اعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنی

کوتاه ترين راه تقرب به خدا

11987-1-Iدرنوشتار حاضر نويسنده با اشاره به توانايى انسان در همرنگ شدن با خدا به تشريح ويژگى ها و توانمنديهاى مومن واقعى مى پردازد و کوتاه ترين و ميان برترين راه رسيدن به خدا را درعبوديت و در نتيجه ربوبيت مى داند که راه آن نيز از طريق شريعت و تقيد به آموزه هاى دينى و فقهى مى گذرد اينک با هم آن را از نظر مى گذرانيم.

توانايى همرنگ شدن انسان با خدا

انسان عنصرى برگرفته از خاک است، همان خاکى که در جهان در پايين ترين درجه از درجات عناصر هستى قرار گرفته است و اگر جدولى براى عناصر تشکيل دهنده هستى تنظيم کنيم مى بايست عناصر مادى خاک را در اين جدول در پست ترين درجه قرارداد. از اين رو حتى ابليس در هنگام مجادله با خداوند براى توجيه نافرمانى خويش به عنصر خاکى انسان اشاره مى کند و او را شايسته خلافت نمى شمرد.

با اين همه عنصر هستى به عللي، منفعل ترين عنصر از عناصر هستى نيز به شمار مى رود، از اين رو قابليت هاى شگفتى دارد و از اين استعداد برخوردار است که بتواند همه چيز را به خود بگيرد و نقش همه هستى را در خود به نمايش گذارد؛ و لذا قرآن از قابليت همرنگ شدن انسان با خداوند سخن گفته از وى خواسته است تا با بهره مندى از اين حالت انفعال خاک، خود را تا درجه خداگونه شدن بالا کشد؛ به ويژه آن که خداوند در آيه 30 سوره بقره بيان داشته است که انسان همه نام هاى الهى را در خود جمع کرده و تنها نيازمند فعليت بخشى به آن است که از طريق عبوديت، شدنى و ممکن خواهد بود. اين استعداد و توانمندي، زمانى به انسان داده شد که خداوند از روح خويش در انسان دميد. بنابر اين انسان با «نفخت روحي»، توانست اسماى الهى را در ذات و ماهيت خويش گرد آورد .

اکنون بر اوست تا اين ماهيت را با عبوديت خويش هويت بخشد و به مقام ربوبيت طولى دست يافته و خلافت ربوبى را در دست گيرد. عبوديت طريقتى است که انسان را به خداوند نزديک مى کند و با تقرب به خداست که انسان همرنگى را تجربه مى کند و از آن جايي که همرنگى با خدا به معناى در اختيار گرفتن خلافت ربوبى است، انسان موجودى مى شود که همانند خدا وقتى چيزى خواست همان خواستن به معناى شدن است و اگر خداوند به فرمان مقام امر اللهى خويش يعنى با «کن»، «فيکون» مى کند، انسان نيز مى تواند اين گونه عمل کند و «کن» وى با کلمه وجودى «بسم الله» خواهد بود که همان اسم اعظم است.

به سخن ديگر هر کسى اگر توانست از طريق عبوديت، خود را به خدا نزديک سازد و ربوبيت طولى را با خلافت ربوبى در دست گيرد، موجودى خواهد بود که صبغه الله شده است و صبغه الله شدن به معناى احصاى تمامى اسماى الهى در ذات خود و اين گونه است که خود او همان اسم اعظم مى شود و بسم الله گفتن وى به معناى شدن و آفرينش و تحقق خواهد بود.

مومن واقعى و فراست او از نظر قرآن

مومن واقعى کسى است که همه اسماي الهى را به صبغه اللهي، در خود تحقق و بروز داده باشد. چنين کسى چون داراى اسم اعظم است و الله را در خود مظهريت بخشيده مى توان گفت که «کن»هاى او همانند امر «کن» الهى است. از اين رو خلقت موجود و آفريده اى براى او همانند آفرينش خداوندي، امرى سهل و آسان است.

اگر از حضرت عيسى (ع) خلقت پرنده اى با گل شدنى بوده است، اين کم ترين اتفاقى است که از مومن بر مى آيد. دانستن غيب و اين که ديگران چه مى خورند و يا چه مى پوشند و چه انديشه ياحتى آينده اى دارند براى مومن واقعى امرى سهل و آسان است. از اين رو در روايت است که «اتقوا من فراسه المومن فانه ينظر بنورالله؛ از زيرکى مومن بهراسيد که او به نور خداوندى مى نگرد.

اين نگرش، امرى فرازمان و مکان است و گذشته و آينده را چون «طى سجل» مى پيچد و براى او زمان و مکان معنا و مفهوم ندارد. از اين رو پيامبر(ص) به مردم هشدار مى دهد که براى در امان ماندن از رسوا شدن در پيشگاه مومنان، خود را با استغفار در امان نگه دارند:تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الذنوب؛ با استغفار خود را معطر کنيد تا بوى گناهانتان شما را رسوا نسازد. کسانى که در مقام ايمان واقعى هستند مانند حضرت يعقوب (ع) از شامه و بويايى قوى و حساسى برخوردار مى باشند و مى توانند بوى گناه را استشمام کنند.

اين استشمام مى تواند از کيلومتر ها راه و از زمان گذشته تاکنون ادامه يابد؛ زيرا مومن واقعى اسير زمان و مکان نيست تا متمکن در مکانى و يا متزمن در زمانى باشد. اين گونه است که حضرت يعقوب مى فرمايد: انى لاجد ريح يوسف لولاتفندون؛ اگر تکذيب نکنيد مى گويم که من بوى يوسف را مى يابم. بوى گناهان ما پيامبر(ص) و امامان(ع) را مى آزارد. آنان نه تنها بوى بد گناهان ما را استشمام مى کنند بلکه آن را مى بينند.

در برخى از روايات است که حايض و جنب به زيارت امامان(ع) و زيارتگاه هاى آنان نروند و در اين حالت به ديد ار مومنان نشتابند زيرا آنان اذيت مى شوند. مومن، انسان شگفتى است که به هيچ چيز محدود نمى شود. از اين رو نه در زمان مى گنجد و نه در مکان جاى مى گيرد. وى با سرعتى فراتر از سرعت نور در حرکت است؛ زيرا روحى دارد که بيرون از دايره ماده و ماديات و از گذشته و آينده همانند حال آگاه و باخبر است واحاطه عملى دارد .

صفات مومنان و بندگان واقعى خدا

شيخ بهائى در کشکول خود حديثى از پيامبر(ص) نقل کرده و در آن به ويژگى هاى بندگان واقعى و حقيقى خدا اشاره نمود، که نقل آن در اين بخش از مقاله خالى از لطف نخواهد بود: «فى صفه عبده الحقيقى هو ان يکون طاعه الله حلاوته و حب الله لذته و الى الله حاجته و مع الله حکايته و على الله اعتماده و حسن الخلق عادته و السخاوه حرفته و القناعه ماله و العباده کسبه و التقوى زاده والقرآن حديثه و ذکرالله جليسه و الفقر لباسه و الجوع طعامه و الظمأ شرابه و الحياء قميصه و الدنيا سجنه و الشيطان عدوه و الحق حارسه و الموت راحته و القيامه نزهته و الفردوس مسکنه.»

اوصاف بنده حقيقى خداوند

1- کسى است که اطاعت و پيروى خداوند شيرينى او باشد.

2- محبت خداوند، لذتش باشد.

3- نياز و حاجتش تنها به خدا باشد.

4- حکايت خويش تنها به او گويد.

5- اعتماد او تنها به خدا باشد.

6- حسن خلق سجيه و عادتش باشد.

7- سخاوت، حرفه و کارش باشد.

8- قناعت، سرمايه اش.

9- عبادت، کسب و شغلش.

10- تقوى و پرهيزکاري، زاد و اندوخته اش باشد.

11- قرآن سخن او باشد (يعنى زياد قرآن بخواند و با قرآن مانوس باشد)

12- يادخدا همنشينش باشد.

13- فقر و نيازمندى به خداوند لباسش باشد.

14- گرسنگى خوراکش باشد (زياد روزه بگيرد و کم غذا بخورد.)

15- تشنگي، آب و شرابش باشد (با تشنگى روزه، عادت داشته باشد).

16- شرم و حيا، لباسش.

17- دنيا زندانش؛

18- شيطان دشمنش

19- حق، پاسدارش؛

20- مرگ، آسايشش.

21- قيامت موجب خوشحالى اش

22- و سرانجام بهشت فردوس، مسکن و مأوايش باشد.

عبوديت، نزديک ترين وسيله تقرب

براى اين که به مقام مؤمن و بنده واقعى بودن برسيم مى بايست از وسيله هايى استفاده کنيم. براساس منطق عقلى و فلسفه و کلام، هستى براساس علت و معلول بنا گذاشته شده و خداوند سر سلسله علل است و در اين ميان واسطه هايى هستند که به عنوان علل متوسط عمل مى کنند؛ از اين رو دنيا را دارالاسباب گفته اند و در روايت آمده که: ان الله يابى ان تجرى الامور الاباسبابها؛ خداوند ابا مى ورزد که امور جز از طريق اسباب آن جريان يابد.

براين اساس خداوند فرمان مى دهد که براى رسيدن به او اسباب را بجوئيد: و ابتغوا اليه الوسيله. اين وسايلى که انسان مى بايست براى رسيدن به هر هدفى بهره جويد در آيات قرآنى و آموزه هاى وحيانى بيان شده است. به عنوان نمونه نماز و روزه و قرائت قرآن و سحرخيزى و مانند آن کارکردها و آثارى دارد که در آيات قرآنى بيان شده است.

اين ها وسايلى است که انسان براى برآورد حاجات خود بدانها چنگ مى زند. اما قرآن، برتر از اين، روش ديگرى نيز معرفى مى کند که مى شود گفت دور زدن اين علل و اسباب است و يا راه ميانبر مى باشد. اين راه ميان بر همان چيزى است که در برخى از روايات از آن به عبوديت و ربوبيت تعبير شده است.

به اين معنا که شخص به جاى اين که گام به گام از وسيله اى به وسيله ديگر برسد تا در نهايت به خداوند برسد مى تواند همه اين وسائط را دور بزند و از يک راه ميان بر به هدف برسد. امير مؤمنان علي(ع) در دعاى کميل که از خضر نبي(ع) نقل کرده بيان مى دارد: توسلت اليک بربوبيتک؛ خداوندا براى دسترسى سريع و آسان و کوتاه به خودت، به دامن ربوبيت و پروردگارى خودت به عنوان وسيله چنگ مى زنم.

در روايات است که العبوديت کنههاالربوبيه؛ کنه و باطن عبوديت همان ربوبيت (خدايى شدن) است؛ بنابراين کسى که به عبوديت محض چنگ مى زند و مانند اهل بيت عصمت و طهارت(ع) تنها وجه الله و رضا و خشنودى خدا را در نظر مى گيرد به طور مستقيم خود را با خدا پيوند زده است و مى تواند در اين زمان هر آن چه را مى خواهد به دست آورد.

از اين رو مى توان گفت که طريقت عبوديت کوتاه ترين و آسان ترين و استوارترين وسيله تقرب و رسيدن به خداوند است. اين همان مقام عبدالرحمانى و عبدالله و در مرتبه عالى عبده بودن است که در آيات قرآن به پيامبر(ص) نسبت داده شده است که ايشان در مقام «عبده» بوده است (اسراء آيه1) که در مقام قاب قوسين او ادنى (نجم آيه9) مى باشد.

چيستى عبوديت و ربوبيت

براى رسيدن به مقام ربوبيت عبودى مى بايست انسان خلق الهى و صبغه و رنگ خدايى بگيرد و همه اسما و نام هاى الهى به وديعت نهاده شده در ذات خود را بروز و ظهور دهد و اين راه تنها از طريق شريعت که طريقت کامل و آسان براى دست يابى به آن است امکان پذير مى باشد.

بنابراين کسانى که بخواهند به غير از راه شريعت به مقامات عبوديت برسند که کنه و باطن آن ربوبيت (خدايى شدن) و تصرف در کائنات به مانند خداوندى است، ره به بيراهه برده اند و از مصاديق ضالين و حتى مغضوب عليهم مى شوند که خشم و غضب الهى را به جان خود خريده اند.

عارفان بزرگوارى چون حيدر آملى بر اين باور هستند که راه شريعت، کوتاه ترين و آسان ترين راه دست يابى به حقيقت است و آيت الله بهجت در دستورى فرمودند که عمل به توضيح المسايل از آغاز تا پايان آن مى تواند انسان را به مقام عبوديت برساند و همه چيزهايى را که هدف و مقصود کمالى هر انسانى است تحقق بخشد.

بنابراين راه عبوديت و به تبع آن، ربوبيت طولى و تصرفى در کائنات جز با بهره گيرى از شريعت محمدى نيست که خلاصه و عصاره آن به شکل ساده در توضيح المسايل بيان شده است. اين همان دستور سير و سلوک انسان است که خداوند تجويز کرده و با تعبير «هداي» در آيه37 سوره بقره از آن ياد نموده است.

سخن درباره ربوبيت عبودى انسان بسيار است که در اين مجال کوتاه نمى گنجد و نياز است که در مجالى ديگر برخى از امهات و اساس عبوديت ربوبى و ربوبيت عبودى و شرايط و راهکارهاى دست يابى و آثار و فوايد و ثمرات آن بيان شود.

باشد که با بهره گيرى از عبوديت در مقام ربوبيت از آثار مستقيم آن بهره مند شويم و به جاى عبوديت و شريعت به امور ديگرى چون رهبانيت و عرفان هاى باطل و وارداتى تمسک نجوييم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا