اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

اهانت و تحقیر، شرایط و آثار آن

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

اهانت و تحقیر یک رفتار اجتماعی است. شاید مشکل بشود پذیرفت که آن را به عنوان یک هنجار اجتماعی پذیرفت و برای آن وجه مقبول و مشروعی یافت و به عنوان یک عمل مثبت مورد تایید قرار داد؛ اما با نگاهی به آموزه های قرآنی،‌ این عمل می تواند وجه مثبتی نیز داشته باشد. پس نمی توان اهانت و تحقیر را همواره به عنوان یک عمل ناهنجار تعریف و از راذیل اخلاقی بر شمرد؛ بلکه به نظر می رسد که گاه به عنوان یک هنجار اجتماعی و ارزشی در مقام بازدارندگی یا مجازات می بایست به کار گرفته شود و تا سطح واجب مثبت می شود.

پس برای اهانت و تحقیر به سبب نوع کارکردها و انگیزه ای که در انجام آن وجود دارد، احکام متضاد و متقابلی را می توان صادر کرد. این جاست که مساله مرزها و شرایط و حدود جواز یا حرمت یا وجوب اهانت مطرح می شود. نویسنده در راستای پاسخ گویی به این پرسش ها به استنطاق از قرآن پرداخته است و نگره قرآن را به مساله اهانت و تحقیر و شرایط حرمت یا وجوب یا جواز آن را به دست داده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

اصل اولی،‌ حرمت تحقیر و اهانت

اهانت از واژه هون به معنای سبکی است. پس اهانت کردن یا توهین نمودن به معنای سبک کردن شخص است. اهانت رفتاری است که موجب تحقیر دیگری می شود و شخصیت وی را مخدوش ساخته و او را در جامعه سبک و خوار می کند. حقیر کردن به معنای کوچک کردن نیز به همین معنا و مفهوم به کار می رود. پس هدف در اهانت و تحقیر، از میان بردن جایگاه شخصیت و اعتبار دیگری است تا از چشم های دیگران بیافتد و اعتبار و ارزش خود را در جامعه یا گروه و جمعی از دست بدهد.

به نظر می رسد که خرد کردن شخصیت دیگری و خوار و حقیر کردن او از نظر اجتماعی، عملی ناپسند و رفتاری نابهنجار باشد؛ زیرا این رفتاری است که کرامت انسانی را مخدوش می سازد و حکم اولی و عقلانی این است که هر کار و رفتاری که کرامت انسانی را مخدوش می کند ناپسند و قبیح است.

از آن جایی که احکام اسلامی بر اساس فطرت و اصول عقلانی سامان یافته است و هرگونه مخالفتی را با احکام و مستقلات قطعی عقل را بر نمی تابد، حکم عقل را تایید و امضا می کند؛ زیرا بر اساس قاعده معروف و معتبر« کل ما حکم به العقل، حکم به الشرع و بالعکس» شریعت اسلام نیز حکم عقل به قباحت تحقیر شخصیت و اهانت به شخصیت و کرامت انسانی بر نمی تابد و اگر عقل حکم به قباحت اهانت و تحقیر شخصیت و کرامت انسانی می کند و آن را ناپسند و منکر می شمارد،‌ شریعت اسلام نیز آن را حرام دانسته و این عمل را گناه بر می شمارد.

پس اصل اولی در هر موردی که درباره جواز و حرمت آن شک و تردید شود،‌ قباحت عقلانی و حرمت شرعی اهانت و تحقیر است؛ چرا که اصل اولی تکریم انسان و حفظ شخصیت اجتماعی اوست و تفاوتی میان بشری با بشری ندارد؛ و تنها زمانی از این اصل خارج می شویم که دلیل خاصی داشته باشیم. پس اهانت و تحقیر زمانی مجاز یا حتی واجب می شود که دلیل خاصی از سوی عقل و شرع بر استثنا بودن آن مورد داشته باشیم؛ چرا که اصل حرمت اهانت و تحقیر انسان است.

با نگاهی به آموزه های قرآنی روشن می شود که به سبب کارکردهای متضاد تحقیر و اهانت،‌ گاه از آن برای تنبیه و مجازات استفاده می شود؛ در حقیقت هر گونه تحقیر و اهانت تنها در چارچوب مجازات و تنبیه شخص جایز یا واجب دانسته می شود و گرنه کسی را نرسد که کسی را تحقیر و اهانت کند. به عنوان نمونه مردم به دانشمندان ارج می نهند و رفتارهایشان را الگوی زندگی خود قرار می دهند. حال اگر عالم و دانشمندی در مقام دانشمندی به گونه ای رفتار کرد که مردم با الگوبرداری از وی رفتارهای خود را تغییر دهند و رفتاری نابهنجار داشته باشد و یا از خواص جامعه باشد و با بصیرتی مردم را گمراه کند، در آن جا می بایست با تحقیر و اهانت به چنین شخصی او را از جایگاه اجتماعی اش ساقط کرد تا مردم به پیروی و الگوبرداری از وی اقدام نکنند. خداوند چنین رفتاری را نسبت به بلعم باعورا از دانشمندان یهود و سامری از خواص اصحاب حضرت موسی(ع) در پیش گرفت و با تحقیر و اهانت به آنان،‌ شوکت و احترام ایشان را شکست و ایشان را خوار و ذلیل نمود تا به عنوان رهبران جامعه الگوی رفتار مردم قرار نگیرند.(اعراف، آیات 175 و 176)

خداوند عالمانی که به علم خود عمل نمی کنند یا حتی بر خلاف علم حرکت می کنند و این گونه توده های مردم را به گمراهی می کشانند و فرصت طلایی خوب شدن را از ایشان می گیرند،‌ مورد تحقیر قرار می دهد و شخصیت ایشان را ترور می کند تا از جایگاه اجتماعی بالایی که دارند ساقط شوند و در چشم مردمان خرد و خوار و ذلیل گردند و از الگو شدن ایشان جلوگیری به عمل آورد. از این روست که گاه ایشان را به سگی که بیهوده،‌وقت و بی وقت پارس می کند و زبانش آویزان است و یا به خران بار که بر او کتابی چند همانند می کند تا با ترور شخصیت ایشان،‌ امکان الگوقرار گرفتن از ایشان سلب شود.(جمعه ، آیه 5)

خداوند همان گونه که به خواص جامعه بی بصیرت و عالمانی سفیه و بی خرد حمله می کند و با تحقیر و اهانت ایشان را از اعتبار اجتماعی ساقط می کند، هم چنین مردمانی که عقل خویش را به کار نمی گیرند و گوسفندوار در پس بز گله می روند و به دره هلاکت فرو می افتند،‌ به عنوان چارپایانی اشاره می کند تا ایشان را از جایگاه انسانیت فرو کشد و نشان دهد که شایسته و لایق چنین جایگاه رفیع و بزرگ انسانیت نیستند تا با ایشان معامله انسان شود و کرامت ایشان حفظ شود. این گونه است که با تحقیر و اهانت به ایشان، جایگاه چنین افرادی را در میان موجودات هستی،‌ فروتر از چارپایان می داند و از درجه کرامت انسانی ساقط می کند.(اعراف، آیه 179؛ انفال، ایه 22)

بنابراین، کارکرد اصلی اهانت، تحقیر شخصیت و ترور شخصیت است و ترور شخصیت هر انسانی مجاز نیست،‌ مگر آن که دلیل خاصی بر جواز یا وجوب آن دلالت داشته باشد.

تکریم والدین، یتیم و فقیر

چنان که گفته شد،‌ اصل اولی در مساله اهانت و توهین و تحقیر،‌ حرمت است؛ زیرا هر انسانی دارای کرامتی است که خوار و سبک کردن آن و از میان بردن شخصیت او حرام است و بر هر انسانی است که در تکریم انسان دیگر بکوشد و شخصیت او را حفظ و حرمت وی را نگه دارد.

بنابراین،‌ جایز نیست مومنی انسانی را تحقیر کند و به ایشان اهانت روا دارد. هر انسانی دارای کرامت است و شخصیت وی می بایست حفظ شود. خداوند افزون بر این حتی به مومنان هشدار می دهد که بر ایشان روا نیست تا به خدایان کفار و یا مقدسات ایشان توهین کنند؛ ‌زیرا اگر مومنان به خدایان مشرکان و کفار اهانت روا دارند،‌ این اهانت موجب می شود تا به ناحق به خدا اهانت کرده و به مقدسات مومنان توهین کنند. پس برای جلوگیری از این روند لازم است که از هر گونه اهانت به مقدسات و خدایان مشرکان و کفار پرهیز شود.(انعام، ‌آیه 108)

مومنان مکلف هستند که به گونه ای رفتار کنند تا زمینه و بستر اهانتی فراهم نشود. بنابراین لازم است تا هر گونه رفتار و کاری که موجب می شود تا بستر اهانتی فراهم شود، خودداری کنند.

گاه انسان در شرایطی قرار می گیرد که احساسات و عواطف او تهییج می شود و در معرض گناه اهانت و تحقیر به دیگران قرار می گیرد؛ چنین اشخاصی می بایست خود نگه دار باشند و نگذارند که شرایط بر آنان مسلط شود و ایشان را از رفتارهای کریمانه باز دارد. مومن در هر حال می بایست کریمانه رفتار کند و کرامت دیگران را حفظ کند. از این روست که به مومنان هشدار می دهد که در مواجه با گروه های خاص اجتماعی چون فقیران(عبس، آیات 1 تا 3)، یتیمان(ماعون،‌آیات 1 و 2؛ ضحی ،‌آیه 9) و والدین(اسراء،‌آیه 23) پرهیز کنند.

اصولا انسان وقتی با فقیری مواجه می شود که پوشش نامناسبی دارد یا گیر می دهد و خواهان چیزی می باشد و تعفف نمی ورزد یا در مواجه با یتیم که کس و کاری ندارد، و نیز نسبت به کسانی که هر روز با ایشان مواجه هست و نشست و برخاست دارد و آداب کم تر رعایت می شود، لازم است که مواظب باشد که اهانت آمیز رفتار نکند. به این معنا که نزدیکی و قرابت بیش از اندازه چون پدر و فرزندی موجب نشود که فرزند آداب را به درستی مراعات نکند و اف بر زبان جاری کند و از تکریم و احترام به پدر و مادر خودداری کند. در حقیقت قرابت بسیار زیاد و یا وضعیت اجتماعی پایین در جامعه موجب نشود تا آداب از میان برداشته شود و تکریم شایسته انسانیت مراعات نشود؛‌ بلکه می بایست در حق یتیم و فقیر که شخصیت آنان کمی مورد خدشه قرار گرفته به گونه ای جبران شود و روحیه ایشان بازی گردد. پس لازم است که در تکریم ایشان بیش از پیش کوشید.

لزوم ترور شخصیت

اما مواردی که مجاز دانسته شده که نسبت به شخصی اهانت روا داشته شود، مواردی است که کافری رفتاری خصمانه در پیش گیرد و یا به خداوند و پیامبرش متعرض شود. البته گاه این جواز به حد لزوم و وجوب می رسد. به این معنا که می بایست اقدام به ترور شخصیت کسی کرد که علیه اسلام موضع گیری منفی کرده و به جنگ روانی و نرم علیه اسلام اقدام نموده است.

در حقیقت یکی از ابزارهای مهم در جنگ نرم،‌ ترور شخصیت است که از طریق اهانت و تحقیر دشمنان انجام می گیرد. عناوین چون مغزهای الکلی، خران باربر، سگان له له زن و مانند آن برای تحقیر و ترور شخصیت به کار می رود تا شخص از جایگاه اجتماعی خود سقوط کند و بی ارزش و بی اعتبار گردد.

خداوند در آیاتی بسیار دشمنان خود را با عباراتی تحقیر آمیز،‌ ترور شخصیت می کند. از جمله این افراد ابولهب و همسرش است که در سوره مسد آنان را به شدت تحقیر می کند و از طریق اهانت در ترور شخصیت ایشان تا جای می کوشد به گونه ای که در جامعه مکه سرافکنده شدند. همین رویه را در برابر اشخاصی که پیامبر(ص) را ابتر و دم بریده نامیدند،‌ در پیش گرفت و با ترسیم و تصویر وضعیت ایشان در دوزخ آنان را خوار و ذلیل کرد.

گاه گروه های اجتماعی و جریان ضد اسلامی را مورد هجوم قرار می دهد و منافقان را که مدعی عقل و خرد و شعور بودند به افرادی سفیه و بی خرد و بی شعوری همانند می کند که در بیابان تاریک سرگردان هستند و نگون سار و واژگونه حرکت می کنند و میان حق وباطل همیشه در تذبذب و آمد و شد و نوسان هستند.

بنابراین،‌یکی از شیوه های جنگی خداوند در قرآن در جنگ نرم، ترور شخصیت دشمنان عنود و لجوج اسلام و پیامبر(ص) از طریق تحقیر ایشان است.

عوامل استحقاق ترور شخصیت و اهانت

اما باید در نظر داشت که اصل اولی، تکریم انسان است و تنها زمانی مجاز به ترور شخصیت هستیم که شخص در مسیر گمراهی و عدول از انسانیت به گونه ای عمل کرده باشد که لازم است تا با ترور شخصیت و اهانت به جنگ او رفت. با نگاهی به آموزه های قرآنی می توان موارد استثنایی را در عوامل زیر جست و جو کرد.

از جمله عوامل استحقاق اهانت و تحقیر اشخاص می بایست به اطاعت شخص از شیطان اشاره کرد. کسانی که تحت ولایت شیطان در آمده اند از انسانیت بیرون شده اند و می توان ایشان را خوار و سبک کرد و تحقیر و اهانت نمود. از جمله این افراد می توان به خواص عالمان اشاره کرد که برای کسب قدرت و ثروت در خدمت دشمن در آمده اند و به جنگ اسلام و قرآن می آیند و با بصیرتی خود علیه اسلام موضع گیری می کنند و مومنان و مسلمانان و مکتب ایشان را تضعیف می کنند و در خدمت دشمن می باشند.(اعراف، آیات 175 و 176)

تکذیب آیات خداوند در حالی که توانایی درک و فهم بالایی را برخوردار می باشند ولی از این علم و توانایی خود نه تنها بهره نمی گیرند بلکه آیات الهی را در خدمت کفر می گیرند و از قدرت و استعداد خداداد علیه اسلام و قرآن و دولت و ملت اسلام بهره می برند.(همان و نیز مومنون،‌آیات 105 و 108)

دنیا طلبی و دلبستگی به دنیا و بهره گیری از آن علیه اسلام و ملت اسلام(همان)، چیرگی شقاوت بر انسان (همان)، ظلم و ستم (نساء،‌آیه 148)، سفاهت و عدم تعقل (بقره، آیه 171 ؛ اعراف،‌ آیه 179؛ انفال، آیه 22)، عدم بهره گیری از علم و دانشی که در اختیار دارد(جمعه، آیه 2)، غفلت از خدا و حق (اعراف، آیه 179)، کفرورزی همراه با لجاجت(مومنون،‌آیات 106 و 108)، گناه و جرم (انعام،‌آیات 123 و 124؛ مدثر، آیات 40 و 50)، هواپرستی و پیروی از تمایلات و خواسته های نفسانی(اعراف، آیات 175 و 176) ازجمله مهم ترین عواملی است که شخص را مستحق اهانت و تحقیر می کند و خداوند به سبب همین عوامل در این آیات به تحقیر دارندگان این صفات و عملکرد پرداخته و آنان را مستحق اهانت و تحقیر دانسته است.

با نگاهی به آموزه های قرآنی به ویژه آیات پیش گفته می توان در یافت که ملاک و معیار در جواز یا وجوب اهانت و تحقیر افراد، خروج ایشان از دایره انسانیت با ارتکاب این اعمال و تخلق به چنین صفات زشت و غیر انسانی است. در حقیقت ایشان با افکار و رفتار خویش خود را از دایره انسانیت و کرامت انسانی بیرون برده اند از این روست که مستحق ترور شخصیت و اهانت و تحقیر اجتماعی می باشند.

به سخن دیگر، اهانت شدگان از سوی خداوند فاقد هر گونه کرامت و عامل گرامی دارنده هستند؛ زیرا آن چیزی که انسان را کرامت می بخشد عقل و رفتارهای عقلانی است که این افراد با سفاهت خویش و رفتارهای ضد عقلانی، آن را از خود سلب کرده اند و دیگری کرامتی برای خود باقی نگذاشته اند تا انسان بخواهد آن برای ایشان حفظ کند. کسی که خود را خوار و ذلیل می کند و کرامت خویش را نگه نمی دارد،‌ دیگری چگونه می تواند برای او کرامتی قایل شود.

با نگاه به مواردی که خداوند به شخص اهانت روا داشته می توان دریافت که این اشخاص فاقد هر گونه کرامتی بوده و از همین رو مستحق اهانت و تحقیر بوده اند. خداوند در آیه 18 سوره حج به صراحت به این نکته کلیدی اشاره و توجه می دهد و می فرماید اشخاصی که از سوی خداوند ترور شخصیت شده و به آنان اهانت و توهین روا داشته شده است، انسان های فاقد کرامت انسانی بودند.

به هر حال، اهانت و تحقیر افراد که نوعی ترور شخصیت و از میان بردن اعتبار اجتماعی افراد در جامعه می باشد، بنابر اصل اولی حرام و گناه است و کسی را نرسد که دیگری را ترور شخصیت کند،‌ اما در شرایطی به ویژه در جنگ نرم لازم و واجب است که دشمنان را ترور شخصیت کرد؛ زیرا با ترور شخصیت ایشان جایگاه ارزشی و اعتبار آنان در جامعه از میان می رود و ایشان نمی توانند به عنوان الگوهای برتر و مهم دیگران مطرح شوند و افکار و رفتارهای پلید و نادرست خود را در جامعه گسترش دهند. امام خامنه ای بر اساس این اسلوب است که در جنگ نرم علیه آمریکا، رهبران ایشان را مغزهای الکلی معرفی می کند که غیر قابل اطاعت و پیروی و الگوبرداری می باشند. امام خمینی (ره) نیز با تعابیر چون شیطان بزرگ به تحقیر آمریکایی اقدام می کند و اسلوب قرآنی در ترور شخصیت دشمنان در جنگ نرم سود می برد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا