اجتماعیاخلاقی - تربیتیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

اخلاق برادري از نظر امام رضا(ع)

haram%202رفتار اجتماعي، بيانگر شخصيت افراد است. هر كسي چنان رفتار مي كند كه شخصيت او اقتضا مي كند. از اين رو، گفته اند «از كوزه هر آن برون تراود كه در اوست». انسان هاي نامتعادل، رفتارهاي نامتعادلي را از خود بروز مي دهند، و انسان هاي متعادل، در همه چيز از جمله رفتارهايشان، اعتدال را نشان مي دهند.
بنابراين، كنش ها و واكنش هاي رفتاري انسان، بازتابي از منش و شخصيت هر فردي است.

بسياري از مردم در گفتار و سخن، مدعي فضايلي هستند كه در هنگام عمل برخلاف آن را نشان مي دهند. پس براي اين كه درباره شخصيت اشخاص، قضاوت و داوري درستي داشته باشيم، مي بايست به رفتارهايشان توجه كنيم نه به گفتارها و سخنانشان. ما به عنوان شيعيان مكتب اهل بيت عصمت و طهارت(ع) مدعي آنيم كه سبك زندگي مان همان سبك زندگي اهل بيت(ع) در درجات و سطحي پايين تر است؛ زيرا تلاش داريم تا پا جاي پاي آنان بگذاريم و خود را در همه چيز از تن تا جان، همانند ايشان نماييم.

پرسش اين مطلب اين است كه ما تا چه اندازه توانسته ايم، الگوهاي رفتاري خويش را در زندگي و سبك آن از امامان معصوم(ع) برگيريم و با شناخت از زندگي آنان، خود را بر آن الگوهاي كامل وقف دهيم و با هدايت ايشان گام برداشته و از آنان پيروي نماييم؟ به سخن ديگر، تا چه اندازه رفتارهاي ما بازتاب شخصيت شيعه بودن ماست؟

نويسنده در اين مطلب، با ارايه برخي از ديدگاه هاي امام رضا(ع) بر آن است تا روابط ميان شيعيان را تبيين كرده و الگوي رفتاري ميان آنان را براساس آموزه هاي رضوي توصيه نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
تشيع، سبك زندگي
اسلام، تنها آيين و دين تبيين گر نوع روابط انسان با خدا نيست، بلكه از چنان دامنه اي برخوردار است كه همه ابعاد زندگي انسان در دنيا و آخرت را دربرمي گيرد. از اين رو آموزه هاي آن از هر نظر تمام و كامل است. هيچ چيزي را نمي توان تصور كرد كه اسلام درباره آن نظر و حكم و فرماني نداشته باشد.
هر كسي مي كوشد تا براي خود سبك زندگي اي داشته باشد. اسلام همان سبك زندگي انسان را نيز مشخص كرده است. بنابراين، كسي نمي تواند سبك زندگي خود را بيرون از آموزه هاي اسلامي تعيين كند. تشيع به عنوان حقيقت اسلام در مقام عينيت، همه آموزه هاي نظري را به شكل آموزه هاي تجسمي عينيت بخشيده است. بنابراين تشيع را تفسير تجسمي اسلام دانسته اند و بر همين اساس است كه براي هر موقعيت و هر شخص و هر زمان و مكاني، الگوهاي عيني را معرفي نموده است.
از آن جايي كه پيامبر گرامي(ص) از چنان سطحي برخوردار بود كه توده هاي مردم به سادگي نمي توانستند همه آن چه هست را بشناسند و براساس آن عمل نمايند، جامعه نتوانست از آن حضرت به تمام و كمال الگوبرداري كند. هر چند كه از نظر قرآن، آن حضرت(ص) الگوي كامل و برتري براي همه انسان هاست؛ ولي سطوح گوناگون و متفاوت ادراكي و عملي انسان هاي مسلمان، اجازه بهره برداري از اين الگوي كامل و برتر را نداد.
اين جاست كه اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و در رأس آنها اميرمومنان(ع) به عنوان تجسم عيني و نفس آن حضرت(ص)، از سوي خداوند معرفي مي شوند تا در يك فرآيندي، همه آن چه پيامبر(ص) آورده عرضه شود.
بنابراين تشيع، به معناي تجسم عملي قرآن و وحي در زندگي افرادي است كه خود، شيعه تمام و كامل پيامبر(ص) بودند. اين افراد به عنوان الگوهاي كامل و اسوه هاي برتر، سبك زندگي اسلامي را به نمايش مي گذارند؛ زيرا بسياري از مردم، نيازمند الگوهاي عيني و مشهودي هستند تا با نگاهي به گفتار و رفتار آنان، زندگي را بياموزند و تجربه كنند.هر كسي كه مي خواهد سبك اسلامي زندگي را بياموزد مي بايست به اين الگوهاي عيني توجه نمايد و با پيروي از آنان خود را همانند ايشان كند.
به هر حال، آن چه را كه به عنوان تشيع مي شناسيم همان سبك درست و كامل زندگي اسلامي است كه از طريق اسوه هاي برتر به ما آموخته شده است.
دوستداران و پيروان
تفاوت سطح ادراكي و عملي انسان ها، موجب مي شود تا دسته بندي هاي چندي داشته باشيم. بطوري كه در حوزه اعتقادي با دسته بندي هايي چون مسلمان، مومن، مشرك، منافق و كافر مواجه هستيم و در حوزه عمل نيز با اشخاصي چون اهل تقوا، اهل احسان، صالحان، فاسقان، مجرمان و مانند آن روبه رو مي شويم.
در آيات قرآني به ما ياد داده شده كه شهادتين تنها موجب ورود شخص به دايره اسلام مي شود (حجرات، آيه 14) و با اقرار زباني و اذعان قلبي و رفتار عملي به دايره ايمان وارد مي شويم؛ چنان كه از حضرت رضا(ع) نقل كرده اند كه فرمود: «ان الايمان هو التصديق بالقلب و الاقرار باللسان و العمل بالاركان؛ ايمان، تصدق به قلب، اقرار با زبان و عمل با اركان است.» هم چنين آموخته ايم كه ايمان خود داراي مراتب بسياري است. از اين رو خداوند به مومنان فرمان مي دهد كه ايمان خويش را افزايش دهند و به مراتب عالي تر آن دست يابند. (نساء، آيه 136)
از آيات ولايت از جمله آيه 3 سوره مائده مي توان اين معنا را استنباط كرد كه كمال و تمام دين و ايمان، به پذيرش ولايت اهل بيت(ع) است. بنابراين، اگر ولايت اهل بيت(ع) در اسلام مطرح نمي شد، اسلام دين ناقصي بود كه جزيي از آن بيان نشده است. پس هر كسي كه بخواهد به تمام ايمان دست يابد، بايد ولايت اهل بيت(ع) را بپذيرد. از اين رو در روايات شيعي، مومن واقعي تنها شيعيان اهل بيت(ع) معرفي شده اند.
البته ناگفته نماند كه مراد از شيعيان تنها شماري اندك از مردماني هستند كه در دايره پذيرندگان ولايت اهل بيت(ع) قرار مي گيرند؛ زيرا بسياري از مسلمانان چه از اهل تسنن و چه كساني كه نام تشيع دارند، در دايره محبان اهل بيت(ع) قرار دارند؛ زيرا بسياري از مسلمانان، ولايت به معناي محبت اهل بيت(ع) را پذيرفته اند؛ ولي اين را در همه ابعاد آن نپذيرفته اند.
اگر كسي واقعا ولايت اهل بيت (ع) را پذيرفته است، بايد فراتر از محبت قلبي و اقرار زباني، در مقام عمل نيز شيعه بودن خويش را نشان دهد؛ زيرا كلمه طيب ايمان را تنها، عمل صالح و اطاعت محض است كه بالا مي برد و به تمام و كمال مي رساند. از اين رو در روايات بسياري ميان دوستداران و پيروان تمايز قائل شده و مسلمانان مومن را نيز به دو دسته محبان و شيعيان دسته بندي كرده اند.
شيعيان واقعي داراي ويژگي هاي خاصي هستند و به وسيله همان صفات و نشانه ها نيز شناخته مي شوند. صرف داشتن محبت اهل بيت (ع) براي شيعه بودن كافي نيست؛ زيرا بسيارند كساني كه ادعاي محبت اهل بيت (ع) دارند، اما شيعه واقعي نيستند. براي شيعه واقعي بودن بايد دقيقا با پيروي از ائمه اطهار (ع)، آنان را در گفتار، رفتار، عبادت و… الگو و سرمشق خود قرار دهيم و متمسك به سيره عملي آنان باشيم. بنابر اين محبت اهل بيت (ع) غير از شيعه واقعي بودن است و بايد اين دو مقوله را از يكديگر تفكيك كرد.
آورده اند پس از اين كه مسأله ولايت عهدي امام رضا (ع)، مطرح شد و آن حضرت به مرو تشريف فرما شدند، مردم دسته دسته براي عرض تبريك خدمت ايشان شرفياب مي شدند؛ زيرا در نظر مردم اين پيش آمد پيروزي بزرگي براي اهل بيت (ع) به حساب مي آمد.
مدتي پس از استقرار امام (ع) در مرو، دسته اي از شيعيان براي زيارت آن حضرت به محضر ايشان شرفياب شدند. دربان و خدمت كار حضرت از آنان سؤال كرد: شما كيستيد و چه مي خواهيد؟
گفتند: ما جمعي از شيعيان امام هستيم و تقاضاي شرفيابي حضور امام را داريم.
دربان گفت: منتظر باشيد تا من اجازه بگيرم، سپس خدمت حضرت آمد و عرض كرد: جمعي آمده اند و مي گويند ما از شيعيان شما هستيم و مي خواهيم شما را زيارت كنيم. حضرت اجازه نفرمودند.
دربان،پاسخ حضرت را به آنان گفت. آنان رفتند و روز دوم آمدند و همان درخواست را مطرح كردند. باز هم حضرت اجازه ملاقات به آنان ندادند. براي روز سوم آمدند و مجدداً همان تقاضا را تكرار كردند. اين بار نيز حضرت اجازه نفرمودند. آنان بسيار متأثر شدند و فهميدند تعمدي در كار است كه حضرت اجازه نمي فرمايند. بعضي از آنان با گريه و زاري از دربان خواستند تا از حضرت سؤال كند گناهشان چيست كه اجازه ملاقات نمي دهند. دربان مطلب را خدمت امام عرض كرد.
حضرت فرمودند: چه گناهي بالاتر از اين كه آنان دروغ مي گويند، آنان مي گويند ما شيعه هستيم در حالي كه صفات شيعه در آنان نيست؛ شيعيان واقعي امثال سلمان و ابوذر هستند.
دربان برگشت و فرمايش حضرت را به آنان گفت. آنان گفتند: ما واقعاً شيعه هستيم و امام را دوست داريم، ما دروغ نمي گوييم. حضرت به دربان فرمودند: به آنان بگو شما از دوست داران و محبان ما هستيد، اما از شيعيان ما نيستيد. آنان گفتند: آري، ما اهل بيت (ع) را دوست داريم و از دوست داران امام (ع) هستيم. حضرت فرمودند: حالا راست گفتند، مي توانند وارد شوند.
درتفسير امام حسن عسكري(ع) داستاني درباره يكي از اصحاب امام(ع) آمده است كه متهم و بازداشت مي شود. والي چون خواست او را تاديب كند، او خود را از شيعيان معرفي مي كند. والي براي تفحص حال به نزد امام (ع) مي آيد ولي امام(ع) متهم را از شيعيان خود نمي شمارد. والي چون براي تاديب وي مي رود، معجزاتي مي بيند و به نزد امام بازمي گردد و مي گويد از او معجزاتي ديده ام كه جز از پيامبران برنمي آيد و امام تصحيح مي كند كه جز از پيامبران و اوصياي ايشان برنمي آيد. سپس امام(ع) بيان مي كند كه متهم هرچند در ادعاي شيعه بودن به گزاف رفته است ولي او از محبان و دوستداران ماست. آنگاه تفاوت ميان شيعه و محب را اين گونه بيان مي كند: الفرق ان شيعتنا هم الذين يتبعون آثارنا، ويطيعونا في جميع او امرنا و نواهينا، فاولئك شيعتنا، فاما من خالفنا في كثير مما فرضه الله عليه فليسوا من شيعتنا؛ شيعه ما كساني هستند كه از آثار و گامهاي ما پيروي مي كنند و در همه اوامر و نواهي از ما اطاعت مي كنند. اينان شيعيان ما هستند و اما كساني كه با بسياري از واجبات الهي مخالفت مي ورزند، ايشان از شيعيان ما نيستند.(بحارالانوار، ج65، ص162 و نيز تفسير امام حسن عسگري، ص 318)
امام رضا(ع) مدعيان تشيع را دربرخي از موارد خطرناك تر از دجال مي شمارد، زيرا همواره دفاع بد، بدتر از دفاع نكردن است. كساني كه با اعمال خويش شيعيان را بدنام مي كنند و پيروان اهل بيت(ع) را متهم مي سازند، از دشمنان ايشان بدتر مي باشند. امام رضا(ع) درسخني مي فرمايد: از جمله كساني كه دم از محبت ما مي زنند و مودت ما را با خود يدك مي كشند، كسي است كه ادعاي شيعه گري و تبعيت از ما دارد، اما فساد و ضرر او نسبت به شيعيان واقعي ما از ضرر «دجال» بيشتر است.
پرسيده شد: چرا اين چنين است؟
فرمود: به سبب آن كه دشمنان و مخالفان ما و نيز پيروان آنها را دوست دارد و با دوستان و شيعيان واقعي ما كه حقايق را بيان مي كنند دشمن است. پس به واسطه ظاهر فريبنده ايشان حق به باطل درآميزد و امر ولايت ما براي هدايت جويان مشتبه گردد و مومن از منافق امتياز پيدانكند. (وسايل الشيعه، ج16، باب17)
نشانه هاي برادري ايماني در سخن امام رضا(ع)
شيعه واقعي، كسي است كه مي كوشد تا براساس آموزه هاي اهل بيت(ع) كه همان سبك درست و راستين زندگي اسلامي است عمل كند. بنابراين، تلاش خويش را بر اين مبذول مي دارد كه همه زندگي خويش را مطابق آموزه هاي گفتاري و رفتاري اهل بيت(ع) انجام دهد و قول و فعل و تقرير امامان(ع) را به عنوان سنت و سيره زندگي مي پذيرد و براساس آن عمل مي كند.
در روايتي امام رضا(ع) روابط اجتماعي ميان مومنان را اين گونه ترسيم مي كند كه بايد طابق النعل بالنعل، همان گونه كه ايشان فرمودند، بايد عمل شود. آن حضرت(ع) فرمودند: تزاوروا تحابوا و تصافحوا ولا تحاشموا؛ به ديدن يكديگر رويد تا يكديگر را دوست داشته باشيد و دست يكديگر را بفشاريد و به هم خشم نگيريد. (بحارالانوار، ج78، ص347)
اگر در جامعه ايماني اين گونه عمل شود، ديگر جايي براي ترس و خشونت و فقر و بدبختي نيست و همگان خوشبختي را در ظرف دنيا در حد مقدور درك مي كنند. اما مشكل اين است كه ارتباط ميان برادران ايماني و شيعيان اين گونه نيست و ارتباطات ميان شيعيان چنان سرد و خشونت آميز و يا كم عاطفه است كه آدمي گاه از خود شرم مي كند. اين دوري از آموزه هاي وحياني حتي بعضا از سوي جامعه عالمان اسلامي ديده مي شود، چه رسد به توده هاي مردم كه الگوهاي رفتاري خويش را بزرگان و رهبران ديني و اجتماعي خود قرار مي دهند.
ايمان، مقتضي آن است كه روابط اجتماعي ميان افراد جامعه ايماني، از شكل عقلاني آن فراتر رفته و عواطف و احساسات را نيز به نمايش گذارد. اين گونه است كه تحمل سختي ها و مصيبت هاي زندگي براي همگان آسان تر خواهد شد. اگر هركسي مشكل ديگري را مشكل خود بداند، مي توان اميدوار بود كه آرامش و آسايش در سطحي فراگيرتر، خود را بر جامعه به نمايش گذارد. همدردي كه طبيعت انساني است، مي بايست در ميان جامعه ايماني به اوج خود نزديك شود تا شخص مومن از بركات دنيوي و اخروي و نيز مادي و معنوي آن بهره مند گردد.
امام رضا(ع) فرمودند: من فرج عن مومن فرج الله عن قلبه يوم القيمه ؛ هركس اندوه و مشكلي را از مومني برطرف نمايد، خداوند در روز قيامت اندوه را از قلبش برطرف سازد. (اصول كافي، ج 3، ص 268)
هرچند كه يكي از آموزه هاي اسلامي تحمل مصيبت هاست، امام رضا(ع) از نشانه هاي كمال ايمان، صبر بر بلايا را مطرح مي كند و مي فرمايد: لا يستكمل عبد حقيقه الايمان حتي تكون فيه خصال ثلاث: التفقه في الدين و حسن التقدير في المعيشه ، والصبر علي الرزايا؛ هيچ بنده اي حقيقت ايمانش را كامل نمي كند مگر اين كه در او سه خصلت باشد: دين شناسي، تدبر نيكو در زندگي، و شيكبايي در مصيبت ها و بلاها. (بحار الانوار، ج 78، ص 339، حدیث1 )
ولي بايد توجه داشت كه همدردي و همدلي عملي ميان افراد جامعه مي تواند زمينه بهتري را براي دست يابي به كمالات بيشتر فراهم آورد و درد و رنج را كاهش داده و فرصت هاي برابر براي رشد و تعالي افراد جامعه فراهم آورد.
از نظر آموزه هاي رضوي، ايمان را تنها نبايد در عبادت اشخاص و مانند آن جست، بلكه مي بايست در رفتارهاي همدلانه ايشان ردگيري كرد. به سخن ديگر، رفتار آدمي و خوي خوش اوست كه بيانگر سطح عالي شخصيت فردي و اجتماعي مي باشد.
امام رضا(ع) فرمودند: لاتنظروا الي كثره صلاتهم و صومهم و كثره الحج و المعروف و طنطنتهم بالليل و لكن انظروا الي صدق الحديث و أداء الأمانه ؛ به بسياري نماز و روزه و زيادي حج و احسان و زمزمه شان در شب منگريد بلكه به راستي سخن و امانت داريشان بنگريد. (عیون اخبار الرضا2،ص51)
ضرورت راستي در گفتار و كردار
اين راستي و صداقت را مي توان در مطابقت قول و عمل جست وجو كرد.
اصولا انسان صادق و صديق كسي است كه قول و فعل و سخن و رفتارش مطابق هم باشد و يك ديگر را تصديق كنند. امانت داري نيز تنها به حوزه حفظ اشيا و چيزهايي كه به شخص سپرده مي شود محدود نمي شود، بلكه امانت واقعي، حفظ عهد و پيمان با خداوند چون عهد ولايت و نيز حفظ ارزش ها و رازهاي يكديگر است. برادران ايماني از آن جايي كه صديق و دوست يكديگر هستند، رازهاي يكديگر را به عنوان امين نگه مي دارند و مي كوشند تا شرايط به گونه اي فراهم آيد كه حق امانت به درستي در همه حوزه ها حتي حوزه امانت ولايت ادا شود. اين مسئله تنها زماني ممكن است كه افراد جامعه در مشكلات يك ديگر، حضور داشته باشند و اجازه ندهند كه شرايط به گونه اي رقم بخورد كه شخص نتواند حق ايمان به ولايت را چنان كه بايسته و شايسته است ادا نمايد.
ارتباط ميان برادران ايماني، ارتباطي روح افزا و ايمان زاست. از اين رو مجالس مومنين بايد سرشار از آموزه هاي علمي و عملي باشد و هر كسي كه به ديگري مي نگرد از گفتار و رفتار و خلق و خوي او چيزي بياموزد و كمال را در خود ايجاد نمايد.
به فرموده امام رضا(ع) مجلس مومنان بايد مجلس احياي دل ها باشد. آن حضرت(ع) فرمودند: من جلس مجلسا يحيي فيه امرنا، لم يمت قلبه يوم تموت القلوب؛ هر كه در مجلسي بنشيند كه در آن معارف ما ]اهل بيت[ زنده شود، قلب او در روزي كه قلبها مي ميرد، نخواهد مرد. (بحار الأنوار، ج 49، ص 90)
بنابراين، هر كسي پس از حضور در مجالس ايماني و برادران شيعي خود وقتي به محاسبه و ارزيابي مي نشيند بايد به اين باور رسيده باشد كه بهره اي از كمالات برده است نه آن كه از اين مجلس، زيانكار بيرون آمده و سرمايه هستي خود يعني عمرش را به تباهي گذرانده و زيان از سرمايه وجود كرده است. اگر امام رضا(ع) فرمودند: من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر؛ آن كسي كه نفسش را محاسبه كند، سود برده و آن كسي كه از محاسبه نفس غافل بماند، زيان ديده است. (بحار الأنوار، ج 78، ص 352، باب 26، ح 9) به اين معناست كه هر برنامه اي از جمله نشست و برخاست با برادران ايماني مي بايست سودآور باشد نه اين كه زياني به ايمانش وارد آورد.
هرچه ارتباط ميان افراد قوي تر و نزديك تر باشد، آثار آن نيز بايد بهتر و برتر خود را نشان دهد. اين رابطه در حوزه عمل خانوادگي بسيار احساسي تر، پاك تر و روشن تر و لطيف تر از افراد مومن ظاهر مي شود؛ زيرا امام رضا(ع) فرمودند: احسن الناس ايمانا احسنهم خلقا و الطفهم باهله، و انا الطفكم باهلي؛ نيكوترين مردم از نظر ايمان، خوش خلق ترين و با لطفترين آنها نسبت به خانواده خويش است. (من با لطف ترين شما به خانواده ام هستم). (عيون اخبار الرضا2، 38)
اين گونه رفتارهاست كه اهل بيت و مكتب و سبك زندگي ايشان را زنده مي كند و ما را در ميان شيعيان يا دست كم محبان و دوستداران ايشان جا مي دهد. امام رضا(ع) زنده نگه داشتن امر اهل بيت(ع) را به علم و عمل به آموزه هاي اهل بيت(ع) معرفي كرده و مي فرمايد: «رحم الله عبدا احيي امرنا، قيل: كيف يحيي امركم؟ و قال (عليه السلام): يتعلم علومنا و يعلمها الناس»؛ حضرت رضا(ع) فرمودند: «رحمت خدا بر كسي بايد كه امر ما را زنده نمايد، سوال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فرا گيرد و به ديگران بياموزد.» (بحارالانوار: ج 2، ص 30، ح13)
باشد با شناخت آموزه هايي كه از راه اهل بيت(ع) به دست ما رسيده و الگوبرداري از سبك زندگي ايشان، خود را در گروه محبان و در نهايت شيعيان قرار دهيم و از بركات آن در دنيا و آخرت بهره مند شويم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا