آسیبهای شبکههای اجتماعی بر مـردم
شبکههای اجتماعی همانند رودهای خروشان هستند که در سطح، ظاهری آرام دارند، ولی در باطن، خروش خطرناک آنها هر کسی را غرق میکند و تن و روان شخص را به تاراج میبرد؛ زیرا علم و دانش همانند آبی است که اگر بیتعقل و تفکر و بیحساب در آن وارد شویم، ما را غرق میکند.
هر کسی در شبکههای اجتماعی یا مانند چشمهای است که به تولید محتوا میپردازد، یا رودی است که آن محتوا را باز نشر داده و ترویج میکند و به دست دیگران میرساند، یا دریایی است که ازآن استفاده میکند. از آنجا که مدیریت شبکههای اجتماعی در اختیار گروههای خاصی از بشر است که برای مقاصد و اهداف خاصی این شبکهها را ایجاد و مدیریت میکنند، تولیدکنندگان، ترویجکنندگان و مصرفکنندگان شبکههای اجتماعی به نوعی در چارچوب فلسفههای مدیران شبکهها و اهداف آنان گام بر میدارند؛ زیرا جهتگیری این شبکهها را آنان تعیین میکنند؛ چرا که ابزارها و اسباب نشر و انتشار محتوا و مدیریت آن در اختیار آنان است، بهطوری که هر گاه مخالف فلسفه و اهداف آنان باشد، به حذف محتوا و بازنشر آن با دلیل موجه اخلاقی و قانونی میپردازند؛ از جمله این توجیهات میتوان به مخالفت محتوا با امنیت جهانی، تولید و ترویج خشونت، اصول اخلاق عمومی و مانند آنها اشاره کرد؛ در حالی که در پشت این توجیهات میتوان دریافت که آنان به حذف هر چیزی اقدام میکنند که مخالف با «سلطه استکباری و شیطانی» باشد. این امر حذف و محدودیت از سوی مدیران شبکههای اجتماعی جهانی مانند فیسبوک، توئیتر، فیسبوک و مایاسپیس در موضوعات گوناگون از جمله شهادت سپهبد سردار دلها قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس به سادگی قابل توجه است. در مطلب حاضر نویسنده به برخی آسیبها و مضرات شبکههای اجتماعی اشاره کرده است.
ایجاد احساسات کاذب
با نگاهی به زندگی کاربران شبکههای اجتماعی میتوان به این نکته اذعان کرد که شبکههای اجتماعی عامل اصلی ایجاد احساسات کاذب در میان کاربران در جهان امروز است. کسانی که به تولید یا ترویج و مصرف محتوا در شبکههای اجتماعی میپردازند، چنین احساس کاذبی در آنها ایجاد میشود که همانند نهری هستند که به دریای بیکران پیوستهاند و از هر نوع علم و دانشی در هر عرصه و زمینهای برخوردار شدهاند.
سادهسازی علوم و دانشها در شبکههای اجتماعی برای فهم همه کاربران موجب شده تا چنین احساس کاذبی در کاربران ایجاد شود که آنان در همه علوم از دانش و اطلاعات کامل و کافی برخوردار هستند. از همین رو در هر امری از مسائل فقهی، حقوقی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، پزشکی و مانند آنها نه تنها اظهارنظر میکنند، بلکه اقدام به تجویز و ارائه توصیهها میکنند که گاه نه تنها دردی را درمان نمیکند و راه برونرفتی را نشان نمیدهد، بلکه مشکلی را بر مشکلها میافزاید و گاه موجب بروز بنبستها در مسائل و موضوعات حساس اجتماعی، عاطفی و روانی میشود و تن و روان مردمان را میآزارد.
البته شبکههای اجتماعی احساسات کاذب دیگر را در انسان برمیانگیزاند که بسیاری از آنها ضداخلاقی، بر خلاف معیارهای اسلامی و اهداف و فلسفه زندگی قرآنی است. بهعنوان نمونه کسانی که دنبال شهرت هستند، گاه با رفتارها و گفتارهای ضداخلاقی، شرمآور، سخنان رکیک، برهنگی فرهنگی، بیآبرو کردن خود و دیگران، غیبت، تجسس، ایجاد بدگمانی، بهکارگیری القاب زشت و ناروا و مانند آنها (حجرات، آیات 10 تا 12) میکوشند تا شمار بازدیدکنندگان خود را افزایش دهند و اینگونه «حس شهرتطلبی» خود را ارضا کنند.
از نظر آموزههای قرآن، کسانی که احساس «استغنا» داشته باشند، علیه هنجارهای اخلاقی و عرفی و قانونی، اقدامات تخریبی دارند و به هنجارشکنی میپردازند و اهل طغیان نسبت به خدا و دین هستند (علق، آیات 6 و 7)؛ زیرا احساس میکنند که نیازی به کسی ندارند و از هر لحاظ تامین هستند؛ چنانکه ثروتمندان و قدرتمندان اینگونه توهمی دارند و علیه همه هنجارها و قانونهای مکتوب و شفاهی طغیان دارند.
همین نگرش استغنایی نسبت به دیگران موجب میشود تا به «فجور» و دریدگی بپردازند و هیچ خط قرمزی را مراعات نکنند و اصول اخلاقی چون امانت، صداقت، عدالت، حریمهای خصوصی و مانند آنها را نپذیرند و به تجسس در زندگی دیگران بپردازند و با عکسگیری و فیلمبرداری مخفیانه، رفتارها و گفتارهایی را ثبت و نشر دهند که موجب بیآبرویی و هتک حرمت افراد میشود.
شبکههای اجتماعی با ایجاد «گفتمان سازی»، فضایی را ایجاد میکنند که با فضای حقیقی و واقعی بسیار متفاوت است؛ از همین رو، کسی که در این فضاها حضور مییابد گمان میکند که حقیقت و واقعیت بیرونی نیز اینگونه است. تهاجم فرهنگی و فکری که از طریق شبکههای اجتماعی صورت میگیرد، مردم را از واقعیت دور میکند و مثلا موجی کاذب را ایجاد میکند که شخص گمان میکند مثلا در همه جا ناامنی، خیانت و مانند آنهاست.
فضای امن برای مجرمان
از آنجا که بخشی از مردم به قیامت و آخرت باور و ایمانی ندارند یا دستکم در آن شبهه میکنند، بهطور طبیعی، به هیچ اصل اخلاقی ایمان ندارند، و برای عدالت، امانت، صداقت، وفا و مانند آنها هیچ اهمیتی قائل نیستند. فقدان ایمان به اصول اخلاقی که خاستگاه آن بیایمانی نسبت به آخرت و معاد یا شبهه در آن است، موجب میشود تا شخص نسبت به قوانین شرعی و عرفی هیچ تعهد و پایبندی نداشته باشد، بلکه دنبال «فجور» میرود و خواهان آزادی مطلق و بیبند و باری است.(قیامت، آیات 1 تا 5)
بنابراین، با توجه به آنچه بیان شد، میتوان گفت که فضای مجازی به سبب حضور کافران غیرمعتقد به خدا و قیامت، فضای امنی برای مجرمان است؛ زیرا انسانها با حقیقت و واقعیت خویش با یکدیگر در ارتباط نیستند، بلکه همانطوری که فضای شبکههای اجتماعی، مجازی است، افراد حاضر در این فضا با چهرهای دیگر در آن حضور دارند که به نوعی نفاق است. و در واقع فضای مجازی جولانگاهی برای نفاق بهشمار میرود.
بسیاری از مردم به سبب آن که افراد حاضر در شبکههای مجازی را نمیشناسند و تنها با چهره مجازی بلکه دروغین آنان مواجه هستند، گرفتار مجرمان میشوند؛ زیرا مجرمان همچون منافقان هرگز حقیقت وجودی خویش را آشکار نمیکنند، بلکه در پشت چهرهها و گفتارها و رفتارهای موجه و سالم اقدامات مجرمانه خویش را انجام میدهند.
امروز بسیاری از کودکان و نوجوانان و حتی جوانان در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی گرفتار مجرمانی هستند که ایمان، اخلاق، اصول انسانی، روح و روان آنان را مورد تهاجم قرار میدهند و آنان را برای اهداف گوناگون خویش بهکار میگیرند؛ چنانکه مجرمان با هیجانآفرینی کاذب در روح و روان این اقشار سنی جامعه، آنان را به شورش، آشوب و بلا سوق میدهند و برای ناامنی اجتماع بهره میگیرند.
از نظر آموزههای قرآن، شیاطین استکباری برای سلطهگری و استفاده ابزاری از مردم حتی از مقدسات آنان سوءاستفاده میکنند؛ چنانکه ابلیس برای فریب حضرت آدم و حوا(ع) به سوگند دروغ به خدا متوسل میشود تا اینگونه اهداف شوم و استکباری خویش را تحقق بخشد.(اعراف، آیات 21 و 22)
فرعونیان مستکبر برای تحقق اهداف استکباری خویش از همه ابزارهای مجرمانه بهره میگیرند که از جمله آنها ایجاد فضای تفرقه میان مردم برای سادهسازی و آسانسازی سلطه خودشان است.
سرگرمسازی مردم
از مهمترین آسیبهایی که شبکههای اجتماعی به اجتماعات بشری وارد میکند، سرگرم کردن مردم به امور «لهو و لغو و عبث» است تا به دور از «حکمت» عمل کنند.
با نگاهی به فلسفه و سبک زندگی که اندیشمندان غربی برای انسانترسیم کردهاند میتوان گفت که اصل اساسی در فلسفه زندگی غربیان اصالت «لذت» است. بنابراین، هر چیزی که به نوعی تامینکننده لذت باشد بهعنوان یک امر سازنده و مفید تلقی میشود و به کار میآید.
تهاجم فرهنگی بر اساس اصالت لذت چنان مردم را مسحور خود کرده که آنان بیش از آنکه در اندیشه کمالات انسانی باشند، دنبال ارضای شهوات نفسانی هستند. از همین رو سبک زندگی غربی بر اساس اصالت لذت و ارضای شهوات غذایی و جنسی بنیاد گذاشته شده و حتی برای تامین شهوات خشم و غضب، انواع خشونتها در فضاهای حقیقی و مجازی فراهم آمده است.
بخشی از بازیها و ورزشها و ابزارهای دیداری و شنیداری برای ارضای شهوات و تمایلات نفسانی به کار گرفته میشود. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نیز بخشی از این هدف را دنبال میکند و مردم را به سرگرمیمیکشاند. اینگونه است که به دور از فلسفه آفرینش و حکمتها و مشیت الهی، فلسفه و سبک زندگی غربی از جمله شبکههای اجتماعی تلاش میکنند تا مردم از آخرت باز مانند و به ارضای شهوانی خویش بپردازند.
این در حالی است که بر اساس فلسفه و سبک زندگی اسلامی، همه هستی دارای حکمت و فلسفهای است که خدا برای آن مقدر و معین کرده است. بنابراین، انسان همان طوری که نباید گرفتار «لغو و لهو» باشد، بلکه باید سبک زندگی خویش را بهگونهای سامان دهد که اهداف آفرینش انسان بدان تامین شود. از نظر قرآن، هستی بیهوده آفریده نشده تا افراد خود را با تکاثر و تفاخر و امور دیگر دنیوی سرگرم کنند و به شهوترانی بپردازند، بلکه میبایست خود را برای آخرت آماده سازند که زندگی ابدی و بیپایان و جاودانه است.(مومنون، آیه 115؛ حدید، آیه 20؛ محمد، آیه 36)
سرگرم کردن مردم به اموری که بازیچه دنیوی است، نه تنها انسانها را از اهداف خلقت دور میکند، بلکه حتی بهرهوری را در فعالیتهای اقتصادی و خدماتی و مانند آنها کاهش میدهد؛ زیرا تشویق مردم به انواع سرگرمیها و هدایت روح و روان آنان به این سمت و سو موجب میشود تا حتی فعالان عرصههای اقتصادی و کارمندان نهادهای دولتی بهگونهای در شبکههای اجتماعی سرگرم شوند که از فلسفه و سبک زندگی اسلامی دور افتند.
افراد در شبکههای اجتماعی چنان سرگرم میشوند که بخش اعظمی از اوقات روز و شب آنها به حضور در این شبکهها میگذرد، در حالی که در پایان اگر امکان محاسبه از عمر برایشان فراهم آید در مییابند که سرگرم اموری باطل و بیهوده شده و چیزی به دست نیاوردهاند؛ زیرا اطلاعاتی که در شبکههای اجتماعی تولید و نشر و مصرف میشود، قضایای جزیی است که بهعنوان امور روزمره تلقی میشود و به سخن قدیمیها روزنامهای است که روز دیگر هیچ ارزش و اعتباری ندارد و باید دور انداخته شود.
شکستن حرمت و حریم
هر انسانی موظف است تا جان و مال و عرض خویش و دیگران را حفظ کند و حق ندارد بهگونهای عمل کند که موجب به خطر افتادن آنها شود.
به سخن دیگر، کسی حق ندارد جان و مال و عرض دیگران را به خطر اندازد؛ زیرا چنین عملی خلاف اصول اخلاقی و قانونی است و کیفرهایی را بهدنبال دارد که شامل اجرای حدود چون قصاص یا تعزیرات و شلاق و تازیانه است.(بقره، آیات 178 و179؛ نور، آیات 1 تا 9؛ حجرات، آیات 10 تا 12)
همچنین هیچ انسانی حق ندارد جان و مال و عرض خویش را به خطر اندازد و کاری کند که آبروی او هتک شود؛ زیرا اینها امانتهای الهی در اختیار بشر است.
فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بهگونهای ساماندهی و مدیریت شدهاند که مردم را تشویق به هنجارشکنی و قانونشکنی میکنند، بهگونهای که نه تنها عرض و آبروی مردم را به خطر میاندازند و آبرویزی میکنند، بلکه اشخاص حریمهای شخصی خویش را نیز نادیده میگیرند و هتک حرمت نسبت به خود روا میدارند.
به عبارت دیگر، طبیعت شبکههای اجتماعی، تشویق کاربر بر ارائه هرچه بیشتر اطلاعات شخصی درباره خود است. با توجه به فضای هیجانآور شبکههای اجتماعی و نیز به سبب سهولت امکان انتشار مشخصات خصوصی فرد در شبکههای اجتماعی، افراد، حفاظت گفتاری را که در دنیای واقعی رعایت میکنند، نادیده میگیرند.
سوءاستفاده کاربران از فضای مجازی و حرمتشکنی یکی از معضلات بزرگی است که امروز بسیاری از مردم با آن مواجه هستند؛ زیرا این افراد نه تنها عکسها و فیلمهای خصوصی خویش را منتشر میکنند، بلکه زمینهساز سوءاستفاده ضد اخلاقی برای دیگران با انتشار فیلمها و عکسها و نوشتههای دیگران هستند.
همچنین میتوان به برقراری ارتباط غیرمفید و غیرسازنده اشاره کرد؛ زیرا شبکههای اجتماعی بستری برای ارتباط افراد خانواده با افراد ناشناس و سوءاستفاده آنان از حریم امن خانوادهها میشود.
افکارسازی با تواترسازی
مدیران شبکههای اجتماعی که همه ابعاد آن را بر اساس فلسفه و اهداف خاص مدیریت میکنند، برای دستیابی به اهداف و مقاصد مادی و غیرمادی خویش، فضای شبکههای اجتماعی را آنطور که میخواهند ساماندهی میکنند.
آنان برای اینکه فضای گفتمانی خاصی را پدید آورند و جو و فضای روانی برای تحقق مقاصد خود را در شبکههای اجتماعی ایجاد کنند، به تواترسازی رو میآورند و با بازنشر و ترویج آن یا تشویق و ترغیب دیگران به بازنشر آن، جو و فضا را بهگونهای برای کاربران شبکههای اجتماعی آماده میکنند که گویی همگی فکر و سبک خاصی از زندگی را پذیرا هستند.
ایجاد جو بیحجابی و تشویق به آن در شبکههای اجتماعی بهگونهای از سوی سلطهگران شیطانی انجام میشود که گویی همه مردم خواهان بیحجابی هستند و حجاب را ارتجاع میدانند و از آن نفرت دارند.
شایعهسازی در فضای شبکههای اجتماعی آسانتر و گسترش آن سریعتر است. از همین رو افراد اجتماع در برابر شایعات قرار می گیرند و در صورت نداشتن دانش و سواد رسانهای در مبانی اعتقادی، سیاسی و اجتماعی دچار مشکل میشوند و روحیه خودشان را میبازند. شیوهای که در ایجاد وحشت در حوزه سلامت مردم به خوبی خود را نشان داد و مدیران شبکههای اجتماعی که در دستان مستکبران شیطانی است، به این شیوه توانستند برخی از اهداف شوم خویش را نسبت به بیاعتمادسازی مردم نسبت به دولتها تحقق بخشند.
در حقیقت مدیران شبکههای اجتماعی با مدیریت فضای آن، به کاربران این فکر را تحمیل میکنند که چیزی که در این شبکهها در سطح گستردهای بازنشر و مصرف میشود، حقیقت محض و خبر صادق است که نبایست در آن شک و تردیدی وارد شود.
تأثیر بر افکار عمومی و بسیج آن بهگونهای که اهداف مدیران برآورده شود، از مهمترین ابزارهای سلطه استکباری است که نمیبایست در استفاده از شبکههای اجتماعی آن را نادیده گرفت. دشمنان به واسطه این رسانهها، نوعی فضای عمومی را شکل میدهند که در راستای مقاصد و اهداف آنان است. بسیاری از کاربران، بیآنکه یکدیگر را ببینند و تبادلنظر کنند، در فضای تواترسازی شبکههای اجتماعی مانند همدیگر فکر و در نتیجه مانند یکدیگر نیز عمل میکنند که این بسیار خطرناک است؛ زیرا تواترسازی و تکرار مکرر آن از طریق بازنشر و ترویج، موجب میشود تا موجی از «صداقت کاذب خبری» ایجاد شود که بسیار خطرناک است؛ در حالی که هیچ نشانهای از درستی و وثاقت درباره اصل خبر وجود ندارد، توده کاربران آن را پذیرفته و بر اساس آن عمل میکنند و حتی موجب درگیری و خشونت و آشوب در اجتماع و ناامنی در آن میشوند.(حجرات، آیه 6)
در حوزه سیاسی، مدیریت شبکههای اجتماعی بهگونهای عمل میکند که میتوان آن را بازی دادن افکار عمومی مردم دانست؛ در حقیقت، بازی سیاسی، به شکل فزایندهای در فضای رسانهها صورت میگیرد و مردم به جای آنکه با حقایق آشنا و بر اساس آن عمل کنند، بازی میخورند و همان کاری را انجام میدهند که بازیگردانان میخواهند تا انجام شود.
مدیران پشت صحنه شبکههای اجتماعی برای کسب قدرت سیاسی از طریق رسانهها بهویژه شبکههای اجتماعی، از فن ترور شخصیت، رسواگری و جنجالآفرینی و نشر اخبار کذب و مانند آنها استفاده میکنند. البته اینگونه نیست که تنها بخشی از کاربران تحت چنین فضای ضداخلاقی قرار گیرند، بلکه در یک فرآیندی همگی در دام آن خواهند افتاد بهطوری که میتوان گفت شکارچی خود شکار است و چاهکن خود ته چاه؛ زیرا هرگز شیطان با شیطنت خویش به مقصد نهایی نخواهد رسید و نمیتواند امید داشته باشد که خود رهیده و دیگران در بند خواهند ماند، بلکه خود نیز بهگونهای دیگر در بند جهلی میافتد که برای دیگران فراهم آورده است.
به سخن دیگر، هر چند که نمیتوان از توانمندی شبکههای اجتماعی برای پنهان کردن و پوشاندن اطلاعات و در نهایت پدید آوردن جهل عمومی چشم پوشید، ولی همین جهل عمومی موجب میشود تا مدیران مستکبر،خود به نوعی در دام آن افتند؛ چنانکه فرعون با سحر ساحران خواست تا اهداف خویش را برآورده سازد و مردم را مسحور کند، ولی خود در نهایت در دام سحری میافتد که خود سازنده و بهره گیرنده از آن بوده است.
افکارسازی با تواترسازی همانطوری که جهل عمومی را موجب میشود، امکان سنجش واقعی افکار مردم را نیز از دست میدهد و مدیران در نهایت خود در سر درگمی گرفتار میشوند که موجب شدهاند.