهات و همانندي هاي مردمان در برخي از كليات ثابت انديشه اي و رفتاري تا آن جاست كه نمي توان تكرار را دور از دسترس دانست. خداوند در آيه 118 سوره بقره از تشابه قلوب و همانندي تفكر و انديشه و در نتيجه عمل اقوام در طول تاريخ سخن مي گويد كه اين همانندي و تشابه موجب مي شود تا قوانين و سنت هاي الهي درباره اقوام تكرار شود. از اين رو بخش عمده اي از آيات قرآني به گزارش هاي تاريخي رخدادها و تحليل علل و عوامل آن اختصاص يافته و در نهايت به عنوان عبرت به مردم توصيه هايي ارائه شده تا از هرگونه تكرار علل و عوامل رخدادهاي تلخ و هولناك و هلاكت بار پرهيز كنند و در انديشه و انجام علل و عواملي باشند كه شكوفايي تمدني و تفكري بشر را در پي داشته و بركات و خيرات و نعمت هاي بسياري را به مردم ارزاني داشته است.

از نظر قرآن، تاريخ و تحليل و تبيين رخدادهاي آن، منبعي براي شناخت و نيز عاملي ارزشمند براي تعقل بشر است (بقره، آيات 246 و 258 و يوسف، آيه 109 و آيات ديگر) چنان كه تاريخ منبعي براي شناخت روحيات و خصلت هاي مردمان پيشين (آل عمران،آيه 183) و منبع آگاهي و شناخت نسبت به علل و عوامل موفقيت ها و شكست ها و ناكامي هاي بشر و اقوام درطول تاريخ مي باشد. (انعام، آيه33 و34 و اعراف، آيه101 و يوسف، آيه3 و آيات ديگر)

خداوند در آيات 137 سوره آل عمران و نيز 34 و 131 سوره انعام و آيات ديگر از قرآن، برحاكميت قوانين و سنت هاي ثابت الهي بر جوامع بشري در طول تاريخ تاكيد مي كند و در همين آيات و آيه 118 سوره بقره، حاكميت قوانين و سنت هاي ثابت الهي در جوامع را در كنار همانندي انديشه انسان ها و رفتارهاي آنان، از عوامل تكرار تاريخ برمي شمارد.

سنت هاي الهي كه در جامعه و تاريخ در جريان است، قوانيني است كه با اراده انسان هماهنگ مي باشد (انفال/ آيه53 و رعد آيه11 و كهف آيه59 و جن آيه 16) بنابراين نوع كنش و واكنش انسان در تحولات و تطورات تاريخي نقش اساسي ايفا مي كند و انديشه و رفتار انسان سرنوشت اقوام را در طول تاريخ رقم زده و مي زند. (همان آيات و نيز كهف، آيه59)

با توجه به سنت هاي الهي مي توان اين معنا را اثبات كرد كه با شناسايي اين سنت ها و قوانين حاكم بر جامعه و تاريخ مي توان، تحولات اجتماعي و واكنش هاي تاريخي را شناسايي و پيش بيني كرد. (آل عمران، آيه137، حجر آيه13 و نيز اسراء آيه 17 و مؤمنون آيه43 و فاطر، آيات 43 و 44 و غافر، آيات 82 و 85)

انسان عاقل و زيرك از نظر قرآن، كسي است كه اين سنت ها و قوانين الهي را بشناسد و با بهره گيري از تحليل هاي قرآني، علل و عوامل تحولات تاريخي را به دست آورد و در علومي چون مردم شناسي، جامعه شناسي، روان شناسي اجتماعي و مانند آن، اين عوامل و علل را در تحليل مسائل روزمره مردم جامعه اش به كار گيرد و توصيه هاي مناسبي ارائه دهد تا زمينه هاي پيشرفت و كمال براي جامعه فراهم آيد و از مصيبت هاي تلخ درامان نگه دارد.

اين همان چيزي است كه درقرآن از آن به عبرت و درس آموزي خردمندان ازسرگذشت هاي عبرت آموز امت هاي پيشين تعبير شده است. قرآن بارها و بارها، از مردم خواسته است تا به تحليل قرآن و گزارش هاي تحليلي آن توجه كنند و از آنها به عنوان منابع آموزشي و عبرت و درس آموزي بهره گيرند. البته به سبب آن كه در اين گزارش هاي تاريخي تحليلي، مباحث فلسفي پيچيده اي وجود دارد، اين گزارش هاي تاريخي را منبع شناخت و عبرت آموزي گروهي خاص از بشر صاحب خرد و انديشه يعني اولوالالباب و خردمندان دانسته است تاايشان با عبرت گيري، ديگر مردمان را به سوي رفتار و انديشه درست، هدايت و توصيه كنند. (يوسف، آيات 109 تا111)

خداوند درآيه 128 سوره طه، فرجام هلاكت بار قدرت هاي حق ستيز در طول تاريخ را مايه تذكر خردمندان معرفي مي كند، چرا كه خردمندان با تفكر دراين گزارش ها و شناسايي علل و عوامل موثر در هلاكت، توصيه هايي را به امت و مردم خود مي دهند تا از تكرار آن علل و عوامل خودداري ورزند؛ زيرا انسان خردمند هرگز نسبت به رفتار جامعه خويش بي تفاوت نيست و مردم نيز همواره گوش به گفته ها و فرمان هاي خردمندان جامعه خويش هستند. از اين رو هلاكت جوامع همواره به سبب كوتاهي هاي خردمندان آن جامعه و يا فقدان آنان درجامعه و يا بي تفاوتي مردم نسبت به خردمندان جوامع بوده است كه در روايات به اين نكات توجه داده شده است.

به هرحال، گزارش هاي تحليلي تاريخي قرآن، يكي از مهم ترين منابع شناختي بشر است تا سنت هاي عوامل تحولات تاريخي را بشناسند.

از آيات گوناگون قرآن مي توان دو عامل اصلي درتحولات تاريخي را شناسايي كرد. خداوند در آيه 55 سوره نور و نيز 96 سوره اعراف و 98 سوره يونس، ايمان و عمل صالح را زمينه ساز تحولات تاريخي مثبت در همه جوامع بشري معرفي مي كند. به اين معنا كه ايمان و باورهاي توحيدي دركنار كارهاي نيك افراد، مهم ترين واصلي ترين عامل در رشد وكمال يابي جوامع بشريت است.

البته نقش پيامبران (بقره، آيه 213)، تقوا (اعراف، آيه 96) و نيز كتب آسماني و عمل به آن ها از سوي مردم (مائده، آيه 66) را مي بايست به عنوان بخشي از همان دو عامل پيشين دانست. اين كه در آيه 6 سوره انعام و يا 52 و 53سوره انفال و نيز آيه 11 سوره رعد از نقش و تاثير مثبت و منفي مردم در تحولات تاريخي سخن به ميان آمده است، درحقيقت بيانگر همان دو عامل است؛ چرا كه اگر مردم در مسير ايمان و كار نيك گام بردارند، جامعه تعالي مي يابد و به كمال مي رسد و از هلاكت دور مي ماند و اگر همين مردم، از تعاليم الهي دوري كنند (هود، آيه 57) و از ايمان دست بردارند و مرتد شوند (مائده، آيه 54) و درخدمت پادشاهان و مستكبران باشند (نمل، آيه 34) جز ويراني و تباهي جامعه، بهره اي نخواهند برد.

حكمت عاشورا، پيروزي در شكست

تفكر شيعي برگرفته از اين آموزه هاي قرآني است، با اين تفاوت كه الگوهايي عيني را نيز دراختيار دارد كه بر مدار وظيفه و تكاليف بنياد نهاده شده است. به اين معنا كه هركسي و هرجامعه اي در زمان خود، تكليف و وظيفه اي دارد كه بايد انجام دهد و آن همان تكليف ايمان و عمل صالح است. بنابر اين شيعيان بي توجه به نتايج ظاهري، در مدار وظيفه ايماني، عمل نيك خويش را انجام مي دهند. از نظر ايشان، آن چه اصالت دارد انجام وظيفه و تكليف است. بي آن كه متوقع نتايج فوري باشند. اين بدان معناست كه اگر در انجام وظيفه هيچ كوتاهي نكنند ولي به سبب شرايط و مقتضيات، انجام تكليف به نتيجه اي نينجامد، خود را شكست خورده نمي دانند؛ بلكه براين باورند كه چه پيروز شوند و چه شكست بخورند، باز پيروز ميدان تاريخ هستند، چرا كه به وظيفه خود عمل كرده اند.

نهضت خونين عاشورا، داراي اهداف و حكمتي بود كه بخشي از آن دست يابي به حكومت و تغيير دولت سلطنتي فاسد اموي برخاسته از سقيفه بني ساعده بود. اما مهم ترين هدفي را كه دنبال مي كرد، انجام وظيفه درهرحال است. اين عمل كه با شهادت خونين همه حاضران عاشورايي و اسارت زنان و كودكان رقم خورد، موجب شد تا شيعيان دريابند كه پيروزي تنها دريك زمان ولحظه تاريخي تعريف نمي شود، بلكه گاه ممكن است از تراكم حركت ها و قيام ها در طول تاريخ، نهضتي به پيروزي برسد. از اين رو، شهادت طلبي را همانند حضرت امام حسين (ع) و يارانش، ضامن پيروزي واقعي در دنيا و آخرت برمي شمارند و آن را به عنوان محوري ترين ارزش مي پذيرند. درحقيقت مرگ در ميدان جنگ، پايان حركت و اقدام عملي نيست، بلكه پـشتوانه سعادت بي پايان اخروي براي خود و سعادت آيندگان در دنياست؛ چرا كه تراكم اين شهادت ها و حركت هاست كه پيروزي را در آينده رقم مي زند و سعادت جوامع بشري را در دنيا تحقق مي بخشد.

در تفكر شيعي برخاسته از فرهنگ عاشورايي، انسان تنها در خود شخصي خلاصه نمي شود، بلكه جامعه از چنان جايگاهي برخوردار است كه فدا كردن خود براي جامعه يك ارزش والاست. از اين رو، در فرهنگ عاشورايي، حقوق جامعه همواره بر حقوق فردي مقدم مي باشد و انسان از حق خويش براي حق جامعه مي گذرد و حاضر است براي بقاي جامعه و اهداف آن جان و مال خويش را ارزاني دارد.

فلسفه ظهور منجي، آينده روشن براي جهانيان

حكمت عاشورايي همواره با فلسفه ظهور پيوند تنگاتنگي خورده است؛ چرا كه قيام عاشورايي براي اجراي عدالت به هر طريق ممكن صورت گرفت و ظهور منجي براي آن است كه جامعه جهاني، عدالت جهاني را تجربه كند و انتقام همه بشريت را از ظالمان بگيرد. اين گونه است كه عدالت و انتقام دو روي سكه ظهور منجي است. حضرت صاحب الامر و الزمان(عج) قيام نهايي بشريت را براي دست يابي به عدالت جهاني انجام مي دهد و به عنوان منتقم آل محمد(ص) از همه ستمگران تاريخ از قابيل تا يزيد تا يزيديان و فرعونيان آينده تاريخ، انتقام مي گيرد.

براساس آموزه هاي شيعي و قرآني، تاريخ بشريت فلسفه اي دارد كه در سنت و قوانين تغييرناپذير الهي نوشته شده است. از اين سنت و فلسفه تاريخي مي توان به جبر تاريخي نيز ياد كرد. به اين معنا كه سرانجام تغييرناپذير تاريخ بشر، چيزي جز پيروزي مومنان و اهل عدالت و تقوا بر سپاه كفر و ظلم نيست. خداوند در آيات 22 و 23 سوره فتح بيان مي كند كه اين سنت هر چند درگذشته داراي نمودهايي بوده ولي در آينده تاريخ بشريت يك امر قطعي و حتمي است.

بنابراين در پايان تاريخ بشريت، اين مومنان و نيكوكاران هستند كه بر زمين حاكميت مي يابند و پيروزي نهايي از آن ايشان است. (نور، آيه 55 و نيز الميزان، ج15، ص151)

امام حسين(ع) و امام زمان(عج)، پيوند گذشته با آينده

شيعيان با پشتوانه عاشورايي، وظيفه كنوني خود را مي دانند و به اميد آينده اي روشن براي خود و فرزندان، حركت ها و قيام هاي عدالت خواهانه خود را سامان مي دهند. از اين رو، شيعيان هرگز در لحظه هاي تاريخي و در درون فتنه ها سرگردان و حيران نمي مانند؛ چرا كه مي دانند چه وظيفه اي دارند و براي چه هدفي بزرگ بايد حركت كنند. از اينرو هرگز گسستي ميان گذشته و آينده ايشان پديد نمي آيد.

هر مومن شيعي، به عشق حسين(ع) پرچم عدالت را بر مي دارد تا در زير فرمان امام زمان(عج) آينده روشن خود را ترسيم كند. بنابراين اگر در جهاد عدالت خواهانه به دست ظالمان و مستكبران و ستمگران شهيد شود، خود را پيروز مي داند چرا كه به وظيفه خود همانند امام حسين(ع) عمل كرده است و اگر شكست ظاهري بخورد، مي داند سرمايه بزرگ براي آيندگان فراهم آورده است تا عدالت را براي ياري امام زمان(عج) جهاني سازد.

بنابراين، شيعيان با اين همه آموزه هاي كامل از نظريه و عمل، در كنار الگوها و سرمشق هاي زندگي از امام حسين(ع) تا امام زمان(عج) همانند اميرمومنان علي(ع) و امام حسن(ع) پرچم عدالت برپا مي كنند و عدالت خواهان را به دور اين پرچم گرد مي آورند و اميدوارانه گام بر مي دارند.

حكمت عاشورايي به آنان قدرت و فلسفه ظهور به آنها، اميد مي دهد. از اين دشمنان همواره در تلاش هستند تا عاشورا و ظهور منجي را از ايشان بگيرند و با انواع تشكيك ها و ترديدافكني ها مي خواهند نسل كنوني را از گذشته و آينده شان جدا سازند و سرگرداني و حيرت را برايشان به ارمغان آورند.

هجوم هايي كه در سال هاي اخير به دو مساله مهم و هويت بخش عاشورا و امام زمان(عج) انجام مي گيرد، نشان مي دهد كه دشمن در انديشه هويت زدايي از شيعيان است تا آنان را نيز همانند ديگر جوامع در حيرت و سرگرداني و گسست ميان آينده و گذشته قرار دهند.

هوشياري شيعيان تاكنون توانسته همه هجوم هاي دشمنان به فرهنگ والاي تشيع را دفع كند و همچنان شور حسيني براي شهادت طلبي در راه عدالت و اميدواري به جهان در سايه عدالت منجي را در ايشان زنده نگه دارد.

به هر حال، عاشورا و ظهور دو واژه به هم گره خورده در فرهنگ تشيع است؛ چرا كه اين مفاهيم اكنون شيعيان را به گذشته و آينده چنان پيوند مي زند كه فرهنگ سرشار از زندگي، حيات، شور، عشق، جاودانگي و حركت را براي آنان پديد مي آورد. بنابراين، بدون عاشورا صحبت از ظهور كردن بي نتيجه گذاردن حركت حضرت امام حسين(ع) است و نوعي خودفراموشي از اصل فرهنگ عاشورا است؛ چرا كه حركت امام حسين(ع) پيشرفت در مسير برپايي عدالت بود كه اين حركت در نهايت با ظهور امام عصر(عج) به مرحله عمل در كل جامعه بشري خواهد رسيد.

باشد كه همواره پاسدار فرهنگ عاشورا و انتظار باشيم تا حركت و قدرت را در رگ هاي جامعه تزريق كنيم و اميد به آينده را در دل ها زنده نگه داريم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا