اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنی

رهایی از وسوسه با یاد خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از بزرگ ترین مشکلات انسان غیر از هواهای نفسانی درونی، وسوسه های شیطانی بیرونی است. اما همان طوری که برای هر دردی درمانی است، برای وسوسه های شیطانی نیز درمانی است که همان ذکر الله است؛ زیرا تا زمانی که انسان با یاد خدا است، از وسوسه شیطانی در امان است و زمانی وسوسه شیطان تاثیر می گذارد و انسان را گرفتار می کند که انسان از یاد خدا غافل شود.

سلطه شیطان با وسوسه گری

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، شیطان هیچ گونه سلطه و سلطنتی بر انسان ندارد و هیچ انسانی نمی تواند در روز قیامت به خدا شکایت کند مرا گرفتار سلطه شیطان کرده ای و او مرا به دوزخ انداخته است؛ زیرا خدا هیچ سلطه و سلطنتی به شیطان ندهد تا جایی که وقتی در روز قیامت دوزخیان دنبال بهانه جویی می روند و به لعن و سرزنش شیطان می پردازند که تو ما را به دوزخ انداختی، ابلیس می گوید: ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلاتلومونی و لوموا انفسکم؛ برایم بر شما هیچ سلطان نبود مگر آن که شما را دعوت کنم. پس شما مرا اجابت کردید. پس مرا سرزنش و ملامت مکنید، بلکه خودتان را ملامت و سرزنش کنید.(ابراهیم، آیه 22)

پس از نظر قرآن، اگر هواهای نفسانی شخص نباشد، دعوت دیگران حتی شیطان هیچ تاثیری نخواهد داشت و انسان می تواند خود را از دعوت شیطان در امان نگه دارد، اما چون انسان خودش گرفتار هواهای نفسانی خویش است، دنبال بهانه جویی است تا گناهان خویش را به گردن دیگری اندازد و خود را مقصر نداند و مقصر را ابلیس بداند تا این گونه از عذاب برهد؛ در حالی که این بهانه جویی هیچ فایده ای برای انسان نخواهد داشت؛ زیرا حقیقت را تغییر نمی دهد.

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن که ابلیس در قیامت بدان اقرار می کند، عدم سلطنت شیطان بر نفس انسان است، بلکه انسان سلطان نفس خویش است و هیچ کسی را بر نفس انسانی هیچ سلطنتی نیست. البته ابلیس تنها می تواند دعوت کند و وسوسه نماید؛ چنان که خدا بارها به آدم و بنی آدم هشدار داده که مراقب شیطان و وسوسه های او باشند.(اعراف، آیه 27)

وقتی ابلیس دعوت و وسوسه می کند، چیزها را برای انسان تزیین می دهد که البته دل انسان بدان ها گرایش دارد و انسان ها می بایست مراقبت باشند که این زینت ها می تواند مفید باشد به شرط آن که آن را در حد و اندازه زینت بدانند و به آن چنان دلبسته و وابسته نشوند که همه سرمایه زندگی را برای کسب و تحصیل آن هزینه کنند؛ زینت هایی چون زن و مال و فرزند (آل عمران، آیه 14) از چیزهایی است که انسان را مجذوب خویش می  کند، ولی انسان می بایست بداند که این ها از سوی فتنه و کوره ابتلائات الهی برای انسان و از سویی می تواند دشمن انسان باشد و او را به تباهی و هلاکت ابدی اندازد.(تغابن، آیات 14 و 15) پس انسان می بایست هماره از دشمن درونی و برونی بر حذر باشد و اجازه ندهد تا هواهای نفسانی او را به سمتی بکشاند که از خدا غافل شود و وسوسه های ابلیس  آن را چنان تزیین ندهد که گمان کند همه زندگی برای آن است و اصالت دارد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر چند که ابلیس هیچ گونه سلطه بر نفس انسانی ندارد، اما می بایست توجه داشت که انسان می تواند با پیروی از دعوت شیطانی و وسوسه هایش همان راهی برود که سلطه هواهای نفس را موجب شده و در نهایت سلطه شیطان را موجب شود. اگر چنین اتفاقی افتد، ابلیس و شیطان می تواند تا جایی پیش برود که نخست بر گردن او نشسته و افسار بر او اندازد و او را با افسار به هر سویی که بخواهد براند.(اسراء، آیه 62) البته پس از آن که بر گرده شخص سوار شد، کم کم جلوتر می رود تا جایی که به دلش نفوذ کرده و حکومت و سلطنت دلش را به دست می آورد. آن گاه است که چنین شخصی تحت ولایت طاغوتی شیطان در می آید و به جای آن که نفس انسان تحت ولایت الله باشد، تحت ولایت طاغوت و شیطان در می آید و جزو اولیای شیطان قرار می گیرد و به عنوان «عبدالطاغوت» شناخته می شود.(بقره، آیه 257؛ مائده، آیه 60؛ مجادله، آیه 19)

رهایی از وسوسه شیطان با یاد خدا

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ابلیس و شیاطین جنی و انسی هماره در حال وسوسه گری هستند تا جایی که دمی از آن دست بر نمی دارند؛ آنان هماره در حال طواف دور انسان و قلب او هستند تا ببیند که چه زمانی و چگونه فرصتی می  یابند و بتوانند به درون قلب انسان در آیند و او را وسوسه کرده و بر قلب او سلطه یابند و زمام عقل و قلب او را به دست گیرند.

البته از نظر قرآن، اگر انسان هماره بتواند به یاد خدا و ذکر الله باشد، می تواند خود را از شرور وسوسه های شیطانی در امان نگه دارد؛ زیرا با ذکر الله انسان بصیرتی می یابد و حقیقت بر او معلوم می شود و ابلیس نمی تواند با تزیین گری و تسویل و وسوسه خویش حقیقت را دگرگون سازد و باطل را حق جلوه دهد. خدا می فرماید: ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون؛ کسانی که تقوا پیشه کردند هر گاه طائفه ای از شیطان در طواف خویش متقی را مس می کنند، یاد خدا کرده پس ناگهان آنان دارای بصیرت می شوند.(اعراف، آیه 201)

از این آیه و آیات دیگر دانسته می شود که هر گاه شیطان فراتر از وسوسه به تماس به مومن رو آورد و بخواهد راه نفوذی به قلب مومن و متقی پیدا کند، یاد خدا می افتند و همین یاد کرد خدا موجب می شود تا خدا بصیرتی به آنان بخشد که دیگر شیطان نتواند کاری کند و آن قوم شیطانی شکست بخورند و از قلب متقی دور شوند.

امام صادق(ع) می فرماید: لایتمکن الشیطان بالوسوسه من العبد الا و قد اعرض عن ذکر الله؛ شیطان هیچ تمکنی نمی یابد تا با وسوسه بر بنده مسلط شود مگر زمانی که بنده از ذکر الهی اعراض کند.(بحارالانوار، ج 69، ص 124)

پس وسوسه شیطان زمانی تاثیر دارد که شخص یاد خدا را اعراض کرده یا غافل از خدا شود؛ آن گاه است که شیطان فرصت نفوذ و وسوسه می یابد.

پس کسی که در حال ذکر الله و یاد خدا باشد، هرگز ابلیس و شیطانی نمی تواند بر او در آید و او را گرفتار وسوسه خویش کند. پس می توان با ذکر الله خویش را از وسوسه های ابلیسی و شیطانی در امان نگه داشت.

البته انسان ها با توجه شرایط متنوع و گوناگون روحی و روانی می بایست از اذکار الهی بهره مند شوند. برخی از بهترین ذکرهای الهی که می تواند انسان را کمک کند تا از وسوسه های شیطانی در امان بماند، ذکر معاذ الله و اعوذ بالله است؛ چنان که حضرت مریم (س) و حضرت یوسف(ع) با این اذکار خویش را از شرور وسوسه های ابلیسی و هواهای نفسانی در امان نگه داشته اند.(یوسف، آیه 23؛ مریم، آیه 18)

از آن جایی که انسان نمی داند چگونه و چه زمانی گرفتار وسوسه های شیطانی می شود، بهتر آن است که هماره به ذکر الله بپردازد و معوذتین یعنی فلق و ناس را بخواند.

البته از نظر قرآن، توکل بر خدا در رهایی از وسوسه های شیطانی تاثیردارد که این خود نوعی ذکر الله و یاد خدا است. خدا به صراحت می فرماید: انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون؛ به راستی که هیچ سلطانی برای ابلیس بر کسانی نیست که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل کرده اند.(نحل، آیه 99)

ترس و خوف  دایم از بدعاقبتی

مومنان هماره از هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی در خوف و هراس است؛ زیرا می داند تا زمانی که جان به جان آفرین تسلیم نکرده هماره در خطر سقوط است. هر چند که ذکر الله و توکل و استعاذه او را از هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی در امان نگه می دارد، ولی هر لحظه ممکن است به عوامل درونی و برونی  گرفتار غفلت شود و در فتنه ای زن و مال و فرزند گرفتار شوند و به جای عاقبت به خیری گرفتار بدعاقبتی شود.

ابلیس تا زمانی که انسان مومن با تسلیم جان به عاقبت به خیری نرسیده، امیدش را از  دست نمی دهد و هماره امیدوار است تا لغزشی پیش آید و غفلتی پیدا شود  ومومن را به چنگ آورد و او را گرفتار وسوسه های شیطانی خویش کند و هم چون سامری و بلعم باعورا به سقوط بکشاند.

در روایت از این ترس و هراس مومن از بدعاقبتی سخن به میان آمده است: لایزال المومن خائفا من سوء العاقبه و لایتقین الوصول الی رضوان الله حتی یکون وقت نزع روحه؛ مومن مادام هراسان از بدعاقبتی خویش است و یقین نئدارد که به رضوان الله برسد مگر زمانی که روحش جدا شود.(بحارالانوار، ج 6، ص 172)

پس هر چند که مومن متقی خود را با ذکر الله و توکل و معوذتین در امان خدا می برد و از وسوسه های شیطانی در امان نگه می دارد؛ اما می بایست تا دم مرگ خویش را مراقبت کند و ترس از گمراهی و سقوط داشته باشد. پس هیچ کسی نمی بایست گمان کند در امان و امنیت است؛ زیرا فتنه ها و ابتلائات الهی از جایی می رسد که انسان نسبت به آن موقعیت احساس امنیت می کند. هر جا انسان احساس امنیت کرد و گفت من دیگر گول ثروت و فرزند یا زن و مانند آن را نمی خورم چنین شخصی می بایست خیلی مراقب باشد که از همین امور مورد فتنه و ابتلاء قرار می گیرد و احتمال سقوطش می رود.

انسان گاه گرفتار همین حجاب امنیتی می افتد که برای خودش ساخته و گمان می کند که از برخی از ابتلائات و فتنه ها رسته است. در حالی که باید از این حالت در وحشت باشد و پرهیز و اجتناب کند؛ زیرا این حالت بس خطرناک است: لا حجاب اظلم و اوحش بین العبد و بین الرب من النفس و الهوی؛ هیچ حجابی تاریک تر و موحش تر بین عبد و پروردگارش جز نفس و هواهای آن نیست.(بحارالانوار، ج 67، ص 69)

هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی قلب انسان را گرفتار می کند تا جایی که زنگار می گیرد و اگر قرائت قرآن و ذکر الله و یاد مرگ نباشد، انسان هر آینه ممکن است تا در دام شیطان افتد و سقوط کند.(ارشاد القلوب، ج 1، ص 67) پس هماره خطر برای هر انسانی وجود دارد و تا زمانی که مرگ نرسد احتمال سقوط است. پس انسان خوب همان انسان مرده است؛ زیرا تا زمانی که نمرده هر آینه ممکن است تا سقوط کند و مردی خوب به مردی بد چون سامری و بلعم باعورا شود که نه تنها خود گمراه شدند، بلکه ملتی را گمراه کردند و از پیامبری دور شدند و حتی نزدیک بود پیامبری چون هارون را به قتل برسانند.(اعراف، آیه 166 و 167؛ طه، آیه 95)

خدا در قرآن بارها نسبت به خطر وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی هشدار داده است. در روایات و آیات است که خطر ابلیس و شیطان تا جایی است که انسان گاه نمی داند کسی که با او حرف می زند خودش نیست، بلکه این القائات شیطانی است که در قالب وحی به او نازل می شود و شخص گمان می کند خودش دارد این فکر و اندیشه را می کند در حالی قلب و زبان و دست و پایش در خدمت شیطان است.(انعام، آیه 121) در روایت نیز درباره خطر ابلیس گفته شده است: ان الشیطان لیجری من ابن آدم مجری الدم؛ همان گونه که خون در رگهای انسان در جریان است، شیطان این گونه در درون فرزندان آدم در حال حرکت و جریان است.(مستدرک الوسائل، ج 16، ص 220)

البته انسان هماره گرفتار انواع ابتلائات و فتنه ها تا دم مرگ است تا جایی که آن قدر گرفتار مصیبت و بلایا می شود که دمی آرام نخواهد بود. در روایت است: ان العبد لیصیبه من المصائب حتی یمشی علی الارض و ما علیه خطیئه؛ بنده گرفتار مصیبت ها می شود تا جایی که بر زمین گام بر نمی دارد، مگر آن که بر او خطیئه ای است.(مکارم الاخلاق، ص 359) البته این مصیبت ها هر کدام هم چون فتنه ای عمل می کند تا او را پاک و پاکیزه کند؛ زیرا این فتنه و کوره آتش سره را از ناسره جدا می سازد تا جایی که دیگر پاک پاک شود و هیچ گناهی بر او نماند.

انسان مومن می بایست خوف را رفیق راه آخرت خویش قرار دهد؛ چنان که در روایت است پیامبر(ص) فرمود: المعرفه راس مالی و العقل اصل دینی و الحب اساسی و الشوق مرکبی و الخوف رفیقی؛ معرفت و شناخت سرمایه ام، عقل اصل دینم، و محبت اساس و بنیانم و شوق مرکبم و خوف رفیق من است.(مستدرک الوسائل، ج 11، ص 173)

اصولا انسان مومن کسی است که هماره هراسان و ترسان است که نتواند تا انتهای راه به درستی برود و مراجعت به رضوان الله داشته باشد؛ زیرا از بد عاقبتی خویش می ترسد.(بحارالانوار، ج 6، ص 176؛ مومنون، آیه 60)

به هر حال، انسان تا زمانی که در دنیا است می بایست از خطر سقوط در دام هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی بترسد و «واجل» و «خائف» باشد تا بتواند با خوف و رجا به شرایطی برسد که جانش را ملک الموت با گل و  ریحان بگیرد و به رضوان الله در آید.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا