اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمقالات

درمان رذایل اخلاقی

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

رذایل اخلاقی به مجموعه ای از منش و کنش های شخصیتی و رفتاری انسان گفته می شود که انسان را از انسانیت دور می کند و به حیوانیت می کشاند. غرور، تکبر، تفاخر، حسادت، بخل، کینه، دشمنی، تهمت، دروغ، بی وفایی، ترس و مانند آنها از رذایل اخلاقی است که انسانها به طور فطری و طبیعی از آن بیزار هستند، ولی با این همه به عللی معرفتی و ارادی دچار آن هستند. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن است تا راه های درمان رذایل اخلاقی را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

نقش فقر هویتی انسان در رذایل

شاید کم تر کسی به علل اصلی ایجاد رذایل اخلاقی در انسان پرداخته باشد. از همین رو، شناسایی علل می تواند نقش تعیین کننده ای در درمان معلولی چون رذایل داشته باشد. در میان علل گوناگونی که می توان برای رذایل اخلاقی در نظر گرفت، می بایست به نقش تعیین کننده فقر هویتی انسان به عنوان یک علت اصلی توجه داد.

بر اساس آموزه های قرآنی، انسان دارای فقر هویتی است. به این معنا که انسان همانند دیگر آفریده های الهی، خود دارای هیچ غنا و ثروت ذاتی و هویتی نیست، بلکه ذات به معنای هویت انسان، گرفتار فقر است، به طوری که هر آن چه از وجود و نعمت های وجودی دارد، دم به دم از منبع دیگری که غنی بالذات است به او داده می شود. آن منبع تامین کننده هستی و نعمت های وجودی جز خداوند غنی حمید نیست. خداوند به صراحت در آیه 15 سوره فاطر می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ؛ اى مردم، شما به خدا فقیر و نيازمنديد، و خداست كه بى‏نيازِ ستوده است.

از آن جایی که انسان دارای فقر هویتی و ذاتی است، هیچ چیزی را نمی تواند داشته باشد که از آن خودش باشد، بلکه حتی وجودش همانند انرژی از منبع آن به بشر می رسد به طوری که اگر دمی قطع شود، انسان نیست و نابود می شود.

از سویی همه دارایی انسان نیز نعمت های هستند که خداوند غنی حمید بدون هیچ چشم داشتی به انسان بخشیده است. پس هر کمالی که انسان از علم، قدرت، ثروت، دانایی، شنوایی، بینایی، فهم و ادراک و مانند آن داراست، خدادادی است و هر آن ممکن است از او گرفته شود. خداوند انسان را به عنوان خلیفه خود انتخاب کرده و همه صفات کمالی خود را در انسان به ودیعت گذاشته و سرشته است.(بقره، آیات 30 و 31)

اما باید توجه داشت که این داده های الهی و دارایی های انسانی، هیچ استقلالی ندارد؛ بلکه همان طوری که در ایجاد وابسته به فیض الهی است، هم چنین در بقا نیز وابسته به فیض الهی است. پس این طور نیست که بتوان این صفات کمالی و دارایی ها را به حقیقت به خود انسان نسبت داد، بلکه حقیقت آن است که انسان همانند یک لامپ عمل می کند که نور و روشنایی خود را از منبع تولید انرژی و نور می گیرد، به طوری که اگر دمی این ارتباط قطع شود، دیگر نوری برای لامپ نیست، بلکه فراتر از آن دیگر لامپی هم نیست؛ زیرا بقای وجودی لامپ به آن منبع است همان طوری که بقای روشنایی و نورش به آن منبع است. پس اگر دمی فیض الهی به موجودی نرسد، وجودش نیز از میان می رود و این گونه نیست که تنها آثار و برکاتش از میان برود.

بسیاری از انسان ها به این جنبه وجودی خود توجهی ندارند؛ بلکه تنها چیزی را که می بینند و ادراک می کنند همان جنبه نداری و فقر خود است. از همین روست که تلاش می کنند تا به هر شکلی شده خود را از نداری و فقر برهانند و به کمالات و صفات کمالی بیارآیند.

به سخن دیگر، انسان ها می دانند که دارایی ندارند، ولی نمی دانند که این فقر و نداری به سبب فقر هویتی آنان و احتیاج و نیاز دائم به خداوندی است که غنی حمید است و دایم به آنان افاضه وجود و نعمت های دیگر از جمله کمالات و دارایی های به ظاهر انسانی می کند.

اما دانایی ناقص و ناتمام انسان نسبت به فقر خود موجب می شود تا تلاش کند تا آن را به گونه ای به دارایی تبدیل کند و خود را از فقر برهاند. از این روست، که روش ها و اهداف باطل و نادرستی را انتخاب می کند تا فقر خود را بپوشاند و به غنا و ثروت و دارایی تبدیل کند. این جاست که رذایل اخلاقی پدیدار می شود؛ چرا که گمان می کند که بهره گیری از روش های چون بخل، خساست، طمع، حرص، حسادت، کینه توزی، دشمنی، خشونت، تفاخر، تکبر، غرور و مانند آن ها می تواند او را به غنایی برساند که نیازمند و فقیر دیگری نباشد.

توهم دارایی و غنا عامل رذالت اخلاقی

پس معرفت ناقص و ناتمام انسان نسبت به خود و حقیقت هستی موجب شده است تا انسان گرفتار رذایل اخلاقی شود. بسیاری از انسان ها با آن که مرگ و زوال نعمت ها را در زندگی خود و دیگران می بینند، ولی همیشه بر این باور رفتاری هستند که مرگ مال همسایه است.

خداوند برای این که انسان ها نسبت به حقایق هستی شناخت و معرفت دقیق و درست و کاملی به دست آورند، از همه ابزارها بهره برده است. از جمله این ابزارها سنت ابتلاء و آزمون است تا انسان ها بدانند که هیچ چیزی در جهان پایدار و ثابت نیست و همه چیزها در هستی به اراده و مشیت اوست. پس همان طوری که نعمتی را می گیرد اصل وجود و زندگی آن موجود را نیز می گیرد تا این مطلب در جان آدمی نفوذ و رسوخ یابد، که هیچ چیز مال او نیست، بلکه همه چیز حتی وجود و زندگی اش امانتی الهی در دست اوست.(بقره، آیه 155؛ عنکبوت، آیات 2 و 3 و آیات دیگر)

خداوند می فرماید: مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛ هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفسْهاى شما به شما نرسد، مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم، در كتابى است. اين كار بر خدا آسان است تا بر آنچه از دست شما رفت محزون نشوید و به آنچه به شما داد شادمان (مغرور) نشوید؛ و خدا هيچ خودبزرگ‏بين و فخرفروشى را دوست نمى‏دارد.(حدید، آیات 21 و 22)

از همین آیه به خوبی به دست می آید که سنت ابتلاء و آزمون به ویژه آزمون نقص در اموال و انفس و مصیبت های دیگر، تنها به هدف آن است که انسان حقایقی مهمی چون فقر هویتی و ذاتی خود را بداند و بشناسد و گمان نکند که آن چه در اختیار دارد، دارایی اوست، بلکه خود و تمام چیزهایی که در اختیار اوست، دارایی خداوند است که به امانت به او داده شده است. پس دیگر معنایی ندارد که خودبزرگ بینی داشته باشد و فخر فروشی نماید.

از همین آیه هم چنین فهمیده می شود که ریشه رذایل اخلاقی چون خیالبافی خود بزرگ بینی و تفاخر، همان توهم دارایی و غناست؛ زیرا وقتی نعمتی را در اختیار دارد گمان می کند که آن را خودش کسب کرده و به دست آورده است، نه آن که این ها را خداوند به امانت به او داده است.

خداوند در آیات قرآنی بیان می کند که علل تکبر و استکبار و غرور و تفاخر و تکاثر مردم، همین توهم باطل و غلطی است که در جان و دل مردمان نفوذ و رسوخ کرده است.

خداوند در تبیین علل و چرایی تفاخر و تکبر قارون می فرماید: قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعًا وَلَا یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ؛ قارون گفت: جز این نیست که این ثروت براساس علمی که نزد من است به من داده شده است. آیا به آنچه داشت مغرور بود و نمی دانست که خدا از نسل های پیش از او کسانی را هلاک کرده است که از او نیرومندتر و مال اندوزتر بودند؟ و مجرمان هنگام هلاکت از گناهانشان سؤال نمی شود.(قصص، آیه 78)

در این آیه خداوند روشن می کند که توهم باطل و نادرست دانایی و دارایی و استقلال در تولید علم و ثروت موجب شده تا قارون به رذایل اخلاقی دچار شود. پس اعتقاد قارون به نقش تعیین کننده دانش و ابتکار در دستیابی انسان به مال و ثروت و نه لطف و احسان خداوند، عامل رفتارهای زشت و رذایل اخلاقی او بوده است.

البته بسیاری از مردم وقتی با مصیبت ها مواجه می شوند، خاستگاه آن را خداوند دانسته و می کوشند با دعا و نیایش آن را جبران کنند، اما وقتی به نعمتی می رسند خاستگاه آن را علم و دانش و دانایی و توانایی خود دانسته و خدا را که منشا و خاستگاه هر وجود و موجود و نعمتی است، فراموش می کنند. خداوند می فرماید: فَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ؛ و چون انسان را آسيبى رسد، ما را فرامى‏خواند سپس چون نعمتى از جانب خود به او عطا كنيم مى‏گويد: «تنها آن را به دانش خود يافته‏ام». نه چنان است، بلكه آن آزمايشى است، ولى بيشترشان نمى‏دانند.(زمر، ایه 49)

پس مهم ترین عامل و علت در ایجاد و بقای رذایل اخلاقی در انسان را می بایست در معرفت ناتمام و ناقص و توهماتی دانست که انسان نسبت به خود دارد. همین توهمات است که انسان را گرفتار رذایل اخلاقی می کند. بنابراین، بازسازی و ایجاد معرفت تمام و کامل از مهم ترین عوامل و علل درمان بیماری رذایل اخلاقی خواهد بود.

بر اساس آموزه های قرآنی هر نعمت و مصیبتی که به انسان می رسد بر اساس اراده و مشیت الهی است و این گونه نیست که چیزی بیرون از اراده و مشیت الهی در هستی تحقق یابد؛ اما مصیبت هایی که به انسان می رسد به سبب رفتار و اعمال باطل و غلط خود است که خداوند بر اساس سنت حاکم بر هستی شخص را گرفتار آن می کند. از این روست که خداوند می فرماید: ما أَصابَكَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَما أَصابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَفسِكَ وَأَرسَلناكَ لِلنّاسِ رَسولًا وَكَفىٰ بِاللَّهِ شَهيدًا؛ (آری،) آنچه از نیکیها به تو می‌رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از سوی خود توست. و ما تو را رسول برای مردم فرستادیم؛ و گواهی خدا در این باره، کافی است!(نساء، آیه 79)

البته مصیبت های که به انسان می رسد یا بر اساس حکمت الهی است یا بر اساس مصلحت. این مصلحت می تواند آزمون و تنبیه و هشدار و مانند آن ها باشد.

رهایی از رذایل با معرفت به فقر هویتی

اگر انسان نسبت به فقر هویتی خود آگاهی تمام و کاملی پیدا کند، از همه رذایل اخلاقی رهایی خواهد یافت؛ زیرا اگر انسان به حقیقت دریابد که هر چه دارد دارایی خداوند است که به امانت در نزد اوست، دیگر به دارایی چون دانایی، توانایی، دارایی، ثروت، قدرت و مانند آن ها مغرور نمی شود و همه را امانتی الهی می داند که خداوند به عنایت و فیضی به او بخشیده است و او می بایست آن را چون امینی حفظ کند و در جایی که برای آن معین و مشخص کرده به کار برد.

خداوند در آیه 53 سوره نحل می فرماید: وَما بِكُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيهِ تَجَرونَ؛ آنچه از نعمتها دارید، همه از خداست! و هنگامی که ناراحتی به شما رسد، فقط او را می‌خوانید!

پس آگاهی از فقر هویتی و این که هر چه دارد از آن خداست و به امانت در دست اوست، موجب می شود که مغرور نشود و تفاخر نکند و بخل نورزد و حسادت نکند و ظلم به خود و دیگران روا ندارد، دروغ نگوید، بی وفایی نکند و عهد و پیمان نشکند و از همه رذایل اخلاقی رهایی یابد.

خداوند به انواع و اشکال مختلف بر آن است تا این حقیقت را به گونه ای برای همگان تبیین نماید که توده های مردم و دانشمند آن را درک کرده و به جان و دل باور کنند. از همین روست که روش های حکیمانه و برهانی و موعظه و جدال احسن و مانند آن این حقیقت را در آیات قرآنی تبیین و روشن کرده است.

از جمله، خداوند می فرماید که همه هستی میراث خداوندی است، پس کسی چیزی به ارث نمی گذارد و ارث نمی برد، بلکه همه هستی همان طوری که از خداست به سوی او باز می گردد و او میراث می برد و کسی دیگر غیر از خداوند چیزی را به ارث نمی برد.(آل عمران، آیه 180؛ حدید، آیه 10) پس تلاش بیهوده معنا ندارد؛ چنان که افراد پست و رذل با اخلاق پست خود تلاش می کنند تا آن چه که میراث خداوندی است برای خود ثبت کنند.

البته معرفت به تنهایی برای این که انسان رذایل اخلاقی خود را از میان برد، کفایت نمی کند، بلکه باید باور و ایمان قوی باشد، یعنی آن معرفت و جزم در اندیشه به عزم در اراده تبدیل شود، تا انسان را از رذایل اخلاقی رهایی بخشد. بسیاری از مردم این حقیقت را ممکن است بدانند ولی در عمل خلاف آن رفتار کنند.(نمل، آیه 14) پس لازم است تا با تقویت اراده و عزم و همت قوی، آن معرفت علمی را به رفتار عملی تبدیل کنیم تا بتوانیم از رذایل اخلاقی رهایی یابیم.

خداوند در آیه 115 سوره طه می فرماید با آن که حضرت آدم(ع) معرفت تمام و کاملی داشته است ولی عزم ارادی نداشته است؛ از همین روست که با علم به ممنوعیت خوردن از درخت از آن درخت می خورد. پس برای این که این معرفت به فقر هویتی در عمل و رفتار ما نیز ظهور کند باید اراده خود را تقویت کنیم و عزم جدی داشته باشیم. تکرار مطلب و تلقین آن می تواند ما را ایجاد عزم یاری رساند. هر دم باید انسان این مطلب را به عنوان ذکر داشته باشد که: « وَما بِكُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ».

یکی از ادعیه هایی که در شبانه روز تکرار می شود، دعایی است که از امام موسی کاظم(ع) روایت شده است. در تعقیبات نماز عصر آمده است: و كان الكاظم (ع) يقول بعد العصر (…) اللهم إنی أعوذ بك من نفس لا تقنع و بطن لا يشبع و من قلب لا يخشع و من علم لا ينفع و من صلاة لا ترفع و من دعاء لا يسمع اللهم إنی أسألك اليسر بعد العسر و الفرج بعد الشدة و الرخاء بعد الكربة اللهم ما بنا من نعمه فمنك وحدك لا شريك لك لا إله إلا أنت أستغفرك و أتوب إليك ؛ امام كاظم (ع) بعد از نماز عصر اینگونه می فرمود: (…) خدایا همانا من از نفسی كه سیر نمی شود و قلبی كه خاشع نمی گردد و دانشی كه سود نمی رساند و از نمازى كه بالا نمی رود (پذيرفته نمی شود)و دعایی كه شنیده نمی شود به تو پناه می آورم. بارالها من از تو آسانی را بعد از سختی و خرسندی را بعد از اندوه و فراخی را بعد از تنگی می خواهم. خدایا هر نعمتى كه در اختيار ماست از جانب توست. جز تو معبودی نیست از تو طلب آمرزش می كنم و به سوی تو باز می گردم و توبه می كنم.( المصباح‏ ،ابراهيم بن على عاملى كفعمى ص۳۵ ؛ مصباح‏المتهجد ، شیخ طوسی ص ۷۳ نحوه ؛ ‏ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۱۷ )

کسی که به این مرتبه برسد که هر چه دارایی است از آن خداست و او امانت دار است، پس وقتی مطلبی را می گوید که پسند مردم است آن را سخن خدا می داند و خود را تنها مجرای فیض الهی می بیند. وقتی کتاب و مقاله ای می نویسد آن را نوشته خدا می داند و خود را واسطه فیض. پس دیگر معنا ندارد که پز دهد و تفاخر کند و نام و نشان بخواهد؛ زیرا هر چه نوشته و گفته و سروده است، نعمت الهی است و او تنها واسطه فیض بوده است. در حقیقت کاری که او کرده تنها این بوده که رابط خوبی بوده است که آن نیز به سبب عنایت و فیض الهی بوده است. پس نه بر دانایی، توانایی، قدرت و ثروت خود تفاخر می کند و نه استکبار و تکبری می ورزد.

پس اگر پست و مقام و منزلتی در خانه و خانواده و جامعه و جهان یافته است، عنایتی از خداوند بوده و این که او را مجرای مناسبی برای کارهایش دانسته و او را خلیفه ای اجرای آن قرار داده است. پس باید به این نعمت شکر کند و بیش از پیش خود را خدمت گزار مردم بداند تا بیش تر مجرای فیض الهی قرار گیرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا