اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیحقوقیسیاسیمعارف قرآنیمقالات

از آزادي تا آزادگي در آموزه هاي قرآني

آزادي در حوزه هاي مختلف حقوقي تا اجتماعي تا سياسي يکي از اهداف روشي انسان است؛ اهداف روشي هر چند آرمان هاي بلند به شمار مي آيند ولي آرمان و هدف نهايي نيستند با اين همه اين گونه نيست که مورد توجه و اهتمام بشر بناشد و براي دست يابي به آن تلاش نکند ولي آن چه آرمان واقعي بشر است و هدف غايي شمرده مي شود آزادگي است. تفاوت ميان آزادي و آزادگي همانند تفاوت اهداف روشي و اهداف غايي است. به سخن ديگر فاصله ميان آزادي تا آزادگي همانند فاصله ميان روش و ارزش است؛ فاصله ميان جواني و جوانمردي و مردي و مردانگي است. جواني و مردي صفت و خصيصه اي از خصوصيات جنسي است ولي جوانمردي و مردانگي ارزش و فضليت کمالي است. از اين روست که زنان را نيز به مردانگي و يا جوانمردي مي توان ستود.

به هر حال آزادي هدفي روشي است و آزادگي هدف ارزشي و غايي مي باشد. انسان براي رسيدن به هر هدف و مقصدي نيازمند روش است. از اين جاست که روش داراي ارزش و اهميت مي شود و نمي توان آن را ناديده گرفت و يا از آن غفلت ورزيد. روش آن چنان از اهميت و اعتبار برخوردار مي باشد که برخي آن را با هدف و حقيقت و مقصد يکي دانسته اند و در برخي از سخنان بزرگان عرفان، سير و سلوک را همان غايت و هدف و حقيقت ولاايي دانسته اند که آدمي در تهذيب عرفاني و سلوک روحاني در پي آن است. اين گونه است که برخي عشق را طلب رسيدن به محبوب و معشوق دانسته و لقا و ديدارش را مساوي با مرگ بر شمرده اند. در علوم تجربي نوين نيز براي روش اهميت فوق العاده اي قايل شده اند و برخي از دانشمندان فلسفه علم روش را همانند بلکه همان حقيقت دانسته و گفته اند که روش تربي ، آزموني همان حقيقت است. از اين رو روش را عنصر اصلي در رسيدن به مقصد و مقصود بر شمرده و در ارزش و اعتبار آن کتاب ها نوشته اند تا اثبات کنند که روش همان ارزش است و ارزش در روش نهفته است.

با اين همه ستايشي که از روش مي شود ناگفته نماند که هرگز نمي تواند روش جاي هدف بنشيند و لقا و ديدار از جايگاه ارزشي خود فرو افتد حتي اگر اين روش در آن اندازه از اهميت و ارشي باشد که به عنوان اهداف از آن ياد شود؛ زيرا در هر حال روش در ابزار و وسيله رسيدن به مقصد و مقصود است نه خود مقصد و مقصود. در قرآن آمده است که انسان در راه مستقيم تلاش مي کند تا به لقاء الله برسد بنابراين هر جند که راه مستقيم روشي کمالي و دست يابي به آن از ارزش و جايگاه مهمي برخوردار است ولي هرگز به جاي لقاء الله نمي نشيند: انک کادح الي ربک کدحا فملاقيه؛ تو به سوي پروردگارت در تلاشي سخت مي کوشي تا به ملاقات پروردگارت دست يابي. بنابراين روش هر چند از ارزش و اعتباري برخوردار است و از آن به اهداف ياد مي شود ولي هدف نهايي و غايي در هيچ حرکتي نيست. البته براي روش هاي خاصي اهميت و جايگاهي برتر و والايي در نظر گرفته مي شود و در مرکز اهتمام بشر قرار مي گيرد؛ زيرا دست يابي به اين روش ها خود امري دشوار و دست نيافتني است و به اين آساني و سادگي نمي توان از اين روش ها بهره برد. هر چند که هر روشي را در هر جا و براي رسيدن به هر هدفي نمي توان استفاده کرد و از اين رو، روش هاي دست يابي به اهداف با توجه به تغيير اهداف ، دگرگونه مي شود و روشي در جايي مفيد و در جايي ديگر زيانبار مي شود ولي اين گونه نيست که روش ها را بتوان ناديده گرفت و يا از ارزش واقعي آن ها چيز کاست وبي اهميت جلوه داد.

آزادي به عنوان هدفي روشي همواره از جايگاه بسيار بالايي برخوردار بوده است. در حوزه علم حقوق از دير باز ميان انسان هاي برده و آزاد تمايز بوده است. حقوقي که آزادگان از آن برخوردار بوده اند به اندازه اي بود که بردگان را در حد زنده بودن حفظ مي کرد تا از آنان بيش تر و سخت تر از هر حيواني به بيگاري بکشند. از اين رو، يکي از اهداف مهم بردگان که بخش بزرگي از جوامع آن روز را تشکيل مي دادند رهايي از قيد بردگي بود. سخت گيري هاي بيش از اندازه بردگان را وا مي داشت تا به روش هاي مختلف خود را از بند بردگي برهانند و به آزادي حقوقي دست يابند. جنگ هاي مشهوري چون جنگ اسپارتوکوس يوناني از آن دسته جنگ هايي است که مي توان در حوزه جنگ هاي روشي ، هدفي دسته بندي کرد. به اين معنا که اين جنگ به هدف دست يابي به حقوق طبيعي انساني انجام مي گرفت که در حد خود از ارزش و اعتبار برخوردار بود ولي هدف غايي و ارزشي به شمار نمي رفت. وي مي کوشد تا به همکاري و همراهي ديگر بردگان و با ابزار و روش جنگي خود و همراهانش را از بردگي و بندگي برهاند و به حقوق طبيعي انسان دست يابد.

در گذشته بيش ترين تلاش انسان ها در اين حوزه صورت مي گرفت. هر کسي مي کوشيد تا آزاد بماند و به دام بردگي و بندگي نيافتد و به هر شکل ممکني آزادي خود را حفظ کند. آزادي در آن زمان يک مساله حقوقي بود. از اين رو معنا و مفهومي ديگري نداشت و از اين واژه مفهومي ديگري به ذهن متبادر نمي شد. اگر در نوشته هاي کهن نگاه شود هر گاه با واژه اي چون آزادي و حريت برخورد کرديد مي بايست اين چنين معنا و مفهومي را در نظر آورد. از اين روست که هر گاه سخن از آزادي بود مراد از آن تنها رهايي از بند بندگي و بردگي بود که بخشي بزرگي از بشر گرفتار آن بوده اند. کنيزان زنان و دختراني بودند که گرفتار بردگي شده و در جنگي به اسارت گرفته شده و به اين طريق از همه حقوق طبيعي و ابتدايي خود محروم گشته بودند.

در سده هاي اخير مفهوم معناي ديگري به اين واژه بخشيده شد و گونه اي ديگر از آزادي رخ نمود. از زماني که دولت هاي قدرتمند جديد پديدار شدند حتي آزادگان و غير بردگان از بخشي از حقوق خود به جهت اقتدار و قدرت بي حد و حصر دولت ها محروم شدند. از اين رو مبارزاتي براي حفظ حقوق اجتماعي در ميان شهروندان دولت هاي مختلف به وجود آمد تا حقوق شهروندي را در برابر دولت هاي اقتداري جديد حفظ کند و يا دوباره باز پس گيرد. جامعه مدني ، جامعه ملت هاست تا با ايجاد قوانين بازدارنده حقوق سلب شده از سوي دولت هاي متمرکز و اقتداري را به شهروندان آزاد بازگرداند.

اين مساله ادامه داشت تا مفهوم سوم و جديد تري از مفهوم آزادي که همگان با آن آشناييم پديدار گشت. با آن که دولت هاي اقتداري با نظام شورايي و قانون هاي اساسي محدوديت يافته بودند و حقوق اجتماعي شهروندان باز پس داده شده بود و ديگر نشانه هاي کم تري از بردگي و بندگي و يا سلب حقوق اجتماعي شهروندان ديده مي شد ؛ با اين همه دولت ها، حقوق سياسي شهروندان را به روش هاي مختلف محدوده کرده و مانع از دسترس آزاد آنان به اطلاعات ، مشارکت سياسي ، بيان عقايد و آراي سياسي و اجتماعي مي شدند. از اين رو آزادي سياسي به عنوان يک هدف روشي مورد توجه قرار گرفت و مبارزاتي بسيار براي احقاق چنين انجام گرفت.

با اين همه انسان هر چند با تلاش هاي جانکاه سده ها و هزارها توانست به آزادي هاي سه گانه حقوقي ، اجتماعي و سياسي دست يابد ولي با اين همه نتوانست به آزادي حقيقي دست يابد؛ زيرا همه اين ها خود روشي و ابزاري براي رسيدن به امري والا و برتر بوده است که گاه بلکه در اکثر اوقات فراموش شده يا از آن غفلت شده و يا اصولا ناديده گرفته شده است. آن مساله که هدف غايي و نهايي اين همه است ، آزادگي است .

چيستي آزادگي

­آزادي با آزادگي در واژگان هم خانواده اند ولي از نظر مفهومي از دو خانواده متمايز هستند؛ زيرا آزادي هدف روشي است و براي رسيدن به امکاناتي يا رهايي از موانع اي است که به کار مي آيد؛ اما آزادگي خود هدف است و به عنوان فضليت و کمال انساني از اهتمام و ارزش بالايي برخوردار است. آزادگي بر خلاف آزادي صفتي آزادگي به کمالي از کمالات انساني دست يافته و مي توان بدان مباهات کرده و بردارندگي آن افتخار کند.

بنابر اين ، انسان ممکن است برخوردار از آزادي روشي باشد ولي از آزادگي بهره اي نبرده باشد. چه بسا مردمي که آزادند اما آزاده نيستند و چه بسا اسيراني که آزاده اند، هر چند آزاد نيستند؛ زيرا چنان که گفته شد آزادي در مفهومي ، رهايي از اسارت ديگران است ولي آزادگي ، رهايي از اسارت خويشتن و بندگي هواهاي نفساني است . خواسته هايي که با تمام توان ، انسان را به هر سويي که بخواهد مي کشاند. از اين رو آزادي وقتي حاصل مي شود که کسي بر کسي ديگر تسلط نداشته باشد؛ اما آزادگي با تسلط انسان بر خويشتن به دست مي آيد.

تفاوت اين دو ، در حقيقت به تفاوت ميان محيط بيرون و عالم درون انسان ، باز مي گردد. انسان هر چند در جهاني پهناور زندگي مي کند که همان محيط بيروني زندگي اوست، جهاني پهناورتر  نيز در خود و با خود دارد که همان عالم درون نام دارد. آزادي با رفع موانع از محيط بيرون و سامان بخشيدن بدان فراهم مي آيد ، اما آزادگي نتيجه خودشناسي و خودسازي و سامان بخشيدن به نيروها و انگيزه هاي عالم درون است. قرآن بيان مي دارد که انسان هاي آزاد فاقد آزادگي گاه با همه گستردگي و آزادي ظاهري که دارند گرفتار چنان تنگناي دروني هستند که گويي در حالت خفگي به سر مي برند. دل هايشان کوچک و سينه هايشان تنگ و گرفته است: و ضاقت عليکم الارض بما رحبت ؛ زمين با آن فراخي بر ايشان تنگ شد.(توبه آيه 25 و 118) و يا : ضاقت عليهم انفسهم ؛ بر خودشان تنگ شد.( توبه آيه 118)

اما آزادگان با آن که در اسارت هستند ولي به جهت انشراح صدر و گشادگي سينه و فراخي روحي و رواني چنان احساس آرامش و نشاط مي کنند که در وصف نگنجد. انسان هايي که از آزادگي بهره اي نبرده اند همانند کسي هستند که در آسمان رها شده اند و يا مرغي آنان را برداشته به آسمان بالا برده و رها کرده باشند.( حج آيه 31 )

رسالت پيامبران در وهله نخست فراهم آوردن آزادي روشي و در وهله دوم آزادگي است. از اين رو بيان مي دارد که پيامبران آمده اند تا بندها را از دست و پاها و گردنشان بردارند و سپس آنان را از بند خودخواهي و هواهاي نفساني خويش و خواسته هاي نفس رهايي بخشند و به آزادگي برسانند. ( اعراف آيه 157)

آزادمردان برخوردار از آزادگي مردماني بلند همت و بزرگوار هستند؛ از اين رو حضرت ابي عبدالله (ع) خطاب به يزيديان مي فرمايد: اگر ايمان نداريد لااقل آزاده باشيد. آزاده بودن به معنايي رهايي از بند خواسته هاي نفساني و رفتار فطري و انساني است.

آزادي براي انسان اين امکان را فراهم مي آورد تا در محيط بيرون زندگي خود به گونه اي که مي خواهد عمل کند و کسي نيست تا وي را به انجام کاري برخلاف ميلش مجبور سازد ؛ اما تا زماني که به آزادگي دست نيابد آن نيرويي که وي را هدايت و مهار مي کند و در حقيقت برده و بنده مي سازد نيروي شهوت و غضب و خشم اوست. او به جاي اين که از آزادي واقعي برخوردار باشد در بند و گرفتار است و با همه گشادگي و فراخي دنيا و برخورداري از آزادي حقوقي ، اجتماعي و سياسي از درون در بند است و احساس خفگي مي کند.

آزادهي اي که آزادي نداشته باشد؛ البته در رنج خواهد بود؛ او نمي تواند در محيط بيرون و در جامعه اي که در آن زندگي مي کند ، چنان که مي خواهد عمل کند. او نمي توان فرمان شايسته اي را از عالم درون خود دريافت دارد و در محيط بيرون اجرا کند ؛ اما با همه اين ها مشکل اساسي ، همان نبود آزادگي است که با همه دارندگي و اختيار ناتوان از رسيدن به کمالات است.

هر چند آزادي مشکل دنياي ديروز و امروز بوده و هست و انواع نهضت ها و جنبش هاي اجتماعي براي دست يابي به اين هدف راه اندازي مي شود، با اين همه مشکل اساسي امروز ما اين است که در آن سخن از آزادي و تلاش براي آن بسيار است ولي از آزادگي هيچ سخني به ميان نمي آيد. همه مي کوشند تا موانع محيط زندگي بيرون را از پيش پاي انسان بردارند تا او بتواند هر جا که مي خواهد برود؛ اما اندک اند کساني که مي پرسند انسان به کجا بايد برود و چه بايد بکند؟ در هيچ يک از دوران هاي گذشته به اندازه دوران ما ، سخن از آزادي به ميان نيامده و درباره آن اين همه شور و شر بر پا نگشته است و در هيچ دوره اي به اندازه دوران ما ، انسان به استتضعاف کشيده نشد و زير بار ظلم و استثمار و اسارت قرار نگرفته است. در جهان امروز کسي غم عالم درون را نمي خورد و از آنان که شب و روز براي فرياد مي زنند ، هيچ کس درباره اخلاق و خودسازي و تهذيب نفس به جديت سخن نمي گويد و عمل مي کند.

امت نمونه ، امتي است که افزون بر آزادي روشي در پي آزادگي باشند، ايمان و تقوا و پاکي درون و سلامت نيست تا بر هر کاري که به محيط بيرون مربوط شود، تقدم دارد ، تکيه و تاکيد دين بر آن است که با تاباندن نور ايمان به عالم درون انسان به او آزادگي بخشد و آن گاه به دست چنين انسان آزاده اي دستور عمل دهد تا جامعه خويش را نيز آزاد و آباد سازد. پيام مهم دين است که انساني که بر خويشتن مسلط نباشد ، نبايد آزادي و قدرت پيدا کند و بر ديگران تسلط يابد. چنين انساني جهاني را ويران خواهد ساخت؛ چنان که ويراني جهان امروز ما نتيجه تسلط فرعون هايي است که بر جان و مال مردم تسلط يافته و از آزادي بيروني و محيطي برخوردارند ولي از آزادگي بوي نبرده اند.

به نظر قرآن ريشه بسياري از فجور و گناهان و فساد و تباهي را مي بايست در فقدان آزادگي جست. انساني که نتوانسته است خود را از بند هوا و هوس برهاند به آساني به دام گناه مي افتد و همين مساله موجب مي شود تا گرايش به آزادي مطلق پيدا کند تا هوا و خواسته هاي نفساني خود را پاسخ گويد. اگر انسان تقوا را که عامل مهار و کنترل و تعديل است در خود تقويت کند ديگر رفتاري انجام نمي دهد که باعث تباهي نوع و نسل انساني بلکه طبيعت مي شود.( قيامت آيه 5 و 6) اگر در طبيعت دريايي و خشکي و محيط زيست انساني فساد و تباهي گسترش يافته است عاملي جز فقدان آزادگي نمي توان يافت.

در بينش قرآني راه دست يابي به آزادگي تنها بندگي خداي يگانه است که آزادي واقعي يعني آزادگي را در انسان پديدار مي سازد و زمينه هاي آن را ايجاد مي کند.( توبه آيه 31 و يوسف آيه 39 و 40 و نيز نحل آيه 36) صبر و شکيبايي ( اعراف آيه 127) و هجرت از سرزمين هاي که محيط هاي نامساعدي دارند ( نساء آيه 97 و نحل آيه 41) و نيز جهاد نفس و استعانت و دعا ( اعراف آيه 127 و بقره آيه 246 و قصص آيه 21) از ديگر راه هاي دست يابي به آزادگي و زمينه سازان آن مي باشد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا